آقای مجید محمدی ، از اصلاح طلبان داخل کشور که مدتیست از » حلقه کیان» اصلاح طلبان، به درون » حلقه تبلیغاتی» دولت آمریکا به خارج از کشور پرتاب شده اند، و در حال حاضر دارای ستونی در سایت رادیو فردا می باشند، اخیر طی مقاله ای تحت عنوان » ضد امپریالیستها و جنبش اعتراضی سبز؛ ناتوانیهای نگاه دو قطبی » (1) با حمله به جنبش های ضد امپریالیستی ، از » حقوق بشر» آمریکا و سایر دول هم پیمان این کشور دفاع نموده و نوک تیز حمله خود را بر معترضان «جنایات آمریکا و همدستانش » گذارده است. مجید محمدی اگر تاریخ 70 سال گذشته جهان را بیاد نمی آورد و از تجاوز آمریکا به شبه جزیره کره و ویتنام چیزی به گوشش نخورده است، بدلیل شغلش می بایستی حداقل در جریان تاریخ خیلی معاصر واقع شده باشد. معلوم نیست چرا زمانیکه آقای محمدی «ضد امپریالیست» ها را قدیمی و سنتی خطاب می کنند، سخنی از یورش آمریکا به افغانستان و عراق بزبان نمی آورد و یا در مورد تهدیدات روزمره دولت آمریکا نسبت به سایر ملل جهان خاموش است. قطعا نمی توان آقای مجید محمدی را ناتوان از دریافت اطلاعات محسوب کرد و یا ایشان را متهم به ساده اندیشی نمود.
ایشان اگر ذره ای انصاف داشتند به مردم خودشان راجع به سیاست هایی که بطور معمول در همین «جهان به اصطلاح آزاد» برعلیه ملت های کوچک و ضعیف و کشورهایی که حتی توان مخالفت با قدرت های بزرگ را ندارند، اعمال می شود، اطلاعاتی می دادند.
از آقای محمدی باید پرسید، چرا امپریالیست ها آنقدر مستبدند تا هر که را که مخالف آنها باشد، «دیکتاتور» خطاب کنند و اتفاقا بر «دیکتاتورهایی» مانند عربستان مهر سکوت بر لب می زنند. باید از ایشان پرسید چرا امپریالیست ها آنقدر طماع اند که از «منابع » هیچ ملتی نمی گذرند، و هر از چندی با یکدیگر بر سرتقسیم منابع کشورهای کوچک با هم درگیر شوند. گاهی هم امپریالیست قویتر برای دول هم پیمان تعیین تکلیف نیز می کند. نمونه جنگ عراق و تصمیم اولیه برخی کشورهای اروپایی که در اثر فشار افکار عمومی خود حاضر به همدستی با آمریکا نشدند، مورد جالبی است که به این مناسبت مورد تنبیه و مجازات واقع شده و از همسفرگی با امپریالیسم آمریکا در نفت عراق محروم شدند. ( البته تا زمانیکه سر عقل آمدند)
آقای محمدی روشن نمی کند که دلیل سکوت آمریکا بر نقض «حقوق بشر» در کشورهایی چون عربستان سعودی و پاکستان و برخی دیگر از کشورهای پیرامونی و متحد آمریکا در جهان چیست؟ چرا این کشورها تصادفا همگی مدافع «بازار آزاد» و نظام «سرمایه سالاری» هستند؟ چرا کشوری مانند عربستان که منابع خود را دو دستی تقدیم آمریکا و متحدینش می کند، اما از حقوق اولیه انسانی در این کشور خبری هم نیست، از سوی آمریکا و شرکا دیکتاتور خطاب نمی شوند؟ از سوی دیگر چرا اگر آن « ضد امپریالیست» های بزعم آقای محمدی بدذات که برخا» کشورهای تازه بیدار شده نیز هستند، بخواهند برحفظ استقلال سیاسی و اقتصادی خود اصرار بورزند و مهاری بر چپاولگری کمپانی های عظیم چند ملیتی در کشورشان بزنند، دیکتاتورهای کوچک لقب می گیرند و اینهمه مورد دشمنی آمریکا و شرکا و امثال آقای محمدی قرار می گیرند؟ آقای محمدی آیا در همین جهان آزاد خودشان، با افراد و گروههای مترقی این کشورها آشنا شده اند و اانتقادات تند و تیز آنها بر این سیستم ها را مطالعه کرده اند؟
آقای محمدی که اینهمه بر طبل دمکراسی غربی می زند و ساختار سیاسی کشورهای ضد امپریالیست را ضد دمکراتیک می خواند، آیا ذره ای بر سیستم های انتخاباتی به اصطلاح دمکراتیک کشورهای غربی تامل کرده اند؟ آیا خوانده اند که سیستم های انتخاباتی در همین کشورهای سرمایه داری غرب بسیار پیچیده و موذیانه است. کشور فرانسه که نامش مترادف با دمکراسی و حقوق بشر است، دارای سیستم پیچیده و موذیانه انتخاباتی از دوران گلیست ها است که در این روش مشخصا برخی احزاب قادر نیستند به مرحله بعدی دست پیدا کنند. در کشور کانادا ، کاندیداها می بایستی از محله خود کاندید شوند و ساکنان آن محل ملزمند که تنها به همان کاندیداها که در محله اشان ثبت نام کرده اند، رای دهند. در این سیستم بدلیل گزاف بودن هزینه کاندیداتوری، تنها احزابی که از پشتیبانی مالی خوبی برخوردار هستند قادرند در هر محله یک و یا دو کاندید معرفی کنند. حزب مورد علاقه اینجانب غالبا تنها می تواند یک کاندید در کل شهر داشته باشد که آن فرد هم در محله ما نیست. این کاندیدا که در عین حال رهبر حزب هم هست، هیچگاه نمی تواند به پارلمان راه یابد. این اَشکال موذیانه قوانین انتخاباتی از هر تقلبی بهتر است و هیچ سروصدایی هم بپا نمی کند. از انتخابات در آمریکا دیگر نمی گوئیم، چرا که حداقل در دو دوره بوش، شاهد تقلبات عمده ای بودیم که ناشی از سیستم انتخاباتی این کشور است. علاوه بر این، در آمریکا اگر قرار باشد که دو نامزد ریاست جمهوری نزدیک بهم رای آورده باشند، بدلیل وجود آرای الکترال ، یعنی آرای هیئت های انتخاباتی ( که مافوق رای مردم است) ممنکنست آنکه رای بیشتر مردم را آورده، انتخاب نشود، چون در این وضعیت ، حکم نهایی، نظر و آرای هیاتهای انتخاباتی (الکترال) است و ممکنست آن کاندیدایی که رای کمتر مردم را آورده ، به پیروزی دست یابد ( بوش، انتخابات2000) ، در حالی که رقیب وی ( ال گور، رقیب انتخاباتی بوش) رای مردمی بیشتری بدست آورده باشد. این فقط بخشی از سیستم غیردمکراتیک ولی قانونی انتخاباتی آمریکاست. اینکه چرا در این کشور فقط دو حزب می توانند بالا بیایند و فقط نامزدهای این دو حزب می توانند بر این کشور حکمفرمایی کنند، و شخص و یا احزاب دیگر این امکان را ندارند، و هزاران نقص آشکار و پنهان در سیستم حکومتی این کشور، داستان بی پایانی است.
محمدی وقتی به کشورهای ضد امپریالیست حمله می کند ، توضیح نمی دهد که چرا آمریکا( بهمراه اسرائیل)، یعنی تنها کشورهایی که از بمب اتمی بر علیه مردم جهان استفاده کرده و می کنند، می بایستی برای جهانیان تعیین نمایند که چه کسی نیروی هسته ای صلح آمیز داشته باشد، یا نداشته باشد. آیا در امر قضاوت ، کسی که سلاح ( اتمی) داشته و آنرا بر سر بشریت خالی کرده است، با آن کسی که اصلا این سلاح را نداشته برابر است؟ آیا قاضی صرفا با اتهام می تواند کسی را محکوم کند؟ آیا قاضی با داشتن مدرک ( هیروشیما- ناگازاکی- فلسطین، عراق و افغانستان..) نبایستی مجرم را از دسترسی به سلاح محروم کند؟ آقای محمدی چه قدمی برای محدود کردن قدرت سلاح های اتمی آمریکا (و اسرائیل) برداشته است که در روز روشن به برخی از ملت های برشمرده در بالا حمله کرده اند. آیا نباید آمریکا را از داشتن نیروگاه هسته ای محروم کرد، چرا که این کشور است که تاکنون مردم دنیا را با قدرت اتمی خویش نابود کرده است و بعید نیست بعد از اینهم این کار را انجام دهد.
آقای محمدی به بیعدالتی های دیگر امپریالیست ها، که باعث عصبانیت شدید ضد امپریالیست ها نیز می شود، هیچ اشاره ای ندارد، از جمله ویرانی و چپاول آزمندانه کره زمین و محیط زیست.
با تمامی این اوصاف، بزعم آقای محمدی امپریالیست ها متمدن و امروزی و مدرن و واقع بین هستند، و ضد امپریالیست ها که با موازین برشمرده بالا مخالفت می کنند، بربر و سنتی و عقب افتاده می باشند!
1-
http://www.radiofarda.com/content/f35_Anti_Imperialists_and_Iran_Green_Movement_Com/2024173.html
اخلاق و ارزشهای انسانی از جمله سلاحهای کارآمد موجود در زرادخانهی رژیم جمهوری اسلامی بوده است. با این وجود، با استثنا کردن حکومت پاپها، شاید بتوان گفت که هیچ رژیمی تا به حال بهاندازهی جمهوری اسلامی اخلاق و ارزشهای انسانی را نقض نکرده است ـ صدها انسان را به جرم لواط و زنای به دارآویخته، با این وجود از تجاوز به زن و مرد در زندانهایش هیچ ابایی ندارد. این دورویی و فریبکاری بدون مابهازای اجتماعی نبود ـ به تمامی ارکان زندهگی سرایت کرد، و بیاخلاقی در جامعه هنجار شد. بر یک چنین زمینهیی وقتی که ارزشهای نئولیبرالی، تحت عنوان «شیوهی زندهگی امریکایی»، از زمین و آسمان بر جوانترها ـ که فرهنگشان در این دوران شکل گرفته بود ـ باریدن گرفت، هیچ حفاظ فرهنگی، اخلاقی و یا حتا وطندوستی برای حفاظت آنان از این هجوم فرهنگی ـ که پایههای اقتصادی آن پیشاپیش از طریق «تعدیل اقتصادی» فراهم آمده بود ـ وجود نداشت. در این نهاربازار بیفرهنگی و بی اخلاقی آیا عجیب است که دستاندرکاران و بهوجودآورندهگان این نظام فاسد یکباره دبه درآورند، و دوجین دوجین اورکتهای پاسداری را از تن برکنند، و بهسان حسرت بهدلیها کراوتزده در صدای امریکا به امر خطیر تبلیغ «تمدن» بپردازند، و در ازای «ادوایز» به سناتورهای امریکایی و تشویق آنان به تحریم فلجکنندهی ایران، جوایز ناقابل پانصدهزار دلاری از طرف نهادهای طراح کودتا در کشورهای «سنتی عقبافتادهی ضد امپریالیست» دریافت دارند؟. دستت چو نمیرسد به خاتون / دریاب کنیز مطبخی را
لایکلایک