نوشته : سباستین کارلنز، یونگه ولت
برگردان: کاملیا اخباری آزاد
بیست وپنجم مای 2013
پیشگفتار مترجم:
ظهورفاشیسم ونازیسم بعنوان بازتاب بحران ساختاری سرمایه داری دردهه سوم قرن بیستم پی آمدهای فاجعه باری داشت. پی آمدهایی که حتی امروزبعد ازگذشت بیش ازشصت سال ازپایان جنگ جهانی دوم بشریت آگاه را به چالش میطلبد وپیوسته با پرسش های متعدد رودررو میسازد. رشد اندیشههای واپس گرا و جنبش های اجتماعی ـ سیاسی ارتجاعی خود نتیجه اجتناب ناپذیراین بحران است وحمایت های همه جانبه نیروهای طبقات حاکم سرمایه داری وامپریالیستی به آن دامن می زنند. نظامی که در اوج زوال و پوسیدگی ازکاربرد هیچ ابزاری برای بقای خود ابا ندارد.
حمایت های مستقیم وغیرمستقیم دولت آمریکا دردهه هفتاد میلادی و دردوران جنگ سرد از اسلامگرایان درافغانستان درمقابل نیروهای بلوک شرق، و اساساً علم کردن مقوله ای به اسم اسلام گرایی دراواخر قرن بیستم در کشورهای پیرامونی که هدفی جزسرکوب جنبش های کارگری، اجتماعی، رهایی بخش ورادیکال چپ را نداشت ومی بایستی این جنبش ها را درمحل سرکوب می کردند، ودرادامه آن پروژه دشمن سازی و دشمن پروری درکشورهای مرکزکه به دلیل این زمینه سازی ها باید متوجه خارجیان می شد، ودر نتیجه رویکرد دوباره به اندیشههای ارتجاعی فاشیستی و راسیستی در جوامع کشورهای مرکز، ( که البته هرگزبا آنها تصفیه حساب نشده بود) تنها دو روی یک سکه هستند.
آنچه که در فاصله سالهای 1998 تا 2011 بوسیله هسته تروریستی NSU درجامعه آلمان انجام گرفت ، چشمپوشی و یا مدارای کل سیستم اداری و امنیتی آلمان درمقابل تمام جنایات انجام شده و نحوه برخورد این سیستم با بازماندگان کشته شدگان، آنهم سیستمی که برای یک شهروند معمولی مو را ازماست بیرون می کشد، تکان دهنده است و غیرقابل تصورو توصیف.
درحال حاضر تلاش میشود که افکارعمومی متوجه محاکمه این افراد شود، یعنی جنبه حقوقی جنایات انجام شده برجسته شود و نه زمینههای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی وفکری آن و بیش ازهرچیز کم و اهمال کاری ویا احتمالاً چشمپوشی آگاهانه افراد مسئول درمقابله با این جنایات.
درحالی که مسله ای که برای بازماندگان کشته شدگان در کنار محاکمه متهمین اهمیت دارد نه تنها مجازات این افراد، بلکه بررسی کم ویا اهمال کاری مسئولین هم می باشد. این سؤال که چگونه امکان دارد بیش از ده سال این هسته ترورفعال باشد، ومسئولین مربوطه علیرغم مدارک موجود، برای مقابله با آن اقدامی نکرده باشند، سؤالی است که همچنان بی جواب مانده است. بازماندگان کشته شدگان انتظاردارند به این سؤال هم درطول محاکمات پاسخ داده شود. لیکن مسئولین قضایی تنها وظیفه دادگاه را بررسی جنبه حقوقی جنایات انجام شده میدانند و نه روشنگری در مورد اهمال کاری های مسئولین.
و اما از نظر حقوقی چالشی که پیش روی دادستان این محاکمه قرار دارد، اثبات شریک جرم بودن به آته چپه در این جنایات می باشد. براساس قوانین حقوق جزای آلمان اگر بین مجرمین چنان تقسیم کاری صورت گرفته باشد که یکی از آنان بدون حضور درمحل جنایت ولی به دلیل پشتیبانی هایی که با نیت، قبل ویا بعد از وقوع جنایت، از مجرمین حاضر درمحل جرم کرده است و این پشتیبانی و حمایت، مثل حمایت های مالی و یا لجستیکی، سهم مهمی دراجرای عملیات داشته باشد، این فرد اگرچه درمحل ارتکاب جرم حضورنداشته ولی سهم یکسانی درارتکاب به آن دارد و به این ترتیب شریک جرم بوده و مانند کسانی که درمحل وقوع جرم حضورداشتند ، مجازات می شود.
نتیجه این محاکمات طبیعتاً امروزهنوز روشن نیست. شاید بعد از انجام این محاکمات از نظر حقوقی نقطه پایانی برحیات این هسته تروریستی باشد، لیکن این سؤال همچنان باقی می ماند، که آیا این ادعا واقعیت دارد که این هسته صدای اکثریت خاموشی است که سخن نمیگوید ولی عملکرد این هسته را تأیید می کند. و اگرآری، پس وای بربشریت قرن بیست ویکم.
در اعماق گندآب
دردادگاه عالی ایالتی مونیخ محاکمه به آته چپه و چهارنفر دیگر که متهم به حمایت از NSU هستند، آغاز شده است. لیکن تلاش برای روشنگری دراین مورد، تا حدود زیاد شکست خورده است.
افکار عمومی برای اولین باردر نوامبر 2011 از وجود یک گروه تروریستی راست به نام ” نازی های زیرزمینی” Nationalsozialistischer Untergrund ((NSU اطلاع پیدا کرد. این اطلاعات ذره ذره منتشر شدند؛ همه چیزبا مرگ دوسارق بانک در شهرآیزناخ(1) درایالت زاکزن(2)، در4 نوامبرآغاز شد ـ بعد از یک عملیات دزدی از بانک، “اووه مووندلوز” Uwe Mundlos و” اووه بوونهاردت” Uwe Böhnhardt خودشان را دریک ماشین کاروان مخفی کرده و سنگر گرفتند. یک ماشین گشت پلیس بعد از تیراندازی، جسد دو مرد را درآنجا پیدا کرد. درمورد آخرین لحظات درماشین، اطلاعات متفاوتی وجود دارد: در ابتدا صحبت از خودکشی دونفره بود، بعداً گفته شد که مووندلوز ابتدا به شریکش وبعد به خودش شلیک کرده است؛ ظاهراً به دلیل اینکه مسلسلی که برای دفاع در مقابل نیروهای پلیس، که نزدیک می شدند، باید بکار برده می شد، گیرکرده بود. نیروهای پلیس اما، یک انبار کامل مهمات با اسلحه های آماده شلیک درماشین کاروان پیدا کردند، که در میان آنها هفت تیری شبیه به هفت تیرهای خودشان وجود داشت، یک هفت تیر پلیس. این هفت تیربه پلیس زنی تعلق داشت که در سال 2007 درهایل برون(3) کشته شده بود، میشله کیزه وتر Kiesewetter Michele. این دو سارق بانک قطعاً چیزی بیش از عمل خلاف مرتکب شده بودند. قتل این پلیس زن در هایل برون تا آن موقع یکی از بزرگترین معماهای ناگشوده در تاریخ پرونده های جنائی آلمان بود.
13 سال کار مخفی
زمان کوتاهی بعد از واقعه آیزناخ، ساختمان نسبتاً بزرگی در خیابان فرولینگ درتس وی کاوو(4) منفجرشد. به آته چپه Beate Zschäpe که سالها با نام مستعار بهمراه مووندلوز و بوونهاردت درآن جا زندگی میکرد، باید مسکن مشترک شان را بعد از اینکه ـ چند ساعت بعد از تیراندازی ـ از طریقی که تا کنون روشن نشده است، از پایان کار شریکانش مطلع شده بود، منفجر کرده باشد. او4 روز تمام سراسر جمهوری را زیر پا گذاشت تا اینکه نهایتاً در 8 نوامبرخود را در ینا(5) به پلیس معرفی کرد. اینجا (در ینا) می بایستی دایره بسته می شد، چرا که آنها، چپه، مووندلوز و وونهاردت، در اینجا در سال 1998 زندگی مخفی را آغاز کرده بودند. این سه نفر که آن زمان در جمع نئونازی های تورینگن(6) که شبکه ارتباطی خوبی داشتند، فعال بودند، اغلب با کمک TNT و لوله های فلزی بمب دست سازمی ساختند؛ در تفتیش یک گاراژ، پلیس بیش از یک کیلوگرم مواد منفجره پیدا کرد. این مواد را معشوق به آته تهیه کرده بود: توماس شتارکه Thomas Starke . او در همان زمان “فرد قابل اعتماد شماره 562” اداره آگاهی ایالتی برلین بود؛ او همچنان که یک نازی واقعی بود، یک جاسوس واقعی هم بود.
علاوه براین شتارکه می بایستی از این هسته سه نفره (Trio ) مراقبت کند: بعد از اینکه با پیدا کردن TNT توسط پلیس، تعقیب جوانان تورینگنی تشدید شد، اوبرای آنان اولین خانه امن را درکمنیتس(7) سازمان داد و این امکان را برایشان بوجود آورد که بدون بجای گذاشتن رد پا، پنهان شوند.
2011: بعد از13 سال، ده قتل، یک دوجین عملیات تهاجمی، تعداد زیادی سوءقصد، تنها بازمانده این هسته سه نفره به شهر زادگاهش برمی گشت. برای این فراری ، عملیات پلیس در شهرزادگاهش بدنبال او، چشمگیر بود. چپه از رهگذری یک تلفن همراه قرض کرد و به مرکزخدمات پلیس تلفن کرد.
روز بخیر، من به آته چپه هستم، کسی که عملیات شما متوجه اوست.(…) میتوانم لطفاً با بالاترین فرد مسئول شما صحبت کنم؟
پلیس ینا: روز بخیر.
چپه تلاش می کند به کارمند پلیس تفهمیم کند که پلیس بدنبال اوست.
کارمند پلیس: شما کارمند کجا هستید؟
چپه: می بخشید، نفهمیدم.
کارمند پلیس: کارمند کجا هستید؟
چپه: من کارمند جایی نیستم. من کسی هستم که شما اینجا بدنبالش هستید.
کارمند پلیس: به چه دلیل اینجا هستید؟ جریان چیست؟
چپه: کسی که عملیات شما متوجه اوست.
کارمند پلیس: چه عملیاتی؟ من نمیدانم جریان چیست.
چپه : تمام شهر مسدود شده است. (…) میخواهید من را دست بیندازید؟
کارمند پلیس: برای چه باید این کار را بکنم؟
چپه گوشی را می گذارد، و چهارساعت بعد شخصاً به پاسگاه پلیس میرود و خود را معرفی می کند.
بازرسی بقایای ساختمان سوخته درتس وی کاوو نکات دیگری را روشن می سازد. بازرسان درخرابههای ساختمان به اسلحه ای که به نحو غریبی سالم مانده است، برمی خورند، یک هفت تیر چسکای چکی ( ساخت کشورچک). پلیس از مدتها پیش بدنبال این هفت تیرکه صداخفه کن دارد، است: با این اسلحه در فاصله سالهای 2000 و 2006 ، نه سوء قصد انجام شده بود: تا به امروزبزرگترین قتل های زنجیره ای ناگشوده در تاریخ جمهوری فدرال. هشت نفر از نه نفرکشته شده، ترک بودند. در پایان سال 2011 برای اولین باربعد از علنی شدن هسته NSU ارتباط بین رد پاهای موجود، با یکدیگر مشخص شد. به نظر میرسید که سارقین بانک در آیزناخ و قاتل پلیس زن در هایل برونر همان کسانی هستند که “قتل های چسکا” را انجام دادند. یک گشت روزانه پلیس که به تقابل با دو سارق احتمالی بانک منجر شد، می بایستی به کشف یک باند قاتلین تروریستهای راست بیانجامد که اکنون در مونیخ در برابر دادگاه قراردارند.
پشتیبانی جاسوس ها
از آغاز، جاسوس ها درمحیط پیرامون بنیان گذاران آتی هسته NSU حضورداشتند. “افراد قابل اعتماد” اسلحه، پول و مواد منفجره تهیه می کردند؛ آنها هسته سه نفری ینا را به زیرزمین رهنمون شدند و در آنجا به حمایت از آن ادامه دادند. در لیستی که اسامی افراد رابط با هسته NSU که تاکنون شناخته شده اند را دربر میگیرد، اسامی 129 نفر دیده می شود. 13 نفر از این افراد در حال حاضر بعنوان حمایت کنندگان مستقیم هسته NSU در نظر گرفته می شوند، برعلیه چهارنفر، در کنار به آته چپه، در مونیخ اقامه دعوا شده است. بر اساس اطلاعات دردسترس تاکنونی، میتوان از اینجا حرکت کرد که حداقل 24 نفر جاسوس در محیط پیرامونی هسته NSU عمل کرده و فعال بودند. همه آنها افراد رابط مستقیم با NSU نیستند، ولی تقریباً ازهر پنج نفری که تماسش را با NSU ادامه داد، یک نفرشان حقوق بگیرسازمان امنیت آلمان بود.
تنها در فاصله سالهای 1999 تا 2003، نه نفر از عناصر امنیتی، بوسیله اداره حمایت از قانون اساسی (8)، از جمع تورینگر هایمات شوتز(9) برای “عملیات رن شتایگ” (8) برگزیده شدند، که در میان آنان چپه، مووندلوز و بونهاردت، زمانی که هنوزدر ینا بودند، هم قرار داشتند، عناصر امنیتی این عملیات اسامی مستعاری داشتند که با حرف “ت” شروع می شد: توباگو، تووشه، ترپه، تونفاربه، تریر، تونفال، ترابیت، تاریف و تینته. پرونده های مربوط به این جاسوس ها در تاریخ 10 نوامبر 2011، دراداره حمایت از قانون اساسی، نابود شدند. اداره حمایت از قانون اساسی علاوه بر این، دو جاسوس دیگر را به “عملیات سفیرا” “Operation Saphira” که ادامه عملیات رن شتایگ بود، اعزام کرد. در مورد پیشزمینه ها این دو عملیات که مشترکا به وسیله دیگرادارات ایالتی حمایت از قانون اساسی، اداره حفاظت نظامی (10) و جاسوسان ارتش آلمان انجام شد، به دلیل از بین بردن مدارک، هنوزنکات بسیاری مبهم است. اداره حفاظت نظامی هم جاسوسی را اعزام کرد؛ نه اسم مستعار و نه اسم اصلی این جاسوس نیز تا به امروز افشا نشده است. تینو براندت Tino Brandt سردسته تورنیگرهایمات شوتزهم، با نام مستعاراتوOtto ازاداره ایالتی حمایت ازقانون اساسی تورینگن حقوق می گرفت. بعنوان “فرد قابل اعتماد ـ کووشه Küche”، توماس دینل Thomas Dienel دومین منبع خبر مهم برای اداره ایالتی، در جمع نئونازی های تورینگن بود. سازمان امنیت هم آدمهای خودش را درپشت صحنه گندآب قهوه ای پوشان داشت، بعنوان مثال کای اووه ترینکاوس Kai-Uwe Trinkaus با نام مستعار آرز Ares، ریئس سابقNPD 11)) در ارفوورت (12). ترینکاوس بعداً هم، زمانی که تینوبراندت لورفته بود، درمحیط اطراف اوحضورداشت، واطلاعاتی درمورد NSU بدست آورد. رئیس بخش گرا (13) با نام مستعارهاگل Hagel ، از سازمان نازی ” خون و شرف” (14) که دراین موقع خود در فکرانجام عملیات راست تروریستی بود، اطلاعات مخفی زیادی بدست آورد. هم او وهم فرد جاسوس Tristan، به موقع به افراد رابط هسته سه نفره تذکرداده اند وبه شهرکمینتس بعنوان یک محل فرار، اشاره کرده اند. توماس شتارکه هم، که همانطور که اشاره شد جاسوس پلیس برلین بود، دراین جمع فعال بود. نئونازی کارستن سچسپانسکی Carsten Szczepanski با نام مستعار پیاتوPiato که بدلیل “قصد قتل” پیشینه دار و همزمان حقوق بگیر اداره ایالتی حمایت از قانون اساسی براندنبورگ (15) بود، خریدهای اسلحه بوسیله هسته سه نفره را به کارفرمای خودش خبر داد. براندنبورگی ها از طریق جاسوس دیگری که در جمع کمک کنندگانشان دراین رابطه داشتند، اطلاعاتی در اختیارداشتند، ولی نمیخواستند اطلاعات بیشتری در مورد محل زندگی سه نئونازی فراری بدست بیاورند. اداره ایالتی بایرن هم توانست با جاسوس های خودش اطلاعات دقیق در مورد NSU بدست بیاورد. ازاین گذشته اداره حمایت از قانون اساسی با سه نفرپریموس Primus شترونتیوم Strontium و کورلیCorelli سه منبع خبردیگررا دربین پشتیبانی کنندگان ازتس کاووی ها و کمینتسی ها بکارگمارد.
آیا با توجه به این فاکت ها میتوان گفتههای منابع رسمی را در مورد ازبین رفتن مدارک، که تنها بدلیل اشتباهات فردی در این مورد یا آن مورد صورت گرفته، قبول کرد؛ و اینکه، ولی به نوعی اطلاع از و یا موافقت با عملیات NSU حداقل درمیان بخشی از مسئولان وجودداشته است؟ تقریباً غیر ممکن است. درهرحال نمیتوان انتظار داشت که محاکمه چپه درمورد این ابهامات چیزی را روشن کند ـ مدارک بسیاری نابود شده اند، نکات بسیاری مبهم هستند و یا لوث شده اند. بعد ازبیش از یک سال از آغاز کار کمیته تحقیق در موردNSU (16) نمایندگان درکمیته های متعدد، سردرگم، با کوهی ازاظهارات بی سرو ته مواجه هستند ـ تحقیقات پارلمانی دراین مورد تقریباً بطورکامل بی نتیجه بوده است. در جنگلی ازعدم صلاحیت ناشی از سیستم فدرالی، خلاقیت درکاربرد محدودیت زمانی حفظ مدارک، و حافظه سردرگم کارمندان عالیرتبه، تا بحال راهی به زندگی درونی مخفی کسانی که مسئول بودند، و بیشتر از آنی میدانند که امروز اعتراف می کنند، پیدا نشده است.
سؤالات بی جواب
یک دلیل تعیین کننده برای اینکه بانیان آتی هسته NSU مخفی شوند، بازرسی کارگاه بمب سازی در ینا درژانویه سال 1998 بود که در آن پلیس TNT را کشف کرد. در آن زمان سه نئونازی جوان با توجه به فشارهای ناشی از تعقیب، به این نتیجه رسیدند که تنها با غیب شدنشان امکان یک حبس طولانی را دور می زنند. گاراژی که هسته سه نفره در آن بمب هایش را میساخت، متعلق به یک پلیس بود، که البته با شرایط تناسب داشت؛ مواد منفجره هم به یک جاسوس تعلق داشت. بازرسی به شکست منجر شد ـ اووه بوونهاردت موفق شد بر اساس اظهارات غیرقابل تردید یک کارمند از حبس رهایی پیدا کند. این سه نفرآیا بنا برمیل خودشان به کارغیرقانونی رو آوردند یا اینکه به این نوع از کار هدایت شدند؟
دوران اولیه کار غیرقانونی می بایستی پیچیده بوده باشد ـ بعد از اینکه حمایت های اولیه همفکران قهوه ای پوش متوقف شد، هسته سه نفره بیش از پیش دچار مشکلات مالی گشت. نئو نازی ها تلاش کردند با فروش بازیهای دست سازضد یهود (17) هزینههای سنگین خود را تأمین کنند. جاسوس تینو براندت ده بازی هرکدام به قیمت 100 مارک از آنان خرید ـ بنا به تقاضا و با پول اداره حمایت از قانون اساسی. بعد ازاینکه مشخص شد که این سه نفر قصد خروج از کشوررا دارند، سازمان امنیت تلاش کرد به آنان 2000 مارک برای تهیه پاسپورت های جدید برساند ـ پول ولی بوسیله رفقای ناباب ناپدید شد. ارتباط بین اعضای هسته تازه تاسیس NSU وماموران دولتی که ظاهراً درتاریکی کورمال کورمال می رفتند، تا چه حد نزدیک بود؟
هسته NSU بایستی در فاصله سالهای 2000 و 2006 نه مهاجر را به قتل رسانده باشد. همیشه هم با یک اسلحه و هیچوقت هم ردپایی بجای گذاشته نشد. با یک مورد استثناء همه قتل ها در غرب آلمان اتفاق افتاد، تنها در بایرن پنج قتل. در تمام مناطقی که قتل ها انجام شد، یک ساختارقوی نئوفاشیستی وجود دارد، که در این فاصله برخی از روابط غیرمستقیم شان با NSU هم روشن شده است. محل قتل ها به خوبی بررسی شده بود، و عمدتا مناطق سمبولیک: به عنوان مثال در نورنبرگ (18) در نزدیکی محل حزب سابق کارگری نازی آلمان(19) در”رایش پارتای تاگ گلنده” (20) و در دورتموند(21) درمحلی درفاصله بین دو محل گردهمایی های نئونازی ها، که درنزدیکی یکدیگرقراردارند. آیا واقعاً فقط نئونازی ها بودند که قاتلین را فرا می خواندند؟ در کاسل (21) جایی که در سال 2006 آخرین قتل چسکا انجام شده بود، سوء ظن در وهله اول متوجه یکی از کارمندان اداره ایالتی حفاظت از قانون اساسی هسن (22) شد: آندریاس تمه Andreas Temme، که به عنوان” آدولف کوچک” معروف بود. تمه که در بخش “اسلامی ها ” جاسوس بود و خبرچینی هم در میان نئونازی ها داشت، در سال 2007 تبرئه شد. او در یک مصاحبه تلویزیونی هرنوع مداخله دراین قضیه را رد کرد، لیکن سؤالاتی باقی می مانند: چرا تمه که تیراندازماهری است، علیرغم حضورش درمحل جنایت درزمان وقوع قتل، متوجه وقوع این جنایت نشده است؟ چرا او کمی قبل وکمی بعد از وقوع قتل با فرد رابط نازی اش تلفنی صحبت کرده است؟ او در برابرکمیته تحقیق بوندستاگ تأکید میکند که بنیامین گرتنر کاسلی (ازشهرکاسل) Benjamin Gärtner، عنصر امنیتی شماره 389 که تحت سرپرستی او بود، تنها یک چهره درجه سه وغیرمهم می باشد. واما برای اینکه تمام این مجموعه پیچیده غیرمحتمل، تصادفی به نظرآید، درست همین جا، سروکله تمه جاسوس اخیراً درلیست 129 نفرافراد رابط دوباره پیدا می شود. نقش مامورهسنی (از ایالت هسن) اداره حفاظت از قانون اساسی چه بوده است؟
ماموران همیشه حاضر
در سال 2007 یکسال بعد از نهمین قتل مهاجران، NSU حمله آخرین را به پلیس کیزه وتر و همکارانش در هایل برون انجام داد. این تنها حمله ای بوده که با اسلحه چسکا انجام نشده بود؛ انگیزه این حمله تا به امروزنا مشخص است. بنا برپروتکلی که در این فاصله از جانب شترن منتشر شده است، و ظاهراً باید مأخذ آن خبرگزاری ارتش آمریکا DIA (23) باشد، این عملیات، عملیات تیراندازی بین یک ماشین گشت محلی پلیس وفعالین راست، که از جانب اداره حمایت از قانون اساسی تحت نظربودند، بوده است. این پروتکل دراین فاصله بوسیله کسانی که منافعی دارند، به میان کشیده شده است تا نئو نازی ها و دولت آلمان را از زیر ضربه دورکنند ـ وقتی DIA, CIA ویا NATO پشت قضیه هستند، جو راسیستی و راست ها مسئول عملیات NSU نیستند، وبه سیستم اداری آلمان هم نمیتوان ایراد گرفت ـ جزاینکه درمقابل قدرتهای بیگانه ضعیف است. صرفنظراز اینکه این پروتکل DIA واقعی است یا نه، نمیتوان این تفسیررا ازمتن آن داشت. بر فرض آنکه این پروتکل بر اساس واقعیت تنظیم شده باشد، تنها معنی آن این است که: اداره حمایت از قانون اساسی حداقل از سال 2007 میدانسته است که قاتلین نئونازی آزادانه دررفت و آمد هستند. بعلاوه بسیاری از گرههای ناگشوده همچنان بی پاسخ می مانند: چرا بعد از موجی از قتل های مهاجرین، برای مدتی قتلی صورت نمیگیرد و بعد قتل یک پلیس زن؟ آیا مسئولین بطور اتفاقی به رد پای جرم دیگری رسیدند و به همین دلیل مووندلوز وبوونهاردت به کنار گذاشته شدند؟
شخصی که میتواند احتمالاً به برخی از این سؤالات پاسخی دهد، به آته چپه است. چپه بعد از تسلیم داوطلبانه اش به پلیس ینا، اظهارداشت که نمیخواهد سکوت کند. ولی از آن زمان تا بحال او فقط سکوت میکند و مشخص نیست که آیا در طول محاکمه از حقش برای پاسخ ندادن به سؤالات استفاده خواهد کرد یا نه. در هر حال هر وکیل عاقلی به موکلش در شرایطی مشابه ، همین را توصیه خواهد کرد؛ چپه بایستی اما درطول یکی از انتقال هایش، نارضایتی خود را از وکلایش درمورد توصیه به سکوت، به مسئولی که همراهیش می کرد، اظهارکرده باشد. از اواخرسال 2011 به فاصله کوتاهی بعد از کشف هسته NSU، مطلعین ادعا می کنند که یکی از سه عضوNSU خود جاسوس سازمان امنیت بوده است. وهمیشه یک نام مطرح می شد: به آته چپه. روزنامه ” مردم لایپزیک” (24) درنوامبر 2011، هم درمورد “نکات مورد اشاره اداره ایالتی تورینگن” گزارش داده است: چپه از جانب دولت ماموربوده و در کنارگزارشات دیگر از فعالیت راست ها برای مسئولین امنیتی تورینگن گزارش کرده است. این روزنامه ادامه میدهد که او دراین زمان می بایستی ازپنج نام مستعار استفاده کرده باشد. این روایت را هم احتمالاً نمیتوان امتحان کرد. حداقل اینکه سازمان امنیت تأکید برآن دارد که هرگز هیچکدام از این سه نفررا بکار نگمارده است. از سوی دیگرتا کنون هراطلاعاتی در مورد گندآب قهوه ای پوشان که ازجانب هسته NSU و” افراد مورد اعتماد” بدست آمده است، دروغگویی های ماموران اداره حفاظت از قانون اساسی را رو کرده است.
اگر واقعاً این حقیقت داشته باشد که این گروه خود از عناصر امنیتی سازمان امنیت تشکیل شده بود، به آته چپه دلیل محکمی برای سکوت دربرابر دادگاه دارد.
پانویس ها:
1ـ3ـ4ـ5 ـ7ـ Eisenach, Heilbronn, Zwickau, Jena, Chemnitz شهرهایی در شرق آلمان
2ـ6ـ Sachsen , Thüringen ایالت هایی در شرق آلمان
8ـ اداره حمایت از قانون اساسی) BfV) Bundesamt für Verfassungsschutz به همراه اداره حفاظت نظامی
Das Militärische Abschirmdienst (MAD) و اداره ایالتی حمایت از قانون اساسی تورینگن
Landesamt für Verfassungsschutz Das Thüringer درفاصله سالهای 1996 تا 2003 تحت نام
مستعار”عملیات رن شتایگ” „ Operation Rennsteig“ جاسوسانی را به جمع راست های افراطی تورینگرهایمات
شوتز Heimatschutz Thüringer اعزام کرد، که در میان آنان افرادی که بعداً جزء هسته NSU شدند نیز، قرار
داشتند.
9ـ Thüringer Heimatschutz تورینگرهایمات شوتزجمعی ازراست های افراطی هستند که ازسال/71996 گرد هم
آمدهاند وخود را بعنوان نازی های تورینگن شرقی تعریف میکنند که درارتباط با راست های افراطی فرامنطقه ای هم قرار دارند.
10ـ (Der Militärische Abschirmdienst (MAD
11ـ Deutschland (NPD) Nationaldemokratische Partei حزب نازی های آلمان
12ـ Erfurt مرکز ایالت تورینگن Thüringen در شرق آلمان
13ـ گراGera شهری در ایالت تورینگن
Blood & Honour Organisation -14
15ـ براندنبورگ Brandenburg ایالتی در شرق آلمان که درمرکزآن شهر برلین، که خود یک ایالت مستقل و پایتخت آلمان است، قرار دارد.
16ـ بعد از افشای این هسته، des Bundestages NSU-Untersuchungsausschuss کمیته تحقیق در مورد
NSU در پارلمان آلمان (بوندستاگ) که اعضای آن از همه فراکسیون های حزبی هستند در تاریخ 26 ژانویه 2012
برای تحقیق در مورد قتل های NSU تشکیل شد. وظیفه این کمیته از یک سو روشنگری در مورد قتل های NSU است
و از سوی دیگر و به دنبال آن جمعبندی برای تغییرساختار، ادامه همکاری، اختیارات و کیفیت کار مسئولین امنیتی و
ماموران تحقیق در مبارزه برعلیه راست افراطی، می باشد.
17ـ منظوربازی های جمعی است که معمولاً روی یک تخته چوب انجام میشود و بازی کنندگان با حرکت دادن
فیگورهای مختلف با یکدیگر بازی میکنند (چیزی شبیه به بازی شطرنج)
18ـ Nürnberg شهری در غرب آلمان دربایرن
19ـ (Die Nationalsozialistische Arbeiterpartei (NSDAP
20ـ Reichsparteitagsgelände منطقه ای درجنوب شرقی نورنبرگ که درفاصله سالهای 1933 تا 1938 جلسات
حزبی NSDAP در آنجا برگزارمی شد.
21ـ Dortmund , Kassel شهرهایی در غرب آلمان
22ـ ایالت Hessen در غرب آلمان
23ـ Defense Intelligence Agency
24ـ Die Leipziger Volkszeitung
این ترجمه قبلا در صفحه رفقای گفتگوهای زندان منتشر شده است