فانتزي فيسبوک
نویسنده: مسعود بيننده
فانتزي فيسبوک
منتشر شده در تارنماي تز يازدهم
در زمانهايکه تکنولوژيهاي نوين ارتباطي سبک جديدي از سوژگي و کنش به ارمغان آورده و تجربههاي زيستهي خيل وسيعي از افراد را در فضاي مجازي و حاد-واقعي برساخت نموده است، ضرورت تأملي انتقادي درباب آنها بيش از بيش نمايان ميگردد.
پروفايلهاي اين فضاهاي مجازي، افراد واقعي را در قالب سلولهاي هويتي پردازش نموده و شناسنامهاي ديجيتالي را براي آنها فراهم ميآورد که بسيار فراتر از سجلِ کلاسيک و کارکرد حقوقي و قانوني آن عمل مينمايد. براساس منطقي پوزيتيويستي، پروفايلهاي شبکهاي اجتماعي همچون فيسبوک، بازتاب صورتهاي واقعي انسانهايي هستند که استلزامات جامعه مدرن، پيوستگي و باهمبودگي آنها را از هم گُسسته و ارتباط با کليت اجتماع مورد دلخواهشان را از آنها دريغ داشته است. از اين منظر، آپاراتوس فيسبوک از يک طرف تصويري کاملا سر راست و «قابل نمايش» از واقعيت افراد ارائه داده و از اين لحاظ تداوم و متمم واقعيت بر شمرده ميشود و از طرف ديگر فرصتي استثنايي براي غلبه بر سانسور و محدوديتهاي ارتباط و خودبيانگري فراهم ميآورد و در پرتوِ بهاصطلاح گردش آزاد اطلاعات، به ترويجِ اصل آزادي بيان و جهانيکردن فوايد و کارکردهاي آن ميپردازد.
از منظري انتقادي آنچه در شناخت فيسبوک اساسي است نه محتواي انديشه و قصديت افراد و تلاش بيانگرانهي آنها، بلکه فُرمِ تحميلشده بر اين محتوا و نحوهي بازنمايي و نمايندگي آن است. فُرمِ فضاي سايبر در شبکههاي اجتماعي نه محصول ارادهي کاربران و محتواهايي که توليد ميکند، بلکه فُرمي خودبنيانگذار(self-positing) و بيرونيست که هويتهاي فرامکاني و گردش آزاد اطلاعات را بر طبق منطق سرمايه و اصل مبادله، شکل داده و از اين طريق اصطکاکها و موانع بازدارندهي سياليّت سرمايه را در يک فضاي حاد-واقعي به حداقل ممکن کاهش ميدهد. بر اين اساس، فُرم حاد-واقعي مذکور، بدون ارتباط ارگانيک با فُرم ارزش و مبادلهي سوداگرانهي سرمايهداري امکانِ وجود نمييابد، هرچند همواره اين اهداف سودانگارانه، خود را از طريق ميانجيهاي فرهنگي و زيباييشناختي پنهان و نامحسوس ميسازند. سياليّت هويتها در فيسبوک تداومِ همان پروژهي ناتمام سياست کالاها در بازار سرمايهداري است. مبادلهي بيشتر و سيالتر نهتنها نيازمند توسعهي اقتصادي (بازار) و سياسي (پارلمانتاريسم)، بلکه نيازمند توسعهي هويت ارتباطي نيز هست. فيسبوک در راستاي پروژهي توسعهي هويتي، جايگاهي مجازي به افراد بخشيده و آنها را با قابليتهاي پيچيدهي چهرهسازي و حاد-بازنمايي تجهيز مينمايد و از اين طريق ميتواند بسيار فراتر از پايگاه اجتماعي/اقتصادي افراد، منزلت و شأن را در قالب گروههاي دوستان و آمار بالاي لايکها و به اشتراک گذاشتنها برايشان به ارمغان بياورد.
فضاي خيالي فيسبوکي، مطابق تعبير آلتوسر از ايدئولوژي، به رابطهي خيالي افراد با واقعيت، سازمان داده و چارچوب قابل قبولي براي اعوجاج و نفي واقعيت تروماتيک و تنشزاي موجود فراهم ميآورد. مکانيزم شبکهاي فيسبوک در جايگاه «ديگري بزرگي که ميداند…»، چهرههاي متنوعي را در قالب حکم استيضاحگرانهي «شما ممکن است…»، به کاربران ميشناساند و ارادهي آزاد(!) آنها را به گونهاي ناخودآگاه به سمت پيوند دوستي(Add friend) بيشتر و درنتيجه دريافت پاداش و رضايت کاملتر(لايکها و تعريف و تمجيدهاي دروغين و تصنعي)، سوق ميدهد. آپاراتوس فيسبوک از طريق پردازش «سناريو/خيال»هاي چهرهسازي و بازنمادينهکردنِ عرصهي سوبژکتيو نمادين، با نفي «اصل عدمامکان هويت»، قابي را براي فرافکني مجازي و توليد ايماژهاي منسجم و يکدست از «خود» مهيا مينمايد. اين قاب همان برساخت پيشينيايست که حدود مشارکت ما را در عرصهي واقعيت تعيين ميکند و غرولند کردن و انتقاد سوژهها را از وضعيت اسفبار واقعيت، بهگونهاي پنهان در همدستي و قبول اين موقعيت بغرنج و اسفناک سازماندهي ميکند. خود ايدهآلي (ideal ich) که از کاربران فيسبوک، منتقدان و متفکراني جسور و نکتهسنج ساخته است، همان چارچوب پيشينيايست که نحوهي مداخله و مواجههي اين کاربران را در فضاي مجازي بيناسوژگيِ سياست مجازي تعيين نموده و امکان ديدهشدنِ را در محضر ايدهآل خود (ich ideal) مهيا ميسازد.
دستگاه نشانهساز فيسبوک فرمي ازپيشآماده را براي بارگذاري کدهاي هويتي افراد فراهم نموده و با برانگيختن گرايشها و ذائقههاي رنگارنگ، وسوسه و کيف طرفداري و «فن بودن» را در آنها ايجاد ميکند. افرادي که شايد تا به حال موزيکِ رپ و هيپ هاپ را گوش نکرده يا اصولاً کتابخوانهايي جدي هم نباشند، خود را در محاصرهي نگاه خيرهاي مييابند که آنها را درمقامِ مصرفکنندهي اين کالاهاي فرهنگي استيضاح ميکند و لذا به شيوهاي مجازي دست به انتخاب و مصرف ميزنند. افراد علاوه بر اينکه در هيأت مصرفکنندهها و طرفداران محصولهاي صنعت فرهنگ ساخته ميشودند به شيوهاي سيستماتيک نيز تخليه اطلاعاتي شده و ترجيحهاي ناگفته و ناخودآگاه آنها توسط شرکتهاي تبليغاتي و بازاريابي و غيره مورد بهرهبرداري قرار ميگيرد. هر حلقه و «گروپ»ي در فيسبوک، از يک گروه نئونازي گرفته (که براي حظبردن از توهم برتري نژادي و عقدهگشايي نژادپرستانه سر برآورده) تا گروههايي که روزمرگي را براي فرار از خود روزمرگي پروبلماتيزه ميکنند، همه بهعنوان گروههاي هدفِ «ديگري بزرگ»، در معرض نظارت و استراق سمع قرار گرفته و در عينحال «سرکار» گذاشته ميشوند. ديگري بزرگ از طريق پردهي فيسبوک، فانتزيهاي افراد را براي انکار شکافها و نقصهاي بنيادين خودش برميانگيزد و به قول لاکان/ژيژک اساساً نحوهي ميل ورزيدن را به آنها ميآموزد. از درسهاي مهم اين ديگري بزرگ که از طريق فيسبوک آموزش داده ميشود بيان اين واقعيت است که حقيقت نسبي است و همچنين همگان قادراند به شيوهاي برابر به ابراز نظر و بيان عقيدهي خود پرداخته و در يک فضاي بينالاذهاني هابرماسي «استدلال برتر» خود را به کُرسي بنشانند و پروژهي مدرنيته را يک گام به جلو ببرند(!). هويتهاي سيال و چندپاره، بهگونهاي متناقض، هم امکان ورود در عرصهي بازي دستگاههاي معرفتي متضاد را براي کاربران فراهم ميآورد و هم وسواس يکتاگرايي آنها را با رهاورد ايمان به حقايق جهانشمول پاسخ ميدهند، سوژههاي کدر فيسبوکي همزمان هم ميتوانند در کمپين گمانهزني «اسم» براي نوهي ملکهي انگليس مشارکت داشته باشند و هم ميتوانند به جنبشهاي ضدجنگ و حفاظت از مادر زمين بپوندند درحاليکه همواره مترصد قيمت ارز و جذر و مد نرخ سکه و طلا نيز هستند.
حقيقتي که اخيراً پيمانکار فراري آژانس اطلاعات مرکزي آمريکا (NSA) فاش نمود و اطمينان خوشباورانهي کاربران تکنولوژيهاي برتر را از بين برد، از زبان رئيسجمهور آمريکا، باراک اوباما با بياني کلبيمسلکانه مورد تأييد قرار گرفت:«خُب که چه، همهي ما مشغول اين کار هستيم». حاکميت بلامنازع کلبيمشربي در عرصهي سياستِ جهاني، لفاظيهاي دموکراتيک و حقوق بشري حاکمان را در پرانتز گذاشته و ماهيت ايدئولوژيکيِ گفتارِ آنها را فاش ميسازد.
نظارت سراسربينانهي فيسبوکي که ما را در چنبرهي نگاه خيرهي برادران بزرگ گرفتار نموده است اگرچه توجيهات امنيتي و ضدتروريستي دارد اما درواقع مبتني بر همان سازوکار دال اعظم سرمايه است. فراگفتارِ سرمايه که در قالبِ اقتصاد ميل در شبکههاي مجازي، نيروي خلاقانهي ما را در پستها و کامنتهاي شيءشده به تاراج ميبرد و در نهايت «اقتدار لايزال» خود را بر ما مستولي ميگرداند. سرمايه ادعا ميکند که از طريق شبکهي ارتباطي و نظام مبادلهي اطلاعاتي نيروي کار ما را ارتقاء داده و ما را به توليدکنندهگاني جهاني و فرامرزي تبديل ميکند (شاعران، نويسندهگان و آکتيويستهاي فيسبوکي)، ادعاييکه بر مبناي نفي تضاد کار/سرمايه، سوژههاي هيستريک فتوشاپي را بهرهمند از سرمايهي اجتماعي (social capital)، رازي و خشنود نگه ميدارد و آنها را از آن تروماي بنيادين يعني دستزدن به عمل باز ميدارد.
فضاي سترون فيسبوکي درواقع تجسد عيني و بالفعل ايدئولوژي است، عرصهاي که در آن کاربران احساس ميکنند در يک مبادلهي برابر، مزد واقعي خود را دريافت ميکنند و هيچنوع ازخودبيگانگي و استثماري در ميان نيست. فيسبوک در هيأت يک ماتريکس بيکران، تخاصم بنيادين نظام موجود را در فضاهاي خاکستري رضايت و خشنودي سوژههاي مجازي پنهان نموده و فرايند سوژهسازي را به پيش ميبرد.
…آمریکا جنگ اوکراین رو یک نعمت استراتژیک میداند تا قدرت روانی مردم روسیه را با ادامه اقدامهای پهبادی به مراکز…
۱- هرتزوک در سفر آذربایجان غلط خیلی بزرگتر از دهان خودش کرد. او گفت: پرچم اسرائیل، پرچم آذربایجان است و…
جناب محترم مددوف میفرمایید: «امروز بریتانیا به عنوان متحد اوکراین عمل می کند و به این کشور کمک های نظامی…
بیش از ۷۰ تروریست اوکراینی کشته شدند، چهار خودروی زرهی جنگی و پنج کامیون وانت منهدم شد. این تقریبا بخشی…
کمتر ولی بهتر نویسنده مقاله کیست؟ یا اینکه باید نوشت: شاهد از همانی که «آقای علوی» برگردان کننده آن است؟؟…