رهیاب
خوشا با چشم ِ نفع ِ خویش دیدن
خوشا با گوش ِخود خواهی شنیدن
خوشا با شامه ای چون شامه ی سگ
هر آن بوی دگرگونی شنیدن
خوشا روباه بودن , میوه چینی
نه چون خامان به سان ِسگ دویدن
اگر جایی , گروهی , قدرتی بست
همانجا رفتن و آنجا تپیدن
اگر جایی , شکستی شد پدیدار
به الطاف الحیَل زانجا پریدن
گه ِ تغییر ِ سمت و چرخش باد
خمیدن , دیدن , و آنسو چمیدن
به آرامی , به نرمی, خیز خیزان
ازین سنگر به آن سنگر خزیدن
زمانی چون سپهدار ِ حکومت
جلودار ِ گرفتن , سر بریدن
زمانی چون علمدار ِ رهایی
جلوتر رفتن و جامه دریدن
زمانی توبه کردن , استعاذه
زمانی عاشقی را نوبه دیدن
زمانی سر در آخوور ِحکومت
گهی از توبره ی مردم چریدن
زمانی کاتولیک تر بودن از پاپ
به هر جا تار ِمذهب را تنیدن
چوسلمان رشدی است آهنگ دوران
نِی ِ دوران گرفتن , بَر دمیدن
زمانی بیش کردن ریش و تسبیح
زمانی چار تیغه بر جهیدن
زمانی غربیان را خوار دیدن
زمانی دامن ِ غرب آرمیدن
گهی پرواز کردن چون عقابی
گهی موشی شدن سویی خزیدن
گهی فیلسوف بودن , نقد کردن
گهی , اندیشه را هم سربریدن !
گهی با ارتجا (ع) دمساز بودن
گهی با انقلابیّون پریدن
به گاه ِ ادّعا تند و میلیتانت
به هنگام ِعمل , ماندن ! شلیدن
در این شطرنج ار حتی وزیری
گهی باید ازین عنوان بریدن
و شه مصراع ِ ابن الوقت اینست :
ازاین سنگر , به آن سنگر خزیدن
—————————————-
آبان 1388
با سلام
مثنوی ِ « نجوای فرصت طلبان » با مضمونی صریح و روشن و مرزبندی یی آشکار و مشخص ؛ مانیفست فرصت طلبان را به تصویر کشیده و پیشاروی آنان و همگان بر گرفته است .روشن است که یکی از راههای فهم و دریافت ِ درست ِمضمون و معنای هر شعرو مآلاً هر متنی ، و همینطور نزدیک شدن به مقصود ومنظور و پیشزمینه های سراینده ی شعر و مؤلف ِ متن ؛توجه به زمینه و زمانه و بویژه تاریخ ِ سرودن شعر و تألیف ِ متن است .
« نجوای فرصت طلبان » در ایران ، در ماهشهر؛ و در آبان ماه 1388 ؛ سروده شده و نخستین بار در همان دوران در سایت ِ «جنبش ِ کارگری » منتشر ؛ و برای بار دوم بصورت گسترده در سایت های : مجله هفته ، روشنگری ، آزادی ِ بیان ، پژواک ِ ایران و…به تاریخ دوم تیر ماه1390 انتشاریافت .
«نجوای فرصت طلبان» ، هم بود و هم نمود ِ بوقلمون صفتان و ابن الوقت ها و فرصت طلبان را به تصویر میکشد و هم فلسفه و سیرت ِ دارندگان و پیروان اینچنین منشی را حلاّجی می کند و از کنه ضمیر ِ اغلب ناگفته شان پرده بر میدارد !
«نجوای ِ فرت طلبان» ، وصف ِ حال و بیان ِ فلسفه ی همه ی فرصت طلبان تاریخ ؛ با نگاهی به ابن الوقت های ِ وقت ؛ است اما ؛ بعنوان شعر و در راستای کاربرد صنایع ِشعری از تصریح ِ مصادیق و بنام البته می پرهیزد و این همان مراعاتی ست که رمز ماندگاری ، فراگیری ، و گسترش حس ِ هم-اندیشی با شعر وبا مضمون و یا مضامین آن میگردد. شاعر ؛ فلسفه ی سیاسی یی را ، مفهومی را ، منشی را ، اسلوب زیستی رابه قلم برکشیده و عیان ساخته است و درقید ِ تصریح ِ مصادیق ِ محدود و معین نیست .برغم ِ اینهمه حقایق اما ؛ برخی از مصادیق ِ نمونه ، بسیارآشکارند!
تبین و تفسیر و تعبیر ِ شعر و تطبیق مضامین آن با مصادیق اما ، کاریست که خواننده به پهنایی بسیار گسترده در آن آزاد و مختار است و این گستره را تنها الزام به وفاداری به اصل ِ مضمون و اثبات ِ مستدل ِ تطابق ِ مفهوم و مصداق ؛ محدود میسازد .بعنوان مثال به این بیت حافظ بنگرید :
شب ِ تاریک و بیم ِ موج و گردابی چنین حائل
کجا دانند حال ِ ما سبکباران ِ ساحلها !
دریانوردان چه تفسیری از این بیت خواهند داشت ؟! عشاق ، این بیت را با کدام وضع ِ خویشتن تطبیق میدهند ؟! مبارزان و پیکارگران سیاسی یی که در ایرانند و یا مصر و یا مکزیک ؛ معنای ِاین بیت را چگونه میفهمند؟! … عشاق و دریانوردان و پیکارگران ، همه مجازند خویشتن را هم-حس ِ موقعیت ِ تجربیده و به تصویر کشیده ی این بیت ِحافظ- و در خصوص ِ هر شعر و شاعر دیگری – بیابند ؛ تنها و تنها مشروط بر اینکه در تطبیق ِ مصداق و یا مصادیق با مفهوم ِ منتشر در شعر ، همگن و هماهنگ باشند و رنه ما میمانیم و آن دلنوشته ی مولانا که :
هرکسی از ظن ِ خود شد یار ِ من
وز درون ِ من نجست اسرار ِ من !
موفق باشید
رهیاب
لینک نخستین انتشار مثنوی ِ «نجوای فرصت طلبان» در سایت جنبش ی کارگری – آبان 1388: http://www.jonbeshekargary.org/JonbeshArchive/left/1009/najvaye_forsattalaban.htm
لینک انتشار این قطعه شعر برای بار دوم در تعدادی از سایت ها – دوم تیر ماه1390:http://www.hafteh.de/?p=19585
http://www.pezhvakeiran.com/page1.php?id=33640
http://www.roshangari.net/as/sitedata/20110623131039/20110623131039.html
http://www.jonbeshekargary.org/JonbeshArchive/left/1009/najvaye_forsattalaban.htm
http://www.dialogt.org/index.php?id=72&tx_ttnews%5Btt_news%5D=235&cHash=58616caf640dee67ccfde2332b474039
http://www.azadi-b.com/J/2011/06/post_444.html
با درود به رفیق رهیاب. چون من تقریبا در جریان چرائی و شرایطی که این شعر منتشر شدم هستم اگر ره یاب عزیز اجازه دهند و نظر مرا با دیده ای دیگر نه انچه تا به حال هم من و هم لو شاهد بودیم نگاه منند. باید بگویم که در جدال و ناسزا گوئیها ره یاب جانب دارانه یک دسته در گروه را فرصت طلبها جا داد و بقیه را با چشم لطف و محبت نگاه کرده است.این شعر با ان شرایطی که هم من و هم ره یاب شاهد ان بودیم، و اینطور دسته بندی کردن و تمام مضمون ان یکی به گور کردن یکی و تائید دیگری. حتی انقدر واضح بود که روی سخن با کی و چه گروهی است که انهها که مورد لطف ره یاب بودند انرا چند بار روی میل ها چرخوادند و از رایو های خود در سوئد خواندند. من تعجبم، من تعجبم، که جرا؟ رهیاب اینگون یک جانبه و یک بعدی موضوع را در این شعر نگاه کرد!!! منی که گاها چند بار شعر های ره یاب را به خاطر همه چیزش ، زیبائی ، مضمون، نگاهش،میخواندم این شعر را از سر کنجکاوی 3بار خواندم. و هر بار بیشتر احساس کردم که چه نا عادلانه، چه یک طرفه، چه بی مهبا عده ای را در گروه و غالب فرصت طلبان قرار داده. من با این شکل و این دیدگاه های یک جانبه فاصله دارم . سالها است که فاصله دارم . این نوشته کوتاه مرا لطفا به ره یاب برسانید. مرجان
شعر بسیار جالبی بود به امید شعرهای بیشتر از ر هیاب گرامی
شعر بسیار زیبائی و پر مغزی بود دست مریزاد و امیدواریم از شما در مجله هفته بیشتر بخوانیم
با سلام
من از اقای فرزاد هیچ نخوانده ام و لذا هیچ نمی دانم.
به سایت های ایرانی که نگاه می کنم، حالم به هم می خورد.
سایت شده بمد روز و هشتاد میلیون نفر شاعر و صاحب نظر از همه رنگ در کار مدام اند و هندوانه زیر بغل یکدیگر می دهند و به سایت خود دعوت می کنند.
دست مریزاد به یکدیگر حواله می دهند و اگر طرف مریض شد و به سایتش سر نزد، فحش خواهر و مادر.
چه باید کرد؟
بالاخره باید روزی شروع به خوداندیشی کنیم.
این طنز رهیاب بظاهر ستودنی است و بظاهر طنزی تربیتی است و به انتقاد از شر آشنا پرداخته.
ولی دوست بنظر من آن است که قدری روی فراورده هنری رهیاب باندیشد و کمکی به تکامل فکری او کند که مولد معنوی جامعه ای است و کمکی هم به خواننده کند که شعر را طوطی وار نخواند، بلکه رجع به محتوای ان باندیشد.
قصه سنگسار بدکاره ای را شنیده ایم و پرسش خردمند دوراندیشی را نیز که کسی باید بدو سنگ اندازد که خود به لغزش او دچار نشده باشد و فاتحه بلند بر سنگسار را پس از این پرسش نیز شنیده ایم.
انسان ها تا انجا که تجربه ملموس زندگی من نشانم داده همه جا مجبور می شوند، تن به چرخش بنا بر سمت و سوی وزش باد دهند.
چه می توانند کرد؟
چه می توانند کرد، وقتی که کرایه خانه باید داده شود و پول آب و برق و سیر کردن شکم بچه ها و سیر کردن انتظار همسر و دور و بری ها که کسی شدن از او می طلبند؟
بنظر من فونکسیون تربیتی یعنی نسبی و سوبژکتیف این شعر ستودنی است و غفلتش از سکوت در باره شرایط اوبژکتیف و یا عینی که انسان ها را از سر احتیاج روبه مزاج می کند، قابل انتقاد.
ولی در شعر که نمی توان از قید و بند قافیه و منطق شعر آزاد بود و تحلیل همه جانبه ارائه داد.
شعر بدین طریق به وسیله ای برای تخریب شعور توده بدل می شود و لذا باید نقد شود و زهر ایدئولوژیکی اش حداقل خنثی شود.
با پوزش
با سلام
از دیدن شعر رهیاب بطرز غریبی شاد شدم.
بسان کودکی که از دریافت چیزی از جنس آرزو غافلگیر شود.
من از ایشان یکی دو شعر بیشتر نخوانده ام.
ولی همه آنها بدون استثناء به اندیشه ژرف سرشته بوده اند، به اندیشه سرخ عجین بوده اند.
این شعر اما بی نظیر و بی همتا و زیبا و پرمحتوا ست.
به امید خواندن اشعار بیشتر از شاعر ژرف اندیش پررولتاریا در ایام دشوار.
یک اشتباه تایپی هست:
اگر جائی، گروهی، قدرتی هست
همان جا رفتن و آنجا تپیدن
ترکیب الطاف الحیل را برای اولین بار می شنوم. لطایف الحیل یعنی حیله های نیکو شنیده بودم: بلطایف الحیل زانجا پریدن.
اما بلحاظ قافیه قدری می لنگد.
در هر حال خیلی ممنون
شعر خارق العاده و ماندگار و فناناپذیری است.