شعر زنان شاعر عرب “صدای دیگر” اشعار زنان قرن بیستم در ترجمه
ترجمه: ژاله سهند
سانیا صالح (سوریه) Saniya Salih
تبعید
حزین
آن زنگوله های رنگین را بر خود پوشاند ,
نقاب لذت و خوشی را.
او روایات ش را
بر نوک زبانش محصور کرد
آنچنان که نتوانند او را به خیانت وا دارند
در لحظات بحرانی.
و او
سبکبار
در کفشهای گوهر نشان پرسه زد-
مثل شب تنها
بی آنکه ستاره ای منتظر ش باشد
بجز چشمهای من.
پرنده بر روی افق پر و بال میزند
بیاد بسپار
گلوله های آتش کران تا کران شلیک میشوند-
بیاد بسپار مرا
این ره نورد ابدی را-
در تمامیت زندگیم
خواسته ام که به پیش تاز م
اما از مرزهای قبرم فراتر نرفته ام.
*************
Fadva Tuqanفدوا توکوان (فلسطین)
از پشت میله های زندان
منظر مادرم در فضا شناور است اینجا
پیشانی اش میدرخشد در برابر چشمانم
همچون تلالو ستارگان
شاید او در این لحظه به من می اندیشد ,
خواب می بینم
(قبل از اسارتم
شعر ها یی را در دفترم نگاشتم
نو و کهنه
گلهای رزی را ترسیم کردم
بالیده با خون
و مادرم در کنار من
تصاویر م را دعای خیر میکرد)
او را می بینم
در جهره اش سکوت و تنهایی ست اکنون
و در خانه سکوت و تنهایی ست
کیف مدرسه ام آنجا در قفسه کتابها
و روپوشم به جا رختی آویزان
دستهای مادرم را میبینم
کشیده شده بسوی آنها
غبار شان را میزداید
من گامهای مادرم را دنبال میکنم
و به آموخته هایش گوش فرا میدهم
به گرمی بازوانش پناه میبرم تا روزی دگر را رخ نمایم.
************
Etel Adnan اتل ادنان (لبنان)
عهد نامه دشمن
از هر هویتی دگر گسسته
بجزآن حروف V.C.
که بسان بیماری مقاربتی می آیند به نظر:
فرو نشانده اند مرا,
پایداری ام نرم شده بر منوال نرمی شکمم ,
با گاز خفه شده ام من ,
چشمانم نابینا بسان چشمان کرمها ,
من شستشوی مغزی شده ام ,
تا سحر گفته آزادی
از مغزم برون شد ,
من تیر خورده ام ,
افزون تر از سوراخهای در هدف
جسم من از گلوله سوراخها خورده اند.
آنها مرا از جایگاهم بیرون کشاندند
چرا که سرزمین خودم را چسبیده بودم ,
و آنها , بیگانگان آمدند که مرا آزاد سازند
مرا آزاد سازند از سهم من .
اینچنین است که من اکنون وصیتی دارم:
مغزم را من به مرکز تحقیقات شما میفرستم
که آنها بدینگونه ببینند که جه چیزی مرا به جنگ وا میدارد ,
چشمانم را برای رییس جمهور تان می فرستم
که اینگونه بتوانند بر ا و در صورتش بنگرند ,
آنها فقط سیاهی تونل ها را می شناسند…………
دندانهایم را برای ژنرال هایتان میفرستم ,
آنها بیشتر به تفنگ گاز زده اند تا نان ,
چرا که گرسنگی همدم من بود…………….
زبانم را برای اسقف هایتان میفرستم ,
تا به آنها بگوید که مسیح چه گفت ,
در باره شمشیر……….
پیکرم را , می سپارم به رودخانه مکونگ.
The Other Voice -Twentieth-Century Women’s Poetry in Translation
از تعارفات همیشگی بگذریم که نفس ترجمه اشعار شاعران زن عرب، امری پسندسده است و قابل تمجید
اما، ترجمه این شعر ها، بهنر است از زبان اصلی صورت بگیرد. شما کوشش کنید رباعیات خیام را از ترجمه های فیتز جرالد به فارسی برگردانید، نتیجه از پیش روشن است….
اما، اولین قدم برای معرفی این شاعران، نوشتن درست نام انان است. سنیه صالح شاعر سوری که در 1984 درگذشته است همسر شاعر و نویسنده سوری محمد احمد عیسی الماغوط بود.
نام شاعره فلسطینی فدوی طوقان است و نام شاعره لبنانی ایتیل عدنان نوشته می شود.
موقعی که شما حتی اسم شاعران را درست تلفظ نمی کنید، چگونه از خواننده انتظار دارید که به شعر شما دلبستگی پیدا کند؟