کمونیست ها امروز

منبع و ترجمه از رفقای دایره المعارف روشنگری

پروفسور دکتر هانس هاینتس هولتس

(حزب و جهان بینی آن)

برگردان یدالله سلطانپور 

ما نباید اسیر توهم شویم! 

در فازهای رفرم تاریخی،«سوسیال ـ دموکراتیسم»، واقعی ترین دورنمای توده ها ست.

اما!

اما تحمل تنش درونی سیاست گام های کوچک در جهت آماج انقلابی، بدون سقوط به دره رفرمیسم، امر پیشاهنگ است، که ببرکت روشنی سیاسی ـ تئوریکی خویش می تواند به هسته تبلور بدل شود و با تشدید روز افزون تضادهای درون اجتماعی، رفته رفته انسان های هرچه بیشتری می توانند حول آن گرد آیند.

بمثابه پیشاهنگ، سازش ناپذیر ماندن، حتی به بهای بی اهمیت از لحاظ تعداد اعضاء و برای مدتی تلقی شدن، هنر و وظیفه تاریخی حزب کمونیست است.

فصل هشتم

بخش نهم

مسئله سازمان

·        اکنون به آخرین نکته می رسم و به بررسی مختصر مسئله سازمانی منتج از تأملات خویش می پردازم.

·        هدف ما شرکت در جلسه بحثی برای تعیین شرایط تاریخی ـ جهانی از سر دلخوشی نیست، تا بعد بگوئیم که حالا فهمیدیم که جهان از چه قرار است و راه خانه خود پیش گیریم.

1

·        هدف ما تدوین برنامه عمل است.

2

·        علاقه مندی ما به تأملات نظری (تئوریکی) نه فقط برای کشف حقیقت، بلکه علاوه بر آن، برای عمل سیاسی است.

3

·        ما به اصل وحدت پراتیک و تئوری وفادار می مانیم.

4

·        حال، از این تعیین شرایط عام چه نتیجه سازمانی برای جنبش سوسیالیستی و یا کمونیستی حاصل می آید؟

5

·        به قول هانس لوفت، ما باید بر دو ریل، در دو قطار حرکت کنیم:

الف

·        ریل اول، قطار اول در چارچوب همین جامعه کاپیتالیستی حرکت می کند.

1

·        در این قطار، حزبی مانند «حزب سوسیالیسم دموکراتیک» (پی دی اس، حزب چپ ها) هم نشسته است که حضور پارلمانتاریستی دارد و بنا بر الزامات درون کاپیتالیستی عمل می کند.

·        بگذریم از این مسئله که نیروهای حاکم چه میدان عمل و تأثیرگذاری در اختیارش می گذارند.

2

·        شکی نیست که هر حزب باید در چارچوب نظام اجتماعی موجود و در روندهای جاری در آن درون سیستمی») در راه منافع انسان هائی که نمایندگی می کند و قصد جلب آنها را دارد، عمل کند و حداکثر تأثیرات ممکنه را بجا گذارد.

3

·        ضمنا ما باید در عرصه ای که «سندیکائی» نامیده می شود و می توان آن را بلحاظ سیاسی ـ عام عرصه رفرمیستی نام داد، فعالیت کنیم.

·        این مسئله روشن است و احتیاج به بحث ندارد

4

·        در شرایط غیر انقلابی، قطار رفرم های درون اجتماعی، یعنی درون کاپیتالیستی، یکی از خطوط سیاسی عمل کمونیست ها ست.

5

·        این به معنی غرق شدن در کارهای کوچک سیاسی روزمره است و بی شک بدانجا نمی راند که آماج عمل ما ست.

·        این مسئله هم به خودی خود روشن است

6

·        آنچه که به خودی خود روشن نیست، عبارت است از راندن همزمان در ریل دیگر و یا نشستن همزمان در قطار دیگر، که به سوی خطه اراده و خواست انقلابی ما روان است.

ب

·        در ورای هر کردوکار رفرمگرا در این جامعه، در ورای هر کردوکار تصحیحی علیه تهاجم طبقه حاکمه و اعمال ضد انسانی سرمایه باید این ضمیر (وجدان) بیدار بماند که در این جامعه فقط این و یا آن جنبه نیست که باید اصلاح و یا تصحیح گردد، تا جامعه بی عیب و نقصی پدید آید.

·        بلکه این جامعه باید بمثابه کل سرنگون شود.

1

·        ما نباید فریب پیروزی ظاهری کاپیتالیسم را بخوریم و فراموش کنیم که کماکان در دوران غلبه بر کاپیتالیسم و جایگزینی آن با نظام نوین بسر می بریم.

2

·        این بدان معنی است که در ورای روند درونی تغییرات کوچک مستمر که ما در جامعه شاهدشان هستیم و در راه تحقق آنها فعالیت می کنیم، باید آگاه بمانیم که این جامعه، بمثابه جامعه کاپیتالیستی، نه از طریق رفرم ها قابل نگه داری است و نه ارزش آن را دارد که نگه داشته شود.

3

·        ما باید آگاه بمانیم که این جامعه باید بوسیله جامعه ای دیگر، بوسیله نفی معین خود، یعنی بوسیله سوسیالیسم جایگزین شود.

4

·        تا زمانی که ما در فاز تغییرات کوچک، در فاز رفرم ها بسر می بریم و بنا بر ضرورت سیاسی در راه این تغییرات و رفرم ها مبارزه می کنیم، باید ببرکت آموزش نظری (تئوریکی) در اعضای حزب انقلابی (که هنوز انقلابی برای رهبری در دیدرس ندارد)، آگاهی به آماج واقعی و دور را، یعنی آگاهی به به تغییر بنیادی جامعه را بیدار نگه داشت و تضاد میان پراتیک روزمره و برنامه درازمدت را تفهیم کرد و تحمل پذیر ساخت.

5

·        ما نباید اسیر توهم شویم!

6

·        در فازهای رفرم تاریخی، «سوسیال ـ دموکراتیسم» واقعی ترین دورنمای توده ها ست.

7

·        اما!

·        اما تحمل تنش درونی سیاست گام های کوچک در جهت آماج انقلابی، بدون سقوط به دره رفرمیسم، امر پیشاهنگ است که ببرکت روشن بینی سیاسی ـ نظری (تئوریکی) خویش می تواند به هسته تبلور بدل شود.

8

·         هسته تبلوری که با تشدید روز افزون تضادهای درون اجتماعی، رفته رفته انسان های هرچه بیشتری می توانند حول آن گرد آیند

9

·        بمثابه پیشاهنگ، سازش ناپذیر ماندن، حتی به بهای بی اهمیت از لحاظ تعداد اعضاء و برای مدتی تلقی شدن، هنر و وظیفه تاریخی حزب کمونیست است.

10

·        از این رو، خط مشی نظری (تئوریکی) پیکار برای کمونیست ها گشتاور سیاسی صرفنظر ناپذیری است.

11

·        جایگزین سازی کاپیتالیسم بوسیله جامعه آلترناتیو ـ در هر حال ـ باید یک آماج استراتژیکی باشد.

12

·        پس از پیش شرط قرار دادن این جایگزین سازی، می توان بطور تاکتیکی در چارچوب جامعه سرمایه داری، در راه تغییرات و تصحیحات مشخص به نفع مردمی که در این جامعه زندگی می کنند و رنج می برند، به مبارزه پرداخت.

فصل هشتم

بخش نهم

مسئله سازمان

 ‪ 

·        این مبارزه در سطوح مختلف بیشماری صورت می گیرد.

1

·        تجربه ساختارهای بوروکراتیک و غیر دموکراتیک در کشورهای سوسیالیستی سابق ـ اغلب ـ منجر بدان شده که به مکانیسم های صوری و فرمال دموکراسی بورژوائی ـ پارلمانتاریستی ـ ضمن ایدئالیزه کردن آنها ـ پر بها داده شود و نهادهای آن بمثابه تنها سطح واقعی و اصلی مبارزه سیاسی تلقی شود.

2

·        ما ـ اما ـ باید بدانیم که دموکراسی بورژوائی ـ پارلمانتاریستی، آن سان که پدید آمده و در فرمی که مرتب دچار موتاسیون شده، فرم سازمانی منافع گروهبندی های وابسته به صاحبان قدرت در دولت بورژوائی است.

3

·        ما باید بدانیم که در دموکراسی بورژوائی ـ پارلمانتاریستی، شرکت کلی شهروندان در امور دولتی، گشتاور تعیین کننده ای نیست.

4

·        در دولت های بزرگ که شهروندان هر چهار سال یکبار پای صندوق رأی می روند و نمایندگانی را برمی گزینند که احزاب در لیست خود نام برده اند، تأثیرگذاری شهروندان در تشکیل اراده بسیار ناچیز است.

5

·        در کشورهائی مانند سوئیس و هلند این مسئله اندکی فرق می کند.

·        اما فقط اندکی فرق می کند و نه بیشتر.

الف

·        در سوئیس، دموکراسی رفراندمی (نظرخواهی) مستقیم وجود دارد.

ب

·        البته اکنون آن هم زیر فشار اتحادیه اروپا قرار دارد و  محافلی می خواهند که به اتحادیه اروپا بپیوندند و لذا در خطر افتاده است و تخریبش تدارک دیده می شود.

ت

·        این فرم قانون اساسی تا کنون ـ در هر حال ـ امکان برقراری رابطه با مردم را برای ابتکارات خلقی فراهم می آورد.

پ

·        در سوئیس ـ افزون بر این ـ دمکراسی مناطق وجود دارد، که تا حدودی خوب عمل می کند.

ث

·        زیرا دولت سوئیس در قبال این مناطق از اختیارات زیادی برخوردار نیست.

·        (سکنه مناطق مورد نظر بر 5000 نفر بالغ می شود. مترجم)

6

·        اما در دولت های بزرگ قضیه از قراری دیگر است.

الف

·        در دولت های بزرگ، دولت قدر قدرت است.

ب

·        برای ما دولت های بزرگ الگوی دموکراسی بورژوائی محسوب می شوند و نه استثناهائی از قبیل سوئیس و هلند.

ت

·        برمبنای استثناء ها نباید چند و چون فونکسیون دموکراسی بورژوائی را مورد ارزیابی قرار داد.

پ

·        ما باید برای این کار، کشورهای بزرگ از قبیل آلمان، انگلستان، فرانسه، ایتالیا و ایالات متحده آمریکا را در نظر گیریم.

ث

·        در این دولت ها روندهای تصمیمگیری بطرزی بی نام و نشان صورت می گیرند و نفوذ گروهبندی های قدرت غیر قابل کنترل می ماند.

ج

·        آنگاه می بینیم که دموکراسی بورژوائی به هیچوجه مدل شرکت شهروندان در تنظیم امور دولتی نیست.

7

·        افزون بر این، دموکراسی پارلمانتاریستی اغلب تحت نفوذ بوروکراسی وزارتی است.

الف

·        نمایندگان مجلس و وزرا از چند و چون مواد بغرنج اداری و قانونگذاری تقریبا خبر درست و حسابی ندارند.

ب

·        کسانی که قوانین را تهیه می کنند و چند و چون توسعه روندهای اجتماعی را عملا تعیین می کنند، بوروکرات های وزارتی هستند.

ت

·        تنها کاری که می توان در مورد این افراد انجام داد، عبارت است از گزینش دقتمند آنها بنا بر تخصص و سمتگیری سیاسی شان.

پ

·        و این ربطی به شرکت و دخالت مردم در تصمیمگیری های سیاسی و دولتی ندارد.

8

·        من فکر می کنم که با قلمداد کردن دموکراسی بورژوائی بمثابه فرم حرکتی آزادی سیاسی، به نقش دموکراسی پارلمانتاریستی، بمثابه تشکیل اراده عمومی و بمثابه میدان مبارزه سیاسی برای توده های تحت سلطه، پر بها داده می شود.

9

·        مبارزه ای که ما کمونیست ها در پیش داریم، از آنجا آغاز می شود که ما گام به گام در نقاط گرهی، در نقاطی که تضادهای این جامعه تبلور می یابند، به توسعه شعور طبقاتی می پردازیم.

10

·        این بدان معنی است که ما فقط برای حل این و یا آن تضاد موجود در انبوهه تضادها مبارزه نمی کنیم.

11

·        ما مبارزه برای حل تضادها را با تبلیغ و استدلال و اثبات این نظر همراه می سازیم که این تضادها گشتاورهای پیوند فرماسیونی ـ اجتماعی خاص بزرگتری اند و در جنبش تمام اجتماعی جا و مقام خاص خود را دارند

12

·        و گرنه، مبارزه علیه تأسیس رآکتور اتمی در اینجا و یا آنجا، نمی تواند دورنمای سیاسی محسوب شود

13

·        مبارزه مهم است.

·        مبارزه ـ اما ـ باید در عین حال، با جمعبندی دورنمائی  از مناسبات اجتماعی در پیوند باشد.

·        و برای دست یابی بدان، ما به مبانی تحلیل نظری شرایط تاریخی خویش نیاز مبرم داریم.

14

·        این بدان معنی است که ما به یک حزب تئوری آگاه نیاز داریم و مبارزه باید سازمان یافته صورت گیرد.

15

·        وضع نمی تواند از این قرار باشد که هرکس به میل و هوس خویش، در باره این و یا آن موضوع مربوط به خط مشی سیاسی، نظر شخصی و استنباطات شخصی خود را نمایندگی کند.

16

·        شکی نیست که هرکس باید نظر شخصی خود را وارد بحث کند و این امر بایدی است و ضرورت دارد.

·        اما برای اینکه اراده همه اعضای حزب به قدرت سیاسی بدل شود، آن باید فرم سازمانی به خود گیرد.

17

·        برای اجتناب از سوء تفاهم باید گفت که منظور از فرم سازمانی، فرم مبتنی بر مسخ های بوروکراتیکی دستگاه حزبی که قبلا تجربه کرده ایم، نیست.

الف

·        منظور از فرم سازمانی،حزب پیکار طبقاتی ـ کمونیستی اصیل است.

ب

·        منظور از فرم سازمانی، حزبی است که تحت کنترل اعضای آن باشد.

ت

·         منظور از فرم سازمانی، دموکراسی حزبی ئی است که  تعدد (پلورالیسم) نظرات در ان موجب تبدیل حزب  به انجمن وراجی نشود.

پ

·         بلکه بر این پایه دموکراتیک، هیئتی سر بر کشد که از انضباط و سازمان یافتگی آهنین برخوردار و قادر به عمل است

18

·        ما بمثابه اقلیتی کوچک در این جامعه بسر می بریم، بمثابه اقلیتی که هسته تبلوری برای توسعه های اجتماعی بعدی تشکیل می دهد، هسته تبلوری که انسان های بیشماری باید حول آن گرد آیند.

·        و لذا نمی توانیم از فرم سازمانی سراپا ساختارمند برای عمل سیاسی خود صرفنظر کنیم.

ما به یک حزب مارکسیستی ـ لنینیستی نیاز مبرم داریم!

پایان