قندعلی در کریمه!
سعید سامان
بحران اوکراین آب در لانة سیاستهای لندن در مناطق شرقی اروپا انداخته. تمایلات دیرینة آتلانتیستها در این مناطق از پیش شناخته شده بود؛ انضمام کشورها، گسترش مرزهای سازمان ناتو به سوی روسیه، پر کردن خلاء ناشی از فروپاشی اتحادشوروی از طریق فعال کردن شبکههای مافیائی و سیاسینمای وابسته به غرب در کشورهای اروپای شرقی، و … از جمله همین موضعگیریهاست. و در این میانه بحران اوکراین و عکسالعمل تند مسکو یکبار دیگر به غرب یادآوری کرد که تحمل مسکو از این «پروسة» گسترشطلبی و انضمام کشورها به شبکة «نظامی ـ مالی» آتلانتیسم حد و مرزی هم دارد.
مدتی است که در بحران اوکراین، آتلانتیسم که به پیروی از گوبلز «روشنضمیر» تهاجم و تجاوز را «حق مسلم و طبیعی» خود میداند و دفاع در برابر تجاوزاتاش را «خشونت» مینامد، موجی از تبلیغات و صحنهسازیهای تکراری رسانهای بر علیه روسیه به راه انداخته. از یکسو مسکو متهم به سرکوب دمکراسی، و تلاش برای تجدید حیات «امپراتوری» تزارها و اتحادشوروی میشود، و از سوی دیگر، پشتیبانی غرب از گلهسازی، و توجیه خشونت تودهها، تحت عنوان «خواست عمومی»، در فضای رسانههای آتلانتیسم حمایت غرب از حقوقبشر را به اثبات میرساند!
جالب اینکه، پیشتر پروژة اسلامی کردن سوریه، لیبی، مصر و … نیز با همین روند تبلیغاتی و غوغاسالاری هماهنگ شده بود. هر چند در این مناطق روسیه، جز مورد سوریه، عکسالعمل تندی نشان نداد. و دیدیم که در سوریه همین عکسالعمل تند روسیه بود که پرده از چهرة واقعی نیروهای «مردمی» که دست به اسلحه بردهاند برداشت و کاشف به عمل آمد که اینان مشتی اوباش مسلحاند که برای عملیات خرابکارانه از کشورهای غرب به سوریه سرازیر شدهاند! کار بجائی رسید که حتی علی خامنهای، رهبر جمکرانیها نیز بالاجبار جهادیستهای سوریه را «تکفیری» و مخالف اسلام خواند! ولی مورد اوکراین با سوریه متفاوت است.
شرایط اوکراین ویژگیهائی از آن خود دارد. اوکراین نه تنها همسایة فدراسیون روسیه به شمار میرود، که سدهها تاریخ و دین مشترک نیز گروههای کثیری از اوکراینیها را به مسکو پیوند داده. برخورد تند مسکو با زیادهخواهیهای آتلانتیسم در مرزهای غربی فدراسیون روسیه به صراحت نشان داد که از منظر مسکو مسئلة اوکراین به هیچ عنوان با غائلهای که غربیها قبلاً در گرجستان، آذربایجان و دیگر جمهوریهای پساشوروی به راه انداخته بودند قابل مقایسه نیست، و همین امر آتلانتیسم را به مرز جنون رساند. چرا که، تمامی پروژههای گسترشطلبانهاش در شرق اروپا از پایه و اساس نقش بر آب شد. در نتیجه، لندن ناچار شد به دیپلماسی دوگانه متوسل شود، و همین موضعگیری متحدان لندن را به هذیانگوئی سوق داد.
انگلستان به صراحت میداند که در شرق اروپا بدون همکاری با روسیه خر لنگ ملکه از پل نخواهد گذشت. ولی جهت حفظ «ظاهر» و امتداد دادن به هارتوپورتهای خررنگکن و عوامپسند، مجبور است جبههای «رسانهای» بر علیه روسیه باز کند. به همین دلیل لندن دولتهای وابسته به سیاست خود، آلمان و فرانسه را در دهان گرگ انداخته و خودش نیز با همین «گرگ» به مذاکره و بدهبستان مشغول شده! به این دلیل است که همزمان با امضاء قراردادهای «تاریخی» بین چندملیتیهای آتلانتیست همچون «فولکسواگن، زیمنس و …» با طرفهای روسی، شاهد هارت و پورت مقامات فرانسه و آلمان پیرامون بحران اوکراین نیز هستیم! نمایشی که لندن در کمال آرامش پیش میبرد، چرا که چارة دیگری ندارد.
جالب اینکه، هارت وپورتهای فرانسویها و آلمانیها پیرامون بحران اوکراین، به دلیل همین شرایط متناقض نهایت امر به هذیان و لودگی شباهت یافته. به طور مثال، اشتاینمایر، وزیر امور خارجة «سوسیالیست» آلمان فدرال در دیدار امروز خود از دولتمردان کودتاچی اوکراین اعلام داشت که جهت حفظ امنیت «انرژتیک» اوکراین، اتحادیة اروپا گاز مورد نیاز اینکشور را در اختیار کییف قرار خواهد داد! اظهارات شتاینمایر از این جهت هذیانی است که گاز «اتحادیة اروپا» از طریق روسیه به آلمان ارسال میشود، و اگر روسیه گاز را قطع کند، معلوم نیست آقای اشتاین مایر چه نوع گازی را به اوکراین خواهند فروخت! باری در این نوروز فرخنده از این نوع موضعگیریهای خندهدار و مسخره پیرامون اوکراین، به ویژه در اظهارات فرانسویها و آلمانیها کم نمیبینیم. اظهاراتی که صرفاً به دلیل فشار انگلستان بر این دولتها به فضای رسانهای پرتاب میشود، و اندک اعتبار اینکشورها را نیز به شدت مخدوش میکند. ولی از آنجا که ایران مرکز توجهات سیاسی ماست، شاید بهتر باشد لودگی آلمان و فرانسه را رها کرده، مروری داشته باشیم بر تبعات بحران اوکراین در ایران.
از ابتدای این بحران، حکومت جمکران در مقام یک تشکیلات وابسته به انگلستان آلو در دهان گذارده و خفقان گرفته بود. و در شرایطی که حتی ترکیه، عضو رسمی پیمان آتلانتیک شمالی از زبان اردوغان، در فردای موضعگیریهای تند مسکو، از «روابط خوب و سازندة ترکیه و روسیه» سخن به میان میآورد، تا امکان هر گونه «سوءتفاهم» فیمابین را زدوده باشد، جیک جمکرانیها در نمیآمد. البته دلیل این خناق سیاسی کاملاً روشن بود. در مقطعی که هنوز انگلستان نتوانسته بود به توافقات پشتپردة خود با روسیه دستیابد، دستورالعملی برای نوکران آتلانتیسم در تهران صادر نکرده بود. حمایت اینان از روسیه غیرممکن بود، چرا که نوکر منافع ارباب را مخدوش نمیکند، حملة اینان نیز به روسیه از قماش موضعگیریهای فرانسه و آلمان غیرممکن بود چرا که جمکران در همسایگی روسیه نمیتوانست شکرخوریهای «فرنگی» کند. در نتیجه، رادارهای حکومت جمکران روزها و روزها در خلجان و وزوز و سکوت اوفتاد!
ولی با روشن شدن تدریجی مواضع لندن، لاشة حکومت جمکران هم تکانتکانی خورد و نهایت امر زبان بازکرد. جمکرانیها به این نتیجة درخشان رسیدند که کودتای اوکراین را با رفراندوم شبهجزیرة کریمه «طاق» بزنند، و خلاصه بگویند، اگر این کودتا قانونی است، انضمام کریمه به روسیه هم میتواند «قانونی» باشد!
ولی موضع جمکرانیها مسخره است. چرا که این سئوال پیش میآید که، اگر مشتی لاتولوت به اهالی یک خانه حملهور شوند، و همسایهای که به دلیل تهاجم اوباش، امنیتاش تهدید میشود، واکنشی نشان دهد و دست به عملیاتی بزند، آیا این واکنش و آن تهاجم را میتوان با یکدیگر طاق زد؟ مسلماً خیر! لاتولوتها حق تهاجم نداشتند. و در مورد اوکراین اراذل میتوانستند منتظر موعد رأیگیری برای انتخاب ریاستجمهوری بشوند. حال آنکه روسیه نمیتواند به دلیل تهاجم لاتها، از امنیت خود چشمپوشی کند. خلاصه بگوئیم، یک طرف در اینجا مقصر و مجرم است، و این طرف مسلماً روسیه نیست.
از اینرو موضعگیری جمکرانیها ـ ایجاد ترادف میان کودتای کییف و رفراندوم قانونی کریمه ـ علیرغم «پرداخت» و لفاظیهای آخوندی، آنقدرها با هذیانات اشتاینمایر که میخواهد نفت و گاز روسیه را به دولت «اوکراین » بفروشد تفاوتی ندارد. این همسوئی هذیانی بار دیگر وابستگی آلمان به سیاستهای آتلانتیسم، و سرسپردگی جمکران به سیاستهای لندن را به نمایش گذارده.
ولی مانورهای آتلانتیسم به هذیانات و جفنگیات اشتاینمایر و علی لاریجانی محدود نمانده. آتلانتیسم برای بخیه زدن ایران به بحران اوکراین یک قصة خوب برای بچههای خر تنظیم کرده که در آن میباید روسیه همزمان به عنوان «دشمن» اوکراین و ایران معرفی شود! دشمنی که قصد دارد به تلافی بحران اوکراین، مذاکرات هستهای با جمکرانیان را نیز به بنبست بکشاند! نخستین روز نوروز امسال را سایت رادیوفردا به همین قصة خوب و خرپسند اختصاص داده!
بوق یانکیها نقل این قصه را به گروهبان قندعلی محول کرده، تا بچهها با مشاهدة درجههای نظامی براق ایشان تحت تأثیر قرار گیرند و سازمان سیا بتواند از این قصه، «بدیهیات» نوینی بسازد. رادیوفردا در مطلبی تحت عنوان «ایران وارد بازی خطرناک روسها نشود»، به فردی به نام هوشنگ حسنياری ـ استاد روابط بينالملل و سياست تطبيقی در کالج نظامی سلطنتی کانادا ـ تریبون داده تا بتواند مواضع آتلانتیستها را از زبان ژنرال قندعلی به مخاطب حقنه کند. فیلدمارشال قندعلی پس از نشخوار گذشته ـ تکرار سخنان خالهزنکها پیرامون صدماتی که روسیه طی تاریخ به ایران وارد کرده، و … ـ نصیحت میکنند که ایران به اینکشور اعتماد نکند:
«[…] روسيه در طول تاريخ و نيز در سالهای اخير به منافع ملی ايران ضربه وارد کرده، […] ايران نمیتواند و نبايد به اينکشور اعتماد کند.[…]»
منبع: رادیوفردا، اول فروردینماه1393
به مارشال قندعلی جسارتاً باید چند نکته را یادآوری کنیم. نخست اینکه اگر قرار است حماقت به خرج دهیم و بدون در نظر گرفتن تحولات تاریخی، برای تصمیمگیری در مورد مسائل امروز، شرایط گذشته را مد نظر قرار دهیم، میبینیم که طی تاریخ گذشته، فقط روسیه به ایران «ضربه» وارد نکرده! آمریکائیها و انگلیسیها رسماً اعلام داشتهاند که کودتای خونین 28 مرداد 1332 را در ایران سازماندهی کردهاند. پس ایرانیان به چه دلیل امروز میباید به سخنان فردی اعتماد کنند که خود را مدرس کالج نظامی انگلیسیها در کانادا معرفی میکند؟ آیا ارتش کانادا که تحت فرمان ملکه بریتانیاست، برای ما ایرانیان «آبنبات» و خروسقندی توزیع کرده که میباید به اظهارات کارمندش «اعتماد» کنیم؟ همینجا خدمت جناب «استاد» بگوئیم، برای شاگردانتان خیلی متأسفایم. چرا که، الفبای استراتژیها و دیپلماسیهای بینالمللی را هم نادیده گرفتهاید. استراتژیها به هیچ عنوان بر پایة روابط تاریخی و یا «اعتماد» شکل نمیگیرد، این «حرفها» جهت انتشار مقاولهنامههای رسانهای است. مسائل استراتژیک رابطة فیزیکی است؛ قدرت نظامی، قدرت اقتصادی، و انسجام سیاسی یک کشور میتواند برای ملتی در میادین ارتباطات بینالمللی امتیاز کسب کند، و یا آن ملت را منکوب و محکوم نماید. عامل دیگری در بین نیست. ایشان در فراز دیگری از اظهاراتشان در محکومیت مسکو، و برخورد «غیرحرفهای» وزارت امور خارجه روسیه میفرمایند:
«[…] روسيه حاضر است برای منافع خود در اوکراين و شبه جزيره کريمه، موضوعی به اهميت پروندة هستهای ايران را به يک بازيچه تبديل کند.[…]»
همان منبع
ما که از پروندة هستهای ایران هیچ نمیدانیم، ولی این پروفسور گرانمایه که بر اهمیت «فوقالعادة» آن اینچنین تکیه میکنند، حتماً چیزهائی میدانند، پس چه بهتر که ما را هم در جریان چند و چون این مذاکرات قرار دهند. خلاصه بگوئیم، خزعبلات رادیوها و تلویزیونها را نمیتوان به ضرب یک «تیتر» استادی در فلان و بهمان مدرسه، بار دیگر به خورد ایرانیان داد. این شیوهها در دوران اینترنت و ارتباطات دیجیتالی که گویا آقای پروفسور آنقدرها از آنها اطلاعی ندارند دیگر کاربرد خود را از دست داده. نویسندة این وبلاگ، نه به حکم یک کاغذپاره و یا پست داشته و یا ناداشته در یک مدرسه، که با تکیه بر بیش از 2 هزار مطلبی که پیرامون مسائل استراتژیک ایران «قلمی» کرده، به جرأت میتواند بگوید که از محتوای مذاکرات هستهای هیچ اطلاع مشخصی ندارد. و در این مورد تنها نیست، چرا که در ایران نیز سروصدای بسیاری از نمایندگان مجلس بلند شده بود که از محتوای مذاکرات اظهار بیاطلاعی میکردند! حال شما که معلوم نیست از کدام طریق این اطلاعات را کسب کردهاید، چه بهتر که ما ملت را هم روشن کنید.
کسی که به خود اجازه میدهد تحت عنوان یک «محقق و مدرس» پای به مبحثی سیاسی بگذارد بهتر است سنجیدهتر از اینها «زبانبازی» کند. شما نمیدانید در این مذکرات چه میگذرد، و تنها تکیهگاهتان در این «مبحث» مزخرفات همین رادیوها و تبلیغات جهانی است. پس چه بهتر که در اینمورد فتوی صادر نکنید. از این گذشته، حضورتان بگوئیم بر خلاف ادعای پوچ سرکار، جدا شدن کریمه از اوکراین نه با مقررات بینالمللی، که با قانون اساسی اوکراین در تضاد است! و بسیج جبهة غرب در شورای امنیت برای ممانعت از برگزاری رفراندوم کریمه پیرامون همین «مبحث» حقوقی صورت گرفته بود. ولی گذشته از وتوی روسیه، رأی ممتنع چین به پیشنهاد غرب نشان داد که پکن حاضر نیست در برابر «حق قانونی مردم برای تعیین سرنوشتشان» بایستد. حال ببینیم مارشال قندعلی چه میفرمایند!
ایشان ادعا میکنند، رفراندوم کریمه نقض مقررات بینالمللی است و روسیه دست به مرزشکنی زده، در نتیجه، همکاری با روسیه که همسایة ایران نیز هست، پیامدهای منفی خواهد داشت! به عبارت دیگر، گروهبان قندعلی، کارمند ارتش امپراتوری بریتانیا در کانادا، نگران «منافع ملی» ایران شده! باید بگوئیم گروهبان قندعلی در زمینة هذیانگوئی گوی سبقت از اشتاینمایر و پاسدار لاریجانی هم ربوده، و اگر رادیوفردا به ایشان تریبون داده بیحکمت نیست:
«به علت آنکه اقدام روسيه در جدا کردن شبه جزيره کريمه از خاک اوکراين، غيرقانونی و بر خلاف مقررات بينالمللی بوده، هرگونه همکاری احتمالی ايران با روسيه در این خصوص تنها میتواند تبعات منفی برای منافع ملی ايران در پی داشته باشد و نه چيز ديگری.»
همان منبع
بدنیست از ژنرال قندعلی بپرسیم چرا مسئلة کریمه و اوکراین تا این حد مهم شده، و اینکه چرا برخی محافل سعی دارند، این عمل را صریحاً برخلاف مقررات بینالمللی معرفی کنند؟ به طور مثال، چرا در محکومیت عملیاتی که در شرایطی به مراتب گنگتر در چکاسلواکی، یوگسلاوی و سودان انجام گرفت، «جامعة بینالملل» حرفی نزد؟ حتی اگر نخواهیم از اشغال روزمرة سرزمینهای فلسطینی توسط دولت اسرائیل سخنی به میان بیاوریم، حداقل میتوان گفت که ادعای «تعلق» کشمیر به پاکستان که طی هفتاد سال گذشته توسط ایالات متحد، انگلستان و دیگر اعضای سازمان آتلانتیک شمالی از طریق تجهیز شورشیان و فراهم آوردن امکانات تعلیمات نظامی مورد تأئید «ضمنی» قرار گرفته، قوانین بینالمللی را «مخدوش» میکند. چرا حمایت از دالائیلاما که نهایت امر جهت تبدیل تبت به خاکریز استراتژیک غرب در مرزهای چین تلاش میکند، به زیر سئوال بردن «قوانین بینالمللی» تلقی نمیشود؟ خلاصه، چه شده که بساط اوکراین چنان کک به تنبان سرکار در کانادا انداخته که به باز نشخوار پروپاگاند رسانههای آتلانتیست مشغول شدهاید:
«[…] امروز این روسیه است که به واقع دنبال شریک میگردد نه ایران. روسیه است که در حالت انزوا به سر میبرد و با افزایش تحریمهای غرب در آینده، این انزوا بیشتر هم خواهد شد. بر خلاف روسیه، ایران از زمانی که مذاکرات با ۱+۵ را شروع کرده، نسبت به گذشته در سطح جهان مقبولتر شده است. بنابراین بایسته و شایسته نیست که ایران خود را در کنار کشوری قرار دهد که در چنین وضعیتی قرار دارد.»
همان منبع!
اظهارات تیمسار قندعلی به ارشاد و نصیحت پدر میماند! نکند قندعلی خود را در جایگاه «قیم ایران» رویت کرده باشد؟! چرا کسی که خود را در زمینة مسائل استراتژیک صاحبنظر میداند به این ترهاتبافیهای خالهزنکی متوسل شده؟ شاید بهتر باشد تاریخچة کوتاهی از «مذاکرات هستهای» در همینجا ارائه دهیم. نخست اینکه، بر اساس تمامی دادههای موجود، مذاکرات هستهای فقط و فقط به دلیل فشار روسیه به مرحلة فعلی رسیده. آتلانتیستها به هیچ عنوان نمیخواستند که این مذاکرات را به پیش ببرند، چرا که قرار دادن ایران در انزوای سیاسی، پروژهای که همزمان از طرف دولت جمکران و اربابان غربیاش دنبال میشد، هم میتوانست وسیلهای جهت اعمال فشار بر روسیه شود، و هم بهترین ابزار جهت چپاول منابع نفتی ایران باشد. غرب در ایران به دنبال همان صورتبندیای میدوید که بر عراق صدام حسین حاکم کرده بود. نتیجه نیز همان بود؛ حملة نظامی و ارسال نیروهای مسلح غرب به درون ایران. این روسیه بود که در برابر این گزینه، به دلیل منافع امنیتی و حیاتی خود ایستادگی کرد و همزمان، ملت ایران را از یک جنگ خانمانسوز نجات داد؛ دولت جمکران را با توسری پای میز مذاکرات فرستاد، و … و با برپائی نیروگاه هستهای در بوشهر، به آمریکائیها حالی کرد که در برابر اعزام نیروهای مسلح به خاک ایران تاوان بسیار سنگینی خواهند پرداخت. حال به چه دلیل «حسنیاری» تلاش میکند نقشها را اینگونه وارونه جلوه دهد؟
پاسخ روشن است. با در نظر گرفتن سبقة حقوقی و استراتژیک مذاکرات هستهای، به زیر سئوال بردن این مذاکرات توسط مصباح یزدی، تکه استخوانی است که آمریکا برای سگهای وفادارش پرتاب کرده. این آمریکاست که به خیال خود میخواهد با به زیر سئوال بردن «مذاکرات هستهای» در مورد اوکراین از روسیه «باج» بگیرد؛ و در کشور ایران هم طبق معمول آخوند به بلندگوی منافع یانکی تبدیل شده. در ثانی، اینکه کشور ایران در مراودات خود با جهان در موضع بهتری نسبت به گذشته قرار گرفته، به هیچ عنوان منافع حکومت آخوندی را بازتاب نمیدهد. آخوندها نیک میدانند که با عادیسازی روابط از اهرمهای عمدة بحرانسازیهای داخلی محروم میمانند، و مهمترین سنگرهایشان یعنی بساط «جنگ زرگری» با آمریکا را از دست خواهند داد. این فشار روسیه است که اینان را به سوی برقراری روابط عادی با جهانیان پیش میراند، به این امید که هم ارتش آمریکا را از سرزمینهای مجاور خود دور نگاه دارد، و هم نهایت امر وسیلهای جهت تغییر بنیانهای تحجر در کشور ایران فراهم آورد.
بله، در کمال تأسف جناب «محقق» اصلاً در باغ نیستند؛ ایشان به بازگوئی ریل خبرهای رادیوفردا بسنده کرده، چماق سازمان سیا را تحت عنوان «تحلیل» بر فرق مخاطب فرود میآورند. به ادعای ایشان روسیه که هماکنون در حال عقد مهمترین قراردادهای تجاری با چین، هند، انگلستان و آلمان است، «منزوی» شده، و در آرزوی کسب حمایت از حکومت دستنشاندة اسلامی هر شب «آه» میکشد! و سرکار قندعلی از اظهارات کشکیشان نتیجه میگیرند که ایران نباید به این «قدرت منزوی» که هر روز هم منزویتر خواهد شد «نزدیک» شود!
دنبالة جفنگیات «حسنیاری» را بررسی نمیکنیم، چرا که در کمال تأسف از این قماش تفاله و نخاله کم نداریم. ولی در اینجا فرصت را غنیمت شمرده به رادیوفردا تبریک میگوئیم. این رادیو تاکنون تحلیلهای پوچاش را از زبان ملا و آخوند و تولهآخوند به ما حقنه میکرد، خوشحالایم که پیشرفت کرده! بجای ریش و نعلین و روسری و حرمسرا یک گروهبان ارتش انگلستان را آورده تا به ایرانیان درس «منافع ملی» بدهد!
«سیا» جونم قد و بالاتو قربون
تو هاون باشی و من دستة اون!
ناهید رکسان
از فتوی تا فرهنگ
وزارت امور خارجه آمریکا که تاکنون برای پشتیبانی از حکومت توحش فتویسالاری در ایران به صدور بیانیههای ابلهانه اکتفا میکرد، در تاریخ 21 مارس 2014 ، جان کری، وزیر امورخارجه را به میدان آورد تا ایشان تأکید فرمایند که مانند «مردم ایران» به فتوی احترام میگذارند:
«[…] من احترام زیادی برای فتوا قائل هستم. فتوا پیام مذهبی بسیار مهمی است و وقتی فتوائی داده میشود مردم آن را جدی میگیرند. هم چنان که ما (هم آن را جدی میگیریم)[…]»
منبع: رادیوفردا، مورخ 21 مارس 2014
بقيه مطلب در اينجا
http://nahidroxan.blogspot.fr
لایکلایک