ایران، تخریب ضروری بخش ١۴

گاهنامۀ هنر و مبارزه
22 ژوئن 2013

نوشتۀ ژان میشل ورنوشه
ترجمه توسط حمید محوی
بخش 14

ضمیمۀ 2
اوت 2009 _ عراق/ایران
سه شنبه 28 ژوئیه 2009، پایگاه سازمان مجاهدین خلق ایران توسط نیروهای دولت عراق اشغال شد

سازمان مجاهدین خلق ایران(78)، یک سازمان نظامی و مذهبی است که ابتدا مورد حمایت صدام حسین قرار گرفت، و پس از سقوط دیکتاتور خلع سلاح شد. ولی نیروهای اشغالگر آنگلو ساکسون این سازمان را گرم نگهداشتند. نوامبر 2008 بر اساس توافقات امنیتی بین واشینگتن و بغداد، کنترل اردوگاه آنها به نیروهای عراقی واگذار شد.
در بهار 2003، تقریبا 2400 مبارز آموزش دیده و قویا منظم (دیسیپلینه) مثل جسد بی جانی بنظر می رسید، مجاهدین هنوز امکانات تهاجمی سنگین، توپخانه و خودروی زرهی در اختیار داشتند و نیروی تهاجمی عملیاتی مستقلی را تشکیل می دادند که می توانست علیه ایران وارد کار زار شود، همان گونه که در تابستان سال 1988 پیش از قرارداد آتش بس بین بغداد و تهران، با نام کد «فروغ جاویدان» به ایران حمله کردند.
اگر چه نام این سازمان در فهرست سازمان های تروریستی به ثبت رسیده، ولی امروز به شکل آشکار و بیش از هر زمان دیگری از پشتیبانی های سیاسی پایتخت های بزرگ اروپائی برخوردار است. به همین گونه در واشینگتن، جائی که گروه های فشار نهادینه، که به شکل فوق العاده ای سازماندهی و فعال شده اند، مانند شورای ملی مقاومت، در پشت ویترین اردوی تهاجم به جمهوری اسلامی با افتخار به نمایش گذاشته شده است. سخن گویان رسمی این سازمان جایگاه مهمی در شبکۀ صدای آمریکا دارند که برنامه هایشان به مقصد ایران از سد های پارازیت ایران عبور می کند.
حتی پیش از انقلاب 1979، در دورانی که زیبیگنیف برژینسکی به جیمی کارتر توصیه می کرد که شاه را رها کند _ وقتی که شاه در فکر دوباره ملی کردن بخش نفتی بود، ایالات متحده از همان دوران _ احتمالا _ پشتیبانی هایش را از این سازمان در چشم انداز «جمهوری ایران با رویکرد فدرالیسم» آغاز کرده بود. گزینش «فدرال» به روشنی در منشور متشکل کنندۀ جریان مجاهدین خلق به ثبت رسیده و منطق ضمنی این سازمان بر اساس طرح تجزیۀ کشور ایران به چندین منطقۀ مستقل است. می بینیم که با وجود شکست آشکار سیاست آمریکا در این سی سالۀ گذشته در ایران و در منطقه (شکستی که هیچکس در نفی آن پافشاری نمی کند) به هیچ عنوان از اهداف عمومی خود قطع نظر نکرده است. با وجود شکست، آمریکا نه تنها تغییری در طرح اولیۀ خود ایجاد نکرده، بلکه به هر قیمتی که شده راه خود را می پیماید. طرحی که در بازگشائی پروندۀ هسته ای ایران از طریق سازمان مجاهدین خلق و شورای ملی مقاومت به سال 2004 بال و پر تازه ای پیدا کرد، و مطمئنا چنین امری یک تصادف یا رویداد اتفاقی نبود.
بنابر این، بنظر می رسد که تنها ملاحظات بشر دوستانه نبوده که موجبات حفظ و نگهداری یگان های مجاهدین، البته خلع سلاح شده، در کردستان عراق را فراهم آورده است، تا 28 ژوئیه 2009 در متن باز سازی رویکرد سیاسی آمریکا در رابطه با ایران، در حالی که پارلمان عراق از ژوئن 2007 به تخلیلۀ پایگاه آنها رأی داد. با این وجود حفظ یک نیروی با تجربۀ جنگی، اگر چه خلع سلاح شده، ولی با قابلیت فعال سازی مجدد آن توسط دولت آمریکا، یکی از وجوه پرونده است که باید در ذهنمان حاضر داشته باشیم. یعنی نیروی کمکی آموزش شده و دیسیپلینه، که ظرف مدت کوتاهی قادر به انجام عملیات بوده، و بتواند در خاک ایران در عملیات نظامی شرکت داشته باشد، به عبارت دیگر واقعه ای که مشابه آن در سال 1989 پیش از امضای قرارداد آتش بس روی داد. اگر چه حملۀ مجاهدین در آن دوران با شکست سختی روبرو شد.
هیچ مانعی وجود ندارد که فکر نکنیم که چنین اقداماتی به مناسبت بحران سیاسی و یا نظامی تکرار نشود، و حتی در صورت بالا گرفتن منازعات، به موازات عملیات پژاک با پشتیبانی حزب کار کردستان به هدف گشایش یک جبهۀ تازه مقابل خطوط امنیتی ایران در جناح غرب. فرضیه ای که به هیچ عنوان پوچ نیست، زیرا نقاط اغتشاش دیگری را نیز می توانیم هم زمان در خورستان و بلوچستان در نظر بگیریم.
در این مورد باید اضافه کنیم که از طریق پایگاه اشرف، سازمان مجاهدین خلق عملیات شنود ارتباطات (نظامی و سیاسی) ایران را در ادامۀ مأموریتهایش پیش از سال 2003 برای رژیم بعثی و سپس برای پنتاگون به عهده داشته است. سازمان مجاهدین با استفاده از شبکه ها و پل های ارتباطاتی در کلاس سیاسی غرب، قادر به تزریق اطلاعات بدست آورده از طریق کانال های موازی مانند آژانس امنیت ملی (ان اس آ _ آمریکائی) یا شاباک (سازمان اطلاعات و امنیت داخلی اسرائیل) می باشد و به این وسیله به منابع اصلی اجازه می دهد که در سایه باقی بمانند.
در واقع نقش مجاهدین خلق، نقش جمع آوری اطلاعات استراتژیک است، ولی نقش پخش کننده و پل اطلاعاتی و اتاق اکو (ابزار لکترونیکی برای به تأخیر انداختن ارسال صدا و ایجاد توهم برای شنونده که آن را به شکل ارتعشات صوتی می شنود…) را نیز به عهده دارد، و در چهار چوب استراتژی غیر مستقیم برای ایجاد تمهیدات مرتبط به تغییر رژیم و ارزیابی ملت ایران برای همسوئی با فدرالیسم بازار کاربرد پیدا می کند.
در مورد منابعشان، مجاهدین خلق اعلام می کنند که از فروشندگان اطلاعات استراتژیک، و به ویژه از بازار آزاد تصاویر ماهواره ای استفاده می کنند. بر این اساس، نخستین افشاگری ها در رابطه با برنامۀ هسته ای ایران، به تاریخ 14 اوت 2002 از طریق علی رضا جعفرزاده، تحلیل گری که به خدمت فاکس نیوز درآمده و عضو مجاهدین خلق می باشد، منتشر شد. به همین گونه، علی صفوی، که او نیز عضو مجاهدین خلق است، به سال 2003 در لندن مرکز تحقیقاتی خاورمیانه(80) را ایجاد کرد که برنامۀ او روی مسائلی مانند «حقوق بشر، تهدیدات منطقه ای مانند تروریسم و گسترش هسته ای، گسترش تمایلات افراطی مذهبی، ایجاد دموکراسی و مشکلات اقتصادی» متمرکز است، طی اوت 2002 کلیشه های ماهواره ای مرتبط به زباله های اتمی ایران را در وین به آژانس بین المللی انرژی اتمی تحویل می دهد. این تصاویر ماهواره ای نخستین اقداماتی را که تا امروز در عرصۀ بین المللی ادامه یافته علیه ایران راه اندازی می کند. اردوی بین المللی علیه برنامۀ هسته ای ایران به گفتۀ وزیر امور خارجۀ فرانسه، کوشنر در سپتامبر 2007 مجموعه مدارکی را تشکیل می دهد که می تواند به جنگ بیانجامد.
با این وجود، از تاریح 3 دسامبر 2007، گزارشات مرتبط به تهدید برنامۀ هسته ای ایران می تواند یکی از عناصر تحریف خبری در چهارچوب طرح تغییر رژیم در ایران و بی ثبات سازی جمهوری اسلامی ایران باشد. به همان شکلی که پیش از این مطرح کردیم، در چهار چوب نظریۀ تغییر رژیم در ایران، مجاهدین خلق می توانند جایگاه خاصی داشته باشند _ دست کم در مرحلۀ گذار _ در ساخت و ساز دولت فدرال ایران که یکی از نظریات بنیادی و درونی این گروه می باشد.
سازمان مجاهدین خلق ایران مانند حزب کار کردستان به عنوان سازمان نظامی (در سالن پشتی ویترین سیاسی که برگزیدگان اروپائی با آن آشنائی بیشتری دارند) به روشنی یکی از عناصری است که ایالات متحده در جنگ پنهائی برای تخریب قدرت ایران در اختیار دارد. در اینجا موضوع یک نظریۀ سادۀ مکتبی نیست، بلکه موضوع به تمایل کاملا مشخصی در زمینۀ جغرافیای سیاسی مرتبط می باشد که در متن دراز مدت به ثبت رسیده و ما امروز نتایج آن را می بینیم، با نمونۀ بارزی که دولت آمریکا در مورد پروندۀ بالکان نشان داد » در واقع، تنها به پانزده سال نیازمند بود تا فدراسیون یوگوسلاوی، قدرت منطقه ای و فروشندۀ اسلحه به عراق بعثی را از بین ببرد و به استقلال کوزوو در فوریۀ 2008 جامۀ عمل بپوشاند.
سازمان مجاهدین خلق اگر چه از پایگاه پشت جبهۀ پیشگام خود در خاک عراق محروم مانده است، با این وجود به دلیل نفوذ طبقۀ سیاسی غرب و آمریکای شمالی در آن، به عنوان یک کارت مهم ذخیره شده (با قطع نظر از اردوگاه اشرف که آگاهانه بسته شد، یعنی در زمان مناسب بر اساس برنامۀ وزارت خارجه) زیرا می تواند برای اجرای همان نقشی فراخوانده شود که کنگرۀ ملی عراق به عهده داشت و برای حمله به عراق در سال 2003 به عنوان ابزار کار واشینگتن و توجیه قانونی تجاوز به خاک عراق به کار برده شد. چنین امری مستقل از در خواست صد و سه نمایندۀ اروپائی از اوباما که از تصمیم اروپا پی روی کند و نام سازمان مجاهدین خلق را از فهرست سازمان های تروریستی خارج سازد.

17 فوریه 2007 _ سازمان مجاهدین خلق ایران، ابزار سیاسی و نظامی
در خدمت ایالات متحده
هر جنگی با جنگ کلمات و بمباران افکار عمومی آغاز می شود تا آن را بقبولانند، و حتی به نظریۀ و تأیید جنگ جذب کنند (همیشه عادلانه و قابل توجیه)، سپس پذیرش قربانی متقابل که مالی باشد یا جانی. که افکار عمومی بتوانند قربانیان اجتناب ناپذیر را بپذیرند. از یکسو جوانان ما و از سوی دیگر کشتار و تلفات سنگین شهروندان.
هر تبلیغی نیازمند تداوم است ، به ویژه در ایالات متحده، کشور تبلیغات و سیاست، تولید ناب ماشین جنگ رسانه ای و هالیوودی. ایالات متحده، کشوری که هر جنگی، جنگ دیگری را آماده می کند، و عادت بر این است که گزارشات دولت (سرویس های اطلاعاتی) با شاهدان عینی و تحلیل گران اتاق های فکری تکمیل شود، و روزنامه نگاران بزرگ که همگی مفتخر به دریافت مدال پولیتزر آن را همراهی کنند.
با این وجود باید یاد آوری کنیم که غالبا، گزارشاتی که تصمیمات مهم سیاسی را پوشش می دهد، در رسانه ها و یا در شورای امنیت و در عرصۀ عمومی به شکلی عرضه می شود که تماما خلاف نسخۀ اصلی گزارشات است، به عنوان مثال در رابطه با پروندۀ عراق، سلاح کشتار جمعی یا القاعده را مطرح کرده بودند. در این مورد تغییرات دائمی مدیران و رؤسای سازمان سیا خیلی معنی دار و آشکار کننده وضعیت نامناسب روانی مسئولان و خدمه های آن می باشد.
بین شاهدان بیرونی، در همکاری با تحلیل گران دولتی، نمونۀ احمد چلبی را داشتیم که دولت آمریکا با سخاوتمندی تمام از او قدر دانی کرد، یعنی در حد چند صد میلیون دلار پیش از 2003. وزیر نفت و معاون نخست وزیر در عراق جدید دموکراتیک بین سالهای 2005 و 2006، ولی چلبی فورا به دلیل آشکار شدن سابقۀ کلاهبرداری تاریخی، از قدرت کنار گذاشته شد. در نتیجه، چلبی منبع اصلی، مأمور اطلاعاتی اصلی کاخ سفید در مورد فرضیۀ سلاح کشتار جمعی در عراق بود، به عبارت دیگر جنگ به اعتبار گزارشات او آغاز شد. در این جا یادآوری کنیم که این آدمهای چلبی بودند که مجسمۀ صدام حسین را از روی ستون به شکل نمادینه جلوی هتل فلسطین سرنگون کردند، حادثه ای که نشریات بین المللی هنوز هم حاضر به پخش مونتاژ آن هستند، البته مونتاژ خیلی آشکار، تظاهر کننده هائی را نشان می دهد که علیه رژیم ابراز احساسات می کنند، ولی در واقع، اگر به مدل موها و چهرۀ تظاهر کننده ها دقت کنیم، می بینیم که این افراد عراقی عراق نیستند، بلکه از اهالی فلوریدا هستند. این موضوع را، مسلما هیچ یک از گزارش گران بزرگ ندیدند.
امروز چلبی جدیدی از راه رسیده و نامش مریم رجوی است، رئیس سازمان مجاهدین خلق ایران، منبع انحصاری دولت آمریکا در مورد کارخانۀ غنی سازی نطنز (یک مهندس در تهران به دلیل خیانت محکوم می شود)، کارخانه در حال حاضر با چند صد سانتریفوژ فعالیت می کند، و نه چهل یا پنجاه هزار که برای غنی سازی اورانیوم نظامی ضروری می باشد. در نتیجه می توانیم بگوییم که ایران برای ساخت بمب اتمی آماده نیست، و از سوی دیگر باید بپرسیم «برای چه کاری؟ همان گونه که ژاک شیراک به درستی در این مورد مطالبی مطرح کرد و موجب سر و صدای زیادی در رسانه ها شد.
مهمتر از افشای موضوع هسته ای، سازمان مجاهدین خلق در زمینۀ بهانه تراشی برای جنگ فعال است، و آب به آسیاب آنهائی می ریزد که در واشینگتن ایران را به آتش بیار جنگ داخلی در عراق متهم می کنند و مدعی هستند که ایران به شبهه نظامیان شیعیان و حتی به اهل سنت اسلحه می دهد، و بر این اساس جان سربازان آمریکائی را بخطر می اندازد، یعنی جنایت نابخشودنی در شیوۀ بیانی احساسات میهن پرستانۀ گفتار رسمی و سریال های تلویزیونی. با این حساب، بی دلیل نیست که همزمان با امضای فرمان رئیس جمهور جرج بوش برای حذف تمام مأموران فعال ایرانی در خاک عراق، شورای ملی مقاومت، همذات و نام مستعار مجاهدین خلق، در پاریس و برلن فهرستی از نام 31690 نفر از مأموران ایرانی و آنهائی که با ایران همکاری می کنند و در تمام سطوح دولت عراق، ارتش و پلیس فعال هستند منتشر می کند. هدف گرفتن این همه آدم برای قتل، خارج از قانون در سطح گسترده، تحریک در چنین ابعادی به هدف ایجاد زنجیره ای از اعمال انتقام جویانه و تلافی جویانه بین جوامع مذهبی، یعنی خون ریزی بیشتر و کشتار بیشتر در عراق، کشوری در مرز انفجار و فروپاشی.
به گزارش سخنگویان سازمان مجاهدین خلق/شورای ملی مقاومت (27 ژانویه 2007 در روزنامۀ خاورمیانه در رادیو بین المللی فرانسه) : «این فهرست حاوی افرادی است که وابسته به نیروهای ویژۀ قدس سپاه پاسداران انقلاب هستند[…] و نام و رتبه و نام یگانی که به آن تعلق دارند، و حتی میزان حقوقی که دریافت می کنند در این فهرست قید شده است. در این اسامی فهرست منتشر شده به ویژه نام شش تن از اعضای پارلمان عراق، معاونان وزیر، مقامات عالی وزارت دفاع و وزیر امور داخلی، مسئول گمرکات بصره، حاکم بغداد یا شهرهای دیگر […] را می بینیم. غالب افرادی که نام و مشخصاتشان در این فهرست به ثبت رسیده از اعضای تیپ بدر هستند که به پیکرۀ نیروی قدس [وابسته به سپاه پاسداران انقلاب] تعلق دارد و توسط عبدالعزیز حکیم در عراق هدایت می شود…».
فهرست پاکسازی و اخراج به هدف تغذیۀ جنگ داخلی سایه آسا و در عین حال تشدید شکست آمریکا، شکست تحمل ناپذیر برای قدرت حاکم که اندک اندک ایران باید به عنوان تنها مسئول چنین وضعیتی محکوم شود. روند اتهام زنی و مشخص نمودن مقصر، سوء قصد بزرگی که می تواند با مداخلۀ ایالات متحده انجام گرفته باشد، این موضوع را مشاور اسبق وزارت دفاع در دوران جیمی کارتر مطرح کرده است و زیبیگنیف برژینسکی نیز چند روز پیش برای حضور در سنای آمریکا فراخوانده شد. برژینسکی حتی دورتر رفته و به شکل ضمنی گفته است که دولت آمریکا احتمالا الهام بخش و حتی سازمان دهندۀ چنین سوء قصدهائی بوده است.
برژینسکی معمار بزرگ جنگ های کشور گشایانه برای امپراتوری نوین، روشن است که از پست خود استعفا نداده است، ولی او کارشناسی است که راه و روش هائی را که خیلی اتفاقی و خطرناک بنظرش می رسد محکوم می کند.
با این وجود مشخصا یادآور شویم که اختلاف نظر و برخورد در جبهۀ نئو محافظه کاران، و به همین گونه در جبهۀ دموکراتها در واقع به گزینش راه و روشها مرتبط می باشد و نه اهداف.
اگر تحریکات ساخت آمریکا در ایالات متحده مداخله نمی کند، در فرانسه می تواند مانند الکتروشوک نهائی در انتخابات به نفع تنها نامزد نظم آتلانتیک عمل کند، زیرا پاریس (پس از مادرید و لندن) در تهدید سایه آسای گروه سلفی مذهبان واقع شده که اعلام جهاد کرده اند، و 25 ژانویه گذشته به سازمان القاعده در مغرب اسلامی پیوسته اند. سازمانی که در مکان نامیده شده، هر بار که بخواهند به افکار عمومی نیش بزنند، آن را فرامی خوانند.
یادآوری کنیم که، نشانۀ خاصه معنی دار و حتی نگران کننده 28 سپتامبر 2012، ایالات متحده نام مجاهدین خلق را از فهرست سازمان های تروریستی حذف کرد که قدمت آن به سال 1997 باز می گردد. بر این اساس می توانیم تصور کنیم ، مجاهدین رسما تأمین مالی شده و مجهز می شوند تا در مرزهای جمهوری اسلامی به مأموریت های جنگی شورشگرانه گسیل شوند، در یک قدمی مرزی هستند که هیچ یک هنوز از آن عبور نکرده اند.

پی نوشت :
78)سازمان مجاهدین خلق ایران خود را به عنوان جنبش مقاومت مسلحانه علیه رژیم ملاها معرفی می کند. در آغاز این جریان با ایدئولوژی التقاطی [مارکسیسم اسلامی] علیه سلطنت پهلوی مبارزه می کرد، بعدها موضع گیری آنها افراطی تر شد و پس از همکاری با انقلاب اسلامی طی سال 1979، تا اقدامات تروریستی علیه منافع ایران پیش رفتند. اعمال تروریستی به ویژه از تاریخ مهاجرت این گروه به معبد عراقی یعنی قرارگاه اشرف افزایش یافت، و از پشتیبانی رژیم بعث عراق برخوردار گردید. این سازمان از تاریخ می 2002 توسط اتحادیۀ اروپا در فهرست سازمان های تروریست قرار گرفت، ولی به یمن لابی گری (به عنوان مثال با پیوستن به نخست وزیر و کمیسر اروپائی ادیت کرسون) در سال 2009 خود را از این برچسب توهین آمیز رها ساخت، اگر چه بر چسب تروریسم در مورد آنها به شکل گسترده مناسبت داشت. یادآوری کنیم که در سال 1971 مجاهدین خلق ایران با آغاز مبارزۀ مسلحانه 6 مستشار آمریکائی را به قتل رساندند. 28 ژوئن 1981 سوء قصد تروریستی علیه رهبران جمهوری اسلامی را بازشناسی کردند. در این اقدام تروریستی آیت الله بهشتی و چهار وزیر، شش معاون وزیر و چهار نفر از اعضای پارلمان حزب جمهوری اسلامی، و سرانجام یعنی هفتاد و دو نفر کشته شدند. این سازمان تروریستی و مذهبی، در ژوئن 2003 پس از بازداشت رهبرانشان در تبعید در اوور- سور- لوآز در فرانسه، با اقدامات قاضی ضد تروریست ژان لوئی بروگیر موجب موجی از اعتراض هواداران همراه با خود سوزی در پاریس و رم، لندن، بروکسل روبرو شد. قربانیان فناتیک و هدایت شده بودند که در فرانسه در بهار 2007 به موضوع دادگاه تبدیل شد.
79)پایگاه اشرف در سالهای 1980 در ولایت دیاله ساخته شد، و در فاصلۀ 100 کیلومتری بغداد و 80 کیلومتری مرز ایران واقع شده است.
80)Near East Policy Research

6