به مناسبت هشتاد سالگی رفیق کاسترو رهبر انقلاب کبیر کوبا
منبع: کمينفرم
تارنگاشت عدالت
پزشکان کوبايی امروز، پارتيزانهای قرن بيستويکم هستند! آلبا مشتی به دهان بازار!
فيدل کاسترو روس ـ فقط «فيدل» برای مردم، که اکثريت آن انقلاب را بيش از نيم قرن مورد پشتيبانی قرار داده اند و فقط «کاسترو» برای اپوزيسيون و کنسرنهای فرامليتی– اکنون (دوشنبه) ۸۶ ساله شد.
از آغاز مبارزات رهايیبخش در سال ۱۸۶۸، تاريخ کوبا انقلابيون و هواداران استقلال و عدالت اجتماعی را به شکل آشتیناپذيری در مقابل رفرميستهای وابسته به قدرتهای خارجی قرار داد. هواداران خودمختاری کوبا در قرن ۱۹ در مخالفت با مبارزه برای استقلال گويا از منطق خود که برمبنای به اصطلاح عينیگرايی ممکن حاصل گرديده بود، کمک میگرفتند که يک رويکرد متزورانه، ولی سودمند بود.
انقلابی بودن برای کوبا چه معنی داشت؟ انقلابی بودن به اين معنا بود که تنها اعتقاد به آنچه که اخلاقی است سودمند خواهد بود، تا به ريشه مسايل و مشکلات اجتماعی رسيد، که به توان قدرت خلق معتقد بود، که امکانات مخفی و غيرقابل رؤيت را که غيرقابل اجرا به نظر میرسيد، کشف و مقدور ساخت. اولين گام کسانی که در سال ۱۸۶۸ اسلحه به دست به خاطر استقلال قيام کردند، برای استقرار عدالت اجتماعی اجتنابناپذير بود و آن آزادی بردگان نام داشت. هنگامی که در سال ۱۸۹۵ خوزه مارتی جنگ جديد را سازمان داد و طرح جمهوری را ارايه نمود، از ملت سخن نمیگفت، زيرا اين مقوله از طرف متروپولها و به دنبال درخواستها و توقعات نژادی فاسد گرديده بود. او از ميهن سخن میگفت که به گفته او مترادف با بشريت بود. او حزب خود را انقلابی نام نهاد. تهاجم ايالات متحده آمريکا در جنگ اسپانيا– کوبا در سال ۱۸۹۸ پروژه مارتی را به هم زد.
يکی از برجستهترين روشنفکران کوبايی به نام «سينتيو ويتير» (۱۹۲۱ تا ۲۰۰۹) طی مصاحبهای در سال ۱۹۹۸ ورود ارتش شورشی به هاوانا را اينطور تعريف کرد: «ژانويه ۱۹۵۹ شور و شادی تاريخ بود، نه به معنای مذهبی آن، بلکه به معنای سرکوب زمان. هنگامی که در آن موقع ارتش دهقانان وارد هاوانا شد به ناگاه غيرممکن، ممکن گرديد. ما همه شاهد بوديم که برگ تاريخ سرانجام به نفع توده محروم (مردمان خوب) برگشت.»
«نيکولاس گوئين» در شعر خود به نام «تمام شد» (۱۹۶۰) در همين رابطه میگويد: دوران تسمه چرمی که يانکی تو را با آن تازيانه میزد به پايان رسيد. مارتی به تو قول داد و فيدل به عهد او وفا کرد
گام رهايیبخش جنبش ۲۶ ژوئيه علناً به چالش طلبيدن اقدامی غيرممکن به نظر میرسيد. فيدل با در نظر گرفتن وجود ارتش مجهز و خصومت قابل پيشبينی امپرياليسم پرقدرت جهانی، هنگامی که ۸ مبارز باقیمانده از ورود «گرانما» با ۷ تفنگ را گرد خود جمع کرد، گفت: «اکنون جنگ را خواهيم برد!» «توفان» ۱۹۵۹ مثل خوزه مارتی در گذشته همه انقلابيون کوبايی را متحد کرد. اختلافات و فرقهگرايی به دنبال وقايع جاری از بين رفت. افرادی چون «بلاس روکا» و يا «رائول روئا» (نمايندگان گرايشات انحرافی در جنبش انقلابی ۱۹۵۹) به عنوان نماد وحدت حاصله در کنار يکديگر در هيأت رييسه اولين مجلس ملی قدرت خلق شرکت داشتند.
انقلابی که مبارزه ضداستعماری قرن ۱۹ را به مبارزه ضدامپرياليستی قرن ۲۰ تکامل داد، میبايست اجباراً موضع ضدسرمايهداری میگرفت. در جستوجوی دلايل و توجيهات خارجی برای اين روند بودن و گمانه زدن که چه پیآمدهايی میتوانست واکنش انعطافپذيرتر دولت ايالات متحده آمريکا را به دنبال داشته باشد به اين معنی خواهد بود که طبيعت و جوهر اين وقايع و بازيگران آن را در نظر نگيريم: انقلاب میبايست ضدسرمايهداری میبود، زيرا در غير آن ديگر انقلاب نبود.
مردان ريشو، جوانان بینزاکتی بودند که هنجارهای جامعه سرمايهداری را زير پا میگذاردند و با چکمههای پارتيزانی خود به سالنهای بورژوازی وارد میشدند. ولی اين زنان و مردان از نظر سياسی ناپخته نبودند. به ويژه فيدل آگاهانه آثار مارکس، لنين و همينطور مارتی را مطالعه کرده بود و از واقعيت آشکار و مخفی جامعه دقيقاً آگاه بود. او از يک خوشبينی واگيردار و شم سياسی فوقالعادهای برخوردار بود. او مانند ديگران درسهای پرشتابی را که ويژه انقلاب است، تجربه و درک کرد. طی پنج دهه، که هيچ يک از آنها با ديگری شباهت نداشت. همواره در ارتباط مستقيم با توده مردم، همواره در جستوجو و تصحيح بود، با موفقيتها و با اشتباهات. با اقتصادی که در دهه ۹۰ به دنبال پايان گرفتن پشتيبانی اردوگاه سوسياليستی سابق و تشديد محاصره برای ادامه حيات دست و پا میزد. نتيجه کار دلگرمکننده است: بيش از يک ميليون فارغالتحصيل دانشگاهی که ۳۱۵۲۸ نفر آن از ۱۲۹ کشور خارجی میآيند (تقريباً ۱۰ درصد کل جمعيت کوبا فارغالتحصيل دانشگاه است، در حالی که بقيه مردم حداقل تا کلاس ۹ تحصيل کرده است. مرگ و مير اطفال زير ۴ ماه در بين ۱۰۰۰ نوزاد در سال ۲۰۱۲ بالغ بر ۴٫۵ نفر بود. تعداد پزشک برای هر کس و تعداد شاگردان بالت اين کشور بيش از هر نقطه در جهان است. ۱۹۴ مدال المپيک در ۶۷ مسابقه جهانی تا بازیهای المپيک در پکن که در لندن نيز ۱۲ مدال ديگر به آن اضافه گرديد که از اين تعداد ۱۲ مدال (۵ طلا) متعلق به دوران قبل از انقلاب بود و اين تضمين که هر شهروند کوبايی میتواند هرچه که میخواهد تحصيل کند و هر شغلی که مايل است، انتخاب نمايد: جراح اعصاب و يا ورزشکار، دانشمند و يا صنعتگر.
از آنجا که اين تحول واقعاً يک تحول انقلابی بود، انقلاب کوبا هرگز خود را يک مسأله داخلی تعبير نکرد و حتا اگر میخواست هم نمیتوانست آن را فقط مسأله داخلی خود قلمداد کند. کوبا اولين منطقه آزاد در قاره آمريکا بود و در اساس حلقهای در زنجير انقلاب جهانی.
برای نخستين بار در تاريخ مسؤوليت بينالمللی يک کشور انقلابی از طرحهای بودجه، پيشداوریها و يا منافع يک کشور پيشرفته برنمیخاست. کوبا نگاه خود را معطوف خوهران و برادران بدبخت خود، به عنوان همنوع کرده بود: از فقير به فقير، از مستعمره سابق به مستعمره سابق. انترناسيوناليسم کوبايی وظيفه محسوب میشد و نه صدقه! کوبا پزشکان، آموزگاران، سربازان و پارتيزانهای خود را تقسيم میکرد. به همين دليل کوبا آن همبستگی را که شامل حال خود میشد نيز با قدردانی میپذيرفت و در عين حال معتقد بود که اين همبستگی، ابراز لطف نيست، بلکه رويکردی متناسب با مرتبت کشور میباشد.
فيدل در مقام يک دولتمرد، رويکرد جديدی از انترناسيوناليسم را که به دور از هرنوع منفعت ژئوپوليتيکی و بر مبنای بشردوستی انقلابی بود، معمول داشت. پزشک کوبايی سخن از سياست نمیراند و فقير و غنی، نئوليبرال و کمونيست، کودک و بزهکار را درمان میکند. او وقتی که مسأله بر سر جان انسان است، حتا قادر است با کارمندان بهداری دولتهای فاشيستی همکاری کند (مثلاً در نيکاراگوئه دوران سوموزا، پس از زمينلرزه هولناک اين کشور) و يا با مؤسسات کشورهايی که هيچنوع رابطه ديپلماتيکی ندارد و علاقهای هم به ايجاد آن نيست. آنها پارتيزانهای نوين قرن ۲۱ هستند.
با عطف به تجربيات کوبا و اشتياق انقلابی ونزوئلا «آلبا» تأسيس شد. هرنوع پيمان و اتحادی مابين کشورهای عقب نگاه داشته شده، ضربهای به تحمل غيرانتقادی بازار عاری از همبستگی است. شبکه خلاق، صلحآميز و متحد بين کوبا، ونزوئلا، بوليوی، اکوادور و نيکاراگوئه، همسنگ يک جنگ پارتيزانی عليه جهانیسازی امپرياليستی است، به اين صورت که انسان مجدداً به مثابه قهرمان بیبديل در مرکز توجه قرار داده میشود. اين يک جنگ پارتيزانی ايدهها در مبارزه جهانی عليه گسترش فردگرايی در درون کشورهای ما از جمله کوباست.
پس از گذشت بيش از بيست سال از فروپاشی ديگر کشورهای سوسياليستی، کوبا در جهانی ستيزهجو و تحت شرايط سختتری کوشش میکند تا اقتصاد خود را احياء سازد و به ويژه نيروهای انسانی خود را با شرايط نوين تطبيق دهد. بهروز کردن و يا به اصطلاح ديگر رفرم مدل اقتصادی آن به معنای رفرميسم نيست. ما انقلابيون میتوانيم رفرمهايی را انجام دهيم، ولی ما رفرميسم نيستيم. رؤياهای نگاشته شده ما و جامعه عمل پوشاندن عظيم به آنها کماکان در دستور روز خواهد ماند.
مقاله بسیار جالب و خواندنی بود. با تشکر از رفیق شیری و ترجمه دقیق و حرفه ای ایشان و سپاس…
دوست گرامی من عضوی از نویسندگان و مترجمان مجله هفته نیستم اما از همکاران آن هستم و گاهی مطالبی را…
مجله هفته حتی به اردوغان عضو ناتو هم نه نمی گوید! حتی به امارات هم نه نمی گوید! فقط کافی…
سلام، مقاله بسیار خوبی است، پیشرفت ها و دستاوردهای شوروی را بیان کرده است. اما مانند بیشتر مقاله هایی از…
مقاله بسیار خواندنی و جالبی بود. ای کاش بسیاری از افراد ناآگاه که از خدمات انقلاب اکتبر و اتحاد شوروی…