صادق افروز
انتقاد از رژیم در مذاکرات هسته ای و مقایسه توافقنامه 1+5 حاصله از این مذاکرات با توافقنامه هایی چون ترکمن چای و گلستان ، ما را به موضع گیری دفاع از داشتن انرزی هسته ای و “انرژی هسته ای حق مسلم ماست ” سوق می دهد .ما مخالف استفاده از انرژی هستیم .انرژی هسته ای مصرف صلح طلبانه ندارد . در همه اشکالش دشمن محیط زیست است و زندگی ی موجودات زنده را تهدید می کند . ولی امضای این قطعنامه برای جمهوری اسلامی به شدت خفت بار بوده است . ظریف لاف می زند وقتی می گوید با دست پر بازگشته است . مفاد توافقنامه را هر کس با کمی دقت بخواند متوجه می شود که جمهوری اسلامی را در ژنو بدجوری دراز کرده اند . امضای این قراداد توسط جمهوری اسلامی نشانگر وضعیت وخیمی است که در آن به سر می برد و چاره ای جز پذیرفتن خفت بار توافقنامه نداشته است . خفت بار از آنجهت که منم منم زدن ها و هارت و پورت های سران جمهوری اسلامی به راحتی در ژنو رنگ باخت .
جمهوری اسلامی می کوشید به سرعت در مسیر هسته ای شدن و تولید آن برای مصارف نظامی گام بردارد و به جایی برسد که کره شمالی رسیده است و نه از موضع ضعف ، بلکه از موضع قدرت و با تکیه بر سلاح اتمی با طرف های مقابلش به چالش بر خیزد . ناسیونالیست ها در این راه با جمهوری اسلامی همگام بودند و خیره سری و یکدندگی جمهوری اسلامی بر سر مواضع هسته ای را با حرکت محمد مصدق ، نخست وزیر ایران در سال 1332 در راستای ملی کردن صنعت نفت و بیرون کردن انگلیسی ها مقایسه می کردند . برای آنها ، احمدی نژاد مصدق دیگری بود که در دوره ای جدید با رسالتی نوین قدم به میدان مبارزه ضد امپریالیستی گذاشته بود . ولی تحریم های اقتصادی ، رمق جمهوری اسلامی را گرفت و نگذاشت تا به آخر در این مسیر گام بردارد . تورم وحشتناک و خوابیدن چرخ های تولیدی ای که برای به حرکت درآوردنش به غرب وابسته است مانع از ادامه ی این مسیر بود . برخلاف کره شمالی و کوبا که قادرند تحریم های وحشتناک اقتصادی را دوام اورند ، اقتصاد سرمایه داری جمهوری اسلامی بسیار شکننده بود و توان مقاومت را نداشت . ولی فقیه نظام ، خامنه ای به عنوان ستون اصلی رژیم جمهوری اسلامی این نیاز را درک کرد .کنار رفتن باند احمدی نژاد ، و روی کار آمدن باند رفسنجانی به عنوان جناحی که طرفدار حل مناقشه هسته ای و کنار آمدن با غرب است ، نتیجه چنین نیازی بود . خبرگزاری های مختلف گزارش کرده اند که نمایندگان خامنه ای از مدت ها قبل از انتخابات ریاست جمهوری یازدهم با مقامات امریکایی در مورد حل مسئله هسته ای در حال مذاکره بوده اند . بنابر این پیشبرد این مذاکرات نه ناشی از پیروزی جناح رفسنجانی و شکست دارو دسته خامنه ای ، بلکه ناشی از تحمیل فشار به کلیت رژیم بوده است .
کشور های امپریالیستی و در راس آن امریکا با استفاده از اهرم تحریم اقتصادی ، تنها بر مسئله هسته ای متمرکز بودند ومسئله ی حقوق بشر و افزایش اعدام ها در ایران به هیچ وجه دغدغه ی آنها نبود . آیا این کشور ها نمی توانستند با استفاده از موقعیت رژیم به مسئله حقوق بشر هم اشاره داشته باشند ؟ پاسخ این است که نمی خواهند .برای آنها رژیم مستبد جمهوری اسلامی ، ایده ال است تا جلوی پیشروی جنبش کارگری و ازادیخواهی را بگیرد .برای آنها مسئله ی اصلی ، منافع اقتصادی و سیاسی است .آنها دست جمهوری اسلامی را برای اعدام های بیشتر و بگیر و ببند های بیشتر باز می گذارند . من از اقای کری وزیر خارجه امریکا می خواهم بپرسم هنگامی که با روی گشاده و با چهره ای خندان دست آقای ظریف را می فشرده ، می توانسته حدس بزند که امثال مادر شیرکوه معارفی و فرزاد کمانگر و صد ها هزار مادر امثال آنها که فرزندانشان قربانی نظام جهل و جنون جمهوری اسلامی شده چه احساسی خواهند داشت ؟ توافق جمهوری اسلامی با کشورهای امپریالیستی و عدم اشاره به نقض حقوق بشر در ایران بار دیگر نشان داد که موسسات حقوق بشری دست ساز این کشور ها تنها به عنوان اهرم فشار بکار گرفته می شود و زمانی که نیاز آنها به این اهرم های فشار مرتفع شود شعله مبارزه حقوق بشری را کم می کنند . دادگاه نمادین ایران تریبونال حکم به محکومیت آقایان داد ، ولی حالا وزرای خارجه کشور های امپریالیستی دست نمایده رژیم جمهوری اسلامی را می فشارند و با او عکس یادگاری می گیرند . چرا این دادگاه در این مورد سکوت کرده است ؟
روی دیگر سخن با کسانی است که از امضای این قرارداد به وجد آمده اند و آن را پیروزی بزرگی برای ملت ایران و جنبش آزادیخواهی به حساب می آورند . کار اینها به جایی رسیده که همراه جنبش سبز در فرودگاه مهراباد به استقبال ظریف می روند و با شعار هایی همچون “خامنه ای زنده باد ، روحانی پاینده باد ” و ” نیگاش نکن ظریفه هر شیش تارو حرفه ” هم آواز می شوند . علیرغم شعار های توخالی همیشگی در گردهمایی بسیج توسط خامنه ای که چند روز قبل از اعزام تیم مذاکره کننده انجام شد ، او دستاورد تیم مذاکره کننده هسته ای ایران در کنفرانس ژنو را به اعضای تیم تبریک گقت . و ماحصل آن را دستاوردی بزرگ برای جمهوری اسلامی به حساب آورد . در پیام دیگری حسن روحانی مراتب سپاسگزاری خود را از خامنه ای به دلیل حمایت از تیم مذاکره کننده ابراز داشت .رفسنجانی نیز در ادامه همین ابراز شادمانی ها ابراز داشت : حمایت ولی فقیه نظام از تیم مذاکره کننده موجب جلو گیری از لکنت زبان در جریان این مذاکرات شد .
جمهوری اسلامی در ایران پس از توافق هسته ای در فکر تحکیم پایه های سیاسی و اقتصادی خود است .پول های بلوکه ی ازاد شده که در اختیار این رژیم قرار خواهد گرفت صرف بازسازی و تحکیم ماشین سرکوب این رژیم خواهد شد .مصیبت زدگان بی خانمان زلزله های آذربایجان و بوشهر و بم سهمی از این پول ها نخواهند دید .کلاس های درس دبستان های مناطق فقیر نشین بازهم شاهد انفجار بخاری های اوراق نفت سوز خواهند بود . توده های زیر فشار های بی امان اقتصادی بازهم بر در و دیوار آگهی فروش اعضای بدن خواهند نوشت .ولی می شود لبخند را بر لبان رهبران گروه ارتجاعی حزب الله لبنان و رژیم ارتجاعی اسد که از جمله سهم بران پول های ازاد شده هستند مشاهده کرد . خلاص شدن جمهوری اسلامی از زیر بار تحریم اقتصادی به این رژیم امکان بیشتری برای سرکوب های گسترده تر خواهد داد .عدم اشاره کشورهای امپریالیستی به وضعیت حقوق بشر در ایران ، این رژیم را در سیاست سرکوب گستاخ تر خواهد کرد . سیاست نئولیبرالی دولت روحانی ، فشار بر دوش کارگران و زحمت کشان ایران را افزایش خواهد داد . کسانی که همراه روحانی توافقنامه هسته ای را جشن می گیرند نمی دانند در مراسم مقدماتی سرکوب طبقه کارگر ایران شرکت کرده اند .ما اگرچه مخالف استفاده از انرژی هسته ای هستیم .ولی هیچگونه وجه مشترکی بین خود و دولت روحانی به دلیل وادادگی در پروزه ی اتمی مشاهده نمی کنیم . کارگران و زحمتکشان ایران باید به این نکته توجه داشته باشند که دولت روحانی به همراه خامنه ای ، ولی فقیه نظام ، دشمن آشتی ناپذیر جنبش مستقل کارگری و ازادیخواهی در ایران است . این حدس و گمان نیست . کابینه امنیتی روحانی بهتر از هر چیز دیگری گواه این مدعاست .
25 نوامبر 2013
از اینکه «کاریکه ملا میکنه با قول هوالله میکنه» از همان ابتدا روشن بود.
آقای احمدی نژاد هم دست کمی از پشتیبان خود، خامنه ای و رقیبش رفسنجانی – طبسی، نداشت و این هم پیاله ی امام زمان، هم در کنار خصوصی سازی و متمم ۴۴ قانون اساسی و بخصوص عضویت در بانک جهانی و صندوق بین المللی پول با کمال رغبت بکار ادامه داد. در زمان احمدی نژاد بانکهای خصوصی مانند قارچ بعد از باران، تاسیس شدند که بانک مرکزی را روی انگشت خود میچرخاندند و هنوز هم میچرخانند. که این خود باعث فقر مردم گردیده است.
وزیر اقتصاد و دیگر نهاد ها برای این بانکهای خصوصی بی معنی میباشند و زمام امور اقتصادی را در ایران تماما در دست خود، دارند.
آقای افروز، حزب الله لبنان و حماس فلسطین و بالاخص سوریه تا کنون سپر بلای ایران بو ده اند. از این که تاکنون جنگ در نگرفته است و امپریالیسم آمریکا گویا «عقب» نشینی کرده است، علتش در جنگ ۳۳ روزه خلق فلسطین و شکست مفتضخانه ی اسراییل در لبنان و سپس تا چندی پیش در سوریه، بوده است.
چرا شما در دنیایی که مشتی جنایت کار علیه بشریت، که به بمب اتمی مجهز هستند، و دست به ژاندارمی در جهان زده اند و میخواهند، و در هر حرکتی مانند بکش ها سود اصلی راتصاحب نمایند، شما این مبارزه را علیه آنان نفی مینمایید؟
آیا با دعا خواندن و یا بچه سربراهی بودن، میتوان با بمب های آنان مبارزه کرد؟
منهم بر علیه هرنوع استفاده از نیروی شکستن اتم هستم، زیرا هیچگونه راه حلی برای پس مانده های میله های مصرف شده آن، موجود نیست ولی خسارت از عدم داشتن قدرت، بسیار بزرگتر از سهم نابود کننده ی آن در حال عادی، برای محیط زیست، میباشد.(حتی با وجود فوکوشیما و خطرات زلزله که در ایران مانند ژاپن زیاد است)
در ثانی این حق متعلق به همه ی ایرانیان است و چنانچه نباید بدین تکنیکی دست یافت را بایستی به همه پرسی ایرانیان قرار دهند تا مردم ایران خود تصمیم بگیرند. ما اجازه نداریم از کیسه خلیفه ببخشیم سهل، آنهم برای نسل های آینده این حق را ضایع شده تلقی کنیم.
ادامه:
من نظریه رفیقمان جف پا را ندیده بودم:
رفیق چرا باید از حق داشتن بمب اتمی صرفنظر کرد و آنرا به امپریالیستها این ژاندارم بین المللی واگذار نمود؟
من گفته شما را فقط زمانی میتوانم صحیح بدانم که حکومتی بخلق خود تکیه کرده باشد، آنوقت است که آمریکا که هیچ، حتی چینی ها هم در مقابلش بزانو درآید، همانطور که در مقابل ژنرال ژیاب از پا در آمد و ارتش میلیونی خود را عقب کشید. تا اینجا کاملا درست.
ولی در مورد ساخت بخصوص بمب اتمی، مانند هند، پاکستان، اسراییل… که ما در محاصره آنان قرار داریم، چرا ما نباید صاحب بمب اتمی باشیم!
همانطور هم که در مقاله، – آقای افروز ذکر کرده اند، به سرنوشت خلق کره شمالی قبل از دست یابی به بمب اتمی و اکنون رجوع فرمایید که چگونه امپریالیستها، اکنون با عرض ادب مقاصد پلید خود را بیان مینمایند!
از تفنگ خالی دو نفر میترسند!
مهمترین تعهد هر مقاله نویس حقیقت گرائیست که در مقاله فوق رعایت نشده: از سازمان جهانی کنترل اتمی گرفته تا حتا “سیا” و “موساد” هم تا امروز ادعا نکردهاند که ایران قصد ساختن بمب اتمی دارد، و اگر نه ایران پیش از این تبدیل به عراق دوم شده بود. اینکه اگر ایرنیا مثلا سوریه صلاح اتمی میداشتند وضع جور دیگری میبود، البته صحیح است. تحت شرایط فعلی ایران نه احتیاج به این صلاح دارد و نه تولید آن ضروری است زیرا باعث اتحاد عملا تمام جهان با امپریالیسم اعلیه ایران خواهد شد- بلا اخص روسیه و چین که هردو مخالف جدی این موضوع هستند. کره شمالی با موافقت چین و تحمل روسیه اتمی شده، که امری جداست.
موفق باشید
ادامه:
البته پیام شما صحیح است که نباید چنین چیزی را گل منار نصب کرد.
در ضمن اگر حکومت اتحاد جماهیر شوروی، پس از جنگ دست به ساخت بمب اتمی نمیزد، همان سه تا چهار سال بعد جنگ دیگری را بایستی پشت سر میگذاشت.
حکومت انقلابی چین در زمان مائو هم با همین مساله روبرو بود و در کتاب خاطرات کسینجر، توافقی که مابین امپیریالستهای آمریکا و روس، بعمل آمده بود تا چین را با بمباران اتمی، از مدار قدرت خارج سازند، آموزش گرانبهایی برای کشورهای سرمایه داری با استقلال سیاسی، مانند ایران، کره شمالی، هند، اکنون چند کشور آمریکای لاتین… میباشد.(ایران را، طبقه حاکمه برهبری آقای رفسنجانی(سرمایه مالی) سالیان درازی است که از نظر اقتصادی توسط دو ابر ابزار بانک جهانی و صندوق بین المللی به حراج امپریالیستها گذاشته است)
در ضمن نباید فراموش کرد که زوال امپریالیستی خبر از عروج امپریالیستی دیگر را بدنبال دارد.
این رشد ناموزون که بعلت ربح خواری و تامین آن توسط قدرت نظامی، پس از جهان وطنی شدن سرمایه و نئولیبرالیسم که بی تفاوت است تحت چه «ایسم» دیگری در آینده، بدان ادامه داده میشود، باعث سرعتی نجومی این رشد ناموزون گردیده و خواهد گردید.
بنابراین ما در آینده، شاهد تلاطم های شدید تری در پهنه ی کشوری با نظام ِ سرمایه داری گندیده(امپریالیستی) و رشد این گندیدگی از طریق قدرت نظامی برتر از آمریکایی آن، خواهیم بود.(روی برتر تاکید میشود)
این اولینش نبوده و آخرینش هم نخواهد بود، تا خلقهای جهان و بخصوص ایران، بتوانند نفس راحتی کشند.
تنها راه نجات همانا اتحاد کمونیستهای مارکسیست لنینیست و داشتن «احزابی لنینی مانند یعنی طراز نوین» و در ایران همچنان حزب توده ی سالهای ۲۰ میباشد و هیچ بدیل دیگری(آلترناتیو) برای آن نمیتواند موجود باشد.
با درود،
یواش یواش دوزاریم افتاد،
عیب از من بوده است. من فراموش کرده بودم که چقدر روسیه ایران را در زمان احمدی نژاد، سر دوانید و آخر سرهم یک… بهمان حواله کرد.
در مورد روسیه و چین حق با شماست.
ولی این دو کشور هم حتی میتوانستند این پدیده را قدری سریع و یا ترمز کنند. چیزی که در دفاع از یک کشور، تعیین کننده است عزم و اراده ی خلقهای آن کشوری میباشد.
در ثانی آمریکا نمیتوانست باین زودی ها خطوط بدیل نفتی برای اروپا و پر کردن چاه های نفتی خود بیافریند!
تنگه هرمز بسیار پر اهمیت بوده و چین هم روی آن خیلی حساب میکند.
یکبار هم یک کشتی جنگی آمریکایی را با کشتی نفتی خود از حیز انتفاع در گذشته انداخته بود.(گویا چند ماهی است که در N24 آنرا مشاهده کرده بودم)
موفق باشید
نوید شروع زوال امپریالیسم
بعد از تو دهنی خوردن اوباما و امپریالیسم در مورد حمله به سوریه، مذاکرات ژنو صرف نظر از نتیجه اتی آن که فعلا قابل پیشبینی نیستند، دومین و واضحترین نشانه *روغن سوزی* رژیم “نظام نوین جهانی” که هدفش بست و تثبیت هژمونی امپریالیسم آمریکا میباشد. این امر سوای مخالفت پایهای من با حاکمیت جمهوری اسلامی، واقعه ایست که نوید شادی بخش شروع زوال امپریالسم را در خود دارد، که این خود هر چپی را – منظور چپولها و سایر پادوهای سرمایه نیست- به وجد میاورد. آنچه به محتوای مشخص قرارداد ژنو باید گفت اینست که آمریکا با دست خالی بخوانه برگشت: آنچه بدست آورده کمتر از آن است که ۱۰ سال پیش بدون قشقرق میتوانست داشته باشد. خلاصه کنم: آمریک بر دیگر *مجبور به گوه خوری “آبرومندانه” شد، وگر نه قصد اصلی حمله به ایران بود. نویسنده متاسفانه در بخش اول نوشته، آبکی شده مواضع نو محافظه کاران آمریکای و وطنی را تکرار میکند. مثلا این ادعای از پایه غلط، و غیر قابل اثبات که گویا ایران قصد دستیابی به بمب اتمی داشته، تا امروز بهانه تبلیغاتی سیهونیسم، ایپک، … جهت مستدل کردن تبلیغاتی حمله نظامی به ایران میباشد، که قبول و تکرار آن حتا شایسته یک فرد غیر سیاسی وطندوست هم نیست، تا چه رسد به یک چپ مارکسیست….