تهاجم عراقی داعش: آیا امپراتوری میتواند جهادیون را مجدداً کنترل کند؟
منبع: گزارش برنامهای سیاه
٢۴ ژوئن ٢٠١۴
نویسنده: گلن فورد
تارنگاشت عدالت
تهاجم عراقی داعش: آیا امپراتوری میتواند جهادیون را مجدداً کنترل کند؟
تضادهای اتکای غرب بر جهادیون بنیادگرای مسلمان برای انجام کار کثیف آن، با حمله برقآسای داعش در عراق حاد شده است. اگر جهادیون مسلح ایالات متحده اهداف خود را که نهایتاً با امپریالیسم ناسازگار است دنبال کنند، ایالات متحده علیرغم تسلیحات عظیم خود نمیتواند رویدادها را کنترل کند.
ایالات متحده این را تحت بررسی دارد که داعش- فرانکشتان جهادگرایی که ساخته خود واشنگتن است و حمله نفسگیر آن در شمال عراق حیات رژیم تحت سطله شیعیان را تهدید میکند- را بمباران بکند یا نه. بسیاری در چپ گمان دارند که سرویسهای اطلاعاتی ایالات متحده شیطان واقعی در پشت تصرف موصل- دومین شهر بزرگ عراق، و زنجیری از مراکر جمعیتی در مسیر بغداد، و همچنین تصرف کرکوک، مرکز نفتی عراق واقع در مرز کردستان دفاکتو خودمختار- توسط سنیها بسرکردگی داعش قرار دارند. اما، چنین ارزیابی بر این استدلال استوار است که ایالات متحده، و متحدین اروپایی، ترک، اسراییلی و پادشاهاهیهای عرب آن اربابان جهان هستند و کنترل کامل را در دست دارند، در حالیکه واقعیت این است که آنها از یک موضع سیاسی و اخلاقی عمیقاً ضعیف، که به وابستگی آنها به جهادیون انجامید در منطقه عمل میکنند. و جهادیون این را میدانند.
حقیقت این است که ایالات متحده توانمند کننده بزرگ داعش (دولت اسلامی در عراق و شام)، النصرة رقیب آن که از القاعده الهام میگیرد، و گروههای اسلامگرای کوچکتری بوده است که علیه دولت بشار الاسد رییسجمهور سوریه سه سال است صف کشیدهاند. (همانطور که نیویورک تایمز اذعان نمود، همه اپوزیسیون مسلح مطرح در سوریه خود را به این یا آن طریق مجاهدین اسلام میدانند). اما، چپگرایان غربی اغلب فرض میکنند جهادیون آدمکهای کوکی هستند که میتوان آنها را بهسمت هدفهایی برنامهریزی کرد، و سپس به دلخواه «سیا» آنها را خاموش یا موقتاً متوقف کرد، گویی آنها فاقد ایدئولوژی و پویایی خود هستند، و صرفاً برای راحتی امپراتوری وجود دارند.
در جهان واقعی، ایالات متحده تنها میتواند تکفیرهای مسلح را بسمتی که خود آنها میخواهند بتازاند: بسمت معمر قذافی سکولار یا دولت تحت سلطه شیعیان (علویان) در سوریه (و ، در دهههای گذشته، بسمت شورویهای آتهایست در افغانستان). اما، زمانیکه ابزار در دسترس و زمان مناسب باشد، آنها طبق محاسبات خود، اهداف خود را دنبال خواهند کرد، اهدافی مانند ایجاد خلافت در مناطق سنی عراق و سوریه و براه انداختن جنگهای بیپایان علیه شعیان در هر کجا که باشند، که دلیل وجودی داعش است. این تصور، که بسیاری دچار آن هستند، که حمله برق آسای داعش در عراق بخشی از نقشه بزرگ ایالات متحده است این را نادیده میگیرد که جهادیون یک حضور اصیل بومی در منطقه هستند، و همچنین نارضایتی سراسری در عراق علیه رژیم شیعه را که خواهان یک نوع جبهه متحد سنی علیه بغداد شده است، ناچیز جلوه میدهد.
این نیز تصور میشود که ایالات متحده تصمیم گرفته است دیگر نیازی به یک دولت ماندگار- با یا بدون کردستان نیمه مستقل- ندارد، و اینکه واشنگتن ترجیح میدهد شرایطی را آماده کند که تحکیم بیشتر روابط عراق شیعه با ایران را که میتواند موجب ایجاد یک غول نفتی حتا بزرگتر خارج از منطقه هژمونی ایالات متحد بشود، به خطر اندازد. این، فرض میکند که ایالات متحده عامدانه وضعیتی را بوجود خواهد آورد که آنرا مجبور کند با ایران بمثابه یک بازیگر برابر در یک منطقه پر اهمیت اقتصادی و سیاسی معامله کند- چشماندازی که در زمان نگارش این سطور در حال شکلگیری است.
در این تردیدی نیست که ایالات متحده، مانند استعمارگران اروپایی، اغلب یک استراتژی بزرگ را برای تجزیه کشورها (که مرزهای آنها اغلب توسط استعمارگران تحمیل شده است) دنبال کرده است، تا آنها را بهتر تحریک کند، و این یک گزینه فعال برای واشنگتن در سالهای نخستین اشغال عراق بود. اما، این بدین معنی نیست که مینیاتوری کردن کشورها در شرایط کنونی تنها نقشه امپریالیسم است. حقیقت این است که ایالات متحده بهترین معامله ممکن را در عراق، تحت شرایط اشغال بدست آورد- و به این دلیل بود که جورج بوش با اصل خروج کلی تا پایان سال ٢٠١١ موافقت کرد. ایالات متحده با چنگ و دندان به اعمال نفوذ در عراق، از طريق دولت فاسد و فرقهگرای المالکی ادامه میدهد. (بیاد آوریم که احساسات نیرومند در میان شیعیان و در شخص مقتدا صدر و میلیشای او برای قطع همه روابط با واشنگتن وجود داشت، او دو بار قیام کرد و خواهان تشکیل یک جبهه متحد با سنیها علیه اشغالگران آمریکایی شد). سیاستگذاران آمریکایی با هوشترین اشخاص جهان نیستند، اما قمار در عراق، جاییکه «فضولات» میتوانند ایالات متحده را در وضعیت بسیاری بدتری قرار دهند- برای آنها در این زمان ارزش ریسک کردن را ندارد.
در واقع، تهاجم داعش، که تکرار وحشیگری جهادیون در سوریه (و در لیبی قبل از آن) است یک صحنه دیگر از جنگ یارانهای ایالات متحده است، که تناقضات خطیری را برای سیاست ایالات متحده در سوریه بوجود آورده و فروپاشی آن را در آن جبهه تسریع کرده است.
ایالات متحده چگونه میتواند جهادیون داعش را در عراق بمباران کند اما در سوریه، که اکنون سراب «ارتش آزاد سوریه» ناپدید شده است، داعش و جبهه النصرة هوادار القاعده، و همه تکفیرهای دیگر را بمباران نکند؟
ایالات متحده، بمثابه یک ابرقدرت همیشه گزینههایی دارد («همه گزینهها روی میز قرار دارند»)، اما این بدین معنی نیست که همه آنها خوبند- و مطمئناً بدین معنی نیست که هر گزینه مذبوحانهای که واشنگتن آنرا بسود خود میداند بخشی از یک نقشه بزرگ است. ایالات متحده در منطقه، بویژه پس از «بهار عربی» بر جهادیون اتکا کرده است، نه چون میخواست، بلکه به این دلیل که آنها تنها پیاده نظام موجود برای باقی ماندن هژمونی اروپایی-آمریکایی و خودکامگان خلیج بودند. بدون جهادیون، امپریالیستها تنها میتوانستند قذافی را بمباران و اسد را تحریم کنند- اما به نمایندگی از طرف چه کسی؟ یک «اپوزیسیون» مسلح باید در صحنه آفریده میشد، و تنها سلفیها میتوانستد بطور مؤثر آنرا تأمین کنند. رهاکردن گسترده سگهای جنگی جهادگرا نشانه ضعف عمیق امپریالیسم در جهان عرب بود، جاییکه ایالات متحده با شدت جنبشی مورد نفرت است و سلاطین از فکر اینکه مردمشان میخواهند چه بلایی سرشان بیاورند- و جهادیون اگر رزمندگان جوان صادر و سرگرم نشوند چه بر سرشان خواهند آورد) به خود میلرزند.
سیوپنچ سال پیش، ایالات متحده و عربستان سعودی، در همدستی با پاکستان، با هدف آزار شورویها در افغانستان، میلیاردها دلار برای ایجاد یک شبکه بینالمللی جهادیون که پیش از آن وجود نداشت خرج کرد. ایالات متحده سلفیها، وهابیسم و تکفیریها را اختراع نکرد، آنها بومی فرهنگهای اسلامی مسلمان هستند. اما ادغام آنها در زرادخانه امپریالیستی به این ارتجاعیترین نوع بنیادگرایی اسلامی حضور جهانی، توانایی و چشمانداز داد. این شبیه شکلی از ناسیونالیسم عمل میکند- بسیار شبیه ناسیونالیسم قدیمی، سکولار عرب دهههای ۶٠ و ۷٠ [قرن بیستم]، اما از راست اسلامی. این، بدون توجه به مرزها، بدنبال وحدت، پاسداری، و براه اندختن جنگ به نمایندگی از طرف «امت»- «اجتماع» یا «ملت» مؤمنین- است. بمثابه یک جریان شبه ناسونالیستی، این ذاتاً با امپریالیسم بسرکردکی آمریکا ناسازگار است، و ناگزیر به اربان مالی خود در پادشاهیهای بنحو مستهجن فاسد خلیج پشت خواهد کرد. (نیم میلیارد دلاری که داعش از بانکهای موصل بدست آورد مطمئناً این روند را تسریع خواهد کرد).
توانمند کنندگان امپریالیستی جهادیون نمیتواند آنها را کنترل کنند، و همانطور که سفیر ایالات متحده در آخرین لحظان زندگی خود آموخت، نه در کوتاه مدت، و نه اصلاً در دراز مدت قابل اتکا نیستند. تضادهای روابط اکنون حاد است، و فروپاشی آن روابط آغاز شده است، و ایالات متحده برای خدمتی که جهادیون به امپراتوری میکردند هیچ جایگزینی ندارد.
نتیجتاً، بله، تهاجم تحت رهبری داعش در عراق یک بحران دهشتناک برای خلقهای منطقه، افتادنی دیگر در جهنم است. اما این برای امپریالیسم ایالات متحده، که گزینههای آن هر روز کمتر می شود نیز یک بحران است.
من منحیث یکی از علاقمندان مجله هفته از افغانستان، از شنیدن این خبر خیلی متاسف شدم، چراغ مجله هفته در…
با تشکر از همه ی مقالات و زحمات شما، دوباره خواهش میکنم، لینک های مستقیم مقالات رو در انتهای اونها…
با درود، گمان دارم مستقیم و متمرکز باید به پدیده تحریم یا تحریم های آمریکا پرداخت و بدون عمیق شدن…
مقاله بسیار جالب و خواندنی بود. با تشکر از رفیق شیری و ترجمه دقیق و حرفه ای ایشان و سپاس…
دوست گرامی من عضوی از نویسندگان و مترجمان مجله هفته نیستم اما از همکاران آن هستم و گاهی مطالبی را…