گفتگو با اسلاوی ژیژک: من امروزی ترین فیلسوف جهان نیستم!


ترجمه‌ی مهرداد امامی

منتشر شده در انسان شناسی و فرهنگ

*توضیح مترجم: مصاحبة پیش رو ترجمة بخشی از مصاحبة مفصّل کیت انگلهارت در سایت خبری salon با اسلاوی ژیژک، فیلسوف مشهور اسلوونیایی در تاریخ 29 دسامبر 2012، چند روز پیش از آغاز سال 2013 است. خواندن تمام مصاحبه برای مخاطب فارسی‌زبان (و بعضاً مخاطبان عمومی ژیژک در سراسر جهان) کمی خسته کننده می نماید. زیرا در آن، غالباً صحبت از برخی مستندها و کتاب هایی می شود که در چند سال اخیر در مورد ژیژک ساخته یا نوشته شده اند و عموم خوانندگان عمومی ژیژک آشنایی چندانی با آن ها ندارند. از این رو در ترجمة این مصاحبه نخست از خلاصه ای از مصاحبه که در سایت 3quarksdaily آورده شده بود استفاده کردم و سپس به سایت salon رجوع کردم تا قسمت های جالب توجه تر بیشتری را اضافه کنم

 
شما در جایی گفته اید که «من یک فیلسوفم، نه یک پیامبر». و با این حال علاقه مندانتان به صورت قابل توجهی وارسته اند؛ بسیاری از آن ها شما را به عنوان یک پیامبر می پرستند، چرا؟


ژیژک: من به این قضیه شک دارم. از یک سو، من به یک مارکسیسم بیشتر کلاسیک متمایلم. مثل این: «این وضع نمی تواند ادامه داشته باشد! تمام این چیزها جنون آمیزند! لحظة حساب پس دادن فرا خواهد رسید و چه و چه و چه.»
به علاوه، من واقعاً از این مزخرفات مطالعات فرهنگیِ از لحاظ سیاسی قابل قبول متنفرم. اگر شما عبارت «پسااستعمارگری» را به کار ببرید، من در جا می گویم «لعنت به آن»!. پسااستعمارگری دست ساختة برخی ثروتمندان هندی است که متوجه شدند که می توانند از طریق سوءاستفاده از تقصیر لیبرال های سفیدپوست در دانشگاه های غربی طراز اول شغلی خوب دست و پا کنند.
 

بنابراین شما به 20 موردی که قصد خلاصی جستن از پیامدهای پست مدرنیسم را دارند، امان می دهید؟: چیزهایی مثل حقانیت سیاسی، مطالعات جنسیتی و غیره؟


ژیژک: بله همین طور است. اما اینجا کمی دچار خودبزرگ بینی می شوم. من تقریباً خودم را به عنوان یک شخصیت مسیحی درک می کنم. خوب است! من را بکش! من آمادة قربانی کردن خویشتنم. اما آرمان ها باقی خواهند ماند. و چیزهایی از این قبیل.
اما به گونه ای متناقض، نمایش های عمومی را خوار می شمارم. به همین دلیل است که تقریباً تدریس را به طور کامل کنار گذاشته ام. بدترین چیز برای من ارتباط با دانشجویان است. من دانشگاه های بدون دانشجو را می پسندم. و مشخصاً از دانشجویان آمریکایی بیزارم. آن ها فکر می کنند بدهکارشان هستی. ساعات اداری وقتت را می گیرند!
 

اگر هگل زنده بود در مورد شهرت شما چه می اندیشید؟


ژیژک: فکر نمی کنم مشکلی با این قضیه می داشت. هگل حتی نوشته است فکر می کنم در انتهای پدیدارشناسی بودکه اگر به عنوان یک فیلسوف، واقعاً بیانگر روح زمانه باشید، نتیجة این امر شهرت استحتی اگر مردم واقعاً شما را درک نکنند. مردم تا حدی شهرت را می فهمند. این یک سوال دیالکتیکی قشنگ است: مردم چه حسی در مورد شهرت دارند؟
 

شما یک لکانی سرسپرده هستید. دست پاچه نمی شدید اگر ژاک لکان امروز زنده می بود؟


ژیژک: قطعاً! چون لکان یک فرصت طلب بود. و قاعدتاً نمی توانست جهت گیری من را بپسندد. از لحاظ نظری لکان کاملاً ضد هگلی بود. اما تلاش من بر این است که ثابت کنم بدون آگاهی از ضد هگلی بودن لکان، او در واقع یک هگلی است.
 

آیا شخصیت های تاریخی یی وجود دارند که به شما ربط داشته باشند؟


ژیژک: بله، روبسپیر و تا اندازه ای هم لنین.
 

واقعاً؟ تروتسکی نه؟


ژیژک: در 19- 1918 تروتسکی بسیار خشن تر از استالین بود. و من این خشونت را در او دوست دارم. اما هرگز او را به خاطر اینکه به چه نحو در میانة دهة 20 آن خشونت را در هم کشید، نخواهم بخشید. تروتسکی بسیار احمق و متکبّر بود. می دانید اگر زنده بود الان چه کار می کرد؟ احتمالاً همراه با شخصیت های کلاسیک فرانسوی مثل فلوبر و استاندال به پارتی های شبانه می آمد تا به دیگران نشان دهد که: «لعنت به شما، من متمدن هستم!»
 

شما نوشته اید که ما نیاز داریم بیشتر بیندیشیم و کمتر دست به کنش بزنیم. اما در نهایت شما با لنین، یعنی مرد مشهور به عمل، یکسان تلقی می شوید

.درست است، اما لحظه ای درنگ کنید. لنین انسان درستی بود. زمانی که همه چیز در 1914 خراب شد، لنین چه کرد؟ به سوئیس رفت و شروع به خواندن هگل نمود.

منبع:

خلاصة مصاحبه:     
http://www.3quarksdaily.com/3quarksdaily/2013/01/slavoj

متن کامل مصاحبه:http://www.salon.com/2012/12/29/slavoj_zizek_i_am_not_the_worlds_hippest_philosopher/

ایمیل مترجم: Me_ir_06@yahoo.com

 This image, which was originally posted to Flickr.com, was uploaded to Commons using Flickr upload bot on 15:05, 10 April 2008 (UTC) by Michalis Famelis (talk). On that date it was licensed under the license below.