منبع: ديلی تايمز (پاکستان)
سرمقاله، شنبه ۲۲ اکتبر ۲۰۱۱
تارنگاشت عدالت
هيچ چيز بهتر از شيوۀ ددمنشانهای که سرهنگ قذافی بعد از اسير شدن در روز پنج شنبه با آن به قتل رسيد، رژيم «شورای ملی موقت» ليبی را توصيف نمیکند.
تکرار اين کليشه که در عشق و جنگ همه چيز مجاز است، در اينمورد کمکی نمیکند. گزارشها و تصاوير از آخرين لحظات قذافی مو بر اندام راست میکنند. اين عمل منتهای بربريت بود. رسانهها و دولتهای غربی- طبق عادت هميشگی در مواقعی که منافعشان در ميان باشد- در يک چشم به هم زدن قطبنمای اخلاقی خود را از ديد پنهان کردند.
رژيم «شورای ملی موقت» هوادار غرب، که آنها با پيروزمندی از آن حمايت میکنند، برخلاف ادعای سفير ليبی در لندن که گفت حکومتی خواهد بود که قانون بر آن حاکم است، به احتمال قوی يک ساتراپ امپرياليستی غرب خواهد بود. با توجه به اينکه اين رفتار با يک رهبر اسير نخستين نمونه از ددمنشی جنگويان «شورای ملی موقت» نبود (خشونت اعمال شده نسبت به کارگران غيرمسلح آفريقايی اسير «شورای ملی موقت» که بدون هيچ مدرکی متهم به مزدور قذافی شدند را بخاطر آوريد)، چگونه میتوان اين بربريت را توضيح داد؟
نيروهای «شورای ملی موقت» شامل گروههای وابسته به القاعده میشود که طی سالها در صدد بودهاند از طريق شورش مسلحانه (بويژه در شرق ليبی) قذافی را سرنگون کنند. جالب اين است که همين غرب که مدعی است در سراسر جهان با القاعده میجنگد، چشمان خود را بر شمول نگران کنندۀ اين گروههای جهادی افراطی در صفوف «شورای ملی موقت» بست. يک جناح از اين وابستگان به القاعده مسئول قتل يک ژنرال ارشد رژيم قذافی بود که به شورشيان پيوسته بود و کارزار نظامی آنها را هدايت میکرد. تا امروز، هيچکس مسئول قتل او معرفی نشده است.
ليبی تصوير روالی است که غرب احتمالاً از اين به بعد برای برانداختن رژيمهای مخالف جاه طلبیهای امپرياليستی آن، بکار خواهد گرفت. الگو اين است که از ناراضيان محلی يا نيروهای شورشی در صحنه استفاده شود، و با برتری تکنولوژيک کوبندۀ قدرت هوايی، موشکها و ديگر سلاحهای کنترل شونده از «راه دور» ايالات متحده و ناتو به آنها کمک شود تا رژيمهايی که با غرب کنار نمیآيند را خُرد کنند. اوباما، رئيس جمهور ايالات متحده بعد از قتل ددمنشانه قذافی باد به غبغب که حتا يک آمريکايی در کارزار ليبی جان خود را از دست نداده است. آنچه که او عمداً مسکوت گذاشت نقش پنهان نيروهای ويژه همراه با شورشيان «شورای ملی موقت» بود که به عمليات نظامی نسبتاً ناشيانۀ آنها کمک نموده و آنها را هدايت میکردند. اعلام پيروزی از طرف اوباما، به همه توهمات دربارۀ ادعای نقش واشنگتن در «هدايت از پشت صحنه» پايان داد.
مانند هر داستان پليسی، برای تعيين آدم بد داستان، دو پرسش اصلی بايد مطرح شود: انگيزه، و ذينفع. ثروتهای نفت و گاز ليبی چيزی است که مدتهاست غرب به سرکردگی ايالات متحده، برای آن دندان تيز کرده بود. حمايت قذافی از جنبشهای ضدامپرياليستی در سراسر جهان، خشم بيش از حد قدرتها در جهان تک قطبی بعد از جنگ سرد را برانگيخته بود. فرانسه و بريتانيا، که دستۀ ضدقذافی را هدايت میکردند، با به قدرت رساندن «شورای ملی موقت» در ليبی، جای پای پرمنفعتی را در نفت و گاز آن کشور برای خود بازکرده اند. مانند عراق، منابع انرژی و مداخله امپرياليستی يک رابطه همزيستی دارند.
ممکن است بعلت نزديکی زمانی با اين رويدادهای هولناک، قضاوت دربارۀ حايگاه قذافی در تاريخ زود باشد. اما حتا اکنون، چند استنتاج کلی را میتوان عنوان نمود. کودتای سرهنگ قذافی در سال ۱۹۶۹ سلطنت فرتوت را سرنگون کرد و يک رژيم ملیگرای مردمی عرب را- که آشکارا حمايت خود را از تمام جنبشهای ضدامپرياليستی در جهان اعلام کرد- بوجود آورد. در مواقعی، مواضع سازشناپذير و انتقاد او از ديگر کشورهای جهان سوم که بعلت روابط با غرب يا تحت فشار آن، به حمايت ظاهری خود از آن جنبشها خيانت کردند، موجب انتقامجوئی و حتا انزوای نسبی قذافی میشد.
با اين وصف، او برای مدت طولانی منصرف نشد. تنها موقعی که غرب توانست بعلت بمبگذاری «لاکربی» و ديگر حوادث، انزوای تقريباً کاملی را بر ليبی تحميل کند، قذافی وسوسسه شد با غرب مصالحه نمايد. او از بلندپروازیهای اتمی خود، حمايت از جنبشهای ضدامپرياليستی بیرمق شده دست برداشت، و سعی کرد شيوه رفتار قابل قبولی را در قبال غرب دنبال کند.
با اين وجود، اگر بتوان از سرنوشت او تنها يک درس گرفت، اين است که امپراتوریها حافظه طولانی و بيرحمی کاملی برای رسيدن به اهداف خود دارند. قذافی به فهرست طولانی قربانيان حرص و آز خبيثانه و جاه طلبیهای سلطهطلبانه امپرياليستی غرب اضافه شد، فهرستی که تاريخ مدرن جهان را آلوده کردهاست.
خدا ترا بيامرزد سرهنگ!
http://www.dailytimes.com.pk/default.asp?page=2011%5C10%5C22%5Cstory_22-10-2011_pg3_1