تالابهای ایران درگیر و دار مرگ و زندگی
حمیده امینیفرد
دیروز هامون، امروز ارومیه، فردا شادگان و… حالا؛ اما این تالابهای خشک شده؛ امان مردم منطقه را بریدهاند. آنها که روزی سرچشمه حیات و روزی بودند به برزخی تبدیل شدهاند که توفانهای نمکی، گرد و غبار و مشکلات بهداشتی کمترین پیامد بیآب شدنشان است. خشکیدن تالابها اکنون، یک فاجعه هولناک زیست محیطی است که تا نابودی کامل، فاصله زیادی ندارند.صحبت، اما فقط درباره هامون و ارومیه نیست که حالا به اذعان خیلیها از محلیها گرفته تا گزارشهای کارشناسان و اهالی فن، تعداد زیادی از تالابهای کشور با مشکل کم آبی یا بیآبی روبهرو هستند. خشکسالی، تغییرات اقلیم و عواقب مدیریت ناپایدار منابع آبی، امروز بلای جان تالابهای ارزشمندی شدهاند که حیات ما به نوعی به ماندگاریشان وابسته است.تصور آیندهای گرم و خشک برای ایران، امروز حتی پای نهادهای بینالمللی و دولتهای مدافع محیط زیست جهانی را هم به میان کشیده؛ کمک یک میلیون دلاری ژاپن و ورود مستقیم برنامه عمران ملل متحد به مسأله تالابهای ایران در راستای همان همدلی مجامع جهانی است برای نجات کره زمین و حل مسائل زیست محیطی. کمکهای جهانی برای احیای تالابهای ایراننشست تخصصی محیط زیست ایران و برنامه عمران ملل متحد نیز هفته گذشته با حضور نماینده مقیم سازمان ملل و نمایندگانی از کشور ژاپن پایان یافت اما پیش از آنکه به راهکارها و پیشنهادهای ارائه شده در این نشست بپردازیم، باید ببینیم که مهمترین چالش پیش روی تالابهای در حال خشک شدن ایران چیست؟شاید بتوان گفت تخصیص بیش از حد آب موجود بویژه در بخش کشاورزی مهمترین معضلی است که خشک شدن تالابها را برای ما به ارمغان آورده است. خشک شدن تالابها البته یکی از تبعات کمبود آب است و میتوان ادعا کرد که شوری آب، بروز توفانهای نمکی، پراکندگی آلودگیهای میکروبی، کویرزایی و از بین رفتن تنوع زیستی نیز از کمبود منابع آبی ناشی میشود.با این توصیف همانقدرکه مصارف کشاورزی میتواند تهدیدکننده منابع آبی باشد به همان میزان هم مدیریت غلط آب میتواند پایههای کشاورزی کشور را ویران کند و این یعنی چرخه حیات بههم پیوسته است و ما اگر روزی با اجرای شیوههای غلط کشاورزی مانند کاشت محصولات پر آب موجب از بین رفتن تالابها شدیم، تالابها نیز با نابودی شان، کشاورزی ما را نابود خواهند کرد. ارومیه در بستری از نمک
آمارها نشان میدهد ارومیه در حال حاضر در بدترین شرایطی قرار دارد که تاکنون تجربه کرده و البته سال گذشته به عنوان بدترین سال عمر ارومیه در تاریخ ثبت شده است. در این سالها علاوه بر اینکه ذخیره آب تا حد زیادی کاهش یافته، مصرف آب نیز به طرز چشمگیری افزایش پیدا کرده و بر این اساس ارومیه کارکرد اکولوژیک خود را از دست داده است. توفانهای نمک و گرد و غبار برخاسته از رسوب نمک دریاچه تنها بخشی از مشکلاتی است که سلامت و معیشت اقتصادی مردم این منطقه را به خطر انداخته است.
اکنون دیگر ارومیه نه فقط یک معضل زیست محیطی منطقهای و ملی که یک بحران بینالمللی نام گرفته. بحرانی که پای کشورها و نهادهای مختلفی را هم به ایران باز کرده است. با این حال اقدامهای اخیر بویژه در حوزههای آگاهی بخشی و ظرفیت سازی، تا حدودی ما را به آینده ارومیه امیدوار کرده است.
ارومیه البته به خاطر وضعیت بغرنجی که پشت سر گذاشته در زمینه اقدامهای عملی چند گام جلوتر از تالابهایی است که در حال حاضر به سرنوشت مشابه آن دچار شدهاند. تشکیل کمیته ملی نجات دریاچه ارومیه در سطح ملی و منطقهای، تصویب برنامه مدیریت جامع دریاچه ارومیه و تصویب برنامه مدیریت ریسک خشکسالی دریاچه ارومیه از جمله اقداماتی است که تاکنون در این زمینه پیگیری شده است. ضمن اینکه باید به این موارد، تشکیل کمیسیون احیای دریاچه ارومیه با مشارکت دانشگاه صنعتی شریف را هم اضافه کرد. این کمیسیون در حقیقت مسئول ارائه پیشنهادها به دولت و تأمین اعتبار و بودجه برای احیای دریاچه است.
با وجود این باید گفت اگرچه تصویب این برنامهها و توافقها برای نجات دریاچه حائز اهمیت است، اما تأخیر در اجرای بعضی از این اقدامها مانند استفاده نکردن از ظرفیت کارگروههای تخصصی، راه پر پیچ و خمی را پیش روی ارومیه گشوده است. از طرفی با وجود اینکه جلوی صدور هرگونه مجوز جدید برای فعالیتهای آب بر همچون سدسازی گرفته شده اما از گوشه و کنار خبر میرسد که طرحهای جدید باز هم در حال اجراست.
صندوق پایداری و بسیج عمومی
شاید پیشگیری و جلوگیری از وخامت حال دریاچه، نخستین قدم برای نجات ارومیه باشد. دومین قدم برای نجات این بیمار بد حال، اجرای طرح احیاست. استقرار صندوق پایداری، کاهش استفاده از آب در بخش کشاورزی، ایجاد بسیج عمومی برای حفظ آب، اجرای اقداماتی برای حفظ بهداشت و سلامتی مردم و ایجاد سیستم پایش شرایط حوضه آبریز و دریاچه از دیگر اقداماتی است که باید ظرف مدت یک تا دو سال به ثمر نشیند.
هامون یعنی زندگی
هماکنون هامون وضعیتی به مراتب بهتر از ارومیه دارد. بویژه بارشهای اخیر که شور زندگی را یکبار دیگر به هامون سرازیر کرد. با وجود این هنوز هم هامون تشنه آب است.
هامون، مرز آبی ایران و افغانستان تالابی بینالمللی با آب شیرین است. آب ورودی به این تالاب از کوهستانهای هندوکش افغانستان تأمین میشود. هامون در بهترین روزهای خوش پر آبی منطقهای به مساحت 2 تا 4 هزار کیلومتر را زیر پوشش داشت تا زمانی که خشکسالیهای سال 1399 فرا رسید و این پهنه آبی به درد بیآبی دچار شد و زندگی مردم منطقه را تحت تأثیر قرار داد. آنطور که بررسیها نشان میداد، کاهش میانگین آب ورودی به هیرمند به علت تغییر الگوهای بارندگی و مدیریت ضعیف آب ورودی به حوزه سیستان بود. از این زمان به بعد، اما روی دیگر زندگی به ساکنان هامون نشان داده شد. بادهای 120 روزه سیستان که هر ساله موجب بروز توفانهای شدید شن و گرد و خاک در منطقه میشد، بر اثر این خشکسالیها به بادهای 220 روزه تغییر شکل داد و باران شن و خاک را به روی ساکنان ایران، افغانستان و حتی بلوچستان پاکستان پاشید و به دنبال آن آمار بیماریهای تنفسی، قلبی، رودهای و حتی سرطان هم در این مناطق بالا رفت.
این مشکلات در کنار نبود آب شیرین و برچیده شدن بساط ماهیگیری به عنوان اصلیترین منبع تأمین معیشت مردم موجب شد بسیاری رفتن را به ماندن ترجیح دهند و گزینه مهاجرت را برای ادامه زندگی برگزینند. آن عدهای هم که ماندند به مشکلاتی دچار شدند که بر اثر کمبود آب، ایجاد شده بود. هامون اما نه فقط ساکنانش را که پرندگانش را هم فراری داد. آنطور که آمارهای زیست محیطی نشان میداد، هامون زیستگاه 300 هزار گونه پرنده در خطر انقراض بود که خشکسالیها حیات آنها را هم با تهدید مواجه کرده بود.
این مشکلات البته موجب شد زنگ خطر مرگ تدریجی آن به صدا در آید و عزمها برای نجات هامون جزم شود.
معاهده آبی هیرمند
معاهده آبی هیرمند در سال 1973 شاید نخستین گامی بود که برای نجات هامون برداشته شد. براساس این معاهده ایران و افغانستان به عنوان دو طرف درگیر ماجرا پای کار آمدند و درباره میزان آب رود هلمند که میبایست سالانه از طریق افغانستان برای ایران تأمین میشد، توافق کردند. اما این معاهده به علت نبود ثبات سیاسی و اجتماعی در افغانستان تا سال 2000 مسکوت ماند و سپس بعد از 7 سال خشکسالی شدید و تشکیل دولت جدید افغانستان دوباره به میان آمد و نتیجه آن تشکیل 15 جلسه مشترک میان ایران و افغانستان در این زمینه بود.
پس از آن در اواسط سال 2000، ایران و افغانستان؛ «کمیته مشترک تالابهای حوزه سیستان» را تشکیل دادند و در سالهای 2005 تا 2007 سه جلسه زیر نظر برنامه محیط زیست ملل متحد برگزار شد. در سال 2008 نیز طرح «مدیریت پایدار حوزه سیستان با حمایت ایران عنوان شد؛ اما سند این طرح به تأیید افغانستان نرسید.
افغانستان حالا پس از گذر از ناملایمات سیاسی و اقتصادی تا حدودی به ثبات و آرامش رسیده؛ اما نتیجه بیثباتی آن زمان در افغانستان موجب شده تا به علت از کار افتادن ایستگاههای پایش هیدرولوژیک، امکان محاسبه میزان آب خروجی از رودخانه هلمند و جریانهای آبی سیستان وجود نداشته باشد. اگرچه افغانستان در این سالها تلاش زیادی کرده این شبکه پایش بازسازی شود؛ اما روند کند این جریان، ایجاد روشهای جدید با توافق دو طرف را گوشزد میکند. البته برنامه محیط زیست سازمان ملل اعلام آمادگی کرده به درخواست دو کشور یک سیستم پایش محیط زیستی ماهوارهای را مستقر کند.
از طرفی سهم بندی آب به شکلی که کارکردهای اصلی اکوسیستم حفظ شود با تأکید بر استفاده از آب خاکستری تأسیسات تصفیه آب زابل برای مصارف کشاورزی یکی دیگر از راهکارهای فوری ارائه شده است که باید ظرف مدت یک تا دو سال انجام شود. از سال 1983 تا 2008 چهار چاه نیمه به عنوان ذخیرهگاههایی برای تأمین آب شرب و صنعتی شهر زابل و زاهدان ایجاد شدند، اما در زمان خشکسالی، بخشی از آب آنها برای مصارف کشاورزی استفاده شد. با وجود این تبخیر آب از چاه نیمهها و رهاسازی آب به بخش کشاورزی نگرانیهایی را به وجود آورد و زمینهای شد تا پیشنهاد مطالعه محاسبه میزان فقدان آب از چاه نیمهها و اثر بخشی مدیریت آب به عنوان یک اقدام فوری مطرح شود.
ارتقای همکاریهای فرا مرزی، اتخاذ رویکرد یکپارچه برای مدیریت حوضه آبریز تالاب و بهبود راندمان آب مورد استفاده برای صرفهجویی در میزان مصرف از دیگر راهکارهایی بودند که به عنوان اقدامهای پیشنهادی میان و بلند مدت برای تالاب هامون مطرح شدند.
صرفه جویی، صرفه جویی، صرفهجویی
هماکنون با توجه به افزایش بیش از تصور استفاده از منابع آبی و کاهش بارندگیها، صرفهجویی در مصرف آب به یکی از کلیدیترین راهکارها برای حفظ و نجات تالابهای ایران تبدیل شده است. با این حال بخش کشاورزی با مصرف بیش از 90 درصد، یکی از بزرگترین مصرفکنندگان آب کشور است. بنابراین صرفهجویی در این حوزه نیازمند یک برنامه بزرگ اصلاحات کشاورزی مبتنی بر دیم و تشویق کشاورزان به استفاده از راهکارهای متنوع است.
من منحیث یکی از علاقمندان مجله هفته از افغانستان، از شنیدن این خبر خیلی متاسف شدم، چراغ مجله هفته در…
با تشکر از همه ی مقالات و زحمات شما، دوباره خواهش میکنم، لینک های مستقیم مقالات رو در انتهای اونها…
با درود، گمان دارم مستقیم و متمرکز باید به پدیده تحریم یا تحریم های آمریکا پرداخت و بدون عمیق شدن…
مقاله بسیار جالب و خواندنی بود. با تشکر از رفیق شیری و ترجمه دقیق و حرفه ای ایشان و سپاس…
دوست گرامی من عضوی از نویسندگان و مترجمان مجله هفته نیستم اما از همکاران آن هستم و گاهی مطالبی را…