کنکور، فرصتی که برابر نیست

20130913-070841.jpg

کنکور، فرصتی که برابر نیست.
جعفر ابراهیمی

کانون مدافعان حقوق کارگر – بعد از اتمام امتحانات دیپلم در خرداد ماه، دانشآموزان سال سوم که امتحانات دیپلم را با موفقیت سپری کردهاند، روزهای حساسی را پیش رو دارند آنان باید در یک سال آینده خود را برای کنکور سراسری آماده نمایند. کنکور برای خانوادهها و دانشآموزان از اهمیت زیادی برخوردار است چراکه چشمانداز درخشان آینده، تنها در موفقیت دانشآموزان در آزمون سراسری محقق میشود. در یک روز معین و مشخص تمام دانشآموزان یک رشته تحصیلی به سوالات مشخص و معین در زمان مشخص و معین پاسخ میدهند و این گونه تبلیغ می شود که کنکور یک فرصت برابر است و این دروغ بزرگ به قدری تکرار میشود که کسی در اصل نابرابری نهفته در آن شک نمی‌کند. آیا به راستی تمام دانشآموزانی که در کنکور سراسری شرکت میکنند برای رسیدن تا مرحله برگزاری آزمون از امکانات و شرایط برابری برخوردارند؟
در پاسخ به سوال فوق میتوان دانشآموزان کنکوری را در سه گروه عمده تقسیم‌بندی نمود، شاخص این تقسیمبندی میزان برخورداری دانشآموزان از امکانات و شرایطی است که فرد را برای کنکور آماده میسازد. این امکانات در ظرف مدارس و کلاسهای کنکور و کتاب‌ها و جزوات تستی و مشاورههای تحصیلی متعین میگردد که خود تابعی از میزان برخورداری دانشآموزان از سرمایه و پول است. لذا دانشآموزان کنکوری را در سه گروه زیر با ویژگیهای طبقاتی می‌توان دستهبندی نمود تا فرصت نابرابر کنکور بیشتر ماهیت طبقاتی خود را عریان نماید.
الف- گروه اول، دانشآموزانی که در مدارس/ کلاسهای کنکور معتبر و شناختهشده ثبت‌نام میکنند: منظور از مدارس و کلاسهای کنکور در این جا، کلاسهای تک درسی نیست که در آموزشگاه های کوچک برگزار میشوند، بلکه کلاسهایی است که به صورت برنامهریزی شده و سیستماتیک در تیرماه و حتی قبل از آن، کار خود را آغاز میکنند. متولی این کلاسها یا مدارس غیرانتفاعی شناخته شدهاند یا موسسات و مراکز به اصطلاح غیرانتفاعی مانند گاج و قلم‌چی و … که کارتلهای اقتصادی عرصه‌ی آموزش ایران محسوب می‌شوند. هزینه‌ی ثبتنام در کلاسها و آزمونها و تهیه‌ی کتاب در سایه‌ی‌ مشاوره این مراکز فقط از عهده‌ی خانوادههای سرمایهدار بر میآید. بی‌شک آنانی که قادرند فرزندان خود را در مدارس غیرانتفاعی با شهریه 10 تا 20 میلیون تومان ثبتنام نمایند، قادر خواهند بود هزینه‌های گزاف کلاسهای کنکور را نیز پرداخت کنند. سرمایهدارانی از این دست در تهران و کلانشهرهای دیگر قابل توجه‌اند.
اما برای طبقه‌ی متوسط در ایران کنکور از اهمیت ویژهای برخوردار است، طبقهی متوسط میکوشد با کسب مدرک دانشگاهی و علمی، ايستگاه طبقاتیاش را به سرمایهداری نزديك‌تر کند پس در این رابطه اولین وظیفه‌ی خانواده طبقه‌ی متوسط برنامهریزی اقتصادی برای موفقیت فرزندان در کنکور سراسری است. در جایی که پسانداز چندین ساله‌ی خانواده از عهده هزینههای کلاس کنکور بر نمیآید، استفاده از وامهای بانکی برای تامین شهریهها امری بدیهی و توجیه شده است، چرا که خانواده‌ی‌ طبقه‌ی متوسط در پی آن است که نشان دهد فرزندان‌شان با فرزندان فرادستان و سرمایهداران هم‌طرازند و به یک میزان از امکانات جامعه برخوردارند. در اصل در عرصه‌ی آموزش نیز این طبقه نقش تاریخی خود را ایفا میکند تا تضاد فرادست و فرودست مغشوش و ذهنی جلوه نماید. از آنجایی که جمعیت طبقه‌ی متوسط از طبقه‌ی سرمایه‌دار بیشتر است. احتمالا در روز اعلام نتایج بسیاری از خانواده‌های طبقه‌ی متوسط نام فرزندان خود را در بین پذیرفته‌شدگان خواهند دید.
اما برخورداران از کلاسهای تخصصی و کارشناسی شده کنکور تنها به سرمایه‌داران و طبقه متوسط محدود نمیگردد. مدارس خاص تحت حمایت نهادها و ارگانهای خاص و افراد ذینفوذ نیز، برای دانشآموزان خود برنامههای معین و کارشناسی شده دارند.
ب- گروه دوم، دانشآموزانی که در کلاسهای کنکور آموزشگاههای درجه دوم ثبت نام میکنند : همانطور که ملاحظه شد در گروه اول دانشآموزان، فرزندان بخش بزرگی از جامعه مانند کارگران، معلمان و پرستاران و… (به جز تعداد کمی که در مدارس خاص درس خواندهاند) جایی ندارند. پس سوال اساسی این است که خانواده‌های تحت ستم و فرودست در ساختار طبقاتی ایران که تحت تبلیغات رسانهای شدید قرار دارند و کنکور برایشان کم اهمیتتر از طبقه‌ی متوسط نیست با مساله‌ی کنکور و موفقیت تحصیلی فرزندان خود چگونه برخورد مینمایند؟
بخشی از این خانوادهها فرزندان خود را با توجه به توان اقتصادی خود در آموزشگاههای دست دوم ثبت نام میکنند این آموزشگاهها که تعدادشان کم نیست، میکوشند با طرق مختلف دانشآموزان لایههای زیرین طبقه‌ی متوسط و طبقه‌ی کارگر را جذب نمایند. آن‌ها تحت عنوان تخفیف، به خانوادههای کمدرآمد، کارگر، بیبضاعت، فرهنگی و … اکثریت دانشآموزان را مخاطب قرار داده و آنها را جذب مینمایند. و از آنها چک، سفته و ضمانت میگیرند تا شهریههایشان را قسطبندی نمایند. این آموزشگاهها سود فعالیت غیرانتفاعی! خود را با کاهش خدمات و تعداد بالای دانشآموزان تضمین میکنند و با ارائه تابلویی بزک شده از خدمات خود به خانوادهها میقبولانند که، انتخاب دیگری برای موفقیت فرزندان خود ندارند.
اغلب این آموزشگاهها در مراکز استانها و شهرهای بزرگ تحت نمایندگی مراکز آموزشی شناخته شده مانند قلمچی، گاج و …. فعالند و در استان تهران، در شهرهای تابعه مانند شهریار، رباطکریم، شهرری و اسلامشهر که از تراکم جمعیت بالایی برخوردارند فعالیت میکنند. به عنوان نمونه آموزشگاهی در شهریار که در غالب یک مدرسه غیرانتفاعی نیز فعالیت میکند، مبلغ دو میلیون و چهارصد هزار تومان از دانشآموزان برای یک دوره‌ی کنکور دریافت مینماید و در کلاسهای غیراستاندارد با جمعیتی حدود 40 نفر کلاسهای خود را تشکیل میدهد. مالکیت و سهام این آموزشگاهها در دست مدیران سابق اداره آموزش وپرورش یا افراد وفادار به آنان است، لذا کمترین نظارتی بر روی آنها نیست، ضمنا از آن‌جایی که شهریههای دریافتی از دانش‌آموزان مطابق با تعرفههای رسمی آموزش و پرورش نیست، مدیران با سندسازی از پرداخت مالیات فرار میکنند. این در حالی است که در آموزش و پرورش تا 10 درصد مالیات حق التدریس معلمان کسر نگردد، حقوق‌شان پرداخت نمی‌شود.
ج- گروه سوم : دانشآموزانی که قادر به ثبت نام در کلاسهای کنکور نیستند : اکثریت دانش‌آموزان در ایران قادر به ثبت نام در کلاسهای کنکور با هزینههای میلیونی نیستند، چه بسا خانوادههایی که از اهمیت کنکور مطلعند اما نه پس اندازی دارند و نه وامی میتوانند بگیرند که فرزندان خود را راهی کلاسهای کنکور نمایند.
این گروه را اغلب خانوادههای کارگری و طبقات فرودست جامعه را تشکیل میدهند. این خانوادهها برنامه‌ی خودشان با دانشآموزان به شیوههای مختلف تنظیم میکنند. برخی خانوادهها که توان فرستادن فرزندان خود را به کلاسهای کنکور ندارند، آنها را راهی کارخانه و بازار کار هم نمیکنند و از آن‌جایی که فرزندانشان به قبولی در کنکور امیدوارند به کتابهای درسی و کمک درسی متوسل میشوند، تا فقدان کلاس کنکور را جبران نمایند در مواردی تعدادی از آنها با پشتکار فراوان جواز ورود به دانشگاه را می‌یابند.
طیف دیگری در این گروه، دانشآموزانی هستند که هم دلبسته‌ي رفتن به دانشگاهند و هم امیدوارند در آزمون سراسری قبول شوند. آنان بهره‌ی هوشی کمتری از دانشآموزان طبقات فرادست ندارند، اما کارگرند. یعنی مجبورند از فردای امتحانات دیپلم به بازار کار بپیوندند و کسب درآمد نمایند. آن ها از آن جایی که از ارزش افزوده کار خود بیبهره‌اند قادر به پرداخت هزینههای کلاس کنکور نیستند و حتی، وقت کافی برای مطالعه کتابهای درسی را ندارند. در مواقعی کار یدی و فشرده آنان بیش از 10 ساعت در روز است و از کمترین استانداردهای حقوقی نیز بهره‌ای ندارند. در نهایت طیف دیگری از این گروه که امیدی به قبولی در کنکور ندارند، برای رشتههای بدون آزمون برنامهریزی میکنند و یا بعد از دیپلم ترک تحصیل مینمایند و عطای دانشگاه را به لقایش میبخشند.
امسال 52 درصد ظرفیت پذیرش به رشته‌های بدون کنکور اختصاص یافته است، این در حالی است که 48 درصد باقیمانده شامل رشته های شبانه (نوبت دوم)، پیام نور و غیرانتفاعی و روزانه و رشته های خاص است و تنها دانشجویان پذیرفته شده در رشته‌های روزانه و تربیت دبیر شهریه پرداخت نمی‌کنند. بنابر آخرین اطلاعیه سازمان آموزش سنجش، امسال 522144 نفر در کلیه گروه‌های آزمایشی و در رشته‌های تحصیلی روزانه، شبانه، پیام نور و … پذیرفته شده‌اند که از این تعداد 110612 نفر میتوانند در رشته‌های روزانه و 16463 نفر در دانشگاه فرهنگیان و تربیت دبیر رجایی ثبت‌نام نمایند، یعنی تنها 33/24 درصد افرادی که به دانشگاه راه یافته اند بابت تحصیل شهریه پرداخت نمی کنند و بیش از 75 درصد پذیرفته‌شدگان در دوره‌های شبانه، نیمه‌حضوری، پیام‌نور، موسسات غیرانتفاعی و مجازی باید بابت ثبت نام شهریه پرداخت نمایند. این آمار و ارقام خود نشان می‌دهد که چگونه اندک فرصت رایگان تحصیلی از طریق آزمون سراسری در اختیار کسانی قرار می‌گیرد که قادرند پول و سرمایه‌ی کافی را برای کالای آموزش در قالب کلاس‌های کنکور پرداخت نمایند. پس این ادعا که اکثریت شرکت‌کنندگان و حتی کسانی که ثبت نام نکرده‌اند، می توانند انتخاب رشته و به دانشگاه را پیدا نمایند، مغلطه ای بیش نیست که می خواهد نبود فرصت برابر در آموزش را مخدوش نماید.
طبیعی است در بین کسانی که به رشته‌های روزانه راه می یابند درصد کسانی بیشتر است که از امکانات و تکنیک مناسب مانند کلاس کنکور برخوردار بودهاند و این فرزندان طبقات فرودست جامعه هستند که یا باید از طریق پرداخت شهریه در رشته‌های بدون آزمون شرکت نمایند و یا ادامه تحصیل نداده، جذب مناسبات نابرابر بازار کار شوند. این نوع گزینش و سهمیهبندی در قالب یک هدایت تحصیلی طبقاتی، در بازتولید مناسبات نابرابر نقش اساسی و تعیینکننده دارد.
با این حساب می توان به این سوال اساسی پاسخ داد که چرا کنکور با تمام ناکارآمدی‌اش همچنان به عنوان فرصت برابر تبلیغ میگردد؟ پاسخ روشن است. در سیستم آموزشی ایران کنکور بهترین مکانیسمی است که به صورت چراغ خاموش آخرین عرصههای آموزش عمومی را به تملک صاحبان سرمایه در میآورد. چه چیزی بهتر از موفقیت در آزمونهای کنکور از طریق مراکز خصوصی و تبلیغات رسانهای میتواند مسیر خصوصیسازی کامل آموزش و پرورش در ایران را هموار و تئوریزه نماید. نگاهی به تبلیغات رسانه ملی! در ارتباط با کارتل‌های بزرگ اقتصادی در عرصه‌ی آموزش نشان میدهد که جهتگیری کلی حاکمیت در راستای اهداف صاحبان سرمایه قابل تبیین است.
فراتر از موارد فوق، کارکرد کنکور در بازتولید نابرابری در مورد زنان از اهمیت ویژهای برخوردار است، دختران کنکوری در ایران به اندازه پسران قادر به دستیابی به منابع برابر جهت موفقیت در آزمون سراسری نیستند. هنوز تعداد زیادی از دختران در روستاها و شهرهای کوچک امکان استفاده از کلاسها و مدارس کنکور را ندارند. آنها اگر این تبعیض را با تلاش و پشتکار شخصی تا حدودی به حاشیه برانند در مرحله بعدی با سهمیه بندی جنسیتی رشتههای تحصیلی هنگام انتخاب رشته روبرو خواهند شد .کلیشه‌های جنسیتی نظام طبقاتی در قالب کنکور متبلور می‌شود، گویی کنکور گلوگاه اساسی برای کنترل و هدایت بازار کار نیمی از جمعیت جامعه است. این کنکور و تبعات آن است که نقش جنس دوم بودن زن را در جامعه طبقاتی ایران تثبیت میکند.
نتیجه اینکه موفقیت در کنکور سراسری در سیستم آموزش و پرورش در ایران نیاز به برنامهریزی و امکانات ویژه دارد که بصورت اجمالی در تقسیم‌بندی فوق به آن اشاره شد. هر دانش‌آموز لاجرم یکی از مسیرهای فوق را طی میکند که هر یک ویژگیها و شاخصهای طبقهای را در خود دارد. این نابرابری در عرصه آموزش خود معلول نابرابری ذاتی در مناسبات مبتنی بر سرمایهداری است. زمانی که دانشآموزان از فرصت و امکانات برابر برای آمادگی کنکور برخوردار نیستند، وقتی تست کنکور زدن به یک تکنیک تبدیل میشود و سوالاتش جنبه راز و رمز به خود میگیرد که تنها رازگشایی از آن به دست کارشناسان متبحر شاغل در کارتلهای اقتصادی عرصه آموزشی میسر است چگونه میتوان از فرصت برابر سخن گفت؟

http://kanoonmodafean1.blogspot.com/2013/09/1.html#more