پیش زمینه های درگیری در امیر نشین های خلیج فارس و تظاهر عربستان به مبارزه با تروریسم
نوشته: سرتیب دکتر امین محمد حطیط٬ استاد دانشگاه لبنان
برگردان٬ توضیحات و زیرنویسها: احمد مزارعی٬ ۱۱ مارس ۲۰۱۴
صاحبنظری که سیاستها و تصمیم گیریهای دولت عربستان را دنبال میکند٬ متوجه میشود که این کشور سیاستها و درعین حال دستورات و اوامر خود را بر سایر امیرنشین های منطقه٬ همچون بحرین که اکنون در اشغال است٬ امارات متحده عربی که علی العموم در چهارچوب سیاستهای عربستان حرکت میکند٬ و کویت یا قطر که اکنون به تمرد دست زده٬ اعمال میکرده است.
تصمیم اخیر عربستان مبنی بر عزل قطر که بزعم عربستان تعهدات امنیتی خود را در مقابل «مجلس همکاریهای امارات» رعایت نکرده و همچنان به حزب «اخوان المسلمین» که در جهت برهم زدن امنیت امارات کوشش میکند٬ کمک کرده و امکانات در اختیارش قرار میدهد. اما قطر این ادعای عربستان را انکار کرده و تصمیم عربستان را در این زمینه به عوامل دیگری همچون: مسائل مصر و سوریه و درگیریهای دیگری که میان کشورهای امارات زیر نظر آمریکا جریان دارد ربط میدهد و یا شکستهای پیاپی گروههای تروریستی وابسته به عربستان در سوریه٬ که به آن گرفتار آمده اند. حقیقت اینست که در هفته های اخیر مجموعه گروههای تروریستی وابسته به عربستان٬ خود به درگیریهای شدیدی بایکدیگر پرداخته اند و از طرفی در مقابل ارتش عربی سوریه نیز با شکستهای فاحشی روبرو شده اند. آخرین این شکستها سقوط آنها در درگیری شهر «زاره» است و فراریان تروریستی که به لبنان آمده شرح آنرا توصیف کرده اند.
تصمیم دوم عربستان برمبارزه با تعدادی گروههای «تروریستی» است که در گذشته مورد حمایت عربستان بوده اند. از این پس هرگونه تبلیغ کمک مادی٬ دعوت در مساجد بنفع آنها و جمع آوری کمک مالی برای آنها و حتی «دعا» کردن برای آنان نیز جرم محسوب میشود. این گروه ها به سه بخش تقسیم میشوند:
۱- بخشی که هیچگاه ارتباطی با عربستان نداشته٬ همیشه عربستان با آنان درگیری داشته و بر مذهب وهابی نیستند. اینان عبارتند از: تشکیلات انصارالله وابسته به حوشیها(زیدیها) در یمن و تشکیلات حزب الله عربستان در منطقه شرق عربستان متعلق به شیعیان این منطقه(۱).
۲- گروههایی که از ابتدا با خواست عربستان و کمکهای مالی این کشور در راستای سیاستهای آمریکا(۲) پدید آمدند. اینان اساسا وهابی و تکفیری بوده و به حسب مکان و زمان٬ عربستان از آنها استفاده کرده است. این گروهها بطور مشخص در عراق٬ سوریه و لبنان فعالیت میکنند(داعش- جبهه نصره).
۳- گروهی که از هشتاد سال پیش در رابطه بسیار نزدیک با عربستان قرار داشته و از همه امکانات عربستان استفاده کرده است٬ گروهی که در کشورهای مصر٬ ترکیه٬ یمن٬ تونس و مغرب نفوذ فراوان دارد. میدان عمل گسترده این گروه در سه سال گذشته عمدتا در تونس٬ مصر٬ سوریه و لیبی بوده است.
با دو تصمیم عربستان در این مورد سئوال اینست که چرا عربستان در شرایط فعلی که منطقه خاورمیانه و کشورهای عربی به مرحله مهمی از درگیریها و مشکلات پیچیده سیاسی وارد شده٬ باین کار دست زده است.
در پاسخ به سئوالات فوق از اینجا شروع میکنیم که عربستان بفوریت پس از سقوط حکومت اخوان المسلمین٬ میلیاردها دلار کمک به کشور مصر سرازیر کرد تا بتواند کنترل امور سیاسی را در مصر بعهده بگیرد و این بدیلی باشد برای عراق٬ از آنسو شاهدیم که عراق رسما عربستان و قطر را متهم نموده که میخواهند با ایجاد انفجارات و راه انداختن جنگ مذهبی٬ این کشور را متلاشی و تجزیه نمایند. این سیاستی است که اسرائیل سالهاست برای عراق دنبال میکرده٬ و امروز مهمترین موضوع برای اسرائیل اینست که خود را بعنوان «دولتی یهودی» به منطقه٬ بویژه به فلسطینیها تحمیل نماید(۳).
اما٬ اکنون عربستان که مسائل مصر را با دقت از دور و نزدیک دنبال میکند و بویژه با گزارشات مهم بین المللی که در مورد روند سیاست در مصر انتشار مییابد٬ بوضوح باین امر پی برده که مصر ممکن است در آینده دوست عربستان باشد٬ اما در منظومه- مدار عربستان حرکت نخواهد کرد و ای بسا که در بسیاری زمینه ها با عربستان اختلاف داشته باشد. رویهمرفته از نظر عربستان٬ مصر آنچنانکه عربستان میخواهد نخواهد بود و این کشور نخواهد توانست جبران خسارتی کند که عربستان در منطقه شرق غربی به آن دچار خواهد شد و این امر تا حد زیادی برای رهبران عربستان روشن شده است.
دولت عربستان اکنون میبیند سرمایه گذاریهایی که در مصر نموده در حال تهدید است٬ زیرا قطر با کمکهای گسترده خود به اخوان المسلمین مصر و تبلیغ و تهییج بنفع آنها از طریق کانال تلویزیونی الجزیره٬ میکوشد مصر را در دایره سیاستهای خود وارد کند و بهمین علت مبلغ یک و نیم میلیارد دلار سرمایه گذاری نموده تا بتواند٬ «ارتش آزاد مصر» بر سیاق «ارتش آزاد سوریه» تشکیل داده و عربستان را از مصر اخراج کند. دولت قطر حکومت فعلی مصر را کودتاگر می نامد و برعکس٬ اخوان المسلمین را حکومت شرعی مصرر میداند. از این نظر عربستان به مقابله به مثل پرداخته و برعکس قطر اخوان المسلمین را گروهی تروریستی و دولت مصر را شرعی میداند. قابل توجه اینکه سالیان درازی عربستان نه فقط از اخوان المسلمین حمایتهای گسترده مالی میکرد٬ بلکه در سالهای اخیر از همه فعالیتهای تروریستی و تبهکارانه آنان در سوریه نیز حمایت میکرد.
با این حساب می بینیم که درگیری اصلی میان عربستان و قطر بر سر اینست که کدام یک بر مصر مسلط شوند. بدون شک این درگیری به متلاشی شدن «مجلس همکاریهای امارات» منجر خواهد شد و ای بسا که تأثیرات مهمی بر «جامعه کشورهای عربی» خواهد داشت. اما موضوعی که قابل ذکر است اینکه اینان دعوایشان بر سر «پوست خرس در جنگل» است و نمیدانند که مصر بسیار بزرگتر از آنست که در جیب قطر جای بگیرد و یا اینکه حیات خلوت عربستان باشد. مصر براساس سیاست و منافع خود و براساس تاریخ و آینده ملت خود حرکت خواهد کرد.
در مورد سوریه باید گفت که موضوع فرق میکند. قطر چندی پیش شاهد شکست سیاستهای خود در سوریه بود و در این مسیر شیخ سابق قطر و وزیرخارجه اش از گردونه خارج شدند و پرونده سوریه از دستان آنان خارج شد و بدست عربستان افتاد. عربستان نیز متوجه شده که در این مسیر شکست خورده و همانطور که شاهد بودیم امیر بندر را قربانی کردند٬ اما مسیر شکست با سرعت ادامه پیدا خواهد کرد.
اکنون عربستان در سوریه از نقش قطر هراسی ندارد و خود نیز امیدی به آینده در سوریه ندارد و اوضاع آن طور پیش رفته که حتی کشورهای غربی نیز در زمینه سیاسی و جنگ امیدی برایشان باقی نمانده است.
امروز٬ منظره عمومی جنگ٬ سیاست و پس از همه دخالتها٬ بسیار روشن شده که ملت سوریه و همپیمانانشان چه در محور مقاومت منطقه ای و چه در جبهه جهانی و با صبر و مقاومت سرسختانه ای که از خود نشان دادند٬ به یک پیروزی استراتژیک دست خواهند یافت که اثرات آن تأثیر گسترده جهانی خواهد داشت.
اکنون عربستان فضای امنیتی که برایش برنامه ریزی کرده بود٬ در سوریه و یا در مصر از دست داده است و وحشت عربستان اکنون از بزگشت بیش از چهل هزار نفر تروریست بنیادگرا و وهابی است که در زیر ضربات پرقدرت ارتش عربی سوریه قرار دارند که تحت نام داعش و جبهه نصره٬ به جنایت مشغولند٬ اینان بزودی میدانهای نبرد سوریه را ترک خواهند کرد(۴) و در آنجا با حکومت عربستان درگیری خواهند داشت.
۴- اکنون عربستان در معرض چهار آتش قرار خواهد داشت. آتش انصارالله٬ از طرف جنوب عربستان و از طریق یمن(۵)٬ آتش حزب الله عربستان از شرق٬ منطقه قطیف و اطرافش٬ آتش داعش از شمال٬ از طریق عراق و آتش جبهه نصر٬ از شمال غربی از طریق اردن که از سوریه می آیند.
آتشهای چهارگانه فوق بمثابه کابوسی است که خواب از چشمان حاکمان عربستان ربوده است. همین ها بوده که عربستان را وادار نموده تا آن «تدابیر» برعلیه گروههای «تروریستی» که خود آنها را پرورانده اتخاذ کند. تصمیم «مبارزه با تروریسم» ادعایی عربستان هیچ ارتباطی با حقیقت ندارد و یا اینکه عربستان از جنگ برعلیه سوریه پشیمان گشته است. عربستان اگر خواستار توقف جنگ تروریستی در سوریه بود٬ «جبهه اسلامی» را نیز در لیست جریات تروریستی قرار میداد و کمک خود را به آنان قطع میکرد٬ این جبهه توسط بندر بن سلطان بوجود آمده و همچنان به کشتار ملت سوریه و تخریب این کشور ادامه میدهد. آری اکنون عربستان فضای حیاتی خود را در منطقه درخطر می بیند.
بدون شک عربستان در همان آتشی خواهد سوخت که او و آمریکا برای سوزاندن سوریه و سایر کشورهای عربی تحت عنوان «بهار عربی»٬ برافروختند.
پایان
زیرنویسها و توضیحات از مترجم است:
(۱)- حزب الله عربستان تشکیلاتی است که در منطقه شرق عربستان و در شهرهای «احسا» و «قطیف» فعال است. شرق عربستان محل سکونت شیعیان و نفت عربستان و تأسیسات آن در این منطقه است. در تاریخ ۷۰ ساله این منطقه نفتی و رفت و آمد صدها هزار تکنیسین٬ مهندس و کارگر از سراسر جهان٬ باعث شده تا غالب شیعیان به فرهنگ مدرن صنعتی٬ روابط نوین کارگری و … پی برده و در مبارزات روزمره خود برعلیه حاکمان فاسد عربستان٬ از این تجربیات استفاده کنند. ما شاهد بودیم که کارگران شرکت نفت و عرب های اهواز و آبادان بنا به همین دلایل٬ از آگاهی های بالایی برخوردار بودند. حزب الله عربستان در چنین فضایی فعال است و تاکنون صدها نفر کشته٬ زخمی و زندانی داده اند. مبارزه آنها بشکل تظاهرات و اعتصابات تقریبا حالت روزانه به خود گرفته و هفته ای نیست که یکی دونفر با گلوله کشته و زخمی نشوند. کم و بیش اخبار آنان را میشود در سایت متعلق به نیروهای ملی مذهبی عربستان در
www.rasid.com دید.
(۲)- اساس این تشکیلات تروریستی از سالهای ۱۹۶۰ توسط سازمانهای جاسوسی انگلیس٬ آمریکا و پاکستان٬ ابتدا در انگلستان بوجود آمد و بعدها از اینها در جنگ افغانستان و بسیاری کشورهای دیگر و امروز در سوریه٬ عراق٬ لبنان و.. استفاده میشود. اگرچه نامهای گوناگونی بخود گرفته ولی مدیریت همه اینها بدست سازمانهای جاسوسی غرب است. شرح پیدایش و عملکرد آنها توسط سه محقق انگلیسی و آمریکایی در کتابی بنام:
Lie, Spy & war against terrorism
به تفصیل آمده است.
این شیوه تبهکارانه کشتار و تخریب کشورها که اکنون در چین٬ روسیه و اکراین نیز از آن استفاده میشود٬ بیان کننده واقعیت نظام دمکراتیک سرمایه داری و آخر و عاقبت لیبرالیسم غربی است٬ پس خنده های ملیح و لباسهای فاخر دیپلوماتها و محققان امروز بورژوایی باید چهره اصلی یعنی طالبان و وهابیون دست پروده آنها را دید.
(۳)- کم و بیش می شنویم که مذاکرات برای «صلح» در فلسطین جریان دارد که «قهرمان» آن جان کری میباشد. وی تاکنون بیش از پانزده بار به سرزمینهای اشغالی مسافرت کرده و هدفش آن است که با ترفندهای گوناگون٬«دادن سرزمین در اردن»٬ در «سینا» و و ارسال بخشی زیادی از پناهندگان به کانادا٬ خلاصه «صیغه ای گندیده» تحت نام «دولت یهودی اسرائیلی» بامضای رهبران فلسطین برساند و این یکی از جنایت بار ترین و خائنانه ترین طرحی است که غرب میخواهد برملت مظلوم فلسطین تحمل کند٬ زیرا با تصویب آن همه فلسطینیهای مسلمان و مسیحی ساکن فلسطین حق شهروندی را ازد ست میدهند٬ چون در خاک و آب اجدادی یهودیان زندگی میکنند و باید خارج شوند. البته ابعاد توطئه و فاجعه گسترده تر است٬ زیرا سرزمین «یهودا و سامره» از مرزهای فلسطین گذشته به بخش گسترده ای از خاورمیانه امتداد می یابد.
صائب عریقات از معاونان ابومازن دیروز در مصاحبه خود با تلویزیون المیادین٬ بشدت با این «طرح صلح» متعفن مخالفت کرده و گفت مذاکرات میان ما و اسرائیل به بن بست رسیده است٬ اما بنابه دلائلی این خطر از مردم فلسطین و منطقه هنوز رفع نشده است.
(۴)- دو هفته پیش یکی از نمایندگان مجلس کویت طی سخنانی توضیح داد که ممکن است تعدادی در حدود ده هزار نفر کویتی٬ اماراتی و عربستانی که در سوریه منزوی و آواره شده اند به کویت بیایند و دولت باید برای اسکان٬ و کنترل آنان از هم اکنون چاره ای بیندیشد.
(۵)- زیدیها یا حویثها٬ در منطقه صعده یمن در ساحل دریای سرخ زندگی میکنند و غیرمستقیم از طرف دولت ایران تقویت میشوند. این نقطه ساحلی برای ایران اهمیت استراتژیک دارد. اگر ایران زیدیها را همراه خود نداشت٬ غربی ها همانطور که اولین کشتی نفتی مصدق را که میخواست با اراده ملت ایران به بازار بین المللی بفرستد٬ در باب المندب بوسیله ناو انگلیسها مصادره کردند٬ امروز نیز همین کار را میکردند. چند سال پیش آمریکایی ها خواستند تا با لوله کشی های گوناگون٬ نفت از منطقه «رأس الخیمه» بسوی دریای عمان گذر داده و بدین شکل تنگه هرمز را دور بزنند٬ در آنصورت براحتی میتوانستند٬ کشتیهای ایران را در تنگه «باب المندب» متوقف کرده و کالاهای تجارتی نیز از طرق مختلف به امارات برسانند٬ آنان حتی لوله کشی را نیز آغاز کردند. ایران از دو طریق توانست باین تهدید پاسخ دهد٬ اجاره کردن جزیره ای از «اریتره» و تقویت نظامی زیدیها. ایران با فراهم آوردن تمهیداتی در طی دوره ای یکساله هزاران نفر از جوانان «زیدی» را به عراق و در اردوگاه های مقتتدی صدر و گردان قدس٬ آموزش نظامی داده که بیشتر زیر نظلرت حزب الله لبنان انجام میگرفت. گزارش کامل مسلح کردن زیدیها برای جنگ دریایی در تاریخ ۱۹ اکتبر ۲۰۱۰ ٬ در سایت الجزیره توسط دکتر فاضل ربیعی آمده است. آمریکایی ها از سالها پیش رابطه میان ایران و زیدیها را میدانستند٬ بهمین جهت٬ عربستان را وادار کردند تا برعلیه آنها جنگیده و منطقه صعده را به کنترل آمریکا درآوردند. پنج جنگ بترتیب بتاریخ های ۱۸ ژوئیه ۲۰۰۴ ٬ ژانویه ۲۰۰۵ ٬ ۳ مارس ۲۰۰۶ ٬ نوامبر ۲۰۰۶ و جنگ پنجم در تاریخ فوریه ۲۰۰۸ ٬ برعلیه زیدیها توسط ارتش مشترک عربستان و دولت یمن انجام گرفت و همه با شکست روبرو شد.
قابل توجه اینکه فرماندهان زیدی در اردوگاههای حزب الله لبنان نیز دوره های نظامی را از سر گذرانیده بودند.
روز پنجشنبه ۱۸ فوریه ٬۲۰۱۰ قرارداد آتش بس میان زیدیها و دولت یمن بامضاء رسید. متن قرارداد آتش بس در مطبوعات عرب انتشار یافت٬ اسرای عربستانی و یمنی مبادله شدند٬ آتش بس کاملا به نفع زیدیها بود و همه اسلحه و مهمات دیگر که بدست زیدیها افتاده بود به آنها تعلق گرفت. از این پس فکر انتقال نفت از رأس لخیمه٬ و یا متوقف کردن کشتیهای ایران فراموش شد.
ایران با پیشینه تاریخی٬ فرهنگی٬ مذهبی و سیاسی خود٬ در منطقه تنها است و اگر سیاست درستی اتخاذ نکند٬ از میان خواهد رفت و بهمین جهت از دوره صفویه کوشیده است با نفوذ در کشورهای اطراف و تقویت طرفداران خود٬ موقعیت خود را مستحکم کند٬ بسیاری مزدوران و وطنفروشان سفله٬ ایراد میگیرند که ایران در کشورهای همسایه دخالت میکند. این مزدوران دهها پایگاه نظامی غرب در منطقه را نمی بینند٬ چون خود از قبل همین پایگاهها ارتزاق میکنند. این تبهکاران که بعضا نام «کمونیست و کارگر» را نیز روی خود میگذارند٬ برایشان مسئله ای نیست که هفتاد و پنج میلیون ملت ایران تحت اسارت استعمار برود ٬ چون رژیم ایران ارتجاعی٬ سرکوبگر و اسلامی است. تکه استخوان گندیده ای که از طرف منشه امیر و پیتر اکرمن صهیونیست وابسته به اسرائیل و «فریدوم هوس» تو حلقشان می اندازند٬ خفقان می گیرند.
من منحیث یکی از علاقمندان مجله هفته از افغانستان، از شنیدن این خبر خیلی متاسف شدم، چراغ مجله هفته در…
با تشکر از همه ی مقالات و زحمات شما، دوباره خواهش میکنم، لینک های مستقیم مقالات رو در انتهای اونها…
با درود، گمان دارم مستقیم و متمرکز باید به پدیده تحریم یا تحریم های آمریکا پرداخت و بدون عمیق شدن…
مقاله بسیار جالب و خواندنی بود. با تشکر از رفیق شیری و ترجمه دقیق و حرفه ای ایشان و سپاس…
دوست گرامی من عضوی از نویسندگان و مترجمان مجله هفته نیستم اما از همکاران آن هستم و گاهی مطالبی را…