ظهور مجدد رفسنجانی به مثابه ی قایق نجات


  صادق افروز

به ناگاه در قفس باز شد و در آنجا جنبشی پدید آمد. دستی سیاه سوخته و رگ برآمده و چركین و شوم و پینه بسته به قفس رانده شد و میان هم قفسان به كند و كاو درآمد. دست با سنگدلی و خشم و بی اعتنایی، در میان آن به درو افتاد و آشوبی پدیدار كرد. هم قفسان بوی مرگ آلود و آشنایی شنیدند و پرپر زدند و زیر پروبال هم پنهان شدند. دست بالای سرشان، می چرخید و مانند آهنربای نیرومندی، آنها را چون براده آهن میلرزاند. دست همه جا گشت و از بیرون چشمی چون رادار آنرا راهنمایی میكرد تا سرانجام بیخ بال جوجه ی ریقونه ای را چسبید واو را از آن میان بلند كرد.

اما دست و جوجه ای كه در آن تقلا و جیك جیك میكرد، هنوز پروبال میزد، بالای سر مرغ و خروسهای دیگر میچرخید و از قفس بیرون نرفته بود كه دوباره آنها ، سرگرم چریدن در آن منجلاب و تو سری خوردن شدند. سردی و گرسنگی و سرگشتگی و بیگانگی ،و چشم به راهی همچنان بقوت خود باقی بود. همه بیگانه و بی اعتنا و بی مهر، بربر نگاه میكردند و با چنگال، خودشان را می خاراندند.( برداشتی آزاد از قفس . داستان کوتاه نوشه صادق چوبک)

معادله متغیر قدرت، بین بازیگران اصلی صحنه ی سیاست جمهوری اسلامی ، رفسنجانی، این سیاستمدار کهنسال جمهوری اسلامی را ،همچون قایق نجاتی دوباره، به مرکز اصلی توجه مبارزهی انتخاباتی جمهوری اسلامی ، تبدیل کرده است .هاشمی رفسنجانی شده است ناجی برخی از افرادی که از وضع موجود به ستوه آمده اند .جالب اینجاست که روی آورندگان به این ، به اصطلاح “ناجی ملت” و “قایق نجات در طوفان و بحران “در اقشار و طبقه بندی های مختلف اجتماعی قرار دارند .از آیت الله های گردن کلفت قم و مشهد و نجف و کربلا بگیرید تا کله گنده های های بازار و نهضت آزادی ، تا سبز های هوادار موسوی  کروبی ، همگی فرشته ی نجات خود را در وجود این آیت الله کهنسال می بینند .پس از ثبت نام رفسنجانی در آخرین روز مهلت ثبت نام ، هواداران سبز ها، پیرامون محل ثبت نام گرد آمدند و با شعار هایی چون “ص
علی محمد 
، ناجی ملت آمد “یا  ” درود بر هاشمی ، سلام بر خاتمی ” و همچنین ” نیروی انتظامی ، تشکر تشکر ” مقدم هاشمی رفسنجانی  را در محل ثبت نام گرامی داشتند .

رفسنجانی که در دوره ی شاه به غیر از آخوند بازی و عبا و عمامه، به شغل شریف بساز و بفروشی در منطقه غرب تهران مشغول بود و با کمک و همراهی مارهای هفت خطی مثل حاجی علمدار زمین های منطقه برق آلستوم و آریا شهر را تکه تکه می کردند و با جواز های قلابی به مردم می فروختند ، پس از انقلاب بهمن تبدیل شد به یکی از چهره های اثر گذار سیاست در جمهوری اسلامی .رفسنجانی نه مثل مفتح و مطهری  به تیر غیب فرقان دچار شد ، و نه زیر سقف فروریخته ی ساختمان حزب جمهوری اسلامی ،مثل بهشتی و محمد منتطری، بدنش تکه تکه شد؛ و نه همراه باهنر و رجانی در انفجار بمب آسیب دید .نیش ها و کنایه های بی امان باند احمدی نژاد، و دشنام ها و ابروریزی های بازجوی معروف اوین و گرداننده امروزی کیهان یعنی حسین شریعتمداری و تعقیب افراد خانواده او توسط دارو دسته تاجیک نیز، او را به کنار نرانده است .

رفسنجانی ، کاراکتر ویژه ی خود را دارد .این نخستین بار نیست که او بعنوان “ناجی ملت ” ، در صحنه ظاهر می شود .در اوائل دهه 60 نیز ، رفسنجانی که سخنگوی اصلی نمازهای جمعه بود ، در جوّ سنگین سرکوب گروههای فشار، بگونه ای صحبت می کرد که این شبهه ایجاد می شد که گویی با شعار های عدالت اجتماعی و تقسیم ثروت و محدود کردن دست محتکران ، توافق دارد .تم سخنرانی های رفسنجانی ، دست مایه ای می شد برای جلسات پرسش و پاسخ کیانوری ، که عناصرمترقی و ضد کاپیتالیسم را در جمهوری اسلامی ، که قدم در راه رشد غیر سرمایه داری گذاشته بود ، یاد آور شود . دبیر اول حزب توده ، جوانان توده ای را که از توسری خوردن های روزانه توسط چماقداران و اوباش حزب اللهی به جان آمده بودند، با اشاره به همین حرف های امیدوار کننده رفسنجانی ، آرام می کرد .به غیر از توده ای ها که رفسنجانی را مستعدترین رهبر سیاسی برای قدم گذاشتن در مسیر راه رشد غیر سرمایه داری می دیدند ، چپ های معتقد به مرحله ای کردن انقلاب ایران ، او را نماینده بورژوازی صنعتی و ملی می دیند که در برابر بورژوازی دلال قد علم کرده است . تجربه نشان داد ،که رفسنجانی ، نه تنها هیچ علاقه ای به عدالت اجتماعی و تقسیم ثروت و دمکراسی سیاسی ندارد ، بلکه یکی از ارکان ثروت اندوزی و دلالی وسرکوبگری سیاسی مخالفین در داخل و خارج ایران بوده است .منابع اطلاعاتی غربی ، خانواده رفسنجانی را ، در زمره ی ثروتمندترین خانواده های ایرانی قلمداد می کنند . بعلاوه هواداران چپ رفسنجانی یک نکته مهم را فراموش می کردند .رفسنجانی یک آخوند بود و هوادار حفظ دم و دستگاه عظیم و انگلی روحانیت .

پس از گذشت 8 سال از  دولت احمدی نژاد ، رفسنجانی دوباره بعنوان کاندیدا مطرح شده است .امروز شنبه قبل از اتمام مهلت ثبت نام ،رفسنجانی در محل حاضر شد و در میان هیاهوی هواداران، ثبت نام کرد . 4 سال پیش ، احمدی نژاد که از پشتیبانی کامل ولی فقیه و تمام سگ های زنجیری اش برخوردار بود ، حین مناظره ی تلوزیونی با سید حسین موسوی ، شدید ترین حملات را نثار رفسنجانی و خانواده اش کرد .احمدی نژاد پس از رسیدن به مقام ریاست جمهوری در دوره دوم ، از همان ابتدا راهش را از ولی فقیه جدا کرد .اینگونه پنداشته می شد که او ، مثل بنی صدر دچار وهن شده است و  یک لگد ولی فقیه ، او را به سرنوشت نخستین رئیس جمهور ایران پس از انقلاب بهمن ، دچار خواهد ساخت .ولی تجربه نشان داد که باند احمدی نژاد ، برخلاف بنی صدر که پشتوانه اش یک نیروی اپوزیسیون دیگر ، یعنی مجاهدین بود ، با اتکا به فعالیت چند دهه امنیتی و دسترسی به اسناد محرمانه از مقامات درجه اول جمهوری اسلامی ، به بقای خود ادامه می دهد .خامنه ای بارها سگ های زنجیری اش ، مثل جامعه مداحان را، از گرفتن پاچه ی احمدی نژاد و مشایی ، برحذر داشت .او به بی ملاحظگی مداحان بیت ولایت ، یعنی کسانی مثل سعیدحدادیان و منصور ارضی ، هشدار داد .خامنه ای بر این باور بود که بگذارید دوره ریاست جمهوری اش به اتمام برسد ، بعد ترتیبش را می دهیم !.از آن پس ،کسی صدایی از سعید حدادیان که لودگی می کرد و مشایی را به آلت تناسلی احمدی نژاد تشبیه می نمود و برگ درخت انجیر را توصیه می کرد ، نشنید .

در حال حاضر ، بحران ، جمهوری اسلامی را در داخل و خارج ، زیر منگنه قرار داده است .این بحران ها عبارتند از :

1.بحران اقتصادی سیستم سرمایه داری در ایران ، و تشدید آن ناشی از تحریم اقتصادی

2.بحران سیاسی ناشی از حذف قابل توجهی از نیروهای درونی رژیم

3.بحران هسته ای

4. بحران سیاسی خارجی ، ناشی از جنگ داخلی در سوریه و کشیده شدن بیش از پیش جمهوری اسلامی در این جنگ

5.بحران سیاسی در عراق .نقش برجسته ی
 
جمهوری اسلامی در دامن زدن به این بحران

6.بحران روابط ایران و اسرائیل

دولت احمدی نژاد، هیچگونه برنامه ی مشخصی ، برای مقابله با این بحران های مختلف ندارد .نماینده ی مورد نظر او ، یعنی مشایی نیز، دنباله روی احمدی نژاد است .اما رفسنجانی با توجه به روش پراگماتیستی ، توان کنار آمدن با غرب در حل مسئله هسته ای و تحریم اقتصادی را دارد .نقش او در سیاست خارجی در منطقه نیز، دور از چشم صاحبان نفوذ نیست . بی جهت نیست که آیت الله سیستانی از عراق پیک می فرست و در باره ی اهمیت رئیس جمهور شدن رفسنجانی ، داد سخن می دهد .رفسنجانی ، عاقل تر از آن است که سرنوشت خود را با بشار اسد در حال سرنگونی ، پیوند زند . اسرائیل نیز با رئیس جمهور شدن هاشمی ، آرام تر سر بر بالین خواهد گذاشت . برای دوره ی پس از احمدی نژاد ، ولی فقیه قلاده ی سگ ها را رها خواهد ساخت تا تلافی یک دوره سکوت را خالی کنند .اما آنچه مبهم است ، رابطه ی رفسنجانی با سپاه است .سپاه که با کمک رفسنجانی ، پس از پایان جنگ 8 ساله ی ایران و عراق ، وارد فعالیت های سیاسی و اقتصادی شد ، حالا به یک غول عظیم اقتصادی  سیاسی تبدیل شده است .

به غیر از بازار و نهضت آزادی و بورژواهای مختلف که از رفسنجانی حمایت می کنند ، بخشی از چپ رفرمیست هم ، برای حمایت از رفسنجانی، دورخیز برداشته است .چپ رفرمیست ، اگرچه با توجه به ماهیت بسیار تیره و تار رفسنجانی ، و شرکت مستقیم او در ترور و کشتار مخالفین ، با گام های آهسته قدم بر می دارد ، ولی دارد حمایت و شرکت در انتخابات به نفع رفسنجانی را ،مزه مزه می کند .چپ رفرمیست ایران ، موجود ذلیل و ذبونی است که برای رفسنجانی ، قند در دل آب می کند .این چپ رفرمیست ، گهگاه شعار های تند و تیزی درباره ی سازماندهی مستقلکارگران و زحمتکشان هم می دهد ؛ ولی مثل همیشه ، چشمش به بالایی هاست !. و امیدی به تشکل مستقل کارگران و زحمتکشان ندارد . کارگران و زحمتکشان ایرانی ، نباید در رویارویی جناح های مختلف حاکمیت ، ماهیت بورژوایی و ضد کارگری این یا آن جناح حاکمیت را ، به فراموشی بسپارند .کارگران و زحمتکشانی که نانی در بساط ندارند ، و گرانی مسکن و هزینه های مختلف زندگی ، کمرشان را شکسته است ، با آمدن رفسنجانی به جای احمدی نژاد ، تغییری در وضع شان ایجاد نمی شود .رفسنجانی از پشتیبانان سرسخت اقتصاد نئولیبرالی است .طرح قطع یارانه ها که در دولت احمدی نژاد به مرحله عمل درآمد ، در واقع نتیجه ی فعالیتی است که در دوره ی رفسنجانی آغاز شده بود .گرانی و فقر و فلاکت و استبداد مذهبی ناشی از حکومت آخوندی ، در دوره ی رفسنجانی هم ادامه خواهد داشت .فرستادن مردم به پای صندوق های رای ،و طرفداری از رفسنجانی ، خیانتی است که رفرمیست ها در حق طبقه ی کارگر ایران، بار دیگر مرتکب می شوند .

انتخابات فرمایشی و قلابی رژیم را ، با تمام نیرو باید تحریم کرد .رفسنجانی ، بارها همچون آن دستان سیاه سوخته داستان کوتاه صادق چوبک ، یاران ما را  جلوی چشمانمان ربوده است .نمی خواهیم مثل آن مرغ های بی تفاوت در آن قفس سرد و کثیف ، به نوک زدن در کثافت ادامه دهیم .

11 می 2013

 

5 Comments

  1. فرض کنیم همه طبقه متوسط حرف شمارا قبول کردند و رای ندادند چه میشود ایا وضع فعلی تائید نمیشود در صورتیکه رای به رفسنجانی در واقع ابراز نارضایتی است بدیهی است انتظار نمیرود حتی قدرت بورژوازی کمپرادور (هیئت موءتلفه)حداقل کمتر شود

  2. “سطحی ” در ادبیات سیاسی ایران ، ممکن است ، نوعی توهین بشمار آید ، ولی اگر همین واژه را به زبان انگلیسی یا آلمانی ترجمه کنیم . بعد در باره آن فکر کنیم می بینیم زیاد توهین آمیز هم نیست .مطلبی یا مطالبی که در مقاله مورد اشاره قرار می گیرد ولی به عمق نمی رود و در سطح باقی می ماند ، وگرنه مقاله به یک کتاب مفصل تبدیل می شود . البته جای شکی نیست که هدف آقای سمیر از بکار گیری این واژه ، تهاجم و تخریب است که بقول نورالدین نازنین چرا “های” را در برابر “هوی “نیاوریم و محیط را آلوده سازیم؟به ادعاهای ایشان می شود یک به یک پاسخ گفت .من به ادعای اولشان بسنده می کنم .این من نیستم که می گویم جناح و افراد با نفوذ مختلف نیاز آمدن رفسنجانی به صحنه را احساس کرده اند .خودشان می گویند .رهبران اصلاح طلب زندانی مثل تاجزاده و قدیریان از زندان پیام می دهند ، رهبران موتلفه مثل عسگر اولادی و بادامچیان نیار به صحنه امدن او را متذکر می شوند ، آخوند ها و آیت الله عظمی ها مثل وحید خراسانی و سیستانی پیام می دهند.اصول گرایان سنتی مثل مطهری و توکلی . الیاس نادران با او هم آواز می شوند رفسنجانی حالا به هر دلیل به شخص مورد علاقه همه اینها تبدیل شده است .اوضاع بر وفق مراد ولی فقیه نیست و فشار شرایط پس کله اش زده است .وراجی های مختلف در اینکه تحریم ها هیچ غلطی نمی تواند بکند دمار از اقتصاد بیمار و وابسته به واردات ایران درآورده است .اصرار بیهوده بر نفی هولوکاست و یهودی ستیزی ارمعانی جز بیشتر منزوی شدن نداشته است .دفاع رژیم از حزب الله لبنان که زمانی نقطه قوتش در خاور میانه بشمار می آمد با افزایش بحران در سوریه و دفاع تمام قد حزب الله از بشار اسد به نقطه صعف آن تبدیل شده است .بحران در عراق رو به فزایش است و موقعیت جمهوری اسلامی در این کشور رو به کاهش .برای مواجهه با این بحران ها طبقات و اقشار اشاره شده در فوق ، راه حل را در وجود رفسنجانی یافته اند .این از کله من درنیامده خودشان به زبان آورده اند شاید اشاره به این واقعیت ها در این مقاله در سطح مانده باشد ولی برای به عمق رفتن به وقت بیشتر و کار بیشتر نیاز است تا به این سوال ها پاسخ بدهیم

  3. سمير عزير
    قرار نيست كه اگر كسي از مطلبي خوشش نمايد اصول اوليه را زير پا گذارد و اظهار نظرش را با “مطلب سطحي” است آغاز كند. اين سنت سياسي ناپسند، مرده‌ريگ گذشته‌گان، نبايد استمرار پيدا كند و محيط سياسي را آلوده سازد. هيچ چيز راحت‌تر از پاسخ “هاي” در برابر “هوي” نيست، هم‌چنان كه هيچ چير نمي‌تواند موهن تر از تن دادن به زندگي در منجلاب باشد. راستي سمير عزيز آيا در قاموس سياست كمونيستي منافعي بالاتر از خود انسان وجود دارد؟ اگر نه پس شما چه‌گونه احساسات انساني يك فرد انسان، گيرم نويسنده‌ي يك مقاله، را در نظر نمي‌گيريد (البته من دير زماني است كه از طريق همين مجله‌ي هفته آقاي صادق افروز را مي‌شناسم. به‌نظر نمي‌رسد كه او گرگي باشد باران نديده، كه نداند كه در چه دنيايي دست‌وپا مي‌زند، و از همين روي، احساسات‌اش با يك وهن ساده جريحه‌دار شود.) و بي محابا براي ارضاي شخصي خود قصد تخريت ديگري را به‌خود راه مي‌دهيد؟ شيوه‌ي برچسب و ارعاب نه تنها هرگز نمي‌تواند جاي گزين استدلال و اغنا گردد، بل‌كه متاسفانه زهرش نگاه را روز به روز تيره‌تر و تارتر مي‌كند، تا جائي كه به‌قول برشت “ما كه مي‌خواستيم جهان را به جهان مهربانان بدل كنيم/ اي واي خود نتوانستيم مهربان باشيم”.

  4. به نظر من مقاله جالبی بود .کامنت گذار قبلی سمیر آن را نپسندیده بودولی اشاره به نقش رفسنجانی در طول 34 سال گذشته جالب است .بخصوص برای نسل جوانی که با شخصیت رفسنجانی آشنایی کامل ندارد .رفسنجانی در سخنرانی هایش رو به ناراضیان دارد .او از عمق فاجعه ای جمهوری اسلامی در طول این سال ها موجب شده آگاهی دارد ولی درد و هم و غمش حفظ نظام است مسئله او همینطور که این مقاله هم می گوید فائق آمدن بر بحران های متعددی است که خامنه ای و احمدی نژاد در طول این چند سال بوجود آورده اند او باید سپاه و نیروهای امنیتی را متقاعد کند که بهترین راه بیرون رفتن از این بحران دک کردن احمدی نژاد و رام کردن ولی فقیه استولی این وسط سر طبقه کارگر بی کلاه خواهد ماند .طبقه کارگر از روی کار آمدن رفسنجانی چه نفعی خواهد برد .رفسنجانی سابقه بسیار تیره و تاری در سرکوب گروه های چپ دارد او به همین روش ادامه خواد داد .من با موضع نویسنده در بدبینی به رفسنجانی موافقم.

  5. مطلب سطحی است به نظر من جایش در هفته نیست بهرحال خود دانید چرا سطحی است رفیق تهرانی مدعی میشود نقش رفسنجانی نقش یک ناجی است. معلوم نیست نجات از چی؟ فشار بین المللی، سوریه و تحریم ها و… برای این کار ها نه رفسنجانی لازم است و نه اصولا اصلاخ طلبان یک نفر که سرش به آخور رهبری است کافی است تا با آمدن وی سیاست را تغییر داد چرا باید رفسنجانی بیاید؟
    رفسنجانی هرچه باشد نفر اول مورد اعتماد رهبری نیست
    رفسنجانی بر خلاف احمدی نژاد از پایه اجتماعی برخوردار نیست
    رفسنجانی مورد حمایت اشرافیت پولدار وفادار به نظام و طبقه متوسط ناراضی است درست به همین دلیل در زمینه سیاست داخلی میتواند مفید برای نظام باشد نه در زمینه های خارجی مثل سوریه، تخریم های بین المللی و مشگلات هسته ای
    تازه بر هم کسی روشن است سیاست گذاری کلی و بویژه خارجی به عهده رهبری است و نه رئیس جمهور دخالت رئیس جمهور در این امورات موجبات درگیری با سپاه و رهبری و تضعیف نظام میگردد مورد احمدی نژاد جلوی چشم ماست.
    ترجیح نظام رفسنجانی نیست فشار ها هم نظام را مجبور به تن دادن به رفسنجانی نکرده چرا که بحران آنقدر بزرگ و عمیق نشده. فرضا اگر هم باشد رفسنجانی دوای آن نیست، چه سودی این آیت الله برای نظام خواهد داشت که مثلا جلیلی ندارد؟ رفسنجانی نه موجب اتحاد نظام که موجب دامن زدن به بحران خواهد شد چون سپاه قدرت واقعی را با کسی تقسیم نمی کند.
    بخش بزرگی از جوانان بسیجی و سپاهی رفسنجانی را سمبل فساد مالی و مافیای روحانیت و سازشکاری میدانند.
    اشاره شما به سیاست حزب توده و رفسنجانی نا دقیق است تا آنجا که خاطرم است توده ای ها روی افراد نظام حساب باز نکردند، خط امام بود و خط لیبرال ها و تعهد ساده لوحانه و مکانیکی و ضد طبقاتی به انقلاب اسلامی تا آنجا که خود را هم قربانی کردند.
    اشاره شما به چپ لیبرال، سطخی و ارزان است مگر این چپ لیبرال اسم ندارد؟ اگر دارد چرا بچه را به اسمش صدا نمی کنید؟ اگر منظورتان اکثریت و … مگر سابقه ندارند؟
    اشاره تروتسکیستی شما به هواداران انقلاب مرحله ای نادرست و پلمیک است چرا اسامی آنها را نمی آورید رنجبران، اتحادیه کمونیست ها، توفان و یا بخشی از خط سه که موافق انقلاب مرحله ای بودند هرگز طرفدار شخص یا خط رفسنجانی نبودند و رنجبری ها و اتحادیه ای ها وی را انحصار طلب میخواندند و طرفدار همکاری با بازرگان و بعد هم بنی صدر بودند.
    توفان و بقیه خط سه هم هیچ حسابی روی شخص رفسنجانی باز نکردند.
    من نمی فهمم این همه بی دقتی برای چی ؟

Comments are closed.