دشمن دیروزی، انقلابی امروزی


منبع: کمينفرم
۶ مارس ۲۰۱۱

کوبا صاحب دو قهرمان ديگر شد. روزهاست که کليه برنامه‌های خبری تلويزيون کوبا از اخبار در مورد مويزِس رودريگس کِساد و مانوئل سِرپا ماکيرا انباشته است. روزنامه‌‌ها در مورد آن‌ها پاورقی‌های فوق‌العاده منتشر می‌کنند و در گردهم‌آيی‌های مختلف آن‌ها مورد تقدير و تمجيد قرار می‌گيرند.

 

تا چند روز پيش اين دو نفر جزو دشمنان کشور محسوب می‌شدند، در عين اين‌که آن‌ها به آزادی به ساختمان نمايندگی ایالات متحده آمریکا در مالِکون در هاوانا رفت‌وآمد داشتند. آن‌ها جزو اعضای فعال گروهی بودند که به کرّات با انجام اقداماتی علنی، توجه دولت کوبا را جلب می‌کردند و لذا از طرف ديپلمات‌های خارجی و رسانه‌های غربی مورد نوازش و التفات واقع می‌شدند. ناگهان قريب چهار هفته پيش هر دو نفر آن‌ها در بهترين ساعات پخش برنامه‌های تلويزيونی «نوکر امپراتوری»، بر صفحه تلويزيون ظاهر شدند و اعتراف کردند که با نام‌های «ولاديمير» و «اميليو» مأمور سازمان اطلاعات و امنيت کشور کوبا بوده اند.

 

اين ضربه درست به خال بود. يکی از نمايندگان گروه «خانم‌های سفيدپوش» که از مخالفين سرسخت دولت می‌باشند، در مصاحبه‌ای با روزنامه مکزيکی «لاجورنادا» «ابراز تعجب کرد» که مويزِس رودريگس کِساد که معاون رييس به اصطلاح «کميته کوبايی برای حقوق بشر» بود «برای حريف» کار می‌کرده و توانسته اين امر را بيش از ۳۰ سال پوشيده نگاه دارد. در سال ۱۹۸۰ مويزِس رودريگس کِساد در هاوانا با اليزاردو سانچز، رهبر گروه‌های مخالف دولت که به «ال کاماخان» شهرت داشت، آشنا شد. طی مصاحبه‌ای با روزنامه دنيای جوان مويزِس رودريگس کِساد گفت: «در آن زمان ما رفته‌رفته روابط بين خود را تقويت کرديم.» مسأله بر سر اين بود که جنبش حقوق بشر را در کشور راه بياندازيم که می‌بايست در اصل در خدمت منافع دستگاه ديپلماسی ایالات متحده آمریکا عمل می‌کرد و «هر چه را که در جزيره بوی انقلاب می‌داد، از بين ببرد. دستورات مربوطه از طرف دفتر نمايندگی ایالات متحده آمریکا صادر می‌شد که مرکز رهبری و برنامه‌ريزی ضدانقلاب بود.»

 

مويزِس رودريگس کِساد در آن آسمان‌خراش بلوار کنار دريا در هاوانا در اوايل دهه ۹۰ که پايان انقلاب جشن گرفته شده بود، حضور داشت. ولی آن طور که بعداً معلوم شد، جشن بی‌موقع و زودرسی بوده. و باز وقتی که در سال ۲۰۰۴ در اقامتگاه جيمز کيسون، رييس دفتر نمايندگی ایالات متحده آمریکا، انتخابات رياست جمهوری آمریکا شبيه‌سازی شده بود، مثل اين‌که در يکی از شهرک‌های اطراف واشنگتن است، او حاضر بود.

 

رودريگس ادامه داد: «برای ما شرکت‌کنندگان اين طور به نظر می‌رسيد که گويی در ایالات متحده آمریکا به سر می‌بريم. در آن محفل جوّ نفرت نسبتاً خطرناک و خشن عليه انقلاب کوبا حاکم بود. و زمانی فريادهای زنده باد بوش بلند شد و تقريباً همه حضار اعلام طرفداری از انتخاب مجدد بوش کردند.» رودريگس که هنوز کارت ويژه معرفی خود را که امضای معاون وقت نمايندگی زير آن است، در اختيار دارد، کارتی که به کمک آن می‌توانست هر لحظه بخواهد وارد ساختمان نمايندگی شود، گفت: «من اجازه داشتم هر وقت و به هر اندازه که بخواهم، آمدوشد کنم. من تنها به خاطر بيوگرافی خود، به عنوان يک فرد «ضدانقلابی» امکان داشتم فوراً پذيرفته شوم.»

 

رودريگس شاهد بود که چگونه رؤسای گروه‌های ضدانقلاب در هاوانا عليه يکديگر مبارزه می‌کردند تا در حد امکان بخش بزرگ‌تری از امکانات مالی را که سخاوتمندانه از واشنگتن سرازير می‌شد به خود تخصيص دهند. حتا در شديدترين دوران يعنی «مرحلۀ ويژه»، پس از تلاشی کشورهای سوسياليستی اروپای شرقی در اواسط دهه ۹۰ تعداد اعضای اين گروه‌های غيرقانونی هيچ‌گاه بيش از ۱۵۰ نفر نمی‌شد، در حالی که ایالات متحده آمریکا اين رقم را هميشه دوبرابر حساب می‌کرد. «مسأله اين بود که گزارشی نوشته شود و کاغذی ارسال گردد. مهم نبود که آمار دستکاری شده و غلوآميز باشند. خيلی ساده بود: ما هر چه بيش‌تر گزارش در مورد گروه‌ها ارسال می‌کرديم، بيش‌تر پول می‌گرفتيم.» و برای اين کار دستگاه ديپلماسی ایالات متحده آمریکا از گروه‌های کوبايی ساکن ميامی و به کمک ارتباطات آنان برای انتقال دلار به کوبا استفاده می‌کرد.

 

سرانجام پس از سه دهه زندگی در اين باتلاق، اکنون رودريگس خود را آزاد احساس می‌کند. برای او از همه مشکل‌تر اين بود که در بين دوستان و بستگانش، به عنوان شخصی که هرگز نبود، معرفی شده بود. او می‌گويد: «ولی اکنون وجدانم آسوده است و می‌دانم که در اين لحظه هر کوبايی ديگری می‌تواند همان کاری را انجام دهد که من کردم. کشورم هيچ‌گاه بی‌دفاع نخواهد ماند.»

 

روزنامه‌نگاران کوبايی به شيوه خود با افشاگری‌های اين دو مأمور مخفی برخورد کردند و آن دو را به عضويت افتخاری کانون روزنامه‌نگاران UPEC پذيرفتند. کارلوس مانوئل سرپا کارت عضويت خود را هفته گذشته طی يک مراسم رسمی درست از دست کسی دريافت کرد (گيزلا گارسيا، يک خبرنگار تلويزيونی جوان) که در گذشته هنگامی که اين خانم در مورد اقدامات و فعاليت‌های ضدانقلاب گزارش می‌داد، به طور منظم جدال‌های لفظی سختی بين آن دو صورت می‌گرفت.

تارنگاشت عدالت