تقویم آلترناتیوها، آلترناتیوهای بی تاریخ
بهمن شفیق
«اروتیک چپ است، پورنوگرافی راست. حتی فرو کردن راست است، در حالی که پیش بازی عاشقانه چپ است. دو جنس گرائی راست است، اما هم جنسگرائی از آنجا که حد بالائی از ارزش شکنی را در خود دارد چپ است. حشیش چپ است، اما آمفتامین، کوکائین و هروئین راست است. نیچه بازیافت جدیدی شده است و از این رو چپ است، اما مارکس راست است». اینها جملاتی اند که جوانی در آستانه خودکشی در صحنه ای از فیلم «عشق ورزی به ناهنجاری» (Valedetti Vi Amero) اثر جیوردانا کارگردان ایتالیائی بر زبان می راند و لحظهای پس از آن لوله تپانچه را در دهان خود فرو میبرد و ماشه را می کشد. ریکاردو، قهرمان فیلم، جوانی است سرگردان بین تروریسم انقلابی چپ و فرهنگ یاپی: جوان، دینامیک، حرفه ای، طبقه متوسطی موفق.
چپ پست مدرن تاریخ ندارد. از تاریخ بیرون افتاده است. تاریخی عمل نمی کند. پراکسیس چپ پست مدرن بیان حالات روحی اوست. و در بیان این حالات روحی تابو شکنی است که به او هویتی اعتراضی می بخشد. تابوها را باید شکست. اگر به تعبیر فوکو جامعه خارج شدن از نرمها و هنجارهای خود را بیماری روانی تشخیص میدهد و به تیمارستان و زندان متوسل می شود، پس اعتراض به جامعه در نقض همین هنجارهاست. جنون جمعی را دیگر نمیتوان راهی تیمارستان کرد. جنون جمعی طغیانی است در برابر انضباط گرائی.
ریکاردو با شلیک گلوله به مغز خود اوج این اعتراض را در مرگ خود بیان کرد. ریکاردو اما به سال 1980 تعلق داشت. به یک سال پس از انقلاب نیکاراگوئه و کودتای چپ افغانستان و انقلاب ایران. به دورانی تعلق داشت که هنوز پارتیزانیسم معنائی واقعی داشت. چپ پست مدرن گر چه تاریخی برای خود ندارد، اما مهر تاریخ بر خود او نیز خورده است. «روح زمان» در جان او نیز حلول می کند. ریکاردوی سال 1980 دست به اسلحه میبرد و مغز خود را متلاشی می کند. ریکاردوهای پایان دهه اول قرن بیست و یکم اما به اندازه کافی «عاقل» شدهاند که دست به چنین حماقتی نزنند. حال چپ پست مدرن امروز به حالت دیوانهای میماند که به مانیک دچار میشود و به رقص و پایکوبی خلسه آور میپردازد و خود را به این سو و آن سو میزند و بر زمین میافتد و بر میخیزد و اشیاء پیرامون خود را تخریب می کند، اما در هر برخوردی به اشیاء و در هر زمین افتادنی، در اوج خلسه نیز، هوش و حواسی به اندازه کافی دارد که سرش به شیء ای تیز اصابت نکند تا مبادا خونی از سرش جاری شود. ریکاردوی سال 1980 چپ پست مدرن دوران سرگردانی بین تروریسم انقلابی چپ و یاپیگری جهان تازه در حال شکلگیری سرمایه داری گلوبال «دهکده جهانی» را تجسم می کرد. ریکاردوهای امروز اگر هم سرگردانند، بین تروریسم «انقلابی» ناتوئی و فرهنگ یاپیگری جهان لذت گرا و منفعت گرای آزادیهای گلوبال است. گزاره های امروز این چپ پست مدرن متفاوتند. برای ریکاردوی سرگردان، پیش بازی عاشقانه چپ بود، فرو کردن، انجام عمل جنسی، راست. برای ریکاردوهای امروز، فرو کردن، انجام عمل جنسی، اما نهایت چپ بودن است. هر چه بیشتر فرو کنید، چپ ترید. برای ریکاردو مارکس راست بود. برای ریکاردوهای امروز «مارکس چپ است چرا که با نام او میتوان بهتر کاسبی کرد تا با نام نیچه». ریکاردوهای امروز یاپی های انقلابی اند و بازار را خوب می شناسند. انقلاب متاع یاپی انقلابی در بازار است.
تقویم برهنگی مانیفست چپ پست مدرن هنجار شکن امروز است. خود ارضائی دستجمعی است، به نمایش گذاشتن مانی دستجمعی برای اعتراض به انضباط گرائی است. این چپ است، چرا که هیجان انگیز است، برانگزاننده است، اغواگر است. «کاپیتال اما راست است، چرا که خستهکننده است». به ارزش اضافه چه کار دارید هنگامی که با پیکرهای برهنه میتوان رویداد ساخت و این رویداد، اِونت، است که زندگی را شکل می دهد. تقویم برهنگی اعلام رسمی خروج از تاریخ است. نه استراتژی است و نه تاکتیک. نه به استراتژی نیاز دارد و نه با تاکتیک قابل تبیین است. رویداد است و رویداد نیازی به تعیین موقعیت خود در تاریخ ندارد. نه گذشتهای را برای خود به رسمیت میشناسد و نه آیندهای را هدف گرفته است. رویدادی است در لحظه حاضر. هدونیسمی است که لباس سیاست بر تن کرده است. حالی خوش باش و از طبقه یاد مکن.
و تقویم آلترناتیو برهنگی خود اعتراضی است پست مدرن به تقویم برهنگی. اعتراض فرزندانی شورشی در برابر پدران و مادرانی است که روح زمان 1980 را به کناری نهاده اند. تقویم آلترناتیو، آلترناتیو نیست، اعترافی است به فقدان آلترناتیو. فرزندان شورشی، این بزرگ شدگان در مکتب چپ پست مدرن، اکنون به پدران و مادران خود اعتراض میکنند که چرا تپانچه را کنار نهاده و کاندوم را جایگزین آن کرده اند. آنها مدعی اند که تپانچه باید برداشت. آنها خود را انقلابی می دانند. اما رویکرد آنان نیز همان رویکرد پدران و مادران در غلطیده به ورطه ابتذالشان است. آنان نیز تابوشکنی را پیشه خود کرده اند. این تابوشکنی اما «انقلابی» است، چرا که شوک وارد می کند. اینجا این پیکرهای برهنه متلاشی شده انقلابیون است که در معرض نمایش قرار می گیرد. این حرمت مرگ است که در هم شکسته میشود و در هم شکستن حرمت مرگ روی دیگر در هم شکستن حرمت زندگی است. تقویم آلترناتیو با تحریک متمرکز عواطف در جستجوی انگیزش است. پیکرهای بیجان کموناردها و انقلابیون ابزار این انگیزشند. به تصاویر خیره شوید، آنچنان خیره شوید تا در شما نیروی اعتراض بیدار شود. یک ماه تمام تصویر پیکر مثله شده ال کماندانته چه گوارا را بر دیوار منزل خود به تماشا بنشینید ویک ماه دیگر را بر این خیره شوید که چگونه مزدوران در آنگولا کلیتوریس زنی انقلابی را مثله می کنند. آنگاه در شما نیروی اعتراض ایجاد خواهد شد. این سرنوشت نسلی است که زندگی واقعی خود او جائی برای اعتراض به او عرضه نمی کند. نسلی که برای مبارزه نیاز به استیمولیشن، وجد آوری، دارد. نسلی که آرمانهای خود را از جانب پدران و مادرانش خیانت شده می بیند. به سمبلهای مقاومت و انقلاب آویزان میشود تا از آنان الهام بگیرد. اما با در هم شکستن تابوی مرگ، در همان راهی گام بر میدارد که گونتر فون هاگنز با «دنیاهای تن» اش گام برداشت. در پایان این مسیر، این انگیزه انقلابی نیست که ایجاد می شود. این حرمت انقلابیون، حرمت انقلاب، حرمت زندگی است که زیر پا له می شود. طراحان تقویم آلترناتیو قرار نیست تپانچه بردارند. آنها برای برنداشتن تپانچه ایران را ترک کرده اند. طراحان تقویم آلترناتیو، برگی از آن را کنار یخچال خود بر میگردانند و قرار یعدی خود را در کافه استارباک محله خود میگذارند تا باز هم از خیانت پدران و مادران برهنه اشان حرف بزنند و انقلاب را لق لقه کنند.
جنگ تقویمها جنگی است خارج از تاریخ واقعی. جنگی است بر سر تفسیر انحطاط. به این جنگ و به این تقویمها و به این آلترناتیوها فقط باید پشت کرد. حرمت زندگی بیش از آن است که تفسیر آن را به چپ پست مدرن منحط واگذار نمود.
1 به نقل از کتاب «نیچه گرائی چپ» از یان رهمان
Postmoderner Links-Nietzscheanismus, Jan Rehmann
2 فروردین 1391
21 مارس 2012
می خواهم چند خطی بنویسم نمیدانم رفقای پس یا پیش مدرن چه بار من می کنند
چپ ایران این ها هستند ؟ آدم دلش می گیرد
این ها که بیشتر دنبال چهره شدن هستند یا جنگ خاله زنکی.
شاید به همین دلیل است که چپ چنین تضعیف شده، از دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست
لایکلایک
نشریه آلترناتیو با حمله به انقلابیونی که زندگی اشان رادر راه مبارزه برای سو سیالیسم و عدالت اجتماعی گذاشتند ، در واقع به زیبا نشان دادن چهره زشت جمهوری اسلامی می پردازد. وسعی کرده که با زیرکی چهره ای بسیار زشت از انقلابیون قدیمی به نمایش گذارد. نشریه الترناتیو ، آلتر ناتیوی مورد پسند برای رژیم جمهوری اسلامی شدهاست در حمله به انقلابیون قدیمی . زمانیکه شما شایدهنوز بدنیا نیامده بودید ، همین انقلابیونیقدیمی که از نظر شما بازنشسته هستند. در مقابل رژیم ایستادند و در سیاهترین دوران در ایران زندگی می و مبارزه کردند.در ضمن تبعید اینان خودخواسته نیست بلکه بالاجبار است
لایکلایک
گردانندگان نشریه آلترناتیو داخل کشورکه بودند سایت درست می کردند که اطلاعات بدست آمده از کانال های جمهوری اسلامی را به اطلاع انقلابیون «بازنشسته» در خارج کشور برسانند. حالا که امده اند خارج به همان انقلابیون نسل گذشته می گویند خودتان را بازنشست کنید. سوالی که برای ما مطرح است این است که نشریه آلترناتیو می خواهد چه خط و راه آلترناتیوی را نشان بدهد؟ یک نشریه که نمی تواند به اداره پرداخت بیمه بازنشستگی تبدیل شود. بقول دوستی راهی که این نشریه برگزیده همان عشوه شتری قدیم است برای تبدیل شدن به انجمن بادمجان دور قاب چینان.
لایکلایک
پدرم كارگر بود،
تنش بوي عرق مي داد…
برادرم فيلسوف بود،
دهانش بوي عرق مي داد…
پدرم مرد
او را به خاك سپرديم و سنگ قبرش را با گلاب شستيم
از آن روز
خانه بوي عرق مي دهد
گورستان بوي فلسفه.
لایکلایک
به نشریه آلترناتیو:
اگر اعضای حزب کمونیست کارگری برای تابو شکنی لخت نمی شدند نشریه آلترناتیو به چه شکلی می خواست نظرات بکر و «انقلابی» و «مارکسیستی» اش را درباره تن وبدن و برهنگی و غیره بگوید؟ اعضای حزب کمونیست کارگری حتی اگر تابوی مهمی را هم نشکسته باشند ولی دست عده ای جانماز آب بکش «مارکسیست» را خوب رو کرده اند. تعلق به نسل پنجم کمونیست های ایران، به دست اندرکاران پیر (عمده نویسندگان آلترناتیو)و جوان نشریه آلترناتیو درخود هیچ امتیازی نخواهد داد. اعتبار انقلابی را باید بشیوه انقلابی کسب کرد.
لایکلایک
اندر باب چپ منزوی، متفرق پرت
سی و سه سال است که یک مشت آخوند دزد قاتل پلشت در ایران حکومت میکنند ( حکومتی که با کمک و «همبستگی» های اولیه حزب توده ، اکثریت، رنجبران، بابک زهرائی و … امکان پذیر شد).
حال پس از سه دهه از این عظیمترین شکست تاریخی، رفقای نابغه ما به فکر «تابو شکنی» و سنت زدایی در فرهنگ افتاده اند.
به عوض جای گرفتن و ریشه دواندن در جنبشهای اجتماعی ایران و تقویت جناح کارگری و سوسیالیتی در آن جنبشها ،
به جای فکر کردن به مسایل و مشکلات ۱۰،۰۰۰،۰۰۰ میلیون ایرانی که زیر خط فقر مطلق (بنا بر آمار و ارقام خود جمهوری اسلامی جهنم، به اضافه ۲۵،۰۰۰،۰۰۰ میلیون دیگر که فقط در فقر «نسبی» به سر میبرند)
به عوض دفاع از اینهمه فعال و رهبران جنبش کارگری که در آستانه اعدام و زندان و شکنجه قرار دارند (عبدل رضا قنبری، شاهرخ زمانی، رضا شهابی،…).
«بحث» «چپ» تبدیل میشود به اینکه: آیا باید لخت شد یا نشد؟
زنده یاد عمران صلاحی ستون طنزی داشت با عنوان «حالا حکایت ماست»: حالا نیز با این «چپ» منزوی، متفرق پرت (نصفشون هنوز درگیر تکذیب و حاشا کردن سابقه خوشنام «خط امامی» خویش و نصف دیگر در گیر مباحثات زیرنافی) حالا حکایت ماست!
لایکلایک
مهناز
بنظر من نشریه آلترناتیو باید به چند سوال جواب بدهد. آیا تحریریه این نشریه هیچوقت خودشان لخت نمی شوند؟ در چه شرایطی لخت می شوند؟ آیا گردانندگان نشریه آلترناتیو فکر می کنند انقلابیون فقط وقتی دنیا می آیند و وقتی در قبر گذاشته می شوند برهنه هستند؟ کار نشریه آلترناتیو فقط یک جانماز آب کشیدن بی مسماست. انقلابیون حزب کمونیست کارگری فکر می کنند دارند تابو شکنی می کنند. اما گردانندگان نشریه آلترناتیو چه در داخل ایران باشند و چه در خارج ایران نشان دادند که از گردونه بی اندازه پرت اند!
لایکلایک
آقایان شفیق و فرد دوران شما به سر رسیده است. شما همواره بخشی از مشکلات کلان و سد راه اعتلای جنبش چپ بوده اید. پس بروید کنار تا نسیم تازه ای بر جنبش چپ وزیده شود. هنوز باور نمی کنید که دوران شما پایان یافته است. در میدان مبارزه طبقاتی نسل جوان مدتهاست از روی نعش شما با بلدوزر کمونیسم انقلابی گذشته است.
لایکلایک
با سلام به بهمن شفیق .تو ضیح ایشان در مقاله و در اخرین کامنت خیلی جالب بود. انقلابیون پست مدرنیسم که به ظاهر رادیکال میزنند
لایکلایک
با تشکر از کاربرانی که به اظهار نظر و طرح سؤال و پیشنهاد پرداخته اند. توضیح چند نکته در رابطه با نوشته شاید برای پیشبرد مباحثه مفید واقع شود.
نخست این که این مطلب پس از انتشار «تقویم آلترناتیو» نوشته شد. تا پیش از آن قصد ورود به این موضوع را نداشتم. آن تقویم پیشین قطعا مایه انبساط خاطر آکتورهایش و فن هایش شده بود. اما رسواتر از آن بود که به آن پرداخته شود. به ویژه این که از همان خانواده مقدس هم صدای خیلی هایشان درآمده بود. پرداختن به آن تقویم به نظرم موردی نداشت. بی اعتنائی کل چپ سوسیالیست کار را تمام می کرد و ماجرا به پانویسی در حیات پرافتخار تبعیدیان تبدیل می شد و می رفت پی کارش.
با انتشار «تقویم آلترناتیو» ماجرا عوض می شد. «تقویم آلترناتیو» همان رویکرد را در قالبی «انقلابی» و میلیتانت بسته بندی میکرد. منتشر کنندگان آن نیز، «آلترناتیو»ی ها، به شهادت ادبیاتشان برای خودشان نوعی انقلابیگری رادیکال قائلند، از نسل جوان هستند و فاقد سابقه کهنه کارهای بی آبروی «خانواده مقدس». تقویم اینان به کلی از سایتهای چپ راه یافت، بخشا حتی تیترهای مثبتی را برای معرفی آن برگزیدند. ماجرا دیگر عوض شده بود. «تقویم آلترناتیو» اسب تروایی بود که راه را برای همان رویکرد تقویم اریجینال در بخشی از چپ سوسیالیست باز می کرد.
بر خلاف نظر دوستان و رفقایی که این را ناشی از جوان و کم تجربه بودن «آلترناتیو»ی ها می دانند، به نظرم چه «آلترناتیو»ی ها و چه سایر دسته بندی های جدید چپ را که از میان فعالین نسل جوانتر دوره اصلاحات و بعد شکل گرفته اند، باید با شاخص و معیاری مورد قضاوت قرار داد که خودشان با انتظارات و ادعاهای خودشان به میان کشیده اند. تصور این که این جریانات از روی جوانی دست به کارهایی میزنند که اشتباه است، دست کم گرفتن ادعاهای خود آنان است. به نوعی حتی اهانت به خود آنان است. جهتگیری های و روشهای کار و مواضعی که این جریانات اتخاذ می کنند، کاملا جدی اند و از پشتوانه نیرومند پسا مارکسیستی و شبه مارکسیستی هم برخوردارند. موقعیت خودشان را به خوبی می شناسند و از امکاناتشان نیز به بهترین نحوی استفاده می کنند. ذره ای از «اشتباه» در خروج از ایران پایان دهه هشتاد و تبلیغ «رادیکالیسم» در خارج از کشور نیست. این یک کنش اجتماعی معین است و به همین عنوان نیز باید مورد ارزیابی قرار بگیرد. درست در همین دوران بخش نه چندان کوچکی از فعالین چپ سوسیالیست متعلق به همین نسل سنی، در ایران مانده اند و با گامهایی جدی – و به ظاهر کم سر و صدا – به پیشبرد مبارزه مشغولند. امری که نشان می دهد، بر خلاف دهه سیاه شصت، می توان در ایران نیز ماند و فعالیت انقلابی را ادامه داد. اگر کسانی، از جمله «آلترناتیو»ی ها، در همین دوره به خارج از کشور آمده اند، دقیقا به این علت است که «فعالیت انقلابی» را به گونه ای دیگر درک می کنند. اختلاف بر سر شورشگری پست مدرنیستی و فعالیت انقلابی سوسیالیستی است. مسأله تقویمها عرصه ای برای باز کردن این بحث بود.
لایکلایک
ستاره جون
استاد همین الان از اکابر برگشتم ،اکابر چی میگفت «سعه ی صدر » را با س می نویسند،ولی من بهش گفتم استاد عباس فرد با ص نوشته است اکابرچی میگفت استاد عباس فرد مدرک اکابرش تقلبی ست.من هم بهش گفتم ماهی فاش فرار کردم.
استاد عباس فرد باور بفرمایید من از همان روزی که این تقویم برهنگی ضاله منحط بورژوایی منتشر شد طی تماس های جداگانه ای با حمید تقوایی «خطر بی ناموسی در جنبش کارگری» را هشدار دادم و حتی به حمید تقوایی گفتم حالش را دیگران می کنند فحشش را به ما می دهند.استاد حقیقتش از الگوهای خشک خسته شده بودیم اما صد رحمت به گشت ارشاد انقدراین چپ ها مثل مرغ سر و صدا راه انداختند که ما همه تقویم ها را آتش زدیم.
همانطور که مستحضرید بعضی آدمها عصاره رذیلت هستند هیچ نشانه ای از حل تعارض در آنها نمی توان پیدا کرد فرضا ماهی فاش گفتن به منصور حکمت از نظر آنهاتف کردن به مبارزه طبقاتی محسوب نمی شود.
اما حمید تقوایی با «سعه ی صدر» یا به قول شما «صعه ی صدر» حرفم را گوش داد و طی سخنانی خاطر نشان کردند در تقویم سال 91 قرار است همه مان پشت مو بگذاریم و تقویم «انقلابیون پشت مو دار» را برای شما عزیزان منتشر کنیم.البته استاد عباس فرد من مادرم گفته اگر پشت مو بگذاری شیرم را حلالت نمی کنم.استاد ما شانس نداریم به ما که رسید پشت مو هم از مد افتاد.
استاد از وقتی که شما از طرح هدفمندی دزدیها یا همان هدف مندی یارانه ها دفاع کردید زندگی ما به هم ریخته است .الان سیگار کنت شده نخی 150 تومان دیگه سیگارم نمیتونی بکشی.استاد اگه شما لطف کنید از طبقه کارگر دفاع نکنید ما راحت تریم.
استاد من دغدغه فلسفی شما را درک می کنم اما اگر دوره مشی چریکی به پایان رسیده است پس چرا شما به سربازان گمنام آلترناتیو توصیه کردید مبارزه مسلحانه را تبلیغ کنند؟استاد میشود از تزریق شعارهای اخلاقی کوتاه بیایید و بگذارید حساب شده کار را پیش ببریم؟
استاد من هنوز فرق چرخش 540 درجه با 180 درجه را نفهمیدم. به جهت عقربه های ساعت کاری ندارم می گویم فرق 540 درجه چرخیدن با 180 درجه چرخیدن چیست؟نیازی به اکابر رفتن نیست کافیست یکبار 540 درجه دور خودتان بچرخید یکبار هم 180 درجه بچرخید میبیند که هیچ فرقی ندارد.مگر این که آدم مرض داشته باشد الکی دور خودش بچرخد که زبانم لال شامل حال شما نمی شود.
لایکلایک
با تشکر از «ستاره جون» عزیز که در مقام معلمهی دیکته و انشا و اخلاق و غیره موجبات «تمشیت» من را فراهم آورده و اقدامات لازم را جهت روشنگری بهاجرا گذاشتهاند. باید اجر این انسان وارسته و دانا را که احتمالاً رابطهی سببی هم با من خواهد د اشت، از حمید تقوایی خواست. پس، سه بار با صدای بلند بگوییم:
اجرش با حمید تقوایی! اجرش با حمید تقوایی!! اجرش با حمید تقوایی!!!
در اینجا لازم و واجب استکه بهسؤالات این معلمهی محترم با صعهی صدر جواب داد و بازهم تحت تعلیمات و تمشیت ایشان قرار گرفت تا اگر عکسی در تقویم سال 91 چاپ کردند، برای همه بفرستند و موجبات بالا رفتن فهم همهگان را فراهم بیاورند؛ و مدال خرگوش را بهگردن بیاوبزند. بعله فهممان باید برود بالا!؟
1ـ «ستاره جون» عزیز، باید توجه داشته باشید که آبروریزی حزب کمونیست کارگری هیچوقت تمام نمیشود؛ و حتی پس از استقرار دیکتاتوری پرولتاریا هم این آبرورزیز بهبقا و دوام خویش ادامه خواهد داد. چرا؟ برای اینکه خردهبورژوازی بوروکرات (بهمثابهی بافت سرمایه) اگر پُررو و لیچار و مچل نباشد، برقآسا از خدمت اخراج میشود و در عادتِ چکمهلیسیاش ـبهجای چکمهی بورژوازی، چکمهی پرولتاریاـ را میلیسد. بههرروی، حالا حالاها چکمه برای لیسیدن فراوان است؛ و حساب آبروی شما و حزبتان هم سالهاستکه منفی و منفیتر میشود. اگر یکیـدو سال اکابر بروید و بهجای اینهمه املا و انشا و اخلاق، یه کمی هم جمع و تفریق بخوانید، متوجه عرایض اینجانب خواهید شد. باور بفرمایید قصد سوئی ندارم!
2ـ همین واروی یک و نیم که شما میزنید، نوعی از چرخش 540 درجهای است که جهتاش برخلاف جهت حرکت ساعت است. باور بفرمایید که اکابر برای شما و حزبتان لازم و واجب است.
3ـ «ستاره جون» عزیز، یهخورده حساب و کتاب یاد گرفتن برای همه و همهچیز خوب است. قیام اسپارتاکوس هم مثل جنبش فدایی دورهاش تمام شده است. اما، هیچ آدمیکه یه ذره شرف انقلابی داشته باشد، پیدا نمیشود که قیام اسپارتاکوس را با صفت «مشی ورشکسته» توصیف کند. اینکار تف کردن روی گوشههایی از تاریخ مبارزهی طبقاتی است؛ درست مثل اینکه شما میخواهید با برهنه شدن انقلاب کنید. حتی اگر کونتان سفیدتر از کون «ماهی فاش» هم باشد، بازهم فقط و فقط لایق اردنگی است.
لایکلایک
ستاره جون
استاد عباس فرد به حمید تقوایی گفتم تقویم برهنگی سال 91 را هم به زودی منتشر کند با عکسهای خوب برای بچه های خوب. استاد من هیچکاک را خیلی دوست داشتم همیشه در باره زنان زیبا میگفت «تماشا کن ولی دست نزن».استاد چرا رفتید این تقویم ضاله را نگاه کردید فکر نکردید ایمانتان ضعیف بشود؟
استاد من انصافا می خواستم علاف ترین چهره سال را انتخاب کنم بین تو و بهمن و علی جوادی در حد اسکار انتخاب سخت است.ولی مجسمه علاف بلورین را از همین جا به بهمن جان تقدیم می کنم.بهمن دو سال پیش گفت خیالت راحت به جنگ حزب کمونیست کارگری نخواهم رفت اما در این دو سال تنها کاری که کرده است همین بوده است.این بچه یه بار تو عمرش حرف راست نزد.
استاد سه سال است شما می گویید حزب به اصطلاح کمونیست کارگری با پیوستن به جنبش سبز و نامه نوشتن به اوباما و حراج کردن لنین و گوش دادن به مدونا و حزب و قدرت سیاسی و… به اندازه کافی آبرو باخته شده است حال باز می گویید با پیوستن به جنبش برهنگی هم به اندازه کافی آبرو باخته شد؟این آبروی ما کی تمام میشود؟
حالا استاد اینها به کنار از کی تا حالا سندیکالیست های رقیقی مثل شما مبلغ قهر عملی شده اند؟استاد نوشته اید «فدایی با شلیک اسحلهاش مبلغ قهر بود» استاد اسلحه را شلیک نمی کنند گلوله را شلیک می کننداستاد شما عاقل تر از این بودید که از مشی ورشکسته چریکی حمایت کنید این حرفها از یک سندیکالیست اصیل وخانواده دار بعید است.
استاد این یادداشت اخیرتان جالب بود تا جایی که یادم میاد میگفتید کیش شخصیت و نگاه از بالا تو محیط های کارگری هیچ جایی ندارد و همیشه تصویر پیغمبر گونه ای از کارگران میدادید ولی امروز نوشتید کارگران هلندی برای بیکار شدن همکارشان با هم مسابقه گذاشته اند.
ای روزگار چنین بود تخیلات یک مرد قرن بیست و یکمی.
آقا این کامنت را چاپ کن از آشناهای استاد هستم.
در ضمن استاد این چرخش 540 درجه را یه کمی توضیح بدهید بد نیست، فرقش با 180 درجه چیست؟
استاد سال جدید را به همه شما دریادلان سندیکالیست تبریک می گویم.استاد ببینید من چقدر شیفته شما هستم همه مثل من نیستند الان رفیقم برایم مسیج داده گفته امیدوارم امسال گه تر از سال قبل باشد.
لایکلایک
سنگ پا
دوستدار حکمت چی شده سرو کله ات پیداشد!؟ این بار هم رفقا با آفتابه بدون آب رفتند موال؟ خوب بود به حمید تقوائی می گفتی بره به جای کباده با همون میخی که میخواد بعد از سر نگونی بزنه توی شمرون یک کمی ورزش کنه تا برای تقویم پیش نهادی بیاد روفرم.
جون ستاره،آخه با این همه تمدن که ریخته توی خیابون های فرنگ برا کسی ایمانی می مونه که سر نگاه کردن به تمدن حزب کمونیست کار گری بشه اکس مسلم؟؟!!
ستاره جون پیداست که چریک نبودی پس باید فیلم خوب و بد و زشت را ببینی تا رابطه اسلحه و گلوله وشلیک را بفهمی ولی بهت یک هینتی میدم اگر یک مقدار هنگام موال عمل دفع گاز معده ات را آنالیز کنی به راحتی میفهمی که اسلحه شلیک میکند و گلوله شلیک می شود عزیز با اسلحه که ویالون نمی زنند .
ستاره جون حالا که با هم یک کمی آشنا شدیم یک سوالی ازت داشتم این منصور حکمت که آرزو داشت یک قهرمان فوتبال بشه چرا هی این قدر لائی میده؟
لایکلایک
قربونت حسن آقا ایول اینا پل…. اند، ترسیدی منتشر کردی؟ بدبخت ترسو
لایکلایک
اگر سانسور نشم باید بگم اصلن به شما ها چه. مثلن همین سایت هفته اگر جرات داری سانسور نکن من مطمئنم سایت هفته یا مال طرفداران ولایت یا از استالینیست ها پول می گیره هیچ سایتی اینقدر با مبارزات مردم لیبی و سوریه مخالفت نکرده و از رژیم اسد دفاع نکرده همین عباس فرد اصلن طرفدار قذافی آدمکش و جنایت کار جنگی است همین سایت از اول با جنبش مردم ایران به اسم اینکه چپی نیست مخالفت کرده یکبار هم از حقوق بشر دفاع نکرده. خب شما فاشیستید دیگه؟ استالینیستید که خودتونو زیر اسم مجله هفتگی پنهون می کنید به شما چه که آلترناتیو چی می گه؟ آلترناتیو از جنبش مردمی ایران و لیبی و سوریه دفاع می کند از حقوق بشر دفاع می کنه پته شما رو رو آب می ریزه . ببین می دونم منتشر نمی کنی ولی همتون بی وجدانین از ا. ن. پول میگیری دیگه اگر شرف داری سانسور نکن بابا دوران شما دایناسورا گذشته مردم ایران از هرچی چپ عقب موندن سنتی استالینیست و مائوذسته متنفر همونقدر که از اسلام ولایتی متنفر شما را رو هم روزی مثل رهبرتون قذافی مردم به خاک خواهند سپرد
لایکلایک
عباس آقا شما از کجا میدونی آلترناتیوی ها خارج از کشور هستن و تازه هم اومدن!؟
لایکلایک
من اعتقاد دارم بهمن شفیق ماجرا را سخت می گیرد، آلترناتیو یک نشریه جوانان است یعنی تجربه می کند و اشتباه می کند، درست است که امروز همه چیز شده اینترنت از رادیکال و خاک و آلترناتیو و آتش و مجله هفته و مهرگان اینها همه فقط در جهان مجازی موجودند البته بعضی تاریخچه ای دارند و پایگاهی و بعضی هم مانند مجله مهرگان و یا مجله هفته ادعای سازمان کمونیستی و چپ ندارند یک بخشی از فرهنگ چپ شده اند که جهان را از دید چپ می نگرند و کلی هم خدمت می کنند بعضی اما مثل همین نشریه آلترناتیو یا رادیکال هم سازمانند و ارگان هم به شان انتقاد که کردی می شوند مطبوعات ولشون کنی و پشتشون بزنی مخوان به همه درس مارکسیسم لنینیسم بدهند! البته من در اساس معتقدم انتقاد بهمن شفیق نکات درستی دارد اما تند است باید انتقاد کرد چون آلترناتیوی ها زیر این نوع خالی بندی ها گرایشات پست مدرن سوسولی کوول خودشونو پنهان می کنند و چون همه اش هم در فضای مجازی است یک جورائی هم خود ارضائی در اون نهفته. در ضمن اینا بچه های همون رفقای اسیر و شهیدند که با بلند کردن پرچم پست مدرن هردم بیل تروتسکیسم، پست مدرنیسم، حکمتیسم و .. خیال می کنند فیل هوا می کنند.از تندی انتقاد بگذریم جوهر حرف آقای شفیق درسته. عجیب بچهای آلترناتیو اصلا تا بحال چیزی ننوشتن یا نظری نمی دهند. امیدوارم نظرشونو سانسور نکنید
لایکلایک
در پاسخ بهآقای مهرداد شیخ:
1ـ آقای مهرداد شیخ پرسیدهاند که «آلترناتیویها مگر چه کردهاند»؟ در پاسخ بهاین سؤال باید گفت: آنچه آلترناتیویها میکنند، درست یک چرخش 540 درجهای (یعنی: یک و نیم دور چرخش) بهراست و برخلاف جنبش فدائیان خلق استکه جان برکف قهر بهکار میبردند تا برعلیه عافیتطلبی فردی و گروهی ـدر لابیرنت زندگی محفلیـ مبارزه کرده، مطلقیت دستگاه سلطنت را بشکنند و جنبش را (بازهم بهطور مسلحانه) تداوم بدهند و و بقا ببخشند. فدایی با شلیک اسحلهاش مبلغ قهر بود. این قهر را به«قهر» کلامی تبدیل کردن ارائهی تصویری کاریکاتوریک از جنبش فدایی و ضدیت عملی با آن است. بنابراین، آلترناتیویها بهجای مبارزهی مسلحانه و تبلیغ آن، با مبارزهی مسلحانه لاس میزنند. از میان همهی لاس زدنها، این لاس زدنِ بهویژه اقدامی در راستای هژمونی نیرویهای راست برجامعه و نتیجتاً ضدانقلابی است.
2ـ اتفاقاً بورژوازی هم «با سمبلها کار» دارد؛ و بههمین دلیل هم بهجای برگرداندن سهم واقعی کارگر از تولید، مزد را بهمثابهی سمبل بهاو میپردازد تا ارزش افزوده را بهجیب بزند و سرمایهاش را انباشتهتر کند. البته جای شکرش باقی استکه صاحبان سرمایه هنوز تا آنجا سمبلباز نشدهاند که فقط صدای سکه را بهجای سکهایکه ارزشِ افزوده از آن کسر شده، بهکارگر بدهند!؟
3ـ وقتی یک «سمبل گندیده»، «برابر ایستای رادیکال» دریافت میکند، دقیقاً همان موقعی استکه قورباغه هم اوبوعطا میخواند! از شوخیکه بگذریم، در زندگی واقعی (یعنی: در جاییکه لقمه را باید تهیه کرد و در دهان گذاشت) این حرفها فاقد معنی است.
4ـ حزب بهاصطلاح کمونیست کارگری با رفتن زیر پرچم «جنبش» برهنگی بهاندازهی کافی آبروباخته شد تا نتواند این بهاصطلاح جنبش را بهتهماندهی چپ ایرانی حقنه کند. آلترناتیویها با رنگ و لعاب «انقلابی» زدن بهاین جریان بورژوایی میخواهند برهنه شدن را بهجای یک جنبش اجتماعی بهجامعهی ایران قالب کنند. این حرکتی ضدانقلابی با افادهی انقلابی است!؟
عباس فرد
فراموش نکنیم که آلترناتیویها در خارج از کشور زندگی میکنند و بهتازگی هم بهخارج آمدهاند!!
لایکلایک
با سلام.به اقای شفیق خیلی عالی بود. هر دو تقویم دو روی یک سکه هستند. تا حالا تحیلی به این زیبایی در مورد این موضوع نخوانده بودم. خیلی ریشهای و درست نوشته اند. از اقای شفیق خواهش میکنم که این مطلب را برای سایتهای دیگر هم بفغرستند. از زاویه خیلی جالبی به مسائله برهنگی نگاه کرده اند .خسته نباشید
لایکلایک
من از مقاله سر در نمی آورم، آلترناتیوی ها مگر چه کرده اند آنها خواسته اند یک جواب به چپ های هالیودی بدهند درسته که تصاویر برهنه آنه قابل استفاده نیست و کسی آنرا به یخچال خونه اش آویزون نمی کنه ولی درد آقای شفیق رو من نمی فهمم حوصله اش سر رفته؟ یا چی نمی دونم. توی این دوره زمانه که همه راست و لیبرالند و یا در رکاب امام زماننند یا در رکاب امپریالیست ها چه ایرادی دارد که آدم قهر بکار ببرد؟ البته منظورم قهر طبقاتی است من با سمبل ها کار دارم نه با تفکر حمید اشرف و بادر ماینهوف اینجا بحث سمبل هاست سمبل گندیده منصور حکمت یک برابر ایستای رادیکال دریافت می کند ایراد قضیه چیه؟
لایکلایک