آمریکا را اشغال کنید
نويسنده: مايکل پارنتی
منبع: مارکسيسم- لنينيسم امروز
با شروع «والاستريت را اشغال کنيد» در سپتامبر ۲۰۱۱، يک جنبش اعتراضی در سراسر ايالات متحده به ۷۰ شهر بزرگ و صدها محل زندگی ديگر گسترش يافته است. اقدامات مشابهی در شماری از ملتهای ديگر ظهور کرده است.
در دو هفته اول، رسانههای فراگير متعلق به سرمايه بزرگ همراه با «راديوی ملی همگانی» (National Public Radio) کاری را کردند که هميشه با اعتراضات ترقیخواهانه میکنند: آنها را ناديده گرفتند. اينها همان رسانههايی بودند که هفتهها بلاانقطاع به هواداران «تی پارتی» تا حد اشباع پوشش دادند، و آنها را به عنوان «يک نيروی سياسی عمده» ملقب نمودند. حذف، متداولترين و مؤثرترين شيوه سرکوب خبری است. با هيچ يا تقريباً هيچ نگفتن در بارۀ رويدادها، جنبشها، کانديداها، يا حوادث معترض، رسانهها آنها را به دست فراموشی میسپارند. زمانی که جنبش «اشغال» به سراسر کشور گسترش يافت و ديگر نمیشد آن را ناديده گرفت، رسانهها به دومين شيوه دغلکارانه خود متوسل شدند: کماهميت نشان دادن و در حاشيه قرار دادن.
از اينرو شنيديم که معترضين نمیدانند برای چه اعتراض کرده اند و آنها «از مرحله خيلی پرت هستند». دوربينهای رسانهها بر روی دلقکی که در «والاستريت» در لباس کامل سيرک میرقصيد، و بر جوانانی که بر طبلهای دوتايی میکوبيدند متمرکز شد. «جوّی کارناوالی»، «جوانانی که به علت بی بند و باری بيرونند»، «بدون هيچ ارتباطی با ميليونها آمريکايی متوسط» که ظاهراً با بهت و نگرانی نظارهگرند.
تکرار میکنيم، اين پوشش برعکس پوشش محترمانهای بود که به «تی پارتی» داده شد. سخنگوی اکثريت مجلس نمايندگان، «اريک کانتور» ارتجاعی جمهوریخواه، «والاستريت را اشغال کنيد» را به عنوان «اوباش در حال رشد» توصيف کرد. اين همان کسی است که «تی پارتی» را به عنوان تأييد بیهمتای دمکراسی ستايش کرد.
تظاهرات بزرگ ۲ نوامبر در اوکلند که موفق شد بندر را تعطيل کند به وسيله رسانههای بسياری گزارش شد، و تقريباً همه آنها بر خشونت عليه دارايی- که چند گروه کوچک مرتکب آن شدند- تمرکز کردند. بسياری از اين افراد برای اولين بار در اوکلند ظاهر میشدند. برخی از آنها به عنوان پُروُکاتورهای لباس شخصی پليس مورد ظن بودند. اقدامات آنها به نظر میرسيد برای تحتالشعاع قرار دادن بستن موفقيتآميز چهارمين بندر بزرگ کشور، زمانبندی شده باشد.
رسانهها به کرّات معترضين را به جای چيزهايی که عليه آن اعتراض میکردند، موضوع قرار دادند. اشغالکنندگان به دروغ، به عنوان پسماندۀ هيپیها و فعالين جوان بیمغز توصيف شدند. در واقع، از نظر سن، خاستگاه اجتماعی- قومی، و شيوه زندگی طيف وسيعی حضور داشت، از کارتنخوابها گرفته تا صاحبان مشاغل حرفهای، در کنار تعداد قابل توجهی از اعضای اتحاديههای کارگری. آنها، نه فقط معجونی از جيغوداد کنندههای سردرگم نبودند، بلکه مجمع عمومی برگزار میکردند، خود را در کميتهها سازمان داده بودند، و به طور سيستماتيک به مسايل جمع مانند غذا، ايمنی و نظافت رسيدگی میکردند.
يک اعتراض محلی که بدان توجه نشد «والنات کريک را اشغال کنيد» بود. برای کسانی که نمیدانند، «والنات کريک» (Walnut Creek) يک منطقه مرفهنشين محافظهکار در حومه کاليفرنيای شمالی است (که هيچ پيشينۀ شورش انقلابی ندارد). فقط يک ايستگاه تلويزيون محلی به طور مختصر به «والنات کريک» اشاره کرد، و گزارش داد که حدود ۴۰۰ نفر، به طور متوسط بين ۴۰ و ۵۰ ساله، بدون وجود دلقک، بدون طبل در تظاهرات شرکت کردند. شرکتکنندگان اذعان نمودند که زندگیهای نسبتاً مرفهی دارند، اما هنوز با ميليونها آمريکايی که ضربات اقتصادی را تحمل میکنند، احساس خويشاوندی دارند. اين گردانی از «آمريکايیهای متوسط» مرفه اما شورشی بود، با اين وجود، تا آنجا که من میدانم در رسانههای ملی هرگز به «والنات کريک» اشاره نشد.
جنبش «اشغال» پيامهای گوناگونی را اشاعه داده است. اشغالگران، با يک شيرجۀ شجاعانه به واقعيات طبقاتی، از يک درصدی صحبت میکنند که ۹۹ درصد را استثمار میکند، يک فرمول تبليغاتی درخشان، به راحتی قابل استفاده، و در عين حال بسيار پُرمعنی، که اکنون حتا از طرف برخی مفسرين مورد استفاده قرار گرفته است. معترضين علامتهايی با خود حمل میکردند که بیکاری هولناک جمهوری و جنگهای بیپايان امپراتوری، سوءاستفادههای شرکتهای بزرگ از محيط زيست، معافيتهای مالياتی برای شرکتهای نفتی، نابرابری فزاينده درآمدها، و «بانک استر»ها و ديگر گانگسترهايی که اينچنين گزافکارانه با پول مردم زندگی میکنند را محکوم میکرد.
برخی از اشغالگران حتا سرمايهداری را به مثابه يک نظام محکوم کردند و سوسياليسم را به مثابه يک گزينه انسانی ستودند. در کل، جنبش «اشغال» يک بيداری را نسبت به بیعدالتیهای سيستماتيک سياسی- اقتصادی نشان داد که معمولاً در اعتراضات ايالات متحده ديده نمیشود. به ياد داشته باشيد که از ابتدا، والاستريت- پايگاه داخلی سرمايه مالی- هدف اصلی بود.
رسانههای نظام نه تنها نظرات، بلکه همچنين مشهود بودن نظر را کنترل میکنند که اين به نوبۀ خود به آنها امکان میدهد حدود و ثغور گفتمان عمومی را محدود کنند. اين پيوستن مردم عادی به يکديگر در تظاهرات را، حتا بيشتر ضروری می کند، به اين اميد که بتوانند شهود و تأثير نظرات خود را حداکثر نمايند. هدف اين است که شبهانحصار محافظهکارانه ارتدکسی که رسانههای «ليبرال» حفظ میکنند، شکسته شود.
بنابراين، تظاهرات مهم است. تظاهرات يک تأثير توانبخش بر معترضين بالقوه دارد، بسياری را که قبلاً خود را تنها و بدون صدا میديدند، گرد هم میآورد. تظاهرات دمکراسی را به داخل خيابانها میآورد. تظاهرات موضوعاتی را برجسته میکند که مدت بسيار طولانی است که دفن شده اند. تظاهرات افراد را بسيج میکند، قدرت را به نمايش میگذارد، به پولسالاران نشسته در رأس يادآور میشود که هرم در حال فرو ريختن است.
اما تظاهرات بايد به ديگر شکلهای عمل تکامل يابد. اين در جنبش «اشغال» در حال وقوع است. اين بيش از يک تظاهرات است، زيرا معترضين در پايان روز به خانه نرفتند. آنها در تعداد چشمگيری در مرکز شهر مانده، بدن خود را در خط قرار دادند، و تنها با تعداد و حضور خود، ناراحتی را به دستگاه رسمی تحميل کردند.
در تعدادی از قرارگاههای «اشغال» اقدامات نافرمانی مدنی وجود داشت، که به دستگيری انجاميد. در شهرهای گوناگون پليس رها شد و نتايج خشونتبار آن در مواردی تأثير دلخواه آنها را نداشت. در اوکلند، اسکات اولسن، تفنگدار سابق مورد اصابت خمپارۀ گاز اشکآور پليس قرار گرفت که موجب شکافته شدن جمجمه و بستری شدنش در بيمارستان گرديد، او به مدت يک هفته قادر به صحبت نبود. در بهترين حالت، او يک دورۀ طولانی بهبود آهسته را در پيش دارد. روز بعد از آنکه اولسن مورد اصابت قرار گرفت، صدها معترض جديد خشمگين به پايگاه «اوکلند را اشغال کنيد» پيوستند. ددمنشی پليس واکنش عمومی را برانگيخت، که در اغلب موارد بر خلاف آنچه که مقامات میخواهند، مردم بيشتری را بيرون میآورد.
اين جنبش به کجا میرود؟ چه بايد کرد؟ تاکنون پاسخها از اقدامات ۹۹ درصدهای بيرون آمده است:
● منصرف کردن داوطلبان پيوستن به نيروهای مسلح و حمايت از نظاميان مستعفی. محروم کردن امپراتوری از لژيونهای آن. سازماندهی مقاومت مالياتی عظيم در اعتراض به هزينه گزاف، غيرقانونی، و ويرانگر پنتاگون.
● انتقال پول از بانکهای سرمايه مالی بزرگ به تعاونیهای اعتباری و بانکهای محلی. حمايت از برنامههای کمک به بيکاران و بیچيزان. «جيوليو ترمونی» (Giulio Tremonti) وزير دارايی سابق ايتاليا بود که اعلام کرد: Salvate il popolo, non le banche (مردم را نجات بدهيد، نه بانکها را). جالب خواهد بود اگر چنين احساساتی از وزارت خزانهداری ايالات متحده يا از کاخ سفيد به گوش برسد.
● اقدامات هماهنگ با کارگران متشکل. سنديکاها هنوز بزرگترين و از نظر مالی بهترين گروههای ۹۹ درصدی هستند. آنچه را که در اوکلند اتفاق افتاد، در نظر بگيريد: اشغالگران برای بستن بندر به کارگران لنگرگاه، رانندگان کاميون، و ديگر کارگران پيوستند. از هماکنون نقشههايی برای يک اعتصاب سراسری در محلات مختلف وجود دارد. اگر کارگران متشکل نقش بازی کنند، اينگونه اقدامات میتوانند خيلی بهتر شوند.
● ما به استراتژیهای انتخاباتی جديد، به يک حزب سوم پويا، به نمايندگی تناسبی، و حتا به يک قانون اساسی جديد- قانون اساسی که قوانين محکمی برای يک دمکراسی مساواتطلبانه ايجاد کند، نه چرندياتی برای حمايت از طبقه پولدار- نياز داريم. فراخواندن يک مجلس مؤسسان (که طبق قانون اساسی کنونی ايالت متحده يک روند کاملاً قانونی است)، به نظر میرسد مدت زمان طولانی است که به تعويق افتاده است.
● شايد مهمتر از همه، ما به آموزش ايدئولوژيک دربارۀ روابط بين ثروت و قدرت، ماهيت سرمايهداری، و جنايات نظام مالی سودجوی لجامگسيخته نياز داريم. و تکرار میکنم، اشغالگران به نظر میرسد در اين جهت حرکت میکنند: در اوايل نوامبر ۲۰۱۱، مردم در سراسر کشور برگزاری گردهمآيیهای آموزشی در بارۀ «چگونه ۱ درصدیها اقتصاد را زمينگير کردند» را شروع کردند.
● ما نياز داريم علناً اجتماعات سياهان، لاتينوها، و آسيايیها را به نبرد دعوت کنيم، و به همه خاطرنشان کنيم که «رکود بزرگ» از همه قربانی میگيرد، اما اساساً سختتر بر سر فقرا فرود میآيد.
● ما بايد راجع به واقعيات سودمند نيروگاههای عمومی غيرانتفاعی، حفاظتهای محيط زيستی که رويکرد عمومی دارند، خدمات درمانی و بيمارستانهای غيرانتفاعی، کتابخانهها، مدارس، دانشکدهها، مجتمعهای مسکونی، و حملونقل عمومی- همۀ آن چيزهايی که خيلی خوب کار میکنند و در محافلی سوسياليسم ناميده میشوند- خود را آموزش دهيم.
هنوز کار زيادی مانده است. با اين وجود، تحسينبرانگيز است که چگونه هماکنون نبرد در جبهههای بسياری پيش برده میشود. در عين حال رسانههای سرمايه بزرگ محتوای اعتراض ما را ناديده میگيرند و با گفتن از خشونت اشغالگران و فقدان يک برنامه دقيق، گلوی خود را پاره میکنند.
حتا برای يک لحظه فکر نکنيد که سياستگذاران و پولسالاران به آنچه شما فکر میکنيد اهميت نمیدهند. اين تنها چيز شماست که توجه آنها را جلب میکند. آنها به کيفيت هوايی که استشمام میکنيد يا آبی که مینوشيد، يا به اينکه خوشحال هستيد يا غمگين، تحت فشار، بيمار يا فقير هستيد اهميت نمیدهند. اما آنها میخواهند نظر شما را در بارۀ امور عمومی بدانند، اگر فقط بتوانند ذهن شما را تصاحب کنند. آنها هر روز- از پنتاگون تا «فوکس نيوز»- بدون محدوديت برای غرق کردن مغز شما، امواج دروغپراکنی به راه می اندازند.
زمانی که مردم ذهن خود را آزاد کنند و نگاه دقيقی به آنچه که ۱ درصدیها انجام میدهند و آنچه که ۹۹ درصدیها بايد انجام دهند بياندازند، آن وقت چيزهای جدی رخ خواهد داد. چيزهايی که هماکنون در حال وقوع است. اين ممکن است نهايتاً از بين برود يا ممکن است فصل نوينی در تاريخ ما بگشايد. جنبش «والاستريت را اشغال کنيد» حتا اگر به اهداف خود نرسد، تا همين جا خشم و نارضايتی جمعيت خيانتديده را به حاکمان ما نشان داده است.
۹ نوامبر ۲۰۱۱
http://mltoday.com/subject-areas/commentary/occupy-america-1245-2.html
…آمریکا جنگ اوکراین رو یک نعمت استراتژیک میداند تا قدرت روانی مردم روسیه را با ادامه اقدامهای پهبادی به مراکز…
۱- هرتزوک در سفر آذربایجان غلط خیلی بزرگتر از دهان خودش کرد. او گفت: پرچم اسرائیل، پرچم آذربایجان است و…
جناب محترم مددوف میفرمایید: «امروز بریتانیا به عنوان متحد اوکراین عمل می کند و به این کشور کمک های نظامی…
بیش از ۷۰ تروریست اوکراینی کشته شدند، چهار خودروی زرهی جنگی و پنج کامیون وانت منهدم شد. این تقریبا بخشی…
کمتر ولی بهتر نویسنده مقاله کیست؟ یا اینکه باید نوشت: شاهد از همانی که «آقای علوی» برگردان کننده آن است؟؟…