شرکت واحد، نیروی کار، برکناریِ فردِ اسالو (همراه با اسناد)


مطلب دریافتی – لطفا برای مطالعه متن و تصاویر همراه به نسخه پی دی اف به اینجا مراجعه کنید

خروج آقای اسالو رئيس هيئت مديرهی سنديکای شرکت واحد اتوبوسرانیِ تهران از ايران، دليلی شد برای برکناریِ او از رياستسنديکا توسط هيئت مديرهی آن و سوژه ای گرديد برای قلمفرسائی ها و تحليلهايی با محتوای ضد کارگریِ تازه توسط چپ وراست (کالاهای قابل مبادله بين خودشان)؛ همانطور که زمانی حرکات و عملکرد او مضمون نوشتاری و گفتاریِ پرآب وتاب همين ها بوداين مشوّقين، ثناگويان و آتش بياران معرکۀ ديروز ايشان، امروز در تنگنای تفسير و تحليل افتاده اند! (دراين نوشته، ما حساب افرادی را که فارغ از زدوبندهای سياسی و به دليل بی اطلاعی ازحقايق طبقاتی، خود را درگير اين ماجرا کرده اند، جدا می دانيم!)

در رَوَند مبارزۀ طبقاتی و به دنبال آن براساس شرايط بحرانی، چه در سطح ملی و چه در گسترۀ جهانی (از مبارزۀ کانال کنان انگلیس درسال 1648 تا مبارزات چارتیست ها (ازسال 1838 تا 1848)، اعتراضات گستردۀ کارگران نساجیِ ليون درسال 1832، شورش کارگران پاریس درسال 1871، قیام بزرگ کارگران پترزبورگ دراکتبرسال 1917، باريگاد سرخ کارگران فيات در ميلان ايتاليا درسال 1919، شورای همه باهم آلمان درسال 1919، اعتصاب و تظاهرات های کارگران اسپانیا از سال 1930 تا سال 1970 تا اعتصاب عظيم کارگران صنعت نفت در تيرماه سال 1325 و ملی شدن صنعت نفت درسال 1329، اعتصاب کارگران چيت ری درسال 1348 و اعتصاب گستردۀ کارگران کفش ملی درتابستان سال 1360 تا امروز) درهردوره، ازميان طبقۀ مزدوران مزدی، فقط تعداد انگشت شماری به کارگران جدّی تبدیل می شوند. در همین رَوَند بخش معدودی از مزدوران مزدی به سطح رادیکال ها ارتقا می يابند، که اين دسته نيز با توجه به شناخت و ميزان آگاهی در جريان پراتيک خود به مزدوران مزدیِ رادیکالِ راست و چپ تقسيم می گردند. در اين زمينه تاريخ نمونه های زيادی به دست داده است. در درون مزدوران مزدیِ راديکال؛ خصوصاً مزدوران حقوق بگیر، به دليل نفوذ فرهنگ مسلط شيوۀ توليد سرمايه داری، گرایش به شهرت طلبی، خودنمائی، امتيازطلبی و قهرمان­شدنْ قوی است، که اين خودْ ريشه درمناسبات و روابط درونِ خودِ نظام سرمايه دارد. ما برای درک عمیق تر از مزدوران مزدیِ رادیکالْ به یک نمونه در اینجا به برادران روثر اشاره می کنیم:

والتر روثر با ترومن رئیس جمهور آمریکا

برادران روثر (والتر، ویکتور و روی) درطی سالهای 1939-1935 درمبارزات کارگران خودرو­سازیِ آمريکا، زمانی که حزب کمونیست آمريکا، تروتسکیست ها، سوسیالیست ها و سوسیال دموکرات ها قدرت قابل ملاحظه ای در اتحادیه های صنایع خودروسازی و معادن و پارچه بافی دارا بودند، نقش عمده ای در اعتصابات نشسته داشتند. (همين جا يادآور شويم که کارگر زندانیِ ما تحت سخت ترین شرایط، نجات ما را درحزب سازی می داند، درصورتی که تاریخْ عکس این را به ما نشان می دهد!) والتر بارها ازسوی اعتصاب شکنان مورد ضرب وجرح قرار گرفت و دوبار از سوی جیره خواران جنرال موتورز به جانش سوء قصد شد. او درسال 1949 همراه سایر اتحادیه ها، کنفدراسیون بین المللی اتحادیه­های آزاد کارگری را شکل داد. وی در سال 1952 به مقام ریاستسازمان صنعتی کارگران ارتقا یافت و نهایتاً به عنوان مشاور سرمایه در همان سال به خدمتِ ترومن رئیس جمهور آمريکا درآمد.

 

ب

برادران روثر:والتر، روی، ویکتور

رادر وی ویکتور پس از رسیدن به مقامات متعدد در اتحادیه، مصدر خدمات بزرگی برای سرمایه در آمريکا شد. اتحادیۀ فدراسیون کار آمريکا سازمان صنعتی کارگران، همراه این دو برادر با همکاریِ سیا، دولت لیبرال برزیل را پس از ملی کردن نفت آن کشور درسال 1964 سرنگون کردند. ویکتور درجلسۀ نوامبر1967 رؤسای اتحادیۀ آمريکا اعتراف نمود که اتحادیه های کارگری آمريکا سالها مخفیانه با سیای آمريکا همکاری داشته اند. این دو ازاعضای حزب سوسیالیست آمريکا بودند. نیکسون وحتی جرج دابلیو بوش ازخدمات ارزندهی ویکتور نسبت به آمريکا تجلیل و قدردانی کردند. ما برای احتراز از طولانی شدن نوشته فقط به این دو نمونه اکتفا می کنیم.

 

همانطورکه اشاره کردیم درمقابل این دسته از مزدوران مزدیِ راديکال، که به راست تبديل شدند (مانند راديکال های خودمان)، تعداد معدودی ازکارگران؛ نظیر ژوزف دتسگین، النور مارکس، آيدا مت، پال ماتیک و علی اميد با کسب تجربۀ تاریخی درمقابل سرمایه و اتوریته­های ناشی ازآن با صلابت تمام ایستادند.

(درگزارش کنگرۀ ششم حزب توده درکنار اسامیِ وارتان ها و روزبه ها نامِ علی اميدها نيز آمده است. اولاً بنا به سنت سياسی، بعد از قيام بزرگ کارگران پترزبورگ و ديگر نقاط صنعتیِ روسيه در اکتبر1917، کارگران راديکال و جدّی در اقصی نقاط جهان درکارخانه های بزرگ و متوسط جذب احزاب و سازمان های سياسی شدند اما آنها درحين تجربۀ عملیِ خارج از کارخانه به مرور؛ بخصوص در شرايط بحران اقتصادی و يا تلاطم سياسی، مثل شو شهریور سرمايه درسال1320 و کودتای سرمایه درسال 1332، در ايتاليا، فرانسه، آلمان و ديگر نقاط جهان، کارگران راديکال و جدّی متوجهِ فاصلۀ طبقاتی بين خود و احزاب و سازمان های سياسی می شدند و بلافاصله آنها را ترک می کردند و بنا به سطح شعور طبقاتیِ خود، واژه هائی را درمورد اين احزاب و سازمان ها به کار می بردند. منجمله علی اميد و دو تن از نمايندگان همکار وی در صنعت نفت جنوب درمورد حزب توده در محافل خصوصی، اصطلاح خيانتکاررا به کار می بردند. به طور نمونه، بعد از غلبۀ سرمايه بر اعتصابات و اعتراضات حرکت مزدوران مزدیِ صنعت نفت به رهبریِ کارگران راديکال وجدی برعليه کنسرسيوم،دولت وقت و حکومت، علی اميد و دو نفر ديگر ــ که نمايندۀ کارگران بودند ــ درحين فرار ومخفی شدن، نزد ايرج اسکندری و کشاورز و ديگر عضو ارشد (کادر) حزب توده ــ که نمايندۀ مجلس وقت بودند ــ رفتند و از امکانات حزب به لحاظ امنيتی، ازآنها تقاضای کمک کردند. ولی آنها جواب رد داده، می گويند که ما نمی توانيم به شما کمکی بکنيم و خودتان مسئول حفظ خودتان هستيد (نظير جواب سازمان های سیاسی در سال 60 به اعضا و هواداران!؟)! آنگاه آن سه نفر مأيوسانه برمی گردند؛ علی اميد دستگير شده، به زندان اهواز فرستاده می شود و دو نفر ديگر پراکنده و مخفی می شوند و از سرنوشت يکديگر بی اطلاع. ولی يکی از آنها به طور ناشناس و با اسم مستعار در نزديک زندان اهـواز مشغول کار می شود و يک روز او علی اميد را در محوطۀ هواخوریِ زندان می بيند و طبق اصطلاح آن زمانِ کارگران مبارز، خودش به خودش می گوید: “درمقابل لانۀ زنبور و خود لانه نباید ایستاد و باید فرار کرد!”… آنها هم مانند بسياری از کارگران راديکال و جدّیِ ديگر ــ که آخرين بازماندۀ نسل 20 و 32 بودند و همين چند سال پيش ازبين رفتند ــ به دنبال اسطوره و قهرمان شدن نبودند و نامی هم از آنها باقی نمانده است. بعد از 32 و57 تاکنون نيز همين طور است و اين مزدوران مزدیِ راديکال راست و چپ هستند که به لحاظ ضعف شخصيت کودکی و بلوغی (فرق بین انگلس و مارکس و مستولی شدن فرهنگ طبقات ديگر را نشان می دهند و اين سازمان ها و احزاب چپ (“سوسياليست“) در ضمن پايمال کردن کارگران راديکال و جدّی، فقط در مراسم­های رسمیِ خودشان مثل طوطی، نام های آنها را برای سهم خواهی از همديگر و رقابت، به زبان می آورند!؟ در يکی از نشست های خصوصی ــ انتقال تجربه ــ نسل آن زمان 32 خواسته می شود جواب دهند که مگر اينها کارگر بودند و از طبقۀ ما بوده و هستند، که حزب توده را خائنخطاب می کنيد؟! در جواب میگفتند که اينها خود را حزب طبقۀ کارگرمی دانستند و از شوروی حمايت می کردند؟؟؟!!! از معلم کبير (استالين) حرف می زدند! وقتی به آنها گفته شد خائن را بايد در بين خودمان جستجوکرد، نه در بين طبقات ديگر. آنها کار طبقاتیِ خودشان را برای سهمی که از استثمار می خواهند، از عوامفريبیِ مزدوران مزدی، از توهّم آنهـا ــ که فاقد شعور مبارزۀ طبقاتی هستند و به کارگران جدّی تبديل نشده اند ــ سوء استفاده می کنند. به فکر فرومیرفتند و بعد از مدتی روشنگری با افسوس قبول می کردند!؟ نمونه ای ديگر از قلب و تحریف حقایق، که يکی از ماسک های اين حزب را نشان داد، در سالهای رژيم اسلامی بود: بعد از بازگشت سران حزب توده به ايران درسال 57، اين حزب به قصد عوامفريبی و امتيازگيری از رژيم اسلامی و سوء استفاده از شرايط موجود، شماره های نامۀ مردم منتشره در آلمان شرقی را تجديدچاپ کرد، ولی بنا به مصلحت حزبی، برخی مطالب آن را تغيير داده، دوباره حروفچينی کرده، چاپ کرد. يکی از اين مطالب مربوط به 15 خرداد سال 42 بود، که درآن زمان خمينی و دارودستۀ او را ارتجاع سياه ناميده بودند. جالب اينکه اين تغيير مطالب ــ که با حروف ايران حروفچينی شده (نه با حروف آلمان شرقی) ــ نظر بسياری را جلب کرده، دست اين حزب را رو می کرد)

بخش بخش کردن انسان، درصورتی که شايستۀ حکم مرگ باشد،همانابهمعنای اعدام اوست؛ و اگر مستحق چنين حکمی نباشد بهمنزلهی قتل اوست

بخش بخش کردن کار همانا قتل يک ملت است.”

(مارکسبهنقل ازد.ارکارت:سرمايه (کاپيتال)، جلد يکم، ترجمۀ حسن مرتضوی، فصل12، صفحۀ 398)

سرمايه به منظور تسلط کامل خود بر نيروی کار و افزايش بارآوریِ آن؛ يعنی بالابردن نرخ استثمار، با بخش بخش کردن آن، سلسله مراتبی از مزدوران مزدی را به وجود می آورد. اين تقسيم کار و سلسله مراتب تنها به نيروی کار محدود نمی ماند؛ بلکه درکليت جامعه شکل می گيرد. درعرصۀ توليد و خدمات بنا به نياز سرمايه، ما با مدیرکل، مدیر، مهندس، سرکارگر، سرپرست، کارگر ماهروغيرماهر، مزدوران مزدیِ مولد وخدماتی، نظافتچی و کارگرساده روبرو می شويم. اين سلسله مراتب به لحاظ تاريخی درارتش های جهان، از همه جا روشن تر و شفاف تر است: از فرماندۀ کل قوا و ارتشبد و سرهنگ تا سربازان بی اراده و گوش به فرمان. در نهاد کليسا نيز، که قرنها اروپا را در تاريکی و ظلمت نگه داشت، پاپ اعظم، اسقف ها و واعظين کليسا ورا می بينيم. دراسلام مقدسبا خدا و نمايندگان آن در روی زمين؛ ازجمله با پيامبران، امامان، آيت الله ها و وعاظ تا طلبه های حجره ها روبرو هستيم. به همين شکل هم در سازمان های سياسیِ چپْ ليدرها و دفتر ­سياسی ها و کميته مرکزی ها تا اعضا و هواداران را داريمآيا اين تقسيم بندی های سلسله مراتبی و تفکيک ها ربطی به فرهنگ نَبَرد طبقاتیِ کارگران راديکال چپ و جدّی دارد؟! آيا ما می توانيم مبارزۀ قطعیِ خود عليه سرمايه را در چارچوب های ساخته شده توسط خود سرمايه پيش ببريم؟ آيا با پذيرش تکه تکه شدن و سلسله مراتب ها، نيروی کار، چه در سطح ايران، چه در سطح جهانی ــ همانطورکه تا حالا تاريخ نشان داده ــ می تواند به شکل طبقه درمقابل طبقۀ سرمايه قرار گيرد؟!

 

اگر بخواهیم صادقانه و درعین حال نقادانه با مزدوران مزدیِ رادیکال راست و چپ که در رویارویی با سرمایه و نمایندگان سیاسیِ آن سخت ترین سرکوب ها را شاهد بودند سخن بگوییم، مجبوریم حدّاقلّ به تحوّلات ده ـ دوازده سال گذشته نظری بیفکنیم.

در مدت ریاست جمهوری رفسنجانی سرمایۀ ایران برای دور دیگری از انباشتْ نیاز به تعامل و ادغام هرچه بیشتر در سرمایۀ جهانی داشت. آقای رفسنجانی پس از پایان جنگ خانمانسوز ایران وعراق، بعد از دریافت دستور از جمشید آموزگار می بایست نسخۀ دیکته شدۀ بانک جهانی را در ایران پیاده سازد. در دوران ریاست جمهوریِ خاتمی این نیازْ خود را به صورت ورود به سازمان تجارت جهانی نشان داد. جامعۀ ایران، که سرکوب خونین و بیرحمانه ای را ازسر گذرانده بود، به نوعی به یک تنفس سیاسی نیاز داشت، که در آن مناسبات بورژوازیِ ایران با سرمایۀ جهانی بهبود یافته، طبقۀ متوسط گسترش یابد و مبارزۀ طبقاتی کم خطرتر گردد. در این دوره دولت خاتمی برای آشتی دادن نیروی کار با سرمایه به خیل روشنفکران راست و چپ نیاز داشت. درآن دوره بخش وسیعی از روشنفکران نظیر پرویز پیران استاد جامعه شناسی، عبدالعلی رضایی پژوهشگر مسایل اجتماعی و حسین بشیریه استاد علوم سیاسی و هزاران روشنفکر دیگر بدین نتیجه رسیده بودند که انقلابنه تنها بهبودی برای جامعۀ ایران به ارمغان نیاورده، بلکه استبدادرا به شکل دیگری بازتولید کرد. آنها بر همین اساس انقلابو تغییر رژیم را امری بیهوده تلقی نمودند و بدین نتیجه رسیدند که باید با ایجاد جامعۀ مدنیاز میزانِ خودکامگی دولت بکاهند. به گونه ای که می بینیم روشنفکران واژۀ جامعۀ مدنیرا برای خاتمی ساختند. در این دوره بیش از هزار سازمان غیرانتفاعی برای اقشار مختلف ساخته شد؛ سازمان های دانشجویی، محیط زیست، جامعۀ اسلامیِ کار، حمایت از کودکان خیابانی و انواع و اقسام نهادهای حقوق بشری نمونه هایی از این دست بودند. مرکز مشارکت زنان به رهبریِ خانم شجاعی با بودجۀ 220 میلیارد ریالی دارای 60 پست سازمانی و حدود 480 تشکل در سراسر کشور به وجود آورد، که زنان زیادی از اقشار مختلف را در خود متشکل نمود، که چپ ها نیز در آن فعال بودند.

اما هدف اصلی، نه زنان و دانشجویان و روشنفکران و روزنامه نگاران؛ بلکه مزدوران مزدیِ جامعه بود. از سال 80 برای تأثیرگزاری بر روی نیروی کار و تقویت گرایش راست در درون مزدوران مزدی، نشریۀ کارمُزد و اندیشۀ جامعه نقش فعالی به عهده گرفتند. در کارمُزد مقالاتی از دکتر مرتضی محیط، سعید رهنما، حسین اکبری، محمد صفوی، مرتضی افشاری و ده ها نفر دیگر در زمینه هایی چون ضرورت سندیکا، شوراها و توهم کنترل کارگریوبه چاپ رسید. در مجلۀ اندیشۀ جامعه نيز مقالاتی تحت عناوین جامعۀ مدنی و حقوق صنفی کارگران، جنبش مستقل کارگری، آیا انجمن صنفی همان سندیکاست؟و مصاحبه­هایی با یدالله خسروشاهی، مهدی کوهستانی و سندیکالیست های قدیمی زیر چاپ رفت.

در پشت همۀ این فضاسازی هاْ توده ای ها و اکثریتی ها همراه اصلاح طلبان حکومتی فعال ترین نقش را به عهده گرفتند. در آن دوره، چپ رادیکال ایران (نظير طيف کمونيسم کارگری“) عملاً به عنوان مـزدور بی مزد و ­مواجب به کار گرفته شد. بنابراين، سندیکا و سندیکاسازی و به عبارت بهتر احیای سندیکا، ایده ای نبود که یک شبه در تفکر و فعالیت عده ای نخبه شکل گرفته باشد.

نیاز سرمایۀ ایران برای ورود به سازمان تجارت جهانی، به ناگزیر آن را با سازمان ملل و نهاد سازمان جهانی کار مرتبط می ساخت، هرچند بورژوازی ایران از زمان پهلوی دوّم عضو این نهاد بوده است. دولت خاتمی با امضای همين چند مادۀ قانونی (روح سرمایه) و توسل به آنها دست فعالین گرایش راست و چپ مزدوران مزدی را برای تأثیرگزاری (سه جانبه گرایی) بر نیروی کار ایران را فراهم نمود.

ما در اينجا تنها بسيار فشرده به رَوَند و پروسه هایی اشاره کرديم تا نشان دهيم که ايدۀ احيای سنديکا و سنديکاها در شرايط آن روز ايران بر چه متن اجتماعی ـ اقتصادی ـ سياسی به ميدان کشيده شد. امروز نيز اتحاد برای دموکراسی در ايران، تشکل بزرگ چپ، اتحاد جمهوریخواهانلائيک وغيرلائيک و سبزهای سکولاروغيره را بايد در ادامۀ همين سياست های سرمايۀ جهانی و سرمايۀ داخلی جستجو کرد.

درس های حرکت مزدوران مزدیِ شرکت واحد، نیشکر هفت تپه ومراکز صنعتی بزرگ نظیر پتروشیمی­های بندر معشور نيز باید مورد توجه جدّی قرا گرفته، تحلیل شود. با کمی دقت بر روی این مبارزات، متوجه خواهیم شد که این حرکاتْ واکنشیْ در مقابله با گرسنگی، نبودِ ایمنیِ کار، بهداشت خانواده، آموزش و پرورش فرزندان ــ که نیروی کار آینده را تشکیل می دهند؛ نسلی که درآینده باید به خاطر لقمه ای نان، عضلات و اعصابشان به فروش رود و شیرۀ جانشان مکیده شود، و اگرخريداری نداشته، بايستی مانند پدران و مادرانشان درانتظار مرگ تدریجی باشند ــ انجام گرفته. باید روی این نکته تأکید کنیم که سرمایه درصورت نياز به نیروی کار، فقط حدّاقلّ قیمت آن را پرداخت می کند. این حدّاقلّ درحدی است که نیروی کار بتواند توان بازتولید ارزش اضافی داشته باشد. امروز براثر انباشت عظیم سرمایه در سطح جهان، پرداختیِ سرمایه به نیروی کار، حتی به پایین تر از حدّاقلّ قیمت نیروی کار اُفت کرده است؛ زیرا سرمایه با ایجاد لشکر عظیمی از بیکاران که حاضرند نیروی کار خود را به ارزان ترین قیمت بفروشند، در دست یابی به کالای ویژه ای به نام نیروی کار خیال خود را راحت کرده است. اگر در برده داری و فئودالیسم انسان ها جزو ابزار کار بودند و بخشی از محصولات به برده و رعیت تعلق داشت و برده دار و فئودال به حفظ آنها نیازمند بود، امروز دیگر سرمایه حتی از مرگ و میر دسته جمعی نیروی کار نگران نیست.

در هرکدام از این حرکات اعتراضیِ یاد شده، هزاران کارگر همراه خانواده های خود دست در دست هم برای دست یابی به خواسته هایشان به میدان آمدند. این حرکت های جمعی، سرمایه و نمایندگانش را به وحشت انداخت تا جایی که علیرغم اِعمال هرگونه وحشیگری، مجبور شدند حدّاقلّ به بخشی از این خواست ها توجه کنند. در همان حال براساس اسناد و شواهد و نشست ها و میزگردها و شرکت هیئت مدیرهها در رسانه­های مجازی و مجامع دست پروردۀ سرمایه؛ مانند اتحادیه ها، علیرغم هشدار کارگران جدّی در داخل و خارج، تمام این تلاش ها و فداکاری ها و انرژی خلاق آزادانۀ توده های کارگر تحلیل رفته و تحت کنترل سرمایه درآمد. آن دسته از مزدوران مزدیِ رادیکال، که قادر نبودند مضمون فضای نسبتاً باز و اختلافات درون جناح­های سرمایه را درک کنند، تحت تأثیر توهّم نسبت به سرمایه، خود را به صورت قهرمان و نماینده و هیئت مدیره، علنی کرده، از ابزار دفاعی طبیعیِ خود محروم شده و متأسفانه خود را قربانیِ توهّمات خود ساختند. در چنین شرایطی آنها مانند جوجه تیغی، توسط روباه (بخوان سرمایه) به کنار برکۀ آب برده شدند.

ما بدون مراجعه به تجربۀ نسل و نسل های ماقبل خود چه در ایران و چه درجهان، نخواهیم توانست راه را از چاه تشخیص دهیم. آیا ما با تجربۀ اتحادیۀ مستقل کارگران سیمان، اتحادیۀ کارگران کارخانۀ گلیسیرین، آجر نسوز و اتحادیۀ کارگران کارخانۀ شیمیایی امین آباد در سال 1330 و قطعنامۀ مشترک آنان آشنا هستیم؟ آیا نقاط قوّت و ضعف و اشتباهات آنان را می دانیم؟ از همه مهمتر، چرا از تجربۀ نمايندگی و نمايندگان در مقطع ملی شدن نفت نمی آموزيم؟ یقیناً اگر از تجربۀ نسل قبل از خود اطلاع داشتیم، امروز اجازه نمی دادیم فداکاری و تلاش های صادقانه مان زير سلطۀ سرمايه برود.

ازآنجاکه هر بخشی از سرمايه فقط کارگران خود را استثمار نمی‌کند؛ بلکه کل سرمايه؛ کل نيروی کار را استثمار می‌کند، کل نيروی کار نيز بايد به صورت طبقه درآيد.مبارزۀ نیروی کار با سرمایه چه عليه سلطۀ سرمایه و چه در رابطه با شرایط داخلی و جهانی و بخصوص مالی، باید متکی به نیروی یکایک کارگران هر واحد صنعتی و خدماتی باشد.در جریان مبارزه نيز باید دائماً تمام بحث ها و عملکردها بدون سلسله مراتب، بدون نماینده، و به دور از نخبه گرایی و قهرمان بازی، با تصميم جمعی به پیش برده شود. این همان تمرین و آموزشگاه و رَوَند تبدیل شدن از واحدهای پراکنده به طبقه است. هر واحد تولیدی و یا خدماتی، جدای از دیگران، آن هم به شیوۀ سلسله مراتبی و هرمی، شرايط را بدتر خواهد کرد. امروز هیئت مدیره” “رئیس سنديکارا به زیر می کشد، فردا معاونآن را! آیا درصورت حرکت براساس تصمیم جمعی، که هرکدام تک تک خود بیانگرِ نیاز خود باشند، سلسله مراتب و قهرمان بازی می تواند مجال بروز یابد؟ در سندیکای صنعت مادر این کشور و یا سندیکای کارگران چاپ، که تاریخی 100 ساله دارند، همین بازی ها و قهرمان بازی ها دائماً تکرار شده اند، ولی در این رابطه داستان ها گفته اند و داستان سرایی ها کرده اند، که در ساختن اغلب این داستان ها و داستان سرایی ها چپ ایران، بدون آنکه حتی بتواند یک پاراگراف مربوط به آن دوره ها بنویسد، نقش فعالی داشته است. مثلاً ازآنجاکه نام علی اميدها را شنيده اند، آن را فقط تکرار می­کنند؛ بی آنکه عملکرد او را بيان کنند! ما با این داستان های بی اساس آشنا هستیم. برای مثال، نمایندۀ یک واحد 5 نفره يا یک سندیکای دارای 50 عضو و حتی با هزار عضو فعال و رادیکال، بدون آنکه همکاران خود را بشناسد (به دلايل بسيار زياد؛ از امنيتی تا بی تفاوتی) و بی آنکه از واحدهای ديگر اطلاعی داشته باشد، یک مرتبه به نمایندۀ تمام طبقۀ کارگر ايرانتبدیل می شود! و این بازی امروز در ایران و به بدترین شکلی در خارج درجریان است و ما همه کمابیش با نتایج مخرّب آن آشنا هستیم.

باید دعوای هیئت مدیرهها و رئیس هیئت مدیرهها را به خودشان واگذارکرد. این مشغلۀ اصلی کارگران جدّی نیست. باید دیـد مزدوران مزدی در جمع های خود چه می گویند و چگونه به سر می برند. بايد ديد آيا می توانند فوراً کسانی را جايگزين همکاران فعال راديکال و صادقی کنند که توسط آدم فروشان داخل و خارج و يا مزدوران نگهبان سرمايه و کارفرمايان ريز و درشت و يا کارمندان پادو آنان ضربه خوردند؟! آيا پس از اين ضربه ها و ماجراها توده های مزدوران مزدی پراکنده و سرخورده نخواهند شد؟ آيا برای حرکت آيندهْ بازسازی و بازتوليد انجام خواهد گرفت؟ مگر سه دهۀ پيش همين شرايط را تجربه نکرديم، که وقتی رژيم به سنديکاها و اتحاديه ها يورش برد، اعضاء هيئت مديرهها متواری و اعضاء سادۀ آنها پراکنده شدند؟! برای غيرکارگرانی که درعرصۀ کارگریفعالند، اين مسائل علی السويه است.

امروز يک سؤال تاریخی ـ طبقاتی در مقابل ما قرار دارد، از حرکت و نفوذ شورش پاریس چه می دانیم؟ از قيام اکتبر و از تجربۀ 100 سالۀ سندیکای نفت و 100 سالۀ ث.ژ.ت. فرانسه ــ که اميدمان به سخنرانی در آن است ــ چه می دانیم؟ امروز باید از خود بپرسیم که آيا به نیروی خلاق فروشندگان کالای ويژه به نام نيروی کار تکیه می کنیم، یا سرنوشتمان را به چپ بیگانه با نبرد و مبارزۀ طبقاتی، و به امید یک سخنرانی در میان بوروکرات های این نهاد سرمایه گره می زنیم، که با دستاویزقراردادنِ هر موضوع و مقطعی، مسیرهای انحرافیِ متعدد برای نیروی کار فراهم می آورندآيا اگر از سخنان مأيوس کنندۀ کارگر آمريکائی در ث.ژ.ت. در دهۀ 60 خبر داشتيم، بهتر نمی دانستيم خرج سفر به فرانسه را بين 5 تا20 خانوادۀ کارگر تقسيم کنيم؟! ولی موضوع اينست که آقايانی که خود را نمايندۀ کارگران ايران می دانند و به ث.ژ.ت.ها توهّم دارند، خود را با انتقادی آبکی از گردانندگان آن سربلند می دانند! ازجانب ديگر نمايندۀ ديگر ما می خواهد از طريق حقوق بشر مدافع کارگران گردد! اينجاست که مزدوران مزدی رادیکال چپ و راست به هم می رسند!

تصمیم جمعیِ کارگران هر واحد و ایجاد حرکت جمعی از این سنگر به آن سنگر، حرکت در راستای فرهنگ و مبارزۀ طبقاتی خودمان است. این حرکت مستقیماً به روش شناسیِ قانون ارزش، ارزش اضافی، سرمایه های ثابت ومتغیر، کارلازم واضافی و نحوۀ نابودی کالای ویژه ای به نام نیروی کار (يعنی سرمايه) مربوط است. با نسخۀ سندیکا، اتحاديه، شورا و رَوَندهای تکراریِ گذشته به چیزی جز رفرمیسم نمی رسيم! از تجربه باید آموخت؛ نه آنکه آن را تکرار کرد. رَوَند حرکت شرکت واحد، نیشکر هفت تپه و پتروشیمی بدون نسخه پيچی، همراه با کارگران جدّی ــ که نه قهرمان شده و نه می شوند ــ رَوَندهای درستی بودند، اما سلسله مراتب رادیکال های راست و چپ این رَوَندها را طی پروسه ای عقیم کردند.

محاکمۀ هيئت مديرهيا رئيس هيئت مديرهنيز دردی ازجمع کارگران دوا نخواهد کرد! فقط روشنگریِ اين رَوَند (درصورتی که با صداقت و شفافيت انجام پذيرد) برای حرکت های جمعیِ بعدی، آموزنده خواهد بود. حرکت های جنبش های اجتماعی برخاسته از نابرابری های اجتماعی زير سلطۀ نظام سرمايه هستند. واژه هایی مانند حقوق بشر متعلق به سلطۀ نظام سرمایه است. واژه های ارتدکسیِ ادبيات و فرهنگ طبقۀ کارگر جدّی؛ مانند شناخت قانون ارزش و مبارزه به شکل طبقۀ ملی و جهانی با ريشۀ آن، زیر سلطۀ نظام سرمایه نمی رود. اين همان ارتدکس (مبانیِ خدشه ناپذيرِ باور طبقاتی)ی ماست! وگرنه واژۀ مبارزۀ فرهنگی و حرکت های جنبش های اجتماعی يک عوامفريبی است. همانطورکه تا امروز از مبارزۀ خوداَنگيختۀ کارگران در1871، 1917، 1919، 1968 تا 1970، چه نظريه پردازی های غير ارتدکسی یی که توسط مارکسيست ـ لنينيست هابرای کارگران ساخته و پرداخته نشده است!…

موضع گیری های چپ ما در قبال حوادث اخیر نیز تماشایی و تراژیک بود. همین مواضع نیز می تواند درس های گرانبهایی برای مزدوران مزدی داشته باشد. اینان برای حفظ منفعت گروهی و فرقه ای خود فقط به آن دسته از واقعیات رو به بیرون و پشت پرده اشاره کردند که مصلحتشان ایجاب می کرد. اینان جرأت آن را نداشتند که همۀ وقایع و نتایج آن را تا به آخر تعقیب کنند؛ چراکه خودْ کمابیش در خلق این فاجعۀ طبقاتیسیاسی نقش داشتند.

اینان در این بازار آشفته فرصت یافتند که به جای آزادیِ عشق، آزادیِ جنسی را بنشانند. آنان به جای دفاع و قدردانی از پروانۀ اسالو، که سالها توهین و تحقیر مأموران سرکوب و امنیتی را تحمل نمود و استوار ایستاد، از اخلاق (مبادله ای) منحط و کثیف بورژوایی دفاع کردند؛ اخلاقی که هزار مرتبه کثیف تر و سخیف تر از فرهنگ و اخلاق برده داری و فئودالی است. اخلاق برای کارگران جدّیْ يک پرنسيب (اصل، اساس) ارتدوکسی است.

بنابراين سرگذشت سنديکای شرکت واحد، که در دهۀ اخير منشأ توهّمی بزرگ برای مزدوران مزدی و سرکوب بيرحمانۀ رژيم اسلامی و نيز زمينه ساز قهرمان پروری ها و توليدِ رهبری های جديد برای کارگران گرديد، بايد مورد توجه جدّیِ نيروی کار قرار گيرد.

اسناد زيرين به بهترين وجهی، بسياری ازحقايق مربوط به دو دهۀ اخير مربوط به تشکل سازی هابرای مزدوران مزدی را منعکس می کند. براساس منبع جنبش کارگری ایران، موانع و چشم اندازهارَوَند شکل­گيری اين حرکت ها و پيوند جهانیِ آن، با برگزاریِ سميناری تحت همين عنوان، که به ابتکارِ عناصری از بنیاد کارو اتحاد بین المللی در حمایت از کارگران ایرانو با حمایت کنگرۀ کار کانادا در ژوئن 2002، در يکی از سالن های شهرداریِ شهر تورنتو و با شرکت افرادی از ايران، اروپا و آمريکا شکل عملی به خود گرفت. اين اسناد همچنين عللِ توليد و بازتوليد اسالوها ورا چه در اين دوره و چه در آينده نشان می دهد.متأسفانه ما ناچاريم بسياری از اسامی و بخش هایی از اين اسناد را، که قطعاً به خود اين اسناد لطمه خواهند زد، به خاطر بار امنيتی یی که دارند، با نقطه چين حذف کنيم! اين اسنادْ يا علناً انتشار يافته و يا غيرعلنی بوده اند و درآن از افراد علنی و يا غيرعلنی نام برده شده. ما درقبال اسناد علنی و کسانی که فعاليت علنی دارند و خودشان را علنی کرده اند، مسئوليتی نداريم. اغلاط چاپیِ درون اين اسناد نيز مربوط به خود آنهاست.

این اسناد را با درجِ نامه ای از یکی از اعضای بنیاد کار آغاز می کنیم، که آن را درتاريخ 22/2/2004 برای تعدادی از افراد ارسال نموده است.

به رفقای بنیاد کار (مهم و فوری)

رفقا. ……………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………..

با تشکر …… 22-2-2004 ساعت 8 شب به وقت اروپا.

ی.جان………..، لطفا، توضیح زیر را جهت اطلاع ویا اقدام برای رفقای درگیر ارسال کن. قربانت ف.

………………… متاسفانه ما خیلی دیر مطلع شدیم که آی.سی. اف.تی.یو. (کنفدراسیون آزاد کارگری)………………….. در این زمینه ما دیروز اعتراضی برای آی.سی.اف.تی.یو. فرستادیم و آنها سریع جواب دادند که……………………………………………………………………………………………………………………. لطفا، اطلاعات زیر را فقط……………………………………….. ، از آنها……………………………………………… در غیر اینصورت،…………………….. مساله آی.ال.او. نیست، این هیئت از طرف آی.سی.اف.تی.یو. میخواهد ……………………………… با خانم آنا بیوندی بی……….. ……………………..

……………………………………………..اگر اطلاعات بیشتری لازم داشتید، لطفا با ی.، م. یا ف. تماس بگیرید.

ما به دلایل متعددی به ویژه امنیتی به چند و چون رهنمودهای نویسندگان این نامه ها نمی پردازیم.

فعالین بنیاد کارتلاش خود را به کار بستند تا با منظم کردن این ارتباطات هرچه بیشتر به کار خود سروسامان دهند. اینجا یکی دیگر از اسناد مربوط به این دوره را در معرض داوری خواننده قرار می دهیم:

April 3, 2007

Dear Mrs. Anna Biondi

Greeting

We are requesting a meeting with you to discuss……………… In particular, since the ILO conference is approaching soon, we would like to inform you of our related protest campaign in the coming month. We, the undersigned, would be able to meet with you and any other colleagues of yours at any time during the following days.

Saturday April 7th

Friday April 13th

Monday April 16th

Friday, April 20th

Thank you for your time and we look forward to hearing you soon.

Best regards,

M….. M…… ( Paris)

A…… M……. ( Geneva)

. Y.Kh. ( London)

For the International Alliance in Support of Workers in Iran

cc: Mr. Janek Kuczkiewicz

(ترجمۀ اين سند🙂

3 آوریل 2007-05-2007

خانم آنا بیوندی عزیز

با سلام

ما درخواست ملاقاتی با شما برای طرح ……………… ……. میکنیم. خصوصا، از آنجا که کنفرانس سازمان جهانی کار بزودی فرامیرسد، ما علاقه مندیم کمپین اعتراضی مربوطه در ماه آینده را به اطلاع شما برسانیم. ما امضاکنندگان میتوانیم با شما و سایر همکارانتان در روزهای یاد شده ملاقات کنیم.

شنبه 7 آوریل

جمعه 13 آوریل

شنبه 14 آوریل

دوشنبه 16 آوریل

جمعه 20 آوریل

با تشکر از وقت شما و ما منتطر دریافت سریع جواب شما هستیم.

با احترامات،

م. م. ( پاریس)

ع. م. ( ژنو)

ی. خ. (لندن)

اتحاد بین المللی حمایت از کارگران ایران

کپی به: آقای جنیک کوزکویز

30 آوریل 2007

در طی همۀ این تلاش ها اتحاد سوسیالیستی کارگری همراه همین گرایشی که بعدها ازسوی آنان گرایش راست معرفی شد از نزدیک همکاری داشتند. این همکاری ها سالها ادامه داشت، اما اکنون پس از برملاشدن بخشی از مسائل پشت پرده این دسته از آدمها آقای رضا مقدم چنان در نقد این گرایش قلمفرسایی می کند که گویا وی از همان ابتدا به فکر نجات سندیکای شرکت واحدبوده است!

چرا بحث بر سر سولیداریتی سنتر راه افتاده است؟

منبع: سایت بروسکه

حب…. | 03 Janu, 2009 22:00:49 | تعداد خوانندگان 15

تغییر اندازه فونت ها:

چرا بحث بر سر سولیداریتی سنتر راه افتاده است؟

توضیحش را در نوشته های زیر ببینید.

به اعضای شورای مرکزی
با آرزوی تندرستی
مطلبی که در زیر می آید نامه ای است مربوط به وقایعی که در اتحاد بین المللی روی داده که برای چند تن از رفقا نوشته بودم. با توجه به جلسه روز یکشنبه فکر می کنم ارسال آن برای اعضای شورای مرکزی مفید باشدبه همراه این نامه یکبار دیگر زیرنویس منتشر نشده درباره بشو گروه سوسیالیسم معاصر نیز ارسال شد تا شاید به درد رفقا برای نوشتن مطلب بخورد.
با تشکر رضا
15
جولای 2008

ما سنت احزاب سیاسی راست و چپ را که برای اثبات خود به نفی دیگران می پردازند و از هر فرصتی برای شکستن حرمت و شخصیت همدیگر سوء استفاده می کنند، به خودشان واگذار می کنیم. سند فوق نمونۀ بارز این سنت است. ما 8 صفحه ازاین سند را آگاهانه حذف کردیم؛ زیرا انعکاس آن را رو به بیرون، مخالف پرنسیب های خود یافتیم. ما به خود اجازه نمی دهیم حتی در برخورد با دشمان طبقاتی مان از پرنسیب های خود عدول کنیم.

اتحاد سوسیالیستی کارگری که به ظاهر نگران فساد درجنبش کارگریبود و ازاین طریق قصد داشت مرز خود را با هواداران آمريکا ــ نه سرمایۀ جهانی ــ روشن سازد، با شروع تشدید رقابت های علنی جناح­های بورژوازی ایران برای قدرت سیاسی، عملاً چه به لحاظ سیاسی و چه به لحاظ طبقاتی، دقیقاً در همان صفی قرار گرفت که ظاهراً منتقدشان بود. مخالفین سیاسی دیروز با وجود اختلافات تاکتیکی شان، در حمایت از جنبش سبزدقیقاً در یک سنگر قرار گرفتند؛ بدون این که خم به ابرو بیاورند.

این جریان از سال های قبل در مانیفست چشم انداز…” از مزدوران مزدی خواسته بود که پشت بخشی از بورژوازی علیه بخش دیگر آن صف بکشند. بنا به تحلیل این دسته از چپ ها، دولت جمهوری اسلامی نمایندۀ سرمایه نیست و باید تلاش کرد دولت سرمایه داران روی کار بیاید. بنا به تحلیل اتحاد سوسیالیستی کارگریجنبش اصلاح طلبی چنان در عمق جامعۀ ایران ریشه دوانیده، که همۀ جنبش های اجتماعی منجمله جنبش کارگریبه ناچار باید زیر این پرچم برود. اگر شیعیان دوازده امامی قرنها منتظر ظهور امام زمانشان هستند، این دسته از چپ های ما منتظرند تا تک تک اعضای کابینه ها در آینده از سرمایه داران تشکیل شود. اگر امام اول کمونیسم کارگریدر فوریۀ 1999 روی سرنگونی رژیم در کمتر از یک سال شرط بست و کادرهای خود را به هنرپیشگان تلویزیونی تبدیل نمود، امام دوّم آن با تشکیل دولت سرمایه داران، وعدۀ سوسیالیسمرا به مزدوران مزدی داد. امروز چپ های رنگارنگ از چپ رادیکال و میانه در گروه کارگری سبزها (سایت کلمه) از دستمزد و مسایل عدیدۀ مزدوران مزدی در کنار هم قلمفرسایی می کنند. راست ها با سیاست های سرراست خود کمتر می توانند توجه مزدوران مزدی را به سوی خود جلب کنند، اما زمانی که چپ ها با ملغمه ای از سوسیالیسمو دولت کارگریمیدان را برای راست مهیا کردند، مزدوران مزدی یک بار دیگر به مسلخ رانده خواهند شد.

متأسفانه این اولین و آخرین باری نیست که این دسته ازآدمها کالاهای تقلبی خود را با عوض کردن رنگ و بسته بندی جدید به بازار عرضه می کنند. همین کسانی که تا دیروز سالها همکار بنیاد کار و اتحاد بین المللی در حمایت از کارگران ایران بودند، امروز در رقابت با مدعیان دیگر در موضع گیری علیه بعضی از افراد می خواهند خود را پاک و منزه نشان دهند تا بدین طریق برای مدت دیگری برای مشتریان خود بازارگرمی کنند.

اسانلو در کنار کوهستانی نژاد و مسائلی دیگر؟!

فرهاد شعبانی

بنا به متن اطلاعیه ائی که از جانب سندیکای کارگران شرکت واحد تهران و حومه صادر شده، منصور اسانلو سخنگوی این سندیکا، برای شرکت در کنگره فدراسیون جهانی کارگران حمل نقل به لندن آمده است. او

قرار است در جلسه سازمان جهانی کار نیز شرکت کند و مسائل و مشکلات کارگران شرکت واحد و وضعیت بد معیشت کارگران ایران را منعکس کند.

منصور اسانلو همراه با مهدی کوهستانی نژاد از اعضای قدیمی اتحاد بین المللی برای حمایت ازکارگران ایران که مدتی پیش بنابه دلائلی از جمله همکاری اش با مرکزهمبستگی آمريکائی که مرکزی است برای تاثیر گذاری بر جنبش کارگری ایران، از اتحاد بین المللی کنار گذاشته شد، در یک گفتگوی مشترک با تلویزیون آمريکا شرکت کردند وبه پرسش های گزارشگر این تلویزیون پاسخ دادند.

در این گفتگو اسانلو نکاتی را مطرح کرد که البته جای تردید و قابل فهم نیز هست. مثلاپیدا شدن صعه صدر در عملکرد سران جمهوری اسلامی، یعنی در شرایطی که جمهوری اسلامی تنها زیر فشارهای گسترده داخلی و بین المللی وادار شد که محمود صالحی از رهبران جنبش کارگری ایران را جهت ملاقات با پزشک متخصص به بیمارستان توحید شهر سنندج منتقل کند، اسانلو از صعه صدر سران رژیم سخن می گوید!? این بماند.

اما اسانلو در همین گفتگوی تلویزیونی به تبلیغ اصول 23 26 و 27 قانون اساسی رژیم پرداخت و با تکیه بر آنها خواهان حقوق و مطالبات کارگران شد.

آقای مهدی کوهستانی و آقای منصور اسانلو در کنگره اتحادیه بین المللی حمل و نقل

برای من بعنوان یکی از فعالین جنبش کارگری ایران، خروج اسانلو در این شرایط و به این شیوه، قرار گرفتنش در کنار مهدی کوهستانی نژاد همکار مرکز همبستگی آمريکائی، تبلیغ پیدایش صعه صدر در ذهنیت و عملکرد سران رژیم و تبلیغ اصول قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران ابهام برانگیز و جای نگرانی است و حق دارم این نگرانی را بصورت علنی و خطاب به اسانلو برای توضیح بیشتر در این باره و بدون هیچ گونه تفسیری در میان بگذارم. بر اسانلوست که برای ما فعالین جنبش کارگری، این ابهامات را روشن کند.

مهدی و اسالو در کنار کن جورجتی رئیس کنگره کار کانادا

مهدی کوهستانی نژاد: خطاب به حزب کمونیست ایران

ازآنجاکه فرهاد شعبانی، عضو رهبریت شما، مطالبی در رابطه باسفر منصور اسانلو، رئیس سندیکای کارگران شرکت واحد تهران و حومه وارتباط ایشان با من و نیز ارتباط ِ من ومرکزهمبستگینگاشته اند که ناشی از فقر اطلاعاتی ایشان از قضایا و بی مسئولیتی ایشان در اتهام زنی و پرَوَنده سازی امنیتی آنهم برای آقای اسانلوئی که تازه از زندان و تیغ ِ موکت بُری جان ِ نیمه سالم ِ خویش بدر برده است( گوش ِ شیطان کر)! می

باشد. برای اطلاع شما و خوانندگان این نامه در اینترنت، مطلب ایشان در این سایت قابل دسترسی است: http://www.fwhi.org/maqale/FSh_asalo.htm

بر خود دانستم که خطاب به شما که مسئولان تان وسخنگویان تان بایستی الگوی صدق گفتار و کردار باشند و نه این چنین خُزد نمون، بنویسم که این شیوه شنیع بایستی برازنده ی کسان ِ دیگری باشد. لابد از کانال ارگان ها و اعضای حزبتان در کانادا می دانید که من مسئول بخش آسیائی کنگر ه کار کانادا هستم وسالها با رای کارگران کانادایی در قسمتهای مختلف اتحادیه سراسری کارگری کانادا دارای مسئولیت بوده و هستم ـ نه کارمند مرکز هم بستگیچنانکه ایشان می انگارد! آیا حزب شما تا بحال نقدی به عملکرد آمريکا، چه در ایران و چه در عراق داشته است . لطفا آن را علنا برای اطلاغ همگان اعلام کنید. بایسته ی هر سایتی نیست که چنین نقد ها و بی پرنسیبی هائی را مکتوب و علنی اعلام کند بدون انکه سند و مدرکی ارائه دهدـ حدیث و حاشائی در کار نباشد. اما طی طریق ِ و ردیف کردن اتهاماتی علیه من و از این طریق پاپوش دوزی امنیتی برای فعال کارگری ئی که عازم ایران است، خلإ داشتن مرز بندی اصولی را پر نمی کند. ارجاع دادن خواننده ی کنجکاوکه مشتاق دیدن سند و مدرک استبه اتحاد بین المللینیز چاره ساز نیست. اگر اتحاد بین المللیحرفی برای گفتن داشت، برای اهتراز از پچ پچه و شائبه، آن را علنی و مستند مطرح می کرد که قابل جواب می بود.

گفته اند که: گر روباه را جنگلبان کنند، شاید پر زیاد شود (مقصود در جنگل است)، اما پرند ئی سالم نمی ماند.

سالم و موفق باشید

منبع: سایت نوید نو

تاریخ: 1/4/ 1386

همانطور که ملاحظه می کنید، آقای فرهاد شعبانی عضو کمیته مرکزی حزب کمونیست ایران (کومه له) ابتدا تصمیم می گیرد ناگفته های خود را برزبان بیاورد، ولی به خاطر عدم مشورت با رهبری و خصوصاً آقای ابراهیم علیزاده ــ که هنوز زیر سایۀ حکومت اقلیم کردستان و سرمایه جهانی منافعی دارد ــ تحت فشار قرار گرفته و سکوت می کند. کارگران رادیکال و جدّی پس از گذشت 6 سال هنوز چشم براه روشنگریِ آقای شعبانی فعال کارگریما هستند. آقای شعبانی سالها خود در کنار همۀ فعالین کارگریاز همین نوع بوده اند.

جلسه شورای شهر سنندج و اتحادیه كارگران بیكار و اخراجی بی نتیجه ماند
سنندجخبرگزاری كار ایران
قرار بود جلسه‌ای باحضور نمایندگان واعضای هیات مدیره اتحادیه كارگران، فرمانده انتظامی كردستان و اعضای شورای شهر سنندج به منظور مذاكره در‌خصوص كمك به آزادی كارگران دستگیر‌شده برگزار شود، كه این جلسه با حضور فرمانده و معاونین انتظامی در محل ساختمان شورا برگزار شد، اما از حضور كارگران جلوگیری به عمل آمد.
به گزارش ایلنا، بعد از اتمام جلسه شورای شهر و نیروی انتظامی، اعضای شورای شهر با نمایندگان كارگران جلسه‌ای برگزار كردند كه در این جلسه نمایندگان كارگران خواهان كمك به آزادی همكاران خود شدند.
وفا یونسیان یكی از نمایندگان كارگران گفت: ما كار خلافی انجام نداده و برای آزادی دوستانمان خواهش نمی‌‏كنیم، زیرا شورای شهر نیز مؤظف است پیگیر این قضایا باشد.
رییس شورای شهر سنندج پیشنهاد كرد كه نماینده‌ای از سوی كارگران به صورت دایمی در كمیته اجتماعی شورای شهر حضور داشته باشد.
سید‌مهدی تخت‌فیروزه ادامه داد: آسایش و امنیت، خواسته همه ماست و من از طرف خود و همكارانم به خاطر بر هم خوردن آرامش تجمع شما در روز كارگر عذر خواهی می‌كنم.
وی به نمایندگان كارگران قول پیگیری داد و گفت: قول می‌‏دهم در روز كارگر سال آینده اعضای شورا در كنار كارگران باشند.
در این جلسه هادی زارعی دیگر نماینده كارگران گفت: ما فقط خواهان كار هستیم و می‌خواهیم روز كارگر نیز مانند روز ارتش، بسیج ، زن ومحترم باشد.
حسن زارعی یكی دیگر ازنمایندگان كارگران گفت: تا لحظه‌های پایانی روز جهانی كارگر، جو آرام بود، اما در خواندن بند‌های آخر قطعنامه نمی‌دانیم چگونه این تحریكات پیش آمد كه موجب تشنج جو شد.
جبار خدا‌مرادی دیگر نماینده كارگران گفت: اتحادیه كارگران اخراجی و بیكار به پیشنهاد شخص استاندار فعالیت خود را شروع كرد و اتحادیه این حق را برای خود قائل شد كه روز كارگر را به همكاران تبریك بگوید، اما حضور و شیوه برخورد نیروی انتظامی مناسب نبود.( خط تاکید از ماست)
جلسه شورای شهر سنندج و نماینده كارگران كه در خصوص آزادی كارگران دستگیر شده برگزار شده بود، بدون نتیجه پایان یافت.

http://roozshomar-iran.blogspot.ca/2009/02/86_7724.html

منبع: وبلاگ روز شمار جنبش کارگری

این دسته از فعالین کارگرینیز برای عقب نماندن از قافله ای که در آینده ممکن است اینان را به نان و نوایی برساند، پس از یک دور فعالیت تحت عنوان اتحادیۀ کارگران اخراجی و بیکار، خود را اتحادیۀ آزاد کارگران ایران نامیدند و اخیراً برای مطرح ساختن خود در مجامع بین المللی خود را صاحب لوگویی با حروف انگلیسی نموده اند.

حشمت الله طبرزدی برنده جایزه سالانه مرکز

 شهرَوَند ـ یکشنبه 11 دسامبر 2011 در سالن رویال تورنتو مراسم اولین سالگرد تأسیس “مرکز بین المللی حقوق بشر در کانادا” برگزار شد. گردانندگی این مراسم را مریم نایب یزدی در بخش انگلیسی و آزاده در بخش فارسی برعهده داشتند و بهروز جهانبگلو چند ترانه زیبا اجرا کرد

مرکز بین المللی حقوق بشر گزارشی از این مراسم تهیه کرده که در زیر می خوانیم:   همزمان با روز جهانی حقوق بشر، مراسم سالانه مرکز بین المللی حقوق بشر در ایران که در شهر تورنتو کانادا مستقر است، در روز یکشنبه 11 دسامبر با حضور و استقبال فعالان مدنی و اجتماعی در تورنتو برگزار شد و طی آن مهندس حشمت الله طبرزدی به عنوان اولین برنده سالانه این مرکز معرفی شد. پنج زندانی سیاسی دیگر نیز به عنوان برندگان جوایز مدافعان حقوق بشر در سال 2011 انتخاب شدند.

شش برگزیده مرکز بین المللی حقوق بشر

 حسن زارع زاده اردشیر مدیر اجرایی مرکز بین المللی حقوق بشر در ابتدا با تشکر از حضار برای شرکت در مراسم سالانه مرکز بین المللی حقوق بشر، گزارش کوتاهی از فعالیت های این مرکز در یکسال گذشته و گزارشی از نقض حقوق بشر در ایران ارائه داد.

 بر اساس رای هیئت داوران ICHR، حشمت الله طبرزدی به دلیل دو دهه فعالیت های انسان دوستانه در دفاع از حقوق مردم ایران به عنوان برنده جایزه سالانه مرکز بین المللی حقوق بشر انتخاب شد. همچنین رامین پرچمی در حوزه فعالان هنری، کوهیار گودرزی در حوزه مدافعان حقوق بشر، نسرین ستوده در حوزه زنان و نیز وکلای حقوق بشر، رضا شهابی در حوزه مدافعان حقوق کارگر، و مجید توکلی در حوزه دانشجویی برندگان جایزه حقوق بشری سال 2011 مرکز بین المللی حقوق بشر اعلام شدند.

 در این برنامه و در غیاب پنج منتخب ICHR برای جایزه مدافعان حقوق بشر، تعدادی از فعالان برجسته مدنی در تورنتو لوح ویژه مدافعان حقوق بشر ICHR را دریافت کردند. لوح ویژه آی سی اچ آر برای کوهیار گودرزی در غیاب او به حسن زرهی مدافع حقوق بشر و سردبیر نشریه شهرَوَند اعطا شد. لوح رامین پرچمی را سهیل پارسا نویسنده و کارگردان سرشناس تئاتر دریافت کرد. لوح نسرین ستوده به خانم فرشته مولوی فعال حقوق بشر و نویسنده اعطا شد. لوح رضا شهابی به مهدی کوهستانی عضو کنگره کار کانادا تحویل داده شد( خط تاکید از ماست)و سلمان سیما فعال و زندانی دانشجویی سابق در ایران لوح ویژه مجید توکلی را دریافت کرد.

گیرندگان جوایز به نیابت از برندگان: بالا از راست فرشته مولوی، سلمان سیما، سهیل پارسا، حسن زرهی / پایین: مهدی کوهستانی، مهرداد آرین نژاد و گردانندگان مراسم مریم و آزاده

 کاوه شهروز نیز در سخنان خود به نقش مهم ایرانیان خارج از کشور تاکید کرد و گفت با توجه به تجربه اش در همکاری با وزارت خارجه کانادا و ارتباط با نهادهای بین المللی از نزدیک شاهد تأثیرگزاری نامه نگاری ها و مکاتبات هموطنان با مقامات سیاسی و نهادهای حقوق بشری بوده است. او اعمال فشارهای حقوق بشری بر جمهوری اسلامی ازسوی کشورهای دیگررا درکاهش نقض حقوق بشر در ایران تاثیرگذار و مفید ارزیابی کرد.

 در ادامه پیام دکتر رضا مریدی نماینده مجلس ایالت انتاریو و آقای پال دووار نماینده مجلس کانادا (از حزب نیودمکرات) قرائت شد. (خط تاکید از ماست)

 برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد فعالیت های مرکز بین المللی حقوق بشر به وبسایت این مرکز به آدرس زیر مراجعه کنید. http://humanrightsintl.comو یا با این شماره تماس بگیرید.

منبع: هفته نامه شهرَوَند تورنتو

ما عمداً برای جلوگیری از اطاله وقت خواننده، این قسمت را به طور اختصاری آوردیم.

اهدای جایزه کوشاگر مسائل کارگری به مهدی کوهستانی

شهرَوَند ـ به رسم هر سال برای بزرگداشت روز کارگر و همبستگی با میراث آسیای جنوبی، به پاس بزرگداشت خدمات این ملیت ها به جامعه ی کانادایی، به افرادی که در انتاریو در ارتباط با کارگران و مسائل آسیا فعالیت می کنند از جانب نهادهای مدنی ـ کارگری جایزه ای تعلق می گیرد.

امسال 8 می 2012، این جایزه به چند تن از جوانان و فعالان کارگری اجتماعی از جمله جاگمیت سینگ نماینده مجلس انتاریو از حزب نیودمکرات و مهدی کوهستانی نژاد، نماینده ایرانی تبار کنگره کار کانادا اهدا شد.

مهدی کوهستانی جایزه فعال حقوق کارگری را دریافت کرد

این مراسم سه شنبه 8 می 2012 ساعت 5 تا 9 شب در بنکوئت هال ساگان در می سی ساگا برگزار شد.

منبع: هفته نامه شهرَوَند تورنتو

ما نیازی به توضیح نمی بینیم. برای روشن شدن ذهن خواننده فقط لازم است اشاره کنیم که این دسته از فعالین کارگریبرای ضربه زدن به مبارزۀ طبقاتی و فریب دادن مزدوران مزدی، بنگاهی باز نموده اند که سرمایه بدان نام حقوق بشر داده است.

اطلاعیه رضا شهابی درباره ی جایزه ی حقوق بشر – اطلاعیه شماره 16 کمیته دفاع

جمعه ۳۰ دی ۱۳۹۰ ساعت ۰۱:۱۷

شنیده ام جایزه ای با عنوان حقوق بشر در حوزه ی کارگری به نام من اعلام و به شخصی به نام «مهدی کوهستانی» تحویل شده است. لازم میبینم به اطلاع عموم برسانم که نه بنده و نه هیچ یک از اعضای خانواده و نیز دوستانم که باور به استقلال کارگری دارند، در جریان این اتفاق نبوده ایم.

همچنین لازم به توضیح است که «مهدی کوهستانی» نه نماینده و نه همفکر من است.

در پایان از دوستان و عموم کارگران و تشکل های کارگری درخواست دارم که هر موردی را تنها با کمیته دفاع از اینجانب مطرح نمایند.

رضا شهابی – کارگر دربند

منبع: سایت جنبش کارگری

http://www.jonbeshekargary.org/news/newsiran/item/2313-

در حاشیه دریافت جایزه اتحادیه های کارگری هلند
*
دشمنانی که در لباس دوست برای اسالو و سندیکا مشکل درست میکنند, بدانند که، هزاران فعال سندیکای واحد حاضر نیستند شرف خود را بفروشند و در بنگاههای کاریابی دشمنان طبقه کارگر رتق و فتق روزگار کنند
رضا شهابی زکریا

 

اهدای جایزه اتحادیه های هلند در شرایطی به آقای اسالو وسندیکای واحد تعلق گرفت که سندیکا و همکارانشان در داخل کشور از حمایت رسانه های گروهی محروم هستند وبرای به رسمیت شناختن سندیکای کارگران شرکت واحد، بازگشت به کارمان، لغو احکام غیر عادلانه و آزادی همکارانمان ، نیاز تبلیغاتی و حمایتی بیش از هر زمانی دیگرلازم است. اما افرادی خارج از سندیکا که هیچگونه مسئولیتی یا ارتباطی با این تشکل مستقل ندارند سوء استفاده هایی کرده اند که لازم دیدم توضیحاتی در این مورد ارائه دهم :
به قول ضرب المثلی که می گوید به نام ما و به کام دیگران ، واقعا عنوان کننده شرایط روزگار ماست. ما با وجود اینکه میدانستیم در اینجا اگر پا به عرصه مبارزات بگذاریم ،باید آماده شویم برای پرداخت هزینه که کمترین آن دستگیری، بیکاری، آوارگی و زندان وغیره است.
پس هزینه را همه باید میپرداختیم ولی عده ای مغرضانه در حال تمایز قائل شدن هستند و دلیل هم دارد، و با این عنوان که مثلافلان کس در جنبش بیشتر هزینه داده پس باید مقبول تر باشد را بزرگ میکنند. فعالین سندیکای واحد در راه ساده ترین حقوق کارگری مبارزه کرده اند که حتی در فلسطین، عراق و افغانستان اشغالی هم به رسمیت شناخته شده است اما عده ای در حال رهبر پروری هستند که در زیر به آن میپردازم.
کسانی که برای ما دایه بهتر از مادر شده اند بدانند که ما در جریان تمام کارهایشان هستیم ودر شرایط مناسب به این موضوع خواهیم پرداخت چرا که اهدافشان برای ما هر روز روشن تر میشود. این اشخاص و نهادها در ایران و خارج شاید به ظاهر خود را همراه تشکل مستقل کارگری نشان میدهند اما این پوششی است برای پیش برد پروژهای بزرگ سیاسی اشان، چرا که این سوژه را بیشتر برای کسب و کار خویش و در اصل برای استفادهای سیاسی در نظر گرفته اند. این افراد در دوره قبلی ریاست جمهوری فضا را بکام خویش می دیدند و بعد از آن دوران و از دست دادن منافع خودشان برای بازگشت به آن هرکاری میکنند زیرا آن دوران طلایی برای آنها از لحاظ اجتماعی مراتبی را برایشان بوجود آورده بود. آنها امروز از دایره قدرت در ایران خارج شده وباصطلاح در دایره قدرت در جای دیگری قرار گرفته اند. نمونه فراوان آن را در چند سال گذشته بوفور دیده ایم، کسانیکه خود را پرچمدار آزادی خواهی نوع دو خرداد قلمداد میکردند از این بلبشو سیاسی استفاده کرده اند و در عرض چند روز یا در دانشگاهی غربی سرکار حاضر شدند و یا در نهادهای وابسته به دولتهای سرکوبگر صاحب شغل شدند و نئولیبرال مسلکانه خود را منجی آزادی ایران به نمایش گذاشته اند و بجای اینکه جواب گوی کارهایشان در شرایطی که در قدرت بوده اند باشند ، تازه به ما درس استقلال هم میدهند، ولی دریغ از یک جو شعور که بدانند که مردم ایران آنها را جوییده و تف میکنند.
امروز در مقایسه با دهه شصت زندانی بودن فضیلت بشمار نمیاید و مظلوم نمایی برای زندان بودن یعنی ارزش مبارزه را به تحقیر کشیدن است. چیزی که من معتقد هستم آقای اسالوهم با من هم عقیده است و مخالف این نوع کارهایی که به اسم ایشان میشود بوده وهست و در تمام این مدت که در زندان بوده از خود ضعف نشان نداده و مبارزه کارگری را ادامه داده است، ولی متاسفانه بودن ایشان در زندان راه ارتباط اصولی ما را با او محدود کرده و دشمنانی که در لباس دوست هستند برای ایشان و سندیکا مشکل درست میکنند. چرا که هستند کسانیکه با بزرگ کردن آقای اسالو میخواهند از ما باج بگیرند، و در خفا سندیکا را در منگنه قرار دهند و با برخ کشیدن دوستی و ارتباط با اسالو ما را زیر فشار بگذارند. ما امیدواریم آقای اسالو هر چه زودتر آزاد شود تا در یک فضای مناسب این بحثها را انجام دهیم. کسانی که از این آب گل آلود استفاده میکنند بدانند که، نه آقایان ,اسالو و مددی,- <گنجی و سازگارها>هستند و نه فعالین سندیکای واحد محمدی، عطری و داوری. چرا که نه هزاران فعال سندیکای واحد از آن تحصیلات عالیه برخوردارند و نه حاضرند شرف خود را بفروشند و در بنگاههای کاریابی دشمنان طبقه کارگر رتق و فتق روزگار کنند. چرا که در سه سال گذشته ما شاهد این کشاکش بودیم و هستیم که کسانیکه تمایل دارند از طریق راه رشد غیر سرمایه دارانه خودشان ما را به مسلخ نهادهای کارگری دولتی ایران و در آن طرف در بنگاههای پست دشمن طبقه کارگر ببرند. کسانیکه همیشه پشتوانه اقتصادی و امنیتی را دارا هستند، چه زمانی که در اینجا بودند و هستند در زندگی مرفه اند و چه در خارج ولی یک چیز را ول نمیکنند آنهم ارتباط با قدرت است.
در رابطه با جایزه اتحادیه هلند هم بگوییم که همیشه رسم بر این بوده است که در زمانیکه کسی یا نهادی را کاندید میکنند از آن نهاد اجازه میگیرند، که در رابطه با کاندید شدن در چند جایزه قبلی هم این کار شد و هیئت مدیره تایید یا رد میکرد ، در رابطه با جایزه اتحادیه هلند هم همین بود که آقای اسالو در زندان بود و ما به آی تی یو سی و آی تی اف هم همین پیشنهاد را دادیم که اسم ایشان باشد تا کمکی باشد برای آزادی ایشان درسطح داخلی و بین المللی اما متاسفانه دوستان فرصت طلب از این شرایط استفاده کردند برای عقده گشایی مسائل سابق خودشان. و هنوز هم ماجرای سایت را ول نمیکنند و شخصی که در آن اطلاعیه سندیکا از آن اسم برده شده همچنان از طریق همکاران داخلی و خارجی برای سندیکا در حال مشکل سازی است که بزودی با مشورت وکلا تکلیف ایشان را روشن میکنیم.
نمونه زشت تراز آن عمل سایت روز آنلاین و خبرنگار آن آکام مکرى است که یکشبه کارشناس مسائل کارگری از کار درآمد. البته ایشان که طبق کارهای سابق اش معلوم است از کسانی است که هر روز معطل حمله نظامی آمريکا به ایران هستند تا ایشان و همکارانشان به ایران برگردند و ریاست بکنند که در این مصاحبه صداقت خبرنگاری اش را برجسته کرد. ایشان مصاحبه ای بسیار زیرکانه که تزیین بخش سایتهای همکارشان هم هست را انجام داده و در مصاحبه با همسر آقای اسالواینطوری جلوه میدهند که همسر اسالوبی خبر هستند : “من هم هنوز خبر ندارم والله که این جایزه اهدا شده یا نشده ‏‏! یعنى کم و کیفش را نمى دانم اما به من گفته بودند که هفته آینده کنگره اى در هلند برگزار مى شود و قرارست ‏این جایزه رسما اهدا شود.” :”از اینکه همسرم تنها نیست وفعالان کارگرى در جاهاى مختلف از ‏او و رنجها و مشقتهایى که متحمل شده حمایت مى کنند،احساس دلگرمى مى کنم“.:”خانواده منصور اسانلو در یک سال ‏گذشته که این جایزه به ایشان تعلق گرفت، اصلا مورد مشاوره قرار نگرفته بودند تا اینکه هفته گذشته از طریق ‏کنفدراسیون اتحادیه هاى کارگرى این موضوع به خانم اسانلو اطلاع داده شد. ایشان هم در تماسى با منصور ‏اسانلو، نظر رئیس سندیکا و برنده این جایزه را به هلند با ارسال پیام کوتاه وى اعلام داشت. منصور اسانلو ‏خواسته بود که این جایزه در هلند بماند و مادر ایشان در سفرى به هلند در مورد نحوه هزینه کردن پول همراه ‏جایزه، نظر منصور اسانلو را بگوید. اما به گفته مسئولین کنفدراسیون اتحادیه هاى کارگرى چون خانواده منصور ‏اسانلو در جریان نبودند و امکان تماس با ایشان وجود نداشت،این کنفدراسیون نتوانست نظر اسانلو راتامین کند“.‏
جالب است که این مصاحبه طوری ترتیب داده شده که چند موضوع را مطرح کند. اولا خانواده اسالو از جایزه بی خبر هستند. دوماارتباطی با سندیکا ندارند و سوما دروغ میگویند که این جایزه سندیکا بوده است و مهمتر اینکه پیام رئیس سندیکا مستقیما توسط خود اتحادیه های هلند انعکاس پیدا کرده است. من نیازی نمیبینم که بطور دقیق به تمام نکات این پروسه بپردازم چون هم سندیکا و هم آقای اسالو و هم وکلا در جریان تمام این مسائل بودند و هستند واین سندیکا هست که تصمیم میگیرد که چه کار بکند یا نکند و حتی مصاحبه آقای مهدی کوهستانی هم که بروی سایت سندیکا است یعنی تایید صحبتهای ایشان، چرا که سندیکا به اوگفته بود چه بگوید. اگر جایزه ای تا بحال داده شده تماما به زحمات خود فعالین سندیکا بر میگردد و اگر همسر اسالوخودش را به نا آگاهی میزنند مشکل ایشان هست. ما میفهمیم در دادگاهها دائم به او گفته میشود که اگر اسالو دست از کار سندیکایی بردارد ما آزادش میکنیم ولی این رسم اش نیست که آزادی اسالو را به قیمت خراب کردن دیگر همکارانش مهیا سازد. اگر با گفتن عدم ارتباط با سندیکا آقای اسالو آزاد میشود هیئت مدیره میتواند این را کتبا به شما و قاضی بدهد چون ما حاضر نیستیم کسی یک لحظه در سختی باشد برای فعالیت سندیکایی و تمام کار ما برای بهتر شدن زندگی دیگران است نه سخت کردن زندگی کسی. اما متاسفانه در جامعه ما فعالیت بها دارد تازه تمام فعالین کارگری شانس آورده اند اگر در دوران سالهای شصت بود شاید الان دار فانی را وداع گفته بودیم.با سندیکا بودن در کنارش کارکردن باعث افتخار است نه سرافکندگی. این را من به همه قول میدهم که اسالو اگر اهل کوتاه آمدن بود به ایران برنمیگشت ،شاید امروز در ایران معیار ارزش پول است و شما احساس کردید باید پول جایزه به دست شما برسد ولی ما تمام پولی که از این جایزه که در اصل وجه نقدی ندارد را به شما پیشکش میکنیم. چرا که ما به نظر وکیل سندیکا احترام میگذاریم وایشان همیشه گفته که کار سندیکا یعنی انجامش توسط خود فعالین سندیکا باید شکل بگیرد.

شاید کسانی فکر میکردند ما به دنبال آنها میرویم ،ولی امروز فعالین سندیکای واحد فعالین پنج سال پیش نیستند، فقط کافی است مقالات، سخنرانیها و مصاحبه های اعضای سندیکا را ببینید و بشنوید تا موضوع دستتان بیاید. ما بارها به همه گفتیم که مطالب اسالو وخانواده اش را حتما در سایت میگذاریم ولی کسانی که پشت پرده هستند موش میاندازند که به آنها هم بزودی میپردازیم از این کار جلوگیری کردند. فعالین سندیکای واحد دیگر چیزی ندارند که از دست بدهند و محافظه کاری بکنند.
اینکه فکر کنیم اگر کسی در جنبشی معروف میشود بخاطر وجود خودش بوده است کاملا اشتباه است.این موضوع که در کشورهای مثل ایران بت سازی و رهبرساختن امری است فرهنگی و سیاسی بحثی جدا را میطلبد ولی از یادمان نرود که امثال ستار خان، باقر خان و مصدق و بسیاری از رهبران ایران بواسطه جنبشی که به آن متعلق بودند مشهور شدند نه شخصیتشان ، صالحی، اسالو و مددی و هر کس دیگری هم تافته جدا بافته از این امر نیستند. در رابطه با اسالو هم او به واسطه تشکلی معروفیت پیدا می کند که تمام اعضایش با همه هزینه ها ایستادگی کرده اند، و هم رزمانش بیرق این حرکت را استوار نگه داشته اند اگر به تشکل سندیکای شرکت واحد نگاه کنیم اقایان منصور اسالو و ابراهیم مددی را در سالهای قبل از تشکیل سندیکا چه کسی می شناخت مگر غیر از این است که با حضور کارگران شرکت واحد و مخصوصااین تعداد کارگری که در حال حاضر از کار باز مانده اند باعث شناخت داخلی و جهانی برای ایشان شده اند در این راستا تعداد زیادی از کارگران دستگیر ، زندانی و از کار بی کار شدند ولی رئیس و نایب رئیس سندیکا هزینه بیشتری را متحمل شده اند هستند بقیه اعضا با وجود اینکه در زندان نیستند ولی از بسیار ی حقوق بازمانده اند و گروهی سایه زندان های تعلیقی از 6 ماه تا 14 ماه را روی سر خود می بینند اما هزینه هایی بالاتر از زندان داده اند پس دیگر نیازی نیست بر سر کسانی که با صداقت تمام در این راه پا گذاشته اند منت گذارند.
فروتنی آقای مددی و خانم مددی یکی از افتخارات سندیکای واحد است. خانم مددی تا به امروز نه مصاحبه ای کرده است و نه ادعایی دارد که شوهرش برای کی وچی زندان است. اگر شرایط خانم مددی بدتر از خانم اسالو نباشد بهتر هم نیست. آنهایی که در خارج گود هستند چرا آتش بیار معرکه میشوند.آقای مددی بعد از دستگیری اخیرش در دادگاه خودش به من گفت تمام کارهایتان را دنبال میکنم خسته نباشید و حمایت ث ژت را بگیرید. ایشان در تمام این مدت که مریضی داشت یکبار حاضر نشد که ما آن انعکاس دهیم و واقعا یکی از مبارزان جدی مبارزات کارگری این دوره ایران است.
مگر سندیکا روابط عمومی ندارد مگر طی این 3 سال گذشته خللی در کار های اخباررسانی سندیکا وجود داشته ، تمام مشکل ما این بوده که مستقل بوده ایم و زیر بیرق هیچ حزب، دولت و نهادی نرفتیم. ما انتظار داریم دیگرانی که صداقت کار سندیکا را دیده اند یاری مان کنند تا این مرحله را بگذرانیم. جنبش مستقل کارگری چه در داخل و چه در خارج بجای اینکه به همدیگر وصله بزند و همدیگر را مزدور امپریالیسم خطاب کنند (چرا که بانیان این تئوری امروز در شوهای تلویزیونی دم از علل پراکندگی جنبش کارگری میزنند و فراموش کرده که خودشان این فضا را مسموم و آلوده کرده اند) و بر سر اختلافات کوچک و ایدئولوژیک همدیگر را اطلاعاتی وپلیس معرفی کردند در این دوره باید دست در دست هم بگذارند و مبارزه ای را پیش ببرند که دهها میلیون کارگر ایرانی شب را گرسنه نخوابند وبچه هایشان تن فروشی نکنند. انتقاد از عملکرد اشتباه نه تنها اشکال ندارد بلکه ضروری نیز هست، بجای جلو رفتن و پافشاری برای درست بودن اعمالی که جای هزار اما و اگر دارد یکبار انتقاد از خودمان بکنیم و مبارزه را جلو ببریم. نه سندیکا در ایران سد راه مبارزه عدالت خواهانه است ونه طرفداران نهادهای سیاسی قادر به تغییرات بنیادی هستند پس ضروری است در این مقطع دست در دست هم بگذاریم و کارهای بنیادی را پیش ببریم. تشکل مستقل در یکصد سال گذشته در ایران همیشه آماج حملات قدرت مداران بوده است و جای تعجبی هم برای ما ندارد که این نفس مبارزه مستقل است
در آخر می خواهم به کسانی که تصمیم به دفاع از حقوق کارگران دارند بگویم که در این راه مسائل و مشکلات عدیده ای از جمله دستگیری ، ضرب و شتم و زندان و …. وجودداشته و دارد بنابراین نباید با تحمل این همه مشقت به خاطر یک یا دو جایزه حرکتش را زیر سوال ببرد ، سوال اینجاست آیا اینان وقتی پا به میدان می گذارند به خاطر این جایزه هاست. پس اگر اینگونه نیست تقاضا می کنم با آبروی جنبش بازی نکنید .

با امید به اصلاح همه افکار منحرف
رضا شهابی زکریا
17
بهمن هشتادوهفت

منبع: سایت آزادی بیان

سرانجام شنيديم که گويا آقای اسالو اسناد و مدارک سنديکا را با خود به خارج کشور برده و تصميماتی مبنی بر مقابله با هيئت مديره گرفته است. تلاش او و نيز نتيجۀ اختلافاتی که در درون سنديکا به بيرون درز کرده هرچه باشد، بی ترديد به پيشبرد عملیِ امر مبارزۀ طبقاتیِ نيروی کار کمکی نخواهد کرد، ليکن این اسناد و اختلافاتْ قطعاً در فعالیت و اقدامات آیندۀ این گرایش در شقه شقه کردن مزدوران مزدی؛ بخصوص شرکت واحد، و تضعيف بيشتر آنها در جنگ طبقاتی، مورد استفاده قرار خواهند گرفت. و اين ادامۀ همان رَوَندی است که در متن حرکت سرمايۀ جهانی و ويژگی های سرمايه در ايران انطباق دارد.

زمانی مارکس گفته بود که ‌کار مرده در‌ برابر کار زنده قد برخواهد افراشت. امروز می بينيم‌ که نه تنها قرنهاست کار مرده در ‌برابر نيروی کار زنده قد برافراشته و سلطۀ طبقاتیِ خويش را بر او تحميل نموده، بلکه با همکاریِ طبقات ديگر، فرهنگ و اخلاق مسلط خود را به منفذهای مزدوران مزدی و مزدوران معترض راديکال راست و چپ نيز رسوخ داده، آنها را دنباله رو سياست خود ساخته است. درمقابل تنها قشر ناچيزی از آنها (کارگران جدّی) هنوز بر فرهنگ مستقل طبقاتی و حرکت استقلال طبقاتی تأکيد دارند. کارگران جدّی می دانند که نه مشکلات اقتصادی و نه معضلات طبقاتی شان ــ که هردو اينها يکی و منشأ آنها هم يکی است ــ با سلسله مراتب بورژوائی (رهبرتراشی، قهرمان پروری، اسطوره سازی، نخبه گرائی، مديريت ورياست؛ که امروزه با گرفتن جوايز نيز همراه شده!) برطرف نخواهد شد. ما به قیّم و نخبگان طبقات دیگر ــ که به خاطر منافع مشترک خود با سرمايه، با حرکت و فرهنگ آن همداستانند ــ نیازی نداریم. آنها درنهایت ما را قربانیِ اهداف خود می سازند.کشف اينکه مسائل کارگران حقوق بشری استنيز ترفندی تازه است. توسل به شعارهای غيرکارگری بجز انحراف و بيراهه بردن توان و درک ما چيز ديگری نيست. نيروی کار نمی تواند با هماهنگیِ حرکت سرمايه، در چارچوب قانون ارزش و با دنباله روی از حاميان و پادوان نظام سرمايه راه به جائی ببرد؛ بلکه بنا به تجربۀ 6 قرن گذشته، همواره با درماندگی های تازه تری مواجه خواهد بود. معضلات ما طبقاتی است و به طور طبقاتی نيز بايد با آن پيکار نمود. کارگران فقط وفقط با جمع بندی و تئوريزه کردن تجارب خودشان و با حرکت استقلال طبقاتیِ خودشان خواهند توانست گام های لازم را درجهت نابودیِ کالای ويژه به نام نيروی کار بردارند.

کارگران درب و داغون

28فوريه 2013

aliomidta@yahoo.com

جواب به آقای سوران

 به نظر میرسد نوشته کوتاه ما را در رابطه با سانسور، مانند خود مقاله (شرکت واحد، نیروی کار، برکناری فرد اسالو ـ همراه با اسناد) با عجله و بدون تعمق و با پیشداوری سیاسی خوانده اید، توضیح این که، گرایش سیاسی بخودی خود تعیین کننده نیست. “اراده” و “فهم و شعور” در انتخاب نوع برخورد و چگونگی رفتار انسانها با یکدیگر دخالت دارد و این امر حتی در برخورد با مسایل اجتماعی و طبقانی نیز اثر خود را میگذارد. ما شما(“آزادی بیان”)را به سانسور متهم نکرده ایم بلکه شیوه کار شما را در رابطه با نحوه انعکاس این مقاله مورد انتقاد قرار داده ایم. از نظر ما وقتی مقاله به دست شما رسید، شما بنا به تحلیل خودتان میتوانستید آن را درج و یا از درج آن خودداری کنید. شما به عنوان گرداننده یا گردانندگان سایت “آزادی بیان” لازم نبود برای تصمیم گیری در این مورد به خود زحمت داده و به گرایش شناسی روی آورید. خود این نوشته با صدای بلند مخالفت خود را با همه گرایشات اعلام میکند.

ایراد دوم شما نسبت به ما این است که ما هویت واقعی خود را از شما و خوانندگان سانسور کرده ایم. ما شدیداً از علنی کاری دوری میکنیم چون درطول تاریخِ نَبَرد و مبارزه طبقاتی از قرن 14 و15 از مزدور مزدی شدن پیشه وران ــ که کمونیسم خشن نام گرفتند ــ تا امروز و به ویژه از اول سال 1358، اولین نتیجه طغیان سیاسی ــ که همه در توهّم “آزادی” بودند ــ کشتارها از همان سال از کارگران ملیتهای ایران (عرب، بلوچ، کرد، ترکمن صحرا، ترک قشقایی و آذری و حتی کارگران ملیت فارس) تاکنون نشان دهنده علنی کاری ها، قهرمان شدن ها و اسطوره شدن هاست! (بطور نمونه: وزیر کار موج سبز شدن اسالو و همراهی با قاتلین کشتار 58، 60 و67). درضمن ما خیلی شناخته شده تر از شما هستیم، اما نیازی به ارضای کمبودهای فردی خود نداریم. زيرا : تجربه تاریخی نشان داده است که فرهنگ و ادبیات کارگران جدی با فرهنگ و ادبیات انواع چپ ها فاصله عظیمی دارد. مقاله ما تئوری و زبان کارگران جدی در داخل و خارج است. برای ما مسئله امنیتیپرنسیبش بالاتر از پرنسيب صداقت است. ما به مخاطرات مهلک علنی کاری پی برده ایم و آثار این شیوه مخرب را هنوز در جای جای بدنمان حس میکنیم. ما به بدعتی که فرزند شاه فقید را به کنگره اش دعوت کرد، نه میگوییم. این شیوه کار را به کسانی واگذار میکنیم که میخواهند مشهور و انگشت نما شوند تا در تلاطم سیاسی دیگر از سوی سرمایه به بازی گرفته شوند. این شیوه کار برای غیر کارگران شهرت و قدرت ببار می آورد، اما برای ما سرکوب.

ایراد دیگر شما اسم مستعار مجهول الهویه است. همین اسم کارگران درب و داغون هزار بار از اسامی پرطمطراق و دروغین مدعیان “رهبری کارگران” واقعی تر است. ما واقعاً تعدادی کارگر درب و داغون هستیم که با درد و شکنجه تاریخی این مقاله را نوشته ایم. این اسم نه تنها در مورد ما بلکه امروز در مورد 3-2 میلیارد نیروی کار، که برای زنده ماندن و تنها زنده ماندن در باتلاق سرمایه دست و پا میزنند نیز صادق است. پس می بینید که اسم ما هزار بار از اسامی “احزاب کمونیست” با انواع پسوند و پیشوندهایشان واقعی تر است. هویت ما بر اساس نَبَرد و مبارزه طبقاتی مشخص میشود، نه بر اساس اسامی قراردادی. نمونه: این سانسور و سکتاریسم را به خوبی در سایت “سیمای سوسیالیسم” میتوان دید که دو نویسنده دارد که یکی از آنها همکار ماست، اما علیرغم درج چندین مقاله از خودشان در رابطه با “سندیکای شرکت واحد”، برای درج مقاله ما هنوز استخاره میکنند.

 و اما ایراد مهم شما ذکر نام افرادی است که ما بدون اجازه ممکن است در این مقاله از آنها یاد کرده باشیم. شما اگر دقت کافی به خرج میدادید متوجه میشدید که این اسناد دو دسته هستند. اسنادی علنی نشده و یا گذرا و کوتاه مدت علنی شده (مانند سند شماره 3 که در سایت بروسکه آمده بود) و اسنادی که علنی است و در همه جا میتوان بدانها دسترسی داشت.

در مورد دسته اول ما نهایت سعی خودمان را کردیم که آگاهانه از سنت افشاگری های معمول افراد و جریانات سیاسی مرزبندی عمیق خود را نشان دهیم. این دو دلیل داشت. الف: حفظ اسامی که میتوانست مخاطراتی در داخل برای افرادی به وجود بیاورد ب: حرمت فردی و اطلاعات شخصی این افراد محفوظ بماند. در مورد دسته دوم ما به صراحت اعلام کردیم که کسانی که در خارج از کشور علناً فعالیت کرده و دارای رادیو و تلویزیون هستند، مسئولیتی نداریم. ما در مبارزه تا حال نه از کسی اجازه گرفته ایم و نه اجازه خواهیم گرفت. این ایراد شما از نظر ما ایرادی از نوع “سرزمین موعود” و “بنی اسرائیلی” است.

ما در مقاله دیگری در آینده، باخت باخت آقای اسالوها و رضا شهابی هاــ که رضا شهابی فکر میکند خودش برده ــ مثل بُرد بُرد آمریکا یا بُرد بُرد ایران(در انرژی هسته ای) را نشان خواهیم داد، که آیا سرمایه بُرد بُرد دارد یا نیروی کار؟!که آیا سرمايه بُردبُرد دارد يا کشورهایی مثل آمریکا و يا کشورهایی مثل ایران؟! ما بنا به تحلیل طبقاتی از احزاب و صاحبان سایت های اینترنتی بر این باوریم که باز هم مقالات ما در آینده سانسور خواهند شد، اما بنا به هستیِ اجتماعی و تغيير اين هستیِ اجتماعی، راه دیگری جز مبارزه در اشکال گوناگون نداریم.

با تشکر و احترام

علی امید- ت

4 مارس 2013

جواب کوتاهي از سوران

جناب محترم نوسنده مطلب بالا)اشتباه تایپی از ما نیست)

شما خيليها و از جمله سايت ما را به سانسور مطلب خود متهم نموده ايد و به همين علت چند کلمه در جواب اعتراض شما لازم ميباشد . معمولا نويسنده گان مطالب ميخواهند از طريق سايتها و وبلاگها و شبکه هاي اجتماعي مطالب خود را در اختيار خوانندگان بيشتري قرار دهند و اين حق طبيعي هر نويسنده ايي است که از امکانات موجود براي چنين امري استفاده کند.اما استفاده کردن از امکانات موجود هم داراي شرط و شروطهايي است که نويسنده هم بايد تا حد امکان آنها را رعايت کند .
شما مطلبي را با اسم مستعار (حتي بدون اينکه خود را به مسئولين سايتها معرفي کنيد) و همچنين به قول خودتان همراه با اسناد را براي سايتهاي مختلف فرستاده ايد که در سايتهايشان درج کنند . در مطلب شما يا اسناد شما اسم اشخاصي آمده است که شايد بدون اجازه آنها سند فرستاده شده باشد. درج و چاپ چنين مطالبي با نويسندگان مجهول الهويه مسئوليت دارد .

به همين علت ما از درج اين مطلب با يک اسم مستعار مجهول الهويه خودداري کرديم .ولي باز هم براي اينکه در حق شما بي لطفي صورت نگرفته باشد به يکي از سايتهاي اينترنتي که با خط فکري ارائه شده در مطلب شما نزديکي داشت مراجعه کرديم و وقتي مطلب شما را آنجا ديديم فکر کرديم که حتما مسئولين سايت مذبور کنترل لازم براي درج مطلب شما را به عمل آورده و به نقل از آن سايت مطلب شما را در اختيار خوانندگان سايت خود قرار داديم.

پس اگر خوب دقت کنيد اين ما نيستيم که شما را سانسور کرده ايم بلکه اين شما هستيد که اسم و هويت واقعي خود را از ما و خوانندگان سايت سانسور کرده ايد.لطفا يکبار ديگر چند خط بالا از مارکس را براي خود چند بار با صداي بلند بخوانيد.

با احترام سوران

1 Comment

  1. با سلام

    ریزش درون محفل اتحاد بین‌المللی بسیار علنی است تا جای که جرات نداشتند مطلب امیر پیام را هم چاپ کنند ان هم بخاطر محفل “اتحاد سوسیالیستی” حالا مطلب محمود قزوینی بماند

    مارکس همیشه جسارت داشت و بااسم خودش مطلب مینوشت.

    کسی‌ که خودش با اتحاد بین‌الملل کار کرده چرا به خودش اجازه میدهد همه را نقد کند و با اسم مستعار اسناد آنها را چاپ کند

    این لغات پاکستانی‌ و هندی مزدوران مزدی بسیار زننده است در استفاده از ان در فارسی

    معلوم نیست چرا فرهاد شعبانی را ول نمیکنند، ایشان اشتباهی‌ کرد بگذرید از ان

    محفل “اتحاد سوسیالیستی ” شبیه گروههای فشار است و زیاد با یزدی و امامی فرق ندارند، از دیگران رشوه میگیرند که سکوت کنند وألا آنها را افشا میکنند نمونه ان هم حزب کمونیست کارگری است و هم حزب کمونیست ایران

    هردو این گروهها حزب کمونیست کارگری و هم حزب کمونیست ایران از گرفتن کمک مالی هم در گذشته و هم در حال حاضراشکالی‌ ناداشته اند و هر دو آنها در حال حاضر آلوده هستند. از زمان بوجود آمدن این نهادها آیا کسی‌ گزارش مالی آنها را دیده????!!!!

Comments are closed.