توماس سی. مونتاین
تفرقه اندازی و حکم رانی درآفریقا قانون امپریالیسم و شیوه “دموکراسی” غربی است و این که امپریالیسم چه گونه آن را در آفریقای نو مستعمره به کار می گیرد، چیزی است که نام “انتخابات” دارد که توسط آن برنده انتخابات تفرقه، در گیری، تسویه قومی، کشتاروسیع و جنگ داخلی را به مثابه نتیجه انتخابات به مردم دیکته می کند.
سنتا در دهات آفریقا تصمیمات و اتخاذ درگیری براساس سیستم توافق باهم صورت می گیرد که درآن برنده و بازنده آخری به خاطر شرکت همه ی بخشها در تصمیم گیری وجودندارد و افتخار ناشی از آن متعلق به همه می باشد. “انتخابات” در “آفریقای دموکراتیک” درست برعکس آن روی می دهد.
نقش بی حرمتانه ی “دموکراسی آفریقائی” خریدن رای، دست کاری و دزدی درانتخابات است که باید دراتیوپی بزودی شروع شود، جائی که رژیم اقلیت قومی خود را درعرض 12 ساعت بعد از پایان رای گیری با 99.6% آراء پیروز اعلام می کند.
دومین جا را می توان درلیبریا جُست، جائی که در مونروویا پایتخت آن آب جاری و یا برق طی تمامی دوره ریاست جمهوری النور یوهانسون وجودنداشت. اوکه انتخابات را بدون رقیب پیش برد به علاوه جایزه نوبل را هم گرفت.
در سومین جا، شایدهم درواقعیت دومین جا، سومالی قراردارد، جائی که خیلی ساده بگوئیم رای دهی توسط مردم سومالی صورت نگرفته، تمامی اعضای پارلمان که دست چین شده توسط رئیس جمهورسابق بودند به “انتخاب” او پرداختند.
درچهارمین محل؟ شاید لیبی جائی که میلیشیای القاعده بی حوصله درمسابقه شرکت می کنند و مهم نیست که چه کسی “انتخابات” آخری را برده بود، همه چیز دررابطه است با قبیله و فامیل و رابطه با سرداران جنگی، نوعی مثل سومالی.
پنجمین محل، برای پیروزی در “انتخابات“، مالی درنظرگرفته شده، برنامه ریزی شده برای انجام آن در وسط شورش درجریان جنگ مخالفان با هزاران نفر از ارتش فرانسه که مشغول اشغال کشورند.
ششمین محل ساحل عاج است که درآن تحت مراقبت بین المللی صدها هزار غیر ساحل عاجی اجازه رای دادن یافته اند( قانون اساسی ساحل عاج مهم نیست) وسپس اعلام شد نماینده محلی بانک جهانی پیروز شد (دوباره صرف نظر از دادگاه قانونی ساحل عاج که اعلام کرد رئیس بانک پیروزشد). و وقتی که این رئیس حاضر بنا به درخواستی آماده تسلیم قدرت نباشد، کاخ ریاست جمهوری توسط نظامیان فرانسه و “محافظان صلح” سازمان ملل به موشک بسته می شود تا رئیس متمرد تسلیم شود.
شورشها درنیجریه، چاد، نیجر، بوروندی، کنگو، جمهوری آفریقای مرکزی و طغیانها در همه جا و پیشتر از همه خواست پاکس آمریکا و تبعیت از “انتخابات” نوع غربی است.
طبعا کشوری درآفریقا هست که انتخابات ندارد. او هم کشوری آفریقائی است با کمترین بدهی به صندوق بین المللی پول و بانک جهانی و یکی از، اگر نه، با سریع ترین رشد اقتصادی درقاره.
طبق گزارش تقریبا مبهم بانک جهانی این کشور تولید ناخالص داخلی اش را از زمانی که سازمانهای کمک رسانی غربی درسال 2004 و “محافظان صلح” سازمان ملل را درسال 2005 بیرون کرد سه برابر کرده است. می توان حتا کشور دیگری درجهان را نام برد که ارتش “محافظان صلح” سازمان ملل را تماما بیرون کرد؟
منظورم اریتره است، با 22 سال استقلال و بدون انتخابات. آیا شما این را می دانید؟ وقتی که من مسئله“انتخابات” را با فامیلها و دوستان اریتره ای ام درداخل و خارج اریتره مطرح کردم، (من تنها کسی هستم که این سئوال را می کنم، و درآخرین بار) این توجه زیادی از آنها را به موضوع جلب نکرد.
اگر من پافشاری کنم، اریتره ایها به شما خواهندگفت که اندیشه “انتخابات” تنها باخودش نظرات، تقسیمات و جدال می آورد.اکثر اریتره ایها از رئیس جمهور دفاع می کنند و احساس آنان چنین است که ما نیاز به غربیها نداریم که به ما بگویند چه بکنیم بهتراست(1).
به سخن دیگر تنها مردمانی که خواست “انتخابات” دارند اریتره ایها نیستند.
فرض براین است که دموکراسی به معنای آن است که رهبران کشوری خواست مردم را به اجرا درآورند.
اکثرآفریقائیها به شماخواهندگفت ما بیشتر ازهمه غذا، آب، سرپناه، مواظت پزشکی و تربیت فرزندانمان را می خواهیم.
اگر رهبران یک کشوراین نیازهای پایه ای حقوق بشر را برای مردمشان فراهم می کنند آنها آن چه را که مردم می خواهند، به انجام می رسانند، دموکراسی را به کارمی بندند. اگرآنها چنین نکنند، اگر مردمشان در گرسنه گی، سرما، مریضی و بی سوادی به سربرند، پس این رهبران دموکرات نیستند و مهم هم نیست که چندبار “انتخابات” برگزارکنند.
دموکراسی درمقابل انتخابات درآفریقای امروز قراردارد، و مختصرا مربوط است به سرما، ناخوشی، گرسنه گی و بی سوادی و آنهائیکه رهبرند به مواظبت از مردم برمی خیزند و دردرجه اول و بیش ازهمه به نیازهای اولیه شان می رسند.
انتخابات درآفریقا معنای تفرقه بیانداز و حکومت بکن است، دربحران مدیریت، مدیریت بحران خلق شده درغرب برای اخاذی و غارت منابع آفریقا که هر روز بدتر می شود و دریک کلام سریعتر مشغول بلعیدن است.
ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ
-
ـ آش دموکراسی غربی آن قدر شورشده است که به قول معروف “خان هم فهمید!”:
صدای آمریکا : نوشته دنیس راس، انستیتو واشنگتن برای سیاست خاورنزدیک ـ 19 تیر 1392
واژه «بهار عربی» همیشه اسم بی مسمایی بود. تحول از یک حاکمیت استبدادی به استقرار دموکراسی هیچگاه یک تحول سریع نبوده است. دموکراسی واقعی فقط به معنای برگزاری انتخابات نیست و مستلزم پدید آمدن فرهنگ سیاسی مدارا و احترام به حقوق اقلیت ها و نیز نهادهایی است که حاکمیت قانون را اجرا کنند، باید آمادگی برای پذیرش نتیجه انتخابات، حتی به هنگام شکست به وجود بیاید، باید این آگاهی و شناخت ایجاد شود که حاکمیت به معنای توجه و انحصار قدرت در دست یک گروه و حذف بقیه نخواهد بود.
ارسالی از رفقای رنجبر
************