رفتیم
تا سَغی بزنیم،
به طعم خوش کیفیت
اما
تا از این هواها به کله می زند
با خود کلنجار دارم:
که ای بی حیثیت!
ای بی حیثیت!
از این حیث ها
زیاد خرج می شود
در صفِ خوشِ کیفیت
فیش̊ به دست
شمارهی صد و هفت
اسمِ من پیتزای پنجره است
یا همان شمارهی صد وهفت
نامِ تو چیست؟
نامِ تو، شمارهی توست؟!
به درک!
– چــــــــــــــــرا ؟ قافیه به تنگ آمده ای ؟!
نه، چون می خواهم بدانم گوشی دستت هست
یا تپوندی در کله ات
همان که اسمِ دیگری دارد:
ماتحت!
و دیگرچون که
خوشگل ها که چندیست
از رقص برگشته اند، در صف اند
کفتارها، به دهان
تکه تکهی سفرههای مردمان بدبخت
این ها هم درصف.
یکی از آنها، ناز می ریزد:
(- سرکار! پیتزای من زیاد ایتالیایی نبود
روحِ سرمایه داریِ ما، در جسمِ پیتزای شما خدشه خورده است)
ОО
پس کور شود هر آنکه نتوانَد دید
آنسوی فیشها، شمارهها
مناسباتِ کثیفِ سرمایه دارها
گوشی دستت هست…؟!
ОО
کلنجار با آن هوا
به حق بود
– (هوای خوش کیفیت)-
به حق بود
در من
و با عروسکهایِ گماشته در پخشِ تراکتهای فوری
و غذاهای فوری تر
و گشنه گانی که به کُندی
جویای تکه تکه هایشانند!
یک تکه؛ کله ی عروسک
تکه ی بعد؛ تن و پایینتنهی عروسک!
روی هم،
جویایِ مجموعِ تکه هایشان
تکه تکه سُفره هایشان!
تکه تکه عمرشان، تکه تکه کودکی
تکه تکه کندهاند از جانشان؛
سودِ هنگفت!
سودِ مفت!
و خنده ای مفت تر
که می گوید :
کنده است که کنده است!
(برقص!، برقص عروسک!
موش شو،
خرگوش شو
پلنگ وُ کبکِ خاموش شو!
برقص!
ما هم بی کار نیستیم
نمی بینی سرهایمان را در برف!)
برقص
تا سغ بزنیم به طعمهای خوش کیفیت
و آن سهم از کلنجاری همیشگی :
که ای بی حیثیت…
ای بی حیثیت…
17/10/90