نطق استالین بمناسبت مرگ لنین در دومین کنگره شوراهای کل اتحاد شوروی

استالين در حال سخنراني

چند صباحی است که وزش شورانگیز توفان حقیقت آغاز شده و بتدریج همه لجنهای پاشیده «مورخان»، گماشتگان و مبلغان جاعل و جاهل سرمایه بر مزار و سیمای استالین، این اولین رهبر سازندگی سوسیالیستی در جهان را همراه با خود به زباله دانی تاریخ می برد؛ ابرهای تیره را از مقابل خورشید حقیقت کنار می زند و در زیر تابش آن، تمامی جعلیات، افترائات و افسانه پردازیهای اهریمنی استثمارگران اندک- اندک آب می شوند؛ حقایق تاریخی از زیر آوار دستگاه تبلیغاتی مخرب «غرب» سر برمی آورند.

استالین پرچم است. پرچم لغو مالکیت خصوصی بر وسایل تولید و زمین؛ پرچم لغو استثمار و بهره کشی انسان از انسان؛ لغو بیکاری و بیخانمانی؛ لغو بی حقوقی کارگران و زحمتکشان؛ لغو طبقات انگلی جامعه و بطور کلی، حل تضاد آنتاگونیستی کار و سرمایه به نفع کار.

استالین ستیزی، سخیف ترین روش ابداعی ارتجاع بورژوازی برای پائین کشیدن پرچم آزادی پرولتاریای جهان از قید استثمار و بردگی است. این واقعیت را دریابیم؛ گذشته پرافتخار جنبش کمونیستی جهان را فراگیریم؛ تجربیات گرانبهای آن را بیاموزیم و از آن چراغی برای آینده بسازیم.

ا. م. شیری

نطق استالین بمناسبت مرگ لنین

در دومین کنگره شوراهای کل اتحاد شوروی

۲۶ ژانویه سال ۱۹۲۴ (۱)

بر گرفته از:

نشر اداره نشریات دولتی، مسکو سال ۱۹۴۶، جلد اول (شامل دو قسمت)

بازنویسی و تنظیم برای نشر: سپیده سرخ

ژانویه ۲۰۱۴

http://eb1384.wordpress.com/2014/01/26/

رفقا! ما کمونیست ها مردمی از سرشت ویژه ایم. ما از مصالح خاصی برش یافته ایم. کسانی هستیم که سپاه سردار بزرگ پرولتاریا، سپاه رفیق لنین را تشکیل میدهیم. هیچ افتخاری بالاتر از تعلق به این سپاه نیست. هیچ افتخاری بالاتر از داشتن نام عضویت حزبی که بنیادگذار و رهبر آن رفیق لنین است، نمی باشد. همه کس را تاب تحمل مصائب و توفانهای مربوط بعضویت این حزب نیست. فرزندان طبقه کارگر، فرزندان نیاز و مبارزه، فرزندان حرمانهای بی پایان و مساعی قهرمانانهاینها هستند آن کسانی که مقدم بر همه باید اعضای چنین حزبی باشند. باین علت است که حزب لنینیستها، حزب کمونیستها در عین حال حزب طبقه کارگر نامیده میشود.

هنگامیکه رفیق لنین ما را ترک میکرد، بما وصیت کرد که نام بزرگ عضویت حزب را بلند و پاکیزه نگاه داریم.سوگند یاد میکنیم بتو، رفیق لنین، که ما این وصیت تورا با شرافت انجام خواهیم داد!...

۲۵ سال تمام رفیق لنین از حزب ما پرستاری کرد و آنرا محکم ترین و آبدیده ترین حزب کارگری دنیا ببار آورد. ضربات تزاریسم و دژخیمان وی، سبعیت بورژوازی و ملاکان، حملات مسلحانه کلچاک و دنیکن، مداخله مسلحانه انگلیس و فرانسه، دروغ و افترای مطبوعات یک سر و صد زبان بورژوازی تمام این کژدمهای موذی در خلال یکربع قرن لاینقطع بر سر حزب ما میریختند. ولی حزب ما همچون صخره ای بر جای ایستاده، ضربات بیشمار دشمنان را دفع و طبقه کارگر را بجلو، بسوی پیروزی میبرد. وحدت و همپیوستگی صفوف خود را حزب ما در نبردهای شدید آب داده و مستحکم نموده است. با یگانگی و همپیوستگی است که حزب بر دشمنان طبقه کارگر غالب آمد.

هنگامیکه رفیق لنین مارا ترک میکرد، بما وصیت کرد که یگانگی حزب را مانند مردمک چشم حفظ کنیم. سوگند یاد میکنیم بتو، که این وصیت تو را هم با شرافت انجام خواهیم داد٬!..

طبقه کارگر سرنوشت سخت و تحمل ناپذیری دارد. مصائب رنجبران دردناک و طاقت فرساست. بردگان و برده داران، سرف ها و سرف داران، دهقانان و ملاکان، کارگران و سرمایه داران،‌ ستمکشان و ستمگران،بنای جهان از قرنها پیش بدین وضع بوده و بدین وضع هم اکنون در اکثریت قاطع کشورها باقی مانده است. رنجبران در خلال قرنها دهها و صد ها بار تلاش کرده اند تا پشت خود را از زیر فشار ستمگران خلاص نموده و صاحب اختیار وضع خویش گردند. ولی هر باره منکوب و بدنام، محبور به عقب نشینی شده اند. در حالی که رنج خواری و ذلت و کین و حسرت را در دل خود جای داده، دیده به آسمان نامعلومی که امیدوار بودند وسیله نجاتی از آنجا بیابند، دوخته اند. زنجیرهای بردگی همواره دست نخورده می ماند یا اینکه زنجیرهای کهن بزنجیر های نوین بدل میگشت که بهمان اندازه طاقت فرسا و ذلت بار بود. فقط در کشور ما بود که ستمدیدگان و توده های از پای در آمده رنجبر موفق شدند بار سیادت ملاکان و سرمایه داران را از دوش خود براندازند و سیادت کارگران و دهقانان را جاینشین آن نمایند. شما میدانید، مبارزه عظیم را رفیق لینین و حزب او رهبری کرد. عظمت لنین قبل از همه در همین است که با ایجاد جمهوری شوراها، عملا به توده های ستمکش تمام جهان نشان داد که امید نجات از بین نرفته است، که سیادت ملاکان و سرمایه داران را بقائی نیست، که سلطنت کار را میتوان با نیروی خود رنجبران بوجود آورد، که سلطنت کار را باید در زمین بوجود آورد نه در آسمان. بدینوسیله او آتش امید و آزادی را در قلب کارگران و دهقانان تمام جهان بر افروخت. این حقیقت که نام لنین برای توده های رنجبر و استثمارشونده محبوبترین نامهاست، از همین جا سرچشمه میگیرد.

هنگامیکه رفیق لنین مارا ترک میکرد، بما وصیت کرد که دیکتاتوری پرولتاریا را حفظ کرده و مستحکم سازیم، سوگند یاد میکنیم بتو، رفیق لنین، که از نیروی خود دریع نخواهیم داشت تا این وصیت تو را هم با شرافت انجام دهیم!...

دیکتاتوری پرولتاریا در کشور ما بر اساس اتحاد کارگران و دهقانان بوجود آمد. این اولین پایه اساسی جمهوری شوراهاست.بدون وجود این اتحاد، ممکن نبود کارگران و دهقانان به پیروزی بر سرمایه داران و ملاکان نائل گردند. بدون پشتیبانی دهقانان، کارگران نمیتوانستند سرمایه داران را مغلوب سازند، بدون رهبری از طرف کارگران، دهقانان نمیتوانستد ملاکان را مغلوب کنند. تمام تاریخ جنگ داخلی کشور ما گواه این حقیقت است. ولی به پایان مبارزه برای تحکیم جمهوری شوراها هنوز خیلی مانده است، این مبارزه فقط شکل جدیدی بخود گرفته است. سابقا اتحاد کارگران و دهقانان شکل اتحاد نظامی داشت، زیرا این اتحاد علیه کلچاک و دنیکین متوجه بود. اکنون اتحاد کارگران و دهقانان باید شکل همکاری اقتصادی بین شهر و ده، بین کارگران و دهقانان را بخود بگیرد، زیرا این اتحاد علیه تاجر و کولاک متوجه است، و هدف آن تامین متقابل کلیه حوائج دهقانان و کارگران می باشد. شما میدانید که هیچکس بقدر رفیق لنین در اجرای این وظیفه پافشاری نمیکرد.

هنگایکه رفیق لنین مارا ترک میکرد، بما وصیت کرد که با تمام قوا اتحاد کارگران و دهقانان را مستحکم سازیم.سوگند یاد میکنیم بتو، رفیق لنین، که این وصیت تورا هم با شرافت انجام خواهیم داد!...

دومین پایه جمهوری شوراها اتحاد زحمتکشان ملیتهای کشور ماست. روسها و اوکرائینی ها، باشقیرها و بلوروسها، گرجی ها و آذربایجانی ها، ارمنی ها و داغستانی ها، تاتارها و قرقیزها، ازبک ها و ترکمن ها،همه آنها بطور یکسان به تحکیم دیکتاتوری پرولتاریا علاقمند هستند،. نه تنها دیکتاتوری پرولتاریا این ملت ها را از زنجیر و ظلم خلاص میکند، بلکه این ملتها نیز با صداقت و صمیمیت بیدریع خود نسبت به جمهوری شورا ها، با آمادگی خود برای جانفشانی در راه آن، جمهوری شوراهای ما را از دسائس و دستبرد دشمنان طبقه کارگر در امان نگاه میدارند. باین علت است که رفیق لنین لزوم اتحاد دواطلبنه ملتهای کشور ما، لزوم همکاری برادرانه آنها را در قالب اتحاد جمهوریها بطور خستگی ناپذیری بما گوشزد میکرد.

هنگامیکه رفیق لنین مارا ترک میکرد، بما وصیت کرد که اتحاد جمهوریها را مستحکم کنیم و بسط دهیم. سوگند یاد میکنیم بتو، رفیق لنین، که این وصیت تو را هم با شرافت انجام خواهیم داد!...

سومین پایه دیکتاتوری پرولتاریا، ارتش سرخ و نیروی دریائی سرخ ما میباشند. لنین بارها بما میگفت که تنفسی که ما از کشورهای سرمایه داری بدست آورده ایم، ممکن است کوتاه مدت باشد. لنین بارها بما خاطر نشان میکرد که تحکیم ارتش سرخ و بهبود وضع آن یکی از مهمترین تکالیف حزب ما میباشد و حوادث مربوط به اتمام حجت کردن و بحران آلمان (۲) یک بار دیگر ثابت کرد که باز هم مانند همیشه حق به جانب لنین بود. پس سوگند یاد کنیم رفقا، که ما از نیروی خود برای تحکیم ارتش سرخ و نیروی دریائی سرخ خود دریع نخواهیم داشت.

کشور ما که در اقیانوس دولتهای بورژوازی احاطه شده همچون صخره عظیمی بر پای ایستاده است. امواج از پی امواج روی آنغلطیده بغرق شدن و سائیده شدنش تهدید مینماید. ولی این صخره همچنان خلل ناپذیر بر جای مانده است. نیروی آن در چیست؟ نیروی آن تنها در این نیست که کشور ما بر اتحاد کارگران و دهقانان استوار است و تجسمی است از اتحاد ملیتهای آزاد و دست نیرومند ارتش سرخ از آن دفاع مینماید. نیروی کشور ما، استحکام آن و استواری آن در این است که در قلوب کارگران و دهقانان تمام جهان حس همدردی ژرف و پشتیبانی خلل ناپذیری نسبت به آن وجود دارد. کارگران و دهقانان تمام جهان میخواهند جمهوری شوراها را بمثابه تیری که از دست صائب رفیق لنین بسوی اردوگاه دشمنان رها شده است، بمثابه تکیه گاه امیدواریهای خود برای خلاصی از زیر بار ظلم و استثمار و بمثابه رهنمای صحیحی که راه خلاصی را به آنان نشان می دهد حفظ نمایند. آنها میخواهند آنرا حفظ نمایند و نخواهند گذارد که ملاکان و سرمایه داران منهدمش سازند. نیروی ما در این است. نیروی زحمتکشان تمام جهان در این است. و ضعف بوژوازی تمام جهان نیز در همین است.

لنین هیچگاه بجمهوری شوراها بمنزله کمال مطلوب نگاه نمیکرد. او همیشه آنرا بمنزله حلقه ضروری برای تسهیل پیروزی رنجبران تمام جهان بر سرمایه مینگریست. لنین میدانست که فقط اینگونه فهم مطلب است که نه تنها از نقطه نظر بین المللی، بلکه از نقطه نظر بقاء‌ خود جمهوری شوراها نیز صحیح میباشد. لنین میدانست که فقط بدینوسیله میتوان قلوب رنجبران تمام جهان را برای مبارزات قطعی در راه آزادی مشتعل نمود. باین علت بود که او- نابغه ترین پیشوایان نابغه پرولتاریا، در همان فردای دیکتاتوری پرولتاریا شالوده انترناسیونال کارگران را ریخت. باین علت بود که او، از بسط و تحکیم اتحاد رنجبران تمام جهان یعنی انترناسیونال کمونیست خستگی نداشت.

شما طی این روز ها دیدید که چگونه ده ها و صدها هزار زحمتکش بزیارت تابوت رفیق لنین می آمدند. پس از اندک زمانی شما خواهید دید که چگونه نمایندگان میلیونها زحمتکش برای زیارت آرامگاه رفیق لنین خواهند آمد. میتوانید یقین داشته باشید که از پس این نمایندگان میلیونها، بعدها سیلی از نمایندگان ده ها و صدها میلیون نفر از تمام اکناف عالم رو آور خواهند شد تا گواهی دهند که لنین فقط پیشوای پرولتاریای روسیه، فقط پیشوای کارگران اروپا، فقط پیشوای خاور مستعمره نبوده بلکه پیشوای زحمتکشان تمام کره ارض نیز بود.

هنگامیکه رفیق لنین مارا ترک میکرد، بما وصیت کرد که باصول بین الملل کمونیست وفادار باشیم. سوگند یاد میکنیم بتو، رفیق لنین، که ما از جان خود دریع نخواهم داشت تا اینکه اتحاد رنجبران همه جهان یعنی انترناسیونال کمونیست را مستحکم سازیم و بسط دهیم!...

در تاریخ ۳۰ ژانویه سال ۱۹۲۴ در شماره ۲۳ روزنامه «پراودا» بچاپ رسیده است. ی. و. استالینجلد ۶، کلیات ص ۴۶ تا ۵۱

_______________________________________

توضیحات

(۱)- دومین کنگره شوراهای اتحاد شوروی- از تاریخ ۲۶ ژانویه تا دوم فوریه سال ۱۹۲۴ در مسکو جریان داشت. در نخستین جلسه کنگره که به یادبود و.ای. لنین اختصاص داشت، ی. و. استالین نطقی ایراد کرد و در آن از طرف حزب بلشویک سوگند با عظمتی یاد کرد که وصایای لنین بخاطر سپرده شده و عملی گردد. کنگره بمناسبت مرگ لنین بیانیه ای «خطاب به بشریت زحمتکش» صادر نمود و برای جاویدان کردن نام لنین تصمیم گرفت کلیات آثار لنین را چاپ و منتشر کند، نام پتروگراد را به لنینگراد تبدیل نماید، روز مرگ لنین را روز ماتم عمومی اعلام کند، در میدان سرخ شهر مسکو آرامگاهی برای لنین بنا نماید و در پایتختهای جمهوری های متحده و همچنین در لنینگراد مجسمه لنین نصب گردد. کنگره گزارش عملیات حکومت شوروی و مسائل مربوط به بودجه اتحاد شوروی و تاسیس بانک مرکزی کشاورزی را مورد بحث و مذاکره قرار داد.

۳۱ ژانویه کنگره نخستین قانون اساسی اتحاد شوروی را که تحت رهبری ی. و. استالین تدوین شده بود، تصویب نمود. کنگره کمیته اجرائیه مرکزی و شورای ملیت ها را انتخاب کرد. ی. و. استالین بعضویت شورای اتحاد انتخاب شد. ص – ۱

(۲)- بحران آلمان- منظور بحران اقتصادی و سیاسی سال ۱۹۲۳ آلمان است. در آنموقع دامنه جنبش توده ئی انقلابی در کشور توسعه یافت و در نتیجه آن در ساکسون و تورینگ حکومت کارگری تشکیل شد و در هامبورگ قیام مسلحانه برپا گردید. بعد از سرکوب جنبش انقلابی در آلمان بر شدت ارتجاع بورژوازی در تمام اروپا و همچنین بر خطر هجوم مسلحانه جدیدی برضد جمهوری شوروی افزوده شد. ص- ۵

 

25 Comments

  1. سیری در جهان بینی استالین (5)

    «رفقا!
    ما کمونیست ها مردمی از سرشت ویژه ایم.
    ما از مصالح خاصی برش یافته ایم» (استالین و نه فقط استالین)

    دوئالیسم ولی امکان تفکر راسیونالیستی به بنی بشر نمی دهد.
    دوئالیسم حاوی و حامل تئوری شبه فاشیستی بنیاد نیک و بد (هابیل و قابیل) است.
    در قاموس دوئالیسم تربیت قابیل محال است و بهتر هم همان است که حکم اعدامش را امضا کنند و ضمن دادن به دستش، در گوشش به نجوا بگویند که برای خودش هم بهتر همین است:
    به قول سعدی باید خودش را هم ضمنا از شر خودش آزاد ساخت.

    http://hadgarie.blogspot.de/2014/02/5_6.html

    https://www.facebook.com/photo.php?fbid=351327801676970&set=a.168615916614827.44481.168612613281824&type=1&theater

  2. سپیده جان به جمله تان لطفا اندکی توجه و دقت کنید:
    «باز هم بخاطر نداشتن برای گفتن و فرار از انتقاد خوانندگان این آقای مسعود بهبودی به سایت حجری فرار کرده است.»
    جمله بندی تان مثل جمله بندی های حضرت ژوزف علیه الرحمه است:
    «بخاطر نداشتن برای گفتن» یک چیزی کم و کسر دارد، فکر نمی کنید که چیزی از قلم افتاده؟
    به خاطر نداشتن چی؟
    ضمنا محتوای کامنت های مختلف خود را مرور کنید و به حواس پرتی خود اندکی پی ببرید.
    بهبودی این قصه ها و تحلیل ها را برای خود شما می گذارد تا بلکه بخوانید و ف… تان بالاتر رود.
    هادی غفاری و زهرا خانوم شاید نخوانند.

  3. باز هم بخاطر نداشتن برای گفتن و فرار از انتقاد خوانندگان این آقای مسعود بهبودی به سایت حجری فرار کرده است.
    هیچ جای تعجبی ندارد!
    متخصصین سرمایه داری همیشه همچنین عمل کرده و مینمایند.

    آنان توسط متخصصین «دانشگاه هارواد» ی خود، یا مسایل کمونیستی را مسکوت میگذارند و یا با روش های «برکلی» ای خود آنرا انکار کرده و از قدرت سانسور خود، استفاده مینمایند.
    چرا هم که نکنند؟
    زیرا طبقه حاکمه بوده و تمام هیئت ها و ارگان های حاکمه را در اختیار خود دارند.
    از رهبران سندیکاها که از طرف سرمایه داران مانند آب اماله آورده برده میشوند تا سر دبیران روزنامه ها، تا برسد به تمام اینترتین منت های اینترنتی و مدیران شو های تلویزیونی که تماما در اختیار خود دارند.
    اگر هم برای …دن مردم روزنه کوچکی را برای مبارزه با ایدئولوگ های خود باز بگذارند و مانند ایران آنرا در زمان کنونی نتوانند ممنوع نمایند، با حیله های مسعود بهبودی و شین میم شینی و روشهای مشابه دست به انحراف خوانندگان زده تا بتوانند در بلاگ پت «حجری» بنام «دایرةالمعارف تاریک گری» خود با سانسوری که در مورد منقدین خود بکار میرند، نظریات خود را شاید بتوانند بخواننده القا نمایند.
    زهی …. و بیهودگی!
    همین تکرار ایشان در هیمن یک مقاله نشانه آن است که آنان از ناکامی و بی اثری ِ شـــاهــکارهای خود به هراس افتاده اند!

  4. «رفقا!
    ما کمونیست ها مردمی از سرشت ویژه ایم.
    ما از مصالح خاصی برش یافته ایم» (استالین و نه فقط استالین)

    تئوری ارتجاعی ـ شبه فاشیستی بنیاد نیک و بد (3)
    تحلیل واره ای از شین میم شین

    http://hadgarie.blogspot.de/2011/09/3_4534.html

  5. «رفقا!
    ما کمونیست ها مردمی از سرشت ویژه ایم.
    ما از مصالح خاصی برش یافته ایم» (استالین و نه فقط استالین)

    تئوری ارتجاعی ـ شبه فاشیستی بنیاد نیک و بد (2)
    تحلیل واره ای از شین میم شین

    http://hadgarie.blogspot.de/2011/09/2_23.html

  6. زهی بیهوده آقای خدامراد مسعودی و شین میم شین،
    با این نوع حیله ها و روش های رسانه های خارجی برای جمع کردن خواننده و انحراف خوانندگان ، به دایره «روشنگری»،( که خود بهتر دانید که دایرةالمعارف تاریک گری میباشد) و برای امیال سرمایه داران تهیه دیده شده است، آنهم با «۱۱۹» عضو تحریریه!!؟؟؛ این حنا دیگر رنگی ندارد!

    این در قاموس مارکسیست لنینیست ها نیست و آنان بر پایه علم ماتریالیسم دیالکتیک، در حضور همه خوانندگان به بحث پرداخته و مانند «بعضی ها، که در خانه صاحبش شیر است»، از خوانندگان فرار نمینمایند و احتیاج به چنین کاری را ندارند!!
    شما همین یک تحفه را در چنته داشته اید؟ شما می آورید:
    …«استالینیسم سازنده تاریخ را نه توده های مولد و زحمتکش، بلکه رهبران، شخصیت ها و غیر می داند.
    حتی اگر هم بطور مکانیکی و الکی هندوانه زیر بغل توده های مولد و زحمتکش دهد.»

    آری شما ترتسکیست ها مجبور به اقرار این هستید که در زمان استالین توده های مولد سازندگان سوسیالیسم بوده اند، شما به این ساختمان سوسیالیسم، در زمان استالین اقرار دارید؛
    ولی در حلقوم ترتسکیست ها این گیر کرده است و قادر به هضم آن نیستند؛
    ترتسکیستهایی که هیتلر ازرهبرشان لئون ترتسکی نشات گرفته بود و در کتاب خود بنام«رزم من Mein Kampf» به ژنرال های خود چنین فرمان داد:
    «من از کتابهای ترتسکی به بهترین نحوی فرا گرفتم که چگونه علیه «بلشویک ها» مبارزه کنم، تا بتوانم آنان را نابود سازم» (نقل بمفهوم)؛

    شما هم این استخوان ِ استالین ستیزی و استالین زدایی در گلویتان گیر، و قادر نیستید که قورتش دهید،‌ – یعنی این سازندگی در زمان استالین، که بازتاب این اعمال زحمتکشان تحت رهبری طبقه کارگر و بدست اتحاد کارگران و دهقانان بوده است و آنرا اقرار نموده و ترتسکیست را یک همکار با فاشیسم آلمان بدانید!، – و یا آنرا بیرون آورید، – یعنی آنرا به باند تروریستهای زیر فرمان ترتسکی، این سازندگی سوسیالیسم را نسبت دهید؛
    همچون شمشیر دولبه، هر نوع عملی گلوی شما را پاره خواهد کرد!
    فقط یک راه دارید دست از این عناد برداشته و بهمان لنین بسنده کنید و همانطور که استالین باین قسم های فوق، که خواستاهای انجام نگرفته و قدمهای بعدی حکومت شوراها بود،‌ را یا نفی نمایید و یا بسرانجام رسانیدن این قسمها آنهم بنحوی بسیار عالی و با وجدانی کمونیستی را اقرار نمایید؛ و یا آنرا پاک و پوست کنده رد نمایید!
    هر چند که در شاهد از دیدگاه بالایتان که من تکرار هم کرده ام خود تان آنرا تایید میکنید!!
    {بزودی قانون اساسی کشور شوراهای زمان لینین و سپس زمان استالین، در همین مجله محترم هفته چاپ گردیده، تا این ….. های «مار نقاشی کن»، بر علیه معلم مدریه «مار نویس» برای همه روشن گردد}؛
    تاروشن گردد که طبق این قانون اساسی با دفاعیاتی که این باند تروریستی تحت فرمان ترتسکی، چه از داخل و چه از خارجه با شرکت سفیر و وکیلی از ام.آمریکا و دگر سفرای کشورها، منجمله هندوستان، چگونه از خود دفاع کرده اند.
    به اعترافات بوخارین و کتاب ۴۵۰ صفحه ای که در زندان بنگارش در آورده است چاپ دیتز برلین رجوع فرمایید
    به کتاب سفیر ام.آمریکا و گزارشاتش از دادگاه و فیلم های موجوده رجوع کنید، تا این ننگ سرمایه داری برایتان روشن تر گردد.
    پر واضح است این دو جبهه است که در مقابل یکدیگر، دندان بدندان قرار گرفتته اند؛
    جبهه کمونیستها و جببه خرده بورژوازی؛
    گاهی این خرده بورژوازی با دیکتاتورهای بورژوازی، با روشی خونین مانند هیتلر، بلر و بوش و رژیم ایران، در سالهای ۶۷ (فقط از نظر صفت و نه از نظر پایه ای و بالقوه«پتانسیل»)، سوکارنو وپینوچت… همکاری و همخوابی تنگا تنگ و دست بدست دارد و گاهی هم با سیوسیال دموکراسی لیبرال ها نوع SPD Schröder und Grünen

  7. سیری در جهان بینی استالین (4)
    تحلیلی از مسعود بهبودی

    سابقا اتحاد کارگران و دهقانان شکل اتحاد نظامی داشت.
    زیرا این اتحاد علیه کلچاک و دنیکین متوجه بود.

    وقتی از رخنه تئوری امپریالیستی نخبگان در استالینیسم سخن می رود، به همین دلایل است.
    استالینیسم سازنده تاریخ را نه توده های مولد و زحمتکش، بلکه رهبران، شخصیت ها و غیر می داند.
    حتی اگر هم بطور مکانیکی و الکی هندوانه زیر بغل توده های مولد و زحمتکش دهد.

    http://hadgarie.blogspot.de/2014/02/4_3.html

    https://www.facebook.com/photo.php?fbid=349973331812417&set=a.168615916614827.44481.168612613281824&type=1&theater

  8. آقای بهبودی این یکی را راست میگویند.

    تنها فرق ایشان با اساتید دانشگاهی در این است که ایشان همان هایی را تحویل شما میدهد که این اساتید! ولی بلحاظ اسلوب و بررسی ایشان، الفاظ فراوانی از لغات دیالکتیکی و فلسفی که گاهی هم بی ربط میباشد را، پشت هم قطار مینماید.
    بعد هم اظهار میدارد که دشوار و شکیبایی لازم دارد!!
    اینراهم صحیح میفرمایند. زیرا خلط مطلب ایشان را که بنفع نظام حاکم است گرفتن، را دشوار مینماید.
    ایشان هرگز با پیام مقالات کاری نداشته و فقط به کشف تضاد ها آنهم، چه درست و چه غلط، در طبقه بندی فلسفی لغات که با مفهوم و پیام مقالات ربط مستقیم ندارد را در باره اش اظهار فضله مینماید. مثال:
    ایشان بجای اینکه دست از «خود را بنفهمی زدن و یا خواننده را نفهم دانستن» بر دارد، در باره جمله ای مانند:
    «من با دیدن شدت اصتثمار در فلان کارخانه در کرج، روحم آزده شد.» را چنین هجو مینماید:
    ۱- ایشان چند خط در باره استثمار مینویسند که غلط نوشته شده است وسین را نباید با صاد عوضی گرفت، که میتواند معنی شبیه به «طلب آموزش کردن دارد» سپس میگوید از فلان کارخانه نشنفته ام که آیا وضع این چنین است!
    ۲- کرج اسم شهری است که لسوردو از آن در کتاب فلان هم نام برده است.
    ۳- سپس به عالم دیالکتیک رجوع کرده و میگوید:
    روح از مقولات سوبژکت میباشد ولی همین روح در کسی که هنری خلق کرده است و بنظر ایشان خوب است، یک اییکت میباشد.
    این ابیکت میتواند برای فلان نویسنده یک سوژه باشد که درستی نظرش از مقوله ابیکت میباشد…
    حتی یک کلام در مورد پیام جمله که در این کارخانه شدت استثمار چنین است و چگونه باید با آن مبارزه کرد که وظیفه هر انقلابی مبلغ است، به ایشان ربطی ندارد!!!
    چرا؟
    زیرا ….، برای اهدافی بکار میرود که طبقه حاکمه را تقویت و مُحِــق نماید؛ تا کارگران و زحمتکشان را بخواب ابدی ِ «تا بوده چنین بوده و چنین خواهد ماند»، ببرد ایشان از طریق مبارزه دیالکتیکی که وی آنرا میکروسکپ و بیل و کلنگ برای خود میداند، خواننده را از پیام مقاله و محتوی مقاله منحرف مینماید.

  9. تنها فرقی که ما با اساتید دانشگاه های ایران و غیره داریم، بلحاظ متد و اسلوب بررسی است.
    ما به این نتیجه رسیده ایم که اسلوب دیالک تیکی ـ ماتریالیستی تنها اسلوب مطمئنی برای بررسی و شناخت هر مسئله بزرگ و کوچک است.
    کار ما تمرین دشوار و شکیب مند همین متد و اسلوب است و بس.
    ما هر نظر و یا هر شعر را با اسلوب دیالک تیکی ـ ماتریالیستی حلاجی می کنیم.
    دیالک تیک ماتریالیستی به چاقوی جراحی در دست جراح شبیه است.
    به میکروسکوپ در دست زیست شناس!
    به بیل و کلنگ در دست باستان شناس.
    همین و بس!
    · نه کمتر و نه بیشتر!

  10. سیری در جهان بینی استالین (3)
    تحلیلی از مسعود بهبودی

    هنگامی که رفیق لنین ما را ترک می کرد، به ما وصیت کرد
    که نام بزرگ عضویت حزب را بلند و پاکیزه نگاه داریم.
    سوگند یاد می کنیم به تو، رفیق لنین،
    که ما این وصیت تورا با شرافت انجام خواهیم داد!

    واقعا؟
    واقعا لنین یک همچو وصیتی کرده است؟
    واقعا لنین وصیت کرده که «نام بزرگ عضویت حزب» را بلند و پاکیزه نگهداریم؟
    اگر آری، «نام بزرگ عضویت حزب» در کجا را باید بلند و پاکیزه نگه داشت؟
    چون مفهوم «نام بزرگ عضویت حزب» مفهوم ناتمام و ناقص و نارسائی است.
    یک چیزی حتما از قلم افتاده است:
    عضویت حزب در کجا را و یا در چه چیزی را؟

    http://hadgarie.blogspot.de/2014/01/3_31.html

    • ترتسکیست ها زمانیکه لنگ انداختند، دست به، با تف سربالا، صورت خود را … نمایند، میزنند.
      آقای بهبودی، ایرادی بزرگتری پیدا نکرده اید.
      شما که در مورد آلمان شرق بسیار خوب با اطلاعید، باید بدانید، قبل از جنگ نام حزب چقدر بلند مرتبه بوده است.
      حتی رفیق ارنست بوش خواننده گرامی و کارگر ما چنین میخواند:
      حزب، حزبی که توسط لنین ساخته شد و توسط استالین بهم جوش خورد…
      حتی در آلمان غرب بعد از جنگ کسی با گذشته فاشیستی و پس گرایی «کنزرواتیو» اگر به بلشویکها چیز نامفهومی نسبت میداد؛
      تا اعتراض میکردی، هزاران دلیل و آیه و سوره می آورد که «آنتی سویت» نبوده و منظورش…
      آری این چنین بود نام حزب، این افراد نه از لنین و نه از استالین سخن میگفتند، آنان از «حزب بلشویک» سخن میگفتند و آنرا سویت(شوراها) میدانستد.
      این نام هنوز که هنوز است بلند پایه و محبوب است، که حتی اکنون احزابی که بنحوی برای زحمتکشان جهان کار میکنند، بنحوی سعی میکنند که اهداف خود را با اهداف این حزب مقایسه کنند.
      بیخود نیست که سپیده دست به تهیه و تجدید رونویسی قانون اساسی اتحاد جماهیر سوسیالیسی متعلق بزمان لنین ۱۹۱۸ – ۱۹۲۴ و زمان استالین ۱۹۳۶ زده است، تا خوار شود هرکس که این نام را نخواهد بلند دارد.

    • به تجربه و به تحقیق گفته اند: شیرینی خربزه که از حد لازم بگذرد، درون خودش را می خورد.
      درک «دیالکتیکی» بهبودی از حد گذشته، بخوردن درون خودش مشغول است.
      خوره درونش او را به بیماری خودبزرگی بینی فزون از حد دچار کرده!
      سؤال این است در حالیکه تمام «نظریه پردازان» ارتجاع بورژوازی نود سال در خواب غفلت بودند، اگر خدا در این اواخر آقای بهبودی را به بشریت اعطاء نمی کرد، چه کسی می توانست غلط های «یاوه های» استالین را اصلاح «دیالکتیکی» کند و این خصومت طبقاتی را همچنان زنده نگه دارد؟
      چه کسی می توانست بداند آیا «واقعا لنین یک همچو وصیتی کرده است؟
      خدایا باز هم شکر! فقط خواهش می کنم سایه آقای شین میم بهبودی، این ابرانسان (عقل کل) را از سر بشریت بیسواد کم نکن و رحمتت را از نیچه بزرگ و همه پیروان صادق او دریغ مدار!

  11. به من مربوط نیست، ولی بعضی ها بهتر است یک مشت آب خنک به سر و صورت خود بزنند و بعد به حاشیه همین مجله نظری باندازند.
    شاید نبوغ شان گل کند و ببینند که شین میم بهرنگی بوده و بعد به شین میم شین تغییر نام داده، ولی همان خط او را ادامه داده است.
    بعد به زیارت ائمه اطهار تشریف ببرند و به الهام غیبی به دلیل این تغییر نام باندیشند.
    شاید فرجی حاصل آید.

  12. آقای شهرام بجفی در مورد «نطق استالین بمناسبت مرگ لنین در دومین کنگره شوراهای کل اتحاد شوروی» بدرستی و بحق نوشته اند: «امروز ریویزیونیستها در کنار مدیاهای امپریالیستی با تشبثات رذیلانه می‌‌خواهند بگویند که تضاد امروزی بشر سرمایه داری نیست!!!!!!! بلکه استالینیستها هستند!!!!!!».
    آری رفیق! کارگزاران سرمایه بدون اینکه به سازندگیهای اعجازگونه دوره رهبری استالین کمترین اشاره ای بکنند، با تهمت زدن، افتراگویی و «یک کلاغ و چهل کلاغ کردن» حوادث ناگوار دوره سازندگیهای سوسیالیستی، در صدد آنند که جنایات بیشمار و بی سابقه سرمایه داری را از اذهان عمومی بزدایند و «تقدس» سرمایه را ابدی نشان دهند.
    اما بر خلاف میل و تصور آنها، چرخ تاریخ در هر حال فقط بجلو می چرخد و مرتجعین رنگارنگ، از جمله تروتسکیستهای همپیمان و همصدا با فاشیسم سرمایه داری و آژانسهای اطلاعاتی غرب ایدئولوژیک و جریانات فوق ارتجاعی مثل گردانندگان سایت «تبیان» توان توقف آن را ندارند.
    این جناب بهبودی تصور می کند با «دیالکتیک» کذایی خود شق القمر کرده است.
    نه خیر آقا جان! هزاران برابر قوی تر از این «تجزیه و تحلیل» شما را ما در «تحلیل و بررسی ها» و انتشارات سازمانهای امنیتی غرب، بخصوص، سازمان سیا، موساد انتلیجنت سرویس، ساواک، ساواما وغیره دیده ایم و خوانده ایم.
    چرا آنها به چنین تبه کاریها دست می زنند و کجای آنها می سوزد، بر ما روشن است و معلوم است که استالین «تقدس» مالکیت خصوصی را به زیر سؤال برد.
    مبارزه، مبارزه طبقاتی است. مسئله لغو مالکیت خصوصی و بهره کشی آدمنمایان از انسانهای تولیدگر در میان است. در مبارزه طبقاتی حلوا و شیرینی هم پخش نمی کنند.
    بنابراین، دست زدن دشمنان آشتی ناپذیر طبقات استثمارشونده و ستمکش به چنین «دیالکتیک»های کذایی و تبه کاریهای خارج از تصور، نه دیروز و امروز، و نه تا زمانیکه طبقات استثمارگر موجود و در قدرتند، دور از انتظار نیست.
    اما، «آن وقت که وزد بر من و تو باد سرد مهرگان، معلوم شود که مرد و نامرد کیست» (از حکایت بید و نیلوفر).

  13. درود بر راضی ِ درست پندار!
    حق با شماست؛
    بدون شک هم حق باشماست!
    ولی این پر رویی درد آور است و واقعا روی سنگ پای قزوین را کم کرده است؛
    زیرا مخلوطی از ترتسکیسم سالهای اواخر شصت که پس از جنگ به افول و مقام گندیدگی امپریالیستی خود رسیده بود و با کمک امپریالیسم آمریکا و شرکاء(خروشچف- برژنف)…، بشکلی مصنوعی، این چهره رسوا شده که از امپریالیسم آلمان(فاشیستها) پول دریافت کرده بودند و ترور های متعددی که نقشه کشیده بودند و حتی ترور لنین که زخم وی باعث مرگش گردید،(بطوریکه من از دهان رفقای والا مقام حزب توده ایران وفادار بسالهای ۲۰ آن، بودم و در اعترافات بوخارین که بتعداد بیشمار در اینترنت، منتشر کرده اند رجوع نمایید)؛
    باز هم با سمجی چسب جمهوری سرمایه داری ایران، در پای هر مقاله ارزنده ای چسبیده و دست به بازی با الفاظ دیالکتیکی و فلسفی میزند.
    نامبرده و یا نامبردگان بجای جواب به انتقادات، یا گریه تحویل خواننده میدهند و یا خنده! و فقط کوشش میکنند که خواننده برای خود جمع آوری نمایند، تا ….…!
    من سعی خودم را میکنم تا بتوانم روان تر و بدون نظری انتقامی، در خدمت خوانندگان در آینده نگارش کنم.
    در ضمن من باین آقایان که همگی به این «دایرةالمعارف «روشن گری» از ترس ِ انتقاد خوانندگان پناه میبرند، اندرز میدهم:
    مانند تمام رفقا و دوستان دیگر در همین مجله هفته نظر خود را در باره مقالات اظهار نمایند و هستند افرادی از طایفه «بنی رایانه» که روتین هایی مینویسند که هر چند دیقیقه یکبار بروی صفحه ایشان کلید کند که برای ایشان خیلی بار آور تر، از حالت کنونی است.
    بار دیگر سپاس از انتقاد شما.
    سپیده

  14. با درود به سپیده، اگر کمی شدت کلام ملایمتر شود نتایج میتواند بهتر باشد. راضی

  15. مسعود بهبودی مینویسند:

    …«کسانی هستیم که سپاه سردار بزرگ پرولتاریا، سپاه رفیق لنین را تشکیل می دهیم. (استالین)… استالین و کمونیست های کذائی چون سربازان سپاه لنین اند، پس از سرشت ویژه و از مصالح خاص اند.
    استالین ظاهرا کمترین آشنائی با عالم مفاهیم ندارد.
    یعنی مفاهیم و مقولاتی که «سردار بزرگ پرولتاریا» یعنی شخص شخیص لنین صدها بار به عبث و برای در و دیوار توضیح داده، هنوز به گوشش نخورده اند.
    و گرنه می بایستی حداقل بداند که ماهیت و یا سرشت هر چیز، امری درونی و ضرور است و نه برونی و تصادفی.
    ماهیت چیزی را هرگز نمی توان بر اساس وابستگی آن چیز به چیز دیگری تعیین و تعریف کرد.
    ماهیت به تعین های درونی، ضرور و عام اطلاق می شود..»

    هیهات که چقدر تحمیق کننده است. چقدر عوام فریبانه است…

    أقاییکه گاهی ایدئولوژی را مربوط به طبقه میدانید و آنرا بینش بهترین فرزندان طبقه که حزب را تشکیل میدهند،‌ ندانسته و بانک وا نفسا، که این دیالکتیک نیست را فرامیدهید.
    آقاییکه فقط ادای دیالکتیسین هارا در می آورید و هنوز هیچ از آن نفهمیده اید و همچون …. که «عکس مار» میکشید تا معلم مدرسه را که «لغت مار را بکودکان آموزش میداد»، از دهکده بیرون کرده تا بتواند به …. بپردازد، سعی در بیراهه بردن خوانندگان دارید.

    اینبار هم حــقیــــقت را نگفته و جـــــعل مینمایید! چرا؟

    مارکس در جایی میگوید«تئوری هنگامیکه از طرف توده ها پذیرفته گردد، به نیروی مادی لایزالی تبدیل میگردد!».
    این است این دیالکتیک که شما بازرنگی خاصی از آن پرش مینمایید و خود را به نفهمی میزنید.
    در اینجا استالین همین را منظور دارد که سپاه سردار لنین که تئوری وی را پذیرفته است، و در عمل در گذشته آنرا باثبات رسانیده است ؛
    قادر است این تعهداتی که به لنین مدیون است با موفقیت به انجام رساند. قادر است که کوه را بحرکت در آورد…
    در این که این سپاه لنینی در جنگ ها و سختی ها و گرسنگی ها و سرما کشیدن ها همچنان که در کتاب «چگونه پولاد آبدیده شد» که نیکلای آستروفسکی سرگذشت خود را بیان کرده است، میتوانید دریالید که این سپاه چگونه سپاهی بوده است و فراگیرید!
    بکوری چشم تمام امپریالیستها و سرمایه داری ایران که شما آنانرا پوشیده قلم بمزدی مینمایید،‌ این سپاه سردار لنین طبق اعترافات اکثر روزنامه ها و رسانه های غربی ِ وقتِ جهان به اجرا در آوردن تمام و کمال آن، اجرایش را توسط این سپاه سردار لنین، اعتراف کرده اند.

    کور شود هر کس که نداند، که در دهه های شصت و هفتاد، در باره «فرا اجرا» ی آن، صفحه ها که سیاه نکردند، تا لزوم جنگی دیگر را سربازان آینده دیکته نمایند.

    بیخود نبود که خروشچف این … ، پس از ده سال و برژنف پس از بیست و چندی سال قادر نگردیدند، این دست آورد ها را از مردم کشور شوراها پس بگیرند.
    ابتدا باید قربی جان شما و یلتسین با کشتار، قحطی و گرسنگی انداختن، بکمک بوش پدر، ریگان، هلموت کهل، سچر … بتوانند پس از تقریبا چهل سال آنرا پس بگیرند.
    شما که خود را، گاهی شین میم شین و گاهی هم خدامراد مسعودی مینامید، باید بسوزید و ببینید که چگونه بادی بهاری وزیدن گرفته است و خلق ها بیدار میشوند و سرمایه داران با بیلیاردها قرضی که بالا آورده اند و هرگز نمیتوانند در قبال آن ثروتی با تولید ارزش اضافه، در چرخه تولیدی خلق نمایند، تا این قروض را پرداخت نمایند!
    کور شود هرکس نبیند: چاره ای جز نیش آخر بر خود زدن همچون کژدمی که در حلقه آتش در محاصره افتاده است، ندارند.
    شما اینهمه مسایل که میرود تا جنگی خانمان سوز را که چندین بار میتواند مهلک تر از دوجنگ جهانی گذشته باشد، را کنار گذاشته اید و به همپالگی با «ترتسکی»، «لسردو» و «هربرت مارکوزه» و دیگر متخصصین بورژوازی، نشسته اید، و به بیهوده گویی های ترتسکیستی پرداخته اید!
    حتی یکبار یک مقاله در مورد سرمایه داری ایران ننوشته و این نظام سرمایه داری ایرانرا مورد سوال قرار نداده اید.
    شما تحت نام خدامراد .. و نامهایی مانند اکبر، رهگذر، ربابه … مستقیما به لنین ستیزی و استالین زدایی مشغولید و حتی گاهی هم که بنام خدامراد مسعودی مینویسید، و به هر نویسنده ای که برعلیه سرمایه داری چیزی بنویسد، خرده گرفته اید که املایش خوب نیست و جملاتش را خوب باتمام نرسانده است و دیالکتیک سوپژکتیف وی در ابیکتیف جور در نمی آید و بد سلیقه، انتخاب شده است.
    شما در مورد تولید ارزش اضافه در یک چرخه تولیدی بیسوادی خود را کاملا برملا ساختید و سود را محور تمام جنایات سرمایه دانستید و حاضر نشدید که نشان دهید چرا مارکس تمام کتاب کاپیتال را برای تعریف همین یک لغت برشته تحریر در آورده است. تمام کتاب کاپیتال بر همین محور«ارزش اضافه» میچرخد.
    شما در این چند ساله مقاله نویسانی مانند آقای محوی و آقای شیری را چنان – مطالبِ آنان را با کلاسه بندی لغات، و سوبژکتیف و ایکتیف کردن، هجو کرده اید که هر کدام که هیچ خواننده ای در سواد مربوط به طبقه کارگر و رزمندگی آنان شکی ندارد، مجبور شدند که مقاله ی « محوی کیست» و من« باشما حرفی ندارم زیرا کار شما خوش خدمتی … برای رژیم» است را نوشتند.
    ولی خاطر جمع باشید و در مغز خود با خط خوانا و جوهری دیالکتیکی حک نمایید، که بازی با لغات برای نسلی که میرود راه سپاه سردار لنین را ادامه دهد، دیگر رنگی ندارد.
    قبول ندارید؟ این گوی و این میدان!
    سپیده

  16. سیری در جهان بینی استالین (2)
    تحلیلی از مسعود بهبودی

    کسانی هستیم که سپاه سردار بزرگ پرولتاریا، سپاه رفیق لنین را تشکیل می دهیم. (استالین)

    این دلیل دیگر استالین است:
    استالین و کمونیست های کذائی چون سربازان سپاه لنین اند، پس از سرشت ویژه و از مصالح خاص اند.
    استالین ظاهرا کمترین آشنائی با عالم مفاهیم ندارد.
    یعنی مفاهیم و مقولاتی که «سردار بزرگ پرولتاریا» یعنی شخص شخیص لنین صدها بار به عبث و برای در و دیوار توضیح داده، هنوز به گوشش نخورده اند.
    و گرنه می بایستی حداقل بداند که ماهیت و یا سرشت هر چیز، امری درونی و ضرور است و نه برونی و تصادفی.
    ماهیت چیزی را هرگز نمی توان بر اساس وابستگی آن چیز به چیز دیگری تعیین و تعریف کرد.
    ماهیت به تعین های درونی، ضرور و عام اطلاق می شود.

    http://hadgarie.blogspot.de/2014/01/2_7829.html

    • چه عجب خداوند عالمیان یک ابرانسان به ما اعطاء کرد!
      پس از گذشت نود سال تمام از نطق تاریخی استالین بمناسبت درگذشت لنین، فرمانده اولین انقلاب پیروز پرولتری در تاریخ، خداوند عالمیان را هزاران شکر، که بالاخره یک ابرانسان بنام آقای شین میم بهبودی نامی پیدا شد و «این یاوه های (استالین) را به نقد دیالک تیکی کشید» و گر نه، چون کارکنان اتاقهای ایدئولوژی جهان «غرب» (سرمایه داری) در خواب عمیق فرو رفته بودند و تا کنون از آن خبر نداشتند، خطر بازگشت بلشویکها محتمل بود.
      خدایا سایه آقای شین میم بهبودی، این ابرانسان (عقل کل) را از سر ما کم نکن و رحمتت را از نیچه بزرگ دریغ مکن!

  17. …آقای بهبودی
    اگر فکر کنید از این طریق میتوانید مرا، به دایره تحریف و تقلیب تاریخ و شامورتی بازی های دیالکتیکی و فلسفی که ربطی با واقعیات ندارند، میتوانید ببرید و شماره خوانندگان خود را بالا ببرید،‌ سخت در اشتباهید.
    همان دیالیکتیکی که جهانبینی اش متقلق بکارگران است و شما ادعا دارید که این جهانبینی ارتباطی با حزب طبقه کارگر ندارد و استالین بیسواد است که آنرا نوشته!
    اگر راست میگویید و ریگی در کفش خود ندارید، مانند همه ی خوانند گان در دیدگاه های همین مجله محترم هفته نوشته، تا با حقوقی برابر و بـــــدون سانسور ِ گردانندگان ِ سایتِ میم حجری- شین میم شین- خدامراد فولادی- مسهود بهبودی- خدامراد بهبودی- و … که همگی از یک هیئت تحریریه نشات میگیرند، خوانندگان قادر باشند که موضع طبقاتی شما را روشن گردانند.

    زیرا شما آنقدر بز… هستید که نه میگویید ترتسکیست هستید، فقط سایت شما با عکس های وی و مقالات «لسوردو، هربرت مارکوزه، مدرسه(مکتب) فرانکفورت»، بکرات تزیین کرده اید.

    زیرا شما آنقدر ب… هستید که نه میگویید که شما جزو خروشچفی ها و برژنفی ها هستید، ولی دایما از تزهای آنان بصورت پوشیده، همچون «لسوردو» و «گرامشی» پشتیبانی میکنید. …

    شما سعی میکنید از مازیار رازی ها، تا سرحد امکان دفاع کرده و تزهای بیهوده اقتصادی وی را روی چشم گذاشته و حلوا حلوا نمایید؛ زمانی هم برای پوشیدن قبح این مطلب دست به ایرادهای ملانقطی زده و دست وی را گرفته و بوی میگویید:
    ننویس انف بلکه بنویس انف!!
    شما، همانندِ همان نظامی که برایش …. مینمایید، پررو و سمج هستید؛
    همان نظام سرمایه داری که ثروت ایران را بباد داده و اکنون در کار آنست که ایران را به انقیاد کامل امپریالیستها، بسرگردگی آمریکا، همانند دو پهلوی ها درآورد و خیانتی که به فرهنگ خلق های ایران کرده اند، در تاریخ ایران بی نظیر است؛
    یعنی تبانی با امپریالیسم غرب (شاید هم با شرکت روسیه، زیرا خروشچف و برژنف در این مورد تمرین زیادی داشت و ویتنام نمونه بارزی از آن است)، سوریه، فلسطین و خلقهای منطقه را قربانی کرده اند،
    خلق های ایران در سراسر تاریخ طولانی خود، دوستان خود را رها نکرده و رفیق نیمه راه نبوده اند؛
    حتی هرگز تا سرحد جمهوری سرمایه داری ایران، رفیقشان را نفروخته بوده اند. ننگ بر این رژیم سرمایه داری که شما از وی، پوشیده جانب داری مینمایید.
    سپیده

  18. سیری در جهان بینی استالین (1)
    نطق استالین بمناسبت مرگ لنین
    در دومین کنگره شوراهای کل اتحاد شوروی
    ۲۶ ژانویه سال ۱۹۲۴ (۱)
    بر گرفته از:
    نشر اداره نشریات دولتی، مسکو سال ۱۹۴۶، جلد اول
    (شامل دو قسمت)
    تحلیلی از مسعود بهبودی

    http://hadgarie.blogspot.de/2014/01/1_28.html

    https://www.facebook.com/photo.php?fbid=347407122069038&set=a.168615916614827.44481.168612613281824&type=1&theater

  19. این سند جالبی برای تحلیل و درک ماهیت استالین و استالینسم است.

Comments are closed.