در ضرورت نقد نوین ادبی, نامه ای به میم . حجری

در ضرورت نقد نوین ادبی
نامه ای به میم . حجری
این نامه بیش از شش ماه پیش نوشته شده است که انتشار عمومی آن را اینک خالی از فایده نمی بینیم

میم حجری ِ عزیز! سلام

اینجا که منم نیمه شب است و به زبان قراردادی ،ساعت دو و نیم بامداد و تازه نیم ساعتی هست که بخش پایانی ِ «سیری در شعری از رهیاب» ترا خوانده ام و دریغم آمد بدلیلی که خواهم گفت ، از کار ارزشمندی که میکنی قدر دانی نکنم و میدانم که البته نه ترا به سپاس ما چشمداشتی هست ونه البته -همانگونه که بی گمان تو نیز میدانی – ما که شعر تهیدستان و ستمدیدگان میسرائیم ؛ به « نفرین ها و آفرین ها » می اندیشیم !

اولاً : پیش از هر چیز باید در خصوص ِ درک و استنباط شما از منظور و مقصود شاعر از این شعر  تصدیق کنم که «روح کلی و اندیشه و احساس ِ غالب» بر این شعر را بخوبی و درستی گرفته اید ! اصل ندائی که از دل ِ شاعر برخاسته و صدایش در کوه ِ تن ِ او افتاده(1) و قلم به ثبت اش نشسته ، همانی ست که میدانید و گفته اید . غزل ِ بی سرو بی پایان بین / که زپایان بَرَدَت تا به سران (2) ما به آرمانگرائی ِ تاریخی- طبقاتی ، معتقد ، و همچنان پایبندیم!

ثانیاً : روش تحلیل شما دارای دو ویژگی یی ست که به نتائج فوق العاده و گاه ، شگفت انگیزی می انجامد :

یکم : قرار دادن همه ی اجزاء ابیات و مصرع ها بر روی میز تحلیل و بررسی جزء به جزء آنها بگونه ای که موردی از بیان شاعر از قلم ِ نگاه ِ تحلیلگرنیافتد ! اهمیت این نکته زمانی بیشتر آشکار میشود که توجه داشته باشیم که شعر ، و بویژه شعر کلاسیک ، و بالاخص غزل که میبایست  فرصت هر کلمه اش را برای بیان مقصود از دست نداد ؛ ظرفی نیست که «نگاهی کلی» را برتابد .

دوم : تحلیل نهایی ِ شعر و مقصود و منظور شاعر و درک روح کلی شعر او ، در پرتو ارتباطی سازواره ، یکپارچه ، و دیالکتیکی ِ تمامت اجزاء وابیات شعر؛ بگونه ای که بتوان بیان نهائی را در ترکیب یگانه ی آن جستجو نمود و تبیین ساخت .

نتایج رویکرد شما به این روش با دو ویژگی برشمرده ، وقتی با همدلی و همسخنی و هم اندیشی با متن و مولّف هم همراه میشود ؛ درخشان است بطوریکه گاه گویی به کنه ضمیر شاعر دست یافته اید !

تحلیل و تبیین های مربوط به مصداق ها ، موضوع آگاهی یا ناخودآگاهی ِ شاعر بهنگام سرودن شعر در خصوص یک مفهوم  ، تفسیر و تعریف برخی از مفاهیم از سوی تحلیلگر شعر، عدم پردازش به شعر از منظر و ابعادی دیگراز طرف صاحب تحلیل ، … مواردی هستند که البته میتوانیم و محقیم که در باره ی آنها اختلاف نظر و بحث و فحص داشته باشیم اما ،  در برابر آنچه در اینجا مد نظر ما ست مواردی ثانوی هستند و هیچ از ارزش کار شما – که در اینجا اصل ِ مطلب ِ ماست – ، نمیکاهند .

مطلب از این قرار است : دیریست که در مرزهای زبان و ادبیات و فرهنگ و هنر و بویژه شعر و بالاخص شعر و ادبیات انقلابی ما (ادبیات ِ کارگری که مطلقا!) کاری در خصوص نقد و بررسی و ارزیابی ، صورت نمیگیرد ! اشعار زیادی منتشر میشوند . داستانهایی در اینجا و آنجا درج میشوند . دریغ اما از نگاهی و توجهی و بررسی و ارزیابی و نقادی و تحلیل و تبیینی ! هم اگر گاه گاهی در باره ی  دفتر و دیوانی ، مطلبی میبینیم ، در واقع آن هم معرفی و اغلب ، تعریف وتمجیدی ست که توسط دوست و آشنایی بنابدلائلی و در اکثر موارد بعنوان مقدمه ای بر انتشار آن ها مینگارند و البته نیازی به گفتن نیست که چنین معرفی و تعاریفی ، کمکی به بازشناسی وضع  ومیزان ِ ارج و قدر ِ آثار و ارتقاء سطح کیفی ِ آنها نمی کنند . خلاف اینها هم از حیث شکل ِ «موضعگیری» ، همینطور ؛ یعنی مواردی هم که بصورت کامنت هایی سست وعقده گشایانه و غیر فنی و سطحی – هر چند در باره ی اشعاری سخیف و ضعیف و سطحی – گذاشته میشوند نقش ِموثر و مفیدی در این زمینه بجای نمیگذارند .

در چنین اوضاع و احوالی ست که نقد و ارزیابی هایی از شما در وبلاگتان منتشر میشود و ابن همان کار ارزشمندی ست که جای تقدیرو سپاس دارد . بی گمان اما ، ما به یک نهضت ِ نقد و ارزیابی و تحلیل و تببین شعر و ادبیات انقلابی و بویژه ادبیات کارگری نیازمندیم . ادبیات ما ، شعر ما ، هنر در تبعید ِ ما به چنین نهضتی نیازمند است .

کیست که نداند که تا خون ِ ادبیات و شعر و هنر بر رگهای مبارزات رهائیبخش دوانده نشود ، همه ی مبارزه ی تاریخی – طبقاتی ، سست و بی حال و بی رمق و عقیم خواهد ماند .مااگر میخواهیم و بر آنیم تا ادبیات ما بر خلاف آنچه جمهور ِ ارتجاع و جمهوری ِ ارتجاعی میخوا هند ومیطلبد ، پا برجا و استوار بماند و ارتقاء یابد و متناسب با نیازهای دوران و همپای مبارزاتمان پیش رود ، بدون تردید باید نهضتی ادبی و لاجرم نقد ادبی راه اندازیم .

پاینده باشی و قلم ات مستدام باد !

ساعت : 5:115 بامداد13آبان 1390

رهیاب

پاورقی :

1-    اصل ندا در دل بود ، در کوه ی تن افتد صدا ….دیوان شمس

2-    دیوان شمس

1 Comment

  1. نام: رهیاب

    ای-میل: vrahyaab@yahoo.com
    11:16 14 خرداد 1391

    دوست عزیز ! میرزا ممد
    متن نامه ی ما به هیج وجه تأئید مندرجات وبلاگ میم .حجری نیست . صرفاً توجه به اهمیت دادن به نقد ادبی ست .
    در زمینه ی موضوعات سیاسی- فلسفی ؛ میان ماه من تا ماه گردون / تفاوت از زمین تا آسمان است !
    پاینده باشید
    رهیاب

    نام: میرزا ممد

    ای-میل:
    21:35 13 خرداد 1391

    جناب رهیاب محترم
    ستایشنامه شما در مورد تحلیل های مندرج در صفحه مورد اشاره اتان ، دیدگاه شماست و ایرادی بر آن وارد نیست. من هم صرفاً برای تقایس نوشتار ها ، اکثر صفخات را بازبینی میکنم. اما صفخه مورد اشاره شما از دید من، دارای تناقض های عجیب و غریبی است که گاهی شگفتی آور است. مثلاً در آن صفحه نقدی را مشاهده کردم که عنوانش « دین همان چیزیست که فقیر را فقیر تر و ثروتمندان را ثروتمندتر میکند » و تحلیلی که در مورد این عنوان شده بود براستی شگفت انگیز بود. در بخش نظرات یکی از خوانندگان ایرادی اساسی از این تحلیل بی مسمی گرفته بود که در پاسخش تحلیلگر ضمن اهانتی ادیبانه مستمسک بی محتوای ( دگراندیشی ) را برای متن موهنش مدلل کرده بود. با مراجعه بعدی بیکمرتبه هر دو متن را حذف کرده بودند. و از دید من این بارزترین نشانه خودبینی و عدم تحمل نقد است. با کنکاش بیشتر متوجه شدم که تقریباً تمام نوشتارهای این صفحه بدون درج نظرات است وکسی رغبتی بر اظهار نظر ندارد.
    حال از اینکه شما جناب رهیاب محترم همفکری مانند خود یافته اید بقول معروف جای شکرش باقیست. اما هرچیزی که میدرخشد طلا نیست!!! موفق باشید

Comments are closed.