انتخابات ابرقدرت دیگر


نویسنده
جان رایت

منبع: مورنینگ استار
۶ نوامبر ۲۰۱۲ 

تارنگاشت عدالت

 

در میان سیل عظیم پوشش رسانه‌های غربی از انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده، یک رویداد به همان اندازه مهم، اگر نه مهم‌تر، که گم شد آغاز کنگره ملی هجدهم حزب کمونیست چین در روز پنج‌شنبه است، که برای انتخاب یک کمیته مرکزی جدید و جایگزین کردن ۷ عضو از ۹ عضو هیأت سیاسیکه بازنشست می‌شوند یا کناره می‌گیرندبرگزار می‌شود. این ۷ نفر هو جینتائو، ريیس‌جمهور کنونی خلق چین را نيز شامل می‌شود.

جانشین او احتمالاً ژی جینپینگ، معاون ريیس‌جمهور کنونی خواهد بود، که به نظر می‌رسد با ارتش نزدیک است و در برخورد با غرب احتمالاً موضع قدرتمندانه‌تری از موضع معتدل هو، در پیش خواهد گرفت.

این احتمالاً خود را در ارتباط با موضوع حمایت ایالات متحده از تایوان، افزایش تنش با ژاپن بر سر حقوق مالکیت بر گروهی از جزایر در دریای شرق چین (جزابر سنکاکو در ژاپن و جزایر دیااویو در چین)، و هم‌چنین در ارتباط با سیاست ایالات متحده در خاورمیانهکه چین هنوز حدود ۴۰ درصد نفت خود را از آنجا می‌گیردنشان خواهد داد.

از نقطه‌نظر جهانی تفاوت کلیدی بین انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده و تجدید سازماندهی قریب‌الوقع رهبری در چین تفاوت بین بحران سیاسی و اقتصادی قدرت در حال افول ایالات متحده و رشد قدرت سیاسی و اقتصادی چین، رقیب در حال ظهور آن در شرق، است.

رشد اقتصادی چین طی سه دهه گذشته واقعاً سرسام‌آور، سالانه به طور متوسط ۱۰ درصد، بوده است.

گرچه رشد آن کاهش یافت و پیش‌بینی می‌شود در پایان ۲۰۱۲ حدود ۷٫۷ درصد بشود، موفقیت جمهوری خلق چین در برخورد با رکود جهانی، اقتصاددانان را در غرب گیج کرده است.

یک عامل کلیدی ادامه رشد اقتصادی چین حتا در شرایطی که بازارهای جهانی، به ویژه در ایالات متحده، شدیداً منقبض شده اند، تقویت تقاضای داخلی در نتیحه شهری شدن سریع بوده است که موجب شده میلیون‌ها نفر از روستا به شهر مهاجرت نمایند.

پاسخ دادن هم‌زمان به نیاز به اشتغال، رهبری کنونی را با بزرگ‌ترین چالش‌هایی که هر دولت در چین از باز کردن اقتصاد خود در اواخر دهه ۱۹۷۰ داشته است، رو‌به‌رو نموده است.

چین با اجرای مجموعه‌ای از طرح‌های زیرساختی، و بسته‌های تشویقی، هم‌چنین با بهره‌برداری از موقعیت استثنایی خود در اقتصاد جهانی به مثابه دارنده بیش‌ترین ذخاير ارزی در نتیجه الگوی اقتصادی که اولویت را به جای مصرف بر پس‌انداز نهاده، تا حدی با این چالش مقابله نموده است.

کنترل شدید تبدیل رنمینبی (renminbi) به ثبات بیش‌تر اقتصاد چین کمک کرده است، و به مثابه سپری در مقابل نوسانات ناگهانی و شدیدی که ارزهای قابل تبدیل تجربه می‌کنند، عمل می‌نماید.

ایالات متحده در مقابسه با چین یک قدرت اقتصادی در حال افول است، گرچه از نقطه‌نظر کل تولید ناخالص داخلی هنوز جلوتر است.

با این وصف، افزایش چشم‌گیر در بودجه نظامی چین در سال‌های اخیر، در پاسخ به ضرورت حفاظت از منافع جهانی انباشت شده و اتحادهای اقتصادی خود، بدون تردید یک منبع بزرگ نگرانی برای واشنگتن است.

این تهدید استراتژیک به هژمونی ایالات متحده در بودجه دفاعی گیج‌کننده ایالات متحده برای سال ۲۰۱۲ که بالغ بر یک تريلیون دلار است، منعکس شده است.

این را با بودجه دفاعی چین برای سال ۲۰۱۲ که ۱۰۶٫۴ میلیارد دلار استو نسبت به سال ۲۰۱۱ حدود ۱۱٫۲ درصد افزایش یافته استمقایسه نمایید.

برای قرار دادن این اختلاف در یک بستر حتا بزرگ‌تر، باید در نظر گرفت که بودجه دفاعی ایالات متحده ۴۶٫۵ درصد کل بودجه نظامی جهانی است، در حالی که بودجه دفاعی چین حدود ۷ درصد بودجه جهانی است.

وعده میت رامنی برای افزایش بودجه نظامی ایالات متحده به ۲ تریلیون دلار طی ۱۰ سال آینده در صورت انتخاب شدن به عنوان ريیس‌جمهور، در نگرانی فزاینده در یک بخش از دستگاه سیاسی و امنیتی ایالات متحده پیرامون افزایش بودجه نظامی چین قرار دارد.

نقش چین به عنوان بزرگ‌ترین قرض دهنده جهانی به ایالات متحده، که در سال ۲۰۱۱ بالغ بر ۱٫۲ تریلیون دلار می‌شد، و در واقع تأمین پول برای مصرف داخلی ایالات متحده است، نیمی از دلیلی است که روابط بین دو کشور حداقل در کوتاه‌مدت، متقابلاً وابسته خواهد ماند، گرچه روابط آن‌ها به نحو فزاینده‌ای رو به خصومت دارد.

برای چین، اولویت اصلی آن در ادامه تضمین زنده ماندن مصرف داخلی ایالات متحده، در جهت حفظ ایالات متحده به عنوان بزرگ‌ترین بازار برای صادرات آن قرار دارد، گرچه در سال‌های اخیر تمرکز بیش‌تری بر بازارهای منطقه‌ای نموده است.

پیش‌بینی می‌شود که تولید ناخالص داخلی چین در سال ۲۰۱۸ به ایالات متحده برسد، گرچه تولید ناخالص داخلی سرانه ایالات متحده هنور به میزان چشم‌گری بیش‌تر خواهد بود. اما، بر اساس پیش‌بینی‌های کنونی، تولید ناخالص داخلی سرانه چین در سال ۲۰۳۰ از ایالات متحده بیش‌تر خواهد شد.

منتقدین غربی چین مدت‌هاست که به عدم برخورداری شهروندان آن از حقوق دمکراتیک و سیاسی اشاره می‌کنند. اما این فقر شناخت غرب از توسعه فرهنگ ویژه چین و تاریخ پر فراز و نشیب آن را نشان می‌دهد.

رابطه بین حکومت و جامعه در چین بسیار با همتایان غربی آن متفاوت است. در چین به حکومت به مثابه چیزی مقدس نگاه می‌شود، که در آن وحدت از توانایی تغییر مسیر از طريق انتخاب یک دولت جدید هر چند سال یک بار و پذیرش خطر بی‌ثباتی، ارزش بیش‌تری دارد.

«قرن تحقیر» که طی آن چین به دست استعمار غرب و ژاپن اسیر آن شد، و با جنگ‌های تریاک در اواسط قرن نوزدهم شروع شد و در سال ۱۹۴۹ با انقلاب چین پایان یافت، بر آگاهی تودۀ چین به نحو بارزی نقش بسته است، و در نتیجه آن حاکمیت ملی که در بالا به آن اشاره شد، از هر عامل دیگری در حیات ملت مهم‌تر است.

نتایج انتخابات ایالات متحده هر چه باشد، رویدادهای روز پنج‌شنبه در پکن بدون تردید اگر مهم‌تر نباشد، به همان اندازه برای نیم‌کره جنوبی که مدت زمان طولانی از پی‌آمدهای جهان تک‌قطبی دلخواه واشنگتن رنج برده است، خواهد بود.

 

http://www.morningstaronline.co.uk/index.php/news/content/view/full/125791