منبع : عصر ما
تارنگاشت عدالت
مصاحبه روزنامه «وُخِنتسايتونگ»، ارگان حزب کمونيست لوکزامبورگ با خبرنگار معتبر کارين لويکهفلد
شما در ۶ هفته گذشته به عنوان ژورناليست در دمشق بوديد و آخر هفته گذشته سوريه را ترک کرديد. وضعيت در پايتخت اين کشور چطور بود؟
نام من رسماً به عنوان ژورناليست در سوريه ثبت شده است و چندين بار در سال برای مدت طولانی در اين کشور به سر میبرم. در سال جاری اين بار سوم بود که به سوريه رفته بودم. روزی که سوريه را ترک کردم، دمشق آرام بود. شب قبل از آن سروصدای درگيریهای نظامی شديدی به گوش میرسيد که البته در بخشهای حاشيهای و شهرکهای اطراف دمشق بود. انسان اين اطلاعات را از طريق رسانههای سوری و همينطور شهروندانی که در اين بخشها زندگی میکنند، کسب میکند. ولی همانطور که گفتم روز آخر قبل بازگشت خود به آلمان شهر آرام بود. نه کنترلهای خيابانی و نه حضور ارتش در شهر ملموس بود.
در رسانههای غربی به کرّات ادعا میشود که خبرنگاران خارجی اجازه ندارند در مورد سوريه گزارش تهيه کنند. چطور ممکن بود که شما همه روزه به آلمان خبر ارسال میکرديد؟
جواز خبرنگاری من از سال ۲۰۱۰ در سوريه به ثبت رسيده است. اين امر به من اجازه میدهد که بدون هيچ مشکلی به اين کشور رفتوآمد کنم. همکاران ديگر (مثل من در گذشته) بايد از سفارتهای سوريه در کشورهای خود تقاضای ويزای خبرنگاری کنند. امروزه اين ويزا خيلی سريعتر از گذشته صادر میشود ولی بسياری از همکاران ويزا درخواست نمیکنند، بلکه از طريق غيرقانونی به کمک گروههای مسلح در ترکيه و يا لبنان وارد خاک سوريه میشوند. در بيروت از خبرنگاری شنيدم که ۱۵۰۰ دلار پرداخته بود تا به طور قاچاق از لبنان به حمص سفر کند.
من در سوريه میتوانم مانند همکاران سوری خود آزادانه کار کرده، مسافرت کنم، با شهروندان آزادانه در خيابان مصاحبه کنم و… درخواست کسب جواز خبرنگاری را در سال ۲۰۰۵ پس از اينکه زندگی در بغداد ناامن شد، ارايه کرده بودم. پس از گذشت ۵ سال جواز به نامم صادر شد. به غير از من خبرنگاران خارجی ديگری نيز با جوازهای مشابه هستند، مثلاً يک همکار انگليسی که برای The National مینويسد، ولی اغلب همکاران از فرستندههای تلويزيونی هستند: Telesur ، Russia Today، CCTV از چين و يک رديف از فرستندههای عربی. همينطور فرستنده تلويزيونی ترکيه TRT يک خبرنگار رسمی در اين کشور داشت که امسال خبرنگار خود را از سوريه بازخواند، ولی او از طرف رژيم سوريه اخراج نشده بود.
دشوار بتوان در دوران جنگ در کشور حرکت کرد و گزارش داد. شما تاکنون با چه محدوديتهايی روبهرو بوده ايد؟
از طرف مقامهای دولتی، يعنی وزارت اطلاعات فقط گفته میشود: مواظب خود باشيد! امسال سفرهای آزادانه سختتر شده است. در مناطق جنگی بسيار خطرناک است. حتا تصميم سفر با اتوبوس مثلاً به حلب را بايد با احتياط گرفت. بين ژانويه و مارس چندين بار به ايالت حمص سفر کردم، البته نه به جاهايی که دچار درگيریهای نظامی بود. من گزارشگر جنگی نيستم و اسباب و لوازم لازم را هم در اختيار ندارم. گزارشگری جنگ، نوعی تجارت است و به آتش جنگ میدمد. مايل نيستم در آن سهيم باشم. من در مورد واقعيتهای نهفته در پس عناوين، يعنی در مورد پیآمدهای جنگ برای شهروندان، برای گروهها، سازمانها و اقتصاد گزارش میکنم. من قبل از هرچيز با افرادی گفتوگو میکنم که مخالف درگيریهای نظامی هستند و آنها اکثريت مطلق شهروندان را تشکيل میدهند و گزارش میکنم که آنها چه پيشنهادهايی را برای آينده کشور خود ارايه میدهند.
شما با مقامهای رسمی دولتی سوريه چه تجربهای داشته ايد؟
سر مرز وقتی که به خاک کشور قدم میگذارم، هميشه گفته میشود: خوشآمديد! وقتی برای تمديد اجازه اقامت به اداراه اتباع خارجی میروم، آنجا شناخته شده هستم و آنها کوشش میکنند که سلسله مراتب اداری هرچه زودتر پشت سر گذارده شود، غير از اين من با ادارات دولتی سروکاری ندارم. وقتی میخواهم يک مصاحبه رسمی مثلاً با وزريری داشته باشم، مدتها به طول میانجامد، مثلاً تاکنون نتوانسته ام با وزير دفاع و يا وزير کشور مصاحبهای داشته باشم.
همينطور تاکنون اجازه نداشته ام از هيچ زندانی بازديد کنم با اين که چندين بار تقاضا کردم. البته در مراسم آزادی زندانيان که تقريباً هر روز صورت میگيرد، چندين بار دعوت شدم و در آنجا امکان يافتم با زندانيان مصاحبه کنم.
شما عمدتاً برای رسانههای آلمانی کار میکنيد. مخاطبين شما در سوريه چه واکنشی نشان میدهند؟
آنها با محبت رفتار میکنند و اغلب به تاريخ و دستآوردهای فرهنگی آلمان اشاره مینمايند و اين نشان میدهد که مردم سوريه چه خوب در مورد سياست و تاريخ اروپا و آلمان آگاهی دارند. در اين بين نيز علناً خط سياسی دولت آلمان در قبال سوريه مورد تأسف و انتقاد قرار داده میشود. همينطور پشتيبانی نظامی اسرائيل از طرف دولت آلمان. اغلب مردم اطلاع دارند که آلمان زيردريايیهايی در اختيار اسرائيل قرار میدهد که میتوانند کلاهکهای هستهای حمل کند. انظار عمومی در آلمان کمتر در مورد اين چهره کشور خود در خاورمیانه آگاه است، چه رسد که در مورد سوريه چيزی بداند.
اينجا، در کشورهای غربی، رسانهها بيش از هر چيز عمدتاً به گزارشهای به اصطلاح کنشگران استناد میکند. اين گزارشها تا چه حد قابل اعتمادند؟
به عنوان ژورناليست حرفهای من وظيفه دارم هميشه قواعد ويژهای را در نظر داشته باشم، از جمله کنترل صحت اطلاعات از طريق منابع مختلف. و برای اينکار لازم است که اطلاعات از جوانب مختلف تهيه شود و بیطرفی و انصاف رعايت گردد. تنها جانبداری که من «به خود اجازه میدهم»، موضعگيری ضدجنگ است. «کنشگران» طبيعتاً به طور احساسی درگير جريان هستند و لذا جانبدار عمل میکنند. اظهارات آنان را بايد با همان وسواس و دقت مورد استفاده قرار داد که اظهارات نظاميان را.
مثلاً يک خانم مبارز و مخالف دولت برای من تعريف میکرد که او به اتفاق برخی از دوستانش برای ۵۰ هزار نفر از آوارگان حمص سرپناه فراهم کرده و آنان را تأمين داده. معمولاً هرخانواده متشکل از ۱۰ نفر محسوب میگردد. يک گروه کوچک از کنشگران نمیتواند از عهده تأمين اينهمه انسان برآيد.
يک زن آواره از حمص به من میگفت که تنها اين شهر ۲۰ هزار کشته داده و او میتواند نام تکتک آنان را بيان کند. اين هم قابل باور نيست.
و اغلب «کنشگران» در مکانی که ادعا میکنند، حضور ندارند. «سليم قبانی» که مرد جوانی است و در مورد وقايع از جمله حمص برای الجزيره، BBC و يا CNN گزارش تهيه میکرد، در واقع در طرابلس در شمال لبنان بود و نه در حمص. او خود طی مصاحبهای با تلويزيون سوريه به اين امر اعتراف کرد. از طرف ديگر بايد بگويم که تقاضای من برای مصاحبه با قبانی به دلايل امنيتی مورد قبول واقع نشد و من نتوانستم به يک برداشت شخصی از او دست يابم.
سليم قبانی
در اين رابطه مايلم در مورد اظهارات يکی از کنشگران «شورای ملی سوري» در برلين اشاره کنم. فردی به نام «فرهاد احمه» طی مصاحبهای با «Zeit Online» روز ۱۲ ژانويه ۲۰۱۲ گفت که دارای «۱۸۰ هزار فيلم ويديويی (…) و علاوه برآن، تعداد بیشماری از بلوگهای تصويری از سوريه است. تعداد زيادی از شهروندان سوری برای تماشاچيان بينالمللی نقشآفرينی میکنند به اين صورت که پلاکاتهای خود را با شعارهای انگليسی در مقابل دوربين تلويزيون قرار میدهند»
فرهاد احمه
در نتيجه اعتراضات «صحنهسازی» میشوند. بايد در اين مورد تأمل کرد که چگونه میتوان در مدت زمانی کوتاهتر از ۳۶۵ روز بيش از ۱۸۰ هزار فيلم ويديويی توليد کرد. من نمیگويم که در سوريه اعتراضی وجود ندارد، ولی اعتراضات اوليه شهروندان سوری دارای دستخط ديگری است.
منبعی که بيش از منابع ديگر مورد نقل قول قرار میگيرد مدير دفتر ديدبانی حقوق بشر سوری، رامی عبدالرحمان است. اين فرد کيست؟
روز ۱۲ ژوئيه سال جاری مقاله جالبی در روزنامه انگليسی «گاردين» در مورد «سخنگوی اپوزيسيون سوری» انتشار يافت. در اين مقاله آمده است که آقای عبدالرحمان با همسر خود در شهر انگليسی کاوِنتری زندگی میکند و دارای يک دکان لباسفروشی است. او اطلاعات خود را از طريق تلفن به دست میآورد و تلفنی در اختيار آژانسها و رسانهها قرار میدهد. در نتيجه آقای عبدالرحمان يک کنشگر تلفنی است. منظور من اين نيست که او فرد صادقی نيست، ولی تحقيقات قاطع و جدی در مورد وقايعی را که در يک منطقه بحرانی رخ میدهند، نمیتوان از طريق تلفن به دست آورد. ناظرين سازمان ملل متحد به نظر من تنها نهاد قابل اعتماد در سوريه هستند که تحقيقات صادقانه و قابل اعتمادی انجام میدهند، يا بهتر بگويم انجام میدادند
رامی عبدالرحمان
شما با نمايندگان اپوزيسيون سوری تماس گرفتيد. چطور ممکن شد؟ در رسانههای اروپايی اينطور الغا میشود که اين افراد سرکوب میگردند و تحت تعقيب قرار دارند …
تعداد زيادی از مصاحبهشوندگان من سالهای طولانی در زندان به سر برده بودند، برخی ديگر کارمند دولتی بوده اند ولی در آن زمان هم به نيروی اپوزيسيون تعلق داشته اند و باز برخی ديگر عضو حزب بعث هستند و طبيعتاً بسياری ديگر که متشکل نيستند، ولی دگرانديش اند. دو وزير کابينه، «قدری جميل» و «علی حيدر» به نيروهای اپوزيسيون تعلق دارند، به قول برخی «اپوزيسيون اهلی». ما به طور خصوصی در دفتر و يا کافه با يکديگر تماس گرفتيم. جوّ سياسی در سوريه از ابتدای سال ۲۰۱۱ به شدت تغيير يافته است. در بسياری از رسانهها نيز برداشتها متفاوت و انتقادی گرديده است.
برخی از مردم میگفتند که هنوز بايد در مقابل نيروهای امنيتی و جاسوسی با احتياط رفتار کرد، ولی همينطور در مقابل آن بخش از نيروهای اپوزيسيون که خواستار دخالت نيروهای خارجی هستند و جيرهخوار کشورهای خارجی اند. برخی از نيروهای اپوزيسيون از طرف اين نوع اپوزيسيونهای غربگرا حتا مستقيماً مورد تهديد قرار گرفته اند. آنها حتا تظاهرکنندگان را ترغيب میکنند عليه اپوزيسيون داخلی پلاکات حمل کنند و آنها را مورد دشنام قرار داده و تهديد کنند. برخی از افراد اپوزيسيون تحت شرايط مرموزی به قتل رسيده اند.
شما در جنگ سوريه بزرگترين خطر را در کجا میبينيد؟ آيا اين يک جنگ داخلی است؟ اين وضعيت چه پیآمدهايی را برای وضعيت در کشورهای همسايه به دنبال خواهد داشت؟
من در سوريه از «جنگ داخلی» صحبت نمیکنم. در اينجا هر کس عليه هر کس نمیجنگد، بلکه سوریهای مسلح، مزدوران خارجی و جنگجويان مذهبی عليه ارتش، نيروهای انتظامی و امنيتی سوريه میجنگند. البته اگر راهحلی پيدا نشود و اگر نفير تفنگها خاموش نشود، مطمئناً يک جنگ مذهبی در پيش خواهد بود.
ماههاست که مردم از طريق رسانههای مربوطه توسط وعاظ افراطی تهييج میشوند تا عليه علويان، شيعيان و مسيحيون دست به مبارزه بزنند. شعار يکی از اين فرستندهها عبارت است از: «خون سنیها واحد است.»
اين برنامهها از عربستان سعودی و قطر پخش میگردد. گزارشدهی رسانههای خارجی نيز رفتهرفته به اين سو گرايش پيدا کرده است. «اشپيگل» اخيراً در مورد «جنگ مذاهب در سوريه» نوشت. اين مطلب نه تنها غلط، بلکه حتا بسيار خطرناک هم هست.
رهبران ايالات متحده آمريکا و اتحاديه اروپايی از پشتيبانی مخالفين مسلح بشار الاسد چه هدفی را دنبال میکنند؟ نقش کشورهای سلطنتی خليج و به ويژه پشتيبانی عربستان سعودی و قطر از مخالفين مسلح اسد را چگونه برآورد میکنيد؟
شورشيان مسلح از طرف ايالات متحده آمريکا، اتحاديه اروپايی، «جمعيت دوستداران سوريه» ولی همينطور اسرائيل، ترکيه، عربستان سعودی و قطر مورد پشتيبانی قرار میگيرند. اين پشتيبانی کاملاً علنی صورت میگيرد و مغاير قوانين و حقوق بينالملل است.
عربستان سعودی و قطر میخواهند محور حزبالله- دمشق- تهران را بشکنند. انگيزه اين کار منافع بلوک قدرت سنی- وهابی، يعنی قبل از هر کس شيخنشينان و کشورهای سلطنتی حومه خليج، عليه کشور اسلامی شيعه، ايران، سازمان ملی لبنانی حزبالله و سياست سکولار-ناسيونال- پانعربی است که رژيم سوريه ۴٠ سال است دنبال میکند. قطر مثل ترکيه از حزب ممنوعه اخوانالمسلمين سوريه پشتيبانی میکند و عربستان سعودی سلفیها را مورد پشتيبانی قرار میدهد. اسرائيل مايل است سوريه را تضعيف کند و يا به زانو درآورد تا از نفوذ ايران و سازمانهای فلسطينی بکاهد.
اتحاديه اروپايی دارای يک سياست واحد نيست. فرانسه هنوز به سوريه و همينطور لبنان از چشم يک قدرت استعماری پير نگاه میکند. انگليس و آلمان هرچه که آمريکا بخواهد انجام میدهند و آمريکا در مورد سوريه سياستی را اعمال میدارد که اسرائيل میخواهد. منافع اقتصادی نيز به اين مسايل اضافه میگردد. غرب خواستار اعمال کنترل بر اين منطقه است که از نظر مواد خام (نفت، گاز و آب) غنی میباشد.
مثلاً در نظر گرفته شده تا يک لوله نفتی از خليج، از طريق شبهجزيره عربستان تا ترکيه و از آن جا تا اروپا کشيده شود تا اروپا بتواند خود را از نفت و گاز روسيه بینياز سازد.
مطلب مهمی را که در اينجا بايد ذکر کرد اين است که آمريکا و اروپا به دنبال بحران اقتصادی که با آن دست به گريبان اند، به پول کشورهای سلطنتی خليج وابسته هستند. قطر بزرگترين سرمايهگذار در اروپا به ويژه در فرانسه، انگليس و آلمان و همينطور در لوکزامبورگ است. من در دمشق از تحليلگران خارجی شنيدم که عربستان سعودی به ناتو پيشنهاد کرده که حاضر است تا مخارج حمله به سوريه را تقبل کند!
رابطه شما با دوستانتان در سوريه چگونه است؟ آيا روابط خود را با آنها برقرار نگاه خواهيد داشت؟
ما از طريق تلفن و پست الکترونيکی با هم در تماسيم. من به زودی مجدداً به سوريه بازخواهم گشت و اميدوارم که همه دوستان و آشنايان من با خانوادههايشان تندرست باشند و در امنيت زندگی کنند. اميدوارم که صلح به کشور آنها بازگردد تا بتوانند تغييرات را عملی کنند و از ثمره آن بهرهمند شوند