بلِید اِن زیمند – دبیرکل حزب کمونیست آفریقای جنوبی
برگردان: مسعود امیدی
منتشر شده در مجله اينترنتي مهرگان شماره ١٧
” چنانچه ماهیت طبقاتی انقلاب دموکراتیک از نظر پنهان بماند، به هر حال مفهوم ارزیابی از یک دولت موقت انقلابی ناقص و نادرست خواهد بود. سپس تحلیلِ(کنگره) می افزاید که یک انقلاب دموکراتیک، حاکمیت بورژوازی را تحکیم خواهد نمود. این امر تحت شرایط حاضر یعنی سیستم اجتماعی و اقتصادی سرمایهداری اجتناب ناپذیر است. و تقویت حاکمیت بورژوازی بر طبقه کارگر که تا اندازهای از آزادیهای سیاسی برخوردار گردیده است، می بایست ضرورتاً منجر به نبردِ سختی بین آنها برای قدرت شده، منجر به تلاشهای وحشیانهای از سوی بورژوازی “برای دور نمودن طبقه کارگر از دستاوردهای دوران انقلابی” گردد. از این رو طبقه کارگر که در صفِ نخستِ مبارزه برای دموکراسی بوده و پیشتازِ این مبارزات است، برای لحظهای نباید تضادهای جدیدِ ذاتیِ درونِ دموکراسیِ بورژوایی و مبارزه جدید را” فراموش کند.” (لنین ، دو تاکتیک سوسیال دموکراسی، ۱۹۰۵)
ما از آن جهت به استدلالِ نقل شدهِ فوق از نظریاتِ لنین در باره گذار از یک رژیم سرکوب کننده و مستبد به یک سیستم دموکراتیک تر در روسیه استناد نمی کنیم که دولتِ دموکراتیکِ خودمان را هم ارز با دولتِ موقتِ روسیه می دانیم. استناد ما به این نقلِ قول برای این است که نشان دهیم مسائلی از این گونه برای اولین بار نیست که رویاروی کمونیستها یا مبارزات رهایی بخش قرار گرفته است، بلکه سابقه آن به گذشتههای دور بر می گردد و از مدتها پیش توجه مارکسیستها را به خود جلب نموده است.
از زمان انتشار سند بحث کمیته مرکزی حزب کمونیست آفریقای جنوبی، مسئله مهمی که به عنوان یک حوزه اختلاف در چارچوب وحدتمان در بحثهای ما پدیدار گردید، درک ما از مفهوم انقلاب ملی دمکراتیک (NDR)، نیروهای محرک و”محتوی سیاسی” چنین انقلابی در آفریقای جنوبیِ امروز و شیوهای است که طی آن نیروهای طبقاتیِ مختلف موضعِ خود را در انقلاب ملی دمکراتیک بهویژه از هنگام دستیابی به پیروزی سال ۱۹۹۴ اتخاذ نمودهاند.
هدف این شماره به طور خلاصه جلب توجه و مطرح نمودنِ برخی پرسشها پیرامون مسائل مهمی است که لازم است مورد بررسی قرار گیرند، به گونهای که این بحث به عنوان بخشی از یک همکاری در جهت عمق بخشیدن به درک ما از چالشهای انقلاب ملی دموکراتیک در آفریقای جنوبی معاصر ارائه گردد. این بحث همچنین در فراهم نمودن زمینهای جهت پیشبرد ماموریت کمیته مرکزی حائز اهیمت است.
این موضوع همانگونه که در نظر لنین بنیادی است، میتواند یک یادآوری به طبقه کارگر باشد که از آنجا که آنها در مبارزه برای سوسیالیسم هستند، “گذار”به دموکراسی می تواند برای آنها خوشایند بوده و از اهمیت برخوردار باشد، با این حال انقلاب ملی دمکراتیک توسط ترکیبی از تضادهای طبقاتی کهنه و نو توصیف گردیده و این شرایط، مستلزم هوشیاری از سوی طبقه کارگر و تشکلهای آن است.
ما در پیاممان به کنگره اتحادیههای کارگری آفریقای جنوبی (COSATU) استدلال کردیم که محتوی اصلی مبارزه طبقاتیِ در جریان در جامعه، همانطور که در بحثهای معاصر در داخل و خارج از جنبش ما آشکار شده است، سمت و سویی است که انقلابِ دموکراتیکِ ما باید بگیرد، یک جهت گیری سرمایهداری یا سوسیالیستی؟ ما همانگونه که همواره استدلال کرده بودیم، در این کنگره نیز مطرح کردیم که سمت گیری سرمایهداری در یک انقلاب ملی دموکراتیک، جهت گیری ملی و دمکراتیک آن انقلاب را به پایان میرساند.
بی تردید از آخرین نشست دوجانبه ما با کنگره ملی آفریقا تا مرور عمومی برنامههای رئیس جمهور امبکی در نشست ملی کمیته اجرایی در اکتبر سال ۲۰۰۶، وجود دیدگاههای واگرا از انقلاب ملی دمکراتیک به واقعیتی بدیهی تبدیل شده است. در واقع ممکن است که آیندهِ مسئلهِ رابطهِ حزبِ کمونیست آفریقای جنوبی در برابر قدرت دولتی از جمله ملاحظاتمان در باره مشاجراتِ رقابتِ انتخاباتی، ناشی از نگرانیهای درون صفوف ما پیرامون محتوی و جهت گیری انقلابِ دمکراتیک پس از پیشرفت دمکراتیک سال ۱۹۹۴ باشد.
ویژگی، محتوی و مسیر انقلاب ملی دموکراتیک برای اتحاد ما از اهمیت اساسی برخوردارند، زیرا خمیر مایهای که اتحاد ما را در کنار یکدیگر حفظ می نماید، تعمیق و تحکیم انقلاب ملی دموکراتیک است. از این رو است که ما همچنان بیشترین اهمیت را برای ادامه بحث در باره این مسائل قائلیم.
به عنوان حزب کمونیست آفریقای جنوبی بویژه پس از قبول تز جمهوری بومی از سال ۱۹۲۸(مبارزه برای یک جمهوری بومی به عنوان مرحلهای به سوی یک آفریقای جنوبی سوسیالیستی)، ما همواره انقلاب ملی دموکراتیک را به عنوان مستقیمترین مسیر به سوی سوسیالیسم درک کردهایم. چشم انداز سوسیالیسم در برنامه ۱۹۶۲ ما با عنوان “راه آزادی آفریقای جنوبی” با جزئیات کامل تشریح گردیده است.
مفهوم یک “انقلاب ملی دموکراتیک “از درونِ مارکسیسم-لنیننیسم و در تجزیه و تحلیل آن از ظهور مبارزات آزادیبخش ملی در قرن بیستم پدیدار گردید. انقلاب ملی دموکراتیک به لحاظ تاریخی به عنوان انقلابی به رهبری نیروهای مترقی اجتماعی (اساساً ستمدیده و استثمار شده) برای سرنگون نمودن رژیمهای سرکوبگر و استعماری و ایجاد دموکراسیهای مردمی درک شده است، چنانکه در بردارنده هر دو هدف بوده، با این حال در شرایط و نیز موقعیتهایی بعلت توازن نیروهای داخلی یا جهانی، چنین انقلابی قادر به پیشرفت بلاواسطه به سمت سوسیالیسم نیست. این می تواند به این دلیل باشد که نیروهای محرک نه از قدرت کافی و نه از آگاهی کافی برای هدایت انقلاب به سوی سوسیالیسم برخوردار نیستند، یا اینکه ممکن است سایر عوامل عینی محدودیتهایی را برای گذار به سوسیالیسم پیش رو قرار دهند.
آنچه ذکر شد در واقع درک حزب کمونیست آفریقای جنوبی از انقلاب ملی دمکراتیک بود که با این حال با بسیاری در درون کنگره ملی آفریقا به اشتراک گذاشته شد. اما این به معنای آن نیست که حزب کمونیست آفریقای جنوبی انقلاب ملی دمکراتیک را صرفاً به عنوان یک سنگ پله یا “ابزاری” در جهت سوسیالیسم درک کرده بود. حزب کمونیست آفریقای جنوبی همواره اهداف بسیار فوری انقلاب ملی دموکراتیک را درک کرده و پذیرفته است که از جمله اهداف مهم آن بطور کلی آزادی سیاهان و بویژه آفریقاییها ، ایجاد یک جامعه غیرنژادی و غیرجنسیتی بودند. به این دلیل است که برخلاف استدلال عیب جویان چپ و راستِ ما، اتحاد هنوز مهم است چرا که با وجود پیشرفت ایجاد شده پس از انقلاب دموکراتیک سال ۱۹۹۴، اهداف اصلی کنگره ملی آفریقا به دست نیامدهاند.
در عین حال حزب کمونیست آفریقای جنوبی مداوماً و به درستی این بحث را مطرح نموده است که تضادهای ملی و جنسیتی تحت انقلاب ملی دموکراتیک نمی توانند به طور کامل حل و فصل شوند، چرا که این امر تنها در صورت تداوم انقلاب به سوسیالیسم می تواند رخ دهد. به همین دلیل است که ما به چالشِ تحکیم و تعمیقِ انقلاب ملی دمکراتیک از منظر شعار استراتژیکمان “سوسیالیسم همان آینده است، اکنون آن را بساز” نزدیک شدهایم.
برای کنگره ملی آفریقا انقلاب ملی دموکراتیک به معنای دستیابی به یک جامعه غیرنژادی و غیرجنسیتی و مرفه است، چشماندازی که حزب کمونیست آفریقای جنوبی نیز آن را ترویج مینماید. به علاوه با اینکه ممکن است کنگره ملی آفریقا در ترویج همه جنبههای انقلاب دموکراتیک ملی آنچنانکه توسط حزب کمونیست آفریقای جنوبی رسماً اظهار گردیده است، سهیم نباشد، همواره از چشم اندازهای حزب کمونیست آفریقای جنوبی در این باره مطلع بوده است.
اتحاد این چشم انداز را به اشتراک گذاشت که گرچه انقلاب ملی دموکراتیک یک انقلاب سوسیالیستی نبود، اما این انقلاب مبارزهای برای سرمایهداری هم نبوده است. این چشم انداز مشترک از طریق تصویب منشور آزادی در سال ۱۹۹۵ تقویت گردید. با اینکه این منشور یک سند سوسیالیستی نبود، دگرگونیِ بنیادیِ جامعه شاملِ تجدیدِ ساختارِ خودِ سیستم سرمایهداری به نفع اکثریت قریب به اتفاق تودههای مردم ما را در ذهنها مجسم نمود. این چشم انداز مشترک همچنین توسط تعهد کنگره ملی آفریقا به طرفداری از طبقه کارگر آنگونه که در کنفرانس موروگورو مد نظر قرار گرفت، و نیز محتوی “کتاب سبز” که سند بحث ما به آن برمی گردد، تقویت گردید.
در حال حاضر از قرار معلوم اختلافاتی در داخل اتحاد ما (و شاید در درون هر یک از اجزاء آن ) در حال پدیدار شدن است. برای مثال کمیته ملیِ کارِ کنگره ملی آفریقا در پاسخ به سند اشاره شده در بحث ما استدلال می کند که وظیفه کنگره ملی آفریقا (و تلویحاً انقلاب ملی دموکراتیک) مدیریت مناسبات سرمایهداری است و در ادامهِ استدلال ادعا می نماید که:
“به عبارت دیگر انقلاب ملی دموکراتیک به دلیل وظایف ملی و دموکراتیک چنین نامیده شده است، زیرا در پی مقابله با جلوههای سیاسی و اجتماعی- اقتصادی استعمارِ مبتنی بر تبعیضِ نژادی است. این شاملِ هدایتِ مسئلهِ روابطِ مالکیت – آنگونه که در بالا (سند اتحاد) با عنوان ’دولت، روابط مالکیت و تحول اجتماعی ’ اشاره گردید،-
میباشد. به موازات پیشرفت این امر، چالشهای جدیدی پدیدار خواهد گردید و کنگره ملی آفریقا پس ازآن به تعریف جایگاه و نقش خود در محیط جدید می پردازد…
در حالی که نیروهای محرک در تلاش برای تغییر اجزاء سیستم سرمایهداری به نفع انقلاب ملی دموکراتیک هستند، آنها مجبورند سیستم سرمایهداری را هماهنگ با عناصرِ اصلیِ منطقِ آن مدیریت نمایند.”
می توان ادعا نمود که درواقع در این استدلالها، برخی بحثها و فرمولهای جدید وجود دارد. به نظر ما انقلاب ملی دموکراتیک آنگونه که در برنامه اصلیش – منشور آزادی- خلاصه شده است، هیچگاه به معنی “مقابله با جلوههای سیاسی و اجتماعی- اقتصادی استعمارِ مبتنی بر تبعیض نژادی” نبوده است. و در واقع نیز بسیاری در کنگره ملی آفریقا در این نگرش اشتراک نظر دارند. از نظر ما انقلاب ملی دموکراتیک یک برنامه رادیکال برای دگرگونیِ پایههای ساختاریِ واقعیِ این “سیما”ی آپارتاید بوده است.
انقلاب ملی دموکراتیک به معنی آن نیست که “سیستم سرمایهداری، هماهنگ با عناصرِ اصلیِ منطقِ آن مدیریت گردد.” اولاً روشن نیست که این عبارت دارای چه معنیای است، و این در فرهنگ واژگانی جنبش ما کاملاً جدید است. به نظر من چنین استدلالی برای انقلاب ملی دموکراتیکی است که به طور کامل یک مسیر سرمایهداری را میپذیرد. سوالی که بیدرنگ به ذهن
میآید این است که آیا چنین فرمول بندی به معنی یک توجیه عملی برای دنبال نمودن سود جویی سرمایهداری به عنوان محور اصلی سیاستهای اقتصادی ما بهویژه پس از تصویب استراتژی کلان اقتصادی “رشد، اشتغال و بازتوزیع”(GEAR) در سال ۱۹۹۶ نیست؟
از این نقطه نظر، شماری از پرسشها وجود دارند که باید مطرح شده و پاسح داده شوند، برخی از آنها شامل موارد زیرند:
• موضوع آن است که در درون جنبش ما و البته در جوامع وسیعتر، در اصل جدلی بر سر این موضوع هست که آیا انقلاب ملی دموکراتیک یک گرایش سوسیالیستی دارد یا سرمایهداری ؟ حزب کمونیست آفریقای جنوبی از یک انقلاب ملی دموکراتیک با گرایش سوسیالیستی به عنوان تنها شکلی که اطمینان خواهد داد که در واقع انقلابمان قادر است به اهدافش دست یابد، دفاع میکند. دموکراسی ما در دوازده سال گذشته به ما آموخته است که با وجود واگذاریهای منابع عظیم دولت به فقرا، پیگیری استقرار مجدد سودجویی سرمایهداری، در مفهوم طبقاتی، بورژوازی و طقبه متوسط را منتفع نموده است.
• پرسش مربوط دیگری که از موضوع بالا ناشی می شود، این است که آیا مبارزات معاصر بازتابی از یک مبارزه بین پیگیری یک گرایش سوسیالیستی در انقلاب ملی دموکراتیک از یک سو و از سوی دیگر کوششی برای منتسب نمودن انقلاب ملی دموکراتیک به بورژوازی و تغییر شکل انقلاب ملی دموکراتیک به یک دموکراسی تمام عیار بورژوایی با بورژوازی (سیاه و سفید) در راس چنین پروژهای نیست؟ اما حتی ایجاد یک دموکراسی بورژوایی پایدار در کشور ما، آیا با توجه به بازتولید نابرابری گسترده روزانه توسط سرمایهداری امکان پذیر است ؟
• پرسش کلیدی دیگری که بهویژه بر زمینه تعامل ما با کنگره ملی آفریقا پدیدار شده است، این است که آیا پیگیری یک انقلاب ملی دموکراتیک با گرایش سوسیالیستی در واقع در دوران پس از اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی باز هم ممکن است؟ شاید چنین انقلاب ملی دموکراتیکی فقط در دوران وجود کشورهای بلوک سوسیالیستی اتحاد جماهیر شوروی ممکن بود که به عنوان اقدامی در مقابله با طرحهای امپریالیستی عمل میکردند؟ آیا این میتواند دلیلی باشد برای اینکه چرا امروز برخیها در جنبش ما صحبت از هدف انقلاب ملی دموکراتیک برای “مدیریت سیستم سرمایهداری، هماهنگ با عناصرِ اصلیِ منطقِ آن” میکنند؟
• به شکلهای مختلف این مسئله مطرح شده است که استراتژی و تاکتیک پیگیری انقلاب ملی دموکراتیک با گرایش سوسیالیستی در یک جهان یک قطبی امپریالیستی تحت تسلط ایالات متحده آمریکا چه باید باشد؟
• آیا هیچگاه یک انقلاب ملی دموکراتیک تحت دموکراسیهای چند حزبی نوع بورژوایی به سوی سوسیالیسم فرا روییده است؟ آیا درمورد انقلابهای دموکراتیک ملی قرن بیستم چنین نبوده است که چنین انقلابهایی تنها بلافاصله پس از پیروزی بر رژیمهای سرکوبگر و نه تحت رقابتهای انتخاباتی آزاد از نوع سیستمهای بورژوا دموکراتیک رهسپار سوسیالیسم شدند؟ آیا اجتناب ناپذیر است که در جهان یک قطبی امروز انقلابهای ملی دموکراتیک تنها میتوانند تصاحب گردیده و پس از دستیابی به موفقیت مانند انقلاب ما به حکومت بورژوا دموکراتیک تبدیل شوند؟ به عنوان مثال ما چه چیزی را میتوانیم از شیلی آلنده دهه ۱۹۷۰ و ونزوئلای چاوز ۲۰۰۶ بیاموزیم؟
به منظور پاسخ گویی به این سوالها و بسیاری سوالهای مرتبط دیگر مهم است که بحث را از کنگره ویژه ملی ما در سال ۲۰۰۵ در باره طبقه ، مبارزات ملی و جنسیتی در انقلاب ملی دموکراتیک بعد از دستیابی به موفقیت دموکراتیک سال ۱۹۹۴ دنبال کنیم. این کار مخصوصاً نیازمندِ تعمیقِ تجزیه و تحلیلِ ما از شکل گیریِ طبقات و مبارزه طبقاتی پس از سال ۱۹۹۴ و پیامدهای آن برای یک انقلابِ ملی دموکراتیک با گرایش سوسیالیستی است.
این بحث همچنین باید با تجزیه و تحلیل کامل انقلابهای ملی دموکراتیک در قرن بیستم انجام شود. چنین تجزیه و تحلیلی باید در برگیرنده تجزیه و تحلیل آن انقلابهای ملی دموکراتیکی باشد که بلافاصله رهسپار سوسیالیسم شدند، و نیز آنها که ناکام مانده و تبدیل به یکی از اشکال دموکراسیهای بورژوایی گردیدند، باشد. به عنوان مثال چه چیزی انقلابهای چین، کوبا، و ویتنام را بلافاصله قادر به رهسپار شدن به سوی ساختن سوسیالیسم نمود، در حالی که انقلابهای هند، موزامبیک، آنگولا برای مثال از سوسیالیسم دور گردیده و رو به زوال گذاردند؟
علاوه بر درک ما از انقلاب ملی دموکراتیک، لازم است ما به صورت واقعی شروع به ارائه طرحی کلی از هدفمان، از طریق اعمال رهبری طبقه کارگر در انقلاب ملی دموکراتیک و آنچه که باید شاخصهای واقعی چنین رهبری و هژمونی در شرایط فعلی باشد، نماییم.
شاید موضوعی را که لازم است بیشتر بررسی کنیم، ماهیت مبارزات طبقاتی، استمرار و عدم استمرار آنها از دوره قبل از کسب قدرت دولتی به دوره پس از آن است. یک پرسش مرتبط در اینجا ماهیت چنین مبارزاتی و نگرش جنبش رهایی بخش نسبت به این مبارزات، در وضعیتی که در آن انقلاب ملی دموکراتیک بهوسیله یک جنبش رهایی بخش با حضور طبقات مختلف رهبری گردیده است، در مقابل انقلابی است که مستقیماً توسط یک حزب کمونیست رهبری شود. برنامههای حزب کمونیست آفریقای جنوبی قبل از ۱۹۹۴ تا چه اندازه ماهیت و ویژگی مبارزات طبقاتی در دوران پس از دستیابی به موفقیت دموکراتیک را پیش بینی کرده بود ؟
البته حزب ما در ۱۲سال گذشته در باره پرسشهای فوق و سایر موارد اظهارات زیادی داشته است. با این حال لازم است ما با این مسائل به شیوهای سیستماتیکتر برخورد کنیم، به ویژه از آنجا که به کنگره دوازدهم خود در سال آینده نزدیک می شویم. با اینکه این بحثهای نظری ضروی است، با این وجود ما نباید بی وقفه درگیر این بحثها شویم بدون اینکه همزمان به منظور حصول اطمینان از هژمونی طبقه کارگر و پیروزی یک انقلاب ملی دموکراتیک با گرایش سوسیالیستی در کره خاکی به متشکل نمودن قدرت طبقه کارگر در همه مواضع کلیدی رهبری بپردازیم.
ما همچنین باید آگاهانه به دنبال تعامل با این مسائل در چارچوب خط مشی عمده اتحادمان باشیم. برای مثال کنگره ملی آفریقا در روند تهیه پیش نویس سند “استراتژی و تاکتیکها” در تدارک برای کنفرانس ملی ۲۰۰۷ خود است، و ما باید برای تعامل بیشتر پیرامون این مسائل از این پلاتفرم استفاده کنیم. علاوه بر این، کنفرانس آیندهِ سیاست ملی کنگره ملی آفریقا و نیز کنگره دوازدهم ما در همان سال باید به عنوان پلاتفرمهای مهم برای پیش بردن این مسائل در نظر گرفته شوند.
ما رفقایمان را در حزب و جنبش به عنوان یک کل دعوت میکنیم تا از این شماره نشریه برای پیش بردن همه این بحثها استفاده نمایند.