پرش به محتوا

به بازی بزرگ تازه خوش آمدید

 

پپه اسکوبار

ترجمه توسط حميد بهشتي

 تلاکس کالا

 غرب واقعا علاقه ای ندارد به این که از چیزی شبیه بهار عربی در امتداد جاده ابریشم حمایت نماید، بلکه بیش از آن مایل به ایجاد پایگاه های دائم نظامی است. دو رقیب نظامی بزرگ آمریکا و ناتو که روسیه و چین باشند، در حال بوجود آوردن همکاریهای اقتصادی پایداری می باشند که قادر خواهند بود زمینه های مناسبی برای ایجاد اتحادهای بزرگتری فراهم آورند.

 

افریقای شمالی و آسیای مرکزی ظاهراً به همین بلا گرفتارند: رژیم های دیکتاتور، فساد گسترده، فقر، بیکاری شدید جوانان، کنترل کامل رسانه ها و فضای بسیار محدود برای مخالفان سیاسی.

 

جای شگفتی نیست که پیشروی اولیه ی بهار عربی در افریقای شمالی که در نظر عموم مبارزه برای دموکراسی تلقی می شد، در میان اکثر حکومت های اطراف جاده ابریشم موجب وحشت بود، زیرا در نظر آنها بیش از دموکراسی هیولای اسلامگرائی را مجسم می ساخت. به همین جهت نیز آنها فیس بوک و تویتر را بسته و با بکار گرفتن فیلتر اینترنتِ ساختِ چین و با فقدان شبکه ای تلویزیونی در آسیای مرکزی که مطابق مدل الجزیره باشد، از پخش پیام آن ممانعت بعمل آوردند.

بی جهت نیست که قدرتمندان آسیای مرکزی با خشم و وحشت به آنچه در مصرو سوریه می گذرد می نگرند. اسلام کریم اف در ازبکستان و نورسلطان نظربایف در قزاقستان هر کدام 21 سال است که قدرت را در دست دارند. امامعلی رحمان در تاجیکستان نیز از زمان جنگ داخلی در سال های دهه 1990 رئیس جمهور آن کشور است.

 

 

 

البته در ترکمنستان پس از فوت شخصیت بارز آنجا سِپَرمُراد نِجاسُف در سال 2007 تحولی صورت گرفته است. اما اژدهای مزبور در زمان رهبری قربانقلی بِردی محمدُف همچنان به عملکرد خویش ادامه داده است.

 

پیچیده ترین مورد، قرقیزستان است که محل وقوع دومین انقلاب لاله گون در سال 2005 و ضد انقلاب لاله گون در سال 2010 بود. در آنجا اکنون یک رژیم پارلمانتاریستی با حضور چندین حزب حاکم است. اما آن کشور همچنان در فقر بسر می برد، با شکافی عمیق در میان شمال و جنوب آنجا و میدان مین گذاری شده ی فرقه ای در دره ی فرقانه.

 

در جاهای دیگر اصلاحات سطحی حاکم اند. تحت حاکمیت کریم اف مجلس از آنچه پیش از آن بود اندکی کمتر کاریکاتوروار می باشد و با اظهاراتی که تحت حاکمیت نظربایف مطرح میشوند، در آنجا نیز باید همینگونه باشد.

 

اما تصور نکنید انتخابات آزاد و عادلانه، رسانه های مستقل و گفتگوهای جدّی میان احزاب در این ممالک وجود داشته باشد. ازبکستان مستعد این است که به سادگی تبدیل به سوریه ای دیگر در آسیای مرکزی گردد، با جنگ های داخلی که در آن سیستم کریم اف، ارتش، افراطیون، جنبش اسلامی پیرو طالبان در ازبکستان IMU و مخالفین سکولار سهیم باشند. و در باره مرز بی در و پیکر تاجیکستان و افغانستان میتوان گفت که برای اسلام افراطی همچنان دارای جاذبه ای درخشان است.

 

آسیای مرکزی دارای اهمیتی به سزاست. زیرا در مرکز اروپاسیا (Eurasien) و لذا در مرکز بازی بزرگ تازه ای که اصلاً آمریکا علیه روسیه و چین به راه انداخته است قرار دارد که در آن بازیگران کوچکتری مانند ایران، ترکیه و پاکستان نیز حضور دارند.

 

آنجا که موضوع مربوط به معماری قدرتِ بازی بزرگ تازه می شود، دموکراسی حتّا به عنوان یک مدل ظاهری نیز به حساب نمی آید. واشنگتن ظاهراً در این اندیشه است که آسیای مرکزی میدان نفوذ روسیه و چین می باشد. اما نه در واقع. برای رهبران سازمان های جاسوسی آمریکا، در آسیای مرکزی بیش از هر چیز، پایگاه های نظامی جالب می باشند.

 

مأمورین دولتی در پایتخت ازبکستان سازمان پیمان ایمنی مشترک Collectiv Security Treaty Organisation (CSTO) را در پایان ماه ژوئن ترک گفتند. پیمان مزبور تا زمان این برون رفت، شورای ده ساله ای سیاسی- نظامی بود، متشکل از روسیه، روسیه سفید، ارمنستان و پنج کشور آسیای مرکزی.

 

به گفته تاشکند، این امر بخاطر «اختلاف نظرهائی» که در باره افغانستان وجود داشت، بوده است. اما بنا بر اظهار نظر یکی از کارشناسان آسیای مرکزی بنام وادیم کزیولین دلیل اصلی آن مبتنی است بر: معاملات پیچیده ای با واشنگتن برای حضور مجدد آن کشور در پایگاه های نظامی خان آباد که از زمانی که کریم اف در سال 2005 آمریکائیان را بیرون کرد،  در خدمت روسها می باشد.

 

اگر این معامله سربگیرد ازبک ها از تسهیلات بسیاری بهره مند خواهند گشت: تسلیحات نظامی، چندین تن تسلیحات غیر نظامی که در افغانستان اگر این معامله صورت نگیرد، در معرض پوسیدگی قرار دارند و بیش از همه کسب منزلت به عنوان متحد آمریکا.

 

مهم ترین هدف واشنگتن در این میان غیر از این چه میتواند باشد: تکمیل احاطه نطامی ایران که سپس هدف خود تاشکند نیز مطرح می شود: اسقاط پروژه ی مورد علاقه رئیس جمهور روسیه، ولادیمیر پوتین یعنی اسقاط اتحادیه اروپاسیائی.

 

تاشکند به سهم خود مسکو را علیه واشنگتن ، در اطراف فرودگاه نظامی آینی که در 15 کیلومتری دوشنبه واقع است، قرار می دهد. تاجیکستان به لشکر 201 روسیه با 6000 نفراتی که دارد، پایگاه می دهد و این بزرگترین پایگاه روسیه در خارج از مرزهای آن کشور است.

 

اما واشنگتن نیز در قرقیزستان، در پایگاه کوچک مانا در نزدیکی بیشکک، پایتخت آن کشور، که برای جنگ افغانستان حائز اهمیت است، حضور دارد. با این حال بیشکک از مسکو نیز در ازای سه پایگاهی که در آن کشور دارد خواهان رانت بیشتری است.

 

نکته اصلی اینجاست که زبدگان به غایت فاسد کشورهای آسیای مرکزی در انتظار برون رفت نیروهای نظامی غرب از افغانستان در سال 2014 در حال مقدمه چینی می باشند. با اینحال آمریکا قصد دارد به هر صورتی که باشد با قریب 20000 «مشاور» در آنجا بماند. واشنگتن به تمامی این رژیم ها چیزی را عرضه می کند که آنها نمی توانند رد کنند: حمایت سیاسی!

 

یک امر مسلم است: پوتین برای هر کس که بخواهد مسکو را به بازی بگیرد، دنیارا به صورت جهنمی در خواهد آورد.

 

بازی بزرگ تاره هنگامیکه در آغاز ماه ژوئن رؤسای جمهور چین و روسیه و 4 کشور آسیای مرکزی (منهای ترکمنستانِ خودرأی) در چارچوب سران سازمان همکاریهای شانگهای (Shanghai Cooperation Organisation) اِس سی اُ( اسو) به دور هم جمع شده بودند، به درستی به کار افتاد.

 

مهم این است که رؤسای جمهور افغانستان، ایران، پاکستان و مغولستان و نیز وزیر خارجه هندوستان نیز آنجا بودند. بهتر از این صحنه برای اینکه سازمان اِسو توسط مسکو و پکن دید دیگری را در مقابل غرب عرضه نماید، ممکن نبود.

 

یعنی خلاصه آنچه که از جانب بخشی از واقعیت جامعه جهانی روی آن فکر می شود این است و نه آن تصوری که از جانب واشنگتن، لندن و پاریس به نمایش گذارده می شود.

 

سازمان اسو کاملاً باسیستم دفاع موشکی آمریکا و ناتو مخالف است. آنچه در باره کشورهای آسیای مرکزی می توان گفت این است که به سود آنهاست که از ناتو دوری جویند: اگر بحرانی منطقه ای باشد، بهتر همان که به صورت منطقه ای نیر راه حل برای آن یافت شود. سازمان اِسو خواهان افغانستانی است که «مستقل، بیطرف و صلح آمیز» باشد (که بدین صورت به منزلتِ ناظر سازمان اسو در آمده است) و این چیزی نیست به جز بیان قراردادی برای اینکه روسیه و چین هر کاری را که قادر باشند انجام خواهند داد تا نفوذ آمریکا را از کابل بزدایند.

 

سازمان اِسو «دخالت های بشردوستانه» را مانند اقدامات یکجانبه ای که در لیبی صورت گرفت، محکوم می نماید و اولویت را به اساس کار سازمان ملل متحد و حقوق بین الملل سنتی می دهد. ناگفته نماند که اسو خواهان اصلاحاتی در شورای امنیت سازمان ملل نیز می باشد. در مورد سوریه تنها راه حل قابل قبول، گفتگوی سیاسی است که از نظر مسکو… شامل بر ایران نیز می گردد.

 

برای سازمان اِسو هر اقدام محتمل ضربتی علیه ایران قابل پذیرش نیست و این در حالی است که نه پکن و نه مسکو تصور بمت اتمی را برای ایران قابل قبول نمی دانند.

 

قرار است همکاری های اقتصادی میان کشورهای سازمان اسو گسترش یابد. گام های بعدی شامل بر بانک توسعه اِسو می باشد و مسکو همچنان طرف معامله اصلی برای کشورهای آسیای مرکزی خواهد ماند.

 

و یک تحول بسیار جالب اینکه: ترکیه که عضو ناتو و بخشی از شبکه دفاع موشکی آمریکا می باشد، به عنوان طرف گفتگوی سازمان اسو مورد قبول قرار گرفت. در مقابل نه پاکستان و نه هندوستان بدین سازمان راه نیافتند. اما این دو ضرورتاً مانند ایران در آینده به عضویت کامل در خواهند آمد.

 

البته در ناتو تصورات دیگری حاکم بوده و از 4 کشور آسیای مرکزی (باز هم منهای ترکمنستان) برای شرکت در شورای سران ناتو در شیکاگو در ماه مه آینده دعوت بعمل آمد. سازمان ناتو خواسته های بزرگتری از سازمان اِسو برای «همکاری» در نظر دارد – که در بیان ناتو به معنی پایگاه نظامی می باشد.

 

این ادعا که ناتو و اسو در راه برخورد با یکدیگر می باشند، به هیچ وجه اغراق آمیز نیست. از زمانیکه توجه اصلی اِسو فقط به تمامیت گرایان اسلامی مانند طالبان در افغانستان بود، راه درازی سپری گشته است. به طوری که وزیر امور خارجه روسیه، سِرگِی لاورو، روشن ساخته است، از اکنون به بعد اسو مصمم به اخذ سیاست مشترکی در تمامی بحران های منطقه و نیز فراتر از آن می باشد.

 

بزرگ ترین مایه دردسری که اِسو باید خود را از آن برهاند ازبکستان است. ویلی کریم اف اقدامات خویش را با حفظ احتیاط انجام می دهد، چنانکه گوئی آینده ی او در معرض خطر قرار دارد.

 

شبکه توزیع شمالی ناتو (NDN) به سوی افغانستان از ازبکستان، تاجیکستان و ترکمنستان می گذرد. آنچه این گروه سه گانه واقعاً خواهان آن می باشند اینست که در نقش کشورهای گذرگاه، منافعی به آنها برسد. از آنجائیکه هدف مخفیانه ناتو واقعاً تأمین امنیت در آسیای مرکزی نبوده، بلکه مقابله ی مؤثر با روسیه و چین می باشد، لذا صحنه برای مبارزات قهرمانانه و معاملات جدّی آماده است.

 

به هر حال این روشن است که در دور جدید بازی بزرگِ تازه آنچه که غربِ «دموکرات» به هیچ وجه خواهان آن نیست، عبارت از این است که نسیمی از بهار عربی به جاده ابریشم برسد.

%d وب‌نوشت‌نویس این را دوست دارند: