نامه ای برای فروغ
به یاد فروغ عزیز
رفیق آرزو به دل مرده
|
پرده اول
خواهرم
رفیقم
فروغ عزیزم
چه خوب شد مردی
که
امروز را ندید.
+ + +
تو می گفتی در خواب دیدی
یکی می آید
ما می گفتیم یکی می آید
ما می خواستیم یکی بیاید
یکی بیاید
نان را
درختهای دختر سید جواد را
تقسیم کند
خواهرم
رفیقم
فروغ عزیزم
یکی آمد
یکی را
سیدی را برایمان آوردند
از میان مناره ها و گنبدها
از میان تاریک اندیشی و سیاهی
از میان زباله شبستانها
با صدای الوان بی بی سی
مادر ارتجاع را زایاندند
سیدی را
گوریلی را
همان سید جواد را بزک کردند
آراستند
یک حرف و دو حرف
بر دهانش گذاشتند
دستش به گرفتند
یک قدم و دو قدم
از پله ها فرود آوردند
یکی که
هیچ احساسی نداشت
شاید فراموش کرده بودند
سه حرف بر دهانش بگذارند
احساس داشته باشد
یا شاید می خواستند
هیچ احساسی نداشته باشد
جانیان را گرد آورد
قتل عام کند
بکشد
بکشد
و بکشد
+ + +
خواهرم
رفیقم
فروغ عزیزم
یکی آمد
یکی را
سیدی را برایمان آوردند
ما
هلهله کردیم
پای کوبیدیم
رقصیدیم
نمی دانستیم
او را آورده اند
هلهله کردن
کوبیدن و رقصیدن
خندیدن
و خواندن را
از ما بدزد
پرده دوم
خواهرم
رفیقم
فروغ عزیزم
یکی آمد
یکی را
سیدی را برایمان آوردند
از پله ها فرود آوردند
صدها
هزاران مثل او
برتخت
فرق سر
گرده هایمان
نشاندند.
+ + +
دهان باز کرد
یک حرف
دو حرف
هزار حرف
همه دروغ بود
ریا و فریب بود
آسمان سیاه شد
زمین هم
قلب ها سیاه شد
زنها همه سیاه شدند
پرده سوم
خواهرم
رفیقم
فروغ عزیزم
یکی آمد
یکی را
سیدی را برایمان آوردند
یکی مثل سید جواد
یکی هزار بار بدتر از سید جواد
یکی که
هزار سید جواد
هزاران قاتل و اوباش
هر کدام هزاران بار بدتر از سید جواد
همراهش بودند.
اندک نان
و چند درخت را
و همه چیز را
از ما گرفت
+ + +
نان را تقسیم کرد
درخت ها را تقسیم کرد
مقام ها را تقسیم
نه در میان ما
در میان سید ها
همراهان و بر گزیدگان
میان اوباشان
قاتلان و دزدان
بد تر از آن شد که بود
+ + +
میان ما هم تقسیم کرد
اما نه نان
نه درخت
نه شربت سیاه سرفه
ونه …
میان ما تقسیم کرد
مرگ
بیکاری
گرسنگی
زندان
شلاق و شکنجه
میان ما هم تقسیم کرد
گریه و شئون
سیاهی
خرافات
قتل عام
گورهای جمعی
مرگ جوانان
سرب داغ
طناب دار
سلول انفرادی
آوای کرهه قران در سلولهای انفرادی
تواب و جاسوس
میان ما هم تقسیم کرد
فحشا و اعتیاد
زنان خیابانی ، دختران فراری
کودکان کار و خیابان
برده های جنسی
فروش دختران در حراجی های دوبی
پرده چهارم
خواهرم
رفیقم
فروغ عزیزم
ای آرزو به دل مرده
اکنون ما می خواهیم
یکی برود
همه ای یکی ها بروند
سیدها
انگلها
دزدان و قاتلان و اوباشها
سید جواد
همه سید ها بروند
پرده پنجم
خواهرم
رفیقم
فروغ عزیزم
اکنون ما نمی خواهیم کسی بیاید
نمی خواهیم
نان و درختهای دختر سید جواد را
میان ما تقسیم کند
کاش تو هم بودی
توهم مثل ما نمی خواستی کسی بیاید
ما نمی خواهیم
بی بی سی
سی ان ان
وی او آ
…
یکی برایمان بتراشند
از درون مناره و گنبد
از میان زباله های شبستان و تاریخ
یکی را بزک کنند
نمی خواهیم ارتجاع را به زایانند
سیدسیاه گستر را ببرند
سید سبز گستر را
از پله های ایرباس
بلیزر
یا حتی از خانه محصور
از پله ها فرود بیاورند
بر تخت
بر سر
بر گرده ما
بنشانند
کاش تو هم بودی
می دانیم تو هم
نمی خواستی
پرده ششم
خواهرم
رفیقم
فروغ عزیزم
اکنون
دست در دست
دوشا دوش
بازو در بازو
خود می آئیم
آستین ها را بالا می زتیم
یکی ها و سیاهی و سبزی
سیدها و انگلها
همه را دور می ریزیم
+ + +
اکنون یاد گرفتیم
هر یکی را که
بی بی سی
سی ان ان
وی او آ
…
بزک می کنند او
خود سید جواد است
می آورند تا
بر تخت
بر سر
و بر گرده ما
بنشانند
پرده هفتم
خواهرم
رفیقم
فروغ عزیزم
تو ندیدی
سید جواد بزک شده
سید های سیاه گستر
سیدهای سبز گستر
دست در دست
طی سی سال
با ما چه کردند
+ + +
اکنون یاد گرفتیم
یک نفر حتی میلیون ها یک نفر
نمی خواهیم
آستین ها را بالا زده اییم
دست در دست
بازو در بازو
دوشا دوش
سیاهی وسبزی
سیدها و شیخ ها
یکی ها و انگل ها
را دور خواهیم ریخت
+ + +
آنگاه نان را
درختهای دختر سید جواد را
مدرسه
دانشگاه
شربت سیاه سرفه
دکتر
شادی
دفتر و قلم
کار و همه چیز را
حتی گرسنگی را
خود بین خود تقسیم خواهیم کرد
پرده هشتم
خواهرم
رفیقم
فروغ عزیزم
می دانیم !!!
آیا تو هم می دانی ؟
راهی سخت
و نبردی خونین در پیش داریم!!!
نبردی خونین با
سید جواد
یک نفر ها
انگلها
سیدها و شیخ ها
بی بی سی
سی ان ان
وی او آ
…
تا آنها را دور بریزیم
دفن کنیم
و آنگاه
خود همه چیز را تقسیم کنیم
راهی سخت
نبردی خونین در پیش داریم !!!
اما ما
می خواهیم !!!
دست در دست
دوشا دوش
بازو در بازو
خود تقسیم کنیم
آنچه را که ما
و تو در آرزویش بودی
خواهرم
رفیقم
فروغ عزیزم
ای کاش توهم
همراهمان بودی.
م. اخگر 8/12/1389
با سلام وتشکراز شاعر محترم م. اخگر
دست شاعر درد نکند.
متأسفانه دو اشکال البته قابل رفع به نظر من رسید:
اشکال اول اغلاط املائی است:
مثلا به جای رخت هااز واژه درخت ها استفاده دشه است. شاعر محترم ظاهرا نسخه دست نویسی از شعر فروغ به دست داشته است.
هیچ رژیمی قصد تقسیم درخت ها را ندارد و نخواهد داشت.
اشکال دوم، اشکال تئوریکی است که مرا یاد تئروی سر تنت طلب ها می اندازد که شباهت غریبی به تئروی سلطنت طلب ها دارد:
مطلق کردن قطب خارجی در دیالک تیک داخلی ـ خارجی.
و همه کاره اعلام کردن بی بی و سی وسی و غیره.
هر بقالی در سرزمین گل و بلبل فاشیست بالقوه ای است و هر خرده بورژوائی و فئودالی آدمکشی است.
زجر و شکنجه و کشتار نه در ایران تازگی دارد و نه به شیخ و سید منحصر و محدود است.
اگر در به همین لولا بگردد، حکومت بعدی دست کمی از حکومت فعلی نخواهد داشت.
علاوه بر این برای تقسیم کردن باید چیزی باشد. فقر را نمی توان تقسیم کرد. ده سال دیگر از نفت و گاز هم خبری نخواهد بود تا نان بخور و نمیر از خارج وارد شود.
زنده باشید.
با پوزش
با سلام و امتنان از شاعر محترم م. اخگر
دست شاعر درد نکند.
متأسفانه دو اشکال البته قابل رفع به نظر من رسید:
اشکال اول اغلاط املائی است:
مثلا به جای رخت هااز واژه درخت ها استفاده دشه است. شاعر محترم ظاهرا نسخه دست نویسی از شعر فروغ به دست داشته است.
هیچ رژیمی قصد تقسیم درخت ها را ندارد و نخواهد داشت.
اشکال دوم، اشکال تئوریکی است که مرا یاد تئروی سر تنت طلب ها می اندازد که شباهت غریبی به تئروی سلطنت طلب ها دارد:
مطلق کردن قطب خارجی در دیالک تیک داخلی ـ خارجی.
و همه کاره اعلام کردن بی بی و سی وسی و غیره.
هر بقالی در سرزمین گل و بلبل فاشیست بالقوه ای است و هر خرده بورژوائی و فئودالی آدمکشی است.
زجر و شکنجه و کشتار نه در ایران تازگی دارد و نه به شیخ و سید منحصر و محدود است.
اگر در به همین لولا بگردد، حکومت بعدی دست کمی از حکومت فعلی نخواهد داشت.
علاوه بر این برای تقسیم کردن باید چیزی باشد. فقر را نمی توان تقسیم کرد. ده سال دیگر از نفت و گاز هم خبری نخواهد بود تا نان بخور و نمیر از خارج وارد شود.
زنده باشید.
با پوزش