پرش به محتوا

سرمایه داری و محیط کار و زیست – فصل اول

حسن عباسی
توضیح:
نوشته حاضر فصل اول از سلسله مطالبی است که تحت عنوان « سرمایه داری و محیط کار و زیست » در دست تهیه است. مقدمه بحث پیش تر به صورت مجزا منتشر گردیده است و در برخی سایت ها قابل دسترسی می باشد.
فصل اول:
تغییرات آب و هوایی، تراکم انباشت سرمایه بر روی زمین و زباله در آسمان
پیش از هر چیز لازم دیدم راجع به واژه ها و اصطلاحاتی که در این متن آورده می شود و مشابهات انگلیسی آنها توضیحاتی هرچند مختصر اما ضروری بدهم. زیرا روشن شدن این واژه ها به درک مطالب کمک می کند و علاوه بر اینکه اسلوب تحقیق لزوم اصطلاحات قابل فهم ومشترک را ایجاب می نماید به خواننده امکان جستجوهای بیشتر (با توجه به دسترسی به امکانات ارتباط جمعی) و درک عمیق تر از این مسائل را فراهم می نماید.
گازهای گلخانه ای (Greenhouse Gas)
زمین مقداری از انرژیخورشید را که به آن می رسد جذب می کند و بقیه را به صورت نور ( انرژی) ماوراء قرمز که مرئی نیست،در جو پیرامون خودرها می سازد. برخی از گازها و ذرات موجود در جو زمین قدرت جذب این تابش را دارند و در نتیجه بازگشت انرژی مذکور از زمین، باعث افزایش حرارت اطراف گازها و خود زمین در مقیاسی وسیع می شود. اثرات حاصل این فرایند را تاثیر گازهای گلخانه ای می نامند. تذکر دو نکته در اینجا ضروری است. یکی اینکه نور مرئی خورشید جذب گازهای جو زمین نشده بلکه یکراست به زمین میرسد. دوم اینکه گازهای متعارف جو زمین یعنی اکسیژن و نیتروژن (ازت) جزو گازهای گلخانه ای محسوب نمی شوند زیرا نقشی در جذب انرژی ساطع از زمین ندارند. گازهای گلخانه ای عبارتند از:
بخار آب: بخش مهم (75%) این گاز ها را بخار آب تشکیل میدهد که دارای مداری بسته است. آب از دریاها و سطح زمین به شکل بخار به فضا صعود می نماید و سپس به صورت باران و برفبه زمین باز می گردد. گرمای بیشتر زمین این گردش را شدت بخشیده و همزمان سبب افزایش بازهم بیشتر گرمای جو می گردد.علاوه بر این تمامی انرژی های فسیلی (نفت، گاز و ذغال) در اثر سوخت تبدیل به گاز کربنیک، آب و مقداری مواد زاید دیگر میگردند. مقدار تاثیر بخار آب بر افزایش حرارت زمین بین گازهای گلخانه ای حدود 36 تا 70% است.
گازکربنیک یا دی اکسید کربن (Carbon dioxide):این گاز ظاهراً سهم کمتری از ترکیبگازهای گلخانه ای را تشکیل میدهد، امابه طور واقعی بیشترین و مهمترین بخش آن است.چرا؟ به این دلیل روشن که نرخ رشدش از همه ترکیبات دیگر افزون تر است، دی اکسید کربن بیش از 60% افزایش این گازها را به عهده دارد و ممالک سرمایه داری بیش از 80% این گاز را تولید میکنند. مقدار کربن زمین محدود است واین ماده مانند آب دارای یک مدار چرخش بسته است.مسأله تا حدودی پیچیده و نیازمند تشریح است، اما من به توضیحی مختصر در این زمینه بسنده می کنم. کربن به طرق مختلف به جو زمین صعود می کند و سپس توسط« فوتوسنتز» گیاهان به زمین باز میگردد. هنگامیکه جانوران و گیاهان میمیرند، بخشی از بدنشان بر اثراستحاله، به صورت گاز کربنیک وارد فضای زمین می شود. به همین سیاق، کارخانه های مختلف و وسائط نقلیه بین شهری یا درون شهرها نیز مقادیر انبوهی از این گاز را متصاعد و به جو زمین پمپاژ می نمایند. حاصل این روند پیدایش چندین میلیارد تنگاز کربنیک در سالدر فضای اطرافکره زمین است. توده بسیار عظیمی که مدام در حال افزایش است. تغییرات میزان گاز کربنیک فضای زمین در طول 10000 سال قبل از سده نوزدهم یا دوران انکشاف گسترده تولید سرمایه داری کمتر از 10% بوده است. بعد از سال 1800 غلظت این گاز در جو زمین حدود 30% افزایش یافته است. در حال حاضر، به طور متوسط، سالانه بیش از 25 میلیارد تن گاز کربنیکوارد جو زمین میشود. پژوهشگران اروپایی اخیرا با تکنیک جدیدی مقدار این گاز را از حدود 1 میلیون سال پیش تا کنون اندازه گرفته اند و به این نتیجه رسیده اند که مقدار کنونی آن در 650000 سال گذشته بیسابقه بوده است. باید توجه داشت که گاز کربنیک میتواند بین 50 تا 200 سال در جو زمین باقی بماند. مقدار تاثیر این گاز بر افزایش حرارت زمین متغیر است و بین 9-26 % میباشد.
متان (Methane):گازی است که بعد از گاز کربنیک مهمترین عامل افزایش درجه حرارت زمین است. مقدار این گاز در جو زمین بعد از آغاز سرمایه داری صنعتی (1800میلادی) دوبرابر شده و تاثیر آن بر افزایش حرارت زمین از میان کل گازهای گلخانه ای حدود 20% را تشکیل می دهد. گاز متان 23 برابر بیش از گاز کربنیک میتواند حرارت را به خود جذب کند ولی طول عمر آن در جو زمین حدود 10-15 سال است. مقدار تاثیر این گاز بر افزایش حرارت زمین بین 4-9 % است.
اکسید ازت یا نیتروز اکسید (Nitrous oxide):این گازاز طریق طبیعت (دریا، جنگل های بارانی و باکتری های زمین) به فضای اطراف زمین منتقل میشود.پس از متان مهم ترین عامل در افزایش گازهای گلخانه ای است.از زمانرشد شیوه تولید سرمایه داری و توسعه انباشت صنعتی، از طریق کود شیمیایی، انرژی فسیلی (نفت، گاز و ذغال) و کارخانجات شیمیایی به طور مستمر در حال افزایش بوده است (حدود 16%). اکسید ازت 310 برابر بیشتر از گاز کربنیک گرما را به خود جذب میکند و به این ترتیب عامل مهمی در بالا رفتن گرمای زمین است. مقدار تاثیر آن بر افزایش حرارت زمین بین 4-6 % است.
اوزون (Ozone): گازی است که به طور طبیعی در جو زمین وجود دارد ودارای دو خاصیت متفاوت و متضاد است. اول عامل مثبت و مهمی در جذب اشعه ماورا بنفش (Ultraviolet) خورشید میباشد. اشعه ماورا بنفش برای انسان مضر است و باعث سرطان پوست میشود. دوم تاثیر منفی آن از طریق جذب نور ماورا قرمز زمین است که در این گذر بالغ بر 3 تا 6 % حرارت زمین را افزایش می دهد.
سایر گاز های گلخانه ای که از کارخانه ها، روندهای تولید ونگهداری به جو زمین فرستاده میشوند ترکیباتفلور (Fluor) هستند. میزان آنها کم (1.5%) ولی تاثیری بس مخرب دارند. گازهای فلور دار بطور طبیعی وجود نداشته اند و صنعت مدرن سرمایه داریآنهارا تولید کرده است. این گازها 22000 برابر موثر تر از گاز کربنیک گرمای ساطع از زمین را بخود جذب میکنند. علاوه بر این بسیار پایدارند و میتوانند هزاران سال در جو زمین باقی بمانند. عوامل و مراکز تصعیدآنها عبارتند از:
HFCs یخچالها، تهویه و سرد خانه ها
SF6صنایع الکترونیک
PFCsتولید آلومینیم و صنایع الکترونیک
CFCsیخچالها و دستگاههایتهویه. این گاز نه تنها گلخانه ایست بلکه در کاهش لایه اوزون جو نیز نقش مهمیدارد. بههمین دلیل طبق قرارداد مونترآل در سال 1987 میبایست به تدریج جایگزین شود. اما گازهای جایگزیندارای همان تاثیر مخرب گازهای گلخانه ای هستند. علاوه بر این هم اکنون از بسیاری مواد کلوردار (Chlor)، در روندهای تولید، نگهداری، ضد عفونی و.. استفاده میشود که جای خالی مخرب گازهای سردخانه ای در از بین بردن لایه اوزون را پر میکنند.طبق گزارش کمیسیون اروپا در سال 2003، گازهای گلخانه ایموجود در جو زمین، به لحاظ منشأ تولید از نسبت های زیر برخوردارند.
جدول 1

European Commission

زباله

کارخانجات

کشاورزی

حمل ونقل

انرژی بدون حمل ونقل

2%

6%

10%

21%

61%

این ارقام (جدول 1) اختلافاتی با ارقام گزارش شده توسط مجمع بین المللی تغییرات آب وهوایی (جدول 2) در سال 2007 را خاطرنشان می کنند که عمدتا مربوط به چگونگی دسته بندی گروهها ودر هم رفتگی آنهاست.
جدول 2

IPCC

زباله

اماکن مسکونی

کارخانجات

جنگل زدایی

کشاورزی

حمل ونقل

تولید انرژی

3%

8%

19%

17%

14%

13%

26%

طبق چهارمین گزارش مجمع بین المللی تغییرات آب وهوایی (IPCC) در سال 2007، از بین بردن جنگلها تاثیری بیش از حمل ونقل بر افزایش حرارت زمین دارد. (17% در مقابل 13% ، جدول 2). جنگل زدائی سوای این،تاثیرات منفی دیگری نیز دارد که عبارتند از:
کاهش جذب گاز کربنیک توسط گیاهان
کاهش آبهای طبیعی ذخیره ای در ارتفاعات
کاهش دسترسی به آب آشامیدنی
افزایش آبهای آلوده.
یک نگاه سطحی به ارقام و گروه های بالا (جدول 1 و 2) نشان میدهد که حوزه های پیش ریز سرمایه عاملبیش از 80% افزایش درجه حرارت زمین هستند و آنچه تحت عنوان زباله و بخشی از حمل ونقل عنوان میشود نیز خود در نتیجه مصرف کالاهای تولید شده همین سیستم جهنمی است. محصول کار شبانه روزی توده های میلیاردی فروشندگان نیروی کار جهان به سرمایه و باز هم سرمایه تبدیل میگردد. تراکم سرطلنی سرمایه جهان را به مرز انفجار کشانده و انبوه زباله ها و کثافات، فضای زمین را به صورت دیگی در آورده استکه از شدت فشار بخار آستانه متلاشی شدن را می کوبد. کارگران به جای اینکه از انبوه تولید خویش سطحی از رفاه و امکانات اجتماعی کسب کنند، از امکانات معیشتی، آموزشی، بهداشتی و رفاه برخوردار باشند نه تنها فقر، گرسنگی، تن فروشی، اعتیاد، بی غذایی، بی مسکنی، بی آموزشی، فقدان بهداشت و دیکتاتوری این نظام را تحمل می کنند، که انبوه زباله و آلودگی های ناشی از تولید افراطی سرمایه نیز از آسمان وزمین بر سرشانفرو می ریزد. محیط زیست شان به لجن زار تبدیل میگردد و انواع امراض زیست محیطی از سرطان، آلرژی، آسم،بیماری های قلبی، ریوی و احشا، زندگیشان را به جهنم تبدیل ساخته است. آسمان گرم و دم کرده، حاصل زباله و زمین دم کرده از انبوه سرمایه را اندکی بعد توضیح خواهم داد اما اکنون بیشتر به منابع بحث یعنی گزارشات کنفرانس مجمع بین المللی تغییرات آب وهوایی (IPCC) میپردازم.
این مجمع کنفرانسهایی در سالهای 1990، 1996، 2001 و 2007 برگزار کرده است. مهمترین اقدام مجمع تا کنون پیمان کیوتو (در شهر کیوتو ژاپن) در دسامبر 1997 است. با وجودیکه مفاد این پیمان در کنفرانسهای بعدی مورد جرح و تعدیل هایی قرار گرفت اما تاکنونهنوز کشورهای امریکا، کانادا، ژاپن، روسیه وزلاند نوحاضر به قبولش نیستند و به همین خاطر از پیوستن به آن امتناع میکنند. قرارداد کیوتو از سوی دیگری نیز مورد انتقاد است. بسیاری از شرکت کنندگان کنفرانسهای بعدی بر این باورند که برنامه های مندرج در آن،وسیله ای کافی برای کاهش میزان افزایش حرارت زمین بدست نمی دهد.کنفرانس پنجم این مجمع حاویسه اجلاس به شرح زیر بود.
اجلاسنخست به بررسیجنبه های فیزیکی طرح اختصاص داشت و در سپتامبر 2013 در استکهلم تشکیلشد(1).
نشست دومتاثیرات تغییر درجه حرارت زمین بر اکوسیستم (تاثیرات بر حیات جاندار و محیط بیجان) را بررسی نمود، در 31 مارس 2014 در شهر یوکوهاما ژاپن برگزار گردید. 309 محقق و نماینده از 70 کشور در آن شرکت کردند و حاصل گفتگوها نیز انتشار یافته است. اجلاس سوم یا آخرین بخش کنفرانس پنجم در شهر برلین درآپریل 2014 تشکیل گردید. دستور کارش بررسی میزان گاز کربنیک و راههای کاهش آن بود. در بخشی از گزارش این اجلاس که مربوط بهسطح دریاهای جهان استآمده است.
بالا رفتن سطح آب دریاها نتیجه مستقیم افزایش گرمای کره زمین است. این عاملهمراه با افزایش جمعیت زمین و متعاقب آن افزایش شهرهای ساحلی،اهمیت خود را ظاهر می سازد. آخرین ارزیابی علمی (IPCC) نشان میدهد که سطح آب دریاها درحدود یک متر در طول این سده افزایش مییابد و این کاملا ناشی از گازهای گلخانه ای است. قابل درک است که ارتفاع متوسط سطح آب دریا بعد از نیمه دوم سده نوزدهم با سرعت بیشتری نسبت به هزاره قبل بالا رفته است. این افزایش بین سالهای 1901-2010 به طور متوسط 1.7 میلیمتر ودر فاصله سالهای 1993-2010 به طور متوسط 3.2 میلیمتر در سال بوده است. افزایش درجه حرارت زمین از طرق مختلفی بر بالا رفتن سطح آب دریاها تاثیر میگذارد. مهمترین عامل این بالا رفتن، افزایش حجم آب در اثر افزایش درجه حرارت و آب شدن یخچالهای قطبی و یخهای روی زمین است. این گزارش تاکید دارد که لایه های بالایی آب دریاها (0-700 متر) بین سالهای 1971 – 2010 گرمتر شده و مقدار افزایش این گرما بیش از میزان آن در فاصله میان 1870-1971 بوده است. این گزارش تصریح می کند که همین مسأله یعنی افزایش درجه حرارت آب دریاها و ذوب شدن یخها میتواند 75% بالا رفتن سطح آب بعد از سال 1970 را سبب شده باشد. اندازه گیری ها نشان می دهد که یخهای قطب شمال با سرعت هر چه بیشتری در حال ذوب شدن هستند. البته این امر تاثیری بر بالا آمدن آب دریا ندارد زیرا این یخها در دریا شناورند. اما پژوهش در عین حالخاطرنشان می کند که یخهای روی زمین (گروئیلند و قطب جنوب) نیز به سرعت کاهش مییابند. مجمع بین المللی تغییرات آب وهایی در گزارش مفصل خود افزایش حرارت زمین را 95% ناشی از گازهای گلخانه ای میداند. لازم به ذکر است که گزارش دو موسسه تحقیقات هوایی امریکا، سازمان فضایی ناسا و موسسه هوا شناسی دانشگاه واشنگتن در تاریخ 13 مای 2014 بطور جداگانه به یک نتیجه واحد دال بر سرعت افزایش هولناک آب شدن یخهای قطب جنوب رسیده اند. هر دو گزارش نشان میدهند که این رشد بیشتر در بخش غربی منطقه مذکورقابل رؤیت است و میزان و سرعت ذوب به حدی است که سطح آب دریاها ی جهان به میزان 3 متر بالا خواهد آمد. فراموش نکنیم که که تا کنون همه تخمین ها چیزی کمتر از یک متر را در طول این قرن پیش بینی میکرد (معنی 3 متر افزایش ارتفاع آب این است که قسمتهایی از مانهاتهان و تقریبا همه لونگ آیلند نیویورک زیر آب خواهد رفت). باید توجه داشت که مساحت قطب جنوب 14 میلیون کیلومتر مربع (به اندازه نصف قاره افریقا) و 98% آن پوشیده از یخ میباشد. این دو تحقیق هشدار میدهند که این روند آغاز شده و به هیچ وسیله نمی توان جلو آنرا گرفت، به بیان دیگر معنای زمینی همه حرف ها این خواهد بود که تا سرمایه داری هست فقط باید شاهد افزایش گازهای گلخانه ای و بالا رفتن دمای کره زمین و عوارض موحش بعدی آن بود. مجمعبرای ثابت نگاه داشتن شرایط آب و هوایی چهار سناریو یا احتمال زیر را در نظر میگیرد و آنچه فی الحال جریان دارد با بدترین این سناریو ها مطابقت میکند!
سناریو اول، سناریو کمترین مقدار افزایش گازهای گلخانه ای.RCP 2,6
سناریو دومRCP 4,5
سناریو سومRCP 6,9
سناریو چهارم، سناریو بیشترین مقدار افزایش گازهای گلخانه ایRCP 8,5
RCP (Representative Concentration Pathways)
اعداد (2.6، 4.5، 6.9 و 8.5) مطرح شده در این سناریوها عبارت از تفاوت مقدار انرژی اشعه خورشید که بر زمین میتابد با مقدار انرژی اشعه ماورا قرمزی است که زمین به فضا میفرستد. این انرژی را بر حسب وات در متر مربع (IPCC) اندازه گیری میکنند.
سناریوی اول امکان افزایش درجه حرارتی کمتر از 2 درجه را در طول قرن اخیر در نظر دارد. باید توجه داشت که از سال 1880 تا کنون حرارت زمین افزایشی به میزان 0.85 درجه داشته است. یکی از مهمترین دلایل افزایش درجه حرارت زمین افزایش تدریجی گاز کربنیک است. غیر از کاهش جزئی بعد از بحران اقتصادی2008 سرعت این افزایش بین سالهای 2000-2010 بیشتر از سالهای 1970 به بعد بوده است. غلظت گاز کربنیک در جو زمین اکنون 40% بیشتر از دوره قبل از آغاز صنعت بزرگ سرمایه داری (سال های 1800) است. گزارش استکهلم نشان میدهد که سرعت افزایش گازهای گلخانه ای به میزانی است که با بدترین سناریو (سناریو چهارم) مطابقت میکند. سناریوی بیشترین افزایش گازهای گلخانه ای که درجه حرارت زمین را در آخر این سده تا 4 درجه افزایش خواهد داد. کنفرانس (IPCC) در محاسبات خود با ضریت احتمال 66% پیش بینی کرده استکه برای کنترل افزایش درجه حرارت زمین به میزان 2 درجه باید مقدار کربنی که استفاده می شود از رقم 1000 میلیارد تن بیشتر نباشد. این مقدار کربن بصورت گاز کربنیک از کالاهای مختلفی نظیر کربن (زغال و زغال سنگ)، نفت، گاز طبیعی، از بین بردن جنگلها و همچنین گازهای دیگر گلخانه ای است. محاسبات نشان میدهد که تا کنون بیشتر از 500 میلیارد تن کربن استفاده شده است که بیش از نیمی از گنجایش مورد نظر میباشد. با توجه به حجم باقی مانده و سرعتی که هم اکنون در افزایش این گازها وجود دارد (سالانه حدود 25 میلیارد تن گاز کربنیک به جو صعود میکند) فقط در عرض 30 سال آتی زمین به مرز 2 درجه افزایش حرارت میرسد. کنفرانس استکهلمگزارش خود را با این تأکید به پایان می برد که دراین صورت نه تنها میبایست افزایش گازهای گلخانه ای کاملا متوقف گردد بلکه حتی ممکن است و اجبارا چنین خواهد بود که جهت منفی نیز پیدا کند یعنی مقداری از گاز موجود در جو را کم کرد!
کمترین افزایش درجه حرارت کره زمین به طغیان سیلابها و حوادثی می انجامد که بی خانمانی، گرسنگی، فقر، فلاکت، نابودی و سیه روزهای صدها میلیون کارگر را به دنبال دارد. تاثیر مخرب افزایش حرارت موضوعی فراگیر مربوط به همه قاره ها و اقیانوس هاست. از آب شدن یخچال های چند هزار ساله گرفته تا قطع نسل درخت ها و مرجان ها، تا تهدید جان حیواناتی که محیط زیست خودرا تغییر یافته مییابند، همه و همه عوارض قهری تولید افراطی سرمایه داری می باشند. در بعضی مناطق جهان خطر تغییرات آب و هوایی برای سکنه کارگر روی زمینانچنان عظیم است که حتی گزارش (IPCC)نیز قادر به چشم پوشی از آن نیست. گزارش اشاره می کند کهکارگران فقیر مناطق با امکانات زیستی اندک، بیشتر از همه در معرض صدماتناشی از افزایش درجه حرازت زمین هستند. زیرا گرما، خوشکسالی، سیل و امراض ناشی از آنها همراه با کمبود فاحش آب آشامیدنی زندگی توده های کارگر این نواحی رابه شدت تهدید می کند. با افزایش خطر نزدیک شدن سناریوی چهارم (4 درجه افزایش گرما تا آخر قرن حاضر) کنفرانس مجمع (IPCC) در یوکوهاما(2) نتایج کار را چنین ارزیابی میکند
1.
مناطقی از کره زمین بخصوص در فصولی از سال غیر قابل سکونت خواهد بود.
2.
صدها میلیون انسان که در کنار رود خانه ها، دریاها با امکانات کم زندگی میکنند در اثر سیلاب ها و افزایش سطح آب رودها و دریاها بی خانمان خواهند شد.

یکی از نویسندگان گزارش مجمع معتقد است که از این سناریو باید به هر قیمتی که باشد جلو گیری کرد. وی کهظاهراً منتقد سلاخی محیط زندگی بشر توسط سرمایه و سیاستگزاران سرمایه داری استمیگوید اینطور که تاکنون دیده شده است جهان در جهت این سناریو حرکت میکند. او میگوید که فقط حداکثر 5 سال وقت باقی است تا جلو این سناریو گرفته شود. باید توجه داشت که به علت عدم شرکت فعال سیاستمداران و نمایندگان دولت های بزرگ سرمایه داری، فعالیت و جنب و جوش پژوهشگران علمی در کنفرانس یوکوهاما و کنفرانسهای بعدی مجمع بسیار چشمگیر بوده و در مدت یک هفته در یوکو هاما پژهشگران و دانشمندان تسلط کامل داشته اند. گزارش یوکوهاما که حول تاثیرات تغییر آب وهوایی بر روی جوامع و اکوسیستم متمرکز است مهمترین و مفصل ترین تحقیقاتی است که تا کنون بشر بر روی تغییرات آب و هوایی انجام داده. این گزارش به وضوح نشان میدهد که کارگران و بخصوص لایه های ضعیفتر آنها بیشترینعوارض دهشتزایاین تغیرات را تحمل می کنند و خساراتیکه تا همین امروز پرداخت کرده اند بسیار موحشبوده است. صرف نظر از اینکه این کارگران در کدام کشور زندگی میکنند برای آنها امواج هوای گرم، سیلابها و افزایش سطح آبها مساله مرگ وزندگی است. نظام سرمایه داری صد البته که نابودی گسترده هست و نیست توده کارگر در این قلمرو را مثل همه قلمروهای دیگر مطلقاً موضوع قابل ملاحظه ای نمی داند. یکی از پژوهشگران شرکت کننده در کنفرانس میگوید اگر یک کارگر فقیر همه خانه و کاشانه اش را در یک طوفان از دست بدهد انعکاس خبرش در محافل رسمی و رسانه های موجود جهانبسیار پاینتر از آن است که مثلاً فردی پولدار در همان کشور کلبه تابستانی خود را از دست دهد.

آخرین گزارش مجمع بین المللی آب وهوایی و پیشنهادات آن در برلین در 14 آپریل 2014(3)
بین سالهای 2000-2010 میزان رشدگازهای گلخانه ای بیش از دهه های گذشته بوده است. 80% از این افزایش مربوط به تولید واسنفاده از نفت، گاز و ذغال سنگ در پروسه های تولید وترانسپورت به عنوان مخزن انرژی است. برای حفظ 2 درجه افزایش گرمای زمین میبایست تولید ومصرف بطور کلی کاهش یابد! این گزارش توضیح میدهد که بدون راه حل های عاجل و اساسی شاهد افزایش درجه حرارتی به میزان 3.7 تا 4.8 درجه خواهیم بود، این گزارش هشدار میدهد که در صورت رشد جمعیت، افزایش تولید و مصرف کالاها به شکل موجود یعنی در چهارچوب نظم و برنامه ریزی سرمایه داری، اگر بخواهیم تا 2030 صبر کنیم بسیار مشکل خواهد بود که بتوان مرز 2 درجه افزایش گرما را تا سال 2100 حفظ کرد. چاره جوییهای قانع کننده در این گزارش موکول به چنان کاهشی در گازهای گلخانه ای است که محدود کردن و یا حتی توقف کامل رشد اقتصادی جهان و محول کردن آن به آینده را ناگزیر می سازد.
به دنبال توضیحات بالا به سراغ پدیده ای رویم که به شدت در حال رشد است و هر لحظه ابعاد پیچیده تری مییابد:
مه دود Smog
پدیده ای از نوع آلودگی هوا است که از گازهای سوخت اتوموبیل ها، دود کارخانجات و بعضا گرد وخاکهای صحرایی ناشی میشود. در شکل گیری این پدیده مولکولهای گاز کربنیک (دی اکسید کربن)، دی اکسید نیتروژن و دی اکسید گوگرد دخالت دارند. این پدیده اولین بار در بعد وسیع در هوای لندن در دسامبر 1952 بهوجود آمد. آلودگی هوا در لندن انچنان شدید شد که مرگ 4000 نفر در طول یک هفته را به دنبال آورد. رقمی که با آمار مرگ و میر معمول هفتگی تفاوت فاحش داشت. حدود نیم میلیون تن دی اکسید گوگرد در هوا وجود داشت و اصطلاح مه دود (Smog) از همان زمان برای این پدیده به کار گرفته شد. گازهای ذکر شده در بالا عموما از ترافیک و دود کارخانجات ناشی می شوند. باید توجه داشت که شکل گیری مه دود فقط از افزایش این گازها ناشی نمی گردد بلکه عوامل دیگری از جمله وارونگی هوا (Inversion) در شکل گیری آن دخالت دارند. وارونگی هوا یعنی هنگامی که دمای هوا بر خلاف حالت طبیعی،به موازات افزایش ارتفاع و فاصله گیری از سطح زمین، دچار افزایش میشود و به این ترتیب درجه حرارت پایین جو کمتر از لایه های بالایی آن میگردد. وارونگی هوا یک حالت فوق العاده است که در آن هوای گرم نمی تواند مانند حالت طبیعی به ارتفاع بالای جو زمین صعود کند و بهمین دلیل گازهای نام برده و دیگر ذرات ناشی از سوخت، استهلاک لاستیک و ذرات آسفالت (این دو مادهمنشا مواد پلی آروماتیک هیدرو کربن هستند که سرطان زا می میباشند) و هم چنین گرد وغبار صحرایی در ارتفاع کمی از زمین (بین 0-11 کیلومتر، تروپوسفرTroposphere) محبوس میشوند. یکی از عوامل شکل گیری این پدیده در شهرهای بزرگ غلظت هوا بر اثر افزایش ذرات و گازهای نام برده است. به طور مثال وارونگی هوا در شهرهای کوچک ودهات نیز با ترافیک کم و عدم وجود کارخانجات رخ میدهد اما مهم این است که منجر به مه دود نمی گردد. شهرهای بزرگ و نیمه بزرگ جهان از لوس آنجلس، نیویورک تا توکیو، پکن، شانگهای در بخش وسیعی از سال در معرض این آلودگی وخیم هوایی هستند. تهران و سایر شهرهای بزرگ ایران نیز به اندازه کافی با این آلودگی ارمغان سرمایه داری آشنا هستند. این نعمت سرمایه به سان همگی نعمات آن بیشترین لطمه و خسارت را نصیب توده های میلیونی کارگرانی می سازد که در این مناطق کار و زندگی می کنند، آمار زیادی از طرف سازمانها وموسسات مختلف از جمله سازمان ملل دایر بر مرگ و میر بر اثر آلودگی هوا در شهرهای مختلف از جمله تهران منتشر شده است و میشود که من از آوردن آنها دراین جا خودداری میکنم زیرا بسیاری از آنها متناقض و غیر قابل اعتماد هستند. مسأله اصلی این است کهاز همه این گزارشات با همه ضد و نقیض بودنشان یک نتیجه به دست میاید و آن اینکه میزان مرگ ومیرو ضایعات ناشی از آلودگی هوا از جمله مه دود بسیار بالا است و این فقط شامل کودکان، سالمندان و آنهاییکه از امراض قلبی و ریوی رنج میبرند، نمی شود، بلکه در شهرهایی نظیر تهران، مشهد و سایر شهرهای بزرگ ایران ترکیبی از گروه های سنیمتفاوت کارگران را در بر میگیرد.
عامل دیگری که در شکل گیری مه دود تاثیر دارد خاکهای صحرایی، شنهای روان و مناطق تازه خشک شده تالابها، دریاچه ها و رود خانه هاست. به طوریکه گازهای نام برده با این گرد و غبار ها مخلوط میشوند وپدیده مه دود را خطرناکتر میکنند زیرا این مخلوط با غلظت زیاد خود (چگالی بالا) به سطح زمین نزدیکتر است. این پدیده که در شهرهای ایران باعث رنج بسیار میشود اخیرا (از اواخر مارس تا 5آپریل 2014) مردم لندن و جنوب شرقی انگلیس را به یاد فاجعه سال 1952 انداخته است.شدت آلودگی به حدی رسید که مسولین دولتی و شهری از مردم خواستند تا در خانه ها بمانند. شارلاطانی ودست پاچگی نخست وزیر انگلیس دیوید کامرون در این رابطه شنیدنی است. او گفت این پدیده ناراحت کننده ولی طبیعی است!! بلی برای وی وسایر نمایندگان بورژوازیهمپالکی وی که همه گونه امکانات حفاظت و رفاه را دارند، فرو غلطیدنمیلیون ها نفر از جمعیت طبقهکارگر در گرداب این آلودگی های مرگزا، باید هم طبیعی تلقی گردد. پژوهشگران سازمان محیط زیست لندن یکی از عوامل وقوع این حادثه را مخلوط شدن گردو غبار صحرا (از شمال غربی آفریقا) با گاز های معلق در هوای انگلیس قلمداد کردند. در همین رابطه لازم است ذکر کنم که اکسیدهای گوگرد ونیترژن (سولفورها و نیتراتها) با رطوبت هوا، اسیدهائی را به وجود میآورند کهبه نوبه خود باعث اسیدی شدن و سوزش چشم میشود. این اسیدها از طریق تنفس وارد خون و اورگانهای بدن شده و عوارض جدی تولید می کنند. برای اینکه بتوان حدودتخریبات این اسیدها بر بدن را حدس زد میتوان تاثیرات مخرب و زایل کننده آنها بر نمای ساختمانها و سنگها را مشاهده کرد. شارلاطانی فقط خاص دیوید کامرون و امثال او نیست. کل طبقه سرمایه دار همواره منافع طبقاتی خودرا به عنوان منافع عمومی جار می زند و این دروغ را به ذهنکارگران تزریق میکند. سرمایه داراندر حوزه مسائل زیست محیطی نیز با به کار بردنالفاظ و عبارات فرا طبقاتی نظیر « نقش انسان در تخریب محیط زیست» یا « عواقب مخرب آلودگی های محیط بر زندگی انسان ها» به طور کلی و مستقل از اینکه این انسانها ابوابجمعی کدام طبقه اجتماعی هستند یا در چه شرائط معیشتی و اجتماعی قرار دارند، دست به بدترین عوامفریبی ها می زنند. آن ها بسیار مزورانه و توهم پردازانه از تخریب محیطزیست توسط صنعت و نهتوسط سرمایه سخن به میان می کشند، در کنفرانسهای زیست محیطی از تغییر سیاست مردم در برابر طبیعت صحبت میکنند!!، کاربرد این فرمولبندی ها و عباراتعوامفریبانه از سوی نظریه پردازان و نمایندگان فکری بورژوازیدو هدف معینرا دنبال می نماید. اول القاء این فریب شرارت آمیز به کارگران که گویا خود آن ها یعنیتوده کارگر نیز در آلوده سازی محیط زیست سهم مهمدارند!!و دوم پرده انداختن بر نقش سرمایه که یگانه عامل واقعی تمامی فاجعه آلودگی محیط زندگی و کار انسانهاست. برای افشای عوام فریبی اندیشمندان، ایدئولوگها و نمایندگان فکری و فرهنگی سرمایه لازم است پرونده آنها در همه حوزه های اصلی تولید و توزیع مورد بررسی قرارگیرد. نکته ایکه میبایست در همه مباحث و بررسی ها مورد توجه قرار گیرد آن است کهدر گفتگو پیراموناستفاده از مواد شیمیایی مضر، کشف و استخراج منابع انرژی جدید، نحوه رفتار با حیوانات اهلی در حوزه تولید وتوزیع مواد غذایی، جنگل زدائی و فراوان موضوع مشابه دیگر، همیشه و همه جا نقش مخرب مناسبات سرمایه داری مطمح نظر است. ممکن است این یا آن سرمایه دار منفرد در پروسه انباشت و بازتولید سرمایه خودشیوه های خاص (بطور مثال کشاورزی آلی،Organic farming ) و گاهی عقب افتاده ای به کار گیرند که با تولید وسیع و انبوه سرمایه داری مدرن مطابقت نداشته باشد (زیرا تولید سرمایه داری همواره تولید توده وار کالا ست). بحث ما نه بر این موارد استثنائی که بر روی عملکرد سراسری نظام سرمایه داری و بر روی روش ها و تکنیک های مورد استفاده این نظام برای کاهش هزینه های انباشتو افزودن بدون هیچ مرز و محدوده سودها متمرکز است.
جنگل زدائی یا قطع دستگاه تنفسی زمین(Deforestation)
کمیسیون اروپا در تاریخ 2008/08/17 گزارش میدهد که سالیانه 27 میلیون متر مکعب چوب غیر قانونی وارد اروپا میشود زیرا اروپا بزرگترین وارد کننده چوب و کالاهای جنگلی است. 20% از کل این واردات غیر قانونی و بیشترین واردات از برزیل واندونزی میباشد. نهاد مسؤل تولید کشاوری و خواربار سازمان ملل (FAO) در برآورد خود تصریح می کند که سالیانه 13 میلیون هکتار از جنگلهای بارانی از بین میرود و حدود 80% اینکار از طرق غیر قانونی انجام میگیرد!! این مساحت به اندازه تمامی کشور یونان است. حدود 20% گاز کربنیک سالانه جهان ازروند جنگل زدائی ناشی می گردد. در 30 ژوئن 2007 بانک جهانی، اندونزی و برزیل را بعد از چین و امریکا در مقام سوم و چهارم تولید کنندگان گاز کربنیک جهان قرار داد. گزارش مجمع بین المللی تغییرات آب و هوایی در سال 2007 بوسیله نیکلاس استرن (Nicholas Stern) همین نتیجه بانک جهانی را تأییدمیکند و نشان میدهد که 20% گاز کربنیک جهان ناشی از جنگل زدایی یعنی چیزی بیش از گاز کربنیک حاصل از حمل و نقل است. بین سالهای 2000-2005 چیزی در حدود 15 هزار کیلومتر مربع (حدود 1% مساحت ایران) جنگل بارانی در اندونزی از بین رفته است. مقدار گاز کربنیک آزاد شده اندونزی 2.5 و برزیل 1.4 میلیارد تن در سال بوده است. یعنی این دو چیزی در حدود 16% کل گاز کربنیک جهان در سال را تولید کرده اند. بخش اعظم مسافتی که باین ترتیب لخت میشود صرف تولید سویا، نخل روغنی و ذرت جهت تولید انرژی بیولوژیک می گردد. به این ترتیب کوشش میشود تا سوخت فسیلی را تبدیل به سوخت الکلی (اتانول) نمایند با این توجیه که گویا این سوخت آلودگی کمتری دارد!! اما این تظاهر عشق به محیط زیست از جانبنمایندگان سیاسی و فکری سرمایه فقط یک عوامفریبی محضمدرن نمایانه است. نگاهی کوتاه به موضوع پرده از بیشرمی، لجام گسیختگی، طبیعت آزاری و انسان ستیزی سرمایه بر می دارد.
مهمترین عامل در زمینه جنگل زدایی ترکیب بالای ارگانیک سرمایه در حوزه جنگل، تولید کالاهای چوبی، انواع کاغذ، چسب و تولیدات مشابه است. بار آوری کار در اینجابسیار بالاست ونیروی کاری که برای بازتولید و ارزش افزائی حجم معینی سرمایه به کار گرفته می شود، در قیاس با خیلی قلمروهای دیگر کمتر است.به همین دلیل نرخ سودمبدأ این حوزه نیز پایین تر از برخی حوزه های دیگر است. میزان انباشت و پیش ریز مستقیم سرمایه در سطح بین المللی در این عرصه در طول تاریخ آنچنان بوده است که یکی از بالا ترین نرخ رشد ها را داشته است. در همین راستا رشد فزاینده حجم و ارزش سرمایه ثابت این حوزه نسبت به افزایش شمار کارگرانبسیار فاحش و حیرت زا بوده است. برای مثال شرکت تولید چوب، کاغذ و مقوی سوئد بنام استورا (Stora) را در نظر بگیریم. این شرکت که یکی از قدیمی ترین شرکت های دنیاست و قدمتش به 1288 میلادی میرسد در سال 1970 یک شرکت خالص چوب و کاغذ شد. در 1904 میزان تولیداتش به حدود 20 هزار تن کاغذ رسید. این رقمدر 1913 تا 40 هزار تن به وسیله چهار ماشین تولیدیافزایش یافت. استورا بعد از جنگ دوم یکی از بزگترینتراست ها در نوع خود در سطح جهان شد و در سال 1956 نسل جدید ماشین های تولید کاغذ آن به میدان آمدکه تولیدی به میزان 130 هزار تن کاغذ در سال دارند. این ماشین ها به عرض 6 و طول 120 متر است و در هر دقیقه 600 متر کاغذ تولید می کنند. در سال 1972 آخرین نسل ماشین تولید کاغذ شرکت وارد چرخه تولید گردید که حجم تولید سالانه اش مرز 400 هزار تن کاغذ را پشت سر نهاد و رکورد جدید تولید 1926 متر کاغذ در دقیقهرا کسب کرد. قیمت این ماشین که بزرگترین و سریعترین ماشین دنیاست بالغ بر 701 میلیون دلار است و در هرشبانه روز 24 ساعت تمام کار یعنی سه شیفت متوالی کار می کند. شرکت استورا در سال 1998 با شرکت فنلاندی انزو (Enzo) یکی شدند.تراست حاصل این ادغام نه فقط یکی از بزرگترین صنایع تولید کاغذ، چوب و کالاهای مشابه است که عرصه تولید، مالکیت جنگل، زمین وتوزیع کالاهای خودرا به پهنه تمامی جهان بسط داده است.شرکت (StoraEnzo)در سال 2013 حدود 28000 کارگر مولد و غیرمولد را استثمار می کرده است ومیزان و حوزه های تولیدشمشتمل بر 11،7 میلیون تن کاغذ، 5.4 میلیون تن ماده اولیه انواع کاغذ، 1.3 میلیارد متر مربع کاغذ کارتن، 5.6 میلیون متر مربع چوب و 2.9 میلیون متر مربع چوب آماده استفاده (نیمه ساخته) بوده است. .
سرمایه گذاریاستورا-انزو در همین سال 2013 به میزان 10.5 میلیارد یورو و سود سالانه اش معادل 578 میلیون یورو گزارش شده است. ظرفیت بالای (Overcapasity) سرمایه ی و درجه بارآوری کارشرکت به حدی است که گاهگاه بعضی تولیدات و یا ماشین های خودرا برای همیشه متوقف و کارگران را اخراج میکند. شرکتی با چنان رشد تولیدی و انباشتی با این ارقام نجومی تشنه حوزه های جدید پیش ریز سرمایه است و در این رابطه از هیچ چیز نمی گذرد. اضافه ارزش حاصل استثماروحشیانه کودکان پاکستانی در عرصه جمع آوری کاغذ های زاید از میان کوه زباله ها در حلبی آباد های شهرهای بزرگ بخشی از اقلام سود سالانه اش را تشکیل می دهد.
به جار و جنجال گسترده متفکران بورژوازی در مورد جایگزینی سوخت های فسیلی با اتانول باز گردیم. پیش تر گفته شد که ترکیب ارگانیک سرمایه در تراست های عظیم صنایع چوب و کاغذ بسیار بالاست. نکته ای که با رجوع به نمونه خاص استورا آن را نشان دادیم. نرخ سود مبدأاین قلمرو نیز به دلیل همین ترکیب ارگانیک بسیار بالا، علی الاصول کاملاً پائین است. ( زیرا کوه سرمایه ثابت آن ها مولد و منشأ هیچ اضافه ارزشی نیست و نیروی کار مورد استثمارشان یا تنها سرچشمه اضافه ارزش هم به طور نسبی و در قیاس با بخش ثابت سرمایه بسیار محدود است) این تراست ها با این ترکیب آلی سرمایه ،قبل از هر چیز در فرایند متعارف تشکیل نرخ سودها مقادیر معتنابهی از اضافه ارزش تولید شده توسط کارگران قلمروهای دیگر را نصیب خود می سازند، اما این نیز برای دستیابی آن ها به نرخ سود مطلوب و ایدآلشان کفایت نمی دهد. تراست های مورد بحث نیاز اساسی و حیاتی به پیش ریز بی مهار سرمایه در حوزه های استثمار نیروی کار شبه رایگان دارند. حوزه هائی که استثمار بربرمنشانه بیشترین شمار کارگران با نازلترین دستمزدها را برایشان مقدور سازد. سوای این باید به تمامی دسائس متوسل گردند تا هزینه تولید را پائین آرند. تبدیل جنگل های برزیل، چین، امریکای لاتین، روسیه، اندونزی و اروپای شرقی به بیغوله ها و برهوت ها، در این گذر روی می دهد و دقیقاً در همین جاست که دم خروس جایگزینی سوخت های فسیلی با اتانول نیزاز لای عبای سود اندوزی بورژوازی بیرون می زند و تکلیف قسم های غلیظ « حضرت عباس» نمایندگان سرمایه را روشن می سازد.
اندیشمندان، ایدئولوگها، و نمایندگان مستقیم سرمایه از مدتی پیش بوق وکرنا راه انداخته اند که با کار برد بیو انرژی (الکل، اتانول Ethanol) در سوخت اتوموبیل گویا راه حلی برای محیط زیست و جانشینی برای انرژی فسیلی یافته اند. در سوئد این مسأله با دعوت رئیس جمهور « سوسیالیست» وقت برزیل لولو Luiz Lula Da Silva(2002-2010) در سپتامبر 2007 آغاز شد. نتیجه جلسات و گفتگو ها باز شدن حوزه پیش ریز جدیدی برای سرمایه کاغذ و جنگل سوئد گردید. برزیل که ششمین اقتصاد بزرگ جهان است و هم اکنون بزرگترین بازار کالاهای مصرفی و سرمایه ای سوئد در امریکای لاتین میباشد مرکز پیش ریز سرمایه های این قلمرو شد. اما پرسش اساسی این است نتیجه جنگل زدایی در برزیل و تولید الکل برای ترانسپورت چیست؟ مگر نه این است کهالکل نیز در اثر سوخت تبدیل به گاز کربنیک و بخار آب میشود. پس این جار و جنجال ها سوای عوامفریبی چه موضوعیت دیگری دارند. جز اینکه مغز کارگران دنیا را شستشو دهند و و شبیخون سرمایه به طبیعت و لشکرکشی سرمایه ها برای استثمار نیروی کار شبه رایگان در اقصی نقاط جهان را به حساب مبارزه با آلودگی محیط زیست بنویسند!! واقعیت این است که در این گذر به تنها چیزی که هیچ اندیشه نمی شود سلامتی محیط زیست انسان و حیوان است.سرمایه به هر چه دست می زند و به هر کجا روی می نهد از مساماتش گند و خون بیرون می ریزد، از جمله محیط زندگی انسان ها و سایر موجودات را آلوده تر و غیرقابل زیست تر می کند. جنگل زدایی از یک سوی باعث از بین رفتن انواع گونه های حیوانی و گیاهی میشود، ضربه ای که به این ترتیب بر سیستم اکولوژیک وارد میگردد جبران ناپذر است زیرا بازگشت نسلهای از دست رفته حیوانات و گیاهان امکان پذیر نیست، و قطع درختان دستگاه تنفسی میلیون ساله زمین را نیز از بین می برد. از سویدیگر با تولید بهاصطلاح انرژی بیولژیک همان آلودگی ها بر سر محیط و طبیعت خراب میگردد، با این تفاوت که این بار دستگاه تنفسی زمین دچار لطمه ای جبران ناپذیر شده و توان آن برای سالم نگهداری هوا از کثافات و آلودگی های ناشی از سیستم ضد بشری سرمایه داری را شدیداً کاهش یافته است.
به دنبال منابع جدید انرژی درب دوزخ را هم باید کوبید!
پیش تر گفتم که آخرین کنفرانس مجمع بین المللی تغییرات آب هوایی در برلین تحت عنوان «بدون راه حل های عاجل و اساسی شاهد افزایش درجه حرارتی بمیزان 3.7 تا 4.8 درجه خواهیم بود» تأکید کرده است که در فاصله میان سالهای 2000 تا 2010 میزان رشدگازهای گلخانه ای بیش از دهه های گذشته بوده است.کنفراس اضافه می نماید که 80% این افزایش مربوط به تولید واسنفاده از نفت، گاز و ذغال سنگ در پروسه های تولید وترانسپورت به عنوان مخزن انرژی بوده است. حال نگاهیبه حوزه انرژی،کارکرد و سمت و سوی سرمایهجهانی در دورانی بیاندازیم که بیشترین تحقیقات و تخمینهامبرمیت کاهش تدریجی مخازن متعارف و تا کنونی نفت وگاز را هشدار داده و تأکید می کرده است. همانطور که گفتم توسعه سرمایه داری با کاربرد هر چه بیشتر ماشین آلات وبه کارگیری نسبی هر چه کمتر نیروی کار عجین بوده است. امری که افزایش مستمر ترکیب ارگانیک سرمایه و گرایش رو به افت نرخ سود را به دنبال داشته است. رشد ابزارهای تولید نسبت به نیروی کار،متضمن افزایش بار آوری کار اجتماعی است. یعنی هر کارگر برروی شمار هر چه بیشتری ماشین آلات کار میکند، همزمان مواد خام بیشتری به کار میگیرد و نتیجتا حجم انبوه تری کالا تولید می نماید. به بیاندیگر، توسعه نیروهای تولیدی موجب بالا رفتن ترکیب ارگانیک سرمایه و همزان کاهش نرخ سود میگردد. به این دلیل ساده که کالا ها اکنون کار زنده کمتری جذب میکنند. سرمایه جهت خنثی کردن گرایش نزولی نرخ سودمکانیسم هائی در دست دارد. افزایش طول روزانه کار، بالا بردن شدت کار، پائین آوردن هزینه های تولید، افزایش بارآوری کار اجتماعی و تمامی اهرم های تشدید استثمار کارگران در زمره این مکانیسم ها هستند. سرمایه به رغم استفاده از همه این ساز و کارها باز هم به گونه ای اجتناب ناپذیر و محتوم به ورطه بحران می غلطد، بحران ها در صورت آمادگی طبقه کارگر و وجود جنبش سازمان یافته، شورائی، آگاه و نیرومند این طبقه می توانند شرائط لازم برای نابودی سرمایه داری را فراهم و تکمیل کنند، اما در غیر این صورت و در غیاب چنین جنبشی نقش معکوس ایفاء می کنند. در چنین وضعی سرمایه است که زمام کار را به دست می گیرد و بحران را ساز و کار چالش خروج از بحران می سازد. سرمایه گذاری جدید عجالتاً متوقف می شود. میلیون ها کارگر راهی برهوت بیکاری و گرسنگی و مرگ ناشی از فقر می شوند، روزانه کار طولانی تر و فشار کار افزون تر می شود، بهای نیروی کار بسیار بی رحمانه سلاخی می گردد و امکانات معیشتی و رفاهی کارگران دستخوش شبیخون ها می شود. شرکتها و مؤسسات ورشکست شده از دور خارج می گردند و دارائی های آن ها با بهائی نازل به تصاحب غول های بزرگتر سرمایه داری در می آید، فرایندی که پالایش سرمایه نامیده می شود زیرا سرمایه اجتماعی هر کشور یا بخش بحران زده سرمایه جهانی از این طریق به طور عاجل و صدالبته که بسیار گذرا، برخی پاشنه آشیل های خود را پالایش می کند. در همین راستا انبوهی سرمایه ناپدید میشود (به دلیل نزول ارزش سرمایه) و بالاخره به دنبال همه این رویدادها حالتی پیش میآید که سرمایه های باقی ماندهشرائط لازم برای تولید مجدد، کسب سودهای انبوه و حصول نرخ سود مطلوب و پاسخگوی توسعه انباشت رااحراز می کنند. سرمایه داری با بیکاری و آوارگی صد ها میلیون کارگر در سراسر جهان و سرشکن کردن بار بحران بر زندگی توده های کارگر از ورطه بحران خارج می شود، دست به انباشت بسیار انبوه تر و غول آساتر می زند، بارآوری کار اجتماعی را از طریق کشف و تولید و کاربرد تکنیک و صنعت پیچیده تر بالا می برد، سیر صعودی ترکیب ارگانیک خود را قهراً ادامه می دهد و سرانجام چند گام آن سوتر به باتلاق بحرانیکوبنده تر و گسترده تر فرو می افتد. بحران ها تکرار می شوند و در این گذر فاصله وقوع آن ها هر چه کمتر و قدرت کوبندگی و تخریب آن ها هر چه بیشتر می گردد. افزایش بیشتر ترکیب ارگانیک سرمایه که خود بانی بحران اقتصادی است پس از بحران به صورت عاملی در انکشاف حوزه های جدید سرمایه، تولید هر چه انبوه تر کالا و استفاده از تفوق کارآیی های بالابرای جذب سهم عظیم تر اضافه ارزش های تولید شده توسط کارگران جهانعمل میکند. برای بررسی تأثیر این فرایند بر آلوده سازی هر چه وخیم تر محیط زیست این بار به سراغ حوزه انرژی می رویم.
در حال حاضر 183 کمپانی بزرگ نفت وگاز در سراسر جهان وجود دارد که 25 واحد از بزرگترین آنها امریکایی هستند. در گذشته نه چندان دور 1950-1970 هفت کمپانی بزرگ نفتی به نام «هفت خواهران نفتی» تقریبا تمامی نفت دنیا از تولید تا توزیع را در کنترل داشتند. چهار کمپانی از این هفت خواهران از دل کمپانی بزرگ امریکائی بنام «کمپانی نفت استاندارد» (Standard Oil Company) بیرون آمده بودند.تراست عظیم نفت استاندارد در سال 1863 توسط جان راکفلر John D Rockefeller با سرمایه ای حدود 90000 هزار دلارتأسیس شد. شرکت در سال 1867 سرمایه یک میلیون دلاری خود را به 2.5 میلیون دلار درسال 1872 و سپس به3.5 میلیون دلار در 1874 می رساند. این روند با شدت هر چه بیشتر ادامه یافت. تا اینکهفشار رقابت سهمگین سودجویانه درون بخش های مختلف بورژوازی امریکا رئیس جمهور این کشور را مجبور به صدور دستور انحلال کمپانی نمود. شرکت سرمایه ای به میزان 100 میلیون دلار در اختیار داشت، شمار کارگران مورد استثمارش به60000 می رسید و 64% کل تولید نفت امریکا را در اختیار داشت. انحلال شرکت نفت استاندارد در سال 1911 منجر به شکل گیری 37 شرکت از دل آن شد. بخشی از این شرکتها با شرکت های نفتی بزرگ دیگر نظیر شرکت نفت انگلیس British Petroleum و شرکت نفت هلند Shell Corporation در هم ادغام شدند و امروز سه کمپانی بزرگ نفت و گاز امریکایی وجود دارد که سرمایه اولیه آنها متعلق به کمپانی مادر (کمپانی نفت استاندارد) است. طبق گزارش سال 2013 میزان سرمایه و سود این سه تراست بزرگ نفتی به ترتیب زیر بوده است:
جدول 3 : ارقام به میلیارد دلار

نام شرکت

سرمایه

تعداد کارگران

سود

دارایی

XXon mobil Corporation

438.3

75000

57.5

520

Chevron texaco

242

62000

46

369

Marathon Oil

16.3

3367

6.3

53.6

(مجموع دارایی این سه شرکت 943 میلیارد دلار است یعنی چیزی در حدود 6% بودجه امریکا در سال 2013)
سرمایههمین سه شرکت روی هم 696.6 میلیارد دلار و تعداد کارگرانشان 140367 نفر است. رشد سرمایه آنها نسبت به سرمایه شرکت مادر چیزی در حد 8 میلیون برابر بوده است در حالیکه افزایش کارگرانشان از حدود 1400 برابر تجاوز ننموده است. بنابر این رشد ترکیب ارگانیک سرمایه انها در این مدت بیش از 5700 بوده است. من در اینجا به سایر شرکتهای مشتق از شرکت مادر (34 شرکت دیگر) نمی پردازم زیرا یافتن میزان رشد سرمایه آنها تقریبا غیر ممکن بود. ولی همین قدر کافی است که افزایش 5700 برابری ترکیب ارگانیک سرمایه خانواده راکفلر را در نظر آریم تا تاثیر تاریخی آنرا بر کل سرمایه اجتماعی کشورها یا سرمایه جهانیو به ویژه از لحاظنقش و سویه تکامل صنعت و بهره وری کار در نظام بردگی مزدی دریابیم. نکته اصلی زمانی هویدا میشود که ما مطلب را از نظر ترکیب فنی سرمایه ( حجم معینی وسائل کار، ماشین آلات و مواد خام که بدون توجه به رابطه ارزشی آ نها، به وسیله شمار معینی کارگر در پروسه تولید به کار گرفته می شود، نسبتی که با محاسبه ارزش بخش ثابت و متغیر سرمایه پایه تعیین ترکیب ارگانیک می گردد ) مورد توجه قرار دهیم. تکامل تکنیک تولید و بارآوری کار در زمینه های مختلف و به خصوص در حوزه استخراج و تولید نفت شرائطی را فراهم می سازد که به سرمایه اجازه می دهد تا با تکیه بر همین ترکیب فنی در مدتی محدود به جهش های غول آسا دستیابد. برای روشن شدن مطلب به یک مثال میپردازم:
Chesapeake Energy :
یک شرکت گاز است که در سال 1989 تاسیس شد با سرمایه ای به مبلغ 50 هزار دلار و 10 کارگر. اکنون (سال 2013) این شرکت سرمایه ای به مبلغ 11.6 میلیارد دلار و 12598 کارگر و سود سالانه ای به میزان 3.08 میلیارد دلار دارد. سرمایه این شرکت در 25 سال به میزان 232 هزار برابر رشد کرده در حالی که میزان رشد تعداد کارگرانش 1260 برابر بوده وترکیب ارگانیک سرمایه آن 184 برابر گردیده است. دارایی آن رقم نجومی 16.6 میلیارد دلار را نشان میدهد. این شرکت هم اکنون بزرگترین شرکت گاز امریکا است و جالب اینکه صاحب تکنیکی برای تولید گاز است که محیط زیست بسیاری از جانوران وانسان هارا هم اکنون و بسیار بیشتر در آینده تهدید میکند. من بعدا به این نکته باز خواهم گشت. عجالتاً ببینیم این استمرار بی انقطاع افزایش انباشت سرمایه که حاصل کار پرداخت نشده (ارزش اضافی) میلیاردها کارگر جهان و فقر و بیغوله نشینی صدها میلیون انسان ساکننفتخیزترین کشورها یا همزنجیران دیگر آن ها در مناطق مختلف دنیاست،در چه حوزه هائیصورت می گیرد؟ در همین گذر به این مسأله بپردازیم که فرایند تولید افراطی و کهکشانی سرمایه سوای همه سیه روزی هائی که به لحاظ استثمار، تشدید فزاینده استثمار، کل بی حقوقی ها، ستمکشی ها یا دنیای جنایات دیگری که به طور متعارف و به ویژه در پروسه وقوع بحرانها بر گرده توده های کارگر سنگینی می کند، با محیط زیست چه می نماید؟ چگونه محیط زندگی مارا به منجلابی از مواد شیمیایی، کوه های زباله حاصل کالاهای مصرف شده، زمین دم کرده از افزایش حرارت، شهرهای غبار گرفته از دود، نسل دود شده جانوران، و منابع تهی شده تبدیل میکند. چند دهه پیش، از تهی شدن مخازن متعارف نفت و گاز سخن میرفت.بعداً قیمتهر بشکه آن به بیش از 70 دلار در بازار جهانی سر بیرون آورد، سودهای طلائی این حوزه مطابق معمول سرمایه را به کندو کاو تمامی راهها برای پیدایش ذخائر انبوه تر و استخراج این ذخائر با نازلترین قیمتها سوق داد.سرمایه داران همه ده کوره های دنیارا زیر پا نهادند تا به این هدف دست یابند و ستیغ های نوین سود را فتح کنند. من در مقدمه به بعضی از این اکتشافات و عرصه ها اشاره نمودم اما لازم است جزئیات کار سرمایه در هر کدام این قلمروها کمی دقیق تر مورد بررسی قرار گیرد.
از قیر شنی (Oil sand) قبلا صحبت کردم و در این رابطه از شرکت Chesapeake امریکایی نام بردم. این شرکت در سال 2008 پنجمین ذخایر گاز جهان را در 1 کیلومتری زیر زمین در ایالت لوئیزیانا کشف نمودکهاستخراج آن از سال 2015 آغاز خواهد شد. تکنیک این استخراج مانند آنچه در مورد گازهای دفن شده درلایه های سلیت 3 کیلومتری زیر زمین معمول است، با استفاده از یک چاه عمودی به همین عمق و سپس کیلومتر هاحفاری در تمامی سطح افقی اطراف انجام می گیرد. این تکنیک که هیدروفراکتورینگ ویا فراکینگ Fracking نام دارد به اینشکل عمل می کندآب همراه با 10% مواد شیمیایی (بعدا به محتویات این مواد میپردازم) با فشار فوق العاده زیاد سنگهای سخت زیر زمینسنگ هائی که زیر فشار زیاد طی 350 میلیون سال تمامی اجساد مستحیل شده موجودات اعم از گیاه و جانداراندیگر را به صورت حبابهای ریز گاز در لایه های خود ذخیره کرده است –خرد و حل می کنند (این سنگها بصورت لایه های افقی بر روی هم قرار گرفته اند)و با استفاده از پمپ های ویژه به سطح زمین منتقل می نمایند. استخراج و تولید این گازهای طبیعی در سال 2012 در امریکا و کانادا به میزان 203 میلیارد متر مکعب بوده است. تمامی ذخایر جهان در این حوزه 183 تریلیون متر مکعب تخمین زده میشود که در مقایسه با گاز طبیعی که تا کنون استخراج شده و میشود یعنی 74 تریلیون متر مکعب، چیزی در حد 2.5 برابر ذخایر تا کنونی است. امریکا 27% این ذخایر و چین 17 % آنرا دارا هستند. مهمتر از گاز استخراج شده و مصرف آن ودرنتیجه افزایش گازهای گلخانه ای، نوع تکنیک استخراج و مواد شیمیایی بکار رفته است. مواد شیمیایی که در شکستن هیدرولیکی به کار میرود تا کنون مخفی بوده و هیچ کس از آن اطلاع نداردDick Cheneyمعاون جرج بوش (2001-2009) در سال 2005 قانونی در کنگره امریکا به تصویب رساند که بر محرمانه ماندن این فرمول ها مهر همیشگی کوبید (هر حوزه استخراجی فرمول شیمیایی مخصوص به خود را داراست). گفتنی است که دیک چیینی که وزیر جنگ پدر جرج بوش نیز بود از سال 1995 تا 2000 مدیر عامل شرکت Halliburton که سرویس، وسایل تولید، ترانسپرت، تکنیک استخراج و… برای شرکتهای نفتی فراهم میکند، بود. این شرکت بزرگترین شرکت امریکایی است که بعد از جنگ عراق و سقوط صدام، قرارداد نفتی با دولت وقت عراق بست. همین شرکت همزمان قرارداد 7 میلیارد دلاری با پنتاگون برای حمل وسایل نظامی و تجهیزات آن به عراق، منعقد ساخت. اخیرا یک لابراتوار بخشی از محتویات یکی از این ترکیبات شیمیایی مورد استفاده در تکنیک فراکینگ را از طریق تجزیه آب های آلوده اطراف چاه ها افشاء نموده است. این ترکیبات شامل Benzene، toluene، Xylene و Ethylbenzene است. در همین جا لازم است سوال کنیم که ازمیان این همه حلالهای شیمیایی( (Solventsچرا چنین موادی انتخاب شده است، جواب از نقطه نظر شیمیایی بسیار ساده است. مواد مشابه یکدیگر را حل میکنند، در حالی که به طور مثال نمک ((Saltقادر به حل متان نمی باشد. بنزنگازی است که به راحتی متان موجود در لایه های سلیت را حل می نماید. اما این ماده سرطان زاست که درست به علت گازی بودن آن در حالت متعارف برای انسان بسیار خطرناک میباشد و تولوئن نیز ماده ای سرطان زا (هر چند کمتر از بنزن) است دو ماده دیگر نیز سمی هستند که به خصوص برای موجودات آبزی مهلک میباشند. در همین جا اضافه کنمکه اخیرا در سایتهای این شرکتهای استخراجی که چنین تکنیکهای ضد بشری و ضد محیط زیستی رابه کار میبرند لیستی از مواد حلال( مانند صابون و نظیر آن که هیج خطری برای انسان و طبیعت ندارند) آورده میشود و چنین وانمود می کنند که گویا این موادند که در این تکنیک مورد استفاده قرار می گیرند!! نوعی شارلاتانی وعوام فریبی آشکار که ذاتی سرمایه و سرمایه داران است.باید از دیک چنی پرسید که اگر چنین است، اگر مواد مورد استفاده در این تکنینک راستی، راستی از نوع مواد بدون خطر می باشند پس این همه توجیه کاری، این همه علم و کتل و کمپین برائت که گویا اصلاً دست از پا خطا نشده است و هیچ ترکیب مضر شیمیائی توسط مؤسسات فوق به گار گرفته نشده است و نظائر این ها برای چیست؟!! به قول سعدی:
(آن یکی پرسید اشتر را که هی- از کجا میآئی ای اقبال پی- گفت از حمام گرم کوی تو گفت خود پیداست از زانوی تو) دیک چنی بسیار خوب می داند که مواد مصرف شده تا چه حد مرگزا هستند و قسم های غلیظ و شدید وی برای انکار ماجرا نیز اتفاقاً از همین مطلع بودن وی سرچشمه می گیرد. او حق دارد این جنایت سرمایه را استتار کند زیرا در غیر این صورت باید صریح و برملا بانگ زند که برای کسب سود بیشتر سرمایه ها حاضر به برنامه ریزی موحش ترین کشتارهاست، همچنان که در عمل، به صورت روتین چنین می کنند و سرمایه تاریخاً چنین کرده است. هنگامیکه به مواد واقعی بکار رفته در پروسه استفاده از تکنیک فوق نظر می افکنیم نگرانی توده های کارگر ساکن مناطق استخراجی و کارگرانی که در این حوزه تولید شرکت دارند را درک میکنیم، از طرف دیگر شیادی و رذلی کسانی نظیر دیک چیینی را میبنیم که سعی دارند چهره مخوف ضد بشری خودرا زیر نقاب قانون سرمایه مخفی سازند. خوانندگان این متن را به دیدن فیلم ها و گزارشات مستندی که دراین رابطه اخیرا در وسایل ارتباط جمعی انتشار یافته است و به امراض عجیب و ناگهانی که ساکنان مناطق استخراجی دچار آن میگردند، اشاره دارند، دعوت میکنم. گاز متان که در آبهای سطحی نزدیک به چاه های فراکینگ اندازه گیری شده 17 برابر مقداری است که در مناطق غیر استخراجی وجوددارد. همین تکنیک در استخراج گازونفت خام از رسوبات سنگی در عمق 1 کیلومتری زمین با محتوی 60% نفت خام و 40% گاز نیز استفاده میشود. ذخایر این نوع نفت که lightoil نامیده میشود چیزی در حدود 335 تا 345 میلیارد بشکه در جهان است. هر چند ممکن است این تخمینات قدری اغراق آمیز باشد، باز هم دال بر این نکته است که جهان سرمایه از سر تا نوک پا به این نوع انرژی وابسته است و همچنانکه تولید نفت از سال 1960 مستمراً رو به بالا افزایش رفته است (گراف 1)، این روند تا قطره آخر این انرژی طی خواهد شد.
تولید نفت به میلیون بشکه در روز: ارقام از طرف Energy Information Administration EIA
گراف1
در حال حاضر تعداد 70000 میدان نفتی در دنیا وجود دارد. البته 45% از نفتی که امروز به عنوان ماده اولیه و کمکی در کارخانجات و موسسات تولیدی مصرف میشود تنها در 100 میدان نفتی تولید میگردد و این خود میرساند که چه مخازن عظیمی هنوز موقعیت عرض اندام در بازار جهانی نیافته اند. مصرف انرژی جهان در حال حاضر چیزی در حدود 140 میلیون بشکه نفت (اگر بخواهیم این نیاز را به صورت نفت بیان کنیم) در روز است که 40% این انرژی از نفت می باشد. برای مقایسه تولید نفت در طول تاریخ آن میتوان رقم 91 میلین بشکه امروز را با 500 هزار بشکه اوایل 1900 مقایسه کرد.
محافل روشنفکران کافه نشین، تمامی گروه های سبز و بسیاری از چپ ها نیز این سوال را طرح میکنند که آیا مسایل زیست محیطی مسأله کارگران است؟ در حالیکه آنها بعضا کار ندارند و اگر دارند به شدید ترین وجهی مورد استثمار قرار می گیرند، حقوق معوقه دارند، سر پناهی ندارند ویا اگر دارند بیغوله ای است که فقط شب را درآن برای فردای کار سر میکنند و در هر حال مسائل ومشکلاتی عظیم تر از محیط زیست دارند. من در اینجا فقط از کارگرانی که در محیط های کار آلوده به انواع سم ها، مواد شیمیایی مضر برای انسان و حیوانات، به تولید انواع کالا ها و افزایش سود سرمایه داران مشغولند، صحبت نمی کنم، هر چند این بخش عظیم طبقه کارگر بد ترین شرایط کار را داراست و در معرض مستقیم خرابی ها چه در محیط کار و چه کلزندگی است، با این همه صحبت فقط بر سر اینها نیست بلکه سخن از تمامی کارگران یعنی معلمان، بیکاران، کارمندان ادارات، پرستاران، کارمندان بخش های خدمات ادارای، خدمات توزیع کالا و دانشجویان و… است.به علاوه فقط از 70 میلیون کارگر ایران هم حرف نمی زنم بلکه از 5 میلیارد کارگر ساکندنیای سرمایه داری، ساکن جهنم آلوده به انواع سموم در هوا، زمین، آب و مواد غذایی ناشیاز انباشت سرمایه و تولید افراطی سرمایه داریصحبت می کنم. شاید برای سبزها و چپ های حزب نشین آکادمیسین و اهل بحث های مریخی،موضوع محیط زیستی مقوله مهم زندگی کارگران نباشد!! اما از منظر یک کارگر دارای حداقل شعور ضد سرمایه داری مبارزه علیه آلودگی محیط زیست جزء مهم اجتناب ناپذیر مبارزه طبقاتی روزمره اوست.محافل بالابا هزار اگر واما به توده های کارگر، وانمود میکنند که میتوان سرمایه داری وتمامی لجنزار و جنایاتش را با کمی چاره جویی انسانی کرد!! و به سامان آورد!! گویا این جنایات بر علیه توده ها و محیط زندگیشان چیزی موقت، گذرا، ناشی از سهل انگاری و… سرمایه داران منفرد است. مسایلی که همزاد سیستم سرمایه داری، دیر پا و ساختاری هستند. در هیچ کجای تاریخ بشر هیچ طبقه حاکمی این چنین بر علیه بشریت، تمدن و اساس زندگی بخش اعظم جمعیت جهان دست به جنایت نزده است. شما که عاجزانه و ریاکارانه از درون همین سیستم جهنمی چاره درمان دردها را می جوئید، عملاً فقط جلوگیری ازسقوط اجتناب ناپذیرش را دنبال می کنید، کارتان صرفاً این است کهبه کمک برخی وصله پینه ها به این نظام مجال دهید تا برای مدت مدیدتری وجود بختک وارش را بر سینه توده های کارگر سنگین سازد. بحث های زیست محیطی به شیوه موجود، صرفاً فریبکاری احزاب سرمایه در رابطه با کارگران و چانه زنیآنها بر سر طول و عرض موقعیت و مالکیت و قدرت با همدیگر است.
محیط زیست از دید یک کارگر آگاه، امر مرگ و زندگی طبقه کارگر و در همین راستا یکی از حیاتی ترین عرصه های پیکار ضد سرمایه داری توده های این طبقه است. این کارگرانند که در محل کار، زندگی،محله ها و اماکن مسکونیخویش دائما در معرض ابتلاء به امراض مرموز و شناخته شده یا نشده ناشی از موج مواد زائد، هوای آلوده، آب های آلوده، مواد غذایی آلوده و مشکوک، لباس آلوده به سموم و فلزات خطر ناک، کالاهای تولید شده از مواد مضر و…قرار دارند. سیستم سرمایه داری هیچگاه و تاریخا هیچ وقت هیچ ارزشی برای جان کارگر قائل نبوده است. سود در این شیوه تولید، نقطه آغاز و فرجام همه امور است. انباشت سرمایه، تولید کالا، دورچرخی و فروش محصولات و رسیدن به سود و سرمایه انبوه تر تمامی آن چیزی است که شیارهای مغز سرمایه دار و نمایندگان فکری سرمایه داری را پر کرده است. در این وادی هیچ جائی برای ورود هیچ میزان احساس مسؤلیت انسانی در باره محیط زیست، ریخت و پاش تولید، زواید ناشی از تولید، حتی اینکه کالای تولید شده غیر از ارزش مصرفی (برآورده کردن نوعی احتیاج اجتماعی) محتوی چه مواد مضری است و چه بر سر انسان می آورد، یا سایر مسائل مشابه وجود ندارد. تاریخ چند صد ساله این نظاملحظه، به لحظه شاهد بوده است کهسرمایه داران به محض احساس کاهش سود در یک قلمرو، منطقه را (اعم از کارخانه یا انبار یا هر چیز دیگر) ترک میکنند واز خود فقط بیغوله ها، ویرانه های غیرقابل سکونتی باقی می گذارند که آشیان جغدها می گردد. نگاهی ساده به رشد اقتصادی کشورها، آنچه جماعت اقتصاددانان سرمایه داری رشد تولید ناخالص داخلی مینامند، نشان میدهد که کشورهایی نظیر بنگلادش و چین با 6.6% رشد، هند و فیلیپین هریک با 10% رشد (کشورهایی که رشد اقتصادی بالایی در جهان داشته اند) با مشکلات عظیم آب وهوایی و زیست محیطی مواجهند. اضافه ارزش های نجومی و سودهای کلان حاصل استثمار میلیاردها کارگر این جوامع جیب سرمایه داران دولتی و خصوصی و شرکای بین المللی آنها را پر میکند، بخشی از این سودها در دست دولت سرمایه صرف تاسیسات پایه ای مورد نیاز چرخه ارزش افزایی بیشتر سرمایه اجتماعی نظیر شبکه های آب وبرق، جاده، راه آهن، بندر، شهر سازی و غیره می گرددو همزمان زندگی همان توده های کارگر خالق سودها و سرمایه ها، محیط طبیعی محل سکونت و خانه و کاشانه آنان آلوده و نابود میشود. این جنایت ها صورت می گیرد و طبیعی است که هیچ سرمایه داری یا هیچ دولت سرمایه داریهیچ مسؤلیتی در قبال جان این انسان ها احساس نکند زیرا در مذهب سرمایه تنها خاصیت وجودی کارگر آن است که اضافه ارزش و سرمایه تولید نماید، تا هست چنین کند و وقتی زیر فشار شبیخون های گوناگون این نظام از جمله شبیخون های جنایتکارانه زیست محیطی از بین رفت با کارگر دیگری جایگزین گردد. از میان 20 شهر جهان که بیشترین نرخ رشد اقتصادی را دارند، 6 شهر آسیایی در معرض بیشترین آلودگی های زیست محیطی میباشند. این شهرها عبارتنداز کلکته (هند)، مانیل (فیلیپین)، جاکارتا (اندونزی)، داکا (بنگلادش) وچیتاگونگ (بنگلادش). شهرهایی که رتبه های بعدیآلودگی را احراز کرده اند، بمبئی و دهلی نو در هند میباشند. وجه مشترک تمامی این شهرهای بزرگ با شهر تهران در پرشدن روزافزون آن ها از خیل کثیر انسان هائی است که مستمراً در جستجوی جائی برای فروش نیروی کار و تأمین نان خود و خانواده به این مناطق کوچ می کنند. آلودگی هوای شهر، آلودگی آبهای زیر زمینی و جاری اطراف شهرها دراثر ورود فاضلاب شهری و صنعتی، پساب ناشی از زباله های شهری، هرچه مستمر شدن پدیده وارونگی هوا ، گسترش حلبی آبادها که فاقد حداقل امکاناتمتعارف شهری نظیر آب لوله کشی، برق شهری و سایر خدمات هستند. انباشت زباله های شهری در گوشه و کنار که در فصل های گرما و خشکی غبار ناشی از آنها بر آلودگی بیشتر هوای شهر می افزاید. افزایش امراض ناشی از تغذیه بد و آلوده ی کارگران فقیر و بیکاران، اقدامات پلیسی وحشیانه از جانب مسولین در این مناطق که با هجوم های تخریبی هر چند گاهی سر پناه محقر کارگران را ویران میکنند، افزایش دزدی، خرید، فروش و مصرف مواد مخدر، همگی این مصائب گریبانگیر توده های شهرهای بزرگ از سائوپولو، ریودوژانرو، بوینس آیرس، لندن، پاریس گرفته تا کراچی، جاکارتا، کلکته، شانگهای، پکن، لوس انجلس، مکزیکو سیتی، نیویورک، تهران واهواز و… جنایاتی است که از سوی نظام بردگی مزدی بر آنها اعمال می گردد.هیچ بی مناسبت نیست که در این جا از گزارش دپارتمان محیط زیست چین در تاریخ 23 آپریل 2014 در مورد بدتر شدن وضع آب های زیر زمینی این کشور با جمعیت نزدیک بهیک میلیاردی کارگری نقل کنم: «حدود 60% از همه آبهای زیر زمینی تحت کنترل در چین محتوی چنان میزانی از آلودگی است که نمیتواند قابل نوشیدن باشد. طبق گزارش رسمی تجزیه آب در 203 شهر بزرگ نشان مید
هد که کیفیت آن 57.5% بدتر ازاندازه گیری سال 2011 شده است» طبق گزارش این سازمان 43% آب های جاری و دریاچه های چین آنچنان آلوده اند که حتی تماس انسان با آب آنها مناسب نیست.
ریشه همه این مصائب زیست محیطی دامن گیر محیط زندگی و کار کارگران در یکایک این کشورها در موجودیت وتسلط سرمایه داری قرار دارد. بهمین دلیل مسائل زیست محیطی نه تنها مسائل کارگران است بلکه تنها آنها مشکل گشای این فاجعه اند. زیرا اینها مسائل جاری و روز کارگرانند، مسائلی بین المللی که همچون خود طبقه کارگر جهانی اند و از همه مهمتر ناشی از روابط تولیدی هستند که طبقه کارگر تنها آلترناتیو آن است و دورنمای رهایی طبقه کارگر یعنی رهایی بشریت از ستم، اسثمار، انسان و طبیعت ستیزی فقط از طریق نابودی همین نظام کار مزدی میسر است. هنگامی که هیچ انسانی مجبور نباشد نیروی کارش را بفروشد، وقتی کالا و مفهوم آن از پهنه زمین برچیده شود و همه چیز تحت اراده آگاه جمعی آحاد انسانها در آید، آن زمان انسان به آغوش طبیعت باز میگردد و طبیعت حامی ابدی خودرا مییابد.
این کشف جدید!! که گویا شیوه سرمایه داری فاقد برنامه است!! و اینکه هر سرمایه دار منفرد از ترازنامه مالی خود حرکت میکند و لذا هیچ کدام به فکر آخر و عاقبت محیط زیست نیستند،صاحبان شعبده گر و رسوای خود را فقط به این نتیجه می رساند که پس معضل نظام و کل بشرستیزی ها و هولوکاست آفرینی هایش از بی برنامگی آن، سرجشمه می گیرد!! این کاشفان مزور و بی مایه و شیاد تئوری سفاهت آمیز خود را با این نیز تکمیل می کنند که همین روابط تولیدی با توجه به پیشرفتهای علمی به دست آمده به خوبی میتواند و قادراست محیط زیست را به خوبی حراست و حفاظت نماید!!این کشف مبتذل البته هیچ جدید نیست. تمامی احزاب چپ قدیم، سوسیال دموکراسی از بدو تشکیل اش و تمامی احزاب چپ نمای سبز امروز تا کمونیستهای نوع روسی و چینی، از پیش هم چنین فکر می کرده اند و امروز نیز طرفداران پروپا قرص این تئوری اند. همه اینها معتقدند که کافی است جامعه سرمایه داری را به دست افراد متخصص و مجرب دهید، کافی است کنترل هایی روی سرمایه اعمال شود، نخبگان علمی محیط زیست با عقل ماورای انسانی اداره امور را بدست گیرند و کافی است سرمایه داران به توصیه های پیامبرانه اینان گوش دهند، آنوقت با توجه به پیشرفتهای علمی و تکنیکی بدست آمده در همین سیستم قادر،همه مشکلا حل خواهد شد و محیط زندگی انسانها بهشت برین خواهد گردید!! همه اینهانهایتاً به معجزه گری کنترل دولتی سرمایه یا سرمایه داری کنترل شده می رسند. شعور بورژوازی حتی در متعالی ترین بلوغ علمی خود نیز از بیخ و بن ارتجاعی است. تقصیر بورژواها نیست. جرم سرمایه است که چنین می کند، سرمایه است که موجودیت خود را از استثمار، استهلاک، فرسایش و نیست سازی کارگر دارد و باید همین فرایند هلاکت کارگر و بشرستیزی را تار و پود اندیشه و شعور و شناخت صاحبان خود یا نمایندگان فکری آنها سازد. کاشفان تئوری فوق ظاهراً نمی فهمند که مشکل سرمایه داری فقدان برنامه نیست. پیشرفته ترین برنامه ریزی ها را دارد. معضل این نظام آنست که این برنامه ریزی باید تولید سود هر چه کهکشانی تر را تضمین کند و در این راستا باید بر هر چه انسانی است، از جمله سلامتی محیط زیست بشر شمشیر قهر فرود آرد. کاشفان دانشور نظریه کنترل سرمایه، فراموش می کنند که که مدارس، دانشگاه ها و انستیتوها، همگی حوزه ی پیش ریز سرمایه اند و پیشرفتهای علمی و تکنیکی آنها فقط با هدف بالا بردن بهره وری کارو افزایش غول آسای سود تنظیم میشود. دانشگاه ها و انستیتو های علمی نه تنها تکنیک و متدهای گوناگون تولید، نوع کالا و نحوه فروش و بازار یابی بلکه توده انبوه کارگران متخصص را برای سرمایه تربیت میکنند. این خود بخشی از تمامی ارکستر سرمایه است و انباشت سرمایه ملودی اصلی این روند تولید است، هر که با این ملودی رقصید در آن جا و مکانی دارد و از سود عمومی آن چیزی نصیبش میشود. شما با تصورات واهی طبقاتی خودچنان شیفته سرمایه اید که فکر میکنید، فقط جامعه طبقاتی و روند تولیدی مبتنی بر استثمار و جدائی کارگر از کارش است که قادر به حل مسائل و مشکلات می باشد!!. زهی خیال شوم و باطل، اگر چنین بود که نخبگان وفرزانگان نشسته بر مسند قدرت سرمایهموفق می شدند از طریق دولتی کردن و یا دخالت بیشتر دولت در اقتصاد تغییری در عملکرد سرمایه پدید آرند و چهره ای اومانیستی به آندهند. اگر چنین بود که سرمایه داری های دولتی چین، شوروی سابق، تمامی اروپای شرقی سابق، کوبا، ویتناممیبایست بهشت محیط زیست باشند!! یکی از نمونه هایی که این احزاب و گروه ها به عنوان نمونه و مرجع از آن یاد میکنند کشورهای اسکاندیناوی و باصطلاح جوامع رفاه عمومی سابق هستند. سوئد که سوسیال دموکراسی نزدیک به 65 سال است بر آن حکمرانی پیوسته ونا پیوسته داشته است، همیشه و هنوز از مردن کف دریای بالتیک مینالد و نروژ نیز به علت سمی بودن ماهی های دریاهای اطراف،کشت مصنوعی ماهی را جزءصنایع بزرگ خود ساخته است. سازمان بهداشت و مواد غذایی سوئد زنان حامله و کودکان را از خوردن بسیاری از ماهی های این دریا منع میکندو به سایرین نیز توصیه می نماید که حداکثر فقط یک بار در هفته از ماهی این دریا استفاده کنند. بسیاری مناطق این کشور فاقد شرائط لازم برای ساختن مکان های مسکونی ارزیابی شده اند زیرا در این مناطق شرکتهای تولید کننده فراورده ها، مواد اولیه و کمکی مضر و خطرناک برای انسان فعالیت داشته اند ودارند. حال در اینجا از فاجعه فلج نوروسودین بر اثر استفاده از داروی تالیدومید، از بین رفتن تدریجی دریاچه ها در اثر استفاده از کودهای شیمیایی در کشاورزی مدرن، از بحث در باره شرکت دولتی برق سوئد « واتن فال» (Wattenfall)، یکی از بزرگترین شرکتهای برق اروپا در آلمان و بسیاری از کشورهای دیگر اروپایی که بدترین نوع سوخت یعنی ذغال سنگ را در موسسات تولید انرژی خود استفاده میکند،صرفنظرمی نمائیم.زیرا این رشته سر دراز دارد. بسیاری ساختمان های مسکونی ساخته شده بعد از جنگ دوم در سوئد دارای عنصر فلزی رادون (Radon) به میزانی هستند که سکونت در آن ها مضر است (اشعه آلفا این عنصر ایجاد سرطان ریه میکند) ولی با این وجود به خصوص کارگران با وضعیت اقتصادی بد تر در آنها زندگی میکنند. لازم به گفتن است که نقش دولت سوسیال دموکراسی سوئد در تمامی این مسائل که من در این جا فقط اشاره وار از آنها گذشتم بسیار بزرگ است زیرا همانطور که در بالا توضیح داده شد هدف سرمایه دار صرفاً تولید کالا با هدف کسب سود انبوه است. برای او اهمیتی ندارد که این کالا چه گونه و با چه موادی ساخته شود، فقط کافی است اضافه ارزش هر چه انبوه تر یا کار پرداخت نشده هر چه عظیم تر کارگران را نصیب صاحب سرمایه سازد. دولت سوسیال دموکراسی سرمایه که سالیان دراز سوار بر موج توهم توده های کارگر، مالکیت انبوه سرمایه ها و قدرت سیاسی سرمایه را در دست داشته است مثل هر دولت دیگر سرمایه بر تمامی جنایات سرمایه در زمینه آلوده سازی محیط زیست مهر تأیید کوبیده است. درست به همان سان که در تمامی قلمروهای دیگر زندگی اجتماعی با کارگران چنین می کند. در این میان اگر سرمایه داران سوئد مفاسد و فضولات خود را در کشورهای در حال توسعه افریقایی و تولیدات مضر خودرا هر چه بیشتر در کشور های با نیروی کار تقریبا مجانی و مواد خام ارزان سرریز میکنند نه فقط هیچ از سبعیت این سیستم نمی کاهد که فقط ابعاد جهانی این درندگی و توحش را برملا می کند.
از این گذشته حاصل تلاشهای اقتصاددانان سرمایه داری نظیر جان کینز در اوایل قرن بیست و نسلهای بعد از اوبرای باصطلاح عقلایی کردن سرمایه و سرمایه داری سازمان یافته، بحرانهای دهه هفتاد، هشتاد و نود و رکود دیرپای سرمایه داری بود. متعاقب چنین دوره هایی فاجعه بارترین دهه های تخریب محیط زیست از 1980 آغاز شد. منطق درونی سرمایه یعنی انباشت هر چه بیشتر، آنرا وادار می کند تا به همه شکل های هجوم در عرصه بازار، جهت فروش تولید مازاد دست زند. راهی که سرمایه برایخلاصی از رکود پیش می گیرد. لذا توسعه بازاریابی و ایجاد گسترده تر سیستم اعتباری و بدهکاری توده های میلیونی کارگران برای مصرف هرچه بیشتر ملودی نیمه دوم قرن گذشته گردید. این سیاست اقتصادی دولتهای سرمایه داری در جهت بدهکار کردن کارگران و نسلهای بعدی آنها، (هنگامیکه کارگری با کمک وام سازمان های مالی و ضمانت دولت سرمایه موفق به خرید خانه یا آپارتمانی میشود، این قرض و بهره هایش آن قدر زیاد است که حتی نسل های بعدی او یعنی فرزندانش نیز نمی توانند آنرا بپردازند) سرمایه داری در این گذر تا چشم کار می کند پیش تاخته است. شگردی که به نوبه خود جزئی از پویه تاخت سرمایه برای رسیدن به مرز پیشی گیری نرخ انباشت از نرخ تولید اضافه ارزش است و بحران های انفجارآمیز از نوع بحران سال 2008 را به دنبال می آورد. بحرانی که پس از گذشت شش سال هنوز پایانی بر آن نیست و صدها میلیون کارگر و خانواده های آنهارا به خاک سیاه نشانده است.
یکی از وجوه مشترک تمامی احزاب یاد شده با توجه به بحثی که شد عدم اعتماد به توده های کارگر است. ترجیع بند سخن اینان عقب افتادگی توده ها و اینکه شایسته اداره جامعه نیستند. تحقیر شدید توده های کارگر فقط با این هدف انجام میگیرد که (بجای اینکه بر روی نقش زعامت و رهبری خود خط کشند) این توده ها راهمیشه و همه جا نیازمند وجود رهبران حزبی معرفی کنند وهمیشه خود رامسیح و مهدی موعود آنان قلمداد نمایند. در این میان هستند روشنفکرانی که با انتقاد از «ماشینیزم»، «مدرنیزم» و شعار «تولید عادلانه ومصرف منصفانه» با ژستی ضد سرمایه داری ولی در عمل سرمایه مدار، بخشی از گناه تخریب محیط زیست را به گردن طبقه کارگر جهانی می اندازند. این فقط تطهیررابطه خرید وفروش نیروی کار، تبرئه بورژوازی و شریککردن کارگران در جرمی است که مرتکب نشده اند. احزاب موسوم به « سوسیالیست» و « کمونیست» استدلال میکنند که طبقه کارگر بدون رهبری آنها قادر به برچیدن این نظام ورهبری جامعه آینده نیست!! و برای بهبود محیط زیست نیز نمی تواند کاری بکند. کارگران از سر اعتقاد و یا باورهای ایدئولوژیک، به مبارزه طبقاتی روی نمی نهندد. بر مبنای انتخاب و اختیار وارد سنگر مبارزه نمی شوند، بلکه زندگی زیر فشار استثمار و توحش سرمایه است کهآنها را بهمیدان مبارزه طبقاتی می کشاند. به اعتراض و سازماندهی سوق می دهد. محیطآلوده کار، محله آلوده، هوای فاسد شهر، همکاری تنگاتنگ مسولین دولت سرمایه و سرمایه داران در انهدام زندگی آنها نیز جزء پیوسته ای از همان زندگی رقت بار است. در اینجا نیز مثل همه قلمروهای دیگر زندگی اجتماعی بذر اعتراض، مقاومت، پیکار و سازماندهی رشد می کند و جنبش خود بخودی «رفتگران طبیعت»، «مدافعان محیط زیست»، «انجمن های حمایت حیوانات»، «انجمن حامی» اندک اندک رشد می کند و اینجا و آنجا شروع به بالیدن می نماید. در اینجاست که آگاهی و شعور طبقاتی ضد سرمایه داری همراه با افق جامعه گردانی مبتنی بر الغاء کار مزدی شرط لازم یک مبارزه هدفمند سازمان یافته و شورائی سرمایه ستیز می شود، در غیر این صورت همه تلاش ها لباس رفرمیسم می پوشد و اسیر گمراهه می گردد. در پراتیک جاری پیکار ضد سرمایه داری در همه حوزه های زندگی اجتماعی است که توده های کارگر درس مبارزه، سازماندهی و جامعه گردانی می آموزند نطفه ارگانهای قدرت آینده خود را می ریزند. به هوش بودن گردانندگان و توده فعال این جنبش های خود بخودی در این که مورد سوء استفاده مقامات حکومتی و غیرحکومتی سرمایه قرار نگیرند شرط اصلی پیشرفت به جلو جهت خودگردانی و جامعه گردانی لغو کار مزدی آتی ست. منظور این است که ما نباید رفتگر سرمایه داری باشیم، هدف این نیست که ویرانسازی های این نظام را رفع و رجوع یا ترمیم کنیم. این سیستم در بنمایه خود بشرستیز است و اصلاح و ترمیم آن راه خروج ما از بد بختی نمی باشد، طبیعت کشی وانسان ستیزی و تهی کردن همه منابع طبیعی به نفع انباشت سرمایه ماهیت این نظام است. تا سرمایه داری هست دستیابی به محیط زیست سالم غیرممکن است. باید در تدارک خروج از این جهنم بود و راه برقراری جامعه ای فارغ از استثمار و طبقات و دولت را کاوید. جامعه ای که در آن انسان و زندگی آزاد و مرفه انسانی، رهائی بشر از هر قید ماوراء خود نقطه شروع و رجوع و ختم کارها گردد. جامعه متشکل از شوراهای قدرت کارگری با شرکت تمامی کارگران در تمامی وجوه زندگی بدون دخالت هیچ حزب و دسته ای که برای آنها و بجای آنها تصمیم بگیرد. جامعه ای کهستاد نخبگان و کارشناسان سیاسی از بالای سر کارگران با نوشتن برنامه و اساسنامه به سبک احزاب پارلمانی و سلسله مراتب و الیگارشی جامعه سرمایه داری سرنوشت انسان ها را رقم نزنند. به این نکته نیز اشاره کنیم که دیری است عده ای بنام کارگر، کمونیست ها، سوسیالیست و .. با هدفرهبری جامعه آینده، خودرا ستاد فرماندهی طبقه کارگر می نامند و طی پلاتفرم خود از دولت اسلامی سرمایه میخواهند که پاسدار محیط زیست باشد، «اقدامات و برنامه هایی که به خاطر منافع سود جویانه… منجر به تخریب محیط زیست میشود…غیر مجاز اعلام گردد»، باید بودجه…برای حفظ و سالمتر کردن محیط زیست…اختصاص یابدو دولت باید اولویت زیست محیطی را رعایت کند»، «در عرصه تولید خودرو… باید آخرین دستاوردها برای حفظ محیط زیست بکار رود» و به این ترتیب موجی از توهم در ذهن کارگران ایجاد میکنند که گویا ترمیم این نظام ممکن است، کافی است تغییری در سیستم حمل و نقل، سوخت خودروها و…ایجاد کرد آن وقت همه چیز بر وفق مراد خواهد بود. بحث بر سر تغییرات جزئی این جا و آنجا جهت قدری بهتر کردن محیط زیست نمی باشد و چنین تغییراتی اگر هم انجام گیرد با دنیای خرابی های جدید همراه است.« خانه ازپای بستویران است»جنبش لغو کار مزدی مبارزه برای بهبود محیط زیست را به هیچ وجه از مبارزه ضد سرمایه داری جدا نمی بیند. باید تعرض رادیکال علیه اساس رابطه تولید ارزش اضافی، علیه نظام خرید وفروش نیروی کار را سازمان داد، طبقه کارگر برای رهایی از این سیستم، از جمله رهائی از آلودگی های زیست محیطی این نظام باید قدرت پیکار واقعی خود را سازمان دهد. باید جنبشی شورائی، آگاه و نیرومند پدید آرد که در همه حوزه ها، علیه همه مظاهر قدرت و هستی سرمایه مبارزه نماید، در ادامه این جنگ واقعی طبقاتی تمامی شرائط لازم برای برپائی جامعه نوین و برنامه ریزی شورائی کار و تولید اجتماعی توسط همه آحاد انسان ها را احراز کند. بر بستر این کارزار روزمره و سپس ایجاد چنان جامعه ای است که طبیعت و محیط زندگی بشر نیز از دستیرد سرمایه و خطر شبیخون های دهشتناک سرمایه داری نجات خواهد یافت.
منابع:
1.Reference:IPCC (2013) Working group 1 Contribution to the IPCC Fifth Assessment Report, Climate Change 2013: The physical Science Basis, Stockholm.
2.Reference: The 10th Session of Working Group II (WGII-10) was held from 25 to 29 March 2014 in Yokohama, Japan.
3.Reference: IPCC Working Group III Contribution to AR5
WG3 Summary for Policymakers på IPCCs webb14 April 2014 in Berlin, Germany
حسن عباسیمه 2014
%d وب‌نوشت‌نویس این را دوست دارند: