«آلترناتیو»سازی دیگری برای ایران، این‌بار در کانادا

نوشته: احمد مزارعی

تارنگاشت عدالت
در روز چهارشنبه ۲۸ مارس ۲۰۱۲ «کنفرانس کانادا و خاورميانه جديد» در شهر تورنتو، توسط بخش کانادايی سازمان «ناتو» و گروهی که خود را طرفداران «آزادی‌های جامعه مدنی» می‌نامند در هتل «هايت ريجنسی» واقع در شمارۀ ۳۷۰ خيابان کينگ تورنتو برگزار شد.

شرکت‌کنندگان در اين کنفرانس عبارت بودند از:

تعدادی از مسؤولان ناتو؛

نمايندگان سازمان امنيت کانادا (CSIS) و پليس سواره‌نظام سلطنتی کانادا (RCMP)؛ چند کارشناس مسايل امنيت جهانی و «خاورميانه نوين»؛

 يک چهره عرب که خود را صاحب‌نظر در مسايل «بهار عرب و ايران» معرفی می‌کرد؛

 پيتر مک‌کی وزير دفاع کانادا که خواستار تحريم اقتصادی و فشارهای بيش‌تر عليه ايران است و اخيراً تهديد به ارسال نيروهای کانادايی به خاورميانه کرده است؛

نازنين افشين‌جم دختر شايسته کانادا در سال ۲۰۰۳ و همسر پيتر مک‌کی وزير دفاع کانادا و هماهنگ کننده «شورای انتقالی» (که منظور از آن حکومت آيندۀ ايران است)؛

رامين جهانبگلو استاد فلسفه در دانشگاه تورنتو که در تشکيل «شورای انتقالی» با افشين‌جم همکاری می‌کند و به گفته اين خانم جلسات مشترکی با هم داشته‌ اند (قابل ذکر اين‌که خانم نازنين «فرموده‌ اند» که «شورای انتقالی» آن‌ها با نوع عراق و ليبی فرق دارد، و به احتمال زياد بايد از نوع افغانستان، سومالی و يوگسلاوی باشد)؛ نماينده سازمان جاسوسی اسرائيل (موساد)- همان سازمان جنايتکاری که تاکنون تعدادی از دانشمندان ما را به قتل رسانيده و در شرق ايران در بلوچستان گروهک «جندالله» ريگی را با کمک و تأييد آمريکا به وجود آورده است و جنايات آن بر همگان آشکار است، و در طول کنفرانس در کنار آقای جهانبگلو نشسته بود؛ و سفير اسرائيل در کانادا- که اگر تاريخ سياسی و عملکرد آن‌ها را در نظر بگيريم پی خواهيم برد که «آلترناتيو» آن‌ها چه خواهد بود و چه اهداف شومی را برای به اسارت کشيدن ملت ما در سر می‌پرورانند.

در مورد آقای جهانبگلو بايد گفت که ايشان که انسان فرهيخته و با حس‌نيت، و فعال مبارزه با خشونت برای رسيدن به دمکراسی و آزادی است، چرا در کنار افرادی هم‌چون «دالايی لاما» که ساليان درازی است در ليست حقوق بگيران «سيا» قرار دارد و حتا به جريانات تروريستی ژاپنی نيز در ايجاد فجايع چند سال پيش در مترو ژاپن کمک کرده، و ابزار و آلت‌دست نيرومند تبليغاتی ريگان، بوش، بلر و غيره بوده است، قرار گرفته است؟ چرا و چگونه آقای جهانبگلو از ميان همه پيغمبران، حضرت جرجيس را انتخاب کرده و چرا در کنفرانس تورنتو در کنار سران امنيتی جهان، ناتو، «موساد»، مجريان طرح خاورميانه جديد، سفير اسرائيل قرار گفته است؟ مگر در دنيای بزرگ ما- چه در ايران و چه در خارج از ايران-  سازمان‌ها، انجمن‌ها و شخصيت‌های مردمی و واقعاً خدمتگزار وجود ندارد که بشود با آن‌ها همکاری کرد؟ مشخصاً، چرا آقای جهانبگلو در آن کنفرانس تورنتو در کنار مأمور «موساد» نشسته بود؟- مأمور همان سازمان جهنمی که در نظر عامه مردم ايران- در تاريخ ۵۰ ساله اخير ايران- به زشت‌ترين و جنايت‌بار‌ترين اعمال دست زده است. برای اطلاع از جوانبی از اعمال «موساد» به خاطرات چريک فدايی خلق، حاجيه تبريزی مراجعه نماييد تا انواع شکنجه‌های اسرائيلی را بشناسيد و با عملکرد تبهکارانه «موساد» در مورد مقاومت فلسطين، لبنان، جنبش مردمی کردها و غيره آشنا شويد.

در اينجا شمه‌ای در بارۀ رهبری «موساد» و آخرين رييس آن- آقای مائير داگان- که در زمان وی بيش‌ترين تعداد قتل دانشمندان ايرانی صورت گرفت، آورده می‌شود تا امثال آقای جهانبگلو فرصتی به دست آورند و خود را بيازمايند و دريابند که چگونه می‌خواهند با مؤعظه اين دست افراد را به راه راست هدايت کنند؟

سايت «روسيه امروز» در تاريخ ۱۱ سپتامبر ۲۰۱۱ گزارشی در مورد جلسه بازنشستگی آقای مائير داگان-آخرين رييس «موساد» منتشر کرد و در آن چنين نوشت: ««روز سه‌شنبه دادگاه اسرائيل اجازه داد تا بخشی از سخنان مائير داگان انتشار يابد که در اين بخش چنين می‌خوانيم: “روزنامه هارتص از قول آقای الوف بن سردبير اين روزنامه می‌نويسد شارون به اين دليل داگان را انتخاب نمود که وی تجربه خوبی در قطع کردن سر فلسطينی‌ها داشت. وی پس از کشتن آنان با چاقوی مخصوص ژاپونی خود سر آن‌ها را از تنشان قطع می‌کرد و بنا به گفته شخص داگان وی موفق شد سر ۲۹۰ فلسطينی را پس از قتلشان، از تن جدا کند.»

شرح «قهرمانی‌های» آقای داگان در قتل‌عام مردم مظلوم فلسطين را به راحتی می‌توان در مطبوعات اسرائيل يافت.

جای شک نيست که رهبران ناتو، «موساد»، اسرائيل از امثال آقای جهانبگلو و خانم افشين‌جم تنها برای بزک کردن ظاهر کارهای خود استفاده می‌کنند وگرنه اينان در تصميم‌گيری‌های سياسی، نظامی و اقتصادی جنگ‌افروزان جهانخوار هيج نقشی نخواهند داشت. حتا تظاهرات ده‌ها ميليونی مردم در اروپا و آمريکا نتوانست مانع حمله آمريکا و ناتو به عراق، افغانستان، ليبی، سومالی و يوگسلاوی شود. نظام ظالمانه سرمايه‌داری امپرياليستی، به مانند سيلی بنيان‌کن ميليون‌ها انسان را در کشورهای مذکور تحت نام حقوق بشر، دمکراسی و آزادی زن در سر راه خود نابود کرد. اگر مردم عراق موفق شدند ارتش تجاوزکار «دمکراسی» و «حقوق بشر» آمريکايی را از کشور خود بيرون کنند برای اين بود که به قول ژوزف استينگلتز، سه تريليون دلار خرج روی دست آمريکا گذاشتند، ۶۰۰ هزار نفر از مجموع ارتش يک ميليون و نيمی آمريکا را قلع و قمع و از چرخه جنگ خارج کردند. جنبش مقاومت ملی در عراق اصلاً با «دالايی لاما» مشورت نکرد و او را به حساب نياورد و «عاليجناب» هم خطاب نکرد، بلکه خود آستين‌ها را بالا زد و سرزمين خود را از لوث حضور اشغالگران آمريکايی پاک کرد. در تاريخ بشر سابقه نداشته که اشغالگری به ميل خود از اشغالگری دست برداشته باشد و به قول معروف هيج دايه‌ای هم مهربان‌تر از مادر وجود ندارد!

اما از همه سخيفانه‌تر اين‌که عده‌ای که نقشی در مبارزات تاريخی مردم ايران نداشته اند، در ميان مردم ايران نزيسته اند و از طرف هيج هيأت، گروه و حزبی که ريشه در مبارزات تاريخی مردم ايران داشته باشد نيز نمايندگی نمی‌شوند، به خود اجازه می‌دهند در کنار افراد، مؤسسات و ارگان‌هايی بنشينند که در تاريخ يک‌صد سال گذشته ايران بزرگ‌ترين آسيب‌ها را به مردم و سرزمين ما وارد کرده اند و ملت ما بارها نفرت و انزجار خود را از آن‌ها نشان داده است و انقلابيون زيادی در راه مبارزه با اين استعمارگران جان باخته‌اند.

چشمان کور اين سفلگان نمی‌بيند که خون دانشمندان وطن ما که دست «موساد» بر سنگفرش خيابان‌ها ريخت، هنوز خشک نشده است. مگر همين‌ها نبودند که جنبش آزادی‌خواهانه و نوپای ما به رهبری دکتر محمد مصدق را به خاک و خون کشيدند؟ مگر همين‌ها نيستند که انواع گروهک‌های تجزيه‌طلب و تروريست، هم‌چون گروهک ريگی را در مرزهای ما مسلح می‌کنند تا کشور ما را تجزيه و ملت ما را به خون بکشند؟

اين‌که ماهيت رژيم حاکم در ايران چيست چه ربطی به بزرگ‌ترين تبهکاران بين‌المللی دارد؟ ملت بزرگ ايران در طول تاريخ خود، به ويژه در ۱۵۰ سال گذشته، انقلابات اجتماعی، خيزش‌ها، و حرکت‌های اصلاحی متعددی را از سر گذرانده است، و امروز نيز با تجربيات تاريخی خود در صدد ايجاد دگرگونی از طريق برقراری آزادی، آبادانی و عدات اجتماعی است. ملت ما سفيه و صغير و ناتوان نيست که به کمک تبهکاران نيازمند باشد، تبهکارانی که در پرونده‌شان جز جنايت و سياه‌کاری چيزی وجود ندارد.

در قاموس انقلابيون و آزادی‌خواهان ايران استقلال امر بسيار مهم، با ارزش و مقدسی است که شخصيت فرد مبارز را صيقل می‌دهد و او را به مثابه کوهی استوار در برابر هر تندباد، سيل، سرد و گرم و هجومی پابرجا و مصون از لغزش و لرزش نگه می‌دارد

اينجاست که چهره خادم از خائن مشخص می‌گردد. متأسفانه اين روزها بسياری از کلمات ارزشمندی چون کمونيسم، انقلاب، آزادی و عدالت برای مطامع و منافع شخصی خود سوءاستفاده می‌کنند و فراموش می‌کنند که در سرزمين ما ده‌ها هزار نفر جان خود را برای حفظ ماهيت انقلاب، و برای استقلال، آزادی و عدالت اجتماعی در طَبَق اخلاص گذاشته و تقديم ملت کرده اند.

استعمارگران سفله پرورند، زيرا سفلگان برای منفعت شخصی تن به هر خفت و ‌خواری و هر حقارتی می‌دهند و می‌توانند به خوبی به اربابان جهانخوار خود خدمت و کمک کنند.

در طول چند سال گذشته، بارها وطن‌فروشان سفله که در ميان آن‌ها کسانی که روزگاری مدعی سوسياليسم بودند نيز وجود دارند با امثال مايکل ليدن و منشه امير در پاريس و لندن و نيويورک جمع شدند تا برای مردم ما «آلترناتيو» بسازند، اما هيج نقش و تأثيری بر کوه استواری که ملت ايران است نداشته اند.
و اين مورد اخير که در تورنتو تشکيل شد- و برای اولين بار نماينده موساد هم رسماً در آن شرکت داشت- بدون ترديد مورد نفرت و لعنت و خشم و کينه مردم ما قرار خواهد گرفت.

زنده و پاينده باد ايران و ملت بزرگ ايران
برقرار باد استقلال، آزادی و عدالت اجتماعی

 توضیح مجله هفته: علی رغم عدم توافق ما با همه ی مطالب مطرح شده از سوی رفیق مزارعی انتشار مطلب از زاویه روشنگری و افشاگرانه اش بسیار مفید است