به بهانه انتخابات

20130522-213523.jpg

به یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری اسلامی ایران نزدیک می شویم. جمهوری اسلامی ایران از بدو تأسیس خود با توسل به زندان و شکنجه، قتل و کشتار و غارت مردم زحمتکش و روشنفکران از طرفی ، واز طرف دیگر با ترویج جهل و خرافات قرون وسطائی در میان مردم توانسته است سی و پنج سال به زندگی ننگین خود ادامه دهد و یازدهمین دوره ریاست جمهوری خود را برگذار کند. اینکه چگونه در قرن بیست و یکم هنوز بشریت با چنین حکومت های قرون وسطائی روبروست خود بحثی است که در حوصله این مقاله نمی گنجد.
برخورد به انتخابات درست مانند هر کارزار سیاسی دیگر بر می گردد به جایگاه و موضع طبقاتی اقشار مختلف مردم. بررسی نظرات گروهائی که شرکت در انتخابات و یا ندای تحریم انتخابات را سر می دهند را می توان دقیقاً از همین منظر مورد مطالعه قرار داد.
با آمدن رفسنجانی به انتخابات در بین سبزاللهی ها دودستگی ایجاد گشته است عده ای طرفدار تحریم انتخابات، و عده ای هم طرفدار شرکت در انتخابات و رأی دادن به رفسنجانی هستند. بخشی از گروههای سیاسی به ظاهر چپ نیز که در انتخابات سال 88 به پشتیبانی از موسوی برخاستند و با ندای هل من ناصر حسینی به طرف صندوق های رأی شتافتند، به تحریم کنندگان انتخابات پیوسته اند. کسانی که در انتخابات گذشته هواداران خودشان را پای صندوق های رأی کشاندند و به پیروی از آن وارد مبارزات “رأی من کو” گشتند، این دسته از نیروهای سیاسی به ظاهر چپ در شورشهای سال 88 مخالف جدی رادیکال شدن جنبش مبارزاتی مردم بودند و با تأیید راه پیمائی سکوت، به پیروی از مدیا های غرب مبارزه ای متمدنانه را به مردم پیشنهاد می کردند، و رادیکالیزم را مساوی با تشدید هرچه بیشتر سرکوب می دانستد و تا آنجا پیش رفتند که مبارزات بخشی از مردم که رادیکالیزه شده بود و شعار مرگ بر جمهوری اسلامی سر داد را به بهانه اینکه اینها بدست دشمن بهانه سرکوب می دهند رامحکوم می کردند. تو گوئی که هیئت حاکمه ایران برای سرکوب و کشتار مردمی که جانشان به لب رسیده و به خیابان ها ریخته اند، احتیاج به بهانه دارد. و آنزمانکه جنبش، وحشیانه توسط رژیم دد منش جمهوری اسلامی سر بریده شد و کشتار گردید، آنوقت این عالی جنابان متمدن خیالشان راحت شد و صم بکم به کنجی خزیدند. حال این ماران در آستین مردم شعار تحریم اتنخابات می دهند. شاید به خاطر اینکه موسوی و کروبی هنوز در حصر خانگی بسر می برند و شاید به دلایل دیگر به هر حال اپورتونیستها احتیاج زیادی به دلیل آوردن ندارند. تحریم انتخابات اگر تنها به صرف یک عمل پاسیویستی و تنها به عنوان اعتراض به غیر دمکراتیک بودن این انتخابات بدان نگاه شود، بدین معنی خواهد بود که ما پایه و اساس این نظام را قبول داریم ولی بنا به انتقادهائی که ازاین نظام و روش چگونگی پیشبرد انتخابات داریم این انتخابات بخصوص را تحریم می کنیم. تحریم انتخابات با چنین طرز تفکر و استدلالی با شرکت کردن در آن فرق چندانی ندارد. تحریم انتخابات بدرجاتی رسمیت قائل شدن برای حکومتی است که وجودش در تاریخ از رسمیت افتاده است. حکومتی که زائیده نظام جهانی است که سالها طفیلیگری خویش را به صور گوناگون به نمایش گذاشته است. حکومت جمهوری اسلامی آئینه تمام نمای بر بریت و طفیلیگری امپریالیسم جهانی است. در حقیقت ما بجای تحریم انتخابات خواهان محو کل نظام موجود هستیم.
کمونیستها نه این انتخابات و نه انتخاباتهای گذشته، و نه هرنوع انتخاباتی که توسط حکومت ولایت فقیه جمهوری اسلامی برگزار گردیده و یا خواهد گردید را برسمیت نمی شناسند وبه چیزی کمتر از نابودی کل نظام سرمایه داری جمهوری اسلامی رضایت نخواهند داد. انتخابات در چنین سیستمی درست به این معنی است که مردم انتخاب کنند که چه کسی آنهارا به بردگی بکشد و سرکوب کند. چه کسی رئیس دولت جهنمی گردد که دستش تا مفرق به خون آزادی خواهان آغشته است . شرکت در اتنخابات بدین معنی است که مردم ارباب عوض کنند. با میل خویش کسی را برای چپاول خویش بگمارند. آخر مگر جز این است که در طول تاریخ منحوس این نظام چیزی بجز قتل و غارت و چپاول وجود داشته است. برای کارگران چه فرق دارد که سپاه پاسداران آنان را استثمار و از هستی ساقط کند و یا یک سرمایه دار خوش برخورد و اتو کشیده مانند سید خندان. در هر صورت برای آنان فقر و فلاکت و بی چیزی به ارمغان می آورد. شعار کمونیستها به عنوان بخش آگاه جنبش سیاسی طبقه کارگر نابودی کل این نظام و برپائی حکومت شورا ها بر ویرانه های آن است. کمونیستها، سوسیالیسم را تنها راه حل و آلترناتیو برای بیرون آمدن از بن بست و فلاکت موجود می دانند.
کمونیستها معتقد هستند که حکومت باید، مستقیماً بدست کارگران و زحمتکشان، یعنی اکثریت اهالی کشور اداره گردد. انتخابات در کشور شورا ها، انتخاباتی نیست که مردم باید بین یک سری سرمایه دار و ارباب یکی را انتخاب کنند تا سرنوشت آنان را بدست گیرد. بلکه مردم با شرکت مستقیم خویش در شورا ها مستقیماً در اداره امور کشور شرکت و دخالت می نمایند. مردم در انتخابات شورا ها در حقیقت یک آقا بالاسر و رئیس انتخاب نمیکنند بلکه نمایندگان این شوراها تنها برای هماهنگی و سازماندهی امور به مدت محدود انتخاب می گردند و هرلحظه قابل عزل توسط مردم هستند.
کمونیستها خواهان لغو فوری مالکیت خصوصی بر ابزار تولید هستند تا هیچ کس نتواند به واسطه مالک بودن بر ابزار تولید کسی را استثمار کند. اداره تمام امور اقتصادی و سیاسی کشور بدست خود همین بی چیزان انجام می پذیرد. لنین در تکامل نظریه مارکسیستی حکومت کارگران، طرح حکومت شورا های کارگران را به اجرا درآورد. یعنی حکومتی که بر پایه شوراهای کارگران و دهقانان بنا می گردد. در حکومت شوراها، دیگر کارگران در کارخانجات با تولیدات خود بیگانه نبوده بلکه خود کنترل تولید را بدست می گیرند. در حکومت شوراها کارگران دیگر توسط مدیران و مهندسان در کارخانجات کنترل نمی شوند بلکه این کارگران کارخانجات هستند که مدیران و مهندسان را به استخدام خود در می آورند.
کمونیستها برای این مبارزه نمی کنند تا خود قدرت را بدست گیرند و حکومت کنند. بلکه آنها خود را منتصب به طبقه ای می دانند که با ید قدرت را در دست گیرد و این گرفتن قدرت میسر نخواهد بود مگر بواسطه شورا های کارگران و دهقانان.
در جمهوری شورا ها این شورای عالی کارگران و دهقانان است که تصمیم گیرنده اساسی کشور است و قدرت این شورای عالی قدرتی است نه از بالا به پایین بلکه از پایین به بالا خواهد بود. چنانچه هرلحظه که کارگران اراده کنند می توانند بخش و یا کل شورای عالی را منحل و شورای جدیدی جای آن بنشانند.
تمرکز در کشور سوسیالیستی بنا به آموزش های مارکس و لنین روز به روز کمتر می شود و تا جائی پیش می رود تا دولت سوسیالیستی کم کم به خواب رود و نابود گردد تا بنیان و اساس یک جامعه کمونیستی را بنا نهد. منتها این به خواب رفتن و اضمحلال دولت نه یک شبه بلکه مدت درازی طول خواهد کشید و تا کل جهان از سیستم سرمایه داری خود را آزاد نگرداند زوال دولت میسر نخواهد شد.
در جمهوری شورا ها، رئیس جمهور که توسط یک رأی گیری همگانی و سراسری اتنخاب می گردد مستقیماً زیر نظر شورای عالی کارگران و دهقانان کار می کند. در جمهوری شورا ها هر نماینده شورا می تواند فوراً و بدون در نظر گرفتن مهلت زمانی خلع گردد. در حکومت شورا ها تمرکز امور اداره کشور بتدریج ازبین رفته و به مردم سپرده می شود. و مردم بتدریج فرا خواهند گرفت که خود دولت خویش باشند. در اینجا از دولت های گران و لوکس خبری نیست بلکه اداره امور داوطلبانه و با کمترین خرج انجام می گیرد. هر کارگر و یا دهقان عضو شورا، تا بالاترین رده، حقوقی بیش از حقوق قبلی خود در یافت نمی دارد. بالاترین حقوق مقامات دولتی نیز بیشتر از بالاترین حقوق یک کارگر متخصص نخواهد بود.
نقش حزب کمونیست
در حقیقت یکی از دستاورد ها و تکاملی که لنین به مارکسیسم داد کشف این حقیقت بود که حزب کمونیست در مبارزات طبقاتی کارگران نقش حیاتی دارد. بلشویکها به رهبری لنین ثابت نمودند که کارگران بدون حزب طبقاتی شان، بدون یک حزب کمونیست که بیانگر واقعی خواستهای پرولتاریا باشد، قادر نخواهند بود که قدرت سیاسی را به کف آورند. بدون یک حزب منسجم و آهنین بلشویکی، طبقه کارگر به هیچ عنوان در جنگ طبقاتی بر علیه بورژوازی پیروز نخواهد شد. مبارزات خود بخودی طبقه کارگر به قول لنین در بهترین حالتش به” ترید یونیونیسم” می انجامد که خود بیش از یک زائده بورژوازی نیست. طبقه کارگر بدون ستاد فرماندهی خود یعنی حزب کمونیست می تواند تا ابد برای اضافه دستمزد و شرایط بهتر کار مبارزه کند. کشمکشی که سرانجامی بجز سرخوردگی و شکست در پی نخواهد داشت. اگر مبارزات خود بخودی کارگران توسط حزب کمونیست سازمان دهی نگردد و ارتقاء نیابد، می تواند تمام دستاورد های کارگران که در شرایط اعتلای مبارزات کارگری و بعد از هزینه های زیاد برای بهبودی وضع معیشتی خویش بدست آمده است، در شرایط رکود انقلابی دوباره توسط بورژوازی پس گرفته شود. و روز از نو و روزی از نو و کارگران در یک دایره شیطانی که انتها ندارد اسیر خواهند بود. کمونیستها از مبارزات اقتصادی کارگران برای بهبودی شرایط کارشان، مسلماً پشتیبانی می کنند. منتها فرق آنان با اکونومیستها و صالحان اجتماعی در این است که به کارگران آموزش می دهند که این مبارزات نمی تواند آنها را از بردگی بطور قطع خلاص کند اگرچه شاید شرایط زیستشان را بهتر می کند. کمونیستها وظیفه دارند که به کارگران آموزش دهند که تنها راه بدست آوردن آزادی و کرامت انسانی برای کارگران برکندن ریشه کل نظام طبقاتی جامعه و برقراری دیکتاتوری پرولتاریاست. منتها در اینجا بحث بر سر یک حزب کمونیست واقعی طبقه کارگر است. نه احزاب خرد وریزی که هیچ ربطی به طبقه کارگر و مبارزاتش ندارند. یک حزب کمونیست واقعی، یعنی حزبی که در میان کارگران وجود دارد، در مبارزات کارگران شرکتی فعال داشته و نقش رهبری کننده و ارتقا ء دهنده مبارزات آنان را بر عهده دارد. احزاب کمونیستی موجود بیش از یک کاریکاتوراز حزب طبقه کارگر نیستند. در اینجا بهتر است که نقل قولی از مارکس در رابطه با رابطه کمونیستها با پرولتاریا بیاوریم.
” رابطه کمونیستها و پرولتاریا به طور کل، برچه مبنائی قرار دارد؟
کمونیستها حزبی را در مقابل احزاب دیگر طبقه کارگر تشکیل نمی دهند.
آنها منافعی جدا و جداگانه از پرولتاریا بطور کل، ندارند.
آنها منعقد کننده، هیچ اصولی که با آن بخواهند جنبش کارگری را شکل دهند نیستند.”
در اینجا مارکس و انگلس به صراحت بیان می دارند که منافع و هدف کمونیستها همان منافع و اهداف طبقه کارگر به طور عام است و جنبش کمونیستی چیزی جدا از جنبش طبقه کارگر نمی تواند باشد.
منتها این نظرات مارکس و انگلس که می توانست مورد سوء استفاده طرفداران جنبش خود بخودی کارگران باشد توسط لنین بسط داده شد. لنین خاطر نشان کرد که اگر پرولتاریا بخواهد قدرت سیاسی بشدت متمرکز و سازمان یافته بورژوازی را که با کمک ادارات مختلف، ارتش و پلیس و دادگاهها و زندان بر علیه کارگران بکار گرفته می شود، سرنگون کند و دولت خویش را برپا دارد چاره ای ندارد که اولاً به علم شرایط رهائی خویش یعنی کمونیسم مسلح گردد و ثانیاً ستاد فرماندهی تشکیل دهد تا این ستاد فرماندهی بتواند پرولتاریا را برای بدست گیری قدرت سیاسی رهبری کند. لنین خاطر نشان نمود که این آگاهی به هیچ عنوان خود بخودی در بین کارگران بوجود نمی آید بلکه این آگاهی توسط روشنفکران کمونیست به درون طبقه کارگر برده می شود.
این ستاد فرماندهی که وظیفه اش بردن آگاهی طبقاتی به میان پرولتاریا و سازماندادن آنان برای کسب قدرت سیاسی است چیزی نیست جز حزب کمونیست.
بعد از قدرت گیری پرولتاریا، حزب کمونیست نیز به واسطه اینکه مبارزه طبقاتی نه تنها تمام نشده بلکه بورژوازی که زخم خورده است با شدت بیشتری بر علیه پرولتاریا و برای بدست آوردن امتیازات از دست رفته اش وارد عمل می شود وجود دارد و به مبارزه برای تحکیم دیکتاتوری پرولتاریا ادامه می دهد. منتها وجود حزب کمونیست نافی قدرت شوراها نیست و نقش حزب کمونیست در قدرت، همان تحکیم قدرت شوراها در جامعه است. به قول لنین همه قدرت باید در دست شورا ها قرار گیرد. در اینجا حزب به عنوان اطاق فکر پرولتاریا و شورا ها به عنوان بازوان اجرائی پرولتاریا هماهنگ با هم عمل می نمایند.
سخن کوتاه اینکه پیشنهاد کمونیستها به مردم ایران بویژه زحمتکشان این است که تنها آلترناتیو در مقابل آنها، نفی نظام موجود است. نه انتخابات و نه تحریم آن هیچ کدام راه حلی برای خلاصی مردم از شرایط کنونی نیست. این رژیم پوسیده، و قرون وسطائی را زحمتکشان باید به زیر کشند. مردم باید با کسب هرچه بیشتر آگاهی سوسیالیستی برای کسب قدرت سیاسی، خود را سازماندهی کنند و بدانند که این کسب قدرت سیاسی به هیچ عنوان مسالمت آمیز نمی تواند باشد. لذا مردم بویژه زحمتکشان و کارگران خود را برای یک جنگ تمام عیار آماده کنند. جمهوری اسلامی که برعلیه مردم خود را تا دندان مسلح کرده است نه باکسی تعارف دارد و نه شوخی و حاضر است برای بقای خویش از کشته ها پشته ها درست کند بنابراین تنها با یک انقلاب قهر آمیز و مسلحانه مردمی می توان از دست این دیوان آدم خوار رهائی پیداکرد.
پیش به سوی تشکیل یک حزب واقعی کمونیست
بابک فرزام

1

3 Comments

  1. احمد:
    پایان سناریوی انتخابات: دزدهابودندچوگرم زدو
    خورد-البته به سبک زرگری!-دزدسوم-جلیلی-خرمردم رازدو برد!

  2. به رفیق عزیز سپیده
    البته باید دانست که در حقیقت این مقاله به نوعی طرح بحث است، ضمن اینکه من سعی نمودم نکات کلی را بیان کنم. در رابط به جمله “…که چگونه در قرن بیست و یکم هنوز بشریت با چنین حکومت های قرون وسطائی روبروست خود بحثی است که در حوصله این مقاله نمی گنجد.”» مسلماً این یک بحث مفصل و تئوریک عمیق لازم دارد و بنظر من این ریشه در گندیده گی امپریالیسم دارد که لنین به آن اشاره کرده است و و ظیفه کمونیستهاست که اکنون این بحث رابسط دهند.
    در رابطه با تشکیل حزب نیز من نظرم این است که این مهم فقط در پیوند مستقیم و بی واسطه با طبقه کارگر ایران امکان پذیر است. اینکه ما در خارج از کشور فکر کنیم که می توانیم یک حزب طراز نوین طبقه کارگر با مشخصات بلشویکی آن بزنیم ایده آلیسم محض است. منتها در خارج از کشور می توان در این راه کوشش و مبارزه نمودو این راه را هموار کرد. موفق باشید
    بابک فرزام

  3. دیری بود که مقاله ای با این حجم کم که قادر باشد وظایف بعدی مردم و یا بهتر بگویم خلقهای زحمتکش ایران را برای رهایی از این رژیم قرون وسطایی وبرداشتن زنجیر از پای تولید و ساختن بهشتی برین در روی همین زمین در همین زمانه، و برای همه(حتی برای خود این احمقان جلاد قرون وسطایی) در این مقطع زمانیِ ِ انتخاباتی توانسته باشد مجسم کند، نخوانده بودم.
    فقط دو نکته مهم را که همان نقاط گرهی میباشند را مقاله اشاره کرده است که واقعا بایستی هر چه زود تر آنرا باز و حل نمود، در غیر اینصورت، مانند دانه کاهی در گرداب، بدور ِ خود خواهیم چرخید و بجایی نخواهیم رسید.

    نکته اول«…که چگونه در قرن بیست و یکم هنوز بشریت با چنین حکومت های قرون وسطائی روبروست خود بحثی است که در حوصله این مقاله نمی گنجد.»
    منهم با شما موافقم و در عین حال معتقدم که باید ابتدا دانست که روی چه زمینی ایستاده ایم. زیرا دقیقا زنجیری که ما را از حرکت بجلو بازمیدارد، همان ابزار و همان کنش ها و واکنش هایی میباشند که باعث وجودی چنین حکومتهای قرون وسطایی، چه نوع مذهبی و چه نوع پلورالیستی آن(مانند کشور های اروپایی) آن میباشد. فقط مذهبیون «کاری که ملا میکنه با قلهوالله میکنه» رنگش را عوض کرده اند. چنانچه شما فکر میکنید که از پس این عمده بر می آیید لطفا شروع نمایید، باشد که رفقای دیگری هم نظریاتی باربر و راه حل هایی را که در نظر دارند در اختیار همدیگر قرار دهند. البته خوشبختانه مجبور به یافتن دوباره چرخ، در تاریخ نیستیم و داده های زحمتکشان در دو صده آخری، تقریبا تمام راه را نشان داده اند. منتها مانند لنین احتیاج به ابتکارات جدیدی میباشد که مربوط به همین دو نکته میباشد.

    نکته دوم: «پیش به سوی تشکیل یک حزب واقعی کمونیست» این همان نقطه گرهی است که بایستی اهمیت اول را بدان داد و همین حزب است که چنانچه بوجود آید همچون ستاد فرماندهی که به قطبنمای انقلاب *) مسلح است میتواند مارا بسر منزل مقصد برساند. در این مورد هم اگر بحثی را در همین مجله هفته بتوانیم بوجود آوریم تا بتوانیم بدانیم شرایطِ یک «حزب واقعی کمونیست» کدامند و دست بالازده یا آنرا در میان احزابِ موجود پیدا کرده و یا آنرا ایجاد و یا احیا نماییم. هیچ راه دومی موجود نیست!
    *) این قطب نما، همان علم رهایی طبقه کارگر که بیش از یکصدو پیجاه سال قدمت و تکامل را پشت سر دارد و تجاربی است که در آینده از این طبقه توسط حزب کمونیست(روی کلمه حزب کمونیست تکیه میشود) جمع آوری میشود، میباشد.
    من باز هم فرصت را مغتنم شمرده و از رفقای هفته نهایت سپاسگذاری را دارم. باشد که روزی این زحمات به ثمر خود رسیده و همچون سالهای سی بتوانیم با یک شعار ساده «نه قم خوبه نه خمین» بتوانیم راه را برای آینده هموار سازیم!
    سپیده

Comments are closed.