منبع: دنيای جوان
پيتر استروتينسکی
۲۹ ژوئيه ۲۰۱۱
تارنگاشت عدالت
در حالی که هشدارباشهای غرب در مورد خطر مجهز شدن به سلاح هستهای توسط ايران تمامی ندارد و غرب به ويژه ايالات متحده آمريکا و اتحاديه اروپايی هر دم تحريمهای جديدی را عليه ايران به اجرا میگذارند، از قلب به اصطلاح امپراتوری نداهايی به گوش میرسد که همۀ جنجالها بر سر برنامه اتمی ايران را بیجهت و بیمعنی اعلام میکنند. در مجله معتبر آمريکايی فورين آفيرز در اين روزها مقالهای از مدير علمی انستيتوی سالسمان برای تحقيقات جنگ و صلح، کنث والس انتشار خواهد يافت. روزنامه يو اس ای تودی تأملات ايشان را به طور خلاصه پيشاپيش منتشر کرد: «Nuclear-armed Iran: Don`t worry about it» (US-Today ۲۲٫۶٫۲۰۱۱). فرضيه اصلی کنث والس میگويد: از سلاحهای هستهای در دست ملاهای ايرانی کسی نبايد بهراسد: برعکس. آنها به برقراری ثبات در منطقه کمک خواهند کرد. اين ادعا آنچنان متهورانه است که نياز به استدلال دارد.
کنث والس استدلال خود را با استفاده از تجربيات تاريخ مسابقه اتمی بين کشورهای قدرتمند پس از جنگ دوم جهانی و دستيابی به سلاح اتمی کشورهايی چون هندوستان، پاکستان و اسرائيل و همينطور تحليل منطقی وضعيت در خاورميانه و نزديک ارايه میکند. به نظر او سه راه ممکن برای پايان بخشيدن به معضل ايران وجود دارد. راه اول اينکه ديپلماسی انتخاب شده، همگام با ادامه تحريمها ايران را مجاب سازد که از کوشش خود برای دستيابی به سلاح اتمی دست بردارد. يک راهحل بسيار غيرمحتمل. تجربيات تاريخی نشان میدهد که کشوری را که مايل به دستيابی به سلاح اتمی است، نمیتوان از هدف خود منصرف ساخت. کره شمالی نمونه بارزی است. اگر تهران معتقد باشد که امنيت کشور منوط به داشتن سلاح هستهای است، هيچ تحريمی قادر نخواهد بود اين اعتقاد را ميان بردارد.
راه دوم اينکه ايران برنامه نظامی خود را تا مرحله آزمايش اوليه سلاح هستهای به پيش ببرد، ولی گام آخر را برندارد و توانايی خود را برای توليد سلاح هسته در هر زمان، تأمين کند، يعنی نوعی توانايی برای Breakout به وجود آورد. اين توانايی میتواند عقابها در رهبری جمهوری اسلامی را راضی کند، که امکانات مشابهی چون قدرتهای بزرگ در اختيار دارند (مثلاً امنيت بيشتر) بدون آنکه از نظر بينالمللی منزوی و يا مطرود گردند. ولی اسرائيل با اين گزينش راضی نخواهد بود. برای تلآويو توانايی غنیسازی اورانيوم در اين حدبه معنی «تهديد غيرقابل قبول» خواهد بود. اسرائيل سياست توطئهگرانه خود در قبال برنامه اتمی ايران را با خرابکاری و قتل دانشمندان اتمی ادامه خواهد داد، تنها با اين نتيجه که ايران دريابد که توانايی Breakout ديگر نيروی بازدارنده کارايی نيست و تنها گزينه باقیمانده، توليد سلاح هسته است.
راه سومی را که کنث والس نشان میدهد اين است که ايران مسير تکاملی خود را تا آزمايش بمب اتمی بدون تزلزل ادامه دهد. البته هماکنون ايالات متحده آمريکا و اسرائيل اعلام کرده اند که اين گام را تحمل نخواهند کرد. تجهيز اتمی ايران به مثابه تهديد حياتی اسرائيل به شمار میرود. يک چنين گفتمانی ويژه قدرتهای بزرگ است که هميشه وقتی که قدرت ديگری جرأت کند خود را مثل آنها با سلاح اتمی مجهز کند، شيون و فغان به راه میاندازند. ولی همينکه کشور جديد به عضويت کلوپ قدرتهای اتمی درآمد، راه ديگری برای قدرتهای قديمی باقی نمیماند جز اينکه «اين وضع را تحمل کنند.» و در واقع در آن صورت حتا عدم تعادل نظامی موجود کاهش پيدا خواهد کرد. بنا بر فرضيه والس کشورهای جديد اتمی ثبات منطقهای و جهانی را بيشتر میکنند و نه کمتر.
انحصار اسرائيل
میتوان اسرائيل را به عنوان يک نمونه تاريخی نام برد. انحصار داشتن سلاح اتمی اسرائيل قريب ۴۰ سال منطقه خاورميانه را بیثبات و ناامن کرده است. در هيچ منطقۀ ديگری از جهان تنها يک قدرت اتمی وجود ندارد. نه علاقه ايران به داشتن سلاح هستهای (البته اگر چنين علاقهای اصلاً موجود باشد و عقلا در اين مورد متفقالقول نيستند)، بلکه زرادخانه هستهای اسرائيل است که بحران کنونی را به وجود آورده. آنچه برای ايران تعيين کننده است اين است که انحصار داشتن سلاح هستهای توسط اسرائيل بايد از بين برود.
اين واقعيت ما را به فکر ديگری هدايت میکند که لازم است پشت گوش جنگ عظيم کسانی که ايران را مورد انتقاد قرار میدهند، نوشته شود. خطر يک ايران اتمی به اين دليل اينقدر بزرگنمايی میگردد، زيرا آنها درک نمیکنند که کشورها طبق چه الگويی در سيستمهای بينالمللی عمل میکنند. کاملاً اشتباه است که ايران را متهم کنيم که «مبتلا به رفتار غيرمنطقی» است، که البته به کرّات صورت میگيرد. که بعد از آن اسرائيل و آمريکا بگويند که از اين رو سياست بازدارنده اتمی بیاثر شده و لذا هشدار آنها به تمام جهان: اگر ايران به سلاح هستهای دست يابد، تزلزل نخواهد داشت که آن را برای ضربه اول عليه اسرائيل مورد استفاده قرار دهد، حتا اگر با اين کار نابودی کامل خود را به دنبال ضربه دوم پيشبينی کند. والس اين تأملات را در مقابل گزينههای محتمل ديگر میگذارد که کوشش تهران برای دستيابی به سلاح هستهای تنها به خاطر تأمين امنيت خويش است.
والس استدلال ديگری را نيز مطرح میکند: دستيابی به سلاح هستهای به ايران اجازه خواهد داد در مورد کشورهای ديگر تهاجمیتر رفتار کند و کمکهای خود به تروريسم بينالمللی را توسعه بخشد. يک چنين موضعی مغاير کليه تجربيات تاريخی کشورهای ديگر اتمی از سال ۱۹۴۵ تاکنون است. نگرانی ديگری که به مراتب مطرح میگردد اين است که يک کشور اتمی ايران علامتی برای کشورهای ديگر منطقه برای دستيابی به سلاح هستهای خواهد بود، که به معنی تشديد مسابقه تسليحاتی اتمی در خاورميانه و نزديک است. نمونه کاملاً عکس اين تئوری را اسرائيل در منطقه ارايه میدارد. از دهه ۱۹۶۰ که اسرائيل بمب اتمی ساخت به هيچ وجه مسابقه تسليحاتی اتمی در منطقه به وجود نيامد. پس چرا بايد امروز اگر ايران صاحب سلاح هستهای شد، اينطور نباشد؟
در نتيجه ايالات متحده آمريکا و همپيمانانش لازم نيست اين قدر به خود زحمت دهند تا از دستيابی ايران به قدرت اتمی جلوگيری به عمل آورند. برعکس ديپلماسی بايد ادامه يابد. با حفظ امکان مذاکره، غرب بهتر میتواند با ايران اتمی زندگی کند و مهمتر از همه بايد تحريمها فوراً ملغا شوند، زيرا در وهله اول به مردم ايران لطمه میزنند و تقريباً هيچ اثر ديگری ندارند.
سياست صلح
نتيجهگيری تحليل نامبرده اين است که: دولتمردان و شهروندان تمام جهان بايد با خيال راحت دريابند که هرجا که قدرت اتمی به وجود آمد، ثبات حکمفرما شد. سلاحهای هستهای بيشتر، در نتيجه بهتر خواهند بود. تحليل نامبرده در مجله فورين آفرز ژوئيه/اوت ۲۰۱۱ زير تيتر کلی «چرا ايران بايد به سلاح هستهای دست يابد» Why Iran Should Get the Bomb انتشار خواهد يافت.
از منظر سياستهای صلحدوستانه نتيجهگيری آخر نوعی تحريک به نظر میرسد. زيرا به اصطلاح تعادل مابين شرق و غرب در دوران درگيریها، در عين حال «تعادل وحشت» بود و بشريت را در ترس دايم از يک دوزخ اتمی نگاه داشته بود. يک چنين تهديد واقعی را بشريت نمیتواند با انباشت بيشتر سلاحهای هستهای از بين ببرد، بلکه تنها میتوان از طريق خلع سلاح اتمی با آن مقابله کرد. والس در تحليل خود، خود را مدافع سرسخت درسهای علوم سياسی نئورئاليستی معرفی میکند که قدرت و توانايی نظامی را برای تأمين امنيت ملی کشورها ضروری میداند. والس در کتاب خود «تئوری سياستهای بينالمللی» در سال ۱۹۷۹ پايههای سياست «واقعبينی سياسی» را ريخته بود. آنچه که در تحليل والس تعجبآور است، اين است که تحليل وی در اين مورد مشخص به توصيههای سياسی میانجامد که باعث کاهش تنش در منطقه خواهد شد، هرچند که نبايد از دفاعيه وی در مورد ادامه گسترش تسليحاتی پيروی کرد. بقيه نتيجهگيریهای والس را بايد جدی گرفت که عمدتاً با نظرات کارشناسانه تحقيقات صلح آلمان همخوانی دارند، ولی متأسفانه زياد مورد التفات واقع نگرديده اند. مثلاً پژوهشهای انستيتوی تحقيقات صلح و سياست امنيتی دانشگاه هامبورگ زير عنوان «هفت گام برای رهيافت صلحآميز مناقشه اتمی با ايران» و يا «مناقشه اتمی ايران: رهيافتهای ديپلماتيک هنوز ممکن است؟» متعلق به Internation Conversion Centre Bonn.
نه عزیز جان، پاشنه آشیل رژیم فقط و فقط مردم سازمان یافته و متحد است.
ج.ا. بیش از سی سال است که دارد تحریم میشود و هنوز حاکم است. تحریمها کار ج. ا. را مقداری سخت میکند، ولی سرنگونی رژیم چیز دیگری است.
تا زمانیکه مردم ایران ، و خصوصا کارگران در تشکل های توده ی خویش سازمان نیافته باشند، این رژیم هیچ جایی نمیره.
لایکلایک
برام خیلی جالبه که چگونه یک نویسنده کم اطلاع غربی متنی را مینویسد و بلافاصله یکی ربطش میدهد به خط سیاسی جریان آلف و ب!
قضیه را به این گونه هم میتوان دید که در جمهوری اسلامی بعلت فشار زیاد حاکمیت و ضعف سازماندهی مخالفین (علیرغم تمایل شدید بخشی از مردم)حذف ملاها کارآسانی نیست.
پاشنه آشیل این نظام بسته وابستگی اش به فروش نفت است. غرب هم این را فهمیده و دارد جمهوری اسلامی را زیر فشار میگذارد تا با تغییر آن دار و دسته خودش را بر سریر قدرت بنشاند.
بگذارید فرض کنیم که در این میان جمهوری اسلامی بمب اتمی هم دارد آنوقت در جواب تحریمها چهار تا نفت کش عربستان سعودی و کویتی را میزند تا بازار نفت را وادارد تا نفت ایران را بخرند فکر میکنید آمریکا و دارو دسته اش دیگر نمی توانند به ایران حمله کنند و باید معامله کنند که به معنی تداوم حاکمیت آخوندها ست. بمب اتمی بیمه حضرت ابوالفضل ملا هاست والا اینقدر خرجش نمیکردند.
نویسنده توضیح هم فکر میکند آمریکا چهار جا را بمباران میکند و میرود پی کارش . شتر سواری دولا دولا نمیشود.نه برادر جان از خوزستان تا تنگه هرمز را اشغال میکند و میگذارد تا حاکمیت ولی وقیح با از دست دادن درآمد نفت زیر فشار نارضایتی بریزد پائین تا بعد دارو دسته خودش را بیاورد ( مگه صف چلبی های وطنی را در این چند ماه اخیر نمیبینی؟).
این وسط رنج مردم ایران هم برای هر دو طرف مهم نیست.
لایکلایک
این بخشی از تحلیل حزب کمونیست ایران در مورد اهداف و استراتژی ج.ا. در دسترسی به سلاحهای هسته ی میباشد:
«جمهوری اسلامی در دراز مدت بدل شدن به یک قدرت برتر منطقه ای را کلید اصلی حل بحران اقتصادی سرمایه داری ایران و تأمین هژمونی بر بخش های مختلف بورژوازی ایران می داند. این رژیم رمز دستیابی به این اهداف را در تبدیل شدن به یک قدرت اتمی می بیند.
اما تلاش رژیم برای دستیابی به این اهداف خط قرمز هایی هم دارد. اگر چه حملات محدود نظامی و بمباران تأسیسات هسته ای و یا مراکز نظامی رژیم محتمل است. اما سران رژیم این نوع عملیات ها را خطری برای بقاء خود نمی دانند. آنها می دانند هیچ رژیمی با بمباران هوائی سقوط نمی کند. در عراق هم تا زمانی که تانک های آمریکائی وارد خیابان های بغداد نشدند رژیم صدام سقوط نکرد. اما بنا به دلایل عینی و قابل فهم آمریکا نقشه لشکرکشی به ایران و برپایی یک جنگ تمام عیار را ندارد. در شرایطی که آمریکا به دلیل افول قدرت اقتصادی و کسر بودجه ای بیش از یک تریلیون و 500 میلیارد دلار مجبور است نیروهایش را قبل از موعد از افغانستان عقب بکشد و برای تأمین هزینه انتقال پایگاه تفنگداران دریایی اش از جزیره «اوکیناوا» در جنوب ژاپن، دولت این کشور را سرکیسه کند، توان تأمین بودجه یک جنگ به مراتب پر هزینه تر در ایران را ندارد. در شرایط کنونی سیاست آمریکا سرنگونی جمهوری اسلامی نیست و نقشه ای برای جایگزینی آن ندارد. آمریکا تنها زمانی به پای برنامه ریزی برای جایگزینی رژیم می رود که سرنگونی آن زیر ضرب اعتراضات توده ای به یک امر بی بازگشت تبدیل شود. نشست و برخاست مأموران درجه چندم وزارت خارجه آمریکا با سران برخی از احزاب و نیروهای اپوزیسیون بورژوایی ایران و چراغ سبز نشان دادن به «پروژه های آلترناتیوسازی آنان» فعلا در چهار چوب سیاست تیم خاورمیانه ای وزارت خارجه آمریکا برای فشارسیاسی و دیپلماتیک به جمهوری اسلامی قابل توضیح است. آمریکا ماندگاری رژیم جمهوری اسلامی پر و بال قیچی شده را بر واگذاری ایران به روند رویدادها و آینده ای نامعلوم ترجیح می دهد.»
برای مطالعه ی تمامی متن میتوانید به مصاحبه با صلاح مازوجی در سایت کومله با عنوان: «اوضاع سیاسی ایران، گفتگو با صلاح مازوجی: کشمکش بر سر برنامه هسته ای ایران (۲)»
رجوع نمایید.
لایکلایک