بیژن چهررازی
فرانسوی ها بازهم انتخابات ریاست جمهوری در کشورشان را به یک سیرک پر سرو صدا تبدیل کردند و با همین روش توانستند بر خلاف بسیاری از دیگر کشورهای اروپائی که در آنها نیز انتخاباتی مشابه صورت می گیرد، خود را مرکز توجهات مطبوعات و رسانه های بین المللی قرار دهند.
با وجود آنکه چه در انتخابات قبلی ریاست جمهوری و چه در این انتخابات نباید منتظر تحولات و نتایج تکاندهنده ای میبودیم، اما دستگاه پروپاگاندای تبلیغاتی “ملت کبیر” فرانسه ازهیچ کاری برای جلب توجه جهانیان به این “تحول تاریخی” کوتاهی نکرد.
اینکه از همان ابتدا قرار است به جای فیل یک موش زائیده شود برای آنها که همراه این سیرک بالا و پائین می پرند و همراهی خود را با آن نشان می دهند از همان ابتدا مسئله ای کناری است. برای هورا کشان حرفه ای در خارج و داخل فرانسه هر بار اما بهانه ای پیدا می شود تا با “قلب و روح” وسط میدان بپرند و زیر سونامی از پرچم های سه رنگ و نشانه های چپ ، راست ، لیبرال ، سندیکای ، فمنیستی و یوپی ها به خیابان بریزند و “پیروزی” مردم! را جشن بکیرند، اینبار هم بهانه “شکست سارکو” بود.
سارکوزی شخصیتی نامطلوب که مانند اشعه لیزر تیز و برنده بوده و جامعه را با سرعتی باور نکردنی و با وقاحتی بی سابقه به دو نیم می کرد، فرانسه با عزت و عظمت و فرانسه آشغال کله ها! فرانسه ای که باید توسط فیگوری کوته بین و مشکوک با آب فشار قوی از آلودگی ها و آشغال کله ها پاک می شد، باید فرانسه ای را تداعی می کرد که ساکنان الجزایری ها، مراکشی ها، آفریقائی ها و سریلانکائی ها در آن احساس فرانسوی بودن نکنند! فرانسه ای که باید همسایه گردن کلفت و خر پولش را سرمشق قرار می داد، فرانسه ای که در آن الیت مالی از امتیازاتی برخودار باشد که برای آدم های معمولی دست نیافتنی باشد.
در آلمان سال هاست خارجی ها راسر جایشان نشانده اند. بیشتر آنها مثل سگ جان می کنند کارگران خارجی کارها و وظایفی را به عهده دارند که با این دستمزد کمتر آلمانی حاضر به انجام این وظایف است.کارگران خارجی تا آخر عمرشان نه احساس آلمانی بودن دارند و نه جامعه “متمدن” آلمان حاضر است آنها را خودی بخواند، هر کسی سر جایش و هر جائی به همان اندازه که نظام طبقاتی برایش تعیین می کند! برای نمونه، بیش ازدو میلیون ترک ساکن آلمان در خیابان، مدرسه ، محل کار و ادارات دولتی توهین و تحقیر های نژادپرستانه و ضد مسلمانان را تحمل می کنند و با صبر و برد باری زنجیر های اسارت را بر دوش می کشند و اگر فرصتی هم بدستشان رسید با تریکوی تیم ملی فوتبال آلمان و پرچم آلمان و ترکیه به خیابان ها می ریزند تا تعهد و مراتب تشکر خود را برای استفاده از نعمات زندگی در این جامعه نشان دهند و بار دیگر نشان دهند صلح و همزیستی فقط زمانی به دهان مهاجرین که هر کسی سرجایش بنشیند و رعایت قوانین و ادآب رسوم جاری آن مملکت بنماید.
مشگلات مهاجران و کارت همیشه برنده ی “مهاجهرت- اسلام” در فرانسه اما اینبار برای پیروزی یکی از کاندیداها به تنهائی کافی نبود. “گراند ناسیون” مشکلات دیگری داشت، سیستم سرمایه داری مثل خر در گل گیر کرده زیر ضربان تیز شلاق هایش بدن برده های سرمایه داری را می شکافد و سارکو بر این بدن های آش و لاش می خندید.
اینبار گرانی، مشگلات مسکن در شهر های بزرگ و بیکاری گلوی فرانسه را می فشرد و سارکوزی که خود دست نشانده همان دست هائی بود که گلو مملکت را می فشرد، زنجیر پاره کرده بود و برای رد گم کردن و انحراف افکار عمومی با پشتیبانی صمیمانه رسانه های گروهی کشور، به لیبی و ساحل عاج لشگر می کشید و یا هر وقت تشخیص می داد مسلمانان را مانند فیل به هوا می کرد.
مشگلات لاینحل ناشی از بحران یورو(بحران سرمایه داری) و کشورهای بحرانزده به حد نتایج ناشی از دخالت دولت های اروپائی در بازار و یا سودجوئی مشت کوچکی دلال مالی بی همه چیز تقلیل یافت .
سارکوزی که گنجشک را رنگ می کرد و به جای قناری می فروخت، راه حل برون رفت از بحران را نیز در جیب بغلش داشت نسخه جهانشمول کیف کش های سرمایه این بود که برای “نجات” آنها! بایستی مردم از حقوق خود دست بشویند تا اربابان واقعی سارکوزی و مرکل همچنان به غارت دست بزنند، راه حل های مشابه در همه جا.
مردم که بازندگان واقعی این فساد و فریبکاری سیستم سرمایه داری بودند غارت و تهدید می شوند، اما سارکو و شرکا با آس تهدید به ورشکستگی اقتصادی کشور و با استفاده از جمله معروف “قیصر” کشیش زاده آلمانی آنگلا مرکل که:
“اگر یورو سقوط کند، اروپا سقوط خواهد کرد” و با ارکستر خود فروخته مطبوعات و رسانه های “معتبر” مردم را در این کشور ها به گروگان گرفتند، سیاست تفرقه بینداز و ممالک را بچاپ آنان منجر به ایجاد دشمنی عمیقی مابین مردم کشورهای “بحران زده” و کشورهای “غارتگر” شده است، استقلال مالی و سیاسی کشور هائی مانند یونان مدت هاست ملاخور شده است و قیصر آلمان یک اب هم رویش نوشیده است. کا را به جائی رساندند که گوساله سامری خود ساخته شان یعنی مجلس نمایندگان مردم محدوده ی تصمیم گیری اش از یک پارلمان محلی نیز کمتر شد. به جای “نمایندگان” مردم، این موسسات مالی اند که برای مردم تصمیم می گیرند.
سارکوزی که خود محصول تولیدی همین موسسات مالی بودو سیاست نئولیبرالی غارت هرچه بیشتر مردم به نفع بانک ها را به پیش برد و هر گاه نیز خرش در گل گیر می کرد از صندوق جادوگری “اروپا ی آزاد” کارت ایجاد هراس و وحشت توسط مسلمان و خارجی ها با کمک خالصانه سازمان های اطلاعاتی فرانسه و نفوذی هایش بیرون می کشید و مهاجران به شیاطین تروریستی بدل می شدند که سوپرمن کوتوله ما با رشادت و از خودگذشتگی بی مثالی در برابر آنها می ایستاد و آنها را سر جایشان می نشاند و یا برای زدودن رد پای سازمان های امنیتی اش، آنان را به دیار نیستی می فرستاد.(وقایع رسوای تولوز)
سارکوزی در زمینه سیاست خارجی فرانسه رابه دنبالچه سیاست آمریکا مبدل ساخت و در رقابت بی رحمانه ای با بریتانیا برای تبدیل شدن به متحد درجه اول یانکی ها در اروپا از هیچ پلیدی و دریوزه گی چشم نپوشید.
حملات نظامی به لیبی و دخالت سیاسی نظامی در ساخل عاج، تهدیدات گسترده فلسطینی ها و حمایت یک جانبه از سیاست های فاشیستی و راسیستی دولت اسرائیل، فرستادن نیروهای نظامی به سوریه و سازماندهی مخالفان در آن کشور و ارسال اسلحه برای مخالفان و ادامه سیاست اشغالگرانه در افغانستان در کارنامه 5 ساله سارکوزی مانند لکه های ننگی ثبت شده اند.
سیاست ترک ستیزی و ممانعت از ورود ترکیه به “اروپا” و روغن ریختن به آتش قتل عام ارامنه با آمدن سارکوزی به صحنه سیاست فرانسه اوج تازه ای گرفت.
سارکوزی در زمینه “انرژی هسته ای” ایران در خط مقدم جبهه متحد آمریکا و اسرائیل بود و از هر تهدید و توطئه ای بر علیه ایران و در دفاع از سیاست های امپریالیستی و ماجراجویانه اسرائیل کوتاهی نکرد این درحالی بود که سارکوزی نه تنها بر استفاده انرژی هسته ای در فرانسه اصرار می کرد بلکه حتی یک گام هم در جهت کمتر کردن سهم انرژی هسته ای در تولید برق داخلی فرانسه نیز بر نداشت.
با این مقدمه گذرا میرسیم به رئیس جمهور جدید آقای سوسیالیست “اولاند”، مردی که انتخاب شد تا وضعیت فرانسه را به قبل از سارکوزی برگرداند! گوئی تاریخ فرانسه یک مرحله جدید یافته است “سالهای سیاه سارکو!”.
اینکه اولاند چه قول هائی به انتخاب کنندگانش داده است مورد بررسی من نیست آنچه واقعا در حد قدو قواره اولاند است برای من مهمتر است.
فرانسو اولاند بدون شک در اولین اقدام از آنچه سارکوزی در طول این 5 سال ویران کرده فاصله خواهد گرفت، اولاند اعلام کرده که می خواهد پرزیدنت تمام فرانسوی ها باشد و نه مانند سارکوزی پرزیدنت متمولین و درندگان جامعه بی شک برای نشان دادن این ادعا باید پیاده شد و با مردم راه رفت، اولاند در این زمینه هم مستعد است و با تجربه، اولاند سارکوزی نیست، اما همچین کاملا بی سارکو هم نمی شود، اولاند در زمینه سیاست های اقتصادی داخلی با فشار موسسات مالی گردن کلفتی دست به گریبان خواهد شد که وی را بر سر یک دو راهی قرار می دهند:
یا ادامه پیمان مالی “مرکوزی” به اسمی و رنگی دیگر که شامل همان پیشنهادات معمول مبتنی بر کاستن از نفوذ دولت و در اقتصاد و جامعه، کم و یا قطع کردن امتیازات اجتماعی که حاصل سال ها مبارزه اقتصادی کارگران و اقشار مختلف طبقه متوسط به بهانه کاستن از هزینه های دولتی است.
یا سرنوشتی که در انتظار کشور های خاطی مانند یونان است!
سناریو پر قدرت تر از آن است که اولاند توان مقاومت داشته باشد یا در دسته اول بازی کن یا برو به جهنم! راستش طبقه متوسط و سندیکاها و چپ فرانسه هم گوشی دستشان است آنها نیز در این دایره شیطانی از ما بهترون همانقدر گرفتارند که اولاند بحث بر سر ترک یورو یا جمع بساط بانک ها نیست بحث بر سر کنترل و همکاری است، بحث بر سر کمک به مردم یونان و رسوا کردن سیاست های خانمان برداز بانک های آلمانی و فرانسوی نیست بحث بر سر همکاری مساوی و شناسائی حقوق “گراند ناسیون” از سوی همسایه قلدر شمالی است، البته عقل اولاند هم در این حد قد می دهد که بداند زورش به آلمان نمی رسد اما او قطعا تمام توانش را به کار خواهد گرفت تا وضعیت ناگوار فرانسه را از دنباله رو سیاست های مرکل به شریک و متحد با امتیازات ویژه تغییر دهد ویا خداقل ظاهر اش را اینگونه نشان دهد. بکار گرفتن “یورو بوند” برای اولاند می تواند بیشتر جنبه تاکتیکی داشته باشد تا سیاستی قابل اتکا.
در زمینه حل مشکلات داخلی فرانسه باید به این نکته اشاره کرد که ممکن است سارکوزی در نحوه اجرای برنامه هایش یک ویژه گی خاص و وقاحت آمیزی داشت که با “فرهنگ” حکومت کردن در فرانسه کمی غریب بنظر می آمد و در آن گرایشات امر و نهی فئودالی قابل تشخیص بود، اما محتوی سیاست های سارکوزی برای اولاند دست نخورده باقی خواهد ماند، سیاست های نئولیبرالی حزب “سوسیالیست” فرانسه از نوع حزب سوسیال دمکرات آلمان بوده و جای بازی زیادی برای رویا های عدالت خواهانه نخواهد گذاشت.
البته با شکست سارکوزی سیاست سندیکا زدائی وی و محافظه کاران نیز به بایگانی سپرده خواهد شد اما نباید انتظار تغییرات جدی در افزایش دستمزد ها و شرایط استخدام را داشت، بی شک یک مبارزه طولانی سندیکائی برای رسیدن به خواسته های عقب افتاده اقتصادی کارگران در انتظار اتحادیه های کارگری خواهد بود.
فرانسه تا قبل از “سالهای سیاه سارکو!” در خاورمیانه از اعتباری برخودار بود، این کشور در برابر اسرائیل سنتا از سیاستی مستقلتر از بقیه کشور های متحد آمریکا برخوردار بود و در میان کشور های عربی همیشه نقش میانجی را بر عهده داشت با جلوس سارکوزی این سیاست نه تنها تعطیل شد که از محتوی تغییر یافت.
سارکوزی چنان به دفاع از سیاست های اسرائیل دست زد که میان مطبوعات عربی حتی شایع شد وی مامور موساد است، اولاند بی شک نقطه پایانی به سیاست یک سویه سارکوزی در مورد اعراب نخواهد نهاد اما اسرائیل دیگر روی حمایت بی پایان فرانسه نمی تواند حسابی باز کند.
دیدار نماینده اولاند، لوران فابیوس با شیخ فطر و دادن اطمینان مبنی بر عدم تغییر سیاست نزدیکی با شیوخ خلیج فارس از یک سو و ادامه فشار بر سوریه از سوی دیگر خیال مفتخوران شیخ نشین عرب را از اولاند وسیاست “جدید” راحت کرده است.اولاند به تعدیل سیاست های سارکوزی در منطقه دست خواهد زد ولی آنرا به قبل از “سالهای سیاه سارکو!” بر نخواهد گرداند.
اولاند اوباما لایت؟
یکی از دلایل انتخاب اوباما در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا کمتر برنامه سیاسی و اجتماعی وی و حزبش که سیاست های خانمان برانداز جورج بوش و حزب جمهوریخواه امریکا بود، افتضاحات بوش در طول دو دوره ریاست جمهوری وی چنان فضائی را در داخل و خارج آمریکا آفرید که پیروزی اوبا ما را بسیار آسان تر از آنچه ممکن بود نمود. سفر های انتخاباتی اوباما به اروپا و استقبال گسترده از وی و دریافت غیر منتظره جایزه صلح نوبل و سخنرانی وی در قاهره و …همه و همه اما نتوانست تغییری در این واقعیت که اوباما نماینده طبقه ای است که سیاستی امپریالیستی را تعقیب می کند ایجاد کند.
تجربه اوباما و کارنامه دوره اول ریاست جمهوری وی می تواند درس خوبی برای اولاند باشدو باید منتظر شد و دید اولاند تا چه حد از همتای امپریالیستش آموخته است
قاهره – پاریس 7 می