شکل گیری طبقات ومبارزه طبقاتی درایران – بخش نخست

حسین بهادری

شکل گیری طبقات ومبارزه طبقاتی درایران

بخش نخست به مناسبت 92ام سال تاسیس حزب کمونیست ایران

مقدمه – سیمای عمومی طبقه کارگردرجهان امروزی : 

امروز طبقۀ کارگر بطور کلی درسه بخش مهم  اقتصادی، – صنعت، خدمات و کشاورزی – بطور متمرکز بکار مشغول است. در جوامع طبقاتی و سرمایه‌داری طبقه کارگر به مجموعۀ افرادی گفته میشود که درعرصه تولید نعم مادی، در بخشهایی ازصنایع تولیدی  یعنی  صنعتی، صنایع استخراجی معادن، صنعت حمل و نقل و راه و ساختمان و…بکار مشغولند و ارزش اضافی تولید میکنند.

بخش دیگری ازطبقه کارگر، افرادی هستند که در رشته های مختلف خدمات بکار مشغول می‌باشند. این دسته از کارگران با اینکه در تولید بطور مستقیم شرکت نداشته و به یک معنی از نقطه نظر تولیدی مولد نیستند، ولی به دلیل تولید ارزش اضافی که منجربه انباشت سرمایه میشود جزء مهمی از طبقه کارگر محسوب میشوند. کارگران کشاورزی نیز عمدتا در شرکتهای کشت و صنعت و مزارع مختلف صنعتی بکار و تولید ارزش اضافی مشغولند. در کشورهای پیشرفته صنعتی بعلت مکانیزه بودن کشاورزی کارگران بشدت استثمار شده و بدین طریق در این بخش نیز ارزش اضافی تولید شده به صورت سرمایه‌ای کلان انباشت میشود.

پرولتاریای صنعتی از نظر کمیت، تمرکز و نقشش در تولید، در جایگاه ستون فقرات طبقه کارگر قراردارد و در موسسات بزرگ تولیدی متمرکز است و در تغییر و تحولات اجتماعی نقش کلیدی دارد. کارگران صنعتی چون از نقطه نظر مادی با تولید انبوه سر و کار دارند، بیش از دیگر بخشهای طبقه کارگر به خصلت اجتماعی بودن تولید آگاه میشوند. بهمین دلیل درصورت فراهم شدن عامل ذهنی، امادگی و پتانسیل، اجتماعی کردن توزیع را بیش از دیگران دارند. از این منظر موجودیت جامعه‌ی سرمایه‌داری در دست و تلاش این بخش ازطبقه  کارگر نهفته است. زیرا قسمت اعظم احتیاجات مادی جامعه، وبیشترین ارزش اضافی را درکشورهای سرمایه داری این کارگران تولید کرده و انباشت عظیم سرمایه در کشورهای امپریالیستی عمدتاً از غارت کار این بخش از کارگران تحقق می‌یابد، بدون اینکه خود سهمی از آن داشته باشند.

در جهان امروز تحت تاثیر تکنولوژی پیشرفته، تغییرات بسیاری در ترکیب، کمیت و ساختار این بخش از کارگران صورت گرفته و نقش کلیدی کارگران صنعتی هرچه بیشتر نمایان شده است. در نتیجه کاربرد تکنولوژی، رشته‌های جدیدی  بوجود آمده و از اهمیت برخی رشته‌های دیگر کاسته شده است. اهمیت و ارزش کارگر ماهر افزایش یافته و نقش کارگران غیرماهر تقریبا از بین‌رفته است.

سرمایه داری با به کارگیری تکنولوژی پیشرفته، با نیروی کارکمتری به بازدهی هرچه بیشتر دست یافته است.

این روند باعث رشد بیکاری و فلاکت هرچه بیشتر طبقه کارگر شده است. درچنین شرایطی، عمل کرد سرمایه‌داری و سازماندهی تولید بر اساس کسب ابرسود جهان را برسر دوراهی بربریت یا سوسالیسم قرارداده است.

طبقه کارگر ایران از بدو پیدایش تا کنون 

گذشته زمانی چراغ راه آینده است که زمان حال، ظرفیت لازم جهت  آموزش از آن را در توان داشته و بتواند از آن برای ساختن آینده‌ای بهتر با هدف رفع استثمار، غارت و تجاوز، نهایت استفاده را بکند. از این رو کندوکاو گذشته و یادگیری ازپروسه رشد و مبارزه مداوم طبقه کارگر ایران، درشرایطی که طبقه کارگر بدون وفقه تحت سرکوب پاسداران سرمایه قرار داشته و فعالین کارگری دربازداشتگاههای قرون وسطائی تحت شکنجه های روانی وجسمی قراردارند و در بی‌دادگاه‌های رژیم جهل و سرمایه به حبس‌های طولانی مدت محکوم  می شوند.جامعه ازیک سودراثر تحریمهای امپریالیستی و امكان تجاوز نظامی وازسوی دیگرتحت تاثیر رشدتضادهای طبقاتی ووجودبالقوه جنبشهای اجتماعی در آستانه تحولات سیاسی بنیادی وخطیری قرا رگرفته است ،این چنین است که رونداوضاع عمومی راهی جزءسرنگونی نظام سرمایه داری جمهوری اسلامی را دربرابرطبقه کارگرومردم زحمتکش قرارنداده است،می‌تواند  یاری‌رسان مبارزات رهروان امروزی سوسیالیسم علمی باشد.

در آغاز قرن یازدهم هجری مطابق با دهه 70 قرن دهم شمسی با انتقال صنعتگران ارمنی از آذربایجان  به  اصفهان نطفه های اولیه شکل گیری طبقه کارگر بسته شد. این صنعتگران در رشته های اسلحه سازی، ریخته گری، نجاری، مینیاتور، صنایع زینتی، نساجی، رنگرزی، قالی بافی، سفال سازی و…مشغول به کار شدند. از این رو اواخرقرن دهم شمسی با رشد صنایع، بویژه صنعت نساجی و قالی بافی همراه بود.

طی قرن یازدهم، صنعت نساجی سرآمد تمامی صنایع بود، بطوریکه کارگاههای نساجی در شهرهای اصفهان، کاشان، یزد، کرمان، شیراز، مشهد، تبریز و…دایر و پارچه های ابریشمی، زربفت و مخمل تولید و عرضه میکردند. اگرچه قرن یازده با ایجاد، رشد و شکوفایی صنایع شروع شد، اما بعلت تمایلات ارتجاعی حکام وقت مبنی بر افزایش مالیاتها و عوارض بر پیشه‌‌‌وران، صنعتگران و تجار از یکسو، و از سویی دیگر با اعمال جور و ستم بر دهقانان و غارت آنان توسط  تیولداران و کارگزاران حکومت در این برهه  از تاریخ  که مطابق با قرن  17 میلادیست با توقف رشد جوانه های جامعه در زمینه های مختلف به  پایان رسید.

ضعف حکومت درسالهای پایانی قرن 12 منجر به نفوذ دول غربی بویژه انگلیس درایران شد. از این دورۀ  تاریخی رشد جامعه و شکل گیری طبقات وارد مرحلۀ  نوینی می‌گردد.

 ایران از کشوری مستقل و در بعضی زمینه ها پیشرفته، به کشوری وابسته بدل شد. روند رشد وابستگی به غرب تاثیرمستقیم و معکوس در رشد صنایع و نیروهای اجتماعی داشت و باشکل گرفتن بورژوازی وابسته (کمپرادور) زوال نقش مترقی بورژوازی ملی در جنبشهای اجتماعی شروع شد.

بطوریکه بعد از گذشت بیش از یک قرن از ظهور صنایع و روابط  ناشی از آن، شکل بندی طبقات دردهه سوم قرن 19 (اوایل قرن 13)  یعنی  دردوران حکومت  قاجار بصورت زیر درآمد:

  1. ما لکین ( هیئت حاکمه، تیولداران و خانها)
  2. دهقانان صاحب نسق (رعیت) ، خوش نشینها
  3. پیشه وران، تجار و صنعتگران
  4. کارگران  شامل  تمام  مزد بگیران

در این زمان علیرغم وجود طبقات، بدلایل گوناگون هنوز صف بندی طبقات از نظر اجتماعی– سیاسی صورت نگرفته بود، و طبقات از نظرعینی با منافع اجتماعی– اقتصادی مشترک باهم، هم زیستی می‌کردند.

بعبارت دیگردر این مرحله شکل‌گیری  صف بندی طبقات بعلل مختلف زیرحاصل نشد.

الف – محدود بودن طبقه کارگراز لحاظ کمیت : به کارگران نساجی، چرم سازی، برخی کارخانجات دولتی، قالیبافان و  کارگران منفرد. اصولا دراین برهه از زمان تعداد کارگران در بزرگترین مجتمع صنعتی بیشتر از چند ده نفر نبود.

ب – مشکلات ارتباطی و نبود راه شوسه بین مناطق مختلف کشور

پ – ضعف رشد مبادلات کالایی بین مناطق مختلف در نتیجه عدم رشد تجارت

ت – پراکندگی روستاها و شهرها بعلل عوامل جغرافیایی  و  سیاسی

ث – خودکفایی روستاها و شهرها بخاطر حاکم بودن سیستم  ملوک الطوایفی و تیولداری

……………….

با توجه به موارد بیان شده می‌توان گفت تا وقوع انقلاب مشروطیت، طبقات درخود بودند و بیشتر درهم تنیده، تا یک طبقه برای خود. و اختلافات شدید طبقاتی هنوز اتحاد و همبستگی بین گروههای مختلف اجتماعی را بصورت طبقاتی براساس منافع اقتصادی، اجتماعی و سیاسی مشترک شکل نداده بود و تنش‌های سیاسی، طبقاتی و اجتماعی بصورت شورش در برابر حکام ستمگر و ظالم  و یا به شکل، قیام علیه ظلم و ستم اربابان انجام  میگرفت .

ظهورطبقات درصف بندیهای اجتماعی و پیدایش زمینه‌های انقلاب مشروطیت

زمینه های پیدایش انقلاب مشروطیت از زمان صدارت میرزا تقی‌خان امیرکبیر با اقدامات سازندۀ او در زمینه‌های مختلف اقتصادی، اجتماعی و سیاسی پدید آمد. از آن جمله علاوه بر ایجاد مدارس در شهرهای تبریز، ارومیه، تهران، اصفهان ، همدان و گسترش فعالیت علمی دارالفنون و اعزام فارغ‌التحصیلان آن به فرانسه، ایجاد ضراب‌خانه، ایجاد کارخانجات توپ‌ریزی و فشنگ سازی، بنای مجمع الصنایع، رشد صنعت نساجی بویژه دربافت حریر، همچنین گسترش احداث راههای شوسه در اواخر دوران  ناصرالدین شاه قاجار تحقق پیداکرد. مهاجرت هزاران نفر از مردم فقیر ایران بویژه از آذربایجان به مناطق جنوبی قفقاز، آسیای مرکزی و ترکیه عثمانی قابل ذکراست، بطوریکه تنها از تبریز درسال 1270 حدود 30 هزار نفر در جستجوی کار به مناطق ذکر شده مهاجرت کرده بودند. این مهاجران برای بدست آوردن کار آماده پذیرش هر شرطی که از طرف کارفرما به آنان دیکته می‌شد، بودند. سرمایه‌داران روسی از کارگران مهاجر در موقع لزوم بمثابه اعتصاب شکن استفاده می‌نمودند. رهبران جنبش کارگری روسیه با بهره‌گیری از بینش موفق و اصولی مبتنی بر عملکرد جنبش کمونیستی روسیه از مسایل کارگری، برای مقابله با این شگرد سرمایه داران روسی، بجای دشمنی با کارگران مهاجر به کمک روشنفکران ایرانی، که دارای افکار سوسیالیستی بودند، به کار توضیحی و تبلیغی درمیان کارگران ایرانی پرداختند.

 کار پر حوصله و مداوم فعالین جنبش کمونیستی در بین کارگران به بار نشست. در ابتدای امر، تشکلهای صنفی به شکل اتحادیه های کارگری و در تداوم این فعالیتها، تشکل سیاسی کارگران در قالب فرقه یا حزب اجتماعی- عامیون ایران بود که  در اواخر سال 1283 در خارج از ایران  شکل  گرفت .

مرکزغیبی تبریز با حزب اجتماعی – عامیون رابطه نزدیکی بر قرار کرد و پیشبرد برنامۀ حزب را در داخل کشور به عهده گرفت. در این سال علاوه بر حزب اجتماعی – عامیون و مرکزغیبی آذربایجان در تبریز، کمیته انقلابی جامعۀ آدمیت از عناصر رادیکال و متمایل به تئوری علمی سوسیالیستی بوجود آمد.

“مرکزغیبی تبریز”سازمان مخفی ودرون کشوری سوسیال دمکرات های ایران ودرارتباط با تشکل”همت “توسط علی مسیو ایجاد شد. علی مسیو با همکاری رسول صدقیانی، حاجی علی دوا فروش و چندتن دیگر توانست حوزه‌های تشکیلاتی را سازماندهی کند و به نوشتۀ احمد کسروی در تاریخ مشروطه (صفحات 166 و167 )”حاجی رسول، جعفرآقا،، میرزاعلی اصغرخویی، آقا محمد سلماسی و علی مسیو نشستی می‌داشتند که شبنامه‌ها نوشته و با ژلاتین به چاپ رسانیده و میان مردم پراکنده می‌گردانیدند.”

اصول تشکیلاتی و نرمهای عضوگیری مرکز غیبی که توسط علی مسیو تدوین شده بود، او را در ردیف یکی از بزرگان جنبش کمونیستی در امرسازماندهی قرار داده.  کریم طاهرزاده عضو حزب اجتماعیون – عامیون و یکی از فداییان تبریزکه مسئول سنگر محله چرنداب تبریز بود،دربارۀ یکی از سخنرانی‌های علی مسیو برای اعضای اجتماعیون _ عامیون می نویسد: “ به ما خبر دادند که، در محله “والمان”  (محله ارمنی نشین درتبریز)، با رمز مخصوصی ( پارول حزبی ) همدیگر را ببینیم، مطابق دستور می‌بایستی از هر گروه فقط دو نفر انتخاب و حاضر بشوند، ساعت مقرر در محله ارمنی نشین در یک سالن بزرگی، حاضر شده مطابق معمول، در تاریکی مطلق، شخص ناشناسی برای حضار صحبت کرد و بااین بیت آغاز سخن نمود:

ندیدی که چون گربه عاجز شود

برآرد به چنگال چشم پلنگ

وگفت ما از خطر نمی‌ترسیم، چون مستغرق در خطریم ما که اسلحه برداشته‌ایم، مثل مستبدین میل نداریم کسی را بدون تقصیر بکشیم، ما وظیفه سنگینی به عهده گرفته‌ایم… این وظیفه را انجام خواهیم داد. دشمنان ما خیلی قوی هستند ولی ایمان به کارهای خودشان ندارند و بر عکس ما ظاهرا” خیلی ضعیف بوده ولی از روی ایمان اقدام می‌کنیم. ای هم‌مسلکان عزیز، باید بدانید در چه راه پر خطری قدم گذاشته‌اید. برای هموار‌کردن شاهراه آزادی باید جان نثار کرد… اگر کسانی در میان شما هستند که از جان یا ثروت خود می‌ترسند، فورا” باید استعفا بدهند، زیرا کار، کار پرخطری است. ممکن است به شما ماموریت‌های پرخطری داده شود. انجام این ماموریتها اجباری است. در صورت مسامحه یا ارفاق (نرمی کردن) یا هر فکری که منتهی به عدم انجام وظیفه باشد، مسامحه کار محسوب و سخت مجازات خواهید شد… شماها برای خوردن و آشامیدن و عیش و نوش دعوت نشده‌اید، بلکه برای گرفتن حق حیات و آزادی خودتان در میدان جانبازی قدم گذاشته‌اید . ملت ایران چندین صد سال است که اسیر است، شماها دور هم جمع شده‌اید که زنجیر اسارت را پاره کنید… ناطق سپس از جریان انقلاب کبیر فرانسه شرحی داده و به سخنان خود خاتمه داد و حضار متفرق شدند. بعدها فهمیدم سخنران مرحوم علی مسیو بوده‌است.” پروسه عضوگیری مرکز غیبی بدین ترتیب بود که ابتدا با تمرکز روی جذب زحمتکشان و روشنفکران آزاد اندیش را به خود جلب می‌کرد و با آن‌ها تماس انفرادی بر قرار می‌ساخت و پس ازبرگزاری جلسات و برنامه‌های آموزشی ،ضمن ارزیابی مثبت از پیشبرد کارهای محوله در عمل انقلابی فرد مورد نظر در حوزه‌های حزبی متشکل می‌شد. یکی دیگر از اقدامات اساسی مرکز غیبی به رهبری علی مسیو ایجاد نیروی مسلح و آموزش نظامی در محلات تبریز بود. در سایۀ کار منظم تشکیلاتی نفوذ اجتماعی، سیاسی و توده‌ای مرکز غیبی بقدری بود که احمد کسروی می نویسد: “در بیرون (یعنی ظاهراً”) حاج میرزا حسن مجتهد و دیگر ملایان و برخی بازرگانان در انجمن (تبریز) نشسته و سررشته دار شمرده می‌شدند، ولی آنان را آن شایستگی نمی‌بود و در نهان رشته جنبش را آن انجمن نهانی (مرکز غیبی) می‌داشت.”

 به موازات رشد حرکتهای کارگری، طبقه متوسط (بورژوازی متوسط یا ملّی) متشکل از- پیشه‌وران، صاحبان صنایع، تجار بازار و برخی از علما – به صورت یک نیروی اجتماعی فعال و دارای هویت سیاسی و اقتصادی منحصر به خود پا به عرصۀ مبارزاتی گذاشتند. “انجمن مخفی” به رهبری ناظم الاسلام کرمانی بمثابه تشکل سیاسی این طبقه، اعضای خود را عمدتاً از این طیف اجتماعی انتخاب می‌کرد. باید گفت در این برهه از زمان انتشار روزنامه ها و نشریاتی همچون “وقایع اتفاقیه”، “ملتی”،  “آذربایجان”، “تبریز” و روزنامۀ  قانون به مدیریت میرزا ملکم خان با همکاری میرزا آقاخان کرمانی  در رشد آگاهی مردم نقش بسزایی داشتند.

تشدید بحرانهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی سالهای 1280 الی 1283(1901-1904) و تاثیرات جنگ روس وژاپن ، شکست روس در این جنگ و د رپی آن وقوع  انقلاب 1905 روسیه، ایران را به سرعت  بسوی بیداری و انقلاب مشروطیت سوق داد.

 در اواخر سال 1283 بعلت بحران شدید اقتصادی و افزایش 90 درصدی قیمت گندم درشهرهای تهران، تبریز، رشت و مشهد توده‌های ستمدیده مردم فریاد عصیان سر دادند و این فریادها عمدتا در اثر هدایت حزب اجتماعیون– عامیون و مرکز غیبی تحت رهبری علی مسیو بود که تبدیل به سیل بنیان‌کنی شد و پایه‌های حکومت اسبتدادی قاجار را به لرزه درآورد و آن را فروریخت. فرمان مشروطیت صادر شد. مجلس شورای ملی تاسیس شد و شروع بکار کرد. انتخابات و گشایش مجلس زمینه ساز پیدایش و فعال شدن جریانات رادیکال و انقلابی گردید. بنیاد اولیه حزب سوسیال دمکرات ایران (حزب اجتماعی – عامیون) در داخل کشور توسط حیدرعمواوغلی که قبلا انجمن آذربایجانیهای مقیم تهران را با سه‌هزار نفر عضو تشکیل داده بود ریخته شد. این حزب در مرامنامه خود قید می‌کند: “…چیزیکه امروز برای ما لازم است و باید در تدارک آن باشیم از این قرار است:

  1. جمع ملک و زمین باید درتحت اختیار آن کس باشد که با رنج دست خود میکارد نه با استعانت عمله و فعله.
  2. اربابان صنایع چه شاگرد و چه مزدور یا اشخاص فعله و عمله…و غیره که از کسب یومیه نان خود را تحصیل میکنند باید در شب و روز بیشتر از هشت ساعت کارنکنند یعنی مجبور نباشند بیشتر کار کنند مگر بمیل خودشان …
  3. باید زنهای بیوه و اطفال بی‌پرستار یا پیرمردان که بواسطه سالخوردگی قادر بر کارکردن نیستند از طرف دولت  پرستاری و مراعات شود یعنی در حق ایشان اعانه برقرار شود.
  4. اشخاصی که از شدت فقر در خرابه ها و در زیرزمین‌ها…مسکن نموده …از طرف  دولت منزلهای ارزان با مخارج دولت ساخته شود…بعد به قیمت ارزان کرایه بدهند.
  5. از جهت اطفال یتیم و فقیر درهر شهر و قریه مکاتب و مدارس تاسیس شود.

…..

حزب برای آزادی ملت از دست ستمکاران اعلان میدارد باید:

الف – باید ازحکومت در خواست کرد آزادی مشورت را. یعنی جماعت در کمال آزادی دریک جا جمع شده در کارهای خود مصلحت  نمایند.

ب – آزادی لسان یعنی جماعت با حکومت و دولت بتوانند گفتگو نمایند و هرچیزی را که مضر بحال ملت است رفع  نمایند.

پ – آزادی مطبوعات یعنی کتابها و روزنامه‌ها که جماعت بتوانند به ذریعه روزنامه‌جات احتیاجات خودشان را نوشته منتشر نمایند از طرف دولت ممنوع  نباشند.

ت – آزادی اتفاق. اربابان صنایع و حرفت در خصوص احتیاجات نسبت به صنعت خودشان اتفاق نموده هر چه لازم  باشد از دولت طلب نمایند چونکه در هر کاری جمعیت اتفاق شد میتواند کاری را از پیش ببرند نه یک نفر یا دو نفر.

ث – آزادی مذهب…هرکس بهر دین و بهر مذهب که هست نباید او را مجبورکرد که ترک مذهب خودش را بگوید …  تا اینکه تمام ملل با یکدیگر برادروار رفتار نمایند.

ج – آزادی تعطیل یعنی عمله و مزدور هرگاه خواسته باشند متفقأ جمع شده محض پیشرفت مطالب خود در خصوص خواسته های…”

چند اصل مهم  تشکیلاتی حزب اجتماعی عامیون :

– هرکس بلیط حزب و یاغیره صادره ازطرف کمیتۀ مرکزی را در دست دارد بایستی صاحب پیشه و یاعوایدی برای زندگی خود باشد. این عواید باید از راه مجاز بدست آمده باشد.

– عضو حزب نباید به کسی توهین روا دارد…

– اعضاء حزب باید اقدامات خود را با رعایت سکوت (منظورمخفی کاری است) برگزار کنند و تنها در موارد خطر خود را آشکار سازند…

– اعضاء حزب موظفند تا آنجاکه ممکن است از حقوق خارجیان دفاع کنند…

– از آنجا که هرعضو حزب اطفال رفقای خود را بمنزلۀ اطفال خود میداند لذا باید در راه تاسیس مدارس برای تربیت اطفال کوشش مبذول دارد. خانواده هرکس که درمبارزه در راه آزادی شهید گردد از طرف کمیته سرپرستی خواهد شد.

– مجموع  کار و رفتار اعضاء حزب باید متوجه یک نکته باشد-  نیک  روزی  و ترقی،…

– عضو حزب وقتی وطن خود را گرفتار رنج و درد می‌بیند نباید از هیچ وسیله‌ای  برای فرونشاندن این درد مضایقه  کند.

– هریک از اسناد مهم کمیته مرکزی دوازده مهر خواهد داشت .بدین ترتیب: صدر، معاون، منشی، ثبّات (ثبت کننده، مامور حفاظت از اسناد)، صندوقدار (مسئول مالی)، نفراول، نفردوم، نفرسوم، نفرچهارم، نفرپنجم، نفرششم و در وسط  آنها مهر کمیتۀ مرکزی. در هر حال  تعداد مهرها از هفت مهر نباید کمتر باشد. برای اسناد غیرمهم – از قبیل قبوض، کارت عضویت – فقط مهر حزب سوسیال دموکرات کافی است. “…

در این دوران تشکلهای کارگری به کمک حزب سوسیال دمکرات ایران شکل گرفته و در صحنۀ سیاسی – اجتماعی و اقتصادی کشور فعال شدند. بطوری که درتابستان 1285 کارگران شیلات بحرخزر (دریای مازندران) در حمایت از انقلاب مشروطیت دست به اعتصاب زدند. کارگران نانوایی های رشت در همین سال جهت کسب اضافه دستمزد و سایر امکانات رفاهی اعتصاب کردند و به خواستهای خود رسیدند. در دی ماه 1285 کارگران و کارمندان راه آهن تهران نیز به خاطر مسایل رفاهی دست به اعتصاب زدند. در بهمن ماه همین سال کارگران چرم سازی تهران اعتصاب نمودند و اعلام کردند تا رسیدن به خواستهای به حق خود به اعتصاب ادامه خواهند داد. در اسفندماه کارگران تلگراف خانه تهران اعتصاب کردند. در تیرماه 1286 اتحادیه کارگران چاپخانه ها بمثابه اولین تشکل کارگری درایران با خواست کاملأ سیاسی ضمن اعتراض به عملکرد حاکمان وقت، خواهان رفع توقیف روزنامه های “حبل المتین” و “صوراسرافیل” شدند و اعلام نمودند تا رفع توقیف از این روزنامه‌ها به اعتصاب ادامه خواهند داد. احمد لامع از کارگران چاپخانه های تهران درباره اتحادیه‌شان می گوید: ” ما اتحادیه داریم- روزنامه حقیقت ارگان ماست مدیر روزنامه  حقیقت هم مدیر اتحادیه ما می‌باشد، ازحقوق کارگران دفاع میکند مقاصد و حوایج ما را مجانأ در روزنامه مینویسد هر یک از صاحبان مطابع در حق کارگران تعدی یا اجحاف کند بدستور اتحادیه کارش را تعطیل میکنیم گارسه ها را میریزیم، درمطبعه را می بندیم- بر اثر اتحاد هیچیک از کارگران بیکار هم بجای کارگرانیکه اعتصاب کرده‌اند مشغول کار نمیشوند بالاخره صاحب کار اجبارأ باتحادیه حاضر میشود پیشنهادات کارگران را قبول و تعهد مینماید، مزد روزهای اعتصاب را میدهد آنوقت فاتحانه مشغول کار میشویم.” این حرکت در تاریخ مبارزاتی کارگران ایران، اولین اعتصابی بود که به حمایت از آزادی مطبوعات و دردفاع از دستاوردهای  انقلاب مشروطیت توسط  یک تشکل کارگری برگزارمی شد.

در اثر رشد فعالیتهای نیروهای انقلابی و بوجود آمدن تشکلهای کارگری دامنه نفوذ و تاثیرگذاری نیروهای مردمی در جامعه هر چه بیشتر گسترش می یافت، این امرمنجر به محدودیت دامنه امکانات و عملکرد ضد انقلاب بویژه دربار استبدادی خاندان قاجارگردید. در این برهه تاریخی برای اولین بار بطور جدی موجودیت دربار، اشراف و بخشی ازعلما به خطر افتاده بود. در آذربایجان توسط سوسیال دمکراتها حوزه های کارگری بوجود آمده بود. به جرات می توان گفت کنترل کامل این منطقه در دست انقلابیون و تحت رهبری مرکز غیبی قرار داشت . در این شرایط، ضدانقلاب داخلی و خارجی به تکاپو افتاده و جهت مقابله  با امواج انقلاب، به تحریک دربار برخی ازعلمای مذهبی، مشروطه خواهان را کافر و ملحد خواندند. سپس دستجات لومپن به طرفداری از فتوای علمای درباری بجان مردم آزادیخواه افتادند. روزنامه‌های “حبل المتین” و”صوراسرافیل” توقیف شد، مشروطه خواهان دستگیر شکنجه، زندانی و بدار آویخته شدند. روسیه و انگلیس با تحمیل معاهده سال 1286 و تقسیم ایران بین خود جهت حفظ منافع استعماریشان به تقویت جبهه ارتجاعیون پرداختند. محمدعلیشاه با حمایت روسیه تزاری از فرصت بدست آمده استفاده کرد. روحانیون درحمایت از او مردم عامی راعلیه مشروطه تحریک کردند.  سید محمد یزدی در بالای منبر فتوا میداد : ” زنابکن، دزدی بکن، آدم بکش، اما نزدیک این مجلس مرو، ان الله یغفرالذنوب جمیعأ” (تاریخ مشروطه ایران ص548) و اوباشان پیاپی شعار م‌ دادند: ” مشروطه نمی‌‌‌خواهیم، ما دین نبی خواهیم”. هم زمان جوان مشروطه خواهی که به اراجیف سید محمدیزدی گوش می داد با کشیدن ششلول تلاش می کند واعظ را بکشد. اوباشان این جوان مبارز را ” با قداره پاره پاره کردند و جسد اورا به درخت میدان مشق آویزان کردند.”(تاریخ مشروطه ص550)

با پیوستن شیخ فضل الله نوری، میرزا ابوطالب زنجانی، سیدعلی یزدی، ملامحمدآملی و دیگرملایان و با آمدن شیخ محمود ورامینی با عده‌ای ازاوباشان ورامینی که به نوشته صوراسرافیل ” برای ایشان چادرهای جداگانه افراشته دستگاه باده خواری جداگانه درچیدند. یکی از سردستگان ایشان فریاد زده می گفت: “مجلس راخراب میکنیم وقالیهای آنجا را می‌دهیم پالان الاغهای ورامین کنند.” بدین ترتیب درخردادماه 1287 قزاق ها به فرماندهی لیاخوف سرهنگ روسی مجلس را به توپ بستند. با شکست انقلابیون و بسته شدن مجلس، کودتای دربارعلیه مشروطیت  به ثمر رسید. شکار انقلابیون رو به افزونی نهاد و 39 نفرازرهبران و طرفداران مشروطیت دستگیر و برخی از آنان از جمله ملک المتکلمین و جهانگیرخان نویسنده صوراسرافیل به دارآویخته شدند. قاضی قزوینی (قاضی دیوان عالی) و سلطان العلما مسموم شدند. سید ابراهیم آقا ترورشد. یحیی میرزا اسکندری زیرشکنجه جان سپرد و بقیه زندانی شدند. خبر کودتا و تصرف تهران توسط قزاقها و بسته شدن مجلس و استقرار دوباره حکومت استبدادی واکنش سریع انقلابیون و سوسیال دمکرات‌ها را در سراسر ایران در پی‌ داشت. در تبریز انجمن ایالتی درغیاب مجلس شورای ملی خود را جانشین مجلس ملی خواند. مرکز غیبی با همکاری و جذب روشنفکران ارمنی ” سازمان پرولتاریا ” را تشکیل داد. این سازمان در بسیج و متشکل کردن زحمتکشان ارمنی و آذری نقشی ارزنده ایفا نمود. مردم “امیرخیز” و “مارالان ” به سرکردگی ستارخان مسلح شدند. خیزش قهرمانه‌‌ی مردم تبریزو مقاومت 11 ماهه آنان در مقابل ارتجاع محلی و قوای دولت مرکزی باعث شد،  کارگران شیلات دریای مازندران در دفاع از انقلاب دست به اعتصاب و شورش بزنند. مردم در شهرهای اصفهان، تهران و رشت به دفاع از انقلاب برخاستند. در رشت یپرم خان کمیته مخفی ” ستاره ” را تشکیل داد و پس از تصرف رشت، پرچم سرخ را برفراز شهرداری انزلی برافراشت و به طرف تهران حرکت کرد. باتصرف تهران و فرارمحمدعلیشاه به سفارت روسیه تزاری، مجلس شورای ملی متشکل از نمایندگان مجلس اول و جمعی از آزادیخواهان و انقلابیون  تشکیل شد. مجلس با خلع محمدعلیشاه به جرم خیانت به مردم و انقلاب مشروطیت، احمد شاه را جانشین او کرد و در14 مردادماه 1288 قانون اساسی مشروطیت را با تغییرات اصلاحی درمورد انتخابات به تصویب رساند. مجلس دوم در آبان 1288 با امیدهای فراوان کار خود را آغازکرد. ولی درعمل به واسطه ترکیب طبقاتی نمایندگان و در اثرفشار نیروهای خارجی  و اختلافات داخلی، ادامه کار مجلس مختل و امیدها تبدیل به یاس شده ونهایتأ مجلس منحل شد.

نمایندگان مجلس ملی از دو گروه عمده اجتماعی (دموکرات عامیون و اجتماعیون اعتدالیون) و چند گروه کوچک دیگر متشکل بودند:

گروه اول به رهبری دموکراتها  شامل 27 نماینده که ترکیب نمایندگان عبارت بود از:

–  2 نفراز گنجینه فنون،

–  دو نفر از  کمیتۀ انقلابی،

–  یک نفرازجامعۀ آدمیت

–  13 نفرازآذربایجان،

–  دو نفر از خراسان ،

–  هفت نفراز تهران

دمکراتها درمجلس و درمیان اقشار و طبقات اجتماعی  به شدت کار تبلیغی و تهییجی کرده و جهت حفظ دستآوردها و مقابله با مرتجعین تحت رهبری حیدرعمواوغلی و محمدامین رسول زاده (رسول زاده بعد ازمدتی تغییر ماهیت داد و به صفوف مساوات چی ها پیوست) نیروی مسلح تشکیل دادند. با انتشار روزنامه ی ” ایران نو” به نشر و تبلیغ افکار سوسیالیستی پرداختند و باکار پر حوصله و مداوم میان کارگران به سازماندهی و تشکل آنان و ایجاد اتحادیه های کارگری کمک می کردند. با رشد جنبش کارگری و سوسیالیستی، حزب سوسیال دمکرات برای پیشرفت ایران ریوس برنامه ی خود را منتشر کرد:

  • انتخابات آزاد با رای مستقیم  و مخفی
  • برابری همه افراد جامعه از هر دین وطبقه
  • جدایی دین از سیاست
  • آموزش رایگان برای عموم  با تأکید بر آموزش زنان
  • لغو کاپیتولاسیون
  • صنعتی کردن کشور
  • ایجاد نظام مالیاتی مستقیم ومترقی
  • محدود کردن کار به کمتر از ده ساعت در روز
  • ممنوعیت کارکودکان
  • تقسیم ارضی بین کشاورزان و لغو نظام ارباب – رعیتی
  • مخالفت با مجلس اعیان ،

اعضاء و فعالان حزبی و هییت تحریریه ” ایران نو” به تبلیغ و ترویج ریوس برنامه حزب در میان مردم بویژه در بین طبقۀ کارگر و سایر زحمتکشان می‌پرداختند. آنان از یکسو بر اهمیت مبارزه با خودکامگی، اشرافیت و تامین رفاه عمومی مردم تأکید می‌کردند و از سوی دیگر مبارزه با فیودالیسم و سلطه امپریالیسم را شرط پیشرفت جامعه و تامین استقلال و آزادی می‌دانستند. این برنامه دراثر فعالیت شبانه روزی اعضاء در سراسر کشور اشاعه یافت و افراد و جریانات رادیکال را به درون حزب جذب کرد.

گروه دوم حزب اعتدالیون با 53 نماینده که ترکیب نماینده گان آن عبارت بودند از:

13 نفر روحانی ، 10 نفر مالک 9 نفر تاجر، سه نفر خان، 10 نفرکارمند و 8 نفراز اقشار دیگر

این گروه درمجلس ازطبقۀ متوسط ومالکین طرفداری می کرد. برنامۀ حزب اعتدالیون عبارت بود از:

  • تقویت سلطنت
  • تشکیل مجلس اعلاء
  • حفاظت از مذهب
  • حفظ مالکیت خصوصی
  • آموزش مذهبی درمدارس و پیشبرد شریعت اسلامی
  • دفاع ازجامعه در برابر تروریستها، آنارشیستها، لامذهبی ها دموکراتها و مارکسیستها

حزب اعتدالیون ترور بهبانی را بهانه قرار دادند و اقدامات ضدانقلابی خود راعلیه دمکراتها و مردم زحمتکش سازمان دادند. آنها در تبریز حمیدخان تربیت را ترور کردند و درصدد بر آمدند تا حیدرعمواوغلی را دستگیر و اعدام کنند. درچنین شرایطی علاوه بر مسایل خارجی، بحران داخلی به شدت اوج گرفته بود. اعتدالیون با فاصله گرفتن هر چه بیشتر از اهداف انقلاب مشروطیت، جبهه ضد انقلاب را تقویت و بار دگر برای  به  زانو در آوردن انقلاب در برابر مردم آزادیخواه و انقلاب صف آرایی کردند. دراین میان دشمنان خارجی ( روس وانگلیس) از آشفته بازار داخلی حد اکثر سوء استفاده را بردند.

آنان از یکسو توسط عوامل خود به بحران داخلی دامن زده و از طرف دیگر انگلیسی ها  در مهرماه 1290 در بوشهر نیرو پیاده کرده و به سرعت جنوب ایران را اشغال نمودند. روسیه تزاری بدنبال این واقعه  در آبان ماه همین سال پس از اشغال نظامی قسمت وسیعی از شمال ایران به دولت وقت اولتیماتومی مبنی بر اینکه دولت ایران بعد از این حق ندارد بدون مشورت و صلاح دید روس و انگلیس مستشار خارجی به خدمت بگیرد، تهدید کرد که اگر دولت اولتیماتوم را نپذیرد تهران را اشغال خواهد کرد. در پی اشغال کشور و بی‌عملی دولت در واکنش نشان دادن به تجاوز نیروهای امپریالیستی، مردم درسراسر کشور دست به شورش زدند. زنان مبارز با تپانچه‌هایشان که در زیر چادر مخفی کرده بودند به مجلس ریختند و تهدید کردند هرنماینده ایی که اولتیماتوم روسها را قبول کند خواهند کشت. مردم آذربایجان همراه با نیروی مسلح حزب سوسیال دمکرات تحت رهبری مرکز غیبی به نیروهای اشغالگر روس حمله کردند. مردم شیراز و بوشهرعلیه تجاوز کاران انگلیسی قیام نمودند. در تهران مردم مقابل مجلس به تظاهرات وسیعی دست زدند و با دادن شعار ” یامرگ یا استقلال” نمایندگان مجلس را به رد اولتیماتوم  روس تشویق میکردند. تحت فشار افکارعمومی نمایندگان مجلس شورای ملی با اکثریت آراء به رد اولتیماتوم رای داند. اماعلیرغم فداکاری مردم درمصاف با نیروهای خارجی، دولت و نایب السلطنه تحت فشار روسیه و انگلیس زیر لوای جلوگیری ازاشغال تهران توسط روسها اولتیماتوم را پذیرفتند و مجلس را منحل کردند. توطیه مشترک مرتجعین  داخلی و نیروهای اشغالگر خارجی به انحلال مجلس دوم منجر شده و در پی آن سرکوب حرکتهای اجتماعی و اعدام مشروطه خواهان ، متلاشی شدن نیروهای انقلابی و تشکلهای کارگری شدت گرفت. ایران بار دیگر توسط نیروهای انگلیسی و روسی با همدستی مرتجعین داخلی بسوی آینده ای نامعلوم وتاریک رانده شد. در این شرایط حزب اجتماعیون عامیون در اواخر امرداد ماه 1290 (اوت 1911) طی بیانیه ای تحت تیتر “استمداد از کارگران (بین المللی) ” می‌نویسد: ” ایران جوان ایام صعب و روزگار سختی را می گذراند. آزادی و حریتی که در سایه…نثارشدن خونهای شهیدان ملت و ازجان گذشتگی صدها هزاران قربانیان بدست آمده …درخطراست! … ما هواخواهان استقلال و تمامیت ملکیه ملت ایران، ما دشمنان پر جوش و خروش دزدان غارتگر منظم بین المللی را واجب است که برای پیروزی یافتن دراین کشمکش ومبارزه حیاتی سعی و کوشش اندکی را درنظر نگیریم ! عجبا، اگر در این روزگاران غم  آور و ایام محن زا برای کامیاب شدن بمقصود از کارگران اجتماعیون بین المللی استمداد نجوییم ازچه عناصری باید استعانت کنیم؟!

فقط صنف کارگران دوستدارصادق و صمیمی تمام ملل مقهوره و حریت هایی که آماج سهام  خطرات و مهالک میشوند، طرفدار اخوت بین الملل و دشمن پر خطر یغماگری اصول سرمایه داری دراینجا طرف خطاب است! رفقا… ما انتظار داریم که صداهای اعتراض و نفرت و پروتست ها بنام آزادی و استقلال مملکت ما برعلیه زمره راهزنان که برای به شیشه ریختن خون ما باهم متحد شده‌اند و حکوماتی که مروج اصول سرمایه‌داری هستند بلند شود و جهانی را فرا گیرد. سلامهای برادرانه ما را از میدان مبارزه بپذیرید!” حزب سوسیال دموکرات کارگری روسیه در کنفرانس ششم خود درپراک قطعنامه پیشنهادی لنین در پشتیبانی از انقلابیون ایران را پذیرفت و اعلام کرد:” …کنفرانس تایید میکند که ایتلاف دولت روسیه با دولت انگلستان که به انحاء مختلف از جانب لیبرالهای روس تعریف و تمجید و پشتیبانی میشود بیش از هر چیزعلیه جنبش انقلابی دموکراسی آسیا متوجه است و این ایتلاف دولت لیبرال انگلستان  را شریک  وحشیگریهای خونین تزاریسم میکند.

کنفرانس همدردی کامل خود رانسبت بمبارزه خلق و بویژه مبارزه حزب سوسیال دموکرات ایران که در مبارزه با زورگویان تزاری اینقدرقربانی داده است اعلان میدارد.”

علیرغم جانفشانی های بی دریغ نیروهای کمونیست و مردم زحمتکش، انقلاب مشروطه سر انجام در نتیجه توطیه ها و مداخلات مسلحانه دول امپریالیستی روسیه و انگلیس از مسیر اصلی  خود منحرف، سرکوب و در نطفه خفه شد.

لنین درسال 1913(1292) با جمعبندی از انقلابات کشورهای آسیایی ضمن افشای ماهییت سازش و خیانت کاری بورژوازی اهمیت استقلال عمل نیروهای دموکراتیک و تضاد آشتی ناپذیری طبقه کارگر را از تمام جناحهای بورژوازی درعمل نشان داد و نوشت: “هرکس پس ازتجربه اروپا و آسیا باز هم از سیاست غیرطبقاتی و از سوسیالیسم غیر طبقاتی سخن گوید او را باید با بوزینه استرالیایی در یک قفس بمعرض نمایش گذاشت.”

بر این بستر بود که سرانجام عده ایی از اعضاء انقلابی حزب اجتماعیون – عامیون توانستند با جمعبندی از شکست و عملکرد خود ضمن غلبه بر مشکلات درسال 1295 کمیته عدالت را بوجود آورند. رهبران کمیته عدالت همگی از مبارزین پای درعمل بودند. برای نمونه دبیراول آن اسدالله خان غفارزاده بود که درسازماندهی انتقال روزنامه ” ایسکرا” از اروپا به ایران و قفقاز نقش اساسی داشت. میر جعفرجوادزاده ( پیشه وری) سردبیر روزنامۀ دوزبانه آذری– فارسی و احمد سلطان زاده ( اوتیس میکاییلیان) تیوریسین عدالت که ازچهره‌های سرشناس بین الملل سوم بودند. کمیته عدالت با انتشار روزنامۀ  “ایران نو” به تبلیغ و اشاعه افکار سوسیالیستی در جامعه  بویژه دربین کارگران و زحمتکشان پرداخت و با اعزام هیاتی به ششمین گنگره حزب بلشویک که درپتروگراد بر گزار میشد، همبستگی خود رابا انقلابیون روسیه و حزب بلشویک اعلام کرد. این تشکل بعد ازحدود دوسال فعالیت مخفی و بوجود آوردن حوزه‌های حزبی در شهرهای تهران، تبریز، رشت، مشهد، انزلی، آستارا، گرگان، اردبیل و زنجان خود را حزب عدالت نامید.

دربهار1297 حزب هیاتی را به رهبری غفارزاده جهت ملاقات و مذاکره با میرزا کوچک خان به گیلان فرستاد. غفارزاده  در آستارا مورد سوء قصد عناصر ارتجاعی قرار گرفت و جانباخت .

 حزب طی فعالیت خود بین سالهای 1297 تا 1299 توانست صفوف خود را گسترش دهد و دو کنفرانس موفق جهت تدوین برنامه حزبی بر گزار نماید. با فراهم کردن شرایط لازم و کافی در تیرماه 1299 (1920) اولین کنگره حزب کمونیست ایران (عدالت) با شرکت 48 نماینده از طرف 3000 عضو در بندر انزلی  برگزار گردید. ترکیب نمایندگاندراین کنگره عبارت بودنداز:

60 درصد کارگر و زحمتکش،20 در صد کارمند، 17 درصد  پیشه ور و صنعتگر، 3 در صد روشنفکر و سرباز

ابتدا به پیشنهاد رفیق آقازاده شرکت کنندگان به احترام خاطرۀ جانباختگان کمونیست و گرامی داشت یاد رفیق غفارزاده بنیان گذار حزب عدالت به پاخاستند. سپس نمایندگان گزارشاتی از محل فعالیت خود به اطلاع گنگره رساندند. در این میان به چند گزارش که  می تواند در شرایط  فعلی برای کمونیستها و مبارزین راه آزادی مفید باشد اشاره میکنم.

  • رفیق سیدقلی حدادزاده در گزارش خود از فعالیتهای حزب در زنجان می گوید: “درزنجان تمام قدرت دردست دمکراتهاست که کمونیستها را تحت پیگرد قرارمیدهند. همچنین حزب عدالت مخفیانه کار می کند و تا سر حد امکان میکوشد رابطه خود را با روستا حفظ  کند.”
  • رفیق نعمان حسین از فعالیت حزب در اردبیل می گوید: ” …فعالیت بدلیل اینکه قدرت در دست دموکراتها است بسیار دشوار است.
  • رفیق آخوندزاده از آستار گزارش میدهد: ” در آغاز این فعالیت مخفیانه انجام می شد، لکن ازهنگام ورود ارتش سرخ فعالیت حزب  قانونأ ]علنی[ انجام میگیرد.

رفیق سلطانزاده طی گزارشی از وضعیت عمومی کشور می‌گوید: ” …کل درآمد حکومتی که از دهقانان فقیر بدست میاید چگونه بدست شاه بهدر داده میشود. از سوی دیگر،  ] ثروتهای[  ایران توسط سرمایه داران خارجی که  بسود خویش هرگونه ابتکار را درکشور خفه میسازند، بغارت میرود؛ یک چنین وضعی در میان اهالی روحیه انقلابی ایجاد می کند و وظیفه رهبران را تعیین میسازد.” او چنین ادامه میدهد:” اگراهالی ایران 15 میلیون تخمین زده شود، یک میلیون آنرا سیدها و روحانیون تشکیل میدهند؛ تقریبأ سه میلیون را ایلات؛ 3 میلیون را تجار و کسبه، که در امر تولید نیز سهمی ندارند؛ و 8 میلیون مانده را دهقانان و صنعتگران که عملأ خوراک کل اهالی ایران را تهیه میکنند.

جمعیت فعال کشور درتولید8 میلیون نفر است که از کا رآنان ارزش اضافی استخراج میشود و ما باید خود را برآنان متکی سازیم.” و نتیجه می گیرد که ” در حال حاضر، در ایران و ضعیت انقلابی وجود ندارد، زیرا توده ها بطور کلی در جنبش انقلابی شرکت نمی جویند. شعارهاییکه اکنون باید بسود انقلاب عنوان ساخت عبارتند از:

1 –  مبارزه علیه انگلستان؛

2 –  مبارزه علیه دولت شاه؛

3 –  مبارزه علیه خانها و زمین داران بزرگ؛ حتی اگر یکی از این شعارها کنار گذاشته شود، انقلاب در ایران به پیروزی نخواهد رسید.”

کنگره بحث و تصمیم گیری درمورد دو تز ارایه  شده  را در دستور کار خود قرارداد:

  • تزاول ازطرف سلطان زاده ارایه شده بود این تز بر مبنای شرایط مساعد جهانی و اوج مبارزات ضد استعماری و ضد امپریالیستی مردم ایران بر این نظر بود که شرایط را برای انجام یک انقلاب کارگری – دهقانی آماده می باشد. براین مبنا خواهان بوجود آوردن اتحادیه های کارگری و ارتش سرخ کارگران و دهقانان جهت برچیدن بساط سلطنت و سرکوب مسلحانه بورژوازی، مالکان ارضی و روحانیون طرفدار سلطنت و مالکین بود.
  • تز دوم که از طرف حیدرعمواوغلی ارایه شده بود سیستم حاکم بر ایران را ماقبل سرمایه داری و کارگران را از لحاظ  کمی و کیفی نا چیز و دهقانان را اسیر در چنگال فیودالیسم و مذهب می دید و نتیجه می گرفت که وظیفه فوری حزب رهبری تمام طبقات ناراضی  بویژه کارگران، دهقانان و خرده بورژوازی علیه امپریالیسم و دست نشانده گان داخلی ان است.

 شرکت کنندگان درکنگره پس از شنیدن استدلالهای طرفین با بحث کافی با درنظر گرفتن شرایط ذهنی داخلی و شرایط جهانی تز سلطان زاده را پذیرفتند  و تاکید را برعضوگیری از میان کارگران، دهقانان، صنعتگران ، آموزگاران و کارمندان گذاشتند. کنگره در خاتمه با انتخاب 11 نفر به عضویت کمیته مرکزی به رهبری سلطان زاده و دبیری کامران آقایف و میرجعفرجوادزاده، ضمن مشخص کردن وظایف حزب کمونیست ایران به شرح زیربه کارموفقیت آمیزخود پایان داد:

  • “وظیفه حزب کمونیست ایران عبارتست از نبرد علیه سرمایه داری جهانی درکنار روسیه شوروی،
  • حمایت از همه عناصریکه علیه انگلستان و دولت شاه قیام میکنند و بخشیدن ماهیتی هرچه جدی تر به این مبارزه و جلب توده‌های دهقانی و کارگران به آن، و پارالیزه کردن (خنثی کردن) عناصریکه از مبارزه انقلابی میهراسند و درعین حال خواهان اخراج انگلیسیها هستند.
  • درعین حال نباید هدف خود را ازنظر دور داشت که عبارتست از انکشاف بخشیدن به سازمانهای خودمان، ایجاد نفوذ در میان توده‌ها، تا بهنگام نبرد طبقاتی برای کسب قدرت و زمین] بتوان [ در رأس توده‌های کارگری و دهقانان قرارداشته باشیم.

شعارما  در این زمان جزمبارزه بیرحمانه علیه امپریالیسم انگلستان، علیه دولت شاه و همه کسانیکه از آن دو حمایت میکنند نیست.” (تکیه روی کلمات ازمن است)

کنگره با تصویب نکات ذیل :

1 –  سرنگونی رژیم وابسته و پایان دادن به تسلط امپریالیسم درایران

2 –  مصادره تمام مؤسسات خارجی

3 – قبول حق تعیین سرنوشت برای تمام ملیت ها در چارچوب حاکمیت ملی در جمهوری ایران

4 –  لغو نظام ارباب – رعیتی ازطریق ضبط تمام املاک مالکان بزرگ و تقسیم آنها بین دهقانان وخوش نشینان

5-  اتحاد و دوستی با شوروی و جنبش بین المللی کارگران

در شهریورماه 1299 حزب کمونیست در اتحاد با میرزا کوچک‌خان در گیلان جمهوری سوسیالیستی ایران را تشکیل داد. در آبان سال 1299، 1500 نفر از نیروهای حکومت انقلابی متشکل ازجنگلی ها، کردها، ارامنه و آذربایجانیها جهت پایان دادن به نظام سلطنتی بسوی تهران حرکت کردند. نیروهای انقلابی درجنگ با قوای دولتی که ازطرف نیروهای انگلیسی حمایت ومسلح شده بودند شکست خوردند. بدنبال این شکست پلنوم حزب بلافاصله فراخوانده شد و بعد ازبررسی مسایل و انتقاد ازعملکرد کمیته مرکزی به رهبری سلطان زاده و ماجراجوییهای احسان الله خان و خالوقربان ، حیدرعمواوغلی را بجای سلطان‌‌ زاده انتخاب واعلام داشت از این به بعد سیاستهای حزبی براساس تزهای حیدرخان پیش خواهد رفت.

حزب کمونیست پس ازانتخاب حیدرعمواوغلی و تصویب برنامه، بار دیگر در جنبش جنگل بامیرزاکوچک خان وارد همکاری شد و توانست در فاصله آبان ماه 1299 تا آبان 1300 ” کمیته انقلاب ایران” را به رهبری کوچک خان و حیدرعمواوغلی بوجود آورد. این کمیته درطول یکسال فعالیت خود خدمات زیادی درزمینۀ رفاه مردم و زحمتکشان گیلان و اشاعه افکار سوسیالیستی و تشکل آنان انجام داد. ولی سرانجام جمهوری گیلان به علت بروز اختلافات داخلی و توطیه عوامل دولت مرکزی باهدف دامن زدن به اختلافات درونی جبهه انقلاب و تحریک احساسات مذهبی میرزا کوچک خان و طرفدارانش علیه کمونیستها، با درهم آمیخته شدن توطیه های دشمنان آزادی و توهم کوچک خان به وعده‌های آنان کار به انجا کشانده شد که کوچک‌خان خاینانه با دعوت حیدر عمواوغلی وتعدادی از رهبران جنبش کمونیستی به مذاکره در 7 مهرماه 1300 آنان را در یک حمله غافلگیرانه به قتل رساند. جانباختن حیدر بدست نیروهای کوچک خان فرصت مناسبی بود برای حملات نظامی دولت مرکزی که از حمایت همه جانبه امپریالیسم انگلیس برخوردار بود. قوام السلطنه این عامل سرسپرده امپریالیسم انگلیس با وزیر جنگ‌اش رضاخان میرپنج معروف به سردار سپه با کمک انگلیس به تمرکز قوا پرداخته و به نیروهای جمهوری گیلان حمله کردند.

با سقوط جمهوری گیلان در آذرماه 1300 که زمینه ساز آن کوچک خان و فریب خوردگان نیروهای مذهبی بودند، نیروهای انقلابی سرکوب دستگیر و اعدام شدند و خود کوچک خان نیز در تنهایی در طالش در گذشت. با فروپاشی جمهوری گیلان فعالیت حزب کمونیست  و جنبش کارگری با درنظرگرفتن شرایط زمان وارد فاز تازه ای گردید و دستآوردهای انقلاب مشروطیت با قدرت گیری رضاخان تمام  و کمال پایمال شد.

علل توقف انقلاب مشروطیت درنیمه راه را می توان در وقایع دو دوره بررسی کرد:

دوره اول از تاریخ 1284 الی 1288 مهمترین علل  شکست جنبش انقلابی در این دوره :

1 – عدم حضور کارگران در صحنه مبارزاتی بمثابه یک طبقه اجتماعی؛ در این دوران  طبقۀ  کارگر که از لحاظ کمیت در اقلیت محض بود و فقط از نظر ذهنی، آن هم بدلیل نزدیکی روشنفکران ایرانی با جنبش سوسیال دمکراسی روسیه، تشکیلات خود را در قامت حزب اجتماعیون- عامیون داشت.

2 – تقسیم بورژوازی نوپای ایران به دو بخش بورژوازی کمپرادور و بورژوازی بومی تقسیمی که  نتیجه طبیعی نفوذ و رشد سلطه دول روس وانگلیس و سرازیر شدن کالا و سرمایه خارجی به بازار داخلی و کسب امتیازات بازرگانی، گمرکی، صنعتی و معدنی به بهای ناچیز توسط سرمایه داران خارجی بود. این امر روند سازشکاری و زوال بورژوازی بومی (منظور ازبورژوازی بومی همان بورژوازی متوسط و یا بورژوازی ملی میباشد) را در زمینه های جنبشهای اجتماعی تسریع کرد. بطوری که به جرات می توان بیان کرد از این تاریخ بورژوازی متوسط ایران در جنبشهای اجتماعی و سیاسی نتوانست نقش مترقی ایفا نماید. از این منظراین نیرو در شکست انقلاب بورژوا- دمکراتیک مشروطیت نقش بسزایی داشت.

3- پراکندگی نیروهای اجتماعی درگیر درانقلاب بعلل شرایط  جغرافیایی و سیاسی – اقتصادی

4 – عدم شرکت فعال وهمه جانبه دهقانان درانقلاب مشروطیت بعلل مختلف ازجمله پراکندگی دهات، حاکم بودن سیستم نسق داری و کم کاری حزب درمیان دهقانان خوش نشین و فقیر.

دوره دوم از تاریخ  1288 تا 1300. علل شکست  جنبش های موجود در این دوران را می توان در نکات  زیر بیان کرد:

الف – نبود تشکیلات سراسری و فعال در تمام مناطق، بویژه درتهران و مناطق جنوبی کشور و تمرکز فعالیتهای حزب در آذربایجان و گیلان.

ب –  اشغال نظامی ایران توسط روسیه تزاری و امپریالیسم انگلیس، اعدام مبارزین و سرکوب مردم توسط  نیروهای اشغالگر.

پ –   بروز اختلاف در صفوف حزب کمونیست ایران بویژه در سطح رهبری آن.

ت –  شکست و سقوط جمهوری گیلان در اواخر سال 1299 در اثر چپ روی نیروهای تحت رهبری گروه احسان الله خان و خالوقربان درجنگ بانیروهای دولتی  که توسط امپریالیسم انگلستان حمایت و پشتیبانی میشدند.

ث –  تزلزل بورژوازی متوسط در مقابل توطیه‌های ارتجاع داخلی ( بورژوازی کمپرادور، مالکین ارضی، خانها و عشای رتحت نفوذ نیروهای  خارجی و دربار)

ج –  ارزیابی نا درست حزب ازماهیت طبقاتی و ارتجاعی رضاخان که راه را برای کودتای 1299 و قدرت گیری اوهموار کرد.

چ –  توهم بورژوازی متوسط و بویژه طیف وسیعی از روحانیون نسبت به عملکرد و توطیه های امپریالیسم انگلیس.

ح –  توهم میرزا کوچک خان نسبت به وعده های دولت مرکزی که پی آمد اسفناک آن کشته شدن حیدرعمواوغلی بدست طرفداران میرزا و ازبین رفتن جنبش جنگل توسط ارتجاع بود. خود میرزا نیز در اثر سرما در تنهایی درطالش در گذشت شد.

قیامهای برآمده ازجنبش کمونیستی از 1299 تا 1305

پیروزی جبهه کار بر سرمایه در اکتبر1917 در روسیه دریچه‌ی تازه‌ای در برابر مردم جهان گشود. نخستین تاثیرات آن در رشد و استمرار جنبش انقلابی جنگل، قیام خیابانی، قیامهای خراسان و آذربایجان نمایان شد. این جنبشها علاوه بر دارا بودن خصلت ضد فیودالی و ضدامپریالیستی، با الهام از انقلاب سوسیالیستی طبقه کارگر روسیه تحت رهبری حزب بلشویک با سمت گیری طبقاتی، با تکیه به توده‌های زحمتکش شهری و روستایی، رهایی از استعمار، ستم و استثمار را در سوسیالیسم می‌دید.

 قیام خیابانی

 اشغال آذربایجان و دستگیری خیابانی و عده‌ای دیگر از سران جنبش و تبعید آنان توسط اشغالگران عثمانی موج نارضایتی مردم و انقلابیون آذربایجان راکه ناشی از بی لیاقتی دولت مرکزی و بی سر و سامانی اوضاع بود هرچه بیشتر دامن زد. مردم تحت رهبری دمکراتهای انقلابی و مرکزغیبی آذربایجان، مسلح شده و علیه نیروهای اشغالگر دست به مبارزه زدند. در اثرمبارزات مسلحانه مردم و نیروهای سوسیالیستی و فشار دولت تازه به قدرت رسیده کارگری در روسیه، نظامیان اشغالگرعثمانی مجبور به  ترک خاک ایران شدند. خروج عثمانی ها و مسلح بودن انقلابیون بار دیگر شرایط بسیار مناسبی برای جنبش در آذربایجان فراهم آورد و سرانجام  با تجمع بیش از 20 هزار نفر در شب عید نوروز سال 1299‌ در تبریزمردم با شعار “مرده باد انگلیس” خواهان برچیده شدن پادگان نظامی انگلیس در تبریز و اخراج آنان از ایران شدند. پادگان نظامی انگلیس تحت فشار نیروهای انقلابی شهر، تخلیه شد. در 17 فروردین مردم تبریز به رهبری خیابانی قیام کردند و طی دو روز مبارزه بانیروهای شهربانی و مرتجعین محلی ضمن بیرون کردن قوای نظامی انگلیس با اعلام حکومت ملی کنترل اوضاع را بدست گرفتند. حکومت ملی بلافاصله اقدام به اجرای یک سلسله ‌اصلاحات در زمینه تاسیس ارتش ملی، ‌امور بهداشتی و فرهنگی کرد. خیابانی دریکی از گردهم آیی های مردم تبریز برنامه ی حکومت ملی را به این ترتیب به اطلاع عموم رساند:

  1. برانداختن سلطنت
  2. برقراری جمهوری
  3. نجات کشور از قید اسارت خارجی
  4.   خود مختاری در آذربایجان
  5. برقراری روابط سیاسی و بازرگانی با کشور شوروی.

حکومت ملی که توانسته بود ضربات نیروهای اشغالگر خارجی و دولت مرکزی را دفع کند. درمقابل ضربه ای که ناشی از توهم خیابانی به مخبرالسلطنه، دموکرات سابق که به حکم مشیرالدوله، استاندار آذربایجان شده بود دوام  نیاورد و ساقط شد. خیابانی در مصاف با نیروهای قزاق در ۲۲ شهریورماه ۱۲۹۹ جانباخت.

علل شکست قیام خیابانی :

  • توهم رهبری قیام به هییت حاکمه بویژه به نظرات مشیروالدوله نخست وزیر وقت.
  • توهم به عاملان خط راست در بین دموکراتهای سابق که به همکاری با دولت مرکزی پرداخته بودند از جمله به مخبرالسلطنه که از دموکراتهای سابق بود.
  • عدم خلع سلاح نیروهای قزاق درمنطقه آذربایجان بویژه درتبریز.

 قیام خداوردی

دهقانان ساکن شمال وشرق خراسان بویژه دهقانان کرد منطقه که تحت ستم چند لایه بودند، تحت تاثیر انقلاب اکتبر به رهبری خداوردی چوپان یکی از خوانین زعفرانلو دست به قیام علیه ملاکین زدند. خیزش دهقانان که از شیروان آغاز شده بود به علت نارضایتی عمومی مردم که از مشخصات ویژۀ دوران حاکمیت ننگین خاندان قاجار بود، به سرعت سراسرخراسان را در بر گرفت. قوام السلطنه نخست وزیر وقت عامل کهنه کار استعمار انگلیس در اتحادی نامقدس  با مرتجعین، مرکب از نیروی نظامی قزاق وعده‌ای از سران ایلات کرد و بلوچ این جنبش دهقانی  را در شهریور 1299 سرکوب کرد.

قيام كلنل محمدتقی خان پسيان 

کلنل محمد تقی‌خان پسیان عضو حزب دموکرات، افسر بر جستۀ ژاندارمری، طرفدار حکومت دموکراتیک و مخالف حکومت اسبتدای و نفوذ انگلیس ها بود. لغو قرارداد 1919 و زندانی شدن تعدادی از فیودالها و اشراف مایه‌ی امید او به اصلاح امور مملکتی شد. ولی انتصاب قوام السلطنه در پست نخست وزیری، امیدهای پسیان این افسر آزادیخواه و وطن پرست را که از ماهیت ارتجاعی او با خبر بود و در سرسپردگی او به امپریالیسم انگلیس شک نداشت، تبدیل به یأس و ناامیدی کرد. او ناامید از روند اصلاحات در 5 مردادماه 1300 علیه دولت مرکزی و تسلط خارجیان قیام کرد. نیروهای تحت فرماندهی پسیان به سرعت تمامی موسسات اداری و نظامی خراسان را به تصرف خود در آورند. با آزادسازی خراسان ” کمیته ملی “با شرکت نمایندگان طبقات مختلف مردم تحت ستم و نیروهای آزادیخواه با برنامۀ اصلاحات ارضی و باشعار “زمین از آن کسی است که روی آن کار میکند” شروع به کارکرد. پسیان که طرفدار حکومت جمهوری بود برای پیاده کردن ایدۀ خود به طرف تهران حرکت کرد. قوام السطنه که در خراسان توسط پسیان دستگیر و روانه تهران و درآنجا مدت زمانی زندانی شده بود، از قیام خراسان به رهبری کلنل پسیان به وحشت افتاد. او از یکسو رضا خان وزیر جنگ وقت را با کمک خوانین منطقه خراسان و شیروان به مقابله با قیام روانه کرد و از طرف دیگر با کمک خوانین شیروان کردهای قوچان را علیه قیام پسیان تحریک نمود. پسیان برای سرکوب مرتجعین به قوچان رو آورد و در جعفرآباد قوچان با مزدوران خوانین به جنگ پرداخت. دراین جنگ به علت برتری مرتجعین از نظر افراد و سلاح، بسیاری ازنیروهای انقلابی جانباختند. پسیان در 9 مهرماه 1300 به محاصرۀ مزدوران و نیروهای دولتی درآمد، و زخمی شد. به دستور قوام مزدوران دولتی سرپسیان را از بدن جدا کردند. با جانباختن کلنل محمدتقی پسیان قزاقهای رضاخان همراه با قوای مسلح خوانین وارد مشهد شدند. حکومت با سرکوب و اعدام آزادیخواهان ندای آزادی خواهی و رهایی مردم را درگلوها خفه کرد. بدین ترتیب بود که قیام مردم شکست خورد.

قیام لاهوتی

لاهوتی از دموکرات های با سابقه بود و با درجۀ سرگردی در ژاندارمری آذربایجان خدمت می‌کرد. در سال 1300 رضاخان سردار سپه که برای تحکیم موقعیت خود و پیشبرد اهداف استعماری انگلیس در صدد یکی کردن ژاندارمری و نیروی قزاق برآمد. این سیاست بر پایه‌ی تسلط کامل بر ارتش ایران و بکارگیری آن علیه مجلس شورای ملی و بدست گرفتن ابزار قدرت بود. افسران آزادی خواه وطرفدار حزب کمونیست در ژاندارمری، این عمل رضاخان را دنباله روی از سیاست سلطه گرانه انگلستان می دانستند و با آن به مخالفت برخاستند. از این رو لاهوتی وچند نفر از افسران ژاندارمری در شهریورماه ۱۳۰۰ نقشه قیام را ریختند. آنان ابتدا افراد ژاندارمری را که مدتها حقوقشان نرسیده بود برای دریافت حقوق عقب افتاده بسیج کردند. سپس با اعضاء سابق حزب دموکرات که پس از شکست قیام خیابانی منتظر فرصت بودند، تماس گرفته و موافقت آنان را در همراهی با قیام بدست آوردند. بعد از فراهم شدن مقدمات قیام صبح روز 10 بهمن ماه 1300 بخشی ازپرسنل نظامی ژاندارمری مستقر در شرفخانه، به رهبری سرگرد لاهوتی ضمن بازداشت افسران طرفدار رضاخان وزیر جنگ به طرف تبریزحرکت کردند. پس از دو روز برخوردهای موضعی با بعضی از نیروهای دولتی، با بازداشت مخبرالسلطنه حاکم تبریز و تعدادی از کارکنان حکومتی، اکثر بخشهای تبریز را به تصرف در آوردند. گروهی از قزاقها تحت فرماندهی اسماعیل خان سرتیب بعد از فرار از مقابل نیروهای آزادی خواه درباغ شمال به حالت دفاعی منتظر نیروی کمکی از مرکز موضع گرفتند. رهبری قیام  بعد از تصرف تبریز مواضع ضداستعماری و جمهوری خواهی خود را به اطلاع عموم مردم آذربایجان رساند و از تمامی شهرستانهای آذربایجان برای دفاع از قیام درخواست کمک کرد. اکثر نیروی ژندارمری منطقه به قیام کنندگان پیوستند. دراین ایام با رسیدن نیروی اعزامی از مرکز، قزاقهای مستقر در باغ شمال با حمایت مزدوران مسلح خوانین آذربایجان به تبریز حمله کردند. نبرد سختی بین طرفین در گرفت. قزاقها و نیروهای اعزامی از مرکز با حمایت فیودالهای محلی قیام  را سرکوب کردند.

قیام لهاک خان باوند

 ستوان لهاک باوند بعد از اتمام تحصیلات در ایران برای ادامه تحصیل به روسیه اعزام و در رشتۀ توپخانه ازMilitary academy Frvnz (آکادمی نظامی فرونزه) فارغ التحصیل شد. او در حین تحصیل در روسیه با افکار سوسیالیستی آشنایی پیدا کرد. بعد از بازگشت به ایران ابتدا در پادگان عشرت آباد تهران مشغول به خدمت شد. از سال 1304 درخراسان فرماندهی پادگان مراوه تپه را برعهده داشت. اوضاع عمومی مملکت و زندگی سخت و مشقت بار کارگران و زحمتکشان شهری و روستایی او را که افسری آزادیخواه و استقلال طلب بود، به چرایی و اداشت. جواب را در تسلط  سیستم ارباب – رعیتی و سرسپردگی رضا شاه به امپریالیسم انگلیس یافت و باهدف برانداختن این نظم دست به قیام زد.

در هشتم تيرماه 1305 پادگان مراوه تپه را با نیرویی مرکب از 200 شتر سوار بلوچ ،150 سرباز پياده و يك واحد پنجاه  تير، تصرف کرد و با افراشتن پرچم سرخ  بانیروهای خود عازم  بجنورد شد.

در راه بجنورد تعداد زیادی از دهقانان به نیروهای او پیوستند. پس از فتح بجنورد انجمن ایالتی با انتخاب 24 نفر از اقشار مختلف مردم اداره امور شهر را بدست گرفت. لهاک باوند در جمع مردم بجنورد اهداف خود را این گونه به اطلاع مردم رساند:

  • اصلاحات ارضی با مصادره  و تقسیم بلا عوض املاک  فیودالها بین دهقانان
  • بر قراری مالیات بر عایدات
  • تغییر مالیات ها به نفع  پیشه وران و کسبه
  • استقرار حکومت جمهوری
  • و قطع نفوذ انگلیس ها،

سپس به طرف شیروان و قوچان پیشروی کرد. در این مسیر بسیاری از زحمتکشان و دهقانان منطقه که خاطرۀ مبارزۀ جنبش دهقانی خداوردی را به یاد داشتند به او پیوستند. اخبار پیشروی نیروهای انقلابی و تصرف این دو شهر حاکمان مرتجع تهران را به وحشت انداخت. رضاشاه با کمک انگلیسی‌ها دو هنگ نظامی را مامور سرکوب انقلابیون کرد. چند هواپیمای نظامی انگلیسی در حمایت از  مرتجعین حاکم مردم معترض قوچان را مورد حمله قرار دادند. تعدادی از نیروهای انقلابی و مردم عادی جانباختند. دوهنگ موتوری با تجهیزات کامل، نیروهای لهاک باوندی را بین قوچان و مشهد به محاصره خود در آوردند. نیروهای انقلابی در 27 مردادماه بعد از حدود 2 ماه جنگ جبهه ای با ارتش رضاه شاهی که تحت حمایت هوایی جنگده های انگلیسی قرار داشت ضمن شکستن خط محاصره از مرز باجگیران به خاک شوروی عقب نشینی کردند.

رضا شاه بعد از سرکوب قیام کنندگان با عده‌ای از افسران ارتش وارد مشهد شد. باخلع درجه ازفرماندۀ لشکر شرق، سرتیب جهانبانی را مامور تشکیل یک دادگاه نظامی و محاکمۀ کلیه کسانی نمود که به قیام کمک کرده بودند. جهانبانی طی مدت24  ساعت 80 نفر را به اعدام محکوم کرد. بدین ترتیب بود که قیام  پرشور و گسترده زحمتکشان خطۀ خراسان و شرق کشور در خون تپید.

قیام پادگان سلماس

هم زمان با قیام باوندی در خراسان، سربازان پادگان سلماس در سال 1305 شورش کردند و شهر سلماس را به تصرف خود درآوردند. سربازان با الهام از ایده‌های سوسیالیستی، آزادانه و براساس توان‌مندیها از جمع خود عده‌ای را به رهبری برگزیدند. از آنجایی که اکثریت سربازان ریشۀ دهقانی داشتند، خواست مصادرۀ املاک فیودالها و تقسیم زمین بین دهقانان از خواستهای مهم آنان بود.
سربازان بعد از انتخاب رهبری و تشکیل شورای اداره شهر سلماس، به سمت شهر خوی حرکت کردند. باتصرف خوی بخشی از پادگان نظامی خوی به قیام کنندگان پیوست. با گسترش دامنه‌ی این حرکت انقلابی دولت برای سرکوب قیام، تمامی پادگانهای استانهای آذربایجان را به حالت آماده باش جنگی درآورد. رژیم  سرکوبگر و وابستۀ رضاشاهی نفرات پادگانهای تبریز، عجبشیر، ماکو را برای مقابله با نیروهای انقلابی به منطقه روانه کرد و توانست ضمن جلوگیری از پیشروی نیروهای مترقی، قیام را سرکوب و رهبران آن را در یک دادگاه صحرایی محاکمه و اعدام کند.

علل عدم موفقیت قیامهای

الف – کمبودتشکیلات منظم.

ب – عملکرد محلی در نبود ارتباط ارگانیک بین قیام کنندگان در نقاط مختلف.

پ – توهم به گفته های برخی از سران حکومتی که قبلأ در صفوف نیروهای دموکرات بودند، بدون توجه به عملکرد آنان

ت – عدم خلع سلاح نیروهای ضدانقلاب

ث – اقدام به جنگ جبهه ای در نبود تناسب قوا

درارتباط نبودن قیامهای آذربایجان، خراسان و مناطق جنوبی کشور باهم، نداشتن تشکیلات منظم و توهم به دولت مرکزی را می توان از علل شکست دانست.

نگاهی بهجنبش کمونیستی ازمجلس سوم تاتصویب قانون سیاه 1310

پیروزی انقلابیون در تحمیل صدور فرمان مشروطیت بر استبداد خاندان قاجار و رشد جنبشهای انقلابی در سراسر ایران، ایجاد حزب کمونیست ایران و تشکیل اتحدیه های کارگری، پیروزی بلشویکها و به قدرت رسیدن طبقه کارگر در روسیه موجب وحشت مرتجعین، بورژوازی داخلی و امپریالیسم انگلیس شد. اگر چه مرتجعین داخلی با کمک غارتگران خارجی د رسایۀ سازشکاری نیروهای بینابینی و مذهبی توانسته بودند اهداف انقلاب مشروطیت را از مسیر اصلی منحرف نمایند و قیامهای ضد استبدادی و آزادیخواهانۀ مردم راسرکوب کنند و در نتیجه انقلاب مشروطیت را به انحراف بکشانند، ولی هنوز مبارزین و کمونیستها با سرسختی با هدف رهایی از سلطه بیگانه و استبداد به مبارزه ادامه می دادند.

دربار قاجار و مرتجعین دراتحاد نامقدس با امپریالیسم انگلیس جهت حفظ منافع غارتگرانه، خود را برای وارد کردن ضربۀ نهایی به حزب کمونیست و قیامهای مردمی آماده می کردند. رضاخان قزاق که با حمایت همه جانبۀ انگلیس توانسته بود انقلاب گیلان   را بعد از 7 سال مبارزه پر فراز و نشیب کمونیستها به علت اتخاذ سیاستهای غلط  احسان الله خان و خالوقربان، سازشکاری نیروهای بینابینی و مذهبی شکست دهد، از طرف مرتجعین درباری و خوانین با تایید کارگزاران و جیرخواران استعمار انگلیس نامزد پیشبرد سیاستهای استعماری امپریالیسم انگلیس می شود. امپریالیسم انگلیس با شناخت از خصوصیات و عملکردهای رضاخان او را فردی مناسب برای اجرای سیاستهای خود تشخیص داد و با حمایتهای پنهانی از او تدارک لازم را برای کودتای سال 1299 فراهم کرد. با وقوع کودتا سیدضیاالدین طباطبایی به عنوان نخست وزیرو به پیشنهاد مستشارنظامی انگلیس “آیرون ساید” رضا خان به فرماندهی کل قزاقها و وزارت جنگ گمارده شدند. رضاخان بعد از تصدی مقام وزارت توانست با کمک انگلیس و همدستی خوانین  قیامهای  افسران و سربازان آذربایجان و خراسان را سرکوب کند. هم زمان با این رویدادها حزب کمونیست پس ازشکست جمهوری گیلان و عقب نشینی به بندرانزلی، پلنوم کمیته مرکزی را فراخواند و با جمعبندی از علل شکست خود ضمن ترمیم کمیته مرکزی و تصویب برنامه‌ی پیشنهادی تمرکز کار خود را در تهران و مراکز استانهای شمالی، جنوبی و اصفهان قرار داد. با فعالیت نیمه علنی و مخفی در تهران و مناطق تعیین شده دست به سازماندهی مجد دزد.

در این دوره حزب کمونیست با فعالیت شبانه روزی خود موفق شد در نقاط مختلف کشور از جمله در آذربایجان، خراسان، خوزستان و تهران حوزه های کمونیستی بوجود آورد. اتحادیه‌های کارگری طرفدار حزب کمونیست در جنوب، تبریز، اصفهان ، مشهد و شهرهای شمال فعال بودند. خیزش دوباره جنبش کمونیستی و کارگری و پیشروی ارتش سرخ در منطقۀ قفقاز و آسیای میانه و مخالفت کستردۀ مبارزین با قرارداد 1919 جان تازه‌ای به جنبش رهایی بخش مردم داد.

در این شرایط مساعد حزب کمونیست برای رشد وگسترش جنبش دو هدف اصلی وعمده را دردستور کار خود قرارداد:

1  – بیرون راندن امپریالیسم انگلیس از ایران و درارتباط  ناگریز با آن سرنگون ساختن حکومت شاه

2 – متحد و متشکل کردن زحمتکشان روستایی وشهری و ایجادآگاهی طبقاتی در آنان تا پس از بیرون راندن امپریالیسم و برچیدن بساط  سلطنت بتوان جنبش آزادیبخش را به جنبش کمونیستی تبدیل کرد.

حزب کمونیست ایران برای موفقیت دوهدف ذکر شده نزدیکترین وظایف خود را چنین برنامه  ریزی می‌کند:

  • گسترش صفوف حزب و تربیت کادرها که حزب بتواند بوسیله آنان رهبری مستقیم توده های وسیع طبقات زحمتکش را در دست بگیرد.
  • گرد آوردن همۀ نیروهای انقلابی کشور در اطراف حزب زیر پرچم نهضت آزادیبخش ملی بر علیه امپریالیستهای خارجی و مبارزه  بادولت  شاه
  • تبلیغ  و تهییج  وسیع …مردم …علیه  اشغالگران  خارجی
  • کار تبلیغاتی دامنه دار درمیان دهقانان و مستمندان شهری بمنظور ایجادآگاهی طبقاتی در میان آنان.
  • کار تشکیلاتی وسیع بین طبقات زحمتکش، ایجاد اتحادیه ها ومساعدت به گسترش نهضت سندیکایی و تعاونی و دادن محتوی انقلابی به آن ها ورهبری مشی سیاسی آنها؛
  • ایجاد نیروهای مسلح انقلابی ملی برای مبارزه علیه امپریالیستهای خارجی و دولت شاه
  • سرنگون ساختن دولت شاه و ایجاد نظام سیاسی نوینی که از لحاظ سازمانی شکل حکومت شوروی داشته باشد،
  • برای حل وظایف ذکر شده در بالا حزب کمونیست… تاکتیک نزدیک ترین دوره (مبارزه) خودرا (تاسرنگونی دولت شاه و طرد انگلیس ها از ایران) بر پایۀ اتحاد همه طبقات از پرولتاریا گرفته تا بورژوازی متوسط برای مبارزه علیه قاجار و امپریالیستهای خارجی …بر پایۀ ارتباط  نزدیک  با حزب دمکراتهای چپ…برای خود مطلوب میشمارد…

حزب کمونیست ایران برای بیرون راندن انگلیس‌ها ازایران ضمن همکاری نزدیک با احزاب خرده بورژوازی و باگروهها و سران نهضت نجات بخش ملی …هدف‌های نهایی خود را از نظر دور نخواهد داشت و تمام مساعی خود را برای برانگیختن آگاهی طبقاتی و تشریح منافع طبقاتی و وظایف دهقانان و مستمندان شهری که با وظایف بورژوازی تمایز خاص دارد، پیکار خواهد کرد تا پس از پیروزی بر امپریالیست های خارجی توده های زحمتکش را بمبارزه در راه انقلاب اجتماعی و دست یابی به نظام کمونیستی سوق دهد. ”  کمیته مرکزی حزب کمونیست ایران فروردین 1300 (مارس1921)

درشرایطی که حزب کمونیست میرفت دوباره موقعیت گذشته را بدست آورد. نیروهای راست به رهبری سلیمان اسکندری که حزب سوسیالیست را بوجود آورده و نشریه ی توفان را به مدیریت فرخی یزدی منتشر میکرد، در اوایل بهمن ماه  1301 دولت وقت را استیضاح کرد. با سقوط دولت وقت درمجلس سوم حزب سوسیالیست هم صدا با روحانیون ضمن حمایت از رضاخان در سوم آبان ماه 1302 او را به مقام نخست وزیری منصوب کردند و ازاین ره گذردر قبال این سازش کاری چهار پست وزارت برای وزارتخانه‌ی فرهنگ (معارف)، دادگستری (عدلیه)، اموراجتماعی (فوایدعامه) و کشور (داخله) در کابینه رضاخان به حزب سوسیالیست رسید. رضاخان بدین ترتیب توانست باکمک راست روی حزب سوسیالیست موقعیت خود را تحکیم کند. متعاقب آن باکمک روحانیون، اشراف، مالکین و اصلاح طلبان در انتخابات مجلس چهارم اکثریت را بدست آورد. رضا خان بعد ازسفر احمدشاه به اروپا باشتاب به پای برگزاری انتخابات دوره پنجم رفت. مجلس پنجم متشکل از 4 گروه عمدۀ اجتماعی در دوم بهمن 1302 که اکثریت اعضای آن را طرفداران  رضاخان تشکیل می‌دادند، افتتاح شد.

حزب تجدد یکی از احزاب اصلی این دوره، ازسوسیالیستها و طرفداران سابق حزب  دمکرات و اکثرأ از جوانان تحصیل کرده در خارج  بودند. این حزب در مجلس پنجم 40 نماینده داشت و از موارد زیر دفاع  می‌کرد:

  • جدایی دین ازسیاست،
  • ایجادارتش منظم، یکپارچه و قوی،
  • صنعتی کردن کشور،
  • تقویت سرمایۀ داخلی،
  • ترویج زبان فارسی به جای زبانهای محلی در سراسر کشور
  • ایجاد امکانات آموزشی برای همگان از جمله زنان و….
  • این حزب سه روزنامه ی ایرانشهر، فرنگستان و آینده را منتشر میکرد و مبلغ نظریات شوونیستی بود.

حزب سوسیالیست 15 نماینده درمجلس پنجم داشت و طبق برنامه ی خود از:

  • ملی کردن ابزارتولید،
  • تشکیل انجمنهای ایالتی ،
  • تامین عدالت برای کلیه مردم بدون توجه به نژاد و ملیت،
  • آزادی بیان و اندیشه
  • حق تشکیل اتحادیه و برگزاری اعتصاب
  • آموزش اجباری همۀ کودکان،
  • تدریس زبان مادری در دبستانها
  • آموزش زنان
  • ممنوعیت کار کودکان،
  • هشت ساعت کار روزانه،
  • پرداخت حقوق برای روزهای جمعه
  • از بین بردن بیکاری در شهر و روستا و… دفاع می کرد.

حزب کمونیست با حزب سوسیالیست رابطه ای نزدیک داشت. کریم نیک بین که پس از جانباختن حیدرعمواوغلی دبیر اول حزب شده بود بدنبال سقوط جمهوری سوسیالیستی گیلان و درشرایط فروکشی جنبش انقلابی با مثله کردن تزهای حیدرعمواوغلی و ارزیابی نادرست از شرایط اجتماعی و سیاسی جامعه و همچنین از ماهیت سردار سپه خط و مشی حزب را دگرگون ساخته و با کپی برداری از انقلاب روسیه مرکز فعالیت حزب را از نواحی شمال کشور به تهران منتقل کرد و عملاً  تبلیغ و ترویج تیوری مبارزه قهر آمیزتوده‌ای ازطریق قیامهای مسلحانه در نواحی مختلف کشور را از دستور کار حزب کنار گذاشت. رهبری حزب در این زمان از یک طرف ضمن تلاش کردن در وحدت با بورژوازی متوسط و تقویت دولت مرکزی با وحدت بخشیدن تمامی اقشار و طبقات مردم از از هم پاشیدگی کشور جلوگیری کند و از طرف دیگر با  بسط و گسترش دامنه فعالیتهای حزب ضمن بوجود آوردن حوزه‌های حزبی تشکلهای صنفی کارگری را در واحدهای تولیدی شکل دهد تا زمینه‌ی ایجاد اتحادیه سراسری کارگران ایران فراهم شود. دراین راستا حزب کمونیست با کمک حزب سوسیالیست توانست درسال 1300 شورای متحدۀ اتحادیه‌های کارگران ایران را با شرکت تشکلهای زیربوجودآورد:

  • کارگران چاپخانه
  • کارگران نساجی تهران
  • کارکنان شهرداری(بلدیه)
  • کارگران ساختمانی
  • کارگران حمام
  • کفاشان
  • نانوایان
  • خیاطان
  • داروسازان.

حزب کمونیست علاوه برهمکاری با حزب سوسیالیست، خود مستقلأ توانسته بود با استفاده از شرایط نسبتأ باز سیاسی قبل از به سلطنت رسیدن رضا خان در سال 1304 درشهرهای تهران، تبریز، اصفهان، مشهد، انزلی، کرمانشاه  شعبه های حزبی خود را بوجود آورد و در بیشتر شهرهای جنوبی و محلات کارگری حوزه های مخفی نیز تشکیل دهد. در این موقع حزب نشریات، حقیقت در تهران، پیکار در رشت، نصیحت در قزوین، صدای شرق در مشهد، فریاد کارگران آذربایجان در تبریز و کارگر(بان ور) به زبان ارمنی را در تهران منتشرمی‌کرد. حزب با حداکثر استفاده از مختصر آزادی موجود در جامعه با تلفیق کارعلنی و مخفی توانست اتحادیه های صنفی – اقتصادی کارگران را ایجاد کند و در درون حزب اجتماعیون دست به فعالیت سیاسی بزند. در این زمان روزنامه های حزب و اتحادیه های کارگری در پیشبرد اهداف حزب نقش تبلیغاتی موثری ایفا می کردند.

در همین ایام اقشار مختلف مردم در اثر وضع بد اقتصادی، فساد خاندان قارجار و سلطۀ خارجی خواهان بر چیده شدن نظام استبدادی و جایگزینی آن با نظام جمهوری بودند. در مجلس هم حزب تجدد (این حزب در زمان وزارت  رضاخان یکی ازاحزاب اصلی درمجلس شورای ملی بود که از اصلاح طلبان جوان و تحصیل کرده اروپا تشکیل می‌شد که قبلأ از طرفداران حزب دموکرات بودند. این حزب در مجلس پنجم اکثریت داشت و از رضاخان طرفداری می کرد) با حزب سوسیالیست از برچیده شدن سلطنت و استقرار جمهوری دفاع می‌کردند. بطوریکه در” روز 28 و 29 اسفند 1302 تهران یکپارچه از جمهوریت جانبداری می‌کرد. “(نخست وزیران ایران ص 351)  در چنین شرایطی رضاخان برای رسیدن به مقام ریاست جمهوریاز هراهرمی استفاده میکرد. تمامی شرایط برای تغییر نظام از استبداد سلطنتی به جمهوری فراهم بود. مجلس شورای ملی قرار بود درجلسه دوم فروردین 1303 خود نسبت به تغییر رژیم از استبداد سلطنتی به جمهوری تصمیم گیری کند. درچنین اوضاعی به تحرک سیدحسن مدرس عده ای از طرفداران او به مجلس شورای ملی ریختند و شعار ” مرگ بر جمهوری و زنده باد احمد شاه” (نخست … ص 352) سر دادند. مدرس درمجلس از یک طرف در مخالفت با حق رای و انتخاب زنان به نمایندگی مجلس چنین میگفت: ” از اول عمر تا به حال بسیار در بر و بحر ممالک اتفاق افتاد بود برای بنده، ولی بدن بنده به لرزه در نیامد و امروز بدنم به لرزه آمد. اشکال بر کمسیون اینکه اسم نسوان را در منتخبین برد، که از کسانی که حق انتخاب ندارند نسوان هستند…خداوند قابلیت در این‌ها قرار نداده‌ است که لیاقت حق انتخاب داشته باشند، مستضعفین و مستضعفات و آن‌ها از این نمره‌اند که عقول آن‌ها استعداد ندارد. گذشته از اینکه در حقیقت نسوان در مذهب اسلام تحت قیمومیتند، الرجال قوامون علی النساء، در تحت قیمومیت رجال هستند. از طرف دیگر ضمن حمله به طرفداران نظام جمهوری می گفت: ” حمله به سلطنت حمله به شرع مقدس است. ” ومرتب تکرارمی کرد” سیاست من عین دیانت من است.” (تاریخ بیست ساله ؛ مکی جلد دوم) باید انصاف داد دراین مورد سید حسن مدرس حق داشت! سیاست او مثل دین اوعقب افتاده، ضد زن و ارتجاعی بود. به تحریک مدرس جمعی از مردم کوچه و بازار و از همه جا بی خبراز مسجد جامع به طرف مجلس راهپیمایی کردند و در بین راه شعارمی دادند: “ما تابع قرانیم، جمهوری نمی‌خواهیم” روز 5 فروردین “عدۀ زیادی ازعلما و روحانیون و تجار و اصناف و بازاریان در منزل سردار سپه حضور یافتند و مخالفت مردم را با جمهوری اعلام داشتند و به وی توصیه نمودند از این کار منصرف شود و راه دیگری در پیش بگیرد.”

بدنبال این واقعه روز یازدهم فروردین رضا خان برای ملاقات با علما به قم رفت. در این دیدار”علما اعلام جمهوریت را منع نمودند و از سردار سپه خواستار شدند آن را موقوف دارند تا زحمات او را بعداً به نحو دیگری جبران نمایند. سرداراین پیشنهاد علما را پذیرفت و به تهران بازگشت” (نخست وزیران ایران360). رضاخان بعد از برگشت از قم ایده جمهوری خواهی را مغایر با منافع ملت ایران دانست و علنا اعلام کرد” نهاد سلطنت مشروطه بهترین دژ در برابر بلشویسم است” (کتاب رضاشاه پهلوی ص 79) و دستور بازداشت 9 نفراز فعالان حزب کمونیست را صادر نمود و به تحریک او فرماندۀ ارتش در تبریز تظاهراتی با شرکت و حمایت روحانیون و بازاریان بر پا کرده و طی ارسال تلگرافی به تهران تهدید کرد اگر مجلس رضاخان را به جای احمدشاه به سلطنت انتخاب نکند آذربایجان از ایران جدا خواهد شد.

سردارسپه قبل از رسید به سلطنت درسال 1304(1925) بنا به عهدی که با روحانیت در قم بسته بود راه رسیدن به سلطنت را به کمک آیت الله ها با یورش به جنبش کمونیستی شروع کرد و با دستگیری و زندانی کردن تعداد زیادی از اعضاء و فعالین حزب کمونیست در تهران و مهاجرت اجباری نیک بین و آخوندزاده به مسکو عملأ  تشکیلات حزب در تهران را از بین برد. او با رسیدن به سلطنت حمله خود را علیه جنبش کمونیستی و کارگری ایران با شدت تمام شروع کرد. در مناطق کارگری جنوب، اصفهان، تبریز و مشهد با سرکوب و زندانی کردن فعالین اتحادیه‌های کارگری به فعالیت آن‌ها خاتمه داد. بعد ازمتلاشی کردن جنبش کارگری، رهبران، فعالین و طرفداران حزب کمونیست تحت پیگرد همه جانبه دستگاه امنیتی رضاشاه قرارگرفتند. روزنامه ها، اتحادیه‌ها و اجتماعات ممنوع اعلام شد. با این وجود حزب کمونیست به فعالیت خود بطور مخفی ادامه می داد. در سال 1307- 1308(سال1928) با ورود مخفیانه رفیق سلطانزاده به ایران پلنوم کمیته مرکزی در تهران تشکیل شد تا مقدمات کنگره دوم فراهم شود. بابرگزاری کنگره دوم ،حزب  به جمعبندی ازعملکرد راست روانه خود بعد از شکست انقلاب گیلان پرداخت. با انتقاد به ارزیابی غلط  خود از ماهیت رضاخان به کنار گذاشتن نیک بین و آخوندزاده از کمیته مرکزی رأی داد. کنگره ضمن تحلیل رژیم سلطنتی رضاشاه برنامه ایی تحت عنوان “پرگرام عملیات حزب کمونیست ایران” به تصویب رساند، مبنی براین که: ” رژیم رضاشاه پهلوی امروز یک مانع عمده و اساسی برای پیشرفت دموکراسی و تامین کردن استقلال حقیقی آن در برابر امپریالیزم انگلیس میباشد. کلیه مبارزات کارگران و دهقانین برای دفاع منافع خود در مقابل رژیم استبدادی و استثمار نامحدود پیوسته مصادف با تعقیب و مجازات شدید از طرف رضاخان می شد…این قلع و قمع ها و قصابیها بایستی آخرین اشتباهات را راجع به امکان ترقی صلح آمیز مبارزه طبقاتی در ایران محونماید. مملکت بطور واقع و آشکار بر دو اردو تقسیم شده …حزب کمونیست ایران اولین وظیفه خود را محو رژیم فیودال و روحانیت، اخراج کامل امپریالیست انگلیس از ایران و مبارزه برای استقلال کامل مملکت قرار میدهد.” حزب با تصویب قوانینی در رابطه با کارگران و تشکلهای کارگری در 18 بند که اهم آنان عبارتند از :

  1. آزادی کامل تشکیلات سیاسی و اتحادیه ها…و اشکال دیگر تشکیلات صنعتی رنجبران .
  2. آزادی اجتماعات و محافل
  3. آزادی میتینگها و نمایشات
  4. آزادی اعتصابات
  5. آزادی کامل برای مطبوعات کارگری
  6. وضع میزان متوسط مزد بتوسط اتحادیه ها.
  7. تعیین 42 ساعت کار در هفته.
  8. آزادی تشکیلات کمیته های کارخانه ای با داشتن حق مداخله درتنظیم روابط میان کارگران و صاحبان کارخانجات وتفتیش استحصالات .
  9. تأمین منازل موافق حفظ الصحه برای کارگران درمعادن نفت،شیلات و صنایع دیگر.
  10. منع جریمه

….

به کارخود پایان داد.

علیرغم دستاوردهای کنگره دوم در تصحیح خط و مشی سیاسی و سازمان دادن بخش خارج از کشور تشکیلات حزب کمونیست در کشورهای آلمان و اطریش و انتشار روزنامۀ پیکار در آلمان و مجله ستاره سرخ دراطریش زیر نظر رفیق سلطانزاده،  بعلت ضربات وارده و دستگیرهای گسترده و بروز اختلافات درونی و سربلند کردن دوباره جریان راست در کمیته آذربایجان، کارهای حزبی به درستی پیش نمی رفت. در چنین شرایطی ضرورت برگزاری کنگرۀ سوم به دلیل بحران تشکیلاتی و به جهت حل آن برای رهبری حزب مطرح شد. رفیق سلطانزاده برای دومین بار بقصد سروسامان دادن به وضعیت تشکیلاتی و فراهم کردن ملزومات برگزاری کنگره سوم در اوایل سال 1308 (آواخرسال 1929) مخفیانه به ایران واردشد. پلنوم کمیته مرکزی با حضور سلطانزاده ضمن بحث پیرامون مسایل بین المللی و اختلافات درونی با صدور قطنامه‌های ضروری برگزاری کنگره سوم در دستور کار حزب  قرارداد. در حین تدارک کنگره، پیشه وری توسط  پلیس رضاشاهی دستگیر و روانه زندان می شود. دستگیری پیشه وری ضربه بزرگی به حزب بود ولی پایداری او درحفظ اسرار تشکیلات خللی در پیشبرد کارها بوجود نیاورد. تا اینکه در سال 1310 ضربه نهایی به حزب با دستگیر اعضای کمیتۀ ایالتی تبریز و کمیته  تفتیش توسط ارگانهای سرکوب رضاشاهی وارد شد. دستگاه دیکتاتوری رضاشاه برای قلع وقمع جنبش کارگری و کمونیستی “لایحه” ارتجاعی ۱۳۱۰ علیه فعالیت کمونیستها در اواخر اردیبهشت 1310(17مه1931)  به مجلس داد و در هفته اول تیرماه 1310 “قانون سیاه” را از تصویب مجلس  دست نشاندۀ رضا شاهی گذراند. بعد از تصویب “قانون سیاه” به نوشته روزنامه پیکار که در آلمان منتشر می‌شد “بیش از 2 هزار نفر دستگیر و تحت فشار و شکنجه قرار گرفتند.”

زمینه های فکری کودتا رضاخان:

از شروع انقلاب مشروطیت 1285 تا کودتای سوم اسفند سیدضیاالدین در 1299، 51 کابینه تشکیل شد که 26 تن از نخست وزیران القابی، چون الدوله، السلطان و السلطنه را یدک می کشیدند. اکثریت اعضای کابینه از وابستگان و یا خاندان قاجار وابسته به فرماسونها بودند. از کودتای سوم اسفند 1299 تا شهریور 1320، 28 کابینه بر سرکار آمده است که دو کابینه‌ی نخست به نخست وزیری سیدضیاء عامل سرسپرده امپریالیسم انگلیس تشکیل شد. در این دوره نخست وزیری، 21 کابینه از 28 تای آن در دست فراماسونرها، از سوم  آبان ماه  1302 تا 9 آبان ماه 1304،4 کابینه به نخست وزیری سردارسپه (رضاخان ) بوده.

تقی زاده درجلسه مجلس دوره اول شورای ملی می گوید:” این مجلس از راههای عادی نمی تواند داخل کار شود، بلکه یک قوۀ فوق العاده و پنجه آهنین باید مملکت را اصلاح نماید…چطور که محمدعلی شاه در مصر و ناپلیون در فرانسه  کرد.” (ایدیولوژی نهضت مشروطیت از فریدون آدمیت) مجلس چهارم برای سال تحصیلی 1302 تحت فشارطرفداران سردار سپه در یک حالت بحرانی لایحه اعزام 60 دانشجو به آلمان را تصویب کرد. تعدادی از دانشجویان پیش ازاعزام درآلمان انجمن دانشجویی ” امید ایران” را تشکیل دادند و در سال 1303 مجله “نامه فرنگستان”  را در برلین منتشر کردند. درسر مقالۀ اولین شماره تحت عنوان “انقلاب اجتماعی – لزوم ظهور دیکتاتور” نوشتند: “…اگر می‌خواهید روزی لذّت آزادی را که امروز اروپایی در آغوش دارد بچشید دیکتاتورعالم تولید کنید. دیکتاتورعالم، دیکتاتور ایده آل، با هرقدم خود چندین سال سیر تکامل را پیش می‌برد.”(مجله نامه فرنگستان مشفق کاظمی برلین 1303) در سال 1304 “فرقه جمهوری انقلابی ایران” بطور مخفی توسط جمع کوچکی از بین 60 دانشجوی اعزامی به اروپا و از جمله دکتر تقی ارانی پایه گذاری شد. ارانی طی همکاری دوساله بامجله های ” ایران شهر” و “نامه فرنگستان ” افکار ناسیونالیستی خود را نیز تبلیغ می کرد. امارفیق ارانی در ردیف افرادی نبود که گذشته خود را انکار و یا پنهان کند و از انتقاد کمبودها و انحرافات خود هراسی داشته باشد. ا وحدود سه بعد در انتقاد از خودمی نویسد: “هیچ قضیه را نمی توان عاری از شرایط زمان و مکان و شخص متفکر تحقیق نمود از طرف دیگر حالت شعور، هوشیاری و دانستن از خود دایمأ تغییر میکند. خود اجتماعی من در چند سال پیش با اکنون فرق دارد…اما از طرف دیگرمن همان هستم، همان اسم را دارم، مسیول تمام امضاهای همان خودهای گذشته می باشم. از تمام کارهایی که خود گذشته کرده است برای خود کنونی و خود آینده متوقع جزا و نتیجه هستم این تضاد را نیز با فکر دیالک تیک میتوان برطرف کرد”..(تکیه روی کلمات ازمن است) (پسیکولوژی فردی ازتقی ارانی)

سر انجام کودتای سوم اسفند بر بستر چنین افکاری در شرایطی رخ داد که بعلل مختلف امپریالیسم انگلیس نتوانسته بود بوسیله‌ی قدرت نظامی ایران را به مستعمرۀ کامل خود تبدیل کند. بر اساس قرارداد 1919 کودتای سیدضیا الدین و رضاخان  وظیفه  داشت خیانت بار مستعمره شدن ایران را انجام دهد. از آنجایی که سیدضیاء عنصر شناخته شدۀ انگلیس بود، لذا امپریالیسم کهنه کار و مکار انگلیس بجای عامل شناخته شده خود (سیدضیا) رضاخان میرپنج را برای پیشبرد برنامه‌های خود انتخاب کرد. بکلام دیگر رضا خان به کمک و تصمیم انگلیس بر سر کارآمد تا نیات استعماری او را پیش ببرد.

کودتای سوم اسفند نتیجۀ عملکرد خاینانه طبقۀ حاکمۀ ایران تحت هژمونی مالکین بزرگ و فیودال ها از بدو تشکیل نخستین نطفه‌های انقلاب مشروطیت علیه ورود بورژوازی متوسط یعنی بورژوازی ملی به دایرۀ حکومتی و علیه جنبشهای انقلابی و کمونیستی  بود.

رضاخان از طرف امپریالیسم انگلیس سه وظیفه داشت:

  1. سرکوب جنبشهای انقلابی
  2. فراهم کردن نفوذ همه جانبۀ اقتصادی، سیاسی و اجتماعی امپریالیسم انگلیس به منظور تسلط  کامل او بر ایران  به کلام دیگر اجرای عملی قرارداد 1919
  3. سرکوب وحشیانۀ جنبش کارگری و کمونیستی درایران و مقابله بانفوذ بلشویکها

در این راستا رضا شاه توانست با پشتیبانی بورژوازی دلال (بورژوازی کمپرادور)، بوژوازی بزرگ  و روحانیون و کمک همه جانبه انگلیس تا اوایل سال 1305(اواخر1925) مبارزات طبقه  کارگر را سرکوب کرده و جنبشهای انقلابی را از بین ببرد.

درسی که می توان ازکودتای امپریالیستی رضاخان گرفت:

الف – رفع هرگونه توهم نسبت به نقش مترقی بودن بورژوازی ایران و روحانیت که حاضرند در همه حال برای حفظ منافع طبقاتی و قشری خود تن به هرخیانتی بدهند.

ب – رفع هرگونه توهم نسبت به مبارزۀ مسالمت آمیز با ارتجاع حاکم

پ –  پالایش صفوف طبقاتی ازعناصرمتزلزل و فرصت طلبان

ت –اتکاء به توده های مردمی درمبارزه علیه ارتجاع داخلی و تسلط امپریالیستها

علل شکست حزب کمونیست

جمعبندی جنبش کارگری و کمونیستی کاری بس سترگ است که در توان یک فرد و یا بخشی از جنبش نیست. تحقق این امر مهم نیازمند همکاری و همدلی تمامی دست اندرکاران جنبش کارگری و کمونیستی ایران می باشد. در این نوشته نظر خود را به عنوان شکلی ازهم کاری با امید به اینکه مفید واقع شود، ارایه میکنم.

  1. حاکم نبودن مناسبات سرمایه داری در سراسرایران.
  2. عدم تمرکز و کمیت نازل طبقۀ کارگر در ترکیب طبقاتی  جامعۀ ایران.
  3. ریشۀ دهقانی کارگران.
  4. عدم شرکت دهقانان درجنبشهای انقلابی.
  5. عدم جذب دهقانان به دلایل سیاسی، اجتماعی و جغرافیایی.
  6. توهم نسبت به ماهیت بورژوازی و روحانیت.
  7. ارزیابی غلط ازماهیت وعملکرد رضاخان.
  8. عدم قاطعیت در پیشبرد مبارزۀ ایدیولوژیک درصفوف حزب که منجر  به بروز گرایشات راست و چپ افراطی در مقاطع مختلف شد.
  9. زیاد بها دادن به همکاری بانیروهای بینابینی و بورژوازی که نتیجه آن منجر به کشته شدن رفقا غفارزاده و حیدرعمواوغلی از رهبران جنبش کمونیستی بدست عناصر مذهبی شد.

منابع:

  • نخست وزیران ایران از دکتر باقرعاقلی
  • تاریخ  بیست ساله  از حسین مکی
  • تاریخ  صدساله  احزاب و سازمانهای سیاسی ایران از یونس پارسابناب
  • اسناد تاریخی جنبش کارگری سوسیال دمکراسی  و کمونیستی ایران از انتشارات مزدک
  • ایران بین دو انقلاب از مشروطه تا اسلامی
  • خاطراتی ازحزب کمونیست ایران- اردشیراوانسیان
  • تاریخ مشروطۀ ایران احمد کسروی
  • شورای متحده  اتحادیه کارگران- روستا
  • تاریخچه فرقه جمهوری انقلابی ایران- جامعه پژوهش های اجتماعی ایران در برلین (1)