درس های دمشق، دمکراسی با بمب؟

​​

بیژن چهررازی

چند دقیقه قبل از ساعت 8 صبح دو انفجار کوچک و یک انفجار بزرگ شهر دمشق را می لرزاند، محله “غزاض” محله ای مانند تمام محلات پر رفت و آمد شهر است انفجار زمانی صورت می گیرد که بچه ها به مدرسه می روند و کارمندان به اداراتشان.

بنابر اظهارات شاهدان عینی، انفجار بمب ها که با فاصله زمانی، ابتدا 2 انفجار کوچک پشت سر هم و سپس یک انفجار بزرگ صورت می گیرد که یاد آور نوع بمب گذاری ها در عراق و یا بمباران هوائی ناتو در جنگ لیبی بوده است، در لیبی نیز ابتدا نقطه ای توسط هواپیماهای ناتو بمباران می شد و وقتی مردم و نیروهای انتظامی و حلال احمر به کمک زخمی ها می شتافتند هواپیما های ناتو دوباره به بمباران همان محل دست می زدند تا اینبار تعداد زیادی از ماموران انتظامی و مردم را قربانی راکت های دمکراسی گستر خود سازند.

این انفجارات نیز با همین روش توانست 55 کشته و 370 زخمی از خود بجا بگذارد.

متخصصین سوری خنثی بمب  برآورد کرده اند که بمب اصلی که می بایستی حدودا یک تن وزن داشته باشد تا بتواند چنین ویرانی را بوجود آورد.

در سوریه نیز مانند کشورمان ایران پس ازهر حادثه و یا بمبگذاری بازار شایعات داغ می شود. در حالیکه رسانه های دولتی و محافل نزدیک به حزب بعث سوریه بمبگذاری ها را به تروریست ها و اربابان خارجی آنها نسبت می دهند، رسانه های غربی(بی بی سی و سی ان ان) و تلویزیون عربی الجزیرا از دست پنهان رژیم سخن به میان می آورد.

طبق معمول برای هر دو سناریو می توان شواهدی یافت، برای سناریوی تبلیغ شده از سوی دولت سوریه می توان بر روش بمب گذاری و محل انفجار آن تکیه کرد، بمب در جلوی ساختمان سازمان اطلاعات و امنیت سوریه معروف به “بخش فلسطین” منفجر شد و بیشترین تعداد کشته شدگان را کارمندان امنیتی همین اداره تشکیل می دهند.

اپوزیسیون سوریه یا حداقل آن بخش که معتقد است بمبگذاری کار خود رژیم بوده، به عکس بر حجم یک تنی بمب تکیه می زند و معتقد است که مشگل لجستیکی حمل و نقل یک بمب یک تنی در محله ای که بشدت تحت مراقبت نیروهای انتظامی است عملا دخالت یک بمبگذار غیر خودی را ناممکن می سازد.

اینکه رژیم های خاورمیانه برای رسیدن به اهداف خود دست به چنین بمبگذاری هائی می زنند همانقدر ممکن است که همتایان غربی و کشورهای “دمکرات وآزاد” و یا متحدین محلی آنان. امروز برای ناظران بی طرف شکی نیست که آمران بمب گذاری های دمشق را باید در ریاض و دوحه جستجو کرد.

وضعیت فعلی سوریه

پیش از آنکه بحث درباره بمب گذاری را ادامه دهیم یک نگاه کوتاه به وضعیت سوریه خواهیم انداخت، پس از یورش گسترده نیروهای مسلح که از سوی کشورهای غربی عضو ناتو و ترکیه حمایت نظامی و از سوی عربستان و قطر حمایت مالی و رسانه ای می شدند به شهرهای خمص و چند شهر کوچک تر عملا سوریه وارد جنگ داخلی غیر رسمی شد، بر خلاف تبلیغات رسانه های ماین استریم غرب و عربی مانند الجزیرا و العربیه، تنها، سرکوب اعتراضات بخشی کوچکی از سنی های توسط نیروهای انتظامی موجب شعله ور شدن این جنگ نشد، بلکه این اعتراضات با همکاری و مهندسی غرب و ترکیه و شیوخ قطری و سعودی از مدتی قبل طراحی و سازماندهی شده بود و از همان ابتدا با حمله نیروهای میلیشیای وابسته به انها شکل مسلحانه بخود گرفت و به دلیل بکارگیری همین روش مسلحانه از سوی غرب بودکه اعتراضات توده ای و مردمی مخالفان متوقف شد و عملا آنها مردم معترض را به خانه هایشان فرستادند و مانع رشد اعتراضات مردمی گشتند.

پس از بالا گرفتن موج اعتراضات در کشورهای شمال آفریقا، که به “بهار عربی” شهرت یافت، در سوریه نیز شوری از اعتراضات و خواست به تغییرات بوجود آمد، رژیم سوریه با نگرانی به این اعتراضات نگاه می کرد و مترصد سرکوب آن بود.

ریشه اصلی مخالفت ها در آن دوران سیاست های نئولیبرالی و فساد دستگاه اداری و مالی کشور بود، جالب است بدانیم رژیم سوریه در بوجود اوردن وضعیت فوق تنها نبود و از حمایت دستگاه مالی و نظامی دولت رجب طیب اردوغان و ارتش ترکیه و حمایت های بی دریغ سارکوزی برخورداربود.

در واقع نابودی اقتصاد راه رشد “غیر سرمایه داری” در سوریه با ورود ترکیه به اقتصاد این کشور و ورود متخصصین سوری تحصیل کرده در آمریکا و همکاری مستقیم آنان با ترکیه، خصوصی سازی های گسترده بانک ها و مراکز تولیدی و سپردن تمامی قرارداد ها به شرکت های ترک آغاز می گردد.

عقب نشینی از اقتصاد “دولتی” موجب باز شدن بازار ها و بالا رفتن مصرف گردید همه جا از کالاهای ترکیه ای اعم از لباس، مواد غذائی یا وسایل خانگی انباشته شد، بانک های خصوصی به آسانی به وام دادن به مصرف کنندگان پرداختند، در کنار این تحولات سیاست های نئولیبرالی جایگزین سیاست های قبلی شد، امکانات پزشگی و تحصیلی و امتیازات دیگر اجتماعی جایش را به بخش خصوصی  داد و سوری ها را با مشگلات جدیدی از جمله، مخارج بهداشت و پزشگی ، گرانی غیر قابل پیش بینی و بدهکاری گسترده مصرف کنندگان روبرو ساخت.

این سیاست جیب الیت خاصی را پر کرد و به فاصله طبقاتی دامن زد، رشد نارضایتی ها و گسترش فساد مالی نگرانی هائی را در هیئت حاکمه پدید آورد. متخصصینی که در ارتباط با ترک ها در راس امور دولتی بودند دستگیر و بقیه به ترکیه گریختند. شرکت های ترکیه ای یکی پس از دیگری دولتی و یا تعطیل شدند، ترک ها کشور را ترک کردند و ورود کالا ها از ترکیه متوقف شد.

ترکیه از مدافع رژیم اسد به دشمن آن مبدل شد و تهدیدات بر علیه ان آغاز شد، بسیاری از تغییرات اقتصادی دوباره تغییر یافت و تعدادی از تعزیه گردانان نئولیبرال دستگیر وبه جرم سو استفاده های مالی محاکمه شدند.

بر قیمت ها  دوباره توسط دولت افسار زده شد تا جلوی نارضایتی عمومی گرفته شود. ولی سیستم نئولیبرال اینبار با همکاری بانک جهانی و صندوق بین المللی پول و بدون ترکیه به کار خود ادامه داد.

بنابراین نارضایتی ها در وهله اول ریشه اقتصادی داشته و هنوز هم دارند، دامن زدن به اختلافات مذهبی و قومی بخشی از سیاست امپریالیستی در منطقه بوده و انحراف آشکار اذهان عمومی از حقایق سوریه می باشد.

پس از رشد نارضایتی ها و بالا گرفتن درگیری ها مسلحانه در خمص و چند شهر مرزی نزدیک به لبنان، کشورهای همسایه از جمله ترکیه و اردن با پشتیبانی کشورهای ناتو به سازماندهی نیروهای مذهبی “سنی- وهابی” دست زدند، که از تجربیات گسترده ای در افغانستان و لیبی برخوردار بودند و بخشی از آنها با القاعده و بخشی دیگر با نیروهای وابسته به لیبی ارتباط داشتند.آنها توانستند درمدت کوتاهی با حملات مسلحانه، بمب گذاری و گروگان گیری و ایجاد محیط ترس و ترور محلاتی از این شهرها را در اختیار بگیرند و در آن شهر ها حکومت “خلافت اسلامی” را بر قرار کنند.

دولت سوریه و ارتش به بهانه مبارزه با این دارودسته های وابسته و تروریست در شهر های بزرگ جو فشار و دستگیری اپوزیسیون را گسترش داد و با حمله وسیع و گسترده توانست شهرها را از دست افراطیون مذهبی مسلح خارج سازد از دو طرف تعداد نامعلومی کشته و زخمی شدند اما نیروهای سلفی و القاعده ای با خانواده های خود راهی ترکیه و لبنان واردن شدند، امروز آنچه تحت عنوان “مقاومت گسترده” مردمی در برابر رژیم سوریه، در رسانه های غرب برنمائی می شود ماهها است که برچیده شده و عملا محدود به عملیات تروریستی مانند بمبگذاری اخیر می شود که این روش را می توان راه کار جدید مبارزه اپوزیسیون مسلح وابسته به خارج در سوریه نامید.

دیو چو بیرون رود فرشته براید؟

سوریه بر خلاف لیبی برخوردار از یک جامعه وسیع شهرنشین و سکولار در کناریک رژیم سکولار است، در سوریه ملل و مذاهب مختلفی زندگی می کنند، ولی در عین حال بیشترین رفرم ها در مقایسه با دیگر کشورهای عربی مشابه  هم در این کشور صورت گرفته است.

پس از آزادی هزاران تن از زندانیان سیاسی در همان اوایل بالا گرفتن شورش ها، دولت سوریه موفق شد در یک رفراندم قانون اساسی را به انتخاب بگذارد وبا شرکت وسیع مردم آنرا تصویب کند. در اثر این تحولات اقلیت کرد سوریه اگر چه نتوانست در قانون اساسی جدید به عنوان یک اقلیت ملی شناخته شود اما آنها توانستند از تابعیت سوری و حقوق شهروندی برخوردار شوند! احزاب سیاسی که خود را به قانون اساسی جدید متعهد کردند اجازه فعالیت یافتند و هژمونی حزب بعث از قانون اساسی حذف گردید. روزنامه ها و مطبوعات از آزادی کم نظیری برخوردار شدند، البته این تغییرات شامل آندسته از لپوزیسیون می شد که خود را متعهد به قانون اسلسی تازه تصویب شده میکرد.

7 می نیز انتخابات مجلس با بیش از 7000 کاندیدا و با نظارت ناظران انتخابی داخلی و خارجی و خبرنگاران صورت گرفت که نتایج قطعی آن هنوز ناروشن است. با شکست حملات افراطیون مذهبی، برای اولین بار اپوزیسیون واقعی پا به میدان نهاد، بخشی از این اپوزیسیون انتخابات انجام شده را به دلیل اینکه آزاد نیست و یا به این خاطر که انها  قانون اساسی جدید را به رسمیت نمی شناسند تحریم کردند و بخشی از احزاب سیاسی مخالف هم با وجود انتقاد به نحوه انتخابات و قانون اساسی ترجیح دادند در آن شرکت کنند.

استقبال از انتخابات وسیع بود واین امر مؤید آن است که اکثریت مردم سوریه بی توجه به  آنکه از چه مذهب و قومی هستند نشان دادند که  خواستار یک حکومت مذهبی نیستندو با دخالت خارجی مخالفند واز تروریست های القاعده ای  دفاع نمی کنند اما در عین حال خواستار تغییرات از درون و با اتکا به نیروی خود می باشند دراین روند نقش برجسته زنان و احزاب کمونیست سوریه کاملا آشکار است.

این نکته نباید به فراموشی سپرده شود که نتایج انتخابات چندان تعجب آور نخواهد بود در کشوری که چندین دهه است یک حزب حکومت می کند انتخاب کردن خود یک مشگل است بویژه که تحت چنین شرایط پر تشنجی این انتخابات برگزار می گردد. از یک سو برای بعضی ها مانند زنان، اقلیت های مذهبی و روشنفکران و جوانان شرکت در انتخابات یک وظیفه میهنی است نه به دلیل دفاع از رژیم بعثی بلکه بدلیل ایستادن در برابر هجوم افراطیون مذهبی و تروریست های وهابی و ا زسوی دیگر برای بسیاری از احزاب تازه تاسیس شده (خود زمانی بخشی از حزب بعث بودند) که نمایندگانشان را به مجلس ارسال خواهند کرد در پیش گرفتن یک سیاست مستقل از بعثیون سهل نخواهد بود. با توجه به این نکات تعجب آور نخواهد بود که در پارلمان جدید سوریه، با زهم چهره های آشنای بعثی و یا چهره های جدیدی را مشاهده می کنیم که هنوز بعثی می اندیشند.

کوفی عنان و ناظران سازمان ملل

ماموریت کوفی عنان و ناظرانش به یک ماجرای کمدی – تراژیک تبدیل شده است، آنان که قرار بود با ارسال نیروهای ناظر بر آتش بس به محافظت از جان و مال نیروهای سلفی و القاعده ای وابسته به غرب بپردازند  و آنان را از زیر حملات ارتش سوریه نجات دهند تا انها توان بازسازی خود را داشته باشند، به واسطه وتوی چین و روسیه و طولانی شدن مذاکرات و جلسات سازمان ملل بسیار دیر وارد معرکه سوریه شدند.

آنها زمانی به خمص رسیدند که قضیه سرکوب افراطیون مسلح، توسط ارتش سوریه فیصله یافته بود و عملیات تروریستی پراکنده ی که هنوز ادامه داشت دیگر آسیب و تهدید جدی برای نظام محسوب نمی شد.

ماموریت کوفی عنان در راستای حفاظت از افراطیون مذهبی بود و از همان ابتدا جنبه ی پروپاگاندا برای غرب را داشت و حالا که آتش خاموش شده بود عملا بی فایده و بی نتیجه بود. به همین دلیل نیز عنان در چند روز اخیر به مرحله دوم طرح وارد شده و حمله و شانتاژ به سوریه را سر فصل مصاحبه و سخنرانی هایش  قرار داده.  ایرادات غیر منطقی مانند “چرا ارتش شهر ها را ترک نمیکند؟” در حالی صورت می گیرد که هنوز بمب گذاری های پراکنده ادامه دارد و عنان میداند خروج ارتش از مناطقی مانند خمص معادل ورود دوباره نیروهای مسلح از مرزهای ترکیه و لبنان است.

مشگلات بانکی مون و عنان یکی دو تا نیست، در آمریکا فصل مبارزات انتخاباتی است و مردم آمریکا از هرچه جنگ و اخبار مربوط به افغانستان و عراق و ایران و سوریه است حالشان بهم می خورد و اوباما  هم خیال ریسک کردن در انتخابات را ندارد. بی علاقه گی آمریکا به دخالت نظامی در سوریه در چند ماه گذشته ترمز بالا گرفتن درگیری ها را فعلا کشیده است. از طرف دیگرنیکلا سارکوزی جنگ افروز کوچک اروپا با تیپای نیمی از فرانسوی ها از الیزه به سواحل جنوب فرانسه پرتاپ شد و شعله جنک افروزی زیر دیگ آش سوریه پائین کشیده شد.

چین و روسیه بر سر مواضع خود ایستاده اند و این تصور که آنها بزودی در برابر فشار آمریکا کوتاه خواهند آمده رنگ باخته است. با بازگشت پوتین به کرملین بی شک کار کنار آمدن با روسیه اگر سخت تر نشود آسانتر نخواهد شد.

اما این گمان که توطئه ها پایان گرفته از بنیان نادرست و خام است. بار سنگین توطئه بر علیه سوریه تا روشن شدن نتیجه انتخابات در آمریکا فعلا بر دوش عربستان و قطر و ترکیه قرار داده شده است.

با شکست جنگ وبزرگ داخلی در سوریه، رهبران وهابی دو کشور عملا با این مشگل مواجه اند که اپوزیسیون مسلح قابل توجهی در سوریه وجود ندارد، آنها یا کشته شه اند یا از کشور گریخته اند بنابر این مسلح کردن وسیع فعلا ناممکن است، اما عملیات بمبگذاری یا آدم ربائی و ترور فعلا در دستور کار سران سه کشور در بالا نامبرده شده قرار دارد.

اپوزیسیون سیاسی طرفدار دخالت نیروهای خارجی که مخالف هر گونه مذاکره با رژیم سوریه می باشد و مرکزاش در استانبول قرار دارد علیرغم حمایت های غرب و ترکیه و پول عربستان و قطر، شدیدا پراکنده و غیر قابل اعتماد است. مجموعه ای است از فرصت طلبان سیاسی با سوابق همکاری با رژیم سوریه و یا دول غربی که از حمایت هیچ توده ای در داخل کشور برخوردار نیستند . در میان آنان هیچ شخصیت برجسته و یا محبوبی وجود ندارند و اکثریت آنان حتی بسار بد نامند.

اما دول عربی و غرب بی کار ننشسته اند و مشغول سر هم بندی چلبی های جدیدند، “نوال الدوالیبی” یکی از همین عتیقه های زیر خاکی است که با پول آل سعود مشغول تجارت و چاپیدن در آن کشور بوده و قرار است رهبری اپوزیسیون دست نشانده را به عهده گیرد.

“نوال الدوالیبی” پسر “معروف الدوالیبی” است که این آخری در سال های پنجاه میلادی از طریق انتخابات آزاد در سوریه به نخست وزیری رسید بود اما پس از به قدرت رسیدن حزب بعث سوریه مجبور به ترک کشور و اقامت در عربستان شد.

“نوال الدوالیبی” اخیرا اعلام یک دولت در تبعید و در حال “گذار” کرده که مرکب از 35 عضو است که نام آنها به دلایل امنیتی اعلام نشده است!

مطبوعات عرب زبان اما به این ادعا شک دارند و معتقدند پیدا کردن چند وزیر خوشنام در این کابینه مشگل اصلی “نوال الدوالیبی” است که خود نیز از سوابق نه چندان درخشانی برخوردار است. هدف فوری این “دولت” فراهم آوردن مستقیم حمله نظامی “جامعه جهانی” به سوریه برای به کرسی نشاندن خواسته های ملت و کشور مستقل سوریه اعلام شده!!

“نوال الدوالیبی” در عین حال “شورای ملی سوریه” را که مرکزش در استانبول است را به دلیل اینکه نمایندگی مردم سوریه را نمی کند به رسمیت نمی شناسد.

اینکه دولت در تبعید و در حال گذار “نوال الدوالیبی” تا چه حد نمایندگی مردم سوریه را می کند را می توان از درخواست حمله و اشغال سوریه این دارودسته خائن و شارلاتان حدس زد.

قاهره – یازده می 2012

این مطلب با کمک و همیاری همکارم آلبرت القدیر نگاشته شده است