یونگه ولت- ترجمه رضا نافعی
منتشر شده در تارنماي آينده ما
.
کتاب یورگن تودن هوفر – » تو نباید بکشی» سند ی است بی نظیر در باره عصر ما و دفاعیه ای پرشور از صلح.
» اگر آنچه را که من می دانم، شما هم میدانستید ، بسیار می گریستید و کمتر می خندید» این کلامی است منسوب به پیامبر اسلام. این سخن می تواند توصیفی از این کتاب نیز باشد.
این کتاب برای خواندن و لذت بردن نیست. کتاب « تونباید بکشی. رؤیای من از از صلح» (2013) مجموعه ایست از رپرتاژ ها ، تحلیل ها و گزارش های پر محتوا که تصویری جامع از چالش های خاور نزدیک و میانه و جهان عرب عرضه می دارد. نویسنده کتاب در گذشته سیاستگر حزب دموکرات مسیحی آلمان بود و مدتی نیز مدیریت رسانه هائی را بعهده داشت.
آنچه او از آنها بعنوان »ماجرا هائی» در افغانستان، الجزایر، لیبی، مصر، غزه، عراق، ایران، و سوریه یاد می کند، رویدادهای تکان دهنده ای هستند که کسی برای دشمنش هم آرزو نمی کند. او صحنه ای را توصیف می کند که در ماه مارس 2011 رخ داده است . هنگامی که او همراه با گروهی در لیبی سفر می کند و ناخواسته در صحنه ای قرارمی گیرد که از هر سو بر آن خمپاره و موشک می بارد، انفجارهائی که ساعت ها بطول می انجامد. در این روز عبدالطیف ، دوستی را که تازه با او آشنا شده بود، در شنزاری از دست می دهد و آنجا کسی نیست که بتواند به کمک بشتابد.
حتی پس از این واقعه دردناک نیز نویسنده از هیچ فرصتی برای انتقاد از دخالت نظامی ناتو چشم نمی پوشد. درست است که ناتو به سرنگونی رژیم قذافی که مورد نفرت بسیاری از مردم لیبی بود کمک کرد ولی ناتو بی اعتنا به مرگ انبوهی از مردم غیر نظامی به بمباران آن کشور ادامه داد و آن را به هرج و مرج کنونی کشانید. نمونه افتضاحی که ناتو در لیبی ببار آورد رفتار با دشمنانی بود که به اسارت در آمده بودند. افرادی که مسئولیت اتحادیه نظامی غرب را در دست داشتند مانع از آن نشدند که همدستان آنها باصطلاح » رزمندگان برای آزادی» معمر قذافی رئیس دولت لیبی ، دشمن بخاک افتاده را، با وحشیانه ترین شکنجه ها بقتل نرسانند. بنظر تودن هوفر » قتل قذافی ننگ است برای ناتو ، ننگ است برای انقلاب لیبی، ننگ است برای بشریت»، هرچند که قذافی اندک زمانی پیش از آن چیزی نمانده بود که فرمان کشتن خود تودن هوفر را بدهد.
دموکراسی خطر ناک
تودن هوفر به خواننده امکان می دهد با فاصله و نقادانه به سیاست غرب بنگرد. هدف او روشنگری است، روشن ساختن دروغ های جنگی ناتو، نگاهی دوباره به جهان مسلمانان افکندن و محکوم ساختن جنگ.
آگاهی هائی که او طی دهها سال مطالعه و سفر های متعدد در باره منطقه بدست آورده است او را که روزی بشدت از جنگ شوروی در افغانستان انتقاد می کرد او را بر آن داشته که امروز به همان شدت از تجاوزهای امروزین ناتو انتقاد کند.
نتیجه گیری هشیار کننده او این است: «ما از آغاز دوران استعمار هیچگاه در جهان اسلام از ارزشهای تمدن خود دفاع نکرده ایم ، بلکه همیشه از منافع خود دفاع کرده ایم».
«همیشه، هرجا که آمریکا» علیه ترور می جنگد «یا از آن حمایت می کند، جنگ بر سر چیزی دیگر است. در افغانستان جنگ برای تسلط بر منطقه ایست که از لحاظ ژئواستراتژیک در آسیا مرکزیت دارد، در عراق جنگ بر سر نفت است و چالش بر سر «کشور ترورمدار» ایران که گویا معتاد به مواد اتمی است برای تسلط بر خاورمیانه است. تقریبا همیشه هدف به کرسی نشاندن علائق امپریالیستی ایالات متحده آمریکاست. کشور مالی در قاره آفریقا استثناء است. آنجا علائق پسااستعماری فرانسه برای دست یافتن به مواد خام تعیین کننده است. بویژه منابع اورانیوم در نیجر کشورهمسایه مالی در مد نظر قراردارد. فرانسه برای تامین برق خود بشدت نیازمند اورانیوم است. اگر در مستعمره سابق فرانسه، موسوم به «آفریقای غربی – فرانسه» فقط شن یافت می شد، تروریست ها، توارگ ها و مالی ها می توانستند تا هر وقت که بخواهند بر سر و کله هم بکوبند – پاریس هم اصلا دخالت نمی کرد».
تودن هوفر مطمئن است که استقرار دموکراسی در خاورمیانه آخرین چیزی است که آمریکا و همدستانش در فکر آن هستند. » دموکراسی در این کشورها برای آمریکا و همدستانش بسیار خطرناک است. چون هر چهار یا پنج سالی تامین نفت غرب سرنوشت نامشخصی پیدا می کرد. چون این احتمال وجود داشت که افرادی بر سر کار بیایند که ترجیح بدهند نفت عربی را برای خود نگه دارند و یا به چین بفروشند. غرب هیچگاه در پی استقرار دموکراسی های آزاد در جهان عرب نخواهد بود. چنین کاری با علائق امپریالیستی آن هماهنگ نیست.»
تودن هوفر بر اساس تجارب شخصی می داند از چه سخن می گوید. در آن زمان که او سیاستگر حزب دموکرات مسیحی بود،خود بخشی از این سیاست بود. او امروز می گوید اگر در سالهای 1970 که نماینده جوان مجلس آلمان بود هنگام دیدار با ملک فیصل، پادشاه عربستان سعودی، از اصلاحات دموکراتیک سخن می گفت حزبش فورا تمام مقامات حزبی را از او می گرفت و به کنارش می نهاد. بعدها، پس از گذشت چند سال دریافت که غرب با تروریست هائی مبارزه می کند که خودش ساخته و پرورده است. بعنوان مثال، از منظر او، طالبان و القاعده » محصول مشترک سازمانهای اطلاعاتی عربستان،پاکستان و آمریکا هستند». آمریکا با هواپیماهای بی سرنشین به جنگ این گروه ها می رود . تودن هوفر این عمل را » قتل با شیوه های مافیائی » می نامد و دخالت های باصطلاح انسان دوستانه را نوعی » زرنگی خاص برای زیرپا گذاشتن مقررات دست و پا گیر جنگ» می داند.
تودن هوفر معتقد است که چون در کشورهای دموکرات دیگر نمی توان جنگ را بدون توسل به مبالغه و دروغ پردازی برای مردم قابل قبول ساخت، دروغ برای غرب «بهترین سلاح کشتار جمعی» شده است. رفتار غرب در برابر پرزیدنت اسد از همان آغاز صادقانه نبود. البته اسد از منظر تودن هوفر یک دیکتاتور است. «ولی هرگاه که اسد محتاطانه بسوی اصلاحات دموکراتیک گام برداشت، با انتقادات خشم آگین غرب روبرو شد. هنگامی که او خواست تغییر قانون اساسی و تکثر احزاب را به رفراندم بگذارد و همچنین دست به انتخابات آزاد بزند، حتی وزیر خارجه آلمان که در چالش سوریه اکثرا روشی معتدل داشته است، به خشم آمد. این یک » کلک » پلید، یک «مانور تاکتیکی» است. تلاش های دموکراتیک اسد برای غرب دردسر بزرگی است. این تلاشها ظاهرسازی دموکراتیک غرب را در جنگ با اسد که جنگ نیابتی علیه ایران است، با خطر مواجه می کند. «
تودن هوفر پنج بار با اسد گفتگو کرده است و حاصل گفتگوها را با پشتیبانی دولت آلمان به کاخ سفید در واشنگتن فرستاده است. او در کتاب خود توصیف می کند که چگونه به این گفتگو ها راه یافت. و با این توصیف در عین حال کسانی را که به او اتهام می زنند و او را دوست یا حتی عامل اسد مرد قدرتمند سوریه می نامند، رسوا می کند. زیرا مصاحبه های او با شورشیان، با اعضای اپوزیسیون دموکراتیک سوریه ، با همدستان القاعده و با قربانیان جنگ بمراتب بیشتر از گفتگو های او با اسد است. پس از تمام این گفتگو ها و تحقیقات محلی او به این نتیجه رسید که : افکار عمومی جهان را در مورد چالش سوریه بویژه بدلیل این » دروغ ها» فریب داده اند:» با این ادعا که در سوریه نیز مانند تونس، مصر و لیبی تمام مردم مخالف دیکتاتور هستند. در حالی که در واقع اپوزیسیون اقلیتی است که در برابر هواداران رژیم قرار دارد، هوادارانی که تعدادشان دست کم برابر با مخالفان است. در حالی که اکثریت خاموش وحشت زده ناظر صحنه است. افکار عمومی جهان را با این دروغ فریب داده اند که شورشیان برای دموکراسی می جنگند. در حالی که اکثر قریب به اتفاق شورشیان برای استقرار خلافت تندرو اسلامی می حنگند. دروغ دیگر این ادعاست که رقم تخمینی 100 هزار نفر قربانیان جنگ کسانی هستند که بدست نیروهای دولتی کشته شده اند. در حقیقت تقریبا یک سوم از این قربانیان سربازان و اعضای نیروهای انتظامی هستند، یک سوم از خود شورشیان هستند و یک سوم قربانیان مردم غیر نظامی هستند. مسئولیت مرگ افراد غیر نظامی تقریبا بطور مساوی به گردن هر دو طرف است.»
بازاریابی قتل عام
یک سلسله از دروغ هائی را که سیاستگران و رسانه های غربی عنوان کرده و کوشیده اند تا با توسل به آن دروغ ها مردم را آماده پذیرفتن دخالت جنگی در سوریه سازند، تودن هوفر خود در تحقیقات محلی کشف کرده است. او در شهر حمص که عرصه جنگ بود با یک مهندس 50 ساله دیدار می کند که یکی از با نفوذ ترین مددکاران شورشیان محسوب می شده است. او به تودن هوفر گفته است که «شورشیان چقدر با فرستنده الجزیره در ارتباط نزدیک هستند. در حمص چهار ایستگاه ماهواره ای هست که از طریق آنها می توان مستقیما به مرکز این فرستنده خبری که در قطر قراردارد خبر فرستاد. در اتاق نشیمن او چندین تلویزیون هست و او می تواند در آن واحد اخبار الجزیره، العربیه و سی ان ان را مشاهده کند.در همین لحظه الجزیره خبر می دهد که در فاصله دویست متری خانه او تظاهراتی در جریان است. می پرسم وسعت این تظاهرات چقدر است؟ می گوید:» فقط 50 نفرند ، همه از دوستان هستند ولی در تلویزیون نمی توان آنها را دید و پوزخند می زند. بعدا تحقیق می کنم که انعکاس این خبر در مطبوعات جهانی چگونه بوده است. در حمص یک فاجعه انسانی رخ می دهد. دیگر چیزی برای خوردن و نوشیدن یافت نمی شود وبرق فقط گهگاه می اید. در لحظه ای که این خبر پخش می شد من در حمص بودم. بازار هفته مملو از مواد غذائی بود. دوست شورشیان که ارتباط نزدیک با الجزیره دارد با افتخار و تقربا با شور و شعف به من نگاه می کند و می پرسد : شیرین نکاشتم؟ این خبر را من پخش کردم.»
تودن هوفر می گوید خبرهائی که شورشیان تنظیم می کنند معمولا با حروف درشت در راس خبرهای رسانه ها جای می گیرد. هر دو طرف دست به قتل های فجیع زده اند. ولی وقتی عامل نیروهای دولتی باشند تعداد قربانیان بیشرمانه بالا برده می شود. هرگاه او خود به تحقیق در باره رویداد ها پرداخته تقریبا به همیشه به همین نتیجه رسیده است. تودن هوفر این طرزکار را که بالا بردن مبالغه آمیز تعداد قربانیان است به طعنه » بازاریابی قتل عام» می نامد که بر افکار عمومی اثر بخش است. حتی در مورد خود او:» وقتی من مدتی نسبتا طولانی فقط اخباری را می خوانم که شورشیان در باره عملیات فجیع نیروهای دولتی منتشر می کنند خشمگین و وحشت زده می شوم. اصلا نمی توانم از تاثیر منفی اخبار در امان مانم. پس از خواندن دهمین خبر در اشپیگل ،- بیلد یا زوددویچه – سایتونگ آنلاین در باره اعمال فجیع نیروهای دولتی کل تصویری که با زحمت و تحقیق در باره سوریه بدست آورده ام به لرزه در می آید. یعنی مرا فریب داده اند؟ آیا اشتباه می کنم وقتی می گویم و می نویسم که هر دو طرف بکلی از راه به در رفته اند و هر دو طرف بی رحمانه خشونت به کار می برند؟ آیا ما شاهد قیام افتخار آمیز تمام خلق علیه دیکتاتور خون آشام هستیم؟ و نه توصیفی که خود کردم و گفتم جنگ داخلی ، جنگ میان دو جبهه با قدرت نسبتا برابر است ؟ «
ولی تحقیقات خود او هر بار نشان داده اند که دست کم نیمی از اخبار در باره سوریه غلط و گمراه کننده هستند. » حتی خبرهای پیش پا افتاده نیز یا غلط بودند و یا بطرز مضحکی مبالغه آمیز. یک بار رسانه های غربی خبر دادند که دفتر مرکزی حزب بعث در وسط شهر دمشق با خمپاره » شورشیان دلیر» بشدت آسیب دیده است. و گویا پلیس و نیروهای نظامی دور تا دور میدان پیرامون دفتر را محاصره کرده اند. برغم هشدار دوستان با اتوموبیل خود را به محل واقعه رساندم. یک بار دیگر حیرت زده چشمان خود را مالیدم . طبق معمول آمد ورفت متراکم اتوموبیل ها از برابر دفتر مرکزی حزب برقرار بود. در برابر دفتر دو پلیس خوش برخورد با موتور سیکلت های خود ایستاده بودند. پرسیدم خرابی شدید را کجا می توان دید؟ آنها با انگشت به محوطه ورود اشاره کردند. آنجا شیشه عوض می کردند. بدون مانعی واردساختمان شدم. کارمندان دفتر به من گزارش دادند که عاملان از درون اتوموبیلی که در حال حرکت بوده یک بمب آتش بازی برای ایجاد صدای انفجار بسوی دفتر مرکزی حزب پرتاب کردند. میزان خسارت؟ دو شیشیه که خورد شدند. رسانه های جهان دو روز تمام در باره انفجار » دلیرانه » دفتر مرکز حزب بعث در دمشق گزارش می دادند.»
جنگ نیابتی
تودن هوفر خواستار گفتگو با همه طرف های دخیل در مسئله است و برای رسیدن به این هدف از در گیری هم رو گردان نیست. این امر سبب می گردد که او تصویری دقیق از اوضاع بدست آورد، تصویری دقیق تر از آنچه که رسانه ها بدست می دهند و یا سخنگویان و سیاستگران گروههای مختلف دخیل در دعوا ارائه می دهند. مثلا تن به شنیدن سخنان عبدالعزیز الخیر می دهد. مارکسیسیستی که نه سال در زندان حافظ اسد و پنج سال در زندان پسرش بشار اسد بوده است. او می گوید در سوریه سه گروه بزرگ اپوزیسیون وجود دارد از جمله گروهی که از سالها پیش در احزاب دموکرات کوچکی سازمان یافته اند که اپوزیسیون داخلی سوریه هستند. این گروه خواستارشرکت همه در گفتگوست. هم با شورشیان و هم با دولت. ناسونالیست ها، چپ ها، لیبرال ها و همچنین احزاب اسلامی و نیز خود او. متاسفانه اینها در خارج از سوریه ناشناس هستند. احتمالا شاید به این دلیل که اینها فقط مدافع علائق سوریه هستند و از علائق غرب دفاع نمی کنند. این ها سالها اجازه فعالیت نداشته اند. در غرب در درجه اول از اپوزیسیون تبعیدی حمایت می شود، مثلا از » شورای سوریه» که مقر آن در استانبول است. ولی این گروه در سوریه نقشی ایفا نمی کند. این گروه از اختراعات غرب بشمار می آید. از آنها بمراتب با نفوذ تر گروههای شورشی و مسلح داخلی سوریه هستند که تعدادشان هم زیاد است. آنها انتظار دریافت اسلحه از غرب دارند . برخی از آنها هم خواستار دخالت نظامی غرب هستند.»
هم صحبت تودن هوفر برای اسد اعتبار چندانی قائل نیست، چون او را مسئول بالاگرفتن خشونت می داند. ولی فقط با اوست که شانس دست یافتن تدریجی و مسالمت آمیز به دموکراسی وجود دارد.تودن هوفر می نویسد در سوریه تقریبا هیچ کس چون این مارکسیست او را به اعجاب بر نیانگیخته است. » من می خواستم او را حتما باز هم ببینم وبا رغبت خواستار دوستی او بودم. ولی در سپتامبر 2011 الخیر پس از سفر به چین در راه بازگشت از فرودگاه به مرکز شهر دمشق ربوده شد. از آن پس دیگر هیچگاه از او خبری بدست نیامد. دولت و شورشیان متقابلا یک دیگر را متهم به ربودن او می کنند.»
تودن هوفر چالش سوریه را به چهار مرحله تقسیم می کند. مرحله اول از مارس تا پایان آوریل 2011 بود که ویژگی آن تظاهرات مسالمت آمیز اپوزیسیون بود. این مرحله برخلاف تونس، مصر، و لیبی مورد تایید اکثریت مردم نبود. اقلیت نیرومندی بود در برابر اکثریت نسبتا با ثبات و نیرومند دولتی. در همین ماه آوریل قطر و عربستان به بخشی از این اپوزیسیون پول و اسلحه رساندند. » این هر دو، با موافقت آمریکا، شروع به کشاندن قیام دموکراتیک سوریه بسوی خود و تبدیل آن به ابزاری برای رسیدن به اهداف سیاسی خود کردند. رهبری شورشیان از خارج روز به روز بیشتر می شد. در مرحله دوم از ماه مه تا اوت 2011 گروههای مسلح بیشتری به میدان آمدند. برخی از آنها تک تیرانداز بودند و جای تعجب این بود که آنها هر دو طرف را هدف گلوله های خود قرار می دادند، هم تظاهر کنندگان را هم نیروهای دولتی را. آنها اوضاع را بشدت وخیم کردند. کارشناسان در مورد حضور این تیر اندازان فتنه گر در سوریه اتفاق نظر دارند». اغلب ادعا شده است که تظاهرات از همان آغاز، همیشه، مسالمت آمیز نبودند.» فقط در چهارماه آغازین قیام 400 پلیس و سربازکشته شدند که با اسم و رسم ، به ثبت رسیده اند. تعداد زیادی شورشی و غیر نظامی نیز جان باختند».
در سومین مرحله، که از پایان ماه اوت تا پایان سال 2011 ادامه یافت شورشیان مسلح در نقش محافظان تظاهرات مسالمت آمیز ظاهر می شدند بی آن که هرگز چنین نقشی را واقعا ایفا کرده باشند. خشونت از هر دو سو بالا گرفت. » چهارمین مرحله که از2012 آغاز شد و تا کنون ادامه دارد، سوریه را غرق در پول و اسلحه کردند. از ماه مارس 2012 سلاحهای سنگین نیز وارد سوریه شد. در پس این کار و پرداخت کننده هزینه این سلاحها کماکان سازمانها و افرادی از قطر و عربستان و همچنین کشورهای غربی هستند که حضورشان پیوسته پررنگ تر می شود. کار آمریکا حمایت سیاسی از اینهاست. هیچ گامی بدون مولفقت آمریکا برداشته نمی شود. آنها رسما با دخالت نظامی غرب مخالفت می کنند، در حالی که نمایندگان آنها از مدت ها پیش دست در کار دخالت هستند.»
جبهه مقاومت از از اواسط سال 2013 به این صورت است: تعداد شورشیان مسلح 100 هزار نفر است که 80 در صد آنها افراط گرایان مذهبی با گرایش های گوناگون هستند. چندین هزار نفر از آنها خارجیانی هستند که از لیبی ، تونس، عراق و حتی اروپا آمده اند موسوم به » جهادیون» . دست کم 15 هزار ن نفر از افراط گرایان خود را متعلق به جبهه النصرت می دانند که تحت فرمان مستقیم امین الظواهری رهبر القاعده هستند. » ارتش آزاد سوریه» حداکثر 20 هزار نفر در اختیار دارد.
روش انساندوستانه
روش همیشگی تودن هوفر در برابر کشتار سازمان یافته ای که ما برحسب عادت آن را جنگ می نامیم، شیوه برخورد او با کسانی است که در میدان در گیری با آنها روبرو می شود. در سوریه، افغانستان،لیبی یا مصر : هر جا که باشد تودن هوفر می کوشد تا با نمایندگان ، هواداران و قربانیان همه گروهها صحبت کند. او در کتابش گفتگوی خود را با یکی از سخنگویان برجسته القاعده، با وابستگان به » ارتش آزاد سوریه»، و همچنین با گروههای بشار اسد، روحانیون ایرانی، با دریادار دنیس بلر، رئیس هماهنگساری سازمانهای اطلاعاتی آمریکا، یا حمید کرزای رئیس جمهور افغانستان باز تاب می دهد….
او مصرانه خواستار حل مسائل سیاسی از طریق گفتگوست و معتقد است برای بسیاری از مسائیل که امروزی به جنگ انجامیده اند هنوز امکان گفتگو فراوانست و می توان به این هدف رسید. او می نویسد :» ما بر برده داری چیره شدیم، سوزندان انسان ها را به اتهام جادوگری برانداختیم، بر استعمار، بر نژادپرستی و بر تبعیض نژادی فائق آمدیم. اگر بتوانیم جنگ را هم طرد تحقیر وتکفیر کنیم بشریت گامی بزرگ به جلو برداشته است.
این بکارگیری با مهارت ِ ماتریالیسم دیالکتیک در پهنه ی مبارزه ی طبقاتی میباشد.
باید از ربابه فرا گرفت.
امید است که ربابه بتواند این فوت فن را در اخیار جوانان زیادی قرار داده و بدهند. این آن چیزی است که بدون شک سازمان لجیستیکی و فرماندهی کارگری که همان حزب کارگران است، بدان محتاج بلا عوض میباشد.
ربابه ی عزیز دقیقا به قلب مساله زده است.
این شگرد را امپریالیسم آمریکا بکمک مامورین سیا که «تجدید خاطرات» میکنند، بعنوان پشیمان شده ها و کلیسای آمریکا، بسیار مزورانه تر و مدرن تر تا کنون بکار گرفته و میگیرند. نمونه های آن در فیلم «کالبد زمان سال ۲۰۰۷ از پرکینز و کلیساZEITGEIST» میباشد که هنوز هم در یوتویوب بیننده دارد.
در آنجا مردم جهان را برای سرکشیدن بحران ِ مسکن و بحران بطور کلی بجران آماده میکردند. در تمام مدت دو ساعت فقط قدر قدرتی استعمار و ابرقدرتی آمریکا را برخ میکشانید و البته با لحنی انتقادی با فهماندن به بیننده: «ببین راه فراری نیست!»
«تودن هوفر» هم یکی از مهرهای قضایی(یوریستی) ارتجاع سیاه آلمان میباشد و بعنوان قاضی «اِر آ اِف» را محاکمه کرده است.
برای هشیار زیستن در جهان زیر سلطه مادی و معنوی طاعون امپریالیسم باید به ساز و برگ رادیکال ترین جهان بینی مجهز بود که مارکسیسم ـ لنینیسم نام گرفته است و به قول لنین بندرت کسی یافت می شود که آن را به معنی حقیقی کلمه از آن خود کرده باشد.
طبقه حاکمه دیگر طبقه حاکمه سابق نیست.
و درست به همین دلیل بر سوسیالیسم پیروز شده است.
به قول حریفی تیزاندیش شکست سوسیالیسم علت نظری (تئوریکی) داشته است.
یعنی مارکسیسم ـ لنینیسم درست درک نشده و درست تعلیم داده نشده است.
طبقه حاکمه دیگر نمی تواند و نمی خواهد به تبلیغ سیخکی «حقیقت» مورد نظر خود بپردازد.
برای اینکه توده «آنقدر قد کشیده که دیوار را برای خود معنی کند. » (فروغ فرخزاد)
طبقه حاکمه بطرز بسیار ترفند آمیزی به تبلیغ ایدئولوژی خود می پردازد:
مثال:
فیلم عاشقانه ای می سازد که ماجرای عشق دختر و پسر بسیار زیبا روئی است و در وسط ماجرا پسر زیبای خیلی خیلی روشنفکر و انقلابی را در حال فروش «اسباب بازی های» کهنه خود برای کمک به مستضعفین افریقا نشان می دهد و تبعیت دختر زیبا ولی خرفت و خنگ از او را نیز.
بیننده فیلم خیلی کیف می کند، ولی عملا کلی سم ایدئولوژیکی هم سر می کشد:
مثلا آلترناتیو کشکی و فردی برای نجات میلیون ها انسان در جهان تحت سلطه امپریالیسم از مرگ را.
تئوری برتری ـ حتی فکری ـ جنس نر بر جنس ماده را
در صحنه دیگر پسر روشنفکر خیلی خیلی هومانیست و انقلابی را در حال مطالعه نشان می دهد.
و دختر ماهروی خرفت و خر تمرکز حواس پسر را مرتب مختل می کند و می خواهد بداند که چه کتابی می خواند.
و پس از کلی «مقاومت و مبارزه» و کلنجار معلوم می شود که کتاب قطور از فریدریش نیچه ـ پیغمبر راسیسم و فاشیسم ـ است.
حدیث تودن هوفرها و رضا نافعی ها نیز حدیثی از این دست است.
مثلا در زمینه قتل قذافی که با انتقاد ضد انتقادی از ناتو همه تقصیرات بربریت را به گردن «انقلابیون» کذائی تربیت و صادر شده از نوادا و سایر متروپول ها می اندازد، چندین ترفند ایدئولوژیکی بسته بندی شده است.
ترفند اول تطهیر ناتو و عملکرد آن در زمینه تغییر حاکمیت در کشور مستقلی به نام لیبی است.
ترفند دیگر جا زدن ناتو به مثابه پرچمدار هومانیسم در مقیاس جهانی است که ضمنا سهل انگاری ها و ایرادات ناچیز «قابل انتقاد»ی هم دارد.
مثلا به جای قتل و کفن و دفن آبرومندانه ای برای قذافی، به قتل فجیع و فیلمبردرای از ماجرای مبتنی بر بربریت امپریالیستی مبادرت می ورزد.
در این انتقاد جدیت ایدئولوژیکی ـ استراتژیکی ئی نیز وجود دارد:
تودن هوفر و رضا نافعی به مثابه مدافع منافع استراتژیکی طبقه حاکمه نمی خواهند که به سبب خریت و کوته بینی عوامل سازمان سیا به عوام فریبی برنامه ریزی شده طبقه حاکمه لطمه زده شود و تردیدی در دل توده جوانه زند.
مترجم محترم در همین ترجمه ضمنا بطور غیر مستقیم یعنی به بهانه بیوگرافی نویسنده، به تطهیر حزب محافظه کار آلمان دست می زنند.
البته ایشان هم بطور غیرمستقیم.
یعنی بی آنکه مدیحه ای در رابطه با آن حزب بسرایند.
قبلا هم در کاریکاتوری به تطهیر حزب محافظه کار امریکائی ـ ایرانی دست زده بودند.
یعنی کرد و کار ایشان هم چندان تصادفی و تهی از ترفند ایدئولوژیکی بنظر نمی رسد.
ولی مهم هم نیست.
مهم خود کرد و کار است و نه نیت باطنی فاعل مربوطه.
برای به محک زدن صحت تردید در اصالت این انتقاد تودن هوفر به عکسی که در رابطه با قتل قذافی در مجله هفته منتشر شده مراجعه باید کرد:
صحنه قتل معمر قذافی کپیه ی مو به موی صحنه قتل ارنستو چه گوارا ست.
ضمنا از نویسنده منتقد کذائی چه پنهان که مردم لیبی متنفر از رهبر خادم خود نبوده اند که پس مونوپولار (تکقطبی) گشتن جهان مجبور به عدول از خط خلقی خود شده بود.