ایرانی ها بزرگترین برنده قرارداد با غرب و اعراب یتیمانی مانده بر سفره سرزنش
نوشته: عبدالباری عطوان٬ سردبیر مجله قدس العربی چاپ لندن
ترجمه و زیرنویس: احمد مزارعی٬ ۲۴ نوامبر ۲۰۱۳
سعودی ها عادت ندارند در مقابل حوادث به فوریت عکس العمل نشان دهند و ترجیح می دهند تا به آخر بمانند٬ اما توقع نمی رود نسبت به امضای موافق نامه میان ایران و غرب ممنون باشند٬ زیرا این توافق به مثابه دردسر بزرگی برای آن هااست که در چهار سال گذشته٬ جبهه داخلی کشور را برای جنگ با ایران آماده نموده بودند.
نتانیاهو٬ نخست وزیر اسرائیل نیز همچون مسئولان دولت عربستان خشم و ناراحتی خود را آشکارا ابراز داشت و برای وضعیت موجود اعلام عزای عمومی کرد. لیبرمن٬ وزیر خارجه اسرائیل نیز توافق نامه را خطری بزرگ برای آینده اسرائیل ارزیابی نمود.
در مورد میزان سود و زیان طرفین با اطمینان کامل می توان گفت که ایران برنده اصلی این توافق نامه بود. ایرانی که مذاکره کنندگان غربی را دچار سرگیجه کرده و به راحتی با اعصاب آنان بازی می کرد تا آنان را به ویژه آمریکایی ها را به تعجیل در امضای توافق نامه وادار سازد. آری٬ ایران برنده اصلی بود٬ زیرا حق غنی سازی را در سرزمین خود به دست آورد و آن را قانونی نمود و یک گام هم تا لحظه آخر از حقوق خود عقب نشینی نکرد.
باید به یاد بیاوریم که بحران میان ایران و غرب ده سال پیش آغاز شد که ایران غنی سازی را حتی کمتر از ۵٪ آغاز نمود. این اقدام ایران با تهدیدات نظامی و حمله به ایران و ارسال ناوهای جنگی به منطقه همراه بود٬ زیرا غرب در مورد عملکرد ایران دچار شک و تردید بود. غرب با ارسال ناوها و هواپیماهای خود به منطقه و تهدیدات به جنگ برعلیه ایران نه برای نسبت این یا آن درصد غنی سازی٬ بلکه اساسا غرب با اصل غنی سازی با ایران مخالف بود٬ اما امروز کشورهای غربی همگی اصل مذکور را به طور قانونی به رسمیت شناختند.
این درست است که جان کری٬ وزیر امور خارجه آمریکا گفت:« که در قرارداد حق غنی سازی را برای ایران به رسمیت نشناخته»٬ اما در قرارداد این نیز گفته نشده که ایران نمی تواند غنی سازی سازی کند٬ یعنی معادله ای دوطرفه در قرارداد وجود دارد. از طرفی همه قراردادها ابتدا موقت است ولی پس از چندی به دائمی تبدیل می شود. تاریخ نیز این را به ما می گوید که مذاکرات وقتی شروع شد٬ حتی اگر موقتا متوقف شود٬ اما مجددا ادامه می یابد.
در این جا نکاتی وجود دارد که برای مطالعه و شناخت درست یک قرارداد میان کشورهای مختلف٬ باید روی آن تعامل کرد که می توان آنان را این چنین برشمرد:
یکم– حالت و وضعیت کینه و دشمنی سی ساله ای که میان ایران و غرب وجود داشت تقریبا پایان یافته تلقی کرد و غرب در آستانه وضعیتی قرار دارد که حاضر است ایران را به عنوان قدرت عظیم منطقه ای به رسمیت شناخته و بر سر تقسیم نفوذ و اعمال قدرت با وی به مذاکره بنشیند.
دوم–باید گفت که نتانیاهو٬ نخست وزیر اسرائیل در کوشش خود برای متوقف کردن غنی سازی در ایران با شکست فاحشی رو به رو شد٬ هم چنان که در این که مانع توافق ایران با کشورهای بزرگ غربی شود٬ نیز شکست خورد و این به معنی پیشرفت ایران و پسرفت اسرائیل در محاسبات غرب است.
سوم–ایران موفق شد «مدرسه» تازه ای را در هنر مذاکره دیپلوماتیک به وجود آورد٬ زیرا در مسابقه ای که به مثابه «گزیدن لب» به حساب می آمد٬ مطلقا از خط قرمزهای خود عقب ننشست٬ اگر در مواردی ایران امتیازاتی داد٬ در امور فرعی و در «نسبت» بود و خط قرمز به جای خود باقی ماند.
چهارم–ایران در حفظ سلامت همه تأسیسات غنی سازی خود کاملا کوشش نمود و از دو روش شناخته شده برای به دست آوردن پلوتونیوم استفاده کرد٬ زیرا از یکی از این دو راه می توان برای ساختن بمب اتمی استفاده نمود: یکم٬ استفاده از آب سنگین٬ آن چنان که اکنون در مراکز اراک وجود دارد و دوم٬ غنی سازی در مراکز قم و نطنز. هندوستان بمب اتمی خود را به طریقه اول و پاکستان از طریقه دومی استفاده کرد. از همه مهم تر این که دانشمندان و مغزهای متفکر ایرانی آمادگی کامل دارند تا هرلحظه ضرورت افتد کار را ادامه بدهند و البته این در صورتی که اکنون ادامه نداشته باشد.
پنجم– قرارداد و نتایج حاصله باعث خواهد شد که تحریم ها به فوریت تا حد زیادی تخفیف یابد(۱) و موجب بهبود اقتصاد گردد. این موفقیت ایران موجب دمیدن روحیه تازه ای از امید و سرزندگی در میان مردم خواهد شد٬ زیرا به علت تحریم های ظالمانه ارزش ریال به نسبت به دلار ۶۰ ٪ کاهش یافته٬ نسبت بی کاری ۵۰ ٪ در میان جوانان و تورم نیز به همین نسبت بالا رفته است. به فوریت و پس از امضای قرارداد٬ ارزش دلار در برابر ریال عقب نشست. پیش بینی می شود که تولید ملی در ایران از ۴۸۰ میلیارد دلار در وضعیت فعلی٬ در چند سال آینده به ۹۰۰ میلیارد دلار افزایش یابد.
در مورد اعراب و در این جا منظور ما کشورهای حوضه خلیج فارس٬ به ویژه حاکمان آنها است٬ باید گفت که آنان پس از این موافق نامه دچار بزرگ ترین زیان شده اند. آمریکا و سایر کشورهای غربی بیش از یکصد و سی میلیارد دلار آنان را به نام اسلحه سرقت کردند٬ دست آویز آنها خطر ایران و مبارزه با شیعه بود. اکنون سئوال این است که آنها در برابر تحول بزرگی که در منطقه پس از امضای موافق نامه ایران به وجود آمد٬ چه نوع استراتژی باید اتخاذ کنند و ائتلاف آنان باید چگونه باشد؟
با کمال تأسف باید گفت که اعراب هیچ استراتژی ندارند. سه کشوری که در میان اعراب می توانستند توازن استراتژیک برقرار کنند٬ یعنی عراق٬ مصر و سوریه٬ به توسط حاکمان کشورهای خلیج فارس که آلت دست بی اراده آمریکا بودند٬ نابود شده اند. عراق درگیر جنگ داخلی است٬ زیرا دولت قدرتمند و مرکزی آن پس از هشت سال جنگیدن با ایران٬ خود را به نابودی کشانید. سوریه نیز دچار تروریسم است که از طرف عربستان حمایت می شود و مصر نیز که قدرت در آن دچار تزلزل و عربستان و قطر در سرنوشت آن دخالت دارند.
در حال حاضر اعراب میان خود و در سرزمین هایشان باهم مشغول جنگیدن هستند٬ آنان نمی توانند در مقابل ایران استراتژی تنظیم کنند٬ حتی نمی توانند رقیب ایران باشند٬ زیرا آمریکای هم پیمانشان آنان را به درون سبد آشغالی پرتاب کرده است.
اما علت اصلی تحولات فعلی که منجر به امضای قرارداد میان ایران و غرب گردید٬ این بود که آمریکا نسبت به اعراب و اسرائیل هردو احساس تنفر و انزجار می کرد. لذا٬ تصمیم به تغییر سیاست منطقه ای خود نموده و دیگر نخواست تا به نمایندگی از آنان وارد جنگ شود. به همین دلیل پس از سی سال کینه و دشمنی با ایران٬ تصمیم گرفت تا با این کشور رابطه عادی برقرار سازد. به اضافه این که آمریکا تاکنون به همه جنگ هایی دست زده که مصدر آن ها هم اعراب و اسرائیلی ها بوده اند٬ برای آمریکا موجب فاجعه شده و نه فقط مشکلات آمریکا و اعراب و اسرائیل را حل نکرده٬ بلکه باعث مشکلات عظیم تری برای اقتصاد و امنیت آمریکا شده است. به عراق٬ افغانستان و لیبی نگاه کنید و حتی در خود عربستان که دچار چه کلاف سردر گمی است(مطبوعات عرب گزارش دادند که یکی از درخواست های جان کری در مسافرتش به عربستان٬ تغییر فوری بندربن سلطان یا بندر بوش از ریاست عمومی امنیت عربستان بوده است– مترجم).
اعراب نیازمند یک مراجعه و بازخوانی مجدد ریشه ای از خطاهای خود هستند. یک بازخوانی که با واقعیت و متغیرات تازه هم آهنگی داشته باشد وآن ها را در روی ریل تازه ای به حرکت درآورد تا بتوانند از خریدار بودن اسلحه به سازندگان اسلحه تغییر یافته و بناهای قدرتمند صنعتی سیاسی و نظامی ایجاد کنند.
اعراب به ویروس بوش گرفتار شده اند٬ به این معنی که تبدیل به متخصصان تخریب دولت های خود شده و از سازندگی عاجز مانده اند و یا دشمنانی برای خود خلق می کنند٬ بدون این که روش مقابله با آن را داشته باشند.
تا رسیدن به یک استراتژی درست٬ اعراب باید ایران را به عنوان قدرت عظیم منطقه ای به رسمیت شناخته و بر همین اساس با وی رفتار کنند٬ هم چنان که آمریکا و سایر کشورهای غربی چنین کردند.
زیرنویس از مترجم:
(۱)- عالم و آدم می دانستند که تحریم ها برعلیه ملت ایران نه به خاطر مسئله هسته ای٬ بلکه به خاطر انقلاب بهمن٬ استقلال طلبی ملت ایران و به خاطر سیاست سلطه طلبانه آمریکا بود. دولت آمریکا و غرب همین سیاست را در مورد عبدالناصردر مصر٬ مصدق در ایران٬ عبدالکریم قاسم و صدام حسین در عراق٬ حافظ و بشار اسد در سوریه و قذافی در لیبی به کار گرفت.
اما٬ علی رغم روشن بودن این امر و اثرات شوم و رنجبار آن بر ملت ایران٬ چندی پیش نزدیک به ۴۰ سازمان٬ حزب٬ گروه و جریان مدعی کمونیسم و سوسیالیسم٬ طبقه کارگر و… برای «متحد شدن» که نشدند٬ گردهم آمدند٬ ولی هیچ کدامشان جرأت نکرد تا تحریم های ضدانسانی برعلیه مردم ایران را محکوم کند و این موجب خشنودی آمریکا و سلطنت طلبان شد.
نه رفیق:
از هر کسی باید طبق استعدادش، برای طبقه ی مورد نظر خود، استفاده نمود!
اولا من از طریق ویدیوی آقای مزارعی بخاطر پیشنهاد آشنایی در باره ی سوریه، با مجله ی هفته آشنا شدم که در باره حوادث و روابط متقابل آن در منطقه ی خلیج پارس بود که من از آن فرا گرفتم و بابت آن سپاسگذارم.
از اینکه ایشان به بالایی ها متعلق هستند من بی اطلاعم باید از خودشان بپرسید و اگر جوابی اشتباه دادند وظیفه ی شما خواهد بود که آنرا نشان دهید. گفتم من بی اطلاعم.
در ثانی بالایی ها لغتی نیست که شاید شما منظور دارید. یا در خدمت سرمایه داران است و یا در خدمت کار زنده!
بعضی از بالایی ها، پر ارزش تر از پایینی ها هستند«دشمن دانا به از نادان دوست»؛ منتها پایینی ها در دراز مدت همیشه راه درستی را میروند و بالایی ها بدون آنان مانند تنبان گل و گشاد بدون بند میباشند!
منهم فقط از چند ویدیو که از ایشان در مجله ی هفته دیده بودم حرکت کرده و آرزو کردم که ایشان خاک بچشم زحمتکشان و بخصوص روشفکران پویا نریزند، و از او انتقاد کردم.(آیا این انتقاد هوار نمیزند. باید فرصت باشد تا راه درست را بتواند بیابد)
در مورد اتهام ایشان به احزاب کمونیستی، در باره ی تایید تحریم ها، وظیفه ی خود دانستم که از واقعیات حرکت کرده و از تجمعات و احزابی که بر علیه تحریم ها در مجله محترم هفته موضع گیری داشتند، و فی البداهه بخاطرم آمد، نام ببرم.
آنانی هم که به مقام پارکابی امپریالیسم آمریکا افتخار دارند را مانند «خط سومی ها، منصور حکمتی ها و مشتقاتشان و دیگر پارکابی ها» را از آنان جدا نمایم.
خاطر جمع باشید، مجوز گویی شخصی مثل من نمیتواند ارزش کسی را بالا برد، هرچند که لنین زمانه باشد.
آقای مزارعی هنوز میتواند این نظریه غلط خود را که اکنون برای همه برملا گردیده است را پس بگیرند!
اگر ایرادی بر این حقیر وارد است گوشزد نمایید زیرا:
سرگردان تر از «کره خری که بدنیا آمد و الاغ مرد» در دنیا وجود ندارد.
با سپاسی از قبل
لایکلایک
بالايي ها خودشان را مي فروشند
و پاييني ها سعي مي كنند که قيمت بالائی های خودفروش را بالا ببرند.
ح. ت
لایکلایک
استاد مزارعی درود بر شما،
من پس از خواندن گفته های شما این بار بچشمان خود اعتماد نکردم که چنین چیزی از قلم شما بتراود.
شما با این تعریف خود، از ام.آمریکا، ابرقدرت مستقر ولی افول کننده، چیزی را به ما معرفی میکنید، که نمایندگان بانکهای این کشور(کنگره، سنا و رییس جمهور)، بصورت تاس اندازی گاهی همدست برای جنگی و گاهی، دشمن برای دست زدن به جنگ انتخاب میکنند.
شما بدرستی چند سطر پایین تر آورده اید که دشمنی ام.آمریکا و جنگ ۸ ساله وی با ایرانیان، بخاطر بمب اتمی نبوده و علت آن دشمنی با انقلاب شکوهمند ۲۲ بهمن ۵۷، بوده که من بدان اضافه میکنم چون، به کاپیتولاتسیون و مستعمره گی ایران بدست شاه، پایان داد بوده است، میباشد.
اگر این درست باشد، یا باید مابین ِ حکومت روسیه با آمریکا تبانی در گرفته باشد که با قربانی کردن سوریه (اکنون بدون سلاح های شیمیایی خود در مقابل تسلیحات اتمی اسراییل، باید فقط بدست روسیه و کمی هم، ایران نگاه کند) و گرفتن امتیازاتی که بر من در حال حاظر روشن نیست، تا- آمریکا در مقابل ایران، تا حدی دست پایین را گرفته باشد.؟
بر هر بچه ای رفتار سبزها و رفسنجانی، خاتمی و طبسی ها، در مقابل آمریکا، حتی «لایی» که آقای رفسنجانی چندی پیش رد کرد، در ایران روشن بوده است. حال ناگهان این باند پیروز سر از واشینگتن در می آورند؟
ضربه اصلی رفسنجانی به ایرانیان همانا تصویب خصوصی سازی و قانون متمم ۴۴ قانون اساسی و عضویت در دو بانک تجارت جهانی و صندوق بین المللی پول بوده است و امپریالیسم غرب و حتی چین توانسته اند از این طریق سفره ی زحمتکشان ایران را خالی نموده و سرمایه های صنعتی و کشاورزی ایران را بورشکستگی بکشانند که بایستی معرف حضورتان باشد.
قضاوتی این چنانی، با این خاطر جمعی، بسیار نابجا و میتواند اثرات بسیار ضررمندی را، برای آینده نه تنها کشور ایران، بلکه تمام منطقه داشته باشد. و چیزی شبیه اضهارات روشنفکرانه ی شخصی با نبوغ ِ ژنی، خود را نشان دهد میباشد که بدرد زحمتکشان نمیخورد.
لا اقل آنرا قدری نسبی نمایید تا شاید علاقه مندانتان در دادن نظریات در جامعه روسیاه نگردند.
شما در خاتمه می آورید:
«اما٬ علی رغم روشن بودن این امر … ۴۰ سازمان٬ حزب٬ گروه و… ولی هیچ کدامشان جرأت نکرد تا تحریم های ضدانسانی برعلیه مردم ایران را محکوم کند و این موجب خشنودی آمریکا و سلطنت طلبان شد.
آقای مزارعی عزیز:
حزب کمونیستی کار ایران(توفان) بطوریکه من در همین مجله هفته در مطالب ارسالی ِ آنها خواندم، از همان ابتدا در مقابل تحریم ها، دارای موضعی روشن میباشد. در ثانی سازمان های بسیاری هستند که هم خود را طرفدار کارگران میدانند و علیه تحریم ها مواضع بسیار روشنی دارند.
از شما بعید است که گروهک های منصور حکمتی و مشتقاتش، که دست پرورده ی سازمان جهنمی سیا بوده و در ایران تریبونال دور هم جمع میشوند را، کمونیست بنامید.
با پوزش!
لایکلایک