در رابطه با مسئلۀ اتمی ایران

 

نوشتۀ حمید محوی

برای مبارزه علیه «رسانه – دروغ» در نشریات انترنتی فارسی زبان

6

 

در این جا به بررسی چهارمین مقاله ای می پردازیم که پیش از این تعیین کرده بودیم : «تسلیحات اتمی، تحریم ها و خطر جنگ» نوشتۀ فرهنگ قاسمی.

آدرس مقاله برای آنهایی که می خواهند به نوشتۀ فرهنگ قاسمی مراجعه کنند به قرار زیر است:

http://www.jebhemelli.info/html/bayan-didgah/10/240910ghasemi-f.htm

البته این مقاله در رابطه با مسئلۀ اتمی ایران در طیف اپوزیسیون های خارج از کشور و رویکردی که نسبت به این مسئله دارد، نمونۀ بارزی نیست، به ویژه به دلیل برخی مراجعی که مورد استفاده قرار داده (مانند میشل شوسودوسکی) یعنی مراجعی که معمولا طیف اپوزیسیون ایرانی از آن استفاده نمی کند. ولی انتخاب آن برای من، دست کم به دو دلیل مشخص حائز اهمیت بود : اولا فرهنگ قاسمی در جریان جنبش سبز فعال شد و سایت رنگین کمان (که خود را بنیاد آزادی نیز می نامد) به مدیریت او به راه افتاد. در نتیجه بررسی چنین مقاله ای در عین حال می تواند با رنگین کمان تلاقی داشته باشد. دومین علت این است که مقالۀ فرهنگ قاسمی تقریبا زمانی نوشته و منتشر شده است که ترجمۀ مقالات میشل شوسودوسکی تحت عنوان «در آستانۀ جنگ سوّم جهانی، هدف : ایران» تقریبا یک هفته پیش از آن در گاهنامۀ هنر و مبارزه منتشر شده بود و برخی سایت ها نیز آن را منتشر کرده بودند و چنان که در بخش دوم مقاله نیز می بینیم، نویسنده اشارات مختصری به مقالۀ میشل شوسودوسکی دارد، ولی چنین اشاره ای به هیچ عنوان به این مفهوم نیست که کل تحلیل و نتیجه گیری آن را به حساب آورده باشد. البته بد نیست بدانیم که فرهنک قاسمی پیش از این کتاب تحقیقاتی بسیار ارزنده ای به زبان فرانسه دربارۀ سندیکالیسم در ایران نوشته است، با این وجود این کار ارزشمند دانشگاهی او به هیچ عنوان ضامن صحت قضاوت او دربارۀ مسئلۀ اتمی ایران نیست.

 

نوشتۀ او در دو بخش عرضه شده، بخش اول خاطره ای از دوران دبیرستان است(…) نتیجۀ را از زبان پروفسور هشترودی به از نقل خود نویسنده به عاریت می گیریم :

 

« انرژی اتمی‌ اگر در اختیارانسان دوستان قرار گیرد در خدمت بشریت و اگر در دست خودکامگان باشد علیه انسانها بکار گرفته خواهد شد»

 

که البته یک مشاهدۀ اخلاقی بسیار ارزنده ای است و آنهایی که دائما برای مقامات آمریکایی نامۀ عاشقانه می نویسند، می توانند در جایی این جملۀ تاریخی را نیز به نقل بیاورند…کار از محکم کاری عیب نمی کند.

 

در نتیجه ما روی بخش دوم مقالۀ متمرکز می شویم که طی آن اشاراتی به موضوع هسته ای ایران نیز شده است. در هر صورت در این مقاله ما خیلی دور از یک تحلیل جامع از وضعیت هسته ای ایران و ماهیت سیاست ها و طرح هایی هستیم که ایران را هدف بمب های اتمی تاکتیک و «مادر تمام بمب ها» قرار داده است.

 

متأسفانه گفتمان فرهنگ قاسمی در مورد مسئلۀ هسته ای ایران بیشتر با گفتمان رسانه های امپریالیستی مطابقت دارد : «اسلام را به جهان صادر کند»، «به دنبال تقویت تسلیحات نظامی خود است» و «دروغ پردازی های این جماعت بر همگان آشکار است»، «اقدام جامعۀ جهانی در جلوگیری از مسلح شدن ایران به سلاح اتمی نمی تواند مورد تأیید هیچ انسان صلح طلب نباشد.»

 

در مورد «دروغ پردازی…» اتفاقا در جنگی که اخیرا علیه لیبی بر پا شد، برخی از کشورهای آمریکای لاتین پیشنهاد کرده بودند که مسئله از راه مسالمت آمیز و دور میز مذاکره حل شود، اتحادیۀ آفریقا نیز از این نظریه دفاع کرد و حتی اتحادیۀ عرب با این طرح موافق بود، و از این هم بیشتر، حتی خود معمر قذافی نیز این پیشنهاد را پذیرفت…ولی اپوزیسیون لیبی اعلام کرد که «قذافی دروغ می گوید» و آمریکایی ها نیز گفتند به حرف قذافی اعتمادی ندارند و یا چیزی شبیه به همین و پیشنهاد او را رد کردند(مراجعه شود به ترجمۀ مقالات سایت میشل شوسودوسکی دربارۀ جنگ در لیبی. در گاهنامۀ هنر و مبارزه).

 

در این جا نیز ما می بینیم که «این جماعت» دروغ گو از آب در می آید. ولی آیا دیگران راست می گویند؟ اوباما راست می گوید؟ اتحادیۀ اروپا راست می گوید؟ نیکلا سرکوزی راست می گوید؟ جنگ بشر دوستانه حقیقت دارد؟ تاماهاک با شارژ اورانیوم ضعیف شده راست می گوید؟ بیش از 40 کشته در اولین بمباران لیبی از بین مردم طرابلس که بیشترشان از کودکان بوده اند راست می گوید؟ و آیا دکترآرش حجازی راست می گوید؟… اگر احمدی نژاد دروغ می گوید پس چرا این همه با جفتک و چهار کش، حتی از جانب سازمان ملل متحد، حرفهایش را سانسور و تحریف می کنند؟

 

وقتی احمدی نژاد می گوید «بمب اتمی برای هیچ کس، انرژی هسته ای برای همه»، دروغ می گوید؟ حال فرض کنیم که او دروغ می گوید، بسیار خوب، ولی شما راستش را بگویید : بمب اتمی برای هیچ کس، انرژی هسته ای برای همه. البته یک عده اساسا می گویند : انرژی هسته ای هم خطرناک است و برای آیندۀ بشریت خطرناک است. ولی همین افرادی که می گویند انرژی هسته ای هم برای هیچ کس، در رابطه با سلاح های اورنیوم ضعیف شده که اتحادیۀ اروپا و آمریکا دائما به کار می برد، اعتراضی نمی کنند.

 

علاوه براین چگونه است که آن «اقدام جهانی» که باید جلوی مسلح شدن ایران را به سلاح اتمی بگیرد، جلوی گسترش سلاح اتمی آنهایی که چنین سلاحی را در اختیار دارند نمی گیرد؟ مبادا طرفداران چنین اقداماتی برای نیک زیستی بشریت، بمب های اتمی آمریکا را بشر دوستانه تلقی می کنند؟ البته، در واقع این آقایان به اصطلاح صلح طلب که دست به اقدامات این چنینی در سطح جهانی می زنند، در زبان نوین، نزد این خدایان، برای بمب های اتمی ایالات متحدۀ آمریکا نیز کارکرد بشر دوستانه پیدا کرده اند؟

 

چگونه است که این «اقدام جامعۀ جهانی» جلوی باران بمب های اتمی تاکتیک را نمی گیرند که دائما توسط ارتش ایالات متحده و ناتو در جنگ های معاصر علیه ملت های بی دفاع به کار برده می شود : نسل برانداز و عین جنایت علیه بشریت و خود جنایت علیه بشریت.

 

ولی این «اقدام جهانی» می خواهد جلوی بمبی را بگیرد که هنوز وجود ندارد؟ البته از آن جایی که اپوزیسیون های ایرانی در خارج از کشور کاملا در خدمت اهداف جنایتکارانۀ امپریالیسم جهانی هستند، هیچ گاه به دقت «موضوع هسته ای ایران» و یا بهتر بگویم «موضوع بمب هسته ای» ایران را (که هنوز وجود ندارد) به دقت مطرح نکرده اند. ولی این موضوع را میشل شوسودوسکی در نوشته هایش به دقت مطرح کرده است.

 

ما این مسئله را باید از دیدگاه استراتژی نوین آمریکا ببینیم، و بدانیم که سنجۀ این استراتژی کدام است. اعتراض این (به اصطلاح) «جامعۀ جهانی» واقعا به چه دلیلی است؟ البته دلیل اصلی را باید در تاریخ قرن گذشتۀ ایران جستجو کنیم، بزرگ علوی در نوشته هایش دربارۀ ادبیات نوین ایران به احداث راه آهن در ایران اشاره می کند و یادآور می شود که در آن روزگار روسیه و انگلیس با هم تصمیم گرفته بودند که در ایران راه آهن ایجاد نشود… از دیدگاه استراتژی نوین ایالات متحدۀ آمریکا، به عنوان مثال در رابطه با ایران، در نوبت اوّل به هیچ عنوان داشتن و یا نداشتن بمب اتمی مطرح نیست، بلکه سنجه ای که به طور مشخص ایران را به هدفی برای بمباران اتمی تاکتیک توسط ایالات متحده و ناتو تبدیل می سازد، این است که ایران از چه زمانی قابلیت ساخت بمب اتمی را پیدا می کند(مراجعه شود به نوشته های میشل شوسودوسکی). به این معنا که حتی اگر ایران بمب اتمی نداشته باشد و حتی اگر طرح ساخت آن را هم در سر نپروراند، در صورتی که سطح ارتقاء فنی کشور به حدی برسد که در مدت زمان مشخصی، قادر به ساخت بمب اتمی باشد، در این صورت قوانین بین المللی را رعایت نکرده، امنیت جهانی را مورد تهدید قرار داده و باید مجازات شود، و باید بمباران شود.

 

در واقع آن چه که ایران را برای ایالات متحدۀ آمریکا به هدف تبدیل می سازد، در اصل، موضوع اتمی نیست، بلکه به عبارت خیلی کلی موضوع بیشتر به رشد نیروهای مولد ایران ارتباط پیدا می کند، به همین علت ایالات متحده طرفدار جنبش سبز است زیرا این طبقه اساسا با کار و فعالیت و خلاقیت و رشد نیروهای مولد نه تنها بیگانه است بلکه خصومتی نهادینه دارد و به همین علت نیز در کنار آمریکا و اتحادیل اروپا قرار می گیرد. ضرورت تسلط بر منابع طبیعی در منطقۀ خاور میانه از یک سو ولی از سوی دیگر به همان شکلی که طی مقالات متعدد در سایت میشل شوسودوسکی دیدیم (در حال حاضر 39 مقاله از سایت میشل شوسودوسکی در گاهنامۀ هنر و مبارزه منتشر شده است)، هدف اصلی کنترل آسیا و کنترل تمام منابع طبیعی، به ویژه همان طور که گفتیم نفت و گاز است که 60 درصد از تمام ذخایر جهان در منطقۀ خاور میانه به سر می برد. برای دست یابی به چنین هدفی برای گسترش امپراتوری ایالات متحدۀ آمریکا، کشور مستقل و قدرتمندی مانند ایران دست و پا گیر است، و به همین علت سعی می کنند جنگ قومی در ایران به راه بیاندازند.

 

ایران بین کشورهایی است که از سال 2002 توسط ایالات متحده به عنوان هدف تعیین شده (مراجعه شود به مقالۀ میشل کولن «برای درک جنگ در لیبی» بخش دوم) :

 

« بیانیۀ وسلی کلارک ژنرال پیشین، در سال 2007 را یادآور می شویم (فرمانده کل نیروهای ناتو در اروپا بین سال های 1997 و 2001، که بمباران یوگوسلاوی را فرماندهی کرد) :

 

« درسال 2002، در پنتاگون، یکی از ژنرال ها به من گفت : من از وزیر دفاع یک نامۀ محرمانه دریافت کرده ام : ما برای تسخیر هفت کشور طی پنج سال آینده حرکت می کنیم که از عراق شروع می شود، سپس سوریه، لبنان، لیبی، سومالی، سودان و با تسخیر ایران به پایان می رسد.»

 

 

 

البته تحمیل مخارج نظامی به کشوری مانند ایران، یا تحریم، در زندگی مردم تأثیر می گذارد. چنین مواردی از سیاست های دائمی سیاست ایالات متحدۀ آمریکا در رویارویی با کشورهایی بوده است که به عنوان هدف تعیین می کند. در کوبا، تمام کشورهای جهان به استثناء ایالات متحدۀ آمریکا و یک کشور دیگر، مشکلات کوبا را به دلیل تحریم هایی بازشناسی کرده اند که بیش از نیم قرن است که روی کوبا سنگینی می کند، آمریکایی ها هم این موضوع را می دانند ولی به گونه ای جلوه می دهند که گویی این نظام سوسیالیستی است که به چنین نتایجی می انجامد (مراجعه شود به مقالۀ سیاست خارجی ایالات متحده در رابطه با اپوزیسیون کوبا. در گاهنامۀ هنر و مبارزه) علاوه بر این نگهداشتن سایۀ تهدید جنگ و بمباران کشور طی سال ها به شکل دیگری با اعصاب مردم بازی می کند. البته هیچ یک از این موارد «اقدام جامعۀ جهانی» را بر نمی انگیزد.

 

موضوع اسلام و ترورسم اسلامی نیز، امروز با توجه به افشاگری های سایت هایی مانند «موندیالیزاسیون» به مدیریت میشل شوسودوسکی و یا گزارشگران آزادی و متعهدی مانند میشل کولن، علت اصلی این همه ابلیس نمایی مسلمانان را می دانیم، 60 درصد تمام منابع نفتی جهان در سرزمین های اسلامی نهفته است (مراجعه شود به «ابلیس نمایی مسلمانان و جنگ برای تصاحب نفت» نوشتۀ میشل شوسودوسکی. در گاهنامۀ هنر و مبارزه) این موضوع ابلیس نمایی مسلمانان، خصوصا برای مسلمانان و ایرانیانی که در خارج از کشور و در غرب زندگی می کنند، چه واقعا مسلمان باشند و چه بی ایمان و حتی بی خدا، باید بدانند که آنها نیز هدف این ابلیس نمایی هستند، و در چنین مواردی است که می بینیم تا چه اندازه موضوع اقتصادی، با موضوع ملی و نژادی و سرانجام طبقاتی ادغام می شود.

 

جنگ روانی و تبلیغاتی امروز به شکلی در سر تا سر جهان عمل می کند که دیگر نمی توانیم انتقاد از مذهب و یا دولت مذهبی و خرافات و به طور کلی نقد اجتماعی را از توطئه های امپریالیستی و تبلیغاتی که به هدف گسترش سیطرۀ امپراتوری ایالات متحدۀ آمریکا انجام می گیرد تشخیص دهیم.