محمد امین محمدپور
در انتخابات ریاست جمهوری ۱۹٧۰ شیلی، سالوادور آلنده با تفاوت کمی نسبت به رقبایش، جلو افتاد. به دلیل اینکه آلنده اکثریت مطلقی به دست نیاورد، طبق قانون اساسی شیلی، برای انتخاب شدنش نیاز به یک رای اضافی از مجلس ملی شیلی داشت، این رای باعث منصوب شدن آلنده به پست رئیس جمهوری شد. نظامیان شیلی و همچنین ایالات متحده آمریکا، به رئیس جمهور شدن آلنده اعتراض داشتند. به همین دلیل آمریکا فشار اقتصادی و دیپلماتیک زیادی روی دولت شیلی آورد. کودتایی که قرار بود اوایل سال ۱۹٧۲ در شیلی به وقوع بپیوندد با سفر کاسترو به شیلی از دستور کار خارج شد. فیدل در سفرهایش به دور تا دور شیلی و سخنرانی هایش نکات مهمی را متذکر شد که از آن جمله آمادگی برای تقابل خشن و غیردموکراتیک راستگرایان بود: ” در شیلی روندی کاملا بی همتا در جریان است که طی آن انقلابیون می کوشند از راه های صلح آمیز جامعه را متحول کنند. اما مسئله این جاست که براساس اصول مسلم تاریخی، مقاومت و ابراز خشونت استثمارگران در این جا نیز رخ خواهد داد. علت آن این است که در طول تاریخ حتی یک مورد سراغ نداریم که استثمارگران و مرتجعین نظام اجتماعی خود را کنار بکشند و منفعلانه اجازه دهند تحول اجتماعی رخ دهد “. کاسترو هشدار داد که سرمایه داری زخم خورده به وحشیانه ترین روش انتقام خواهد گرفت. او چاره کار را مسلح کردن مردم برای مقابله با خشونت های احتمالی دانست. در ۱۱ سپتامبر ۱۹٧۳ ارتش به همراهی سازمان سیا، سالوادور آلنده را برکنار کرد.
سالوادور آلنده سیاستمدار مارکسیست و از بنیان گذاران حزب سوسیالیست شیلی بود. او از نوامبر ۱۹٧۰ تا سرنگونی و کشته شدن در کودتای ۱۱ سپتامبر ۱۹٧۳ رئیس جمهور شیلی بود. او اولین رئیس جمهور مارکسیست است که با رای و دموکراسی به قدرت رسید. آلنده بیش از چهل سال در صحنه سیاسی شیلی و حزب سوسیالیست شیلی حضور داشت. او پیش از رسیدن به ریاست جمهوری در انتخابات ۱۹٧۰ در مقام های سناتور، نماینده و وزیر کابینه فعالیت کرد. او پزشک بود و مدتی به عنوان وزیر بهداشت خدمت کرد. آلنده سه بار در سال های ۱۹۵۲، ۱۹۵۸ و ۱۹۶۸ کاندید ریاست جمهوری شده تا اینکه در ۱۹٧۰ در انتخابات پیروز شد. زمینه تاریخ پر از کودتای شیلی، افکار عمومی را برای کودتا آماده کرده بود. بسیاری از احزاب عضو ائتلاف توده ای در جلسات با حضور رئیس جمهور شرکت نمی کردند و بسیاریشان مشغول برنامه ریزی برای بعد از کودتای احتمالی بودند. وضعیت ارتش مبهم بود و اعتماد کاملی به فرماندهان وجود نداشت. یک طرف درگیری، شرکت های چند ملیتی و سیاسیون و اشراف شیلی و لایه هایی از طبقات متوسط مردم بودند و طرف دیگر آلنده و توده های بی شمار مردم محروم که نه سرمایه داشتند و نه رسانه و نه قدرت. آلنده بر وحدت ملی و جلوگیری از خشونت تکیه می کرد و تاکید داشت که هیچ گاه به سمت جنگ داخلی نخواهد رفت. فیدل کاسترو دو سال بعد که زمزمه های کودتا جدی شده بود، در پیامی ضمن تجلیل از اقدامات آلنده، بر قدرت کارگران و توده مردم برای غلبه بر فتنه ها تاکید کرد و به دولت شیلی پیشنهاد اسلحه و مشاوره نظامی داد، پیشنهادی که آلنده هرگز نپذیرفت. آلنده در کودتا، به همراه نزدیک به سه هزار نفر از یارانش کشته شد. طبق اعلام رسمی با یک کلاشینکف اهدایی از سوی فیدل کاسترو خودکشی کرده است. البته طرفدارانش – از جمله کاسترو – اعلام کردند او هنگام درگیری با نیروهای ارتش کشته شده است.
ژنرال آگوستو پینوشه از نظامیان شیلی بود که در کودتای ۱۹٧۳ شیلی دولت سوسیالیست سالوادور آلنده را سرنگون کرد. پینوشه در سال ۱۹۹۰ قبل از ترک مقام خود تدابیر حقوقی وضع کرد که به موجب آن از مصونیت برخوردار شود تا جرایم او قابل تعقیب نباشد. چندی بعد دادگاه شیلی مصونیت حقوقی او را لغو کرد. به دنبال کودتای او علیه دولت چپ سالوادور آلنده، هزاران نفر در شیلی به زندان افتادند. از زمان برکنار شدن پینوشه هزاران نفر از کمونیست ها خواهان دستگیری و محاکمه او بودند. روز ۲۸ نوامبر ۲۰۰۴، دولت سوسیالیست ریکاردو لاگوس گزارش ” کمیسیون زندان سیاسی و شکنجه ” را که به درخواست خود وی تشکیل یافته بود، منتشر ساخت. این سند محکوم کننده پیرامون بازداشت های خودسرانه و شکنجه های وحشیانه ای که به مدت ۱٧ سال دوران خودکامگی از ۱۹٧۳ تا ۱۹۹۰ ماموران رژیم نظامی انجام دادند، بر گناهکاری ژنرال پینوشه در ۳۰۰۰ مورد قتل، و نیز ۳۵۰۰۰ مورد شکنجه مهر تائید می گذارد. نام ۲۸۰۰۰ قربانی که درستی هویت آنان محرز شده در تمام روزنامه های شیلی به چاپ رسیده است. فهرست بیش از ۸۰۰ مرکز بازداشت و شکنجه و اسامی افزون بر ۳۶۰۰ دژخیم را تاکنون ثبت کرده اند. رژیم پینوشه در دادگاه به نقض حقوق بشر در سطحی وسیع در داخل و خارج شیلی محکوم شد و خود او در اواخر عمر به جرم استفاده از پست برای سوء استفاده شخصی و خانوادگی نیز متهم شد. در نوامبر ۲۰۰۶ پینوشه مسئولیت آنچه را که در دوران او انجام شده پذیرفت، گر چه هرگز به دلیل این کار محاکمه نشد. بسیاری از هواداران وفادارش نیز پس از آنکه در سال ۲۰۰۴ معلوم شد او درگیر یک اختلاس ۲٧ میلیون دلاری بوده، او را رها کردند و سرانجام در دسامبر ۲۰۰۶ در سن ۹۱ سالگی در سانتیاگو درگذشت ۱. پینوشه، در آخرین روزهای حیات در نامه ای که پس از مرگش با عنوان ” پیامی به هموطنانم در زمان مرگ ” منتشر شد ادعا کرد که به کودتای خونین خود علیه دولت مردمی سالوادور آلنده افتخار میکند و در بخش دیگری از این نامه میگوید: من برای جلوگیری از سقوط شیلی، یا جنگ داخلی میان مخالفان و موافقان آلنده دست به كودتا زدم، در آن شرایط استفاده از روشهای مختلف كنترل نظامی نظیر بازداشتهای موقت، صدور حكم تبعید رسمی و اعدام از سوی دادگاه نظامی لازم بوده است.
استادیوم ملی؛ این نام بزرگترین استادیوم فوتبال در شیلی است؛ جایی در شمال سانتیاگو، در میانه ماه ژوئن سال ۱۹۶۲، مردمان تنگدست شیلیایی با افسون ابدی فوتبال، یکی شدند. شیلی آن روزها، میزبان جام جهانی فوتبال بود و درست همین جا بود که شیلی به مقام سوم جام جهانی دست یافت و شیلیایی ها برای بهترین تیم تاریخ فوتبالشان هورا کشیدند. یک خاطره ی شیرین ابدی، ۱۱ سال پس از آن رویداد بزرگ فوتبال، غروب خونین یازدهم سپتامبر سال ۱۹٧۳، آن شب وقتی سربازان پینوشه، آخرین امید بازیافته ملت سالوادور آلنده را، به خاک و خون کشیدند و حکومت مردمی فرو ریخت، به دستور دیکتاتور در همان استادیوم ناسیونال سانتیاگو بسیاری از هواداران آلنده تیرباران شدند.
پانویس
۱. صادقی زاده، افشین، هفته نامه چلچراغ، شماره ۴۰۲ ( شهریور ۱۳۸۹ ) ص ۲۴ و ۲۵.
کربلای حسینی حاصل بدرفتاری حضرت علی با طلحه و زبیر و بقیه خرده بورژوازی بود ولی نایب برحقش هوای بازاریان محترم را داشت و امام حسن نیز با بازاریان محترم کنار امد.امروز شیلی دارای بالاترین رفاه در امریکای جنوبی است و کوبائیها به گدائی افتاده اند
۲۰ درصد مقاله ( دو بند اصلی ) اقداماتی است که آلنده به پیشنهاد کاسترو برای جلوگیری از این رویداد می توانست انجام دهد. کودتایی که قرار بود اوایل سال ۱۹٧۲ در شیلی به وقوع بپیوندد با سفر کاسترو به شیلی از دستور کار خارج شد. فیدل در سفرهایش به دور تا دور شیلی و سخنرانی هایش نکات مهمی را متذکر شد که از آن جمله آمادگی برای تقابل خشن و غیردموکراتیک راستگرایان بود: ” در شیلی روندی کاملا بی همتا در جریان است که طی آن انقلابیون می کوشند از راه های صلح آمیز جامعه را متحول کنند. اما مسئله این جاست که براساس اصول مسلم تاریخی، مقاومت و ابراز خشونت استثمارگران در این جا نیز رخ خواهد داد. علت آن این است که در طول تاریخ حتی یک مورد سراغ نداریم که استثمارگران و مرتجعین نظام اجتماعی خود را کنار بکشند و منفعلانه اجازه دهند تحول اجتماعی رخ دهد “. کاسترو هشدار داد که سرمایه داری زخم خورده به وحشیانه ترین روش انتقام خواهد گرفت. او چاره کار را مسلح کردن مردم برای مقابله با خشونت های احتمالی دانست. فیدل کاسترو دو سال بعد که زمزمه های کودتا جدی شده بود، در پیامی ضمن تجلیل از اقدامات آلنده، بر قدرت کارگران و توده مردم برای غلبه بر فتنه ها تاکید کرد و به دولت شیلی پیشنهاد اسلحه و مشاوره نظامی داد، پیشنهادی که آلنده هرگز نپذیرفت.آلنده در کودتا، به همراه نزدیک به سه هزار نفر از یارانش کشته شد. طبق اعلام رسمی با یک کلاشینکف اهدایی از سوی فیدل کاسترو خودکشی کرده است. البته طرفدارانش – از جمله کاسترو – اعلام کردند او هنگام درگیری با نیروهای ارتش کشته شده است. بله ربابه درس آموزی از آن ها به هشیاری واحدهای انقلابی کمک بی جانشینی می کند.
از ملل دیگر در این زمینه خبر نداریم، ولی مرثیه سرائی و مرثیه شنوی در ایران سنتی دیرین و دیرنده دارد.
مصیبت کربلا که با گذشت زمان از هر لحاظ وسیعتر و پر آب و تاب تر تبلیغ، ترویج و تکمیل شده، نمونه کلاسیک این سنت است:
از مظلومیت امام حسین مظلوم کمترین سند و مدرکی در دست نیست.
راجع به اسناد و مدارک مربوط به عدم مظلومیت امام هم سکوت مطلق بر قرار شده است که کسی جرئت و فرصت بر زبان راندن آن را ندارد.
نتیجه این شده که به ماجرای کربلا شطی از اشک ریخته شود، بدون اینکه درسی از آن آموخته شود.
همان سنت را چپ شتابزده کشور ما بی کم و کاست به کربلاهای جهان منتقل می کند:
کربلای کمون پاریس
کربلای کمون باکو،
کربلای انقلاب 1907 روس
کربلای انقلاب 1918 آلمان
کربلای کودتای 28 مرداد،
کربلای اعدام اعضای سازمان نظامی حزب توده
کربلای رسواسازی و کشتار اعضای رهبری و کادرهای عالی حزب توده
کربلای کودتای اندونزی و کشتار یک میلیون کمونیست
کربلای جنگ جهانی دوم و کشتار 20 میلیون کمونیست و رزمنده ارتش سرخ
کربلای کودتای شیلی و شکنجه و کشتار هزاران رزمنده کمونیست و سوسیالیست و هومانیست.
اگر به جای اینهمه اشک و دریغ و آه و افسوس و روده درازی به تحلیل عینی این کربلاها پرداخته می شد، کاری که مارکس و انگلس، در هر زمینه و بویژه در زمینه کمون پاریس انجام داده اند، اکنون شعور روشن تر و حاصلخیزتری در کله داشتیم و به تجهیزات نظری لازم جهت جلوگیری از تکرار کربلا های آتی مجهز بودیم.
دوستانی که توان تفکر سیستماتیک دارند، اگر در این زمینه سرمایه گذاری کنند، هزاران بار بهتر و رادیکال تر به امر پیشرفت اجتماعی کمک خواهند کرد.
تاریخ را نباید به عنوان روندی تقدیری و فاتالیستی تلقی کرد.
روندهای اجتماعی سوبژکت مند اند.
روندهای اجتماعی می توانند چنین صورت گیرند و یا چنان.
سوبژکت تاریخ را هرگز نباید دستکم گرفت:
این ضمنا هشدار اکید لنین در هر زمینه است.
این سوبژکت تاریخ است که مهر خود را بر پیشانی روندهای اجتماعی می کوبد.
هیچکدام از این کربلاها حتما نمی بایستی به این صورت فجیع صورت گیرند.
به همین دلیل است که فیدل کاسترو استالین را به نقد می کشد.
پیشاهنگ طبقه و توده که عنوان دهن پر کن حزب کمونیستی را بدوش می کشد، باید به تسلیحات تیزاندیشی و دوراندیشی و همه جانبه اندیشی وسیعی مجهز شود.
سالوادور آلینده که شایسته همه اشک ها و عشق های شرافتمندترین انسان های جهان است، عملا لنینیسم را زیر پا نهاده است.
به هشدارهای خردمند خردگرا و سلحشور هاوانا و به تدارکات فنی و سازمانی مقابله با کودتای احتمالی کم بها داده و یا حتی آنها را ناشنیده گرفته است.
پدیده های تاریخی بطرز قانونمندی با هم پیوند دارند.
درس آموزی از آنها به هشیاری واحدهای انقلابی کمک بی جانشینی می کند.
با پوزش از رو داری