انتشار فیلمی در مورد زندگی پیامبر اسلام و اعتراضات مسلمانان در تقریبا بیشتر کشورهای مسلمان در چند روز اخیر در رسانه های عمومی جهان بیشترین سهم را به خود اختصاص داده است.
در کشورهای شمال آفریقا که به تازگی به سینه آنها مدال افتخار «بهار عربی» را چسبانده اند هزاران نفر با آتش زدن پرچم های آمریکا و اسرائیل و حتی بعضی کشورهای اروپائی به سفارت خانه های و نمایندگی های ایالات متحده حمله ور شده و حتی در لیبی سفیر آمریکا و حداقل سه آمریکائی دیگر قربانی این حملات شدند. که این در نوع خود برای کشورهای عربی بدعتی است.
در برابر این تهاجمات نیروهای انتظامی کشورهای «بهار عربی» بی کار ننشستند و چند نفری از تظاهر کنندگان را از بهار عربی به دنیای دیگری ارسال نمودند تا با سفیر آمریکا در لیبی همسفر شوند.
من به جزئیات بیشتری از این تحولات نمی پردازم وقصدم هم بررسی زمینه ها و پیشینه این حوادث نیست، بلکه بیشتر دست یابی به این نکته مهم است چرا در آستانه یازده سپتامبر چنین اتفاقاتی همزمان در بسیاری از کشورهای خاورمیانه صورت میگیرد؟ و چرا توهین به مقدسات اسلامیون به دینامیتی همیشه حی و حاضر تبدیل شده است که هرکسی و تکرار میکنم هرکسی میتواند آنرا شعله ور کند.
همه ما شاهد بودیم که شورش ها و تظاهرات مردم در تونس، مصر و لیبی و یمن سمت و سوی اصلی مبارزه اش سرنگونی مستبدین دست نشانده آمریکا بود البته بدون آنکه این اعتراضات از این حد و مرز واقعا فراتر رود و وارد مرحله بالاتری گردد و خود امپریالیسم را هدف قرار دهد.
بسیاری از صاحبنظران نیز این ویژگی مشترک در این اعتراضات را شاهدی بر این گزاره میاوردند که گویا دوران انقلابات ضد امپریالیستی سپری شده است و چه حجتی از این شفافتر که دست نشاندگان معروف و بدنام آمریکا، مستبدین وابسته ای مانند مبارک و بن علی آماج حملات مردم قرار میگیرند و جامعه ای که با رعد و برق های نئولیبرالی امپریالیستی به مزرعه ای سوخته مبدل شده به پا میخیزد و طلب نان و آزادی میکند ، فرعون را سرنگون میکند ولی حتی به خود جرات انتقاد از منبع اصلی تمامی این مصیبت ها یعنی امپریالیسم جهانی را نمی دهد. به عکس خانم کلینتون با شکل و شمایل کاملن راضی و خندان شما آفریقا را دفتر کار دومش میکند و چپ و راست مشغول گرفتن امتیازات اقتصادی از سران تازه به قدرت رسانده شده میشود و آنان با تعظیم و تکریم و گرفتن عکس یادگاری با وزیر امور خارجه آمریکا نه تنها صدایشان در نمی آید که این وطن فروشی مایه مباهاتشان نیز می باشد.
وارد این بحث نمی شوم که چگونه آمریکائی ها با درایت رذیلانه ای تمامی جنبش ها را سال هاست که از طریق نفوذ برنامه ریزی شده و با ایجاد ان جی او ها و موسسات خیریه و حقوق بشری و سازمان های حمایت از حقوق زنان و کودکان و اتحادیه ای آزاد کارگری، انجمن های دانشجوئی لیبرال دمکرات و انجمن های فرهنگی انتقادی کنترل و حتی آنها بوجود آورده اند و با حمایت مالی گسترده موسسات حقوق بشری آمریکائی و اروپائی و با آگاهی نیروهای انتظامی-امنیتی رژیم های کشورهای شمال آفریقا و زیر سبیل مبارک و بن علی عملن اپوزیسیون سازی کرده اند.
آمریکائی ها و متحدنشان از وضعیت انفجاری و عدم ثبات کارگزارانشان مطلع بودند گزارشات ویکی لیکس تائیدی بر این ادعای ماست آنها از چندین سال پیش پروژه اپوزیسیون سازی و خواباندن آنها را در سرکه با حوصله آغاز کردند تا در بزنگاه تاریخ از اوج گرفتن انقلاب مردمی زحمتکشان در امان بمانند تا اجازه ندهند کارگران و زحمتکشان این کشورها رهبری این شورش ها را بدست گیرند تا ضرب و زور انقلابات را با هجویات مبارزات مسالمت آمیز برای آزادی و دمکراسی بگیرند و آلترناتیوهای در سرکه خوابانده را به جای کارگزاران قبلی خود بگمارند و موفق هم شدند.
این درسی برای چپ ایران است تا فریب دکان های حقوق بشری مدل های سان سوچی و پوسی رائیت و ایران تریبونال را نخورند که این تازه نوک تیز کوه یخی امپریالیستی برای زدن اردنگی جانانه به جنبش آتی مردم ایران است.
نکته جالب توجه در تظاهرات اخیر بر علیه آمریکا و متحدانشان سلسله جنبانی بی پرده سلفی های با پرچم های سیاهشان و ریش های بلند و شمایل خاصشان است. این جماعت که از نزدیک ترین متحدان عربستان سعودی و به معنائی دیگر سربازان «گمنام» شیوخ مکه و مدینه و قطر و دبی اند و به فرمان ولی نعمتشان و با پول همین شیوخ بواسیری سوریه را به آتش و خون کشیده اند ناگهان به پیش آهنگان سفارت سوزی و سفیر کشی و مبارزات ضد امپریالیستی تبدیل شده اند.
این متحجرین که در افغانستان شانه به شانه مجاهدین افغان و مستشاران نظامی امپریالیسم آمریکا و پاکستان در برابر نیروهای نظامی شوروی جنگیدند و پس از خروج نیروهای شوروی شمشیر را به صورت مجاهدین افغان کشیدند و به قتل عام هزاره ها پرداختند و در معیت بن لادن وبا پترو دلارهای سعودی – قطری مجاهدین افغان را سرنگون و حکومت طالبان را بر قرار کردند و بدستور همین شیوخ سعودی به بمبگذاری و کشتار شیعیان در عراق دست زدند ناگهان از خواب پریده اند و عشق عمیق خود به ارباب متدین خود را بدور انداخته اند و شده اند ضد امپریالیست و مدافع استقلال مصر و تونس و سوریه؟
از همه جالب تر آنکه همه میدانند سلفی ها چه در خاورمیانه و چه در اروپا نه تنها همچنان روابط برادرانه و خالصانه خود را با منابع مالی خویش در کشورهای خلیج فارس حفظ کرده اند بلکه عملیات اخیر در حلب و جنوب سوریه سرسپردگی آنان را به ناتو و عربستان شفاف تر کرد.
برای روشن تر شد عرایضم باید پای رژیم اسلامی ایران را نیز به میان بکشم. بهانه انرژی هسته ای و دشمنی رژیم الترا راست لیکود و شیوخ عرب منطقه با ایران و تصمیم اسرائیل و عربستان که به هر قیمتی شده و با هر هزینه ای مانع به نتیجه نشستن پروژه ی هسته ای ایران گردند یکی از پایه های اصلی این ناآرامی های اخیر است، انتخابات آتی در آمریکا و تصمیم قطعی اوباما و حزبش برای ممانعت از بالا گرفتن درگیری با رژیم جمهوری اسلامی، نگرانی شدیدی برای اسرائیل و شیوخ نفتی منطقه ایجاد کرده است. تهدیدها و عربده های جنگ طلبانه ناتانیاهو وضعیت روابط اسرائیل و آمریکا با مشگلات جدی مواجه کرده است در حالیکه جمهوری خواهان و رومنی اوباما به مصامحه با ایران متهم میکنند ناتانیاهو و جناح هار صهیو نیست ها در داخل و خارج از اسرائیل با در پیش گرفتن سیاست تهدید و ارعاب ایران و جنگ افروزی سعی در دامن زدن به آتش اختلافات در خاورمیانه داشته و سعی دارند از این طریق در انتخابات آمریکا به شکل زیرکانه ای به نفع حزب جمهوری خواه و رومنی وارد کارزار انتخاباتی شوند. طبعا این درگیری ها به دلایل متعددی آشکار صورت نمی گیرد مثلا اوباما تصمیم گرفته است در دیدار آینده ناتانیاهو از آمریکا که بزودی صورت خواهد گرفت با وی دیدار نکند.
ناتانیاهو نیز به نوبه خود برای ضربه زدن به اوباما در انتخابات تاکتیک هائی را به کار گرفته مثلن ایجاد درگیری در مصر و تونس و جالب تر از همه سر به زنگاه تهیه فیلمی تحریک کننده و هجو با دوبله عربی و توسط ارتباطی مشکوککخ اسرائیلی ها هم در آن بی نقش نیستند در انتشار آن دراینترنت با حمایت صمیمانه ی همدستان و مهره های عربستان سلفی ها و وهابی ها که ناگهان پرچم ضد امپریالیستی بر می دارند و در شبه جزیزه سینا همین جماعت مسلحانه به ارتش مصر حمله میکنند در تمام این عملیات آشکارا آمریکا و شخص اوباما مورد حمله و تهاجم قرار میگیرد و اتوریته آمریکا به تمسخر گرفته میشود و پرچم و سفیراش را زغال میکنند آنهم در چند قدمی انتخابات.
اما این اوباماست که با کارگردانی ناتانیاهوی صهیونیست و لشگر اعجوج و ماجوج سلفی عربستان فردی بی عرضه و ناتوان و مماشات گر در برابر افراطیون مسلمان جلوه داده میشود و رومنی با شعارهای جنگ طلبانه نقش مشت آهنین را در برابر این عاجز بازی میکند.
اوبا ما رئیس جمهوری ناموفق و ناتوان با کارگردانی اسرائیل و سیاهی لشگر سلفی برای تحت تاثیر قرار دادن مردم آمریکا تا رومنی را جایگزین اوباما کنند.
سناریو زیرکانه صهیونیستی – نئوکانی – سلفی اما یک مشگل کوچک دارد بسیاری از جوانانی که در این درگیری ها بدنبال سلفی ها و برای اعاده حیثیت محمد از در و دیوار سفارت ها بالامیروند شاید واقعن به فکر مبارزه ای ریشه ای با امپریالیسم و همدستانشان بیفتند! این بازی با آتش است، سیاست ناتانیاهو میتواند به آتش سوزی بزرگی در منطقه تبدیل گرددف بازی که شاید واقعن دامن اسرائیل و عربستان را هم بگیرد و منطقه را با یک انقلاب ضد امپریالیستی توده ای مواجه سازد.
یاد قدیم تر ها افتادم در فلسطین بود یا لبنان دو دسته مسلمان بودند که اغلب با هم مرافعه داشتند شاید اسمشان حزب الله و دیگری حماس بود میگفتند یکی از اینها را دولت اسرائیل خرجش را میدهد.هر وقت بین انها مرافعه در میگرفت حدود 100 نفر کشته میشدند ولی اگر در میتینگهایشان با اسرائیل روبرو میشدند فقط تعدادی زخمی میشدند.بیشتر این مسلمانان ادمهای بدبخت و بیچاره ای هستند که هیچ به اینده خود امیدی ندارند و تنها راه رستگاری و عشق وحال در دنیای پس از مرگ خود را شهادت در راه اسلام میدانند.فکر میکنم تا وقتی این طرز فکر و بدبختی وجود دار از یک انقلاب ضد امپریالیستی خبری نیست
بابا ایول، عجب تحلیل با حالی بود نه خوشم اومد تو چپی هام ادم با مخش فکر کمه پیدا میشه