لیلا پرنیان
از آنجا که جنبش زنان در طي بيش از سي سال مبارزه علیه رژیم زن ستیز جمهوری اسلامی، خود را بعنوان نیرویی مهم تثبيت کرده است ، هيچ نيروئي نمي تواند در برنامه و اهداف خود اين نيروي اجتماعي را در نظر نگيرد. به همين دليل امپرياليستهاي غربي سعي دارند با اتکا به گرايشات رفرميستي زنان که در صدد تغییرات جزئی در موقعیت شان می باشند، راه حل هاي خود را پیش گذاشته و تحمیل کنند و از طريق سامان دهي آنان، اين بخش را در مقابل جنبش انقلابی و رادیکال زنان قرار دهند. در مقابل، زنان رفرمیست با طرح “مساله دمکراسي و انتخابات آزاد“(1)، “بهره بردن از امکانات خارجی“(2) ها به مثابه خواسته های زنان، خود را عملا در خدمت طرح ها و نقشه های امپریالیستهای غر بی قرار داده اند.
“بهار” عربي و مبارزات مردم در خاورميانه و شمال آفريقا و نقش زنان در اين مبارزات، (خصوصا درتونس و مصر) و تغییر و تحولات پس از آن، زنان اصلاح طلب حکومتی و غیر حکومتی را برآن داشت که هر چه بیشتر بر تلاش هایشان برای نزدیکی به دول غرب بیافزایند. درعین اینکه کماکان چک و چانه زدن بر سر خواسته های کوچک و حقیردر مورد زنان را در چارچوب نظام زن ستیز جمهوری اسلامی به پیش می برند.
خیزش توده های عاصی علیه رژیم های دیکتاتوری در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا، و دخالت های مستقیم و غیر مستقیم امپریالیستها برای شکل دادن به حکومت های “جدید” از طریق انتخابات “آزاد” در این کشورها، آب از لبان بسیاری از “مخالفین” جمهوری اسلامی روان کرده است و بر شدت فعالیت هایشان برای مقبول جلوه دادن خود نزد امپریالیستها افزوده اند. در همین راستا است که اینان بلندگوی نهادهای امپریالیستی در مورد “دمکراسی و حاکمیت صندوق رای” شده اند و مدل آفریقای جنوبی و سوریه را بعنوان الگو به مردم معرفی می کنند. صف این “مخالفین” را نیروهای رنگارنگ از “کنشگران” زن، سلطنت طلب ها، بازجوها وپاسداران“سابق“، مجاهدین و…. تشکیل داده است.
اما مساله ای که این “مخالفین” سعی در پنهان داشتن آن می کنند این است که چه تغییری در زندگی میلیون ها زن و بطور کلی مردم در کشورهای عربی پس از انتخابات “آزاد” بوجود آمد؟ انتخابات به اصطلاح آزادی که نه هیچ قرابتی با انتخابات مردمی دارد و نه بوئی از آزادی برده است، بلکه مرتجعین مذهبی به همراه وابستگان با سابقه امپریالیستهای غربی دستچین شده در مقابل مردم قرار داده شد تا مردم “انتخاب” کنند. اگر در مصر مردم مجبور شدند بین سران مرتجع ارتش و اخوان المسلمین متحجر و زن ستیز که درپی پیاده کردن شریعت اسلامی است، یکی را انتخاب کنند، در لیبی مردم عملا از این انتخابات قلابی هم محروم بودند. چرا که امپریالیستها از تلفیق صف مرتجعین اسلامی و قبیله ای، دولت مورد نیازشان را سازمان دادند و به مردم تحمیل کردند. آن چه بوضوح می توان از “حاکمیت صندوق رای” این کشور ها دید این است که این انتخابات “آزاد” توانست به درجات زیادی جان دوباره ای را به دستگاه دولت های ارتجاعی ببخشد و به مثابه پلی بین مردم با عقب افتاده ترین و زن ستیز ترین نیروها عمل کند.
ساختار سياسي، اقتصادي و اجتماعي در اين کشورها دست نخورده باقي ماند و به روشني نشان داد که از درون “حاکمیت صندوق راي” که امپرياليستها و مرتجعين رنگارنک در اين کشورها بر پا کردند، نمي تواند تغيير و تحول واقعي يعني سرنگوني دولت طبقاتي که اسارت و فرودستی زنان، فقر و فلاکت براي اکثريت مردم، استثمار وحشيانه، سرکوب، نابرابري و…. را توليد و بازتوليد مي کند، حاصل گردد.
مبارزات مردم در خاورميانه و شمال آفريقا بيان نارضايتي عميق آنان از نظام هاي بشدت ضد مردمي شان بود. اما از همان ابتداي مبارزات توطئه چيني امپرياليستها عليه اين مبارزات همراه با نيروهاي مرتجع آغاز شد. از آنجا که در هيچ يک از اين کشور ها بديلي که در خدمت مردم باشد، نبود و يا آن چنان ضعيف بود که نتوانست مهر خود را بر اين مبارزات بکوبد، امپرياليستها تلاش کردند با اتکا به نيروهاي واپس گراي منطقه مسير مبارزات را منحرف کنند و با سازماندهي بديل مورد نظرشان نظير ليبي و امروزه در سوريه و انتخابات قلابي ،انقياد و اسارت بر مردم منطقه را دو باره حاکم کنند و تلاش کنند که این مبارزات را در خدمت منافع استراتژیک شان در آورند، همان گونه که در سال 1357 در ایران کردند.
بدیل سازی امپریالیستها در ایران و حاکميت صندوق راي
انعکاس اخبار در مورد تحريم هاي اقتصادي امپرياليستهاي آمريکائي و اروپائي و يا هر از چندي تهديد به دخالت نظامي در ايران در رسانه هاي خبري امپرياليستي درچند سال اخيرسعي در شکل دادن به افکار عمومي مردم جهان دارد. سعي بر اين دارند که وانمود کنند که تنها امپرياليستها مي توانند مردم را از شر جمهوري اسلامي “رها” کنند. سعی دارند مساله انتخابات و دمکراسي مورد نظرشان را در بين جنبش هاي اجتماعي، به موضوع اصلي مبارزه تبديل کنند. مي خواهند به اين وسيله مردم را از مسير اصلي مبارزات خود عليه جمهوري اسلامي منحرف کنند و اميد به رهائي از ستم و استثمار را از مردم بگيرند.
در عين حال امپرياليستها تلاش دارند تا با فشار گذاشتن بر دولت ايران بتوانند برخي از عناصر کليدي امنيتي – نظامي رژيم جمهوري اسلامي را به صف “مخالفين” بکشانند تا بتوانند با اتکا به آنان و “مخالفين” خارج از کشور “اپوزيسيون” سازي کنند و با تشکیل اپوزیسیون وابسته به خود و یا تحت کنترل خود، بديل مورد نظرشان را سازماندهي کنند.
تشکيل جلسات علني و مخفي در اروپا و آمريکا توسط امپرياليستهاي غربي و سازمان دادن نيروهاي گوناگوني از ناسيوناليست هاي کرد، توده اي و اکثريتي ها، اسلامي هاي “مدرن” سلطنت طلب ها، “کنشگران” زن و…براي درست کردن بديل در ايران است.
اسم رمز همه جلساتی که تا کنون با هدف ساختن بدیل مورد نظرشان در کشورهای اروپائی و آمریکائی برگزار شده است، “اتحاد براي دمکراسي و انتخابات آزاد“(3) نام دارد. از آنجا که در ايران و اکثر کشورهاي “جهان سوم” ديکتاتوري عنان گسيخته بر مردم اين کشورها اعمال مي شود، استفاده از کلمه دمکراسي و انتخابات آزاد مي تواند فریبنده بوده و از محبوبیت برخوردار باشد وبسياري ازنا آگاهان را به طرف خود جلب کند. در همین راستا است که این “مخالفین” در جلساتی که از جانب امپریالیستها و یا نهاد های وابسته به آنان برگزار می شود، شرکت می کنند و تمام هم و غم شان این است که نشان دهند که در پیشبرد اهداف امپریالیستها در بین مردم کوشا هستند. به همین دلیل است که در دوره اخیر با تبلیغات مسموم “مخالفین” جمهوری اسلامی در مورد “دمکراسی و حاکمیت رای” و آن چه در عراق و کشورهای عربی رخ داد، روبرو می شویم. می گویند : “دمکراسی درکردستان عراق …. در جهت دمکراسی برای عراق قرار گرفت و اگر کردستان عراق و دمکراسی در آن تضعیف بشود، دمکراسی در عراق تضعیف می شود….”(4) و یا این که ” بنیاد پالمه با سیاست بی طرفی در سیاست بین المللی تجارب گرانبهائی دارد در رسیدن به دمکراسی در کشورهای مختلف دنیا…. ما می خواهیم با آنها بنشینیم و از تجربیات آنها استفاده کنیم. اولین کار آنها کنگره آفریقای جنوبی بود، گذار دمکراسی در پرتغال و آخرین کاری که کردند، نزدیک کردن دمکراسی خواهان سوری بود، همه این ها تجربیاتی ذیقیمت اند و…. “(5)
اما آنچه درنتیجه اشغال نظامی عراق و افغانستان نصیب مردم شد، تشدید ستم جنسیتی و استثمار وحشیانه و ویران شدن کل این کشورها بوده است. و انتخابات “آزاد” در مصر و لیبی و تونس و…. به روشني روز نشان داد که مردم و بخصوص زنان در این کشورها نه تنها به هيچ يک از خواستهاي اوليه خود نرسيدند بلکه به عقب رانده شدند. انتخابات و دمکراسی مورد حمایت امپریالیستها در این کشورها فقط و فقط در خدمت بازسازي و تعمير نظام های ارتجاعی و ضد زنی قرار گرفت که بوسیله مبارزات مردم شکاف عمیق برداشته بود.
زنان و اننخابات “آزاد” در کشورهاي عربي
در تمامي اين کشورها از مصر تا ليبي انتخابات “آزاد” مورد حمايت امپرياليستهاي غربي باعث به قدرت رسيدن نيروهاي اسلامي بنيادگرا شد . اخوان المسلمين و سلفي ها در مصر و حزب النهدا در تونس نقش چنداني در مبارزات مردم نداشتند. آنها از كمك امپرياليستها و كمك هاي مالي گسترده عربستان سعودي و اميرنشين هاي خليج فارس بهره جستند. آنها همچنين با سوء استفاده از دين و مذهب و همچنين از ضعف و عدم وجود نيروهاي انقلابي كه فاكتوري مهم و تعيين کننده است، توانستند سازمان يافته ترين نيروها در اين كشورها شوند و بطور ناگهاني در دولت هاي جديد نقش مركزي بيابند.
در مصر ارتش و نیروهای اسلامي در درجه اول تلاش دارند تا سيستم وابسته و کهنه با همه ارزش هايش كه بر حول سياستهاي ضد زن دور مي زند را محافظت كنند. این نیروها علیرغم اختلافات شان بر سر قدرت بیش از هر چیز در مورد سیاست های ضد زن متحدند. زیرا که این جهت گیری نقش مستقیمی در انسجام یابی سیستم و مناسبات کهنه دارد. ارتش عليه زنان خشونت بكار مي برد و براي پيشبرد آن از دستگاه دولتي استفاده مي كند. در حاليكه اخوان المسلمين تلاش مي كند تا با استفاده از سنتهاي عقب مانده، دين و فرهنگ اسلامي و تقويت آنها سياست هاي زن ستيزانه خود را به پيش ببرد و سلفي ها با استفاده از اوباشان غير رسمي به آزار و اذيت زنان در خيابانها مي پردازد. هر سه نيرو در يک جهت با روش هاي متفاوت حرکت مي کنند، به بند کشيدن هر چه بيشترزنان.
در قانون اساسي تونس از سالهاي 1956 زنان با مردان برابر بودند. طلاق و حضانت فرزند طبق قوانين مدني بررسي مي شد. اما از زمان بقدرت رسيدن جريانات اسلامي در تونس به اين حقوق اوليه و ابتدائي حمله شد. حزب النهدا در پيش نويس قانون اساسي اش زنان را “مکمل مردان” گذاشته است. به دلیل همين برخورد واپس گرا و زن ستيز به زنان است که هزاران زن در 13 اوت 2012 در تونس به خيابانها ريختند و با طرح اين شعارکه تونس را با حمله به حقوق زنان به عقب نکشانيد، ضديت خود را با اين پيش نويس قانون اساسي اسلامي ها اعلام کردند.
امپرياليستهاي غربي درليبي با پيش بردن جلسات سري با رهبران ارتجاعي و هم چنين مسلح کردن شان و حمله نظامي تحت نام “دفاع از مردم و انقلاب ليبي” رژيم جديد اسلامي و زن سيتز خود را به قدرت رساندند. دولت تازه به قدرت رسيده، جشن پيروزي خود را با حمله به زنان با آزاد کردن چند همسري براي مردان آغاز کرد. در مقابل اين حکم ارتجاعي و پوسيده دولت دست نشانده در ليبي، هيچ صداي مخالفتي از جانب دول غربي مبني بر پايمال شدن حقوق زنان در نيامد.
حكومت هاي اسلامي در افغانستان و عراق محصول مستقيم تجاوز امپرياليستي بودند.همه به یاد دارند که یکی از ادعاهای امپریالیستها درتجاوز و اشغال نظامی افغانستان “آزادی” زنان بود. اشغالگران تلاش کردند با آن چه كه “دمكراسي” مي نامند، يعني برپائي يك انتخابات “آزاد” به اين حكومت هاي اسلامي مشروعيت ببخشند و آنرا تحت عنوان حكومت اكثريت، به مردم جهان معرفي کنند. اما آنچه كه اين دمكراسي متولد كرد قانون هاي اساسي بودند كه ستم بر زنان را قانوني و به آنان تحميل کرد.
بنابراين مي توان به خوبي ديد که موضوع دمکراسي و انتخابات آزاد و “رهایی” زنان و “حاکميت صندوق راي” براي امپرياليستهاي مردسالارغربي وزن ستيزان منطقه اي تنها وسیله ای برای محکم ترکردن زنجیر های بردگي و تنزل هر چه بیشترموقعیت زنان بوده است.
زنان و شراکت در قدرت سياسي
همان طور که گفته شد، جنبش زنان در ايران يکي از قدرتمندترین و پر پتانسیل ترین و در عین حال خطرناک ترین جنبش ها برای حاکمین زن ستیز جمهوری اسلامی ایران وحتا فراتر از آن است. هيچ نيروئي از جمله امپرياليستهاي غربي نمي توانند در طرح ها و بديل سازي هاي خود در رابطه با ايران آن را ناديده بگيرند. بايد اين نکته را در نظر داشت که امپرياليستها همواره تلاش دارند که جنبش هاي اجتماعي را از محتواي انقلابي تهي کنند و به خدمت خود گيرند. از همين رو سعي دارند با درگير کردن برخي از “کنشگران” زن در الگوسازي هايشان براي ايران آنان را دخالت دهند که از اين طريق بتوانند مسير مبارزات زنان را منحرف کنند. در ادامه پيشبرد همين سياست است که از طريق ارتباطات خود با برخي از زناني که مجيزگوي آنان هستند، به ساختن تشکلاتي در راستاي اهداف و منافع خود ياري مي رسانند.
بي دليل نيست که ما میتوانیم شاهد آن باشیم که برخي از فعالين گرايش اصلاح طلب به اشاعه نظرات مماشات گر با امپرياليستهاي مردسالار مثلا “بهره بردن از امکانات و فرصت هاي خارجي” بپردازند و تحت عنوان “قديمي بودن مبارزه عليه امپرياليسم” مبارزات رادیکال و ضد امپریالیستی را مردود شمارند. اين نگرش براي زنان و جنبش زنان ايران اين نسخه را می پيچد که جنبش زنان بايد از امکانات امپریالیستها بهره جوید. زنان بايد به دنبال “دمکراسي و انتخابات آزاد” باشند. زنان باید “سهم پنجاه درصدي درقدرت سياسي اي“(6) که امپریالیستها در حال شکل دادن بدان هستند، داشته باشند. و در همین راستا است که از “بلوغ و تولرانس اپوزیسیون در درگیر کردن زنان و نمایندگان ملیت ها در اجلاسها (یعنی همان جلسات مخفی و علنی دولتی و غیر دولتی امپریالیستها برای ساختن بدیل در ایران ) که مفاد و مباحث آن مستقیما به آینده“(7) ایران ربط دارد، تشکر می کنند.
اين طرز تفکر و تبليغات به حول آن دراين دوره حساس به دو دليل اصلي انجام مي گيرد: يکم امپرياليستهاي غربي که به دنبال تغيير و تحولي در رژيم جمهوري اسلامي براي منافع خود هستند، زنان اصلاح طلب حکومتي و غير حکومتي را به حساب آورند. دوم اينکه به اشاعه اين نظريه بپردازند که زنان وبطور کلي مردم نمي توانند با اتکا به خود هيچ تغييري در ايران بوجود آورند و بايد با نيروهاي خارجي متحد شوند و از فرصت هاي آنان سود جويند. (همان خط و نگرشي که امپرياليستها در نبود بديل هاي انقلابي و يا ضعيف بودن آنان در سطح جهاني و بطور مشخص در منطقه خاورميانه پيش گذاشته اند.) به همين دليل هم اينان از “انقلابيون” ليبي (یعنی سران زن ستیز قبایل که شدیدا وابسته به دول غرب هستند) در استفاده از اين فرصت و امکانات امپرياليستها دفاع کرده و آن را الگوئي نه تنها براي جنبش زنان بلکه براي ساير جنبش هاي اجتماعي قرار مي دهند.(8) تلاش اينان در اين دوره حساس از زاويه ملي و بين المللي اين است که يک بار ديگر بيراهه اي ديگر در مقابل جنبش زنان ايران قرار دهند.
بايد اين را در نظر داشت که امپرياليستها در طول تاريخ با نيروهائي متحد شده اند و به توافق رسيده اند. اما شرط اين اتحاد اين بوده که در درجه اول اين نيروها در خدمت منافع آنان و تامين آن قرار گيرند. در عين حال اين نيروها قدرت سرکوب مردم آزاديخواه و مترقي را نيز دارا باشند و با سرکوب و جنايت جلوي تغييرات واقعي و بنيادين را بگيرند.
اگر تا ديروز گرايش اصلاح طلب حکومتي و غير حکومتي زنان، به دنبال تاييد گرفتن از اين آيت الله و آن آيت الله بودند و هم و غم خود را براي تغيير بندهائي از قانون اساسي (که عمدتا بندهائي در خدمت طبقه شان بود) به عنوان خواسته هاي زنان پيش مي گذاشتند. اگر تا ديروز در ستادهاي انتخاباتي خاتمي و موسوي گلوی خود را پاره مي کردند و آنان را بعنوان رهبران “رهايي” زنان معرفي مي کردند و می خواستند جنبش زنان را به زائده رژیم جمهوری اسلامی بدل کنند، امروز در پي اين هستند که با حرکت در راستاي منافع و خواسته هاي امپرياليستهاي غربي با طرح انتخاب آزاد وهمياري و همکاري با آنان، اين نيروي بغايت مردسالار و سرکوبگر را بعنوان “ناجيان” رهائي زنان و مردم معرفي کنند و این بار جنبش زنان را به زائده قدرت های امپریالیستی که در به اسارت در آمدن زنان و ادامه آن در قید دولت های مذهبی نقش مهمی بازی کردند در آورند.
بی دلیل نیست که به يک باره سيلي از مقالات در رابطه با “استفاده از امکانات خارجي ها” منتشر شده است. هم زمان شاهد بوجود آمدن تشکلي تحت نام “اتحاد زنان ايران براي دموکراسي” “با چشم انداز تحقق دموکراسي در ايران و افزايش نقش زنان در قدرت سياسي کشور“، هستيم. بخش بزرگي از اعضاي تشکيل دهنده اين تشکل همان کساني هستند که دل در گرو “اصلاح طلبان” حکومتي از زمان خاتمي تا موسوي و کروبي براي تغييرات جزئي در مورد زنان بسته بودند و در “کمپين يک ميليون امضا” و “همگرايي جنبش زنان” براي تحقق خواسته هايشان در داخل و خارج فعاليت مي کردند.
اين تشکل در بخشي از بيانيه خود اعلام مي کند که ” به رغم مشارکت بالاي زنان در تحولات بهار عربي، تغييرات سياسي بدست مردان هدايت مي شود و تلاش مي شود تا زنان با همه تلاش ها و مقاومت هايشان در بطن اين تحولات، پياده نظام باقي بمانند.” یکی از بنیان گذاران این تشکل در کنفرانس واشگنتن که یکی از کنفرانس هائی است که اخیرا برای بدیل سازی تحت نام “گذار به دمکراسی” برگزار شد، می گوید: ” ما همین جا و از همین حالا به شما که به نسخه ی تغییرات آینده فکر می کنید اعلام می کنیم، ما سهم 50 درصدی زنان را می خواهیم و حضور فعال زنان در عرصه سیاسی و مراکز تصمیم گیری را می خواهیم.”(9)
اين طرز نگرش همواره بر آن بوده است که اگر زنان بيشتري در قدرت سياسي طبقات ارتجاعي سهيم شوند، گويا موضوع ستم بر زن حل خواهد شد! قدرتهاي “جديدي” که در کشورهاي عربي شکل گرفته اند، هيچ فرقي با نظام هاي طبقاتي ارتجاعي و زن ستيز قبلي ندارند. نيروهاي اسلامي که در کشورهاي مصر و تونس و ليبي و …. مستقيم و غير مستقيم از جانب امپرياليستها با انتخابات “آزاد” به قدرت سياسي رسيدند، حتي اگر نصف نيروي آنان را زنان تشکيل مي دادند، تفاوتی در ساختار سرکوب و ستم بر زنان بوجود نمي آمد.
موضوع اصلي اين است که چه نيروئي و با چه اهدافي و با چه دورنمائي به قدرت سياسي مي رسد؟ آيا اين قدرت جديد در پي استمرار تمايزات طبقاتي و ستم جنسيتي است؟ و يا در پي محو آن؟ موضوع این است که اگر قرار باشد همان سیستم قبلی به فرم دیگری باز سازی شود، تمایزات طبقاتی و ستم جنسیتی بخش جدایی ناپذیر آن باقی خواهد ماند.
بايد اين حقيقت را در نظر گرفت که نيروها و متحديني که امپرياليستها مجبورند براي منافع استراتژيک شان بر آنها تکيه کنند کساني اند که تا مغز استخوان مرتجع، عقب مانده و زن ستيز مي باشند. همان تکیه ای که بر نیروهای اسلامی مثل خمینی و دارودسته اش در دوره مبارزات ضد سلطنتی مردم در ایران کردند برای شکل دادن یک حکومت مذهبی در خدمت به منافع کوتاه و دراز مدت خودشان. و ما زنان با گوشت و پوست خود موقعیت فرودست و بردگی و بی حقوقی کامل امان را تحت حکومت اسلامی که در نتیجه سازش با امپریالیستها به قدرت رسید، هر چه بیشترلمس کردیم. و این گونه واپس گرايان مذهبي همراه با هم دستان بين المللي شان ميوه چينان مبارزات عادلانه مردم و زنان شدند.
ما حاضر نیستیم بجای مبارزه برای رهایی و کسب حقوق انسانی و برابری در همه شئونات زندگی، چشم براه “لطف و مرحمت” امپریالیستها شویم تا شاید سهمی ناچیز و حقیر جلوی مان پرتاب کنند. ما دیگر حاضر نیستیم سیاهی لشگر جناح “اصلاح” طلب علیه جناح دیگرو یا سیاهی لشگر دفاع از حاکمیت جمهوری اسلامی در مقابل امپریالیستها باشیم. اجازه نخواهیم داد که مرتجعین امپریالیستی و ایرانی به نام ما جنایت کنند. به نام ما عوامفریبی کنند. به نام ما حکومت مرتجع دیگری را که فرودستی ما جز لاینفک آن خواهد بود بر سرمان خراب کنند.
ما خودمان در مبارزه مستقل خود و با اتحاد با دیگر جنبش های انقلابی در جامعه و با اتکا به ایده و راهی که مبرا از تبعیض جنسیتي، ستم و استثمار و استعمار باشد، از طريق سرنگوني رژيم جمهوري اسلامي و مبارزه در مقابل هر گونه دخالت امپرياليستهاي مرد سالار، رهایی امان را کسب خواهیم کرد و این گونه قوانین ارتجاعی و فرهنگ و مناسبات عقب مانده و مردسالاروهزاران قید و بندی که به دست و پایمان بسته اند را دفن خواهیم کرد.
زیر نویس:
1–از بیانیه “نیمی از عرصه سیاسی حق ما و سهم ماست“
2-جنبش های اجتماعی، مداخله نظامی و گفتمان “امپریالیسم” – نوشین احمدی خراسانی
3- کنفرانس اولاف پالمه تحت نام “اتحاد برای دمکراسی در ایران” فوریه 2012 در سوئد ، کنفرانس واشنگتن تحت نام “گذار به دمکراسی” در آوریل 2012، کنفرانس بلژیک تحت نام “پیشبرداتحاد برای دمکراسی” ژوئیه 2012 و……
4-از سخنان خالد عزیزی از رهبران حزب دمکرات کردستان در نشست واشگنتن تحت عنوان “گذار به دمکراسی”
5-یکی از شرکت کننده گان در نشست بنیاد اولاف پالمه فوریه 2012 در سوئد
6–رویا طلوعی در کنفرانس واشنگتن “گذار به دمکراسی“
7-گفتگو با ناهید بهمنی عضو شرکت کننده در کنفرانس“پیشبرد اتحاد برای دمکراسی” ژوئیه 2012 در بلژیک
8-جنبش های اجتماعی، مداخله نظامی و گفتمان “امپریالیسم” – نوشین احمدی خراسانی
9– رویا طلوعی در کنفرانس واشنگتن “گذار به دمکراسی“
برگرفته از نشریه هشت مارس شماره 27