گاهنامۀ هنر و مبارزه
Jounal de l’Art et du Combat
آوریل 2011
http://g-honar-v-mobarze.blogfa.com
مداخله در لیبی : شیادی جنایت کارانه
تجلیل حقوق بشر، تضمین امنیت و صلح و صرف و نحو یاوه گویانه
توسط دانیلو زولو
par Danilo Zolo
Mondialisation.ca, Le 22 mars 2011
دانیلو زولو .. استاد در فلسفۀ حقوق بین الملل در دانشگاه فلورانس و مدیر : Jura Gentium Journal, Rivista di filosofia del diritto internazionale e della politica globale
http://www.juragentium.unifi.it/it/
منبع : http://www.mondialisation.ca/index.php?context=va&aid=23870
ترجمه از فرانسه به فارسی توسط حمید محوی
طوفان شورشی که روی کشورهای مغرب و مشرق وزید، از تونس تا لیبی، تا مصر، از یمن تا بحرین، بهار تازه ای را برای مردم عرب و مسلمان نوید نمی دهد.
آزادی، دموکراسی، عدالت، حداقل بهزیستی هنوز از رؤیاهای بسیار دور است. دشمنان آنها نیز قدرتمند هستند. جنگی را که، پریروز، متفقین اروپایی، فرانسه و انگلستان به اتفاق ایالات متحدۀ آمریکا علیه لیبی آغاز کردند، نشانی است از خواست آنها مبنی بر زیر سلطه کشیدن منطقۀ مدیترانه، تمام خلیج و آفریقا که در چشم انداز آن واقع شده است.
در نتیجه، تجلیل حقوق بشر، تضمین امنیت و صلحی که در رسانه ها می شنویم، صرف و نحو ناب یاوه گویانه ای بیش نیست، چندمین خونخوار مکاره پس از تجاوز مصیبت بار علیه عراق و افغانستان، و پس از کشتارهای دولت اسرائیل – متحد بسیار نزدیک ایالات متحدۀ آمریکا – و تداوم آن علیه مردم فلسطین.
ایالات متحده، این بار در آشفتگی آشکار و نامعلومی با هم پیمانانش و احتمالا در درون دولت خودش، به سختی تلاش می کند تا برای چندمین بار به انگیزه های نو استعماری و نو امپریالیستی خود جامۀ مداخلۀ بشردوستانه بپوشاند.
تجاوز گستاخانه به منشور سازمان ملل متحد و کاربست فرصت طلبانۀ شورای امنیت در سازمان ملل متحد، سرانجام، گواه بر خواست قدرت طلبانۀ اجتناب ناپذیر آنها است. بر این پایه، دقیقا طرح تجاوز جنایت کارانۀ ناتو علیه صربی در سال 1999 تکرار می شود که رئیس جمهور کلینتون به عنوان «آزاد سازی» کوزوو معرفی می کرد.
اکنون مداخلۀ «بشر دوستانه» به معنای قربانی کردن هزاران انسان بی گناه از طریق آسمان است. حتی با یک قرائت سریع از روی قطعنامۀ 17 مارس 1973 که در آن برای «منطقۀ ممنوعۀ پرواز» علیه لیبی تصمیم گرفته شده است، کافی خواهد بود که فورا به نقض بسیار مهم شورای سازمان ملل متحد و علاوه بر این به نقض حقوق عمومی در عرصۀ بین المللی پی ببریم.
نقض منشور زمانی روشن می شود که به فرمان 7 مادۀ 2 توجه کنیم که مشخصا می گوید «سازمان ملل متحد هیچ اختیاری برای دخالت در امور داخلی دولت ها ندارد». در نتیجه هیچ تردیدی وجود ندارد که «جنگ داخلی» به امور داخلی لیبی مرتبط بوده و موضوعی نیست که بتواند شورای امنیت را به شکل نظامی بسیج کند.
علاوه بر این، مادۀ 39 منشور سازمان ملل متحد پیش بینی می کند که شورای امنیت مجاز به استفاده از نیروی نظامی می باشد، ولی تنها پس از اثبات این امر که صلح بین المللی به خطر افتاده، و یا نقض صلح یا عمل خشونت آمیزی (از جانب دولتی علیه دولت دیگر) مشاهده شده باشد.
در نتیجه در این جا ما به باز شناسی دومین و بارزترین دلیلی که کشتار مردم بی گناه را به عنوان جنایت تلقی می کند روبرو می شویم، یعنی کاری که متفقین اروپایی و آمریکایی می خواهند در لیبی انجام دهند.
و دولت ایتالیا از بسیج پایگاه ها و هواپیماهای نظامی اش برای شرکت در ریختن خون مردمی که تا همین چند هفتۀ پیش با افتخار دوست خود اعلام می کرد، باید شرمسار باشد.
همان گونه که بارها با مراجعه به قطعنامۀ 1973 در شورای امنیت از «مسئولیت حفاظتی» گفته اند، واقعا هیچ معنایی ندارد. در این مورد موضوع بر سر قطعنامۀ بسیار بحث انگیز 1674 به تاریخ 28 آوریل 2006 است. در صورت نقض اساسی حقوق انسان ها توسط هر دولتی، شورای امنیت می تواند آن را به عنوان تهدیدی برای صلح و امنیت بین المللی تشخیص دهد. و در این صورت می تواند هر اقدام نظامی را که صلاح ببیند تصویب کند. نیازی به گفتن این موضوع نیست که شورای امنیت قابلیت تصمیم گیری برای هنجارهای حقوق بین المللی را ندارد. و در عین حال روشن است که «جنگ داخلی» در درون لیبی هیچ تهدیدی برای صلح و امنیت بین المللی به حساب نمی آید و به همین علت پنج عضو شورای امنیت (آلمان، روسیه؛ هند، چین و برزیل) به شکل ضمنی از آن دفاع کردند و به قطعنامه رآی ندادند. علاوه بر این، تجاوزی را که فرانسه، انگلیس و ایالات متحد ه به نام حمایت از حقوق انسان ها علیه مردم لیبی سازمان دهی کردند، توسط همین پنج عضو شورای امنیت محکوم شناخته شد.
همان طور که اتحادیۀ عرب اعلام کرده است، در هر صورت هدفش «نجات شهروندان است و نه کشتن آنها». از این پس آشکار است که راه ها ی دیگری برای میانجی گری و حل منازعه می تواند جستجو شود.
در فاصلۀ نه چندان دوری ما همه باور کرده بودیم که با چهرۀ جدیدی مانند بارک اوباما، ایالات متحده نیز دچار تحول خواهد شد. ولی از این پس می دانیم که تغییر چهره نه تنها کافی نیست بلکه می تواند به عنوان نقاب به کار رود، و تداوم جنگ در افغانستان، سکوت در مورد فجایعی که به مردم فاسطین تحمیل می شود، و فقدان صراحتی که در مورد گوآنتانامو انتظار داشتیم، جملگی گواه بر این واقعیت است. خاصه در مورد حقوق بشر.
در خواست سلطه جویانۀ ایالات متحده هیچ چیزی تغییر نکرده، و چنین امری برای مردم لیبی نتایج بسیار وخیمی در پی خواهد داشت، که وانمود کردند که می خواهند آنها را از خشونت دیکتاتور (خونخوار) نجات دهند.
به راحتی می توانیم پیش بینی کنیم که جنگ تا زمانی که قذافی اسیر و یا کشته نشود به پایان نخواهد رسید (دقیقا مانند بلایی که سر رهبر عراق آمد که به خواست ژرژ دابلیو بوش رئیس جمهور آمریکا اعدام شد). و باز هم می توانیم به راحتی پیش بینی کنیم که در پایان جنگ، ایالات متحده از قدرت خود برای تضمین کنترل لیبی ( یا دولت سیرنیکا) استفاده خواهد کرد، همان طور که امروز به شکل نظامی و استراتژیک کوزوو را برای بهره برداری از منابع انرژی آن تحت کنترل دارد. و همان گونه که در عراق به وقوع پیوست.
این است مفهوم « جنگ برای عدالت» در مدیترانه توسط بارک اوباما و هلاری کلینتون.