تحریمهای آمریکا علیه ایران یا شمشیر دو لبه
والنتین کاتاسونوف
(Valentin Katasonov)
پروفسور، دکتر علوم اقتصاد، مدیر مرکز پژوهشهای اقتصادی روسیه
بنام «سرگئی فیودورویچ شاراپوف»
۹ آذر- قوس ۱۳۹۲
آمریکا، بعقیده بسیاری از سیاستمداران و اقتصاددانان آمریکائی، در استفاده از ابزارهای سیاست خارجی مانند تحریمهای اقتصادی، بیش از حد زیاده روی کرده است. تحریمهای واشنگتن، شمشیر دو لبه است. آنها، هم بر روی هدف (کشور تحریم شده) تأثیر منفی می گذارند و هم بر روی فاعل، یعنی خود آمریکا. تأثیر منفی تحریمها بر روی هدف، قابل مشاهده و سریع است، اما بر روی فاعل، اگر چه کمتر مشهود است، ولی بسیار خطرناک و ویرانگر می باشد. اعمال این تحریمها برعلیه ایران چه تأثیری بر روی آمریکا خواهد گذاشت؟
ایران مجبور شد وابستگی خود به بازارهای خارجی را بشدت کاهش دهد. در طول سالهای زیاد ایران برای ایجاد مراکز تولید محصولات جایگزین وارداتی هر چه بیشتر سرمایه گذاری کرد. در حال حاضر نفت خام بخش عمده صادرات ایران را تشکیل می دهد، اما دولت برای افزایش صادرات محصولات نفتی، گاز طبیعی، فلزات و حتی ماشین آلات صنعتی برنامه ریزی کرده است. تا چندی پیش ایران ۱۰۰ درصد گازوئیل، سوخت هواپیما، و همچنین گاز مایع مورد نیاز خود را از خارج تأمین میکرد. اکنون آنها را صادر می کند. با اتمام احداث پالایشگاه بزرگ نفت بندر عباس، ایران که وارد کننده بنزین است، به صادر کنندگان آن نیز تبدیل خواهد شد. دولت ایران توجه خاصی روی تولید تجهیزات بومی استخراج و تصفیه نفت و گاز طبیعی و پتروشیمی معطوف داشته است. بخش عمده تجهیزات مورد نیاز این عرصه را از چین وارد خواهد کرد.
یکم- در میان کشورهای ثبت شده در لیست سیاه واشنگتن، مناسبات هر چه تنگاتنگ برقرار می شود. نزدیکی ایران و سوریه، برجسته ترین نمونه آن است. دو کشور، از جمله، در تابستان سال ۲۰۱۳ یک قرارداد دایر بر اعطای وام طولانی مدت تهران به دمشق برای خرید محصولات نفتی بمیزان ۳ میلیارد و ۶۰۰ میلیون دلار منعقد کردند. تهران همکاری خود با پاکستان، افغانستان و عراق را فعالانه توسعه می دهد. کابل بمنظور استفاده از یکی از بنادر ایران برای تجارت با اروپا و هند، مشغول مذاکره با تهران است. قرارداد احداث خط لوله انتقال گاز ایران به پاکستان دو سال و نیم پیش امضاء شد. چند ماه قبل احداث این خط لوله در خاک پاکستان آغاز شد. تا پایان سال ۲۰۱۴، انتقال روزانه ۲۱ و نیم میلیون مترمکعب گاز ایران به پاکستان آغاز خواهد شد. پس از آنکه واشنگتن اروپا را به پیوستن به تحریمها علیه وادار ساخت، روابط تجاری- اقتصادی ایران کاملا به سوی آسیا معطوف گشت (در حال حاضر، بیش از ۹۰ درصد صادرات ایران). اما این روابط در اروپا و آمریکای شمالی و جنوبی مجموعا ۳ درصد است. این چنین تحول در سمتگیری مناسبات تجاری تهران، واشنگتن را که همواره از اصل «تفرقه بیانداز و حکومت کن) پیروی کرده، خشمگین می کند.
دوم- بدون تأثیر چنین عاملی مانند تحریمها علیه ایران، حتی تقویت مواضع چین و روسیه در منطقه خاورمیانه و نزدیک با دشواری مواجه می شد. روسیه با بخش اعظم تحریمها علیه ایران موافقت نکرد و در توسعه انرژی هسته ای با این کشور همکاری می کند. چین مقادیر هنگفتی نفت از ایران می خرد و در مقابل آن، انواع مختلف کالاها، از اجناس مصرفی گرفته تا تکنولوژی تصفیه نفت و صنایع نفتی به ایران صادر می کند. صرفنظر از ویژگیهای نظام حقوقی ایران که در راه سرمایه گذاری خارجی در اقتصاد کشور موانعی ایجاد می کند، بگزارش رسانه های چین و ایران حجم سرمایه گذاری چین در اقتصاد ایران در آغاز سال گذشته، قریب ۲ میلیارد دلار بود.
آمریکا بر سر شاخ نشسته و بن می برد
اما عمده ترین تأثیر منفی تحریمهای اقتصادی بر واشنگتن، عبارت از آن است، که موجبات تضعیف موقعیت دلار آمریکا در جهان را فراهم می آورد و باعث سقوط نظام دلار- نفت می شود. روشن است، که بنیان نظام دلار- نفت، ۴۰ پیش در خاورمیانه و نزدیک گذاشته شد. در آن زمان، عربستان سعودی زیر فشارهای آمریکا به این خواست آمریکا که همه تسویه حسابهای مربوط به فروش طلای سیاه با دلار آمریکا انجام گیرد، تسلیم گردید. علاوه بر آن، بر اساس این توافقنامه واریزی دلارهای حاصل از صدور نفت به بانکهای وال استریت و لندن سیتی الزامی شد. نظام بازیافت دلار- نفت بوجود آمد. در مقابل چنین خدمتی، واشنگتن تأ مین تسلیحاتی و چتر حمایت نظامی- سیاسی، از جمله تضمین وفاداری اسرائیل به سعودیها را وعده کرد. سایر کشورهای منطقه نیز از عربستان سعودی پیروی کردند، کشورهای غیرعرب عضو اوپک نیز به این توافقنامه پیوستند. ایران، از قضا همان وقت نیز جزو کشورهایی بود که از پیشنهادهای واشنگتن پشتیبانی کرد.
امروز ایران از محاسبه با دلار بمثابه ابزار بین المللی پرداختها کاملا آزاد شده است. ایران با وجود همه دشواریها در توسعه اقتصادی خود، یک سابقه ایجاد کرد و نشان داد: بدون ارز «سبز» هم می توان زندگی کرد. واشنگتن ایران را به سوی معاملات تهاتری، معاملات جایگزین ارز دلاری و طلا سوق داد.
تهاتر. تهاتر، یعنی مبادله کالائی، که امکان معاملات بدون ارز را فراهم می آورد. ایران در تجارت با بسیاری از کشورها، در وهله نخست با چین، موازین معامله پایاپای را بکار می بندد. ایران مدت مدیدی است است که از کالاهای مورد مصرف عمومی چین: انواع ماشین رختشوئی، یخچال، پوشاک، اسباب بازی، لوازم آرایشی و غیره بمثابه ارز استفاده می کند. چین حتی صدور تهاتری تجهیزات صنایع نفت، و همچنین تجهیزات تولیدی مورد مصرف در صنایع استخراج نفت را برنامه ریزی کرده است، اما به بیان دقیق تر، این هنوز دادوستد کالائی نیست. سخن بر سر صدور کالاهای چینی به ایران در مقابل آن پولهائی است که وارد کنندگان نفت ایران بحسابهای بانکهای چین واریز کرده اند. باقیمانده های این پولها در حسابهای بانکهای چین، بین ۲۰ تا ۳۰ میلیارد دلار برآورد می شود. در آغاز ماه نوامبر سال ۲۰۱۳ این مبلغ، بگزارش رسانه های جمعی، به ۲۲ میلیارد دلار بالغ می شد. بانکهای چینی از انتقال پول به حسابهاب بانکهای ایرانی بیم دارند. پول کالاهای صنعتی وارده از چین به ایران، از حسابهای ایران در بانکهای چین به حساب صادرکنندگان چینی در همان بانکها واریز می شود.
ایران با برخی از کشورها معامله کاملا پایاپای می کند. مثلا در تجارت با سوریه. در مبادله کالائی، سوریه پارچه و محصولات کشاورزی از قبیل روغن زیتون و مرکبات به ایران صادر می کند و در مقابل آنها نفت و محصولات نفتی می خرد.
ارزهای ملی. در ارتباط با تحریم مالی- بانکی واشنگتن، تهران در آغاز دهه اخیر سعی کرد جای دلار آمریکا را به یورو بدهد. با تشکیل بورس کالا، حتی به این گذار تکان داد. در ماه اوت سال ۲۰۱۱، بازار بورس بین المللی نفت در جزیره کیش واقع در خیلج فارس رسما افتتاح شد. اولین معامله آن با استفاده از یورو و دینار امارات متحده عربی انجام گرفت. ایران تصور می کرد که اروپا شریک تجاری- اقتصادیش خواهد بود، در رسانه های جمعی در ارتباط با تأسیس این بازار بورس، حتی از تولد «یورو- نفت» صحبت می شد. اما واشنگتن با اعمال فشار به اروپا، آن را به پیوستن به تحریمها علیه تهران و به امتناع بانکهای اروپائی از معامله با ایران وادار ساخت. امیدواری به یورو خیلی زود به یأس بدل شد. در ماه ژوئن ۲۰۱۲ آمریکا هر نوع معامله با استفاده از ارز ملی ایران- ریال- را تحریم کرد. در همین رابطه، ایران بمدت تقریبا یک سال و نیم، از ارزهای سایر کشورها، مقدم بر همه، از یوآن چین، روپیه هند و روبل روسیه در محاسبات بین المللی استفاده کرد. مبادله تجاری چین- ایران، سالانه بین ۲۰- ۳۰ میلیارد دلار برآورد می شود. استفاده از یوآن از اول سال ۲۰۱۲ شروع شد، امروز، بر اساس آخرین برآوردها، در حدود نیمی از مبادله تجاری دو کشور با کمک یوآن چین انجام میگیرد. شایان توجه است که بانکهای چینی از انجام معاملات مستقیم با یوآن با بانکهای ایرانی بیم دارند. بگزارش رسانه ها، بانکهای روسیه در این معاملات، نقش میانجی را در میان چین و ایران ایفاء می کنند. آنچه که به روابط تجاری ایران و هند مربوط می شود، چنین است، که ۴۵ درصد این تجارت با روپیه انجام می گیرد. ایران امروز، صرفنظر از تحریمها، به بیش از ۳۰ کشور جهان نفت صادر می کند. البته، بمیزان بسیار کمتر از آنچه که به چین و هندوستان می فروشد. سایر کشورها نیز توافقنامه هایی دایر بر استفاده از ارزهای ملی در تجارت با ایران امضاء می کنند. مثلا، تابستان سال جاری، قرارداد مشابهی با اندونزی امضاء شد. گزارشهای مربوط به این که ایران و روسیه در محاسبات بین خود از روبل استفاده خواهند کرد، در اوایل سال ۲۰۱۲ به رسانه های راه یافت.
طلا. این ابزار محاسبه با قدرت بالای نقدینگی، سهولت استفاده و ایمنی بالای آن در رابطه با انواع مختلف تحریمها برای ایران بسیار جذاب است. رئیس بانک مرکزی ایران حتی در سال ۲۰۱۰ با اشاره به سهم ۱۵ درصدی فلز (طلا) در ذخیره بین المللی، اظهار داشت، که تبدیل بخشی از ذخیره ارزی کشور به طلا برنامه ریزی می شود. در پایان ماه فوریه سال ۲۰۱۲ بانک مرکزی ایران آمادگی خود را مبنی بر پذیرش طلا بعنوان ارز در مقابل نفت اعلام کرد. طرف خطاب این اعلامیه در درجه اول چین بود، که در بانکهایش مقدار زیادی ارز دریافتی از وارد کنندگان چینی نفت جمع شده بود. هدف این پیشنهاد، تأدیه بدهی با فلز زرد بود. بر اساس اطلاعات برخی منابع، چین در تجارت با ایران واقعا هم بطور گسترده از طلا استفاده می کند، اما آن را تبلیغ نمی کند. ایران همچنین در تجارت با عراق نیز از طلا استفاده می کند که به همین سبب، ذخیره طلای خود را بسرعت افزایش داد. ۴۵ درصد تجارت ایران با هند با روپیه انجام میشود؛ دلیلی برای باور به این وجود دارد، که بقیه بهای نفت صادراتی ایران به هند، با طلا تأدیه می شود. ترکیه یکی از شرکای تجاری عمده ایران است، که با طلا معامله می کند. بگزارش رسانه های جمعی، ترکیه از سال ۲۰۱۱ گاز طبیعی ایران را با فلز زرد می خرد و بدین ترتیب، ممنوعیتهای بین المللی را دور می زند. این مبادلات تجاری را ترکیه نه تنها پنهان نمی کند، بلکه آن را در آمارهای رسمی نیز منعکس می سازد. مبادله گاز طبیعی با فلز زرد بطور غیرمستقیم، از طریق پرداخت لیره ترکی واردکنندگان ترکیه ای گاز به بانک ملی (هالک بانکاسی) انجام میگیرد. ایران با لیره های جمع شده در ترکیه، طلا میخرد و آن را به انبار بانک مرکزی خود منتقل می سازد. طبق اطلاعات رسمی، صادرات ترکیه به ایران در سال ۲۰۱۲ نزدیک به ۱۰ میلیارد دلار بود که در حدود ۷ میلیارد دلار آن را فلزات گرانبها و سنگهای قیمتی تشکیل می دادند.
در ماه دسامبر سال ۲۰۱۲ بسته جدید تحریمها علیه ایران به تصویب رسید و از اواسط سال ۲۰۱۲ اجرائی شد. ممنوعیت استفاده از طلا در محاسبات با اشخاص حقیقی و حقوقی ایران جزو تحریمهای چدید بود، چرا که ممنوعیت جنبه برون مرزی دارد. این تحریمها مشکل بتواند اثرگذار باشند: کنترل معاملات با طلا به اندازه همان جستن سوزن در انبار کاه دشوار است. واشنگتن تجارت بین ایران و ترکیه بر مبنای طلا را با دقت خاصی زیر نظر دارد. بگفته رئیس شورای طلا- جواهرات و فلزات گرانبهای ترکیه، آیهان گؤنر، درخواست واشنگتن از آنکارا دایر بر ختم صدور طلا به ایران بی اساس است. و اگر حتی دولت ترکیه پاسخ مثبت هم بدهد، در هر حال کارفرمایان ترکیه راه و روش تجارت با ایران را پیدا می کنند.
ذخیره طلای ایران تا اوایل سال ۲۰۱۲، ۳۴۰ تن برآورد میشد. اما بعقیده بسیاری از کارشناسان، واضح است که این رقم آشکارا کمتر نشان داده شده است. بخش قابل ملاحظه فلز طلا از راههای غیررسمی به ایران وارد می شود و در گاوصندوقهای بانک مرکزی و وزارت دارائی جای می گیرد. بر اساس یکی از ارزیابی های جایگزین، ذخیره طلای ایران در آغاز سال ۲۰۱۲، مشتمل بر ۹۰۰ تن بوده و این رقم با حجم واردات سالانه ایران قابل قیاس است.
پی نوشت مترجم
بالاخره، ایران پس از آنکه حق طبیعی و قانونی (طبق مقررات ان. پی. تی) کشور و مردم ایران را با راهزنان بین المللی بمذاکره گذاشت، اینک، تأئید حق طبیعی ما از سوی آنها را بنام پیروزی به اذهان عمومی حقنه می کند. اما آنچه که ایران ادعا میکند، اصلا مهم نیست، بلکه مهم این است که چرا و در چه شرایطی کشورهای گروه ۵+۱، در رأس آنها امپریالیسم آمریکا حق طبیعی و قانونی ایران را بعد از سالها تهدید به حمله نظامی و چندین دور مذاکره، در آخرین نشست در ژنو برسمیت شناخت؟ بنظر می رسد، این توافق، بیشتر با «پیری» واستیصال این خطرناکترین دولت تاریخ در شرایط تعمیق روزافزون بحران ساختاری نظام سرمایه داری و همچنین، رسوائیها و شکستهای پیاپی آن و متحدانش در سازماندهی و اجرای انواع انقلابات «رنگی»، حملات نظامی و جنگهای تروریستی- استعماری سده حاضر از یک سو و از سوی دیگر، با تلاشهای مؤثر ایران برای دور زدن تحریمهای ضدانسانی غرب و حرکت به سوی خروج کامل از زیر سلطه دلار بستگی دارد. البته، این راه را که ایران طی می کرد، پیشتر دولتهای عراق برهبری صدام حسین و لیبی برهبری معمر قذافی در پیش گرفته بودند. منتها، دولتهای امپریالیستی بفرماندهی آمریکا گوشمالی سختی به آنها دادند، هر دو کشور را اشغال و ویران نموده، جمعیت آنها را کشتار و تار و مار کرده و رهبران شان را همراه با خانواده هایشان به قتل رساندند. اما امروز، پس از به گل نشستن ماشین آدمکشی آمریکا و اروپا و رسوائی سیاستهای ضدبشری آنها در جای جای جهان، بخصوص در سوریه، نه اوضاع بحرانی و نابسامان اقتصادی- مالی و نظامی آن و نه افکار عمومی جهان، اجازه شروع جنگ دیگری را به غرب نمی دهد. در نتیجه، این امپریالیستهای همیشه مهاجم، به روشهای توطئه آمیز و دسیسه گرانه دست یازیده و برای بازگرداندن ایران به زیر سلطه استعماری دلار، به فریبکاری دست می زنند تا بزعم خود آب رفته را بجوی بازگردانند. چرا که تنها بحساب جهانی کردن دلار است، که امپریالیسم جهانی و در رأس آن، امپریالیسم آمریکا بقاء خود را تضمین نموده، استمرار می بخشد. اگر رژیم ایران نتواند این واقعیت خطرناک را درک کند و با بخواهد با تغییر مسیر طی شده در مدت سی و چهار سال پس از انقلاب بهمن ۱۳۵۷، مجددا به دایره نفوذ امپریالیسم جهانی بسرپرستی آمریکا بازگردد، نتیجه آن، چیزی جز نابودی ایران و تعویق سقوط ناگزیر امپریالیسم جهانی، بویژه، امپریالیسم آمریکا نخواهد بود.
دیدگاه جناب شیزلی همانند بسیاری از دوستان چپ که اینروزها در مورد جمهوری اسلامی و توافقات هسته ای و غیره ابراز نظر میکنند، دارای فرجهایی است که استوار بودن و راهگشا بودن آن را شدیدا کاهش میدهد. این مقاله آقای والنتین کاتاسونوف بر خلاف بسیاری از مقالات او ایرادهای زیادی دارد و شاید به این بدلیل باشد که این نوشتار وی پیش از توافق هسته ای (هنگامیکه شکست مذاکرات در چشم انداز بود)نوشته شده، و شاید او به نوعی خواسته بود که موضع ایران را قویتر از آنچه که بوده و موضع آمریکا را ضعیفترر از آنچه که بوده و هست ارزیابی کند. گذشته از آن، یکی از ضعفهای تحلیلهای صرفا اقتصادی-این است که گاهی با کمی اغماض بوی برخورد «اکونومیستی» به جامعه و سیاستهای امپریالیستی میدهند و اراده طبقاتی را که بر بستر اقتصاد شکل گرفته اند کم بها میدهند. آقای والنتین کاتاسونوف معمولا چنیین اشتباهی را مرتکب نمیشود ولی در این مقاله لغزش زیادی داشته است که همانطور که گفتم شاید به دلیل جو سیاسی غالب پیش از 23 نوامبر بوده باشد. گویا ایشان مقاله را در 22 نوامبر نوشتند و در آنهنگام مذاکرات به سرانجام نرسیده بود و چه بسا کنار کشیدن طرفین از مذاکرات محتمل بود. به هر حال، اشتباه کاتاسونوف این است که به ضرر احتمالی آمریکا از تحریم ایران پربها داده است و در ارزیابی تقویت خودکفایی ایران و گسترش رابطه با چین و روسیه دچار خوش بینی مفرط شده است. موضوع ضرر آمریکا از تحریم شدیدا توسط حکومت و برخی در هوادارانش شدیدا تبلیغ میشود شاید بدین لحاظ که توافق حکومت با غرب را نشانگر اقتدار ج.ا. و ضعف غرب جلوه دهند.
واقعیت این است که تحریم ایران ممکن است به آمریکا قدری ضرر زده باشد و دقیقا به همین خاطر است که روی چین و روسیه و هند و اروپاو…نیز فشار آورد که در تحریمها شرکت کرده و از تحریم یکجانیه غرب سود نبرند.
چینی که با خرید دلار، اقتصاد خود را شاداب و امپریالیسم را زنده نگه میدارد، نمیتواند در برابر «توصیه» های عموسام زیاد مقاومت کند و طبیعتا راه حل چینی را برای ایران تجویز میکند (بقول محسن رضایی خودمون رو به آمریکا تحمیل بکنیم!)
و این فشار و تخریم آمریکا بر ایران اتفاقا موفقیت آمیز بود و با تمام مانورهای ایران نه موقعیت دلار به خطر افتاد و نه اقتصاد ایران شکوفا شد. اراده طبقات اجتماعی منمایل به سرمایه داری و نزدیکی به غرب، به رهبری اتاق بازرگانی و دولتمردان تحت امرش هرگونه پروژه خودکفایی و…را از قبل با شکست روبرو کرد. رهبران به اصطلاح «انقلابی» ج.ا. نیز با درک این شرایط شعب ابیطالب بود که یک هفته ای «دیپلمات» شدند!
بیایید واقعگرا باشیم جناب شیزلی، مسئله ضرر آمریکا نیست! مسئله ضعف امپریالیسم نیست! این خصلت امپریالیسم است که برای ماندن و رشد کردن باید فتح کند! حتی اگر در کوتاه مدت ضرری هم بکند.
از مقاله که بگذریم، پانویس آقای شیزلی هم خودش کمی دوپهلو است.
«بالاخره، ایران پس از آنکه حق طبیعی و قانونی (طبق مقررات ان. پی. تی) کشور و مردم ایران را با راهزنان بین المللی بمذاکره گذاشت، اینک، تأئید حق طبیعی ما از سوی آنها را بنام پیروزی به اذهان عمومی حقنه می کند. اما آنچه که ایران ادعا میکند، اصلا مهم نیست، بلکه مهم این است که چرا و در چه شرایطی کشورهای گروه ۵+۱، در رأس آنها امپریالیسم آمریکا حق طبیعی و قانونی ایران را بعد از سالها تهدید به حمله نظامی و چندین دور مذاکره، در آخرین نشست در ژنو برسمیت شناخت؟ بنظر می رسد، این توافق، بیشتر با «پیری» واستیصال این خطرناکترین دولت تاریخ در شرایط تعمیق روزافزون بحران ساختاری نظام سرمایه داری و همچنین، رسوائیها و شکستهای پیاپی آن و متحدانش در سازماندهی و اجرای انواع انقلابات «رنگی»، حملات نظامی و جنگهای تروریستی- استعماری سده حاضر از یک سو و از سوی دیگر، با تلاشهای مؤثر ایران برای دور زدن تحریمهای ضدانسانی غرب و حرکت به سوی خروج کامل از زیر سلطه دلار بستگی دارد.»
اولا این ایران نبود که با راهزنان معامله کرد. ج.ا. بود. دوما، چه کسی و کجا گفته استکه:« کشورهای گروه ۵+۱، در رأس آنها امپریالیسم آمریکا حق طبیعی و قانونی ایران را … در آخرین نشست در ژنو برسمیت شناخت». این یک پروپاگاندا بیش نیست. این حق زمانی به رسمیت شناخته خواهد شد که ایران به غرب «تضمین» بدهد! از نوع قذافی و صدام!
پس اتفاقا «آنچه که جمهوریاسلامی ادعا میکند» خیلی هم مهم است، و آن اینستکه سازش ذلیلانه، یک دستاورد بزرگی برای ایران و عقبنشینی تاریخی غرب است و این دروغی بیش نیست!
لایکلایک
«به باور من، شکست دلار، مساوی است با فروپاشی امپریالیسم جهانی و نظام سرمایه داری بطور کلی.»
بعضی ها بهتر است قبل از انتشار بعضی تئوری های تر و تمیز خود آنها را پاتنت کنند تا شیر پاک خورده ای به ترفندی به نام خود پاتنت نکند و نام و آوازه در نکند.
بنا بر این تئوری جمهوری اسلامی باید سی سال پیش فروپاشیده باشد.
چون شکست ریال و تومان هم قاعدتا باید مساوی با فروپاشی آخوندیسم باشد.
در جمله «فقط بر حسب چیدن یکسری واقعیتها در کنار هم اظهار نظر می کنیم»، واژه «دلبخواهی و مصلحتی» از قلم بعضی ها افتاده است:
«فقط بر حسب چیدن دلبخواهی و مصلحتی یکسری واقعیتهای دلبخواهی و مصلحتی در کنار هم اظهار نظر می کنیم»، درست است.
لایکلایک
چناب زرده! «مشک آن است که خوببوید، نه اینکه عطار بگوید» شما که شکست ریال ایران را با حذف یا شکست دلار بعنوان تنها ارز قابل مبادله جهانی مقایسه می کنید، دیگر نیازی به گفتن من نیست که همه راههای منطق و عقلانیت را بطور مصلحتی یا غیرمصلحتی به روی خودتان می بندید.
می خواستم بیشتر توضیح دهم. اما شما نخواستید.
لایکلایک
برای جف پا:
جهت فهم مساله و پوزش برای سوال:
۱- آیا بازی با شورای امنیت درپنجاه و اندی سال گذشته و دیگر ارگانهای سازمان ملل، چیزی جز ابزار تبانی امپریالیستها برای رقابت با یکدیگر، نمیباشد؟
آیا «چموش بازی آخوند» ها و« زبل بازی های آخوند ها»، در سی سال گذشته همان تاکتیک های طبقه ی سرمایه داری ایران نمیباشد که روی پای خود تا کنون ایستاده بوده است؟ آیا آخوند و یا آوزازه خوانی فکلی که ارثی میلیاردری میبرد و سعی بکار اندازی آن و سودبری (در چرخه تولید) مینماید، از همان لحظه سرمایه دار نمیباشد و استحصال ارزش اضافه نکرده و به انبارکردن Akumulation سرمایه مشغول نمیباشد؟
۲- آیا شما اختلاف فرماتسیونی، مابین نیروهای مولده در ایران و کشور عراق و لیبی و در نتیجه اختلاف کیفی شرکت خلقهای آنان در جنگ، درآنها نمی بینید؟
۳- آیا شما جنگ هشتساله ایران- عراق و دیگر کشورهای عربی، که شکل عیان تر آن اکنون درسوریه در جریان است، با شرکت کارخانجات شیمی – نظانی اروپا، با ایران را جنگی بر علیه امپریالیسم نمیدانید؟
اینجا شما کاملا به هدف زده اید. «…ژاپن…در سال گذشته بزرگترین طرف تجاری **چین** شد آن هم *نه* بر مبنای *دلار*!!!»
این است همان تز لنینی در مورد رشد ناموزون و بوجود آوردن پایه های مادی آلیانس های نوین امپریالیستی و شروع به تقسیم جهان، با جنگی مخوف بر علیه گروهی دیگر.
برای من هنوز پیدا کردن این اتحاد های نامیمون ِ امپریالیستی، امکان ندارد و فقط میتوانم ذهنگرایی نمایم!
آیا شکست استراتژی دوران ساز امپربالیسم آمریکا، همان افول جرج بوش، و شروع بحران «آباکوس» نبوده است؟ آیا بیخودی بود که هنوز مدتی(گویایک ماهی؟) از دوران رییس جمهوری جرج بوش باقی مانده بود که سازمان سیا(توبخوان صدای طبقه حاکمه آمریکا) در تمام رسانه های دنیا اعلام کرد که جرج بوش دروغ گفته و اسناد سازی جهت شروع جنگ عراق را سازمان سیا طبق دستور وی جعل کرده است؟.
جهان آبستن حوادث پیچیده ای میباشد، امید است که بتوانیم با کمک همه ی رفقای استاد، آنرا هضم کرده و راه بجلو را بیابیم.
لایکلایک
باز هم ممنونم جفپا. در هر حال، ما که از بازیهای پشت پرده اطلاع نداریم. فقط بر حسب چیدن یکسری واقعیتها در کنار هم اظهار نظر می کنیم. بیائید همه دست بدست هم دهیم، به نیروی تأثیرگذار بدل شویم و کارهایمان را متمرکز کنیم تا بتوانیم از ورود احتمالی ایران به دایره نفوذ امپریالیسم آمریکاممانعت کنیم. به باور من، شکست دلار، مساوی است با فروپاشی امپریالیسم جهانی و نظام سرمایه داری بطور کلی.
لایکلایک
دلواپسی بی دلیل
شیری:
«اگر رژیم ایران نتواند این واقعیت خطرناک را درک کند و با بخواهد با تغییر مسیر طی شده در مدت سی و چهار سال پس از انقلاب بهمن ۱۳۵۷، مجددا به دایره نفوذ امپریالیسم جهانی بسرپرستی آمریکا بازگردد، نتیجه آن، چیزی جز نابودی ایران و تعویق سقوط ناگزیر امپریالیسم جهانی، بویژه،
امپریالیسم آمریکا نخواهد بود.»
رژیم ایران حتا اگر بخواهد **نمیتواند** «مجددا به دایره نفوذ امپریالیسم جهانی بسرپرستی آمریکا بازگردد » زیرا برای خاتمه تحریمهای شورای امنیت سازمان ملل احتیاج به چین و روسیه دارد- هر دور با حق وتو- که این گردش استراتژیک ایران را به هیچوجه تحمل نخواهند کرد.
لایکلایک
با درود
در اینکه امپریالیسم آمریکا، امپریالیسم افول کننده است، شکی در آن نمیتوان داشت.
زمانی نظر جفپا میتواند صحیح باشد که تبانی مابین امپریالیستها در نگرفته باشد.
این تبانی و حتی بوجود آمدن آلییانسهای جدید، میتواند بسیار متنوع با شکل هایی متفاوت در پشت پرده، انجام شده باشد.
شاید باین زودی ها برای عامه مشهود نگردد.
چنین آلیانس نوینی را من هنوز بطور قظعی نمیتوانم از لابلای نوشته های متخصصین بیابم.
ولی آنچه مسلم است، در مورد سوریه بالاجبار بایستی تبانی میان روسیه و آمریکا صورت گرفته باشد، تا آمریکا توانسته است، با B52 و سپس جت های ژاپنی بر فراز دریای چین پرواز کند و اخطار های چین را نادیده بگیرند.
آمریکا تهدیدات سال گذشته خود را جهت کنترل دریای چین، اکنون به مرحله اجرا گذاشته است.
بهر صورت اگر تبانی مابین امپریالیستها صورت گرفته باشد، نظر رفیقمان شیری میتواند حدسی درست باشد.
نه نابودی مستقیم ایران، بلکه عملیات بانک تجارت جهانی و صندوق بین المللی پول، که از هر راکت اتمی، برای استقلال نظام سرمایه داری ایران هلاک بارتر میباشد را شدت خواهد داد.
و فقررا چنان شدت میدهد، که ایران را هم مانند آلمان با پول خردهایش، بزانو در آورده و حتی موال ها و فاضل آبهای شهر های ایران را هم تصاحب خواهد کرد.
هم اکنون در آلمان هیچ موسسه ای را نمیتوان یافت که ارزش اضافه تولید کند و یا اصولا در تقسیم و غارت ارزش اضافه نقش داشته باشد (بنگاه های مالی که ارزش اضافه را از طریق«سهام مجازی» تصاحب مینمایند، متعلق به «بلاک رکِ» متعلق به گلد من ساکس، نباشد. «ورنر رومگر»
به مقاله ی لوموند در مورد « آزادی مطلوب آمریکا، حراج «دموکراسی» اروپا با TAFTA و TTIP» در سرتیتر رجوع نمایید.
لایکلایک
ممنون از جفپای محترم! اما شما حتما یقین دارید که چین و روسیه به لغو تحریمها علیه ایران رأی منفی نخواهند داد و یا از حق وتوی خود استفاده نخواهند کرد. در اینجا مسئله سازش و بازگشت فقط برای نجات دلار صدق می کند. البته این را هم لازم به یادآوری میدانم که که چین در بیستم نوامبر اعلام کرده که دیگر دلار ذخیره نخواهد کرد. حتی چین و اتحادیه اروپا تصمیم گرفته اند معاملات خود را با یوآن و یورو انجام دهند. بنا بر این شواهد، مهم این است که راه آغاز شده توسطه صدام حسین و قذافی را ایران، چین، روسیه ادامه دهند. این یگانه راه رهائی بشریت از زیر سلطه امپریالیسم و نجات اقتصاد جهان، حتی اقتصاد سرمایه داری از آن است.
لایکلایک
برای آقای شیری
۱- معتقدم در صورت قصد پیوستن ایران به حلقه آمریکا، چین و روسیه در استفاده از وتو بر ضدّ ایران درنگ نخواهند کرد. اصولا تحریمات شورای امنیت بدون همکاری چین و روسیه میسر نمیبود. علت این رفتار چین و روسیه عدم اعتماد کاملا به جای به استراتژی ایران است: ایران قصدش به رسمیت شناخته شدن از طرف امپریالیسم به عنوان قدرت منطقه ایست که امپریالیسم تا کنون موافق نبوده. ایران با «زبل بازی» آخوندی به وضوح برای رسیدن به این هدف **ادای متحد** چین و روسیه را درمیاورد بدون اینکه حتا عضو رسمی «قرار داد شانگ های» شود!!! با بردن پرونده ایران به شورای امنیت، چین و روسیه در واقع کارتی برنده در مقابل چموش بازی آخوندها به وجود آورده اند……
۲ ادامه «راه صدام و قذافی» همان نتیجی را خواهد داشت که میشناسیم: نابودی کشور و غلبه کامل امپریالیسم بر آن……اما این بار در مورد ایران، چین و روسیه پیشبینی و آمادگی ابزاری لازم را کرده اند: ایران همانطور که نوشتم حتا اگر بخواهد ***ن میتواند*** مثل صدام و قذافی آلت دست امپریالیسم شود. امکانات چین و بلاخص روسیه هم همانطور که در مقاله اصلی آماده بسیار تقویت شده. یک نمونه: ژاپون که چند ده بزرگترین طرف تجاری آمریکا بود، در سال گذشته بزرگترین طرف تجاری **چین** شد آن هم *نه* بر مبنای *دلار*!!!
اگر آمریکا که **مجبور** شد به مذاکرات با ایران تن در دهد، * دبه» در نیاورد، سوای هارت وو پورتهای روحانی و اوباما، شکستی دوران ساز به استراتژی آمریکا وارد خواهد شد….
موفق باشید
لایکلایک