برنامه لف مایاکوفسکی و دیگران لف برای چه می جنگد؟ – لف به چه کسانی هشدار می دهد؟


(1923)

مایاکوفسکی و دیگران

لف برای چه می جنگد؟

ترجمه: شهاب آتشکار

ن آسیف، ب آرباتوف، ا بریک، ب کوشنر، و مایاکوفسکی، س ترتیاکوف، ن چوژاک2

سالهای پس از 1905 سالهای ارتجاع بود. ارتجاع با حکومت استبدادی و ستم مضاعفِ تجار و سرمایه داران مستقر گردید.

ارتجاع هنر و زندگی را به تصویر خود مبدل کرد و بر اساس سلیقه خود شکل داد. هنرِ سمبولیست3ها (بلی4، بالمونت)، تصوف گراها5(چولکف6، گیپیوس7) و بیماران روانی جنسی8(روزانف9)؛ زندگی خرده بورژواها و آدمهای مبتذل و بی فرهنگ.

احزاب انقلابی زندگی آنها را نابود کردند؛ هنر بپا خاست و سلیقه شان را در هم کوبید.

اولین شعله های امپرسیونیستی10در 1909 زبانه کشید. (مجموعه تله ای برای قضات11)

شعله ها سه سال تنوره کشیدند.

تنوره آتش به فوتوریسم ختم شد.

اولین کتاب اتحاد فوتوریست ها تو دهنی به سلیقه عوامبود. (1914، بورلیوک، کامنسکی، کروچنیخ، مایاکوفسکی، خلبنیکوف)

این دستورالعمل قدیمی به ارزیابی صحیحی برای آزمایشگاه آتش بپا کننانِ فردا منجر شد.

فوتوریستها با سد سانسور، تحریمِ همکاری و زوزه و عوعو تمام جراید خوش آمد گفته شدند.

مسلما سرمایه دار هرگز حامی خطوط تازیانه وار و ضربات متلاشی کننده ما نبود.

فوتوریستها، گرفتار در یک زندگی کوته نظرانه، مجبور به مسخره بازی با پیراهنهای زرد و صورتهای نقاشی شده بودند.

این روشهای سخت آکادمیکمبارزاتی، چون پیش بینی قریب الوقوع آینده، زیبایی پرستان مصمم را تکان داد. (کاندینسکی12، سربازان الماس13و … )

از سوی دیگر، کسانی که چیزی برای از دست دادن نداشتند خود را به فوتوریسم چسباندند یا لا اقل خود را با این نام جا زدند. (شرشنویچ14، ایگور سوریانین15، دُم الاغ16و غیره)

جنبش فوتوریستی به دست کسانی رهبری می شد که به ندرت به سیاست وارد می شدند و فقط بعضی اوقات آن را با رنگ و لعابی آنارشیستی ترسیم می کردند.

در راستای پیشروی انسانهای آینده، زیبایی شناسی پوسیده تلاش می کرد با بزک خود بوسیله پرچمهای چپ، جوانی را از سر بگیرد.

آغاز جنگ در 1914، اولین آزمون جوهره این جماعت بود.

فوتوریستهای روسی قاطعانه از امپریالیسم شاعرانه مارینتی17که پیش از این وی را در دیدارش از مسکو هو کرده بودند(1913) گسست کردند.

فوتوریست ها با جدا کردن راه خود از شمشیر بازیِ آوازخوانان جنگ(گرودتسکی18، گومیلف19و غیره) در هنر روسیه اولین کسانی بودند که علیه جنگ ابراز تنفر کرده و با استفاده تمام عیار از سلاحهای هنر، علیه جنگ به مبارزه برخاستند.(جنگ و جهان20مایاکوفسکی)

جنگ یک تصفیه فوتوریستی را کلید زد.( اعضای مزانین21بریدند، سوریانین به برلین رفت.)

جنگ حکم کرد که انقلاب آینده را ببینیم.(ابر شلوارپوش22)

انقلاب فوریه تصفیه صفوف را تعمیق کرد. فوتوریسم به دو جناح چپو راستتقسیم بندی شد.

راستگرا ها بلندگوی شیفتگی دموکراسی شدند. (با نام همه مسکو23)

چپها، در حالیکه در انتظار اکتبر بودند، بلشویکهای هنرنام گرفتند. (مایاکوفسکی، کامنسکی، بورلیوک و کروچنیخ)

اولین فوتوریستهای پروداکتیویست24 (بریک، آرواتف25) و کنستراکتیویست26 (رودچنکو27و لاوینسکی28) به گروه فوتوریستی اخیر پیوستند.

فوتوریستها از همان آغاز، از زمان استقرار در کاخ کشینسکی29برای رسیدن به توافق با گروه های کارگر نویسنده(پرولتکلت30بعدی) تلاش می کردند ولی اندیشه این نویسندگان (بر اساس آنچه به نظر می رسد) این بود که انقلابی گری تنها به محتوای تبلیغاتی محدود می گردد؛ آنها در رابطه با فرم کاملا ارتجاعی باقی ماندند و بهیچ وجه امکان به هم پیوستن نیروها نبود.

اکتبر پالایش کرد، شاکله بخشید و دوباره سازمان داد. فوتوریسم جبهه چپ هنر شد. “ما” [برازنده] آن شد.

اکتبر در حین عمل تعلیم داد. 25 اکتبر31ما نیز آماده به کار شده بودیم.

مسلماً پس از نظاره فرار روشنفکران از نمای پشت ، کسی چندان از ما درباره عقاید زیبایی شناسانه مان نمی پرسید.

ما از آن پس ایزو، تئوو موزوی انقلابی32 را برپا کردیم. ما دانشجویان را در یورش و تسخیر آکادمی رهبری کردیم.

در راستای امر سازماندهی، ما اولین آثار هنری واقعی عصر اکتبر را ساختیم(تاتلین بنای یادبود انترناسیونال سوم33، مایرهولد بر روی صحنه بردن بوف مرموز34، کامنسکیاستنکا رازین35) ما در تولید آثار هنری ای که مایه مباهاتمان بود در مباحث زیبایی شناختی چندان اغراق نمی کردیم. تجربه ای که با موفقیت از سر گذراندیم خلق آثار تبلیغی هنری بود که انقلاب نیازمند آن بود. (پوسترهای رستا36، پاورقی های روزنانه ها و غیره.)

برای تبلیغ ایده هایمان، روزنامه هنر کمون را تشکیل دادیم؛ همچنین یک تور بازدید از کارخانه ها و واحدهای صنعتی برای به صحنه آوردن مباحثات و خوانش آثار هنری به راه انداختیم.

ایده هایمان کارگران مخاطب را جلب کرد.منطقه ویبورگ37کمفوت38را سازمان داد.

جنبش هنری ما دوام خود را با برپا کردن دژهای هنر چپ در سرتاسر ج.ف.ش.س.ر39تثبیت کرد.

به موازات این، رفقای شرق دور ما (نشریه تورچستوو40) شروع به کار نمودند که بصورت تئوریک ضرورت اجتماعی خط مشی هنری و اتحاد اجتماعی ما با اکتبر را تائید می نمودند. (چوژاک، آسییف، پالموف41، ترتیاکوف). تورچستوو با اینکه مورد انواع آزار و مزاحمتها قرار گرفت در تمام جدلهایی که درباره هنر جدید در جمهوری شرق دور و سیبری در می گرفت شرکت جست.

بتدریج با نقش برآب شدن این خیال که دولت شوروی بیش از دو هفته دوام نخواهد آورد، آکادمین ها تک تک یا در گروه های کوچک بازگشتند و به کوبیدن درب نارکومات(کمیساریای خلق آموزش) متوصل شدند.

دولت شوروی بعلت اینکه حاضر به ریسک استفاده از اینان در مشاغل حساس نبود؛ به ایشان یا به عبارت بهتر به نامهای اروپایی شان سمت های از رده خارج فرهنگی و آموزش را پیشنهاد داد.

آزار و اذیت هنر چپ از همین جایگاه های از رده خارج شروع شد و با بستن هنر کمون و نظایر آن به اوج خود رسید.

دولت، گرفتار در جبهه های جنگ و از هم پاشیدگی اقتصادی، خود را چندان درگیر جدل های زیبایی شناسی ننموده، تنها از پشت صحنه تلاش می نمود از برپا شدن غائله جلوگیری کند و ما را به احترام به نامهای بزرگقانع کند.

اکنون که فراغت از جنگ و گرسنگی حاصل آمده است لف باید چشم انداز هنر ج.ف.ش.س.ر را نشان داده، دورنما ایجاد کرده و موقعیتی درخور برای ما احراز کند. هنر اتحاد شوروی در مقطع تاریخ 1 فوریه 1923:

  1. پرولتاریا. بخشی از آن با تبدیل شدن به نویسندگان تشریفاتی با گرفتار شدن در دام زبان بروکراتیک و تکرار مداوم الفبای سیاسی به فساد کشیده شده است. بخش دیگر آن متاثر از روش های آکادمیک در سازمانی که تنها نامش یادآور اکتبر است سقوط کرده اند. و سومین و بهترین بخش، بعد از بلی صورتی42، با مدنظر قرار دادن کارهای ما به بازآموزی خویش می پردازد و باور داریم که در پیشروی بسوی آینده ما را همراهی کند.

  2. ادبیات رسمی. در تئوری هنری، هر کس دیدگاه شخصی خود را دارد: اوسینسکی43آخماتوا44را ستایش می کند و بوخارین45پینکرتون46را. نشریات تنها پرفروش ترین نامها را برجسته می کنند.

  3. ادبیات جدید (سراپتیون47ها، پیلنیاک48و غیره.). با اقتباس از شیوه های ما، با صرف مقداری چاشنی سمبولیسم به رقیق کردن آنها پرداخته و با وقار و متانت خاصی [این شیوه ها] را موافق با حالِ سبک بی مایه ادبیات نپ49نمودند.

  4. تجدید نظر طلبان50: تعداد زیادی از عالیجنابان روشنفکر رعدآسا از غرب هجوم می آورند. الکسی تولستوی51همراه با باری از آثارش، پیش از این اسب سفیدش را برای ورود پیروزمندانه به مسکو زین کرده است.

  5. و نهایتا با نهایت بی ادبی به صحنه آرایش یافته [فوق] چپگراهای منفرد در هر گوشه و کنار کشور هستند. افراد و تشکل ها (اینخوت52، وختوماس53، گیتیسِ مایرهولد54، اوپویاز55و دیگران). برخی قهرمانانه و یک تنه به کشت و کار این زمین بی اندازه صعب و لم یزرع کمر همت بسته اند. و دیگران که هنوز با بایگانی کردن اشعارشان در حال گسست از انبوه قید و بندهای گذشته هستند.

لف باید نیروهای چپ را متحد کند.لف باید درجات این اتحاد را ارزیابی کرده و آنچیزی که از گذشته به آن چسبیده را دور بریزد. لف باید جبهه متحدی بسازد برای بمباران گذشته و برای مبارزه در راه پیاده سازی فرهنگ نوین.

ما باید مشکلات هنر را حل کنیم. اما نه با اکثریت آرای جبهۀ چپِ افسانه ای، که تا کنون تنها به عنوان یک ایده مطرح بوده، بلکه بوسیله کار و انرژی کمیتۀ عمل مان، که سالها کوششهای چپ را رهبری کرده است و همچنین آنهایی که همیشه رهبری ایدئولوژیک آن را بر عهده داشته اند.

انقلاب به ما درس بسیار داد.

لف آگاه است.

لف باید:

جهت استحکام دستاوردهای انقلاب اکتبر و تقویت هنر چپ، لف باید آرمانهای کمون در وادی هنر را تبلیغ کند و برای هنر راهی بسوی فردا بگشاید.

لف باید با آفرینش هنری در میان توده ها به مثابه یک نیروی سازمانیافته، هنرمان را در میان توده ها تبلیغ کند.

لف باید با بالابردن خود در بالاترین سطوح مهارت در کار، با هنر زنده و فعال به اثبات [درستی] تئوری ها بپردازد.

لف باید برای ساختمان هنریِ زندگی تلاش کند.

ما بر سر امتیاز انحصاری انقلاب در هنر ادعایی نداریم. همه چیز باید در رقابت مشخص گردد.

باور داریم که بر اساس درستی تبلیغات و تثبیت آثار هنری که تولید می کنیم می توانیم ثابت کنیم: ما در راهی صحیح به سوی آینده قدم می گذاریم.

لف بر چه کسانی حمله می کند؟

انقلاب صحنه نمایش عملکرد انتقادی ما را تغییر داده است.

ما باید در تاکتیک هایمان تجدید نظر کنیم.

پوشکین، داستایوسکی، تولستوی، غیره و غیره. همه را از کشتی مدرنیته به دریا بیاندازید.” شعار ما در 1912 بود. (پیشگفتار تو دهنی به سلیقه عوام“)

کلاسیک ها هویت ملی یافته بودند.

کلاسیک ها به عنوان تنها مواد موجود برای مطالعه ما محترم شمرده می شدند.

کلاسیک ها به عنوان هنر قطعی و تغییر ناپذیر در نظر گرفته شده بودند.

کلاسیکها با برنزِ بنای یادبود و آئین مکتبی شان، هر چه نو بود را در هم کوبیدند.

اکنون برای 150.0000.000 نفر، کلاسیک ها کتب درسی متداول هستند.

امروز می توانیم حتی به استفاده از این کتابها، که از کتابهای دیگر نه بهتر هستند و نه بدتر، برای کمک به ریشه کن کردن بیسوادی خوش آمد بگوییم. در ارزیابی از این کتابها باید دیدگاه تاریخی صحیحی بنا بگذاریم.

ولی ما، باید با تمام استقامات، علیه انتقال روشهای کار مرده به هنر امروز مبارزه کنیم.ما باید علیه این بدیهیات موهوم مبارزه کنیم؛ و همچنین بسبب این مجاورت با آثار کهنه مقدس مآب، علیه ارائه حقیقت های گرد و خاکی کلاسیک که در قالبهای بزک شده ارائه می شود، بجنگیم.

سابقا، ما علیه تعریف و تمجید، علیه ستایش های زیبایی شناسان و منتقدان بورژوازی مبارزه می کردیم. “با دور انداختن بی باکانه چهره مغرورشان؛ تاج گل شهرت بی مقداری که شما از کلیدهای حمام ساخته اید. 56

اکنون، شهرت بسیار گرانمایه ای که حاصل هم عصری با اکتبر است را با شادی می پذیریم.

ولی ما باید به هر دو جبهه هجوم ببریم:

به کسانی که با نیات شیطانی مبتنی بر ایدئولوژی ارتجاعی در دنیای امروز جایگاه موثری به بُنجل رنگ و رو رفته آکادمیک اختصاص می دهند،

کسانی که یک هنر بی طبقه، جهانشمول را موعظه می کنند،

کسانی که دیالکتیک را در اثر هنری با متافیزیک کشیشی و غیب گویانه تعویض می کنند.

ما همچنین باید در جبهه زیبایی شناسی بتازیم:

علیه کسانی که به سبب جهل برخاسته از کار ویژه در حوزه سیاست، آداب و رسوم به ارث رسیده از پیر ترین مادربزرگان را به مثابه خواست و اراده مردم تلقی می کنند.

کسانی که کار بشدت سخت هنری را صرفا سرگرمی و تفریح می پندارند.

کسانی که جای دیکتاتوری اجتناب ناپذیر سلیقه را با شعارهای رسمی رایج و اصول بدیهی عوض می کنند.

کسانی که با تراوشهای ایدئالیستی درباره ابدیت و روح در هنر حفره ایجاد می کنند.

شعار قبلی ما این بود: “با ایستادن بر روی صخره واژه مادر میان دریای اعتراض و عصبیت. 57

اکنون ما تنها مترصد تصدیق آثار هنری مان هستیم تا بتوانیم با کمال میل مای کوچک خود را در مابزرگ کمونیسم حل کنیم.

ولی ما باید مای قدیمی خود را پالایش کنیم از:

تمام کسانی که تلاش می کنند که انقلاب هنر که بخشی از کلیت اراده اکتبر است را به تن آسایی اسکار واید58ی در هنر برای هنر و انقلاب برای انقلاب بدل کنند؛ از کسانی که از زیبایی شناسی انقلاب تنها پوسته ای صوری از مفاهیم غیرجدی مبارزه را برداشت می کنند.

کسانی که سطوح مجزای مبارزه ما را تا درجه یک قاعده و سبک جدید بالا می برند.

کسانی که با آبکی کردن شعارهای دیروز ما تلاش می کنند با ملایم نشان دادن خود در مقام مدافعین پیشرفتهای کهنه شده خود، کافه هایی راحت برای وقت گذرانی با پگاسوس59های رام شده شان بیابند.

کسانی که لنگ لنگان از پس می آیند، همیشه 5 سال از ماجرا عقب بوده و به جمع آوری تمشک های خشک آکادمیسم بزک شده از بوته هایی مشغول اند که ما مدتهاست آنها را دور ریخته ایم.

ما با راه کهنه زندگی مبارزه می کردیم.

اکنون باید علیه بقایای این راه زندگی در جامعه امروز به نبرد برخیزیم.

باید علیه کسانی که شعر های خانگی شان را با شعر های کمیته هایخانگی عوض کردند بجنگیم.

قبل از این، ما با گاومیش های بورژوازی در افتادیم. با پیرهن های زرد و صورت های نقاشی شده سراسیمه شان کردیم.

اکنون با قربانیان این گاومیش ها در جامعه شوروی مان مبارزه می کنیم.

سلاح های ما: سرمشق ، تبلیغ و ترویج.

لف به چه کسانی هشدار می دهد؟

این برای شماست.

رفقای لف!

ما می دانیم: ما استاد کاران چپ، بهترین کارگران هنر معاصر هستیم. پیش از انقلاب شمار فراوانی طرحهای تعیین شده، قوائد دقیق و فرمولهای ماهرانه برای فرم های هنر جدید اندوختیم.

مسلم است که بطن لغزنده و حبابی شکل جامعه بورژوازی مکان مناسبی برای سازندگی دوران نوین نبود.

در انقلاب انبوهی از حقایق را انباشتیم. به مطالعه زندگی پرداختیم و ماموریت سازندگی واقعی برای آینده را بر عهده گرفتیم.

بسیار مشکل است در خاک زمینی که در غرش جنگ و انقلاب لرزیده ساختمان های آنچنانی بنا نمود. ما موقتاً فرمول ها را در بایگانی ها رها کردیم و به روزهای انقلاب یاری نمودیم تا قدرتمند تر گردد.

اکنون دیگر دوران بورژوازی به سر رسیده است.

لوث وجودش به دست انقلاب جارو شد. ما زمین را برای ساختمان هنر پاک کردیم.

لرزش و لغزشی در کار نیست.

با ملاتی از خون، اتحاد شوروی مستحکم ایستاده است.

زمان آن است که [وظایف]عظیم را برعهده گیریم.

جدیت در روابط فیمابین، تنها شالوده مستحکم برای کار ماست.

فوتوریست ها !

خدمت شما در عرصه هنر عظیم است. ولی فکر نکنید می توانید زندگی تان را صرف جذابیت های انقلابی گری دیروزتان کنید. امروز با کارتان ثابت کنید که شلیک شما نه مخرج انبوه ناله های روشنفکرانه که آتش در میدان نبرد، شانه به شانه همه کوشندگان کمونیسم است.

کنستراکتیویست ها!از اینکه مکتب آتی زیبایی شناسی باشید بیم داشته باشید. کنستراکتیویسم در مقام هنرِ محض پشیزی ارزش ندارد. مسئله بر سر چگونگی هستی هنر است. کنستراکتیویسم باید به بالاترین درجه مهندسی فرمالیستی کل زندگی برسد. کنستراکتیویسم در ساختن اشعار دهاتی و چوپانی بی معنی است. ایده های ما باید بر مبنای مسائل روز قرار گیرد.

پروداکتیویست ها!

از اینکه کاردستی سازان منزوی شوید، بترسید.

مادامی که به کارگران می آموزید از آنان یاد بگیرید. دیکته کردن دستورات زیبایی شناسانه از درون اتاق هایتان به کارخانه، شما را به مشتریان محض بدل می کند.

کارخانه مدرسه شما است.

اپویازیست60ها!

روش فرمی، کلید مطالعه هنر است. تمام خطوط حتی به ریزی کک باید مورد ملاحظه قرار گیرند. ولی از گرفتن کک ها در خلاء پرهیز کنید. 58مطالعه اجتماعی هنر، کار شما را نه تنها جالب می کند بلکه ضروری و لازم است.

کارآموزان!

از توزیع آثار نتراشیده و تصادفی نوآموزان به عنوان نوآوری و منتهای جلوه هنر پرهیز کنید. نوآوریِ ناشی ها، لوکوموتیوی بر روی زانوان مرغ است.

تنها با کسب مهارت، شایستگی دور انداختن کهنگی پدید می آید.

همه با هم!

در حین حرکت از تئوری به سمت پراتیک، درباره شرایط کسب مهارت و استادی بیاندیشیم.

قلم به مزدیِ جوانی که استعداد ساختن آثار بزرگ را دارد حتی از قلم به مزدی آکادمیسین های ناتوان تنفرآور تر و آزاردهنده تر است.

اساتید و کارآموزان لف!

مسئله وجودی ما قطعی گردیده است.

اگر به عظیم ترین ایده ها نتوانیم ماهرانه شکل دهیم خواهند مرد.

فرم های بسیار استادانه به رگه های سیاه در شب تاریک می مانند، تنها باعث آزار و رنجش کسانی می گردند که در آنها سیر می کنند مادامیکه نتوانیم آنها را برای شکل دهی به این روز، روز انقلاب بکار ببندیم.

لف مدافع همه سازندگان است.

لف پاسداری می کند.

لف تمام کسانی را که در زمان منجمد شده اند پس می زند؛ تمام زیبایی گرایان را ، تمام تملک گرایان61را !

یادداشت ها:

  1. LEF (Levogo Fronta) لف (جبهه چپ) نشریه هنری تحت این نام در سال 1923به سردبیری مایاکوفسکی و با شرکت چند تن دیگر از فوتوریست ها نظیر بریک، ترتیاکوف، آسیف، چوژاک، کروچنیخ و تاسیس شد. اهداف، برنامه و خط مشی این جبهه در این نوشته سه بخشی آمده است. این مقاله در اولین شماره لف چاپ و منتشر شد.

  2. Nikolai Chuzhak (1876 1937)؛ تئوریسین و ویراستار فوتوریست. به فرمولیزه کردن مفاهیم فوتوریستی هنر و ادبیات ساختمان زندگی یاری نمود.

  3. Symbolism

  4. Andrei Bely (1880 1938)؛ شاعر و نویسنده سمبولیست. نویسنده رمان معروف سنت پترزبورگ، از پیروان آموزه های آنتروپوسوفی (Anthroposophy) ردولف اشتاینر.

  5. Mystic

  6. Georgy Chulkov (1879 1939)؛ نویسنده نه چندان مشهور سمبولیست، پایه گذار آموزه آنارشیسم عرفانی“.

  7. Zinadia Gippius (1869 1945)؛ شاعر منحطی که پیرو این بود که هنر باید تنها بصورت روحانی و غیر مادی خلق گردد.

  8. sexual psychopath

  9. Vasily Rozanov (1856 1919)؛ نویسنده و فیلسوفی که بخاطر مقالاتش راجع به افسانه مفتش بزرگدستایوسکی و مجادلاتش در رابطه با اینکه ارزشهای روحی ریشه در تمایلات جنسی دارد مشهور شد.

  10. Impressionist؛ امپرسیونیسم: جنبش هنری که در اواخر قرن نوزدهم در فرانسه توسط گروهی از نقاشان شکل گرفت. نام این سبک از اثری از کلود مونه اخذ گردیده است. این سبک بعدها از نقاشی فراتر رفت و دامنه اش به شاخه های دیگر هنر عکاسی، سینما، ادبیات و موسیقی نیز کشیده شد.

  11.  Sadok sudei؛ یک نشریه سالانه تقریبا فوتوریستی که توسط برادران بورلیوک(نیکلای و دیوید)، کامنسکی و خلبنیکوف منتشر می شد.

  12. Vasily Kandinsky(1856 1919)؛ نقاش آوانگارد. از پیشگامان هنر آبستره.

  13. Jack of Diamonds ؛ گروه نقاشان آوانگارد متشکل از: م. لاریونوف، ن. گانچاروا، د. بورلیوک، و. کاندینسکی، پ. کنچالوفسکی، و تاتلین و دیگران.

  14. Vadim Shershenevich (1866 1944)؛ شاعر فوتوریست. بنیانگذار گروه مزانین(پا گرد) هنر، در 1919 از فوتوریسم به ایمیجیسم(تصور گرایی) تغییر گرایش داد.

  15. Igor Severyanin (1884 – 1941)؛ بخاطر زبان شعری پیچیده اش شناخته می شد. مایاکوفسکی او را همسایه پوشکینمی خواند.

  16. Donkey’s Tail؛ گروه نقاشان آوانگاردی که از سربازان الماسدر دسامبر 1911 جدا شده بودند. اعضایی نظیر لاریونوف، گنچاروا، تاتلین و ک. مالویچ.

  17. Filippo Tommaso Marinetti (1876 – 1944)؛ نویسنده ایتالیایی فرانسوی که بعنوان بنیانگذار فوتوریسم شناخته می شود و در سال 1914(نه 1913) از روسیه دیدار کرد.

  18. Sergei Gorodetsky (1884 – 1967)؛ نویسنده و از بنیانگذاران راهنمای شاعرو جریان اکمه ئیست(اوج گرا).

  19. Nikolai Gumilev (1886 – 1921)؛ شاعر و منتقد اکمه ئیست.

  20. Voyna i Mir؛ با توجه به اینکه Mir در روسی هم به معنای جهان و هم به معنای صلح است، جنگ و صلح هم معنا می دهد.

  21. Mezzanine of Poetry (مزانین شعر) گروه فوتوریست رقیب.

  22. احتمالا منظور این قسمت شعر است:

….

اما

من

می بینم

عبور آن کس را

که هیچ کس نمی بیند

از کوهسار زمان

می بینم

فرود 1916 را

بر تاج خار انقلاب

ابر شلوار پوش/ انتشارات مینا/ ترجمه مدیا کاشیگر.

  1. all Moscovites

  2. Productivist Futurist؛ پروداکتیویسم نام جنبش هنری بود که پس از انقلاب روسیه توسط گروهی از کنستراکتیویست ها پایه گذاری شد و معتقد بود که هنر باید نقش سودمند اجتماعی و عملی ایفا کند.

  3. Boris Arvatov (1896 1940)؛ منتقد و تئوریسین فوتوریست. از بنیانگذاران لف.

  4. Constructivist؛ یک فلسفه و مکتب هنری و معماری که پس از انقلاب اکتبر در روسیه پایه گذاری شد و در اساس ردیه ای بود به هنر برای هنرو به هنر به مثابه عمل در راه هدفی اجتماعی می نگریست.

  5. Aleksandr Rodchenko (1891 – 1956)؛ هنرمند، مجسمه ساز، عکاس، گرافیست و طراح فوتوریست. از همراهان بسیار نزدیک مایاکوفسکی بود و آثار مشترک فراوانی بجای گذاشتند. از پیشگامان کنستراکتیویسم.

  6. Anton Lavinsky (1863 – 1968)؛ هنرمند کنستراکتیویست. با مایاکوفسکی و رودچنکو در رستا همکاری کرد.

  7. Kshesinsky ؛ کاخ کشینسکی. مقر فرماندهی بلشویک ها در دوره پیش از انقلاب اکتبر.

  8. Proletkult ؛ ترکیب اختصاری دو کلمه پرولتاریا و فرهنگ. به مفهوم فرهنگ پرولتری. این جریان مدعی بود هدفش با فرهنگ کردن پرولتاریاست!

  9. تاریخ انقلاب اکتبر به تقویم قدیمی روسیه.

  10. Izo, Teo, Muzo ؛ شاخه های هنر، به ترتیب هنر تجسمی، نمایشی و موسیقیایی (موزیکال).

  11. برای دیدن این اثر به عکس صفحه 28 مراجعه کنید. اثری از Vladimir Tatlin (1885 – 1953)؛ نقاش و آرشیتکت کنستراکتیویست.

  12. Mystery-Bouffe؛ تئاتری بر اساس نمایشنامه ای به همین نام اثر مایاکوفسکی که در آن پرولتاریا(ناپاک) بر بورژوازی(پاک) غلبه می کند. کارگردان این تئاتر مایرهولد بود؛ Vsevolod Meyerhold (1874 – 1940)؛ مایرهولد در اواخر دهه سی به جرم جاسوسی بازداشت و سرانجام تیرباران گردید.

  13. Stenka Razin ؛ شعری بلند از کامنسکی که مضمون آن شورش های قرن 17 در روسیه است.

  14. Rosta ؛ آژانس تلگراف دولتی؛ که مایاکوفسکی به همراه رودچنکو برای آن صدها پوستر با مضمون تبلیغی تهیه کرد. برای نمونه تصویر صفحه 6 را ببینید.

  15. Com-Fut ؛ کمیته فوتوریست های کمونیست.

  16. RSFSR؛ مخفف جمهوری فدراتیو شورایی سوسیالیستی روسیه. نام پیشین اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی از 1917 تا 1924.

  17. Vyborg ؛ نام منطقه و همچنین بندری در استان پتروگراد.

  18. Tvorchestvo؛ به معنی تکوین یا آفرینش، گروه و نشریه ای فوتوریستی که در سال 1918 در ولادیوسک در سیبری تاسیس شد.

  19. Palmov

  20. Pink Bely

  21. N. Osinsky (1887 – 1938)؛ سیاستمدار و اقتصاد دان، ویراستار و روزنامه نگار پراودا.

  22. Anna Akhmatova (1889 – 1966)؛ شاعر اکمه ئیست معروف روس.

  23. Pinkerton ؛ منظور رمانهای کاراگاهی حول شخصیت نات پینکرتون است.

  24. Nikolai Bukharin (1888 – 1938)؛ سیاستمدار و اقتصاددان. عضو کمیته مرکزی حزب بلشویک. و نظریه پرداز هنر و ادبیات. از پایه گذاران رئالیسم سوسیالیستیدر اواخر دهه 30 به جرم توطئه و جاسوسی محاکمه و اعدام شد.

  25. برادران Seraption ؛ گروه نویسندگان مستقل (فدین، کاورین، زوشچنکو و دیگران) که بسیار تحت تاثیر یوگنی زامیاتین بودند.

  26. Boris Pilnyak (1894 – 1941)؛ نویسنده مستقل؛ نویسنده سال لختو ولگا به خزر می ریزد“. بعدها از شوروی به امریکا مهاجرت کرد.

  27. NEP (New Economy Policy)؛ سیاست جدید اقتصادی. در سال 1921 پس از پایان جنگ داخلی اقتصاد شوروی در مرز فروپاشی بود. برای بازگشت روال طبیعی به اقتصاد، به یک سری از روابط اقتصادی سرمایه داری بطور محدود و تحت کنترل اجازه فعالیت داده شد.

  28. mena vekh؛ البته از منظور از تجدید نظر طلب مفهوم مارکسیستی رویزیونیسم نیست بلکه عنوان مجموعه تالیفات و جنبشی میان نویسندگان مشخص مهاجر به خارج شوروی بود که با ترک مخاصمه علیه بلشویک ها در عوض قصد همکاری با آنها را داشتند.

  29. Aleksei Tolstoy (1883 – 1945)؛ نویسنده رئالیست و داستانهای عملی تخیلی، در یک خانواده اعیان ورشکسته به دنیا آمد، بعد از انقلاب به منطقه تحت سلطه سفیدها را رفت و از روسیه خارج شد ولی در 1923 انقلاب را پذیرفت و به روسیه برگشت.

  30. Inkhut؛ انستیتوی فرهنگ هنرمندی.

  31. Vukhutemas؛ کارگاه عالی فنون هنرمندی.

  32. Gitis؛ انستیتوی رسمی هنرهای نمایشی.

  33. Opoyaz؛ انستیتوی مطالعاتی زبان شعر.

  34. از تو دهنی به سلیقه عوام.”

  35. همان

  36. Oscar Wilde (1854 – 1900)؛ نویسنده و شاعر ایرلندی. بخاطر نمایشنامه ها، لطیفه ها و شرح زندانش معروف شد.

  37. منظور کافه اصطبل پگاسوس است که پاتوق ایمیجیست ها بود. Pegasus: اسب بالدار اسطوره ای یونانی.

  38. Opoyazist ؛ اعضای انستیتوی مطالعاتی زبان شعر، در راس آنها: و. اشکولفسکی، ا. بریک، ر. یاکوبسن.

  39. منظور از این جمله می تواند این باشد که جزئیات و مسائل ریز را در نظر بگیرید ولی آن را در متن و باتوجه به کلیتی که به آن تعلق دارد تحلیل کنید.

  40. acquisitionists