بابک پاکزاد
سیاستی که از سوی نامزدهای انتخاباتی در باب استفاده از رسانههای خارجی اتخاذ شد سرگیجهآور است. طی ماجرای انتخابات ما شاهد یک سیاست انبساطی- رقابتی و بلافاصله شاهد یک سیاست انقباظی شدید بودیم . طی دوره رقابتهای انتخاباتی، تقریبا طرفداران و اعضای ستاد کلیه نامزدها با VOA و BBC مصاحبه کردند و به دعوت مکرر این رسانهها برای بیان دیدگاه از این مجاری لبیک گفته شد.
این نکته آنجا اهمیت مضاعف پیدا میکند که کلیه نامزدها بر اساس قانون مورد تایید شورای نگهبان بوده اند، یعنی همه آنها میتوانستند بالقوه رئیس جمهور باشند و رای ملت توان بالقوه یکی از آنها را بالفعل می کرد. لازم به ذکر است که این مصاحبهها فقط مربوط به توده مردم طرفدار این یا آن نامزد نبود بلکه به طور کامل اعضای طراز اول ستادهای کلیه نامزدهای انتخاباتی را شامل میشد. این که فضای ناعادلانهی رسانهای علت رجوع نامزدها به رسانههای خارجی بود تنها بخشی از حقیقت است، علت دیگر و شاید مهمتر، کلید خوردن یک رقابت حذفی میان طرفین دعوا بود، رقابتی که انگار قرار بود در آن طرف بازنده از حیات سیاسی ایران حذف گردد؛ اما در هر صورت بحث بر سر این است که عملا این تصمیم از سوی نامزدهای مورد تایید حاکمیت (شورای نگهبان) و نزدیکانشان، باعث شد که این کانالهای تلویزیونی مشروعیت پیدا کرده و این بار رسما شریک زندگی سیاسی مردم ایران گردند. ما شاهد بودیم که نمایندگان نامزدها آزادانه با یکدیگر در این کانالها مناظره میکردند و الحق هم که مجریان بیطرفانه مناظره را اداره میکردند. چرا؟ چون آنها پیشاپیش سهم بزرگتر کیک را برای خویش برداشته بودند و به آنها اجازه داده شده بود که رسما شریک زندگی سیاسی مردم ایران گردند. جالب است که در زمانی این اقدام از سوی رقبای سیاسی مورد تایید حاکمیت صورت گرفت که در کانالهای رسمی جمهوری اسلامی مناظرههایی در جریان بود و حجم افشاگریها به اندازهای رسیده بود که به ذهن بینندگان این گونه متبادر می شد که این جدال دیگر بر سر ریاست جمهوری نیست بلکه نبردی برای بقا است و از آنجا که هر یک از این افشاگریها تعهدی را برای فرد افشاگر ایجاد میکرد و از طرف دیگر، افشاگری ماهیتا رقیب را هدف گرفته بود، به راه افتادن خودکار مکانیسم حذف عادیترین نتیجهای بود که میتوان انتظار داشت. به این ترتیب تصور مردم از این مناظرهها بیراه نبود. با توجه به شرایط فوق و با توجه به ماهیتی که حاکمیت معمولا برای کانال های تلویزیونی خارجی قایل میشود، و با توجه به شرایطی که مناظرهها در تلویزیون داخلی به آن دامن زدند، اقدام کلیه نامزدهای انتخاباتی در به رسمیت شناختن رسانههای خارجی را تنها با پارادایم نبرد برای بقا میتوان توجیه کرد. توجه کنید که هیچ کدام از نامزدهای انتخاباتی، طرفداران و اعضای ستاد خود را از این اقدام منع نکردند. این پراگماتیسم حاد رقبا در عرصه رسانهای بود که به مسایلی دامن زد که باعث اتخاذ سیاست انقباظی در عرصه رسانهای شد. سیاستی که نه تنها رسانههای جمعی بلکه رسانههای شخصی را نیز در بر گرفت . هم اکنون بار این سیاستهای انقباظی، تنبیهی و تهدیدی را مردم به دوش میکشند. مساله این نیست که نباید قانونی وجود داشته باشد و یا قانون نباید وجه تنبیهی داشته باشد، مساله این است که قانونی که میتوان آن را بی نهایت تفسیر کرد و در حال و هوای گوناگون اجتماعی رایهایی متناقض بهمدد آن صادر کرد به غایت تهدید کننده است. نباید سیاست رسانهای به اندازه ای منقبض شود که مردم برای بیان و بهره مند شدن از حقوق اجتماعی، فرهنگی و عقیدتی به رسمیت شناخته شده در قانون اساسی بترسند و بلرزند. سیاست انقباظی با این استدلال صورت میگیرد که خطاکاران دست بالا را پیدا کرده اند اما حاکمیت نیز باید سهم خود را در این خطاکاری بپذیرد و خود را به اندازه لازم تنبیه کند یعنی اندکی حضور خود در رسانهها را منقبض کند. شاید به این ترتیب دیگر نیازی به رجوع به رسانههای کشورهای دیگر نباشد و مردم نیز بتوانند بدون واهمه و استوار حقوق تصریح شده خود در قانون اساسی را بیان و پیگیری کنند.