نابرابری اجتماعی و جهان سومی شدن آمریکا

20130625-211654.jpg

1ـ فقر وسیع توده ها

استفان لندمن ، 12 مه، 2013 ، تحقیقات جهانی

دین بیکر، مدیر مرکز اقتصادی و سیاستهای پژوهشی، فقر سراسری در آمریکا را « رشد صنعت جدید » می خواند. امروز موقعیت دولت آمریکا بسیار اسفناک است.

جان ویلیامز، در آخرین تحلیل خود در روز سوم مه گفت، « ارقام مربوط به اشتغال و بیکاری در ماه آوریل حرف پوچ و یاوه ای بیش نبود: اقتصاد آمریکا هم چنان با مشکل جدی ادامه خواهد داشت ».

حدود 23 درصد از آمریکائی ها مایل به کارند ولی موفق به پیدا کردن شغل نمی شوند. بسیاری از مشاغل موجود، موقت یا پاره وقت، با مزد کم، فقرآمیز یا با هیچ مزایائی و بدون هیچ آینده ای می باشند. به طور کلی شرایط در حال وخیم تر شدن است.

دیگر اثری از مشاغل دولنی، ایالتی و شهرداری ها نیست. تعداد6 هزار شغل ساختمانی ایجاد شد. وابداً هیچ گونه کار تولیدی بوجود نیامد. بسیاری از مشاغل تولیدی در خارج از مرزها می باشند. این مشاغل تولیدی به خارج از مزرهائی که مزد کم می پردازند، منتقل شده اند.

دیوید روزنبرگ، اقتصاد دان، ماه آوریل را « گزارش حقوق و مزد پوتمکین » می نامد، او سئوال می کند، «درآمدها در کجا پنهان شده اند »؟، حد متوسط مزدها 4. 0% کاهش یافته است. از اکتبر گذشته تابه حال این بزرگترین کاهش بود.

گراهام سامرز، تحلیل گر بازار، در مورد « واقعیت حقیقتاً وحشتناک اقتصادی » و تحت عنوان تعداد شغل ماه آوریل صحبت کرد. ایام کار در هفته به طور متوسط 5.2 ساعت کاهش یافت. حد متوسط ایام کار تولیدی در هفته 3. 0% ساعت کاهش یافت.

ساعت کمتر کار در هفته به طور کلی 15 دقیقه می باشد. کار برد آن در مورد بخش خصوصی، « معادل بیش از 21 میلیون ساعات کار از دست رفته در یک ماه می باشد. »

این بزرگترین کاهش از ماه آوریل 2009 تا به حال می باشد. در آن زمان، اقتصاد کاملاً در حال انفجار بود. معادل عددی آن برابر با اخراج بیش از 718 هزار نفر از کار بود.

این نحوه ای است که شرکتها با رکود اقتصادی برخورد کردند. « آنها شروع به بیکار سازی به طور انبوه نمی کنند، آنها کاری که می کنند این است که ساعات کار را ذره ذره کاهش می دهند. »

اخراچ به صورت انبوه در طول « رکود تمام عیار» صورت می گیرد. مرحله اول هم اکنون « در حال اتفاق است. » علائم به طور روشن و واضح این را نشان می دهد.

بازارها دل خوش کننده می باشند. آنها شرایط وخیم تری را که در انتظار ماست پنهان می سازند. رکود شدید اقتصادی نا دیده گرفته شده است. این رکودها در سال های 2000 و 2008 رُخ دادند. علائم هشدار دهنده به طور شومی مثل گذشته هستند.

پیتر بی ادلمن، مدیریت مرکز دانشگاه جورج تاون در مورد فقر، نابرابری اجتماعی و سیاست عمومی را به عهده دارد. او معتقد است، « کار با درآمد کم » در آمریکا، « همه جا گیر» شده است.

پال کریگ رابرتس اظهار داشته است، آمریکا « به فقر زدگی نزول کرده است. » میلیونها نفر از مردم در تلاشند که فقط به هر طریقی که شده امرار معاش کنند. بسیاری از مردم « با مشکل پزشکی یا ازدست دادن شغل و با بی خانمانی روبه روهستند. »

برخی از کالج ها و دانشگاه ها شغل کمک استادی را ارائه می دهند. حقوق اینان، « 10 هزار دلار یا کمتر در سال » می باشد. زمانی آموزش و پرورش به عنوان « راهی برای خروج از فقر بود » این راه و روش به طور فزاینده ای منعکس کننده شرائط موجود می باشد. همین طور در مورد سرباز گیری هم صادق بود. آنها راه بسیار سخت و نا امید کننده ای را برای یافتن کار طی می کنند.

اختلاف ثروت مابین آمریکائی ها اسفناک است. 1% فوقانی جامعه بیش از نصف ثروت کل جامعه را دراختیاردارد. سهم 90% جامعه رو به کاهش می باشد. نا برابری های اجتماعی شرایط امروز آمریکا را رقم می زند. این شرایطی است بی سابقه یا نزدیک به آن.

این شرایط موجود امروزه برابر با شرائط بسیار سخت قرن نوزدهم می باشد. شرائط رکود طولانی به طور روز افزون بر میلیونها نفر از انسانها تأثیر گذاشته است. فقر، بیکاری، بی خانمانی و گرسنگی نزدیک به سطوح رکورد زنی رسیده است.

سیاستهای اجتماعی مخرب دولت مسئول کل این نابسامانی ها می باشد. فقط ثروت و حق ویژه مخصوص است که اهمیت دارد. خانواده های عادی قربانی می شوند. نیازهای مردم به گدایی تبدیل می شود.

نابرابری اجتماعی نها دینه شده است. حدود 100 میلیون آمریکائی در سن اشتغال بیکار هستند. بسیاری دیگر به مشاغل چندین ساعت کار در هفته اشتغال دارند. میلیونها نفر از مردم روزانه برای پرداخت اجاره، وام مسکن، برآمدن از عهده هزینه های پزشکی، گرم نگهداشتن منزل و برآمدن از عهده سایر هزینه های روزانه سخت تلاش می کنند.

ثروت 1%ی ها در آمریکا بیشتر از 95% پائینی ها می باشد.درمقایسه با تمام کشورهای توسعه یافته، نابرابری درآمد در آمریکا به مراتب بیشتر می باشد. بیش از 75% آمریکائیها بین از یک چک پرداختی تا چک دیگر زندگی می کنند.

سیاست نئولیبرالی خشونت آمیز است. توافق و هم دستی دو حزب نیروئیست که آن را تغذیه و نهاد ینه می کند، درست زمانی که کمک های حیاتی سخت مورد نیاز است. چنین عملکردی برابر است با جنگی علیه میلیونها نفر از مردم.

در مقایسه، اوباما از بدترین سیاستهای جورج بوش نیز پیشی گرفته است. او شرایط میلیونها خانواده را خرد و متلاشی کرده است. او این کار را به خاطر خدمت به منافع و منابع پولی یعنی شرکتهای عظیم انجام می دهد. آنها اوباما راخریده اند. هر آن چه که آنها می خواهند، به راحتی از اوباما دریافت می کنند.

اوباما آمریکا را به جهان سوم تبدیل می کند. او از نظر ایده ئولوژیکی بیش از حد در بالا قرار دارد. او جنگی را علیه استاندارد زندگی همگان شروع کرده است. او قرار داداجتماعی کشور را نشانه گرفته است.

او به نیازهای روبه رشد مردم بی اعتنا است. او آمریکا را به سمت ظلم و تباهی می برد. این شرائط هم اکنون شرائط دزد سالاری است. این شرائط هم اکنون توسط کلاه برداران شرکتهای بزرگ انجام می گیرد. هم دستی و توافق دو حزبی به آنها اجازه می دهد هرکاری را که می خواهند سرخودی انجام دهند. سودها خصوصی شده اند، ضرر و زیانها اجتماعی می شوند. صاحبان بانکها در رأس این سلسله مراتب قرار دارند.

مردم عادی استثمار می شوند. خشونت نظم نوین جهانی را ظاهری دمکراتیک می پوشاند. اتحادسه گانه آن خدمات عمومی را حذف می کند، حکم سرمایه داری غارت گر، سرکوب سخت در مورد غیر باوران را اعمال می نماید.

آزادی، سریعاً در حال ناپدید شدن است. در داخل حباب بهشت قراردارد. درخارج ازآن جهنم بدبینان است. آمریکا هیچ وقت زیبا نبود. در حال حاضر این کشور بد تر از هر زمان دیگری در عصر مدرن می باشد. منافع پولی همه چیز را تحت کنترل دارد. سیاستهای انتخاباتی کار نمی کنند. واشنگتن بیش از حد نابود کننده، فاسد و ناکارآمد برای راه اندازی است. امتیاز و حق ویژه نهادینه شده است. تغییر اجتماعی سودمند قابل تحمل نیست. خشونت دولت پلیسی از آن جلوگیری می کند.

نیروی موجد نابرابریها، فساد را ترویج می کند. این هم چنین اقتصادی است مخرب. آمریکا سالهاست که رو به زوال و انحطاط قرار گرفته است. ثروت خصوصی در مقابل منافع مردم است. چند دهه است که بُرد با ثروت خصوصی می باشد.

از نظر مالی نسل جوان به مراتب بد تر از نسل مسن تر از خود می باشد. مزدها با تورم و شرایط واقعی هم خوانی ندارند. مشاغل با درآمد بالا اصلاً وجود ندارند. مشاغل کم درآمد جایگزین آنها شده اند.

نابرابریهای اسفناک اجتماعی وجود دارد. جریان تند این شرایط وخیم به سمت پائین هم چنان ادامه دارد. چشم اندار آینده تیره و تار است. آمریکا به نظر می رسد که در جهتی در حرکت است که بسیاری از بشریت با آن روبه رو است.

حد اقل 80 درصد از مردم با حد اقل روزی 10 دلار زندگی می کنند. بیش از 3 میلیارد نفر با کمتر از 2.5 دلار در روز زندگی می کنند. بیش از 80 درصد ازمردم در کشورهائی که در آن نابرابری درآمد در حال افزایش است زندگی می کنند.

40 درصد از فقیرترین جمعیت جهان کمتر از 5 در صد از درآمد جهان را دارند. 20 در صد پائینی ها فقط 1.5 در صد از درآمد جهان را دارا می باشند. ولی 20 در صد فوقانی ها، 75 در صد درآمد را به خود اختصاص داده اند.

طبق گزارش یونیسف، 22 هزارنفر از کودکان فقیر به طور روزانه می میرند. آنها « مرگ بی سرو صدائی را در برخی از فقیرترین روستاها بر روی زمین، به دور از تحقیق و وجدان مردم جهان دارند. با فروتنی و ضعف در این زندگی، مرگ این شمار در حال مرگ حتی بیشتر نامرئی می شود.»

حدود 28 درصد از کودکان در کشورهای درحال توسعه کم وزن، دچار سوء تغذیه ویا از رشد باز مانده اند.

ده ها میلیون از کودکان فقیر به مدرسه نمی روند. در آغار هزاره جدید، نزدیک به یک میلیارد نفر بی سواد بودند.

کمتر از یک در صد از آن چه که هزینه سلاح های جهان می شود، می تواند آموزش ابتدائی برای همگان را فراهم کند.

بیماریهای عفونی قابل پیش گیری سبب جان باختن میلیونها نفر در سال می شود. آب آشامیدنی غیر بهداشتی، و عدم وجود بهداشت اولیه نیمی از جمعیت دنیا را تحت خطر قرار داده است.

اسهال و دیگر بیماریهای مرتبط با آب آشامیدنی سالانه حد اقل سبب مرگ و میر 1.8 میلیون کودک می گردد. تقریباً نیمی از جمعیت در کشورهای درحال توسعه، مشکلات مربوط به آب و یا سلامتی بهداشت را تجربه می کنند.

حدود یک سوم از کودکان در کشورهای در حال توسعه سرپناهشان ناکافی است. از هر هفت نفر، یک نفر از آنها دسترسی به مراقبت های بهداشتی دارند. و بیشترین آنهائی هم که به اصطلاح دسترسی دارند، بسیار ناچیز است.

در سال 2003 ، 10.5 میلیون کودک قبل از سن پنج سالگی در گذشتند.

75 در صد از مردمی که روزانه با کمتر از یک دلار زندگی می کنند. در سال 2005 ، یک سوم آنها در شرایط زاغه نشینی زندگی می کردند.

حدود 1.6 میلیارد از مردم به برق دسترسی ندارند. به طور کلی میلیاردها نفر فاقد نیازهای اساسی زندگی می باشند. انعکاس چنین شرایط زندگی خود را به مراتب کمتر از حد متوسط طول عمر نشان می دهد، و هم چنین، نسبت مرگ و میر کودکان و نوزادان به مراتب بالا تر از حد معمول می باشد.

آینده آمریکا ممکن است شبیه آن کشورهائی از جهان باشد که هم اکنون مدام با آن مواجه اند.مسابقه آن به سمت پائین برای میلیونها نفر مطمئناً در حال رشد است.

اعمال سیاست ریاضت کشی این تعداد از مردم را سالانه افزایش می دهد. به طور کلی، اوضاع رو به وخیم ترشدن است ونه رو به بهترشدن.

(تکیه روی کلمات درسرتاسر مقاله از ما است)

********

2ـ روایت به مراتب بزرگتری در پشت رسوائی جاسوسی آسوشیتد پرس

حمله به مطبوعات در ایالات متحده آمریکا

، مرکز تحقیقات، ۲۱ می، ۲۰۱۳ واشنگتن بلاگ

شما می دانید که وزارت دادگستری آمریکا خطوط تلفنی آسوشیتد پرس را تحت کنترل شنود داشت.

شما ممکن است شنیده باشید که دادستان کل ایالات متحده مطمئن نیست چند بار پرونده های خبرنگاران ضبط شده است.

شما ممکن است فهمیده باشید که وزارت دادگستری کسی را که اسناد محرمانه در مورد کره شمالی را برملا ساخته باشد، تحت پیگرد قانونی قرار می دهد….و هم چنین خبرنگارو گزارشگر ارشد واشنگتن رسانه خبری فآکس، کسی که اسناد محرمانه را به او گفت، گزارش کرد. طوری که روزنامه واشنگتن پست خاطرنشان می سازد:

{بازرس های وزارت دادگستری} از سوابق پرونده های امنیتی از کارت الکترونیکی برای ورود به ساختمان وزارت امور خارجه به منظور تحت کنترل قرار دادن آمد و رفت خبرنگاران به وزارت امور خارجه استفاده کردند، این طبق استشهاد تازه به دست آمده از دادگاه می باشد. آنها زمان تماسهای او را با مشاور امنیتی وزارت امور خارجه که مشکوک شده بودند که گزارشات محرمانه وزارت امور خارجه را به اشتراک گذارده ، مورد کنترل قرار دادند. آنها حکم جستجوی ایمیل های شخصی این خبرنگار را بدست آوردند.

شما ممکن است خوانده باشید که بازرس کل وزارت دادگستری امروز گزارش جدیدی را منتشر ساخت که خاطرنشان می سازد دادستان سابق آمریکا از ایالت آریزونا، دنیس بُرک سندی را به بیرون درز داد به این منظورکه عملیات سریع ومتلاطم برملا کننده اسناد محرمانه، جان داُدسون را رسوا کند، با نتیجه گیری:

ما اعتقاد داریم که این خلاف کاری فاحش بوده، به دلیل اینکه تلاش مسلٌم دنیس بُرک به منظور بی اعتبار کردن افشاگریهای قابل توجه دادسون در مورد شکست عملیات سریع و خشمناک بوده است. ما در ادامه براین باوریم که اهمیت اقدامات بُرگ در عرض چند روز پس از اینکه او به کول، معاون دادستان کل گفت که مسئولیت خود برای افشای غیر مجاز سندی توسط دفتر اوبه نیویورک تایمز را قبول می کند و کول به او اخطار داد که چنین افشاگری نباید رُخ دهد تشدید پیدا کرد. بُرک هم چنین از زمان بی پرده گوئی خود در مورد یادداشت غیر رسمی دادسون مطلع بود که تحت بازرسی ئو آر پی به خاطر رفتارش در ارتباط با افشاگری پیشین به نیویورک تایمز قراردارد. به عنوان یک مقام سطح بالای وزارت امور خارجه، بُرک به تعهدات خود واقف بود که می بایست سیاستهای اداره خود و وظیفه خود برای دنبال کردن دستورالعمل معاون دادستان کل، کسی که سرپرست فوری بُرک بود را رعایت کند.

اما، در طول دو سال گذشته، رسوائی های زیاد همانندی موجود بوده است. به عنوان مثال:

ـ اخیراً پنتاگون خبرنگاران روزنامه USA Today را لکه دار کرد به خاطر این که آنها درمورد تبلیغات غیر قانونی پنتاگون تحقیق و بررسی به عمل آورده اند.

ـ گزارشگرانی که معترضین اشغالگر را پوشش می دادند، هدف دستگیری قرار گرفتند.

ـ کاخ سفید بوش با تمام قوا سعی می کردند که مأمورین سازمان سیا، وبلاگ نویسان و هرکس دیگری که از جنگ و تجاوز به عراق انتقاد می کرد را لکه دار کنند.

پس از اینکه کریس هجز، روزنامه نگاری که برنده جایزه پولیتزر شد، روزنامه نگار دیگری به نام نائومی ولف، دانیل الزبرگ، افشاکننده اسناد محرمانه پنتاگون و دیگران از دولت شکایت کردند که تخفیفات “مجاز بودن قانون دفاع ملی” را برای بازداشت نامحدود شهروندان آمریکائی مقرر کنند – قاضی از وکلای دولت، پنج بار سئوال کرد که آیا می توان روزنامه نگارانی مانند هجز را به سادگی به خاطر مصاحبه و پس از آن نوشتن در مورد افراد مخرب به طور نامحدودی بازداشت کرد؟ دولت حاضر به قبول این نشد که روزنامه نگارانی مثل هجز بدون هیچ گونه حق صحبت و مشورت با وکیل خود به سیاه چالی برای بقیه زندگی خود نخواهند افتاد.

ـ یک خبرنگار الجزیره – که به هیچ وجه به هیچ گروه تروریستی متصل نبود – در گوانتانامو به مدت شش سال زندانی شد….تا ایالات متحده در مورد شبکه خبری عربی اطلاع حاصل کند.

ـ در واقع، خبرنگارانی که حتی با افشاکننده گان اسرار محرمانه صحبت کرده باشند، ممکن است به عنوان تروریست با آنها برخورد شود.

هم چنین در تلاشی برای محافظت بانک آمریکا از تهدید افشاء گری ویکیلیکس در مورد تخلف این بانک، وزارت دادگستری به بانک آمریکا گفت: شرکت حقوقی مخصوصی را برای ایجاد تیمی از وکلای ماهر برای خراب کردن ویکیلیکس به کار بگمارد .

مؤسس ویکیلیکس، جولیآن آسانژ به خاطر فاش کردن اطلاعات افشاکننده گان اسرار محرمانه به مجازات اعدام محکوم شد، اطلاعاتی که کسانی را که در قدرت می باشند ناراحت می کند…. آن هم توسط یک خبرنگار.

اما، – هرآن چه که شما در مورد ویکیلیکس فکر می کنید – آن یک قناری در معدن ذغال سنگی است که در به در به دنبال گزارشگران می باشد. به طور خاص، دادستان کل سابق، موکاسی گفت ایالات متحده باید جولیآن آسانژ را تحت پیگرد قانونی قرار دهد به دلیل این که تعقیب او “آسان تر” از تحت تعقیب قراردادن نیویورک تایمز می باشد.

پس از آن، کنگره آمریکا لایحه ای را گذراند که می تواند حتی خبرنگاران رسانه های اصلی را برای انتشار اطلاعات به بیرون مسئول بداند.

گلن گرین والد روزنامه نگار و وکیل سابق قانون اساسی امروز متذکر شد:

کارن تومالتی،از روزنامه واشنگتن پست که می گوید « الترناتیو “توطئه گری” به دریافت کننده گان اطلاعات این است: فقط آنچه را که دولت به شما می گوید بنویسید »

که البته، دقیقاً موضوع جنگ بی سابقه اوباما علیه افشاکننده گان اسرار محرمانه و آزادی مطبوعات است: اطمینان حاصل کردن از این که تنها اطلاعاتی را که مردم دریافت می کنند، باید اطلاعاتی باشد که دولت اوباما خواهان آن است. به همین دلیل است که بازی یک جانبه اوباما در محرمانه باقی ماندن – ما قدرتمندانه اطلاعات را به بیرون درز خواهیم داد زمانی که ستایش از رئیس جمهور باشد و انواع دیگر اطلاع رسانی به شدت مجازات می شوند – طراحی شده که مدل تبلیغاتی کلاسیک را بسازد. واین بسیار مثبت است که ببینیم روزنامه نگاران در نهایت سکوت در خشم واقعی و نگرانی در تمام این موارد را مراعات کندد.

در اینجا یک واقعیت شگفت انگیز و آشکار است. پس از اینکه ریچارد نیکسون، حق اعمال محدودیت قبلی در مورد انتشار اسناد پنتاگون درنیویورک تایمز را از دست داد، او از مجازات و تحت تعقیب قرار دادن گزارشگر نیویورک تایمز، نیل شیهان که مسئوولیت این کار را داشت، ناامید شد. بنابراین، در آن زمان وکیل نیویورک تایمز، جیمز گودییل، یک نظریه جعلی از نیکسون را بازگو کرد:

« نیکسون یک هیئت منصفه ای را برای اعلام جرم علیه نیویورک تایمز و خبرنگار آن، نیل شیهان به خاطر ارتکاب توطئه برای جاسوسی تشکیل داد….تئوری “توطئه” دولت متمرکز شد روی این که در وحله اول شیهان چگونه اسناد محرمانه پنتاگون را بدست آورد. در حالی که دانیل الزبرُگ نسخه حفظ شده خود را در آپارتمان خود در کمبریج داشت، دولت ایالات متحده معتقد بود که الزبُرگ بخشی از اسناد را به فعالین ضد جنگ داده است. در ادامه دولت ظاهراً استدلال می کرد که فعالین ضد جنگ با شیهان در مورد انتشار این اسناد در نیویورک تایمز صحبت کرده بودند، که همگی معتقد بودند که این توطئه برای نقض قانون جاسوسی می باشد. »

هم چنانکه گودایل متذکر می شود، این دقیقاً « همان اتهامی است که امروز وزارت دادگستری اوباما در حال بازجوئی از جولیان آسانژ می باشد »، و این حالا دقیقاً همان نظریه ایست که رسماً با برچسب زنی علیه جیمز روزن، گزارشگر تلویزیون فاکس (متعلق به جمهوریخواهان- مترجم) تحت عنوان جنایتکار در دادگاه استفاده می شود.

در حقیقت، این یک مسئله همسوئی نیست. بوش بد تر از نیکسون در مورد جاسوسی غیر قانونی و آزار و اذیت خبرنگاران عمل کرد….ولی هم چنین اوباما.

– صید سحرآمیز اسرار محرمانه

اما اوباما خبرچین های اسرار محرمانه را شدید تر از بوش، نیکسون یا هر رئیس جمهور دیگر در تاریخ تحت تعقیب قرار داده است. در واقع، دولت اوباما رویهم به مراتب بیش از تمام رئیس جمهورهای دیگر خبرچین های اسناد محرمانه را به محاکمه کشانده است.

و دولت حتی پایش را از آن هم فراتر می گذارد برای لکه دار کردن خبرچین های اسناد محرمانه و آزار و اذیت تحلیل گران صادق.

حتی کارکنان و کارمندان مقام بالای دولت هم در خطرند. برای مثال، بعد از این که مدیر برنامه جاسوسی ناسا – ویلیام بینی فاش ساخت که ایالات متحده آمریکا در مورد تمام شهروندان آمریکائی با کسب اطلاعات بسیار حساس جاسوسی می کند و این اطلاعات را برای همیشه ذخیره می کند، و این که ایالات متحده سریعاً به یک حکومت مطلقه و دیکتاتوری تبدیل می شود، دولت فدرال سعی کرد او را بترساند و خفه اش کند:

تعداد زیادی از مأموران اف بی آی، هم چنان که ویلیام بینی از زیر دوش حمام بیرون می آمد، اسلحه ها را به سمت سر او نشانه رفتند. او با همسر و جوان ترین پسرش غارت خانه خود توسط مأمورین اف بی آی را تماشا می کردند. بعداً، ویلیام بنی را از بقیه خانواده اش جدا کردند، و مقامات اف بی آی او را تحت فشار قرار دادند تا یکی از شاکیان دیگر را در فعالیتهای جنائی واردکنند. در این حمله، ویلیام بینی اقدام به گزارش دهی به مقامات اف بی آی در مورد جنایاتی که او در ناسا شاهد بود، نمود، به خصوص، نقض حقوق اساسی شهروندان آمریکائی توسط ناسا. با این حال، اف بی آی علاقه ای به این افشاگریها نداشت. در عوض مقامات اف بی آی کامپیوتر خصوصی ویلیام بینی را ضبط کردند، که تا به امروز به او مسترد نشده است، علی رغم این که او به جرم و جنایتی متهم نشده است.

خبرچین های دیگر سازمان امنیت ملی ناسا نیز در معرض یورش مسلحانه و تحت تعقیب کیفری قرار گرفتند.

بعد از این که مقام بالای سازمان سیا، جان کریاکو در مورد شکنجه دادن غیر قانونی سازمان سیا خبر رسانی و افشاگری کرد، دولت ایالات متحده او را به اتهام جاسوسی محاکمه کرد.

حتی رئیس سازمان سیا به اتهام جاسوسی مافوق قانون اساسی از مقام خود اخراج گردید.

مرموزترین فرد در تاریخ ایالات متحده

یک مثال از مرموز ترین فرد در میان خبرچینهای اسرار محرمانه، مأمور سابق اف بی آی، سیبل اِدموندز می باشد.

اتحادیه آزادیهای مدنی آمریکا ، در مورد اِدموندز این گونه شرح می دهد:

مرموزترین فرد در تاریخ ایالات محده آمریکا.

اِدموندز توسط بازرس کل وزارت دادگستری، و هم چنین تعدادی از سناتورها (اشتراک رایگان مورد نیاز است) و ائتلافی از گروه های برجسته، محافظه کار و لیبرال به عنوان فرد معتبر تلقی می شد.

متهم کردن اِدموندز توسط بسیاری از مقامات پنتاگون، ام ای ۶ ، و اف بی آی از جمله، کارشناس ضد اطلاعات، جان کُول با ۱۸ سال سابقه کار تأیید شده بود.

کارمند و خبرچین اسرار محرمانه معروف پنتاگون دانیال الزبورگ می گوید که اِدموندز دارای اطلاعاتی است « به مراتب انفجار آمیز تر از اسناد محرمانه پنتاگون ».

الزبورگ هم چنین گفت که دولت ایالات متحده به تمام رسانه ها دستور داده است که هیچ گونه پوششی در مورد رُخ داد ۱۱سپتامبر ندهند.

الزبورگ به نظر نمی رسید که شگفت زده باشد که رسانه های اصلی امروز آمریکا تا کنون موفق نشده اند (مترجم سابق اف بی آی و افشاکننده 11سپتامبر ) سیبل اِدموندز را دستگیر کنند، علی رغم ماهیت تأثیر مؤثرو سخت اتهامات وارده به او (که الزبورگ می گوید: « به مراتب انفجار آمیز تر از اسناد محرمانه پنتاگون است »).

هم چنانکه، اِدموندز بدان اشاره کرده است، الزبرگ نیویورک تایمز را نشانه می رود که « بیش از یک سال در مورد داستان جاسوسی سازمان امنیت ملی سکوت اختیار کرد » زمانی که آنها « می توانستند این اسناد را قبل از انتخابات سال ۲۰۰۴ انتشار دهند که ممکن بود نتیجه انتخابات را تغییر دهد .»

« از آنجا تلفنی به رسانه ها زده خواهد شد که مطرح می کند حتی دست هم نباید به این اسناد محرمانه زد، شما به خاطر اقدام علیه امنیت ملی محاکمه خواهید شد »، این مطلبی است که او به ما گفت.

الزبُرگ مدعی است، « اطمینان دارم که در درون دولت بحث و گفتگوئی است در مورد این که “ما چگونه باید با سیبل اِدموندز مقابله کنیم؟” ». « اولین طریق برای دفاع اینست که اطمینان حاصل شود که این خانم نتواند به رسانه ها دسترسی پیدا کند. هر جریانی (مثل رسانه) اگر نخواهد از مدارک و اسناد او استفاده کند با دولت تماس برقرار می کند و واضح است که دولت هم به او می گوید ” به این کار دست نزنید….” ».

در واقع، یکی از رسانه های اصلی انگلستان، روزنامه ساندی تایمز شروع به انتشار مجموعه ای از مقالات افشاگرانه در مورد نوع رسوائی که اِدموندز فاش ساخت، کرد. اما، فشار وزارت امور خارجه ایالات متحده سبب جلو گیری از انتشار مجموعه این مقالات گشت.

ادعاهای اِدموندز چه هستند….که رسانه ها بیش از حد ضعیف النفس و بُزدل هستند که گزارش دهند….که معروف ترین خبرچین اسناد محرمانه در تاریخ، الزبرگ به آن می گوید « به مراتب انفجار آمیز تر از اسناد محرمانه پنتاگون است »؟

در میان چیزهای دیگر، ادموندز می گوید که دولت ایالات متحده آمریکا ۳ ماه بعد از رُخ داد 11سپتامبر ، با بن لادین و معاون ارشدش فعالیت می کردند…..به عنوان بخشی از عملیات مداوم راه اندازی جنگ تحت بهانه های نادرست و غلط.

حالا این می تواند گزارش پر اهمیتی باشد، اگر واقعیت داشته باشد، آیا این چنین نیست؟

رسانه های اصلی بالاخره به این واقعیت پی خواهند برد (رسانه های اصلی هم اکنون کاملاً مطلع هستند چون متعلق به شرکتهای غول پیکر چند ملیتی هستند که کل نظام امپریالیستی تحت نفوذ تمام و کمال آنهاست- مترجم) که ما در حال این سو و آن سو جهیدن با استبدادهستیم….بهترین دفاع حمله نیرومندی می باشد، یا باید از آن استفاده کرد و یا آنرا برای قانون اساسی و منشور حقوق از دست داد.

سالهاست که مطبوعات باید از خواب بیدار می شدند و به منظور پیدا کردن آن چیزی که دولت سخت می کوشد تا از انظار عمومی پنهان نگهدارد، شروع به صحبت با خبر چین ها (مثل اِدموندز)، نادیده گرفته شده است….