Bild: dpa
علی سالکی
زنانِ نیمتنهپوش
رقصانند،
مردان، تنهایشان را به طبلآ میسپارند؛
(گـُـرُوم̊ــب، گـُـرُوم̊ــب
رُوم̊ـــــب، رومــــــب)
شامپایـنها آنسوتر از آنها
به کنارِ بشقابهای خاویار
در حلقها، لـیــزآنند!
آی شرابِ اصیل،
شَربِ مُدامِ مایهداران، خاویار خوران؛
آیی کاش،
جرعهای ازآن، به نوشِتان!
آیی کلیسا، کنیسه!
آی مسجد!،
اینجا، حال̊ در آتش است!
رودهها زخمِ حسرت خوردهاند.
قربانیِ آن،
قربانیانِ الکلهای آلوده
قربانیانِ زخمهای به تنسوده
قربانیانِ آتشگرفته
مستانِ پا به گردن̊ حلقه کرده
چمباتمه خورده
مرگ را نوشیدند!…
قربانیِ آنچه که نَتـ̊ـوانستند از آن، سکهای بیشتر دهند
آنها کارگرند، قربانی میدهند
بیمارستان میروند، آتش میگیرند
قربانیاند،
سودای یک لحظه، قهقههی شاد در سر دارند
مـــستهای آلوده میشوند
قربانیاند
مرگ را مینوشند.
* بیش از 100 نفر از مردمانِ منطقهای فقیرنشین در کلکتهی هندوستان با خوردن الکلهای تقلبی – که برای منفعت وسودِ بیشتر به آنها فروخته شده بود – جان خود را از دست دادند، و درست به فاصلهی چند روز از این اتفاق، در بیمارستانی با شرایط بهداشتی نامناسب در یکی دیگر از محلات کارگرنشینِ هند، بیماران طعمهی شعلههای آتش شدند. اینها خبرهایی بودند که در پیِ هم، بر من، به سانِ آوار فروریختند، تا همچنان گنداب و کثافتِ مرئی و یا نامرئیای که از مناسبات سیستم موجود بر گسترهی جهان میتراود (از این حیث فعل “می تراود” را به کار بردم که ممکن است این گنداب به پوستینی از مهتاب ملبس باشد)، از ما نگرشی ژرف را نسبت به بطنِ واقعیت طلب کند، نگرشی که بر تمام لاطائالاتی همچون: «چشمشان کور، الکل نمیخوردند!» وامثالهم خط بطلان میکشد و نگاهها را به سوی جانیانِ وعاملان اصلی، که همان نگهبانان و صاحبان سرمایه هستند، میکشاند و جز این، راه حل دیگری نیست؛ «سلب ِ مالکیت، از سلبِ مالکیت کنندگان!».