پرش به محتوا

اهمیت کلمبیا در آمریکای لاتین و جایگاه نیروی مسلح انقلابی کلمبیا (فارک) درآن از زبان یک چریک

farc1100

نظام جهانی سرمایه که بنابر خصلت‌اش بحران زا است در حال حاضر خود به یک بحران در زندگی بشر تبدیل شده است . میلیتاریسم ویران‌گر و گرسنه‌گی و فقر جهانی، همراه با خشونت ، بی‌کاری و بی خانمانی گسترده ، عروج بنیادگرائی های مذهبی ، شیوع اندیشه های شووینیستی ملی و نژاد پرستانه و بالاخره تخریب محیط زیست که از تبعات و عوارض عمل‌کرد این نظام است ، در اقصا نقاط جهان بیداد می‌کنند . این نظام که با پشت سر گذاشتن بحرانهای ادواری خود در گذشته ، اکنون با یک بحران ساختاری جهانی روبه‌رو شده است ، برای نجات خود تلاش می‌کند تمام گستره های سیاسی ، اقتصادی و فرهنگی بشر را به تسخیر درآورده و مردم جهان را در باتلاقهای آشفته‌گی ، آشوب و هرج و مرج امپراطوری ” نظم نوین جهانی ” مورد استثمار و ستم بیش از پیش گرفتارسازد .
اما کمونیستها ، نیروهای آزادی‌خواه و عدالت پرور و حتی بخشی از ملی گرایان استقلال طلب در سراسر جهان در تمام این دوره تسلیم نشده و مبارزات خود را در راه گسست از این نظام و یا اعتراض به بربریت سرمایه، سازمان داده اند . جنبش های سوسیالیستی و آزادی‌بخش ملی در قرن بیستم که محصول عمل و اندیشه های بشریت زحمت‌کش و ملت های استبداد زده دربند، درپیکار سهمگین طبقاتی و ملی علیه نظام جهانی بوده اند، امروز نیز در گستره های گوناگون و با شیوه های متفاوتی در سراسر جهان ازجمله درکشورهای پیرامونی نظیرعراق ، فلسطین ، نپال و…. در آسیا و یا ونزوئلا ، بولیوی، اکوادور و …، خود را به منصه ی‌ظهور می رسانند.
درشماره های پیشین “رنجبرماهانه”،  در بررسی جایگاه و اهمیت کشورهای خاورمیانه به‌ویژه کشورهای ” جلو جبهه ” ، اشاره کردیم که شکست پروژه‌ی آمریکا در خاورمیانه شرط لازم برای ایجاد شرایط مناسب در جهت ترقی ، رفاه و استقرارعدالت اجتماعی در کشورهای مناطق مختلف در جهان است. ولی این نکته به هیچ نحوی به این معنی نیست که ما به اهمیت مبارزاتی که امروز مردم مناطق مختلف جهان به‌ویژه در آمریکای لاتین ، به جلو می‌برند ، کم بها دهیم .
واقعیت این است که امروز توجه و حساسیت ابر قدرت افکار عمومی بین المللی منجمله جنبش های صلح و کارزارهای ضد جنگ به دلایلی روشن معطوف به افشاء و بررسی جنایات آمریکا در خاورمیانه ” برزگ ” گشته اند . ولی بررسی اوضاع نظامی و سیاسی در آفریقا و آمریکای لاتین نشان می‌دهند که نه تنها نظام جهانی در آن مناطق نیز به ویران‌گریهای نظامی ، تاراج منابع طبیعی و ملی شدت بخشیده، بلکه کمونیستها ، نیروهای دموکرات و بخش قابل توجهی از ملی گرایان استقلال طلب نیز در آن کشورها به مبارزات خود در جهت گسست از نظام جهانی، شدت بخشیده اند .
در بخش اول این نوشته ، بعد از اشاره به مداخلات نظامی دولت کلمبیا به مناطق مرزی کشورهای همسایه ( اکوادور و ونزوئلا ) در ماه مارس ٢٠٠٨ ، اهمیت ژئوپولیتیکی و اوضاع سیاسی و اقتصادی کشور کلمبیا و سیاستهای کمپرادوری حاکمان، آن‌را به‌طور مختصر مورد بررسی قرار می‌دهیم . سپس در بخش دوم ، جایگاه و چند و چون سیاستهای فارک را از زبان یکی از رهبران چریک آن سازمان بازگو می‌کنم‌.
مترجم و تنظیم کننده ـ ن.ناظمی.

از اواسط قرن نوزدهم و با اوجگیری جنبش های ضد استعماری در آمریکای لاتین تحت رهبری سیمون بولیوار ، کلمبیا که منطقه آمریکای مرکزی را به آمریکای جنوبی متصل می سازد ، اهمیتی ژئوپولیتیکی در کیفیت مبارزات مردم آن منطقه و در سیاست های امپریالیستی آمریکا پیدا کرد .
در حال حاضرنومحافظه کاران حاکم بر کاخ سفید با مسلح کردن ارتش کلمبیا تحت رهبری دولت آلوارو ارویبه، قصد دارند که با ایجاد یک سری جنگهای نیابتی – مرزی ” ساخت آمریکا “، دولت های ملی هوگو چاوز در ونزوئلا و رافائل کوریا در اکوادور را که در سالهای اخیر موفق شده اند که مردم خود را از مدار فلاکت بار ” حیاط خلوت ” آمریکا رهائی دهند ، سرنگون سازند .
دولت آمریکا از صف آرائی نیروهای نظامی کلمبیا در مرزهای ونزوئلا( شمال شرقی کلمبیا) و اکوادور ( جنوب غربی کلمبیا ) دو هدف مشخص دارد . یکم این‌که هیئت حاکمه‌ی آمریکا تلاش می‌کند تا با سرنگونی دولت های چاوز و کوریا، از گسترش اندیشه های رهائی‌بخش گُسست از حیاط خلوت آمریکا به دیگر کشورهای آمریکای لاتین جلوگیری کند . آمریکا از این‌که راه و روش چاوز و کوریا ممکن است به عنوان الگوهای مناسب رهائی مورد استفاده‌ی مردمان کشورهای آن قاره قرار گیرند ، هراس دارد . دوم این‌که آمریکا و ” همدستان ” کمپرادور او در کلمبیا ( اوریبه ، رئیس جمهور کلمبیا و همکارانش ) فارک را که در نتیجه‌ی مبارزات مسلحانه‌ی توده ای مداوم و پایدارش در ۴۴ سال گذشته ( ١٩۶۴-٢٠٠٨ ) موفق شده که بخش قابل توجهی از خاک کشور کلمبیا، به‌ویژه درمناطق مرزی کلمبیا با ونزوئلا و اکوادور، را از حاکمیت نظامی و سیاسی دولت مرکزی ( بوگوتا ) رها سازد ، یک خطر جدی و استراتژیک محسوب می‌دارند . مضافا کشور کلمبیا از نظر پیشینه‌ی تاریخی ( تجزیه و جدائی منطقه پاناما از بدنه کشور کلمبیا در سال ١٩٠٣ و به‌راه‌انداختن کانال پاناما توسط آمریکا ) و ملاحظات ژئوپولیتیکی  در صد سال گذشته به یکی از ارکانهای اصلی در پروژه‌ی ” حیاط خلوت ” و تسلط بلامنازع آمریکا بر آمریکای لاتین تبدیل شده است .
امروز کلمبیا به قول خاویه جرالدو توسط حامیان ” دمکراسی نسل کُش ” اداره می شود . در این ” دمکراسی ” ثروتمند ترین ١٪ جمعیت ، ۴۵٪ ثروت را در کنترل خود داشته و نصف زمینهای کشاورزی متعلق به ٣٧  نفر کلان ملاک است . اکثریت مردم کلمبیا معیشت زندگی خود را با استفاده از ٣٪ زمینهای کشت تامین می‌کنند.  در صورتی‌که ٣٪ ملاکین بیش تر از ٧٠٪ زمین ها را در اختیارخود دارند . ( رجوع کنید به : جیمس جی . بریتین ، “سازمان فارک در کلمبیا ” چاپ نیوبورک ، ٢٠٠۵ و خاویه جرالدو ” کلمبیا : دمکراسی نسل کُش ” ، چاپ نیوبورک ، ١٩٩۶ ) .
کلمبیا در کشت کوکائین مقام اول را در جهان دارد . بخش های بزرگی از مزارع کشت کوکائین عملا در حاکمیت و کنترل مافیاها و خانهای مواد مخدر قرار دارند . خانها و مافیاها هر یک صاحب ارتش های خصوصی شبه نظامی هستند که در سطوح مختلف و به‌طور نیمه علنی با رژیم اوریبه هم‌کاریهای نزدیک دارند . اوریبه خودش و اعضای خانواده اش به‌طور مستقیم با قاچاقچیان مواد مخدر ارتباط دارند .
در دهه‌ی ١٩٩٠، دولت کلینتون تحت نام ” برنامه‌ی کلمبیا ” ، وسائل نظامی عظیمی هم‌راه با “عملیات ویژه” ( اعزام سری متخصصین نظامی آمریکائی به کلمبیا برای آموزش و پرورش نظامیان کلمبیائی در جهت قتل عام و سرکوب سازمان فارک ) به بهانه ” جنگ علیه صدور و قاچاق مواد مخدر”، در اختیار دولت کلمبیا گذاشت . بعد از تسخیر کاخ سفید توسط نومحافظه کاران ، رژیم بوش ” برنامه‌ی کلمبیا ” را به ” برنامه‌ی پاتریوتو ” تغییر نام داده و بعد از آن در تجاوزات و حملات نظامی علیه پایگاه های سازمان فارک به‌طور مستقیم و علنی تحت نام ” مبارزه علیه تروریسم ” شرکت جُست . در سالهای ٢٠٠١-٢٠٠٢ ، آمریکا و متحدینش در ” اتحادیه اروپا ” به‌طور رسمی سازمان فارک را در لیست سازمانهای ” تروریست ” قرار دادند . ولی واقعیت این‌است که در کلمبیا مردم روستا و شهر پیوسته قربانی تروریسم دولتی – شبه نظامی رژیم هستند . به‌عنوان بخشی از تشدید کمپین های سرکوب‌گرانه علیه مردم کلمبیا ، رژیم بوش با هم‌دستی شبه نظامیان و نیروهای مسلح رژیم اوریبه، مرتکب تجاوزات متعددی منجمله ” سوزاندن زنده زنده‌ی کودکان ” و استفاده از ” اره برقی برای قتل دیگران ” شده‌اند . ( رجوع کنید به : جیمس بریتین ، ” فرار، جنگ و یا مرگ در کلمبیا : چگونه شبه نظامیان کودکان را زنده زنده سوزانده ودیگران را با اره برقی می‌کُشتند ، ” ـ نشریه ” کانتر پانچ ” ، شماره ١٢ و ١٣ مارس ٢٠٠۵ ) . مضافا ، بوگوتا و واشنگتن در جنگ خود علیه فارک و مردم کلمبیا از دود و بخار شیمیائی که قرار است برای انهدام کوکا به‌کار برند ، به‌عنوان یک اسلحه در جنگ علیه فارک استفاده می‌کنند .
در ماههای اخیر مسئله ای که به‌عنوان یک امر انسانی توجه مردم و رسانه ها را در جهان جلب کرده است ، تبادل زندانیان سیاسی و گروگانها از طرف رژیم و سازمان فارک می‌باشد . در ژوئن سال ٢٠٠٧ ، در جریان مذاکره برای آزادی ١٢ نفر از اعضای پارلمان کلمبیا که توسط فارک دستگیر و ” ربوده ” شده بودند ، یک واحد ضد چریکی که ترکیبی از نیروهای دولتی و شبه نظامیان بود با یک حمله تهاجمی علیه یکی از پایگاههای سازمان فارک ( که گروگانها در آنجا نگهداری می‌شدند ) باعث شد که یازده نفر ازنمایندگان عضو پارلمان ( گروگانها ) کشته شوند . رژیم اوریبه سازمان فارک را متهم به قتل گروگانها کرد . در صورتی‌که خبرنگاران خارجی گزارش دادند که گروگانها در جریان درگیریهای نظامی بین چریکهای فارک و مامورین انتظامی رژیم به‌طور تصادفی به هلاکت رسیده بودند .
در پائیز ٢٠٠٧ ، هوگو چاوز که رابطه ای دوستانه با سازمان فارک دارد ، به‌طور فعال برای آزادی دیگر گروگانها که سالها است در کمپهای فارک در داخل خاک کلمبیا نگهداری می‌شوند ، وارد مذاکره با رهبری فارک گردید . این مذاکرات باعث گشت که در ژانویه و فوریه ٢٠٠٨، دهها نفر از گروگانها آزاد گردند . به‌دنبال این پیروزی ، چاوز که فعالیتهایش مورد حمایت شخصیت های معروف بین المللی قرار گرفته است ، تقاضا کرده است که سازمان فارک به‌عنوان یک ” ارتش ” که دارای اهداف معین و منسجم سیاسی است ، مورد شناسائی مجامع بین المللی قرار گرفته و مثل سازمان آزادی‌بخش فلسطین ( در دهه های ١٩٧٠-١٩٩٠ ) در سازمان ملل نماینده در سطح ” ناظر ” داشته باشد . به عقیده چاوز اگر پیشنهاد او مورد تصویب مجامع و سازمانهای بین المللی ( مثل سازمان ملل متحد ، اتحادیه اروپا و سازمان کشورهای قاره آمریکا ) قرار گیرد ممکن است کلیه گروگانها در کمپ های فارک از یک سو و زندانیان سیاسی رژیم کلمبیا ( که عمدتا اعضای فارک هستند ) از سوی دیگر، بعد از یک سری مذاکرات آزاد گردند . پیشنهاد و تقاضای چاوز که از طرف پارلمانهای کشورهای ونزوئلا و اکوادور، سازمانهای متعدد چپ و مارکسیست های آمریکا و تعدادی از هنرمندان سینمای آمریکا ( مثل الیوراستون ، شان پن و….) مورد تائید و حمایت قرار گرفته است ، اگر مورد قبول مجامع و قوانین بین المللی قرار گیرد ، در آن صورت دولت کلمبیا و هم‌چنین سازمان فارک متقبل خواهند شد که قوانین بین المللی و کنوانسیونهای ژنو را در مورد زندانیان خود رعایت کنند .
اگر پیشنهاد چاوز مورد تائید سازمان ملل متحد قرار گیرد در آن‌صورت سازمان فارک نیز مثل سازمان آزادی‌بخش فلسطین به نشست های سازمانهای بین المللی ناظر اعزام خواهد کرد . ولی این پیشنهاد از طرف رژیم بوش ، رژیم اوریبه و اتحادیه اروپا رد شده است . نومحافظه کاران حاکم بر کاخ سفید سازمان فارک را یک سازمان ” تروریستی ” معرفی و ترسیم می‌کنند . آنها در تلاش هستند که با به‌راه انداختن یک جنگ نیابتی ( مسلح ساختن ارتش رژیم اوریبه و شبه نظامیان متعلق به خانها و مافیای مواد مخدر با پیشرفته ترین سلاحها منجمله سلاحهای شیمیائی ) نه تنها سازمان فارک را  سرکوب و منهدم سازند، بلکه دولتهای ملی چاوز و کوریا را نیز در ونزوئلا و اکوادور ساقط کنند .
هیئت های حاکمه آمریکا در براه انداختن جنگ های نیابتی برای پیشبرد پروژه جهانی خود ید طولائی در تاریخ صد ساله امپریالیسم دارند . آنها چندین بار با به‌راه انداختن جنگ های نیابتی در شبه قاره هندوستان ( از طریق پاکستان ) ، سپس در خاورمیانه ( از طریق اسرائیل ) و بعدا در جنوب قاره آفریقا ( از طریق کشور آفریقای جنوبی ) و هم اکنون در آفریقای شرقی و مرکزی ( از طریق اتیوپی ) توانسته‌اند به نفوذ و گسترش نظامی خود در آن مناطق شدت بخشند .
هدف نومحافظه کاران در این جنگ نیابتی ( حمله نظامی کلمبیا به اکوادور به بهانه تعقیب اعضای فراری فارک ) این‌است که مثل سناریوی عراق افکار عمومی بین المللی را فریب داده و با تحریف واقعیتها و اشاعه بهتان و دروغ چنین بنمایانند که دولت چاوز به سازمان فارک که یک سازمان ” تروریستی ” است ، کمک های عظیم نظامی و مالی می‌کند .
واقعیت اینست که چاوز و کوریا به عنوان دو رهبر ضد امپریالیست مثل اسلاف خود در دهه های ١٩۵٠ و ١٩۶٠ میلادی ( مصدق ، سوکارنو ، قوام نکرومه و….) با این‌که مخالف با مرام کمونیستی هستند ، ولی به هیچ‌وجه ضد کمونیست نیستند . آنها با این‌که معتقد به مبارزات وسیع نافرمانی های غیر مسلحانه و سیاست های پارلمانتاریستی هستند، ولی معتقدند که فارک یک سازمان تروریستی نبوده و نیست و خواسته های بخش اعظمی از مردم کلمبیا را نمایندگی می‌کند .
در این‌جا برا ی این‌که سازمان آزادی‌بخش فارک را که امروز عملا به یک دولت خودگردان بدیل در کلمبیا تبدیل شده است ، بیشتر و بهتر بشناسیم، نکات اصلی مطالبی را که یکی از رهبران چریک فارک ( رود ریگو گراندا ) درباره موقعیت سیاسی – نظامی و جایگاه فارک در کلمبیا مطرح ساخته است ، به‌طور مختصر توضیح می‌دهیم . این مطالب طی یک مصاحبه طولانی با گراندا در شهر هاوانا توسط ژان بالو که استاد تاریخ سیاسی در دانشگاه لوزان سوئیس است ، تهیه و تنظیم گشته است . نکات مهم این مطالب به قرار زیر هستند :
١ – فارک یک جنبش سیاسی – نظامی است که از حق حیات خود، یعنی قیام علیه رژیمی که یک نوع ” دمکراسی کاغذی ” را اعمال می‌کند ، استفاده  می‌نماید . عمل فارک عکس العمل به جنگی است که توسط هیئت حاکمه کلمبیا بر آن تحمیل می‌شود . تروریسم دولتی دهه هاست که توسط رژیم به عنوان ” مکانیسم انهدام ” علیه مردم به‌کار گرفته شده است .
٢ – بدون تردید منبع مالی جنگ علیه مردم را ثروتمندان کلمبیا تشکیل می‌دهند . فارک نیز با دستگیری بعضی ازاین ثروتمندان هزینه‌ی جنگ توده ای را ( از طریق اخذ مالیات از آنها ) تامین می‌سازد . همان‌طور که می‌دانید در کشورهایی مثل سوئیس و یا فرانسه و ممالک متحده اگر کسی از پرداخت مالیات سرپیچی کند بالاخره به زندان می‌افتد . امروز فارک در کلمبیا در حال ساختمان یک دولت جدید است و مردم پولدار و ثروتمند باید به این دولت جدید مالیات بپردازند . بدین شکل که اگر فردی ویا شرکتی ( منجمله شرکتهای خارجی ) در سال یک میلیون دلار ویا بیشتر درآمد و سود داشته باشند، باید ١٠٪ آن‌را در اختیار جنبش قرار دهند . اگر کسانی از این امر بعد از اخطار از طرف مامورین امور مالی فارک ، سرپیچی کرده و از دادن مالیات خودداری کنند ، در آن‌صورت دستگیر و به زندان فرستاده می‌شوند . ما در مذاکرات خود با خویشان و آشنایان این زندانیها به توافق رسیده ایم که اگر این افراد ثروتمند تقبل کنند که مالیات خود را در وقت مناسب در اختیار ماموران امور مالی فارک قرار دهند، آزاد خواهند گشت و لاجرم تعداد این نوع زندانی ها به تدریج کاهش پیدا خواهد کرد .
٣ – سازمان فارک که در حال حاضر در پروسه‌ی ایجاد و ساختمان نهادهای مختلف یک دولت جدید است ، همیشه یک جنبش ” متکی به‌خود ” بوده است . به عبارت دیگر ، این جنبش از منابع متعلق به خود تغذیه کرده و عمل می‌کند و هیچ‌وقت وابسته به هیچ نوع کمک مالی ازمنابع خارجی نبوده است . این جنبش دارای نهادهای اقتصادی مستقل منجمله نیروها و منابع تولیدی متعلق به خود است و این امر فارک را قادر ساخته است که روی پای خود ایستاده و نه تنها به بقای خود در ۴٣ سال گذشته ادامه دهد ، بلکه پایگاههای خود را به عنوان یک ” دولت خودگردان بدیل ” دربین اقشار مختلف مردم کلمبیا در شهرها و روستاها گسترش دهد .
طی حداقل سه دهه‌ی گذشته، فارک منابع مالی خود را به عنوان یک دولت خودگردان بدیل چندگانه ساخته و در حیطه های گوناگون سرمایه گذاری کرده است که اهم آنها عبارتند از : تولید محصولات کشاورزی ، استخراج معادن ، وسایل حمل ونقل ، دامداری ، امور عمرانی راه و ساختمان و ….
۴ – کشور کلمبیا در دوره‌ی رسوخ و گسترش سیاست های نئولیبرالیستی ” بازار آزاد ” که توسط دولت به زور سرنیزه بر مردم و به‌ویژه زحمت‌کشان روستاها ، اعمال گشت ، دست خوش تغییرات بزرگی قرار گرفت . در پروسه این دگردیسی میلیونها دهقان مجبور شدند که به‌خاطر بقای خود و فرار از گرسنه‌گی به تولید محصولاتی روی آورند که بازار آزاد نئولیبرالی از آنها می‌خواست . به کلامی دیگر، در نتیجه‌ی هجوم کمپانیهای فراملی ، اکثر دهقانان از کشت محصولات سنتی کشاورزی خود مثل قهوه ، ذرت ، موز ، پنبه و… محروم شده و اجبارا به کشت کوکا روی آوردند .
چون فارک عمدتا یک جنبش روستائی است در نتیجه با این واقعیت درتماس مستقیم قرارداشت و هیچ حقی نداشت که از دهقانان بخواهد که از کشت به اصطلاح محصولات مخدر دست بردارند، مگر این‌که یک بدیل قابل اجرا و مناسبی را ارائه می‌داد . بدین مناسبت جنبش فارک در سالهای ١٩٩٩ – ٢٠٠٢ طی مذاکراتی با نمایندگان رسمی کشورهای کانادا ، اتحادیه اروپا ، ژاپن و سازمان ملل متحد ( آمریکا از شرکت دراین مذاکرات خودداری کرد ) پیشنهاد داد که دولت کلمبیا به عوض اعمال زور و سرکوب از مجامع بین المللی بخواهد که در روستاهای کلمبیا به سرمایه گذاری در امور اجتماعی ، بهداشتی و آموزش و پرورش پرداخته و به تدریج کشاورزان را ترغیب کنند(!) که از کشت خشخاش و کوکا خودداری نمایند . ولی دولت کلمبیا حاضر نشد که با پیشنهاد فارک که بدیل مناسبی در جهت بهبود وضع معیشتی دهقانان بود ، موافقت کند و به بدیل خود که زورگوئی و سرکوب بود ، ادامه داد . در صورتی‌که اگر این پیشنهاد قبول شده و به مورد اجرا گذاشته می‌شد امکان زیادی بود که در آینده به عنوان یک الگو از طرف شرکت کننده‌گان در آن نشست ها در کشورهای دیگر قاره آمریکا – اکوادور، پرو ، کلمبیا و… – که با این مسئله روبه‌رو هستند ، نیز پیاده شود .
مضافا فارک معتقد است که جوامع بین المللی منجمله دولت کلمبیا ، باید برای حل مسئله مواد مخدر ، کشت و فروش آن را قانونی سازند . چون کشت و فروش این مواد غیر قانونی و زیرزمینی است در نتیجه در صد سود آن در انباشت سرمایه ” محیرالعقول ” و نجومی است . در حال حاضر تحقیقا ۶٨ میلیارد دلار پول در جهان به‌خاطر قاچاق مواد مخدر در گردش است و واقعیت اینست که بعضی ها حاضرند به هر جنایتی دست بزنند تا بلکه به بخشی از این پول دسترسی پیدا کنند . بدون تردید –  قاچاق مواد مخدر در وحله‌ی اول یک مسئله‌ی اقتصادی است. ولی می‌توان آن‌را از طریق ارائه‌ی یک پیشنهاد سیاسی حل کرد . با قانونی ساختن تولید وفروش مواد مخدر درصد سود سرسام آور آن کاهش فوق العاده ای خواهد کرد و در نتیجه انگیزه برای سرمایه گذاری در کشت و تولید آن نیز به‌طور قابل توجهی نزول خواهد یافت و دولت ها موفق خواهند شد که بازار فروش و صدور آن‌را کنترل کنند . در دهه‌ی ١٩٣٠ قانونی ساختن تولید وفروش ویسکی در آمریکا و سپس در اوائل دهه‌ی ١٩۵٠ قانونی ساختن تولید و فروش خشخاش در چین ، نتایج و پی‌آمد های مثبت و مناسبی نصیب دولت ها و مردم ساخت . به هر رو، جنبش فارک به عنوان یک دولت خود گردان بدیل، هیچ نقشی در قاچاق ، تولید ، حمل و نقل ، تجارت و یا صدور مواد مخدر ندارد . برعکس ، فارک همیشه آمادگی خود را برای هم‌کاری با جوامع بین المللی منجمله دولت ممالک متحده ، در جهت حل مسئله قاچاق مواد مخدر که به سان مرض وبا است ، اعلام کرده است .
۵ – باید اشاره کرد که در حال حاضر کلمبیا سومین کشور بزرگ دریافت کننده‌ی مهمات نظامی از آمریکا ( بعد از اسرائیل و مصر ) است . در دوره‌ی ” برنامه کلمبیا ” ، دولت کلینتون ۵. ٧ میلیارد دلار قرض در اختیار دولت کلمبیا برای خرید اسلحه قرار داد . در همان دوره ( ١٩٩۵-٢٠٠٠ )، دولت کلمبیا ١٢٪ مالیات برای جنگ را در کشور عملی ساخت و در سال جاری ( ٢٠٠٧) آن رقم ٨٪ افزایش یافته است . علیرغم  میلیاردها دلار هزینه‌ی جنگی ، دولت عاجز است که ضربه‌ی تعیین کننده ای بر پیکر سازمان فارک وارد آورد . تاریخ فارک که در سال ١٩۶۴ در ایالت مارکتالیا تاسیس یافت ، نشان می‌دهد که دولت های آمریکا و کلمبیا نتوانستند در سرکوب و انهدام فارک با کامیابی روبه‌رو گردند . درحال حاضر دولتیان آمریکا و کلمبیا به این امر اذعان دارند که پروژه‌ی آنها درمورد سرکوب فارک با شکست روبه‌رو گشته است . به کلامی دیگر ، پیروزی نظامی علیه فارک از طرف آمریکا و دولت کلمبیا دراین مدت ناممکن گشته است . تجربه‌ی جنگی و نظامی فارک در چهل و سه سال گذشته از یک سو و نقش رهبری و رزمنده‌گان فارک از سوی دیگر در شکست پروژه‌ی آمریکا و دولت کلمبیا نقش بزرگی بازی کرده اند . باید خاطر نشان ساخت که تجربه‌ی فارک ( مقاومت و مبارزه‌ی پایدار و مداوم آن در سالهای گذشته ) هم در آمریکای لاتین و هم در جهان بی نظیر بوده است . بدون تردید جنبش فارک در دوره‌ی ” جنگ سرد ” از موهبت هم‌بسته‌گی کشورهای سوسیالیستی و ” بلوک شرق ” برخوردار بوده است . ولی امروز بعد از گذشت نزدیک به بیست سال از فروپاشی و تجزیه شوروی و ” بلوک شرق ” و تبدیل چین توده ای به یک کشورسرمایه داری ، فارک نه تنها به مقاومت و مبارزه علیه تمام موانع و ناملایمات ادامه داده، بلکه در این مدت زمان به تنهایی وبا اتکاء به خود موفق شده بخش های مهمی از کشور کلمبیا را از قیمومیت و کنترل دولت مرکزی ( بوگوتا ) خارج سازد و در آن ها پایه های یک دولت خودگردان بدیل را بنا نهد .
دولت بوگوتا راه دیگری به غیر از تجدید روابط و مذاکره با جنبش ندارد . رژیم نمی تواند فارک را از نظر نظامی نابود سازد و در نتیجه تنها راه حل برای پایان جنگ و آغاز صلح، مذاکره با جنبش و انتخاب یک راه حل سیاسی است .
۶ – چهل و سه سال پیش، زمانی‌که فارک به‌وجود آمد، بدنه‌ی اصلی آن عمدتا یک سازمان و جنبش روستائی – دهقانی بود . در این مدت کشور کلمبیا دستخوش تحویل و تحول قرار گرفته و امروز نزدیک به ۶۵٪ مردم کلمبیا در شهرها زندگی می‌کنند . ولی اکثریت عظیمی از ساکنین این شهرها را توده های فرودست تشکیل می‌دهند که دائما مورد تجاوز و تهاجم نیروهای امنیتی دولت و ارتش های خصوصی و شبه نظامیان قرار می‌گیرند . درمبارزه علیه این تجاوزات، فارک موفق شده که بخش قابل توجهی از فرودستان شهری، به‌ویژه زاغه نشینان را در سازمانها و کانون های دمکراتیک اجتماعی و فرهنگی متشکل ساخته و رهبران آن تشکلها را در ارتباط مخفی با حزب کمونیست کلمبیا که کاملا مخفی است ، قراردهد . فارک در ضمن موفق شده که بخش عمده ای از دانش آموزان و دانش‌جویان را در ” جنبش بولیواری ” سازمان داده و توسط آنها در جنبش های دانش‌جویی ، کارگری ، دهقانی و زنان حضور فعال داشته باشد . در این برهه از تاریخ ، فارک با حمایت این جنبش های اجتماعی، خود را برای گسترش خیزش ها و قیام های توده ای شهری آماده می‌کند . هدف فارک ازاین تدارکات، برپائی یک دولت جدید آشتی ملی تحت رهبری حزب کمونیست کلمبیا است که زیر زمینی و کاملا مخفی است .
٧ – در طول بیست سال گذشته ، با این‌که فارک یک جنبش اساسا روستائی باقی مانده است ولی با اتحادیه های کارگری و شوراهای زنان هم‌کاری‌های نزدیک داشته و موفق شده است که شرکت زنان را از ١۴٪ در دهه‌ی ١٩٨٠ به ۴٠٪ نیرو در صف چریکها افزایش دهد . اکثر زنان پیش از این‌که به صف چریکها پیوسته و مسلح شوند یک دوره‌ی طولانی کار و فعالیت در جنبش ها و شوراهای زنان و سپس یک دوره‌ی ویژه آموزشی در امور سیاست را پشت سر می‌گذارند . فارک معتقد است که زنان و مردان باید پیش ازدسترسی به اسلحه یک دوره آموزشی سیاسی دیده و به اعتلای آگاهی در مورد چرائی و ضرورت استفاده از اسلحه دست یابند . زنان نقش مهمی را در سازمان فارک ایفاء می‌کنند . این اولین بار در تاریخ مبارزاتی و مسلحانه توده ای جهانی است که زنان ۴٠٪ کل اعضای رزمنده‌ی یک سازمان را تشکیل می‌دهند . چه در جبهه‌ی کارزار و چه در پایگاه‌های پشت جبهه ، آنها نمونه های صمیمیت ، فداکاری ، هم‌بسته‌گی و … بوده و بخش اعظم مبارزه و بقای انقلاب جنبش فارک را به عهده دارند .
٨ – فارک که چهل و سه سال پیش به عنوان یک تشکل چریکی روستائی تشکیل شد ، امروز به یک ” دولت خودگردان بدیل ” تبدیل شده است . این دولت – ملت بدیل تمامی اجزاء و نهادهای جامعه مدنی – سازمانهای توده ای ، اتحادیه های کارگری ، نهادهای مالی ، تجارتی و سرمایه گذاری ، اداره ازدواج و طلاق ، دادگاههای کشوری و محلی و… – و ارتش و قوای دوگانه دولت – پارلمان و دادگستری – را دارا می‌باشد . مردم ، فارک را به عنوان نه تنها یک جنبش، بلکه یک دولت خودگردان قبول دارند . دولت آمریکا و رژیم کلمبیا در مورد فارک و آینده‌ی کلمبیا دو راه روشن و معین در مقابل خود دارند . آنها یا باید به جنگ علیه فارک مثل ۴٣ سال گذشته ادامه دهند و یا با سازمان فارک وارد مذاکره شده و حق تعیین سرنوشت مردم کلمبیا را بپذیرند . تبادل زندانیان بین دولت بوگوتا و فارک شاید فرصت مناسبی برای آغاز این مذاکرات در جهت استقرار صلح و عدالت اجتماعی در کلمبیا باشد . فارک امیدوارانه منتظر است که مجامع بین المللی ، دولتها و ملتها ، احزاب و سازمانهای چپ در این امر – پایان جنگ و آغاز مذاکره صلح – از خواسته های دولت خودگردان فارک و اکثریت مردم کلمبیا حمایت کنند .
منابع
١ – ماهنامه ” مانتلی ریویو ” ، شماره سپتامبر ٢٠٠۵ .
٢ – نشریه ” کانتر پانچ ” ، ١٢ و ١٣ مارس ٢٠٠۵ .
٣ – “مصاحبه ژان باتو با رود ریگو گراندا ” در ماهنامه ” مانتلی ریویو ” ، شماره مارس ٢٠٠٨ .

%d وب‌نوشت‌نویس این را دوست دارند: